ناگزيري" انديشه با ستيز در برلين آيزايا
"تاريخ
ايالت در ريگا شهر در ژوئن 1909 در برلين آيزايا :اشاره
انقلاب 1917 از پس بروزخشونتهاي.شد زاده روسيه لتوني
اتفاق به سالگي ده سن در سال 1919 در شد موجب روسيه
پس.نمايد ترك انگلستان مقصد به خودرا زادگاه خانوادهاش
به آكسفورد ، دانشگاه در خود عاليه تحصيلات اتمام از
.درآمد السولز كالج علمي هيات عضويت
وزارت سوي از ماموريتهايي و سمتها برلين اينكه عليرغم
به را فلسفي كار او ليكن است داشته انگلستان خارجه امور
اعتقاد با او.ميداد ترجيح ديپلماسي و سياسي كارهاي
سير تاريخ به جامعه ، شكلگيري در انديشه اهميت به راسخ
"عموما امروز.آورد روي سياسي نظريههاي و انديشهها
عنوان به را موضوع دو هر كه بوده او كه ميشود تصديق
استوار و پابرجا آبرومند ، و معتبر دانشگاهي رشتههاي
.است كرده
بيست داراي و فراوان علمي جوايز برنده برلين آيزايا
آزادي برلين فكري دغدغههاي از يكي.بود افتخاري دكتراي
به برلين حمله.است بوده انسان اختيار و اراده توجيه و
اعتقاد همين راستاي در تاريخ در جبرگرايي و دترمينيسم
قبال در را برلين نقد تا است آن پي در زير مقاله.است
.كند بيان تاريخ دترمينيسم
برلين انديشه به نظري
مغايرت به معتقد و كثرتگرا انديشمندي برلين آيزايا
به را هستي و جهان برليناست وحدت ايده مخالف و ارزشها
روندي يا وحدت هيچ و ميبيند هم از جدا پارههايي صورت
نيز فلسفي سيستمسازي گونه هر با.نمييابد آن در را
انعطاف غيرقابل و خشك متحجر ، پيشفرضهاي و اعتقادات
برنيامده آن صدد در هيچگاه دليل همين به ندارد ، سرسازش
.نهد بنا عمارتي صورت به را خود انديشه كه
فكري نهضتهاي و مكاتب و انديشه نقد بيشتر او فكري كار
لذا سيستماتيك ، و منجسم فلسفهاي بناي تا است بوده
زمينههاي با مقالات از مجموعهاي صورت به او نوشتههاي
انديشه بازار در برلين محصولات مهمترين از.است متنوع
اراده و اختيار توجيه و فكري و سياسي آزادي از دفاع
و تعصبآفرين اعتقادات و جزميت هرگونه با مبارزه انسان ،
.است بوده تاريخ دترمينيسم و جبر انديشه نقد بويژه
رنسانس نيز و خردگرايي از نقادي به يكسو از برلين
از هواداري هيچگونه از ناشي او نقادي اين اما پرداخته ،
به او ديگر سوي از.نيست اشراقي مسلكهاي يا ناخردگرايي
شهود و كشف بر مبتني و اشراقي تعقلي ، ضد انديشه هرگونه
.ميتازد
سوءال مورد را روشنگري جنبش و خرد عصر هم برلين بدينسان
.ميكشد چالش به را رمانتيك جنبش هم و ميدهد قرار
است مايهاي آزادانديشي و آزادي به برلين راسخ اعتقاد
براي وي.ميدهد جان او تفسيرهاي و برداشتها همه به كه
را آزادي و است قائل فراوان ارزش و احترام انسان آزادي
ميل استوارت":ميگويد ميداند ، انساني جامعه تحقق شرط
آفريدگان ساير بر آدمي امتياز مايه آنچه كه است معتقد
است طبيعت بر تسلط نه و تعقل قدرت نه است ،
انديشههاي ميان از و است آزادي بلكه [وتكنولوژي صنعت]
...است گشته او اشتهار و نام دوام مايه كه است يكي همين ميل
در شرط اين كه خواند انساني جامعه ميتوان را جامعهاي تنها
(1)".باشد يافته تحقق آن
زمينه در نظريهپردازي هرگونه با كه است انديشمندي برلين
و ندارد باور تاريخ در طرحي هيچ به او است ، مخالف تاريخ
