(ع)حسن امام شهادت تا (ص)پيامبر رحلت از
حكيمي محمدرضا استاد از گفتار دو
امام شهادت و اسلام گرامي نبي رحلت سالروز :جستارگشايي
.ماست سوگواري و فراق ايام دردناكترين از (ع)مجتبي حسن
محمدرضا استاد از مطلبي با تاريخي روز اين آستانه در
را دوم امام اوصاف و تاريخ و پيامبر رحلت وصف حكيمي ،
.مينماييم مرور
معارف گروه
اول گفتار
(ص)پيامبر رحلت
ربيعالاول ماه جمعه 17 روز ،"ص"محمد حضرت پيامبراكرم ،
صبح ، طلوع نزديك ،(هجرت از پيش سال 53) "عامالفيل" از
تولد از پيش بنعبدالمطلب ، عبدالله پدرش ، .بزاد مادر از
"ص"محمد سالگي در 6 نيز ، "آمنه" مادرش.بود درگذشته او
خود جد سرپرستي تحت محمد ، هنگام اين در.درگذشت
اندك از و مكه بزرگان از عبدالمطلب.درآمد عبدالمطلