|
مسيحي الهيات استاد ;تيليش پل
سليماني مرضيه :نوشته
در آلماني دهكدهاي در آگوست 1886 در 20 (1)تيليش پل
پروس كليساهاي در پدرش.شد متولد لوتري كشيش يك خانواده
.داشت طبيعت به شديدي وابستگي احساس خود ، و بود شبان
شخصيت تكوين بر شگرف اثري قرن 19 مختلف جريانهاي و وقايع
ورزيده تاكيد موضوع اين اهميت بر نيز خود و داشته تيليش
قرار تشويق تحت نيز قرن 19 ، بر حاكم ليبرال تفكر.است
گرايشهاي و سوءالات طرح براي مادر سوي از گرفتن
و مواضع شكلگيري باعث ،(Liberal) آزادانديشانه
به را او اروپا در كه بطوري.شد وي در خاص اعتقاداتي
.ميشناختند آزادانديش الهي حكيم يك عنوان
خدمات ارائه مشغول آلمان ارتش در اول جهاني جنگ در
و آغاز را الهيات رشته در تدريس جنگ ، از پس بود ، روحاني
شد باعث موضوع همين.كرد همكاري ديني سوسياليست نهضت با
شده ، آلمان از فرار به مجبور -سال 1933 -هيتلر زمان در كه
.شود يونيون الهيات دانشكده در تدريس مشغول نيويورك در
هاروارد دانشگاه الهيات استاد سال 1955 در آن از پس
ادامه درگذشتش زمان يعني سال 1965 تا را خود كار و گرديد
.داد
فلسفه ، سياست ، هنر ، جمله از گوناگوني زمينههاي در تيليش
و اجتماعي شخصي ، زندگي در.بود متخصص الهيات و روانشناسي
به هم با و پيوست هم به را دانشها اين تمامي نيز آثارش
ديني موقعيت -از1 عبارتند او آثار مهمترينبست كار
-4/پروتستان 1948 دوران -3/تاريخ 1936 تفسير -2/1932
-جلد63 3) نظاممند الهيات -5/ساختار 1948 در تزلزل
-8/عدالت 1955 و قدرت عشق ، -7/بودن 1952 شجاعت -6/1951
و مسيحيت -10/فرهنگ 1959 الهيات -9/ايمان 1957 پويايي
(2).فراسو 1963 و اخلاق -11/ديني 1963 جهان با مواجهه
بود مشهور (Liberal) آزادانديش عنوان به اروپا در تيليش
ديني راست نماينده عنوان به آمريكا به مهاجرت از پس اما
عقيده وي خود".گرفت قرار توجه مورد (New ortodoxy) جديد
جديد ديني راست و آزادانديشي ميان مرز در كه داشت
صحت مكتب دو اين با او نظرهاي اشتراك (3)".است ايستاده
اين در آزادانديشان با.ميكند تاييد اورا گفته
علمي و عقلي بررسي مورد "كاملا ميبايست دين كه موضوعات
و باشد خويش دوره و عصر فرهنگ با متناسب گيرد ، قرار
ديني باراست و ;مقدس كتاب مفاهيم بودن نقد قابل همچنين
نهايي ملاك "مسيح" عنوان به عيسي اينكه در نيز جديد
.بود راي هم است مكاشفه
گاه و پيچيده بسيار اونيست آساني كار تيليش عقايد فهم
و مفاهيم اگر اما ميگويد سخن متناقض -"ظاهرا -حتي
از خاص تعارفي و بود معتقد بدانها تيليش كه اصطلاحاتي
به شاياني كمك گيرند ، قرار بررسي مورد ميداد ارائه آنها
.است شده الهيات از تيليش مقصود درك
***
"غايي متعلق موضوع" عنوان با را دين تيليش آنجائيكه از -1
ديني سوءالات با دو هر الهيات و فلسفه ميكند ، تعريف
سوءالات به فكري دستگاه دو هر واقع دردارند سروكار
وجودشناسانه سوءالات نيز و ساختار مورد در هستيشناسانه
نظام دو اين بين اما.ميشود مربوط "غايي متعلق" از
تجزيه و طرح به فلسفي جوابهاي و سوءال:هست نيز تفاوتهايي
متوجه الهيات سوءالهاي حاليكه در دارد توجه جهاني شرايط
مكاشفه شرايط در نيز آنها پاسخ و است وجودي وضعيت طرح
قرار هم كنار در نظام دو اين صورت ، هر در.ميآيد بدست
و تلفيق از چشماندازي نه و يكديگر با تضاد در نه دارند ،
(4).كرد تصور آنها براي ميتوان تركيب
ديني هر دارد عقيده تيليش:(5)متقابل ارتباط اصل -2
خود معاصر گوناگون شرايط و موقعيت فرهنگ ، با ميبايست
كه ميرود پيش بدانجا تا عقيده اين در وي.باشد مربوط
ارتباط و كردن متناسب را متالهين و روحانيون اصلي وظيفه
.ميداند خود زمانه و عصر با مقدس كتاب مفاهيم دادن
زوال به -مسيحياش نوع اينجا در و -الهيات اينصورت درغير
انسان اگر كه است اين او دليلشد خواهد دچار انحطاط و
نكند كسب آمادگي مسيح مكاشفه يا مقدس كتاب دريافت براي
عصري هر در آمادگي اين و بود ، نخواهد آن فهم به قادر
.انسانهاست زندگي شرايط و افكار با متناسب
نوع سه جهان در تيليش اعتقاد به:فرمانروايي مفهوم -3
آن از يكي با نوعي به انساني هر و است موجود فرمانروايي
(7)خودفرمانروايي ،(6)خارجي فرمانروايي.ميباشد مرتبط سه
(8).الهي فرمانروايي و
از كه همانطور خارجي فرمانروايي ;خارجي فرمانروايي -الف
تحميل اينانسان بر خارج از تحميل يعني پيداست نامش
زماني و باشد مذهبي است ممكن گاه.دارد مختلفي صورتهاي
فرمانروايي.ميكند پيدا بروز و نمود مذهبي غير صورت در
پندار تمامي مذهب يك كه ميشود ظاهر زماني مذهبي ، خارجي
شئونات تمام براي و گرفته كنترل تحت را افراد كردار و
نظر در شدهاي تعيين پيش از شيوههاي و قوانين زندگي
ادعا خود بقاي و دوام براي فرمانروايي قسم اين.بگيرد
.اوست سخنگوي و شده نازل خدا جانب از كه ميكند
-باشد كه نوع هر از -خارجي فرمانروايي ;خودفرمانروايي -ب
قوانين و دستورات از مدتي از پس مردم.است زوال به محكوم
آن از گريز براي مفري و شده خسته و دلزده تحميلي
در.بود خواهد طغيان صورت به "معمولا گريز اين.ميجويند
تصميم سرنوشتش براي خود انسان فرمانروايي قسم اين
به و ميكند زندگي خويش تعقل و اراده قدرت با ميگيرد ،
ديگر خارجي ، فرمانروايي پيشينه در دلزدگيها آن دليل
ديگري فرمانرواي و فرمانروا هيچ مقابل در نيست حاضر
.باشد خويش سرنوشت مالك خود كه است مصمم و شود تسليم
دارد عقيده فرمانروايي نوع اين ;الهي فرمانروايي -ج
حال عين در ميگيرد ، سرچشمه خدا از كه عالي ، قانون"
قانوني آن يعني (9)"ميباشد نيز انسان خود باطني قانون
چيزي همان "دقيقا ميشود وضع بنده براي خدا جانب از كه
.است سازگار انسان سرشت با كه است آني و باشد بايد كه است
ابتدا از كه است گمشدهاي بلكه نيست تحميلي قانون اين
اينك و رفته دست از گوناگون عوامل اثر در ولي بوده
اگر.كرد تلاش آن جايگزيني براي ميبايست دوباره
به ميبندند كار به را الهي قوانين و دستورات انسانهايي
خوف يا بهشت اميد او ، بيكران قدرت يا خدا از ترس علت
است دليل بدين تنها بلكهنيست ديگري امر هر يا و جهنم
.دارد سنخيت آنها ذات با قوانين آن كه
و ميپرستند همذاتي و يگانگي سر از را خدا موءمنين ، اين
و ضعيف و قدرتمند جاهل ، و عالم محكوم ، و حاكم رابطه ديگر
چنين در.ندارد وجود آنها بين بنده و خدا رابطه حتي
درون در مذهب.برابرند هم با كس همه و چيز همه جامعهاي
يا امري ذات در كه آنچه و اوست ذات با متناسب و انسان
شمرده مقدس موضوع خود براي باشد ، موضوعي از قسمتي
و انسان از خارج كه نيست امري مذهب ديگر اينجا.نميشود