...":ميگويد.ميداند مطرود را تاريخي ديدگاههاي همه
به من تاريخ در موجبيت به نه معتقدم گرايي كثرت به
را تاريخ دو هر هگل و ماركس نيستم ، معتقد تاريخ ليبرتوي
پايان در كه پي در پي جنبههاي با ميدانستند درامي چون
جدالهاي ماركس نظر بهميدهد رخ عظيمي دگرگوني آن
سرانجام و ميآيد پيش فجايعي و بليات و هولناك
گرهگشايي اين از پس.ميشود گشوده بهشت دروازههاي
حركت از تاريخ مينامد ، تاريخ ماقبل ماركس كه تاريخي ،
و ميگردد همساز چيز همه ديگر بعد و ميايستد باز
...كرد خواهند همكاري يكديگر با عقلاني مبناي بر انسانها
"كلا [آنان پيروان و هگل و ماركس] را آنان مباحث من
الگو كه هم ديگر كاشفان به نسبت.ميدانم قبول غيرقابل
و اشپينگلر مثل.دارم را احساس همين ميدهند ، ارائه
تاريخ كه نميبينم دليلي هيچ..آنان پيشينيان و توينبي
.نميآيد پيش آن در مهمي انحراف هيچ كه بدانم بزرگراهي را
قرن در آيا.نميبينم [تاريخ در] سودمندي پيشرفت هيچ من
است ، بشريت تاريخ سدههاي بدترين جمله از بيشك كه بيستم
داشته ناگسسته پيشرفت انسان كه باشد معتقد ميتواند كسي
كلي حركتي به من است؟ بوده جانبه همه پيشرفت اين و است؟
آن به آنچه..نميفهمم را حركتي چنين ندارم اعتقاد
را تاريخ آن مبناي بر كه است الگويي ندارم ، اعتقاد
(2)".كنيد پيشبيني
"روس متفكران" عنوان تحت كه خود نوشتههاي در برلين
تاريخي ضد ديدگاههاي توضيح با رسيده چاپ به و جمعآوري
تاييد مورد تاريخيگري بر را آنها حملات روس ، متفكران
:مينمايد اضافه "ممتاز دهه يك" مقاله در او.ميدهد قرار
جهان در كه است اين رمانتيكها عقايد عمدهترين از يكي"
كه جايي در و زماني در و صورتي به دليل آن به چيزي هر
.دارد شركت كلي واحدي غرض يك در كه ميشود واقع ميبينيم
بلكه افراد تنها نه كه است انديشه اين مشوق رمانتيسم
مانند نيز نهادها بلكه گروهها تنها نه و نيز ، گروهها
كه -انجمنها حرفهاي ، سازمانهاي كليساها ، دولتها ،
تشكيل بهرهجويانه "غالبا و معين مقصد براي "ظاهرا
آن از خودشان است ممكن كه ميشوند "روحي" داراي -ميشوند
فراگرد همان حقيقت در آن از شدن آگاه و نباشند آگاه
انسان وظيفه عقيده ، نوع اين براساس...است "شدن روشن"
را موجودات همه زندگي اصل و "حالت" و بافت كه است اين
"دروني" و نهايي طرح.كند نفوذ جهان روح در و كند ، درك
براساس و بشناسد ، طرح اين در را خود جاي دريابد ، را جهان
را تاريخ حركت كه است اين فيلسوف وظيفه.كند رفتار آن
"مثال" مرموز زبان به كه را چيزي آن حركت دهد ، تشخيص
به را بشر نوع مثال كه كند روشن را اين و ميناميدند ،
جريان جهت اما است ، پهناوري رود تاريخ.ميبرد دارد كجا
سيرو استعداد كه دهند تشخيص ميتوانند كساني فقط را آن
زير جملات با برلين سپس ".باشند داشته خاص دروني سلوك
جنبه اين:ميپردازد رمانتيك جنبش مورد در قضاوت به
كنار مستلزم و بود ارتجاعي جهتي داراي [رمانتيكي تفكر]
آنچه هر.است تجربي و عقلاني و تحليلي آنچه هر گذاشتن
.است استوار طبيعي علوم و آزمايش براساس
كه عقيدهاي مطابق":ميدهد ادامه چنين را خود بحث برلين
(ارگانيك) "انداموار" تنها واقعيتها ماست ، بحث مورد
روابط با تنها آن اجزاي يعني است ، واحد بلكه نيست ،