را آن فريب يا تحكم با ميبايست انسان و دارد وجود جهان
درون در دين بلكه كند حفظ و بياموزد فراوان مشقات با
فرمانروايي دو از او نجات راه تنها و او مناسب انسان ،
.ميشود قلمداد پيشين
اصلياش جايگاه در مذهب نيفتد ، اتفاقي چنين اگر اما
ديني رجال آنگاه نخورد ، پيوند انسان ذات با و ننشيند
سختگيريهاي.ميكنند مردم زندگي وارد زور به را مذهب
تظاهر مذهبي ، عبوس و خشك قوانين وضع انگيزيسيون ، ديني ،
رفتهرفته تظاهر اين در مردم دادن شركت و دينداري به
نتيجه.ميسازد دچار مذهبي خارجي فرمانروايي به را جامعه
واقع در و فرمانروايي خود به سرنهادن و شورش امر اين
.ميباشد بيهوده و بيپايان تسلسل يك دام در سقوط
خود از پس كه حالتي تيليش الهيات در:(10)مرزي موقعيت -4
نيز الهي فرمانروايي منجربه و آمده بوجود فرمانروايي
زندگي موقعيت ، اين در.دارد نام مرزي موقعيت نميگردد
بيهدف ، سرد ، انسانميدهد دست از را خود مفهوم و عمق
مايوس بهنفس ، اعتماد و خلاقيت فاقد بينش ، بدون بيروح ،
انسان براي بدي نتايج مرزي موقعيت اين.ميگردد افسرده و
اضطرابي.است شديد اضطراب آن عواقب مهمترين از كه دارد
او ذاتي نوعي به و بوده بشر با هميشه تاريخ طول در كه
اين از نتوانستهاند هيچگاه خودفرمانروا جوامع.است شده
به چند هر.يابند خلاصي دروني ناامني احساس و اضطراب
.شدهاند متوسل گوناگوني راههاي
با نبايد را مرزي موقعيت چنين" اينكه بر تاكيد با تيليش
حاصل اضطراب كه است معتقد همچنين (11)".كرد اشتباه مرگ
(12)."نيست يكي نيز ترس با" مرزي موقعيت از
تشخيص از پس اونميكند پيدا خاتمه همينجا به بحث اما
ادراك به انسان اگر:ميكند تجويز نيز را دارو بيماري
و حاضر حال صورت به را او خدا كه شود نائل حقيقت اين
از خارج كه آنچه و دارد قبول هست كه آنگونه و موجود
و رسيد خواهد آرامش به نميخواهد ، او از است انسان ظرفيت
.برميبندد رخت وجودش از وسوسهها و اضطرابها تمامي
رياضت نيست لازم.است بهترين فعلي صورت همين به آدمي
غيرمقدور و غيرمعقول كارهاي به دست يا بگويد دروغ بكشد ،
آرامشي.بگيرد قرار خدا تاييد و قبول مورد تا بزند ديگري
جايگزين ميشود ، ايجاد انسان در عظيم درك اين از كه
رنگ آسودگي و رضايت احساس اين با او زندگي تمام و ندارد
.ميپذيرد
داشتن از است عبارت تيليش نظر از ايمان:ايمان تعريف -5
كه است معني بدان اين.است فراتر انسان از كه قطعي احساس
او از است مطمئن انسان كه دارد وجود قدرتي جهان در
در انساني چنين.است قائل ارزش او براي و است بالاتر
انجام ديگري عمل تسليم و ارادت جز قدرتي چنين برابر
اعمال يكسري انجام ايمان.بس و است همين ايماننميدهد
و نهايي امور به توجه بلكه نيست ، هم دين.نيست ظاهري
.است غايي موضوعات
دارد ادامه
:برگها پاي
1- Paul Tillich
2- wolliaml, RESSE, Dictionary of Philosoply and
Religion, P.733.
طاطه ترجمه هوردن ، ويليام پروتستان ، الهيات راهنماي -3
.صفحه 141 فرهنگي ، و علمي انتشارات ميكائيليان ، وس
4- William L, RESSE, ibid, P.
5- Principle og correlation
6- Hetironomy
7- Authonomy
8- theonomy
.صفحه 143 پروتستان ، الهيات راهنماي -9
10- Boundary situation
.صفحه 145 پروتستان ، الهيات راهنماي -11
.صفحه 146 پروتستان ، الهيات راهنماي -12
|
|