"مطلق" يا "مثال" يا "روح" يك..نيستند مرتبط اتفاقي
از بياني يا جلوهاي هست آنچه هر و ندارد ، وجود بيشتر
كننده بيان كه دارد حقيقت اندازه همان فلسفهاي هر.اوست
به خود تكامل سير در "مثال" يا "مطلق" كه باشد مرحلهاي
از هستند تلاشهايي ديانت و فلسفه و هنر..است رسيده آن
"پژواك" كردن بيان و دريافتن براي متناهي موجودات جانب
پاره هميشه او بينش و است متناهي انسان كيهاني ، آهنگ
پارهها اين باشد "ژرفتر" فرد چه هر بود ، خواهد پاره
متفكران اينگونه كه اينجاست از..غنيترند و بزرگتر
تجربه دنياي و ميكنند تحقير را "مكانيكي" و تجربي امور
شنيدن براي را آن ساكنان و ميشمارند خوار را روزانه
زبان به فقط آنكه حال و ميدانند ، ناشنوا دروني آهنگ
...فهميد ""حقيقتا" ميتوان را چيز هر كه است آهنگ همين
بسيار موسيقي به مربوط تشبيهات آوردن دوره اين فلسفه در
جداگانه نتهاي به فقط انسان اگر ميگفتند.است رايج
بي و بيمعني و زشت را آنها است ممكن بدهد ، گوش يكساز
تمام به اگر بفهمد ، را اثر تمام اگر اما.بشنود غرض
بيقاعده ، ظاهر به صداهاي اين كه ميبيند كند ، گوش اركستر
پديد را هماهنگي كل و ميشوند همدست ديگر صداهاي با
فرو زيبايي و حقيقت براي را انسان عطش كه ميآورند
همچون را زندگي اگر [رمانتيك] بينش اين براساس.مينشاند
همچون را جهان و كنيم ، تصور كيهاني خداي يك هنري آفرينش
از اگر خلاصه بگيريم نظر در هنري اثر يك متكامل تجلي
ديدگاه از را تاريخ و زندگي و بكشيم دست علمي مسلك
رهايي احساس قوي احتمال به بنگريم ، "فراتر" و عرفاني
".كرد خواهيم
تاريخيگري انديشه بر برلين آيزايا نقد
رمانتيسم غلبه و هيجده قرن اواخر در روشنگري جنبش شكست
به را غربي اروپاي نگرش نحوه نوزدهم سده ابتداي در آن بر
تاثير از هم تاريخي نگرش.كرد منقلب انساني علوم مسائل
.نماند امان در فكري انقلاب اين
واكنشي شد عنوان برلين آيزايا توسط "بعدا آنچه
تاريخ ناگزيري و جبر بويژه و تاريخيگري به انتقادآميز
ابراز تاريخ مورد در را خود انديشه زماني در برلين.بود
.بود پيوسته بهوقوع اشاره مورد فكري تحولات كه ميدارد
موضع انديشمند اين كه بود فكري فضاي و هوا و حال اين در
در بيستم قرن دهه 60 در تاريخي تفكر قبال در را خود
كه نمود بيان (3)"تاريخ ناگزيري" عنوان تحت مقالهاي
بسياري ناحيه از فراواني بگومگوهاي و نظرها اظهار موجب
و ميتازد تاريخ جبر انديشه به او.شد معاصر متفكران از
نظر بهميكند قلمداد انسان گفتاري دستگاه مخالف را آن
خود وجود و ضمير عمق در تاريخي جبر داعيان حتي برلين
موضعگيري و رفتار و وگفتار نپذيرفته را "جبر" مفهوم
جريانهاي و افراد از آنان مذمتهاي و ستايشها و اخلاقي
نظر از آنچهمدعاست اين رد بر بارزي دليل خود تاريخي ،
تاريخيگري قبال در برلين موضع بيان گذشت خواهد خواننده
.است تاريخ دترمينيسم و جبر انديشه و
تقسيم دسته دو به را تاريخي نظريههاي آيزايابرلين
:ميكند
زير را جوامع و ملتها زندگي سراسر كه شخصي نظريههاي -1
قهرمان نظريه مانند ميبينند ، استثنايي افراد قطعي نفوذ
.نيچه ابردمرد نظريه يا و كارلايل
نيت و خواست حاصل و نتيجه را حوادث كه نظريههايي -2
بزرگي شمار به منتسب را آنها بلكه نميداند ، معين افراد
ملي يا قومي روح نظريه مانندميكند نامعين اشخاص از
نژاد ماركس ، اجتماعي طبقات هگل ، تاريخي عقل يا روح هردر ،
.فنيحته برتر
در انساني رفتار كه است استوار فرض اين بر اخير نظريات
قبيل از افراد ، نظارت از خارج است عواملي حاصل واقع
واحدي طبيعي رشد يا عادات و رسم محيط ، جسماني ، عوامل
(بيولوژيكي) زيستي انواع و طبقه ملت ، نژاد ، چون بزرگتر
ميگيرند ، قرار تجربي مشاهده موضوع كمتر كه عواملي يا
."جهان روح" يا تمدن مذهب ، چون چيزي
تمايل تاريخ تحول از غيرشخصي تفسير گونه اين به كه آنها
به ميدانند منتسب را اتفاقات نهايي مسئوليت دارند ،
يا "شخص جز" نيروهايي يا موجودات رفتار يا عملكرد
تاريخ سرگذشت آنها تطور داستان كه "ابرشخص" يا "فراشخص"
.ميزند رقم را بشري
حركت به معتقدين به را تلقي و تفكر طرز اين پيروان برلين
تاريخ از خاصي منكسر خط شكل به يا و عمودي يا مارپيچي
قبيل اين از روايتي هر او نظر به ليكن.ميكند تقسيم
يك تجربي لحاظ از يعني.بود نخواهد علمي صفت واجد هرگز
خواهد شمار به كمي تعابير در شده بيان آزمايش قابل نظريه
ميافتد اتفاق آنچه هر اينان نظر به:ميگويد برلين.آمد
آنان نظر از اين بنابر است ، تاريخ قطار حركت معلول
.است عبث و بيهوده ما پرستيدنهاي و نكوهشها و ستايشها
و روميان يا و يونانيان كردن محكوم اينان نظر به لذا
شدهاند مرتكب كه تبهكاريهايي و ديوانگيها جهت به آزتكها
نميتواند آدميزاد عقيده اين اساس بر زيرا ندارد ، معنايي
فوقطبيعي يا طبيعي قواي كه مهارتي جبر حصار از
يا تمجيد پس يابد ، رهايي كشيدهاند او زندگي برگرداگرد
كه نادرستي يا درست اقدامات براي گروهها يا افراد تخطئه
.بود خواهد بيمفهوم نداشتهاند گزينش آزادي آن انجام در
تاريخ ناگزيري و جبر به معتقدين نظر به":ميگويد برلين
.هستيم هستيم ، آنچه برميخيزد ، جهالت از نكوهش و ستايش
اگر و آبي سگهاي و زنبورها مانند درختان ، و سنگها مانند
خاك و وهوا آب و جانوران و اشياء از بازخواست يا نكوهش
نيست ، معقول ميرسانند آسيب ما به كه وحشي حيوانات يا
همان به كه خصايلي و اعمال دستاويز به نيز انسانها نكوهش
(4)".بود نخواهد معقول است جبر دستخوش اندازه
يا جبر به معتقدين عقيده تشريح از پس آيزايابرلين
صورت در كه ميكند مطرح را سوءال اين تاريخ ، دترمينيسم
انساني ، اراده و انتخاب گزينش ، نفي و جبر به اعتقاد
ميشود؟ چه فردي مسئوليت مفهوم
باوري چنين به انقياد صورت در:ميگويد سوءال اين پاسخ در
.نيست خيال و وهم جز چيزي فردي مسئوليت مفهوم تاريخ از
چيزي بازي خيمهشب عروسكهاي جز افراد صورت اين در
انسانها اينكه گفتن است معتقد او ليكن.بود نخواهند
يا فلان ميتوانستند يا ميكردند ، چنان و چنين ميبايستي
ستايش معرض در را انسانها يا و ندهند انجام را عمل بهمان
دانستن ، هم آن مستحق و مسئول بلكه دادن ، قرار نكوهش و
حال هر به كه است قبلي فرض اين بر مبتني همه اينها
كمال و تمام سيطره از خارج افراد زندگي از حوزههايي
اين كه ميكند استدلال چنين برلين سان بدين.است قوانين
جبر به اعتقاد با مذمتها و ستايشها اين و گفتار نحوه
آزادي وجود به باور و اعتقاد بر دليلي خود و دارد منافات
.است گزينش
اعم) جبري مذاهب اشكال و انواع همه كه است معتقد برلين
جبر يا خوشبينانه جبر دوستانه ، بشر جبر علمي ، جبر از
كه جبري و ميدهد را روشن آينده نويد كه جبري خشماگين ،
توافق اعتقاد اين بر (دارد جهاني رسيدن پايان از خبر
و ميكند دنبال را جهتي خود ، مسير در دنيا كه دارند
مانند فكر طرز اين او نظر بهاست حاكم آن بر قوانيني
نفي مستلزم شود ظاهر كه صورت هر به اصيل ، جبر ديگر انواع
و الزامي هست چه هر ديدگاه اين از و است فرد مسئوليت
چنين صورت در:ميگويد برلين گاه آن است ، ناگزيري
آنها از دفاع يا و تاريخي چهرههاي كردن محكوم اعتقادي
آن انجام از يا دادهاند انجام كه اقداماتي خاطر به
سزار ، اسكندر ، .بود خواهد بيمعني كار نمودهاند ، خودداري
و موجها مانند پديدههايي هيتلر و كرمول آتيلا ،
.هستند كوهها و اقيانوسها و غروبها و زمينلرزهها
اعتقادات نوع اين اينكه از نظر صرف با است معتقد برلين
اين است روشن آنچه نه ، يا است اشكال از خالي و صواب جبري
مردم اكثر ميان در (جبر)عقيده اين قبول از اثري كه است
غير اگر برلين نظر به.نميشود ديده مورخان حتي و عادي
منعكس آنان زبان در اعتقاد اين ميبايستي بود اين از
.ميداشت تفاوت ما زبان با (جبريون)آنان زبان يعني.ميشد
نحوه بايستي ما جبر به اعتقاد صورت در:ميگويد برلين
"مثلا نداريم حق ديگر.دهيم تغيير را خود كلام و گفتار
ميتوانم من" ،"كردي؟ را بزرگ اشتباه اين چرا" بگوييم
تعبيرات قبيل اين زيرا ،"نميخواهم ولي بكنم را كار فلان
امكان "منطقا تنها نه كه است اين دهنده نشان "تلويحا
بلكه ميباشد ، متصور است يافته تحقق آنچه جز چيزي تحقق
خود عمل مسئول منصفانه طور به فرد كه مواردي بيان در
تفاوت نيست چنين كه ديگري موارد و ميشود شناخته
برلين.دارد تباين جبر به اعتقاد با اين و وجوددارد
با منطبق را خود گفتار تا كنيم تلاش ما اگر كه است معتقد
بسيار وضعي به روانشناسي لحاظ از نماييم جبر به اعتقاد
چنانكه.شد خواهيم دچار غيرعملي "تقريبا و طاقتفرسا
و زمان و مكان كه كنيم زندگي دنيايي در بخواهيم فيالمثل
در من":ميگويد.باشد كرده گم را خود متداول معني عدد
فقط است ، باطل ضرورت به جبر كه بگويم نميخواهم اينجا
آن انديشه ، مقام در نه و كلام مقام در نه ما كه ميگويم
قدرت از فراتر شايد بلكه -است دشوار و نداريم باور را
تصوري چه جبر ، گرفتن جدي صورت در كنيم مجسم كه -است عادي
(5)".داشت خواهيم عالم از
به خود ، اعتقاد عليرغم جبر به معتقدين:ميگويد برلين
محكوم را انسان كه اين با و ميدهند ادامه نكوهش و ستايش
و گزينش آزادي منكر و ميدانند تاريخي روند اسير و
جريانهاي و افراد مورد در قضاوت از هم باز انتخابند ،
ارزش و گفتار كه ميگيرد نتيجه و نميكنند اجتناب تاريخي
جبر نفي و گزينش آزادي به دروني اعتقاد از منتج ما داوري
.است
كه ميكند مطرح را سوءال اين خود بحث پايان در برلين
كه را متفكراني توانسته جبر آموزه كه است بوده چگونه
شدت آن به برخوردارند انديشه روشني و صداقت از "معمولا
.نمايد افسون
آرزوهاي ژرفترين از يكي است ، معتقد سوءال اين به پاسخ در
تجارب كليه كه يابد دست جامعي الگوي بر كه است اين بشري
فرا -بالقوه و بالفعل از اعم -را آينده و حال و گذشته
گذشته در گويا كه است شده بيان گونه بدين آرزو اين.گيرد
كه بود حكمفرما وجود عالم در منسجم وحدتي كه بود زماني
اين.ناميد "انديشه و احساس يكپارچه كل" را آن ميتوان
انسان تجربه سرتاسر و گرديد شكست دستخوش بعدها وحدت
اين مجدد پيوستن هم به براي بيپايان كوششي از است عبارت
برلين نظر به.نخستين وحدت اعاده و گسسته هم از اجزاي
پيدا براي بيپايان علاقهاي و شور از فوق انديشمندان
براي عظيم شوري ميگويد ، سخن معما اين به پاسخي كردن
از كه بهشتي به برگشت يكپارچه ، و مجموع كل آن به برگشت
آن لايق را خود هنوز كه موعود بهشتي يا.گشتهايم طرد آن
از بسياري باطن در تصور اين او نظر به.نساختهايم
وحدت ايجاد براي كه كوششهايي همچنين و مابعدطبيعي تفكرات
از بسياري در نيز و -ميرود كار به علوم ميان در
-تاريخ و اجتماع و منطق و زيباشناسي به مربوط انديشههاي
.دارد جاي
آن از و هگل ، زمان تا بوسوئه روزگار از":ميگويد برلين
است بوده مطرح دعوي اين روزافزون طور به امروز تا نيز پس
الگويي كشف وبه نمود پيجويي را تاريخ ساخت ميتوان كه
به آن چارچوب در رويدادها كليه كه يافت دست حقيقي و واحد
".گيرد جاي مناسب طور
را دعويها اين واقعي و جدي مورخ هيچ كه است معتقد برلين
يك مورخ كه زيرا.كند قبول نميتوانسته و است نكرده قبول
به منحصر بستر كه چارچوبي يا حقيقت عنوان به را واحد طرح
جامع الگويي نميتواند و نميكند مشاهده باشد ، وقايع فرد
مورخ برلين بهنظر.گرداند جدا ديگر الگوهاي از راستين و
از آزادي سازد ، جدا ازافسانهها را حقيقي وقايع ميخواهد
آزادي ، آن درجه و ودلمشغوليها افسانهها اين به اعتقاد
عصر آن به مربوط افسانههاي از را عصري هر واقعي تاريخ
.ميسازد جدا
عنوان به تاريخ از نظريهها ، اين صاحبان برلين نظر به
آنان براي جهت هر به كه دنيايي از گريز براي وسيلهاي
خيالي عالمي به و ميكنند استفاده است بوده نفرتانگيز
آنان انتقام نامشخص موجوداتي آنجا در كه ميشوند پناهنده
را چيز همه و بازستانند خيالي يا واقعي ستمگران از را
.كنند اصلاح
و شماران اختر سان به (جبريون)اينان":ميگويد برلين
از خود كلام در و بندند مي را خود ديدگان سلف ، دعانويسان
و ميجويند بهره بيپا تشبيهات و صور فراواني مقدار
و ميبرند كار به كننده گمراه بسيار تمثيلات و استعارات
يا عقلاني استدلالهاي يا تجربي روشهاي به توسل جاي به
هيپنوتيسم شيوههاي از استفاده به بخش اطمينان آزمايشهاي
خاك ما ، چشم بر هم و خود چشم بر [اينان]".ميزنند دست
بدين و ميشوند واقعي جهان از ما ديد مانع و ميپاشند
نيز و سياست ، و اخلاق ارتباط مساله در كه را مردمي گونه
كافي قدر به تاريخ و طبيعي علوم خاص روش و طبيعت درباره
".ميكنند سردرگمتر و گيجتر بودهاند ، گيج
رشيدي بهروز
:پانوشتها
شماره 2 ، (علمي فرهنگي ، اجتماعي ، ماهنامه)نو نگاه مجله -1
ص 180 آبان 1370 ،
.تا 56 صص 53 آزادي ، جستجوي در -2
ترجمه آزادي ، درباره مقاله چهار آيزايا ، :برلين -3
مقاله -تهران 1368 -خوارزمي انتشارات موحد ، محمدعلي
"تاريخ ناگزيري"
محمد ترجمه آزادي ، درباره مقاله چهار آيزايا ، برلين ، -4
و 157 صص 156 تهران 1368 ، -خوارزمي انتشارات -موحد علي
ص 172 همان ، -5
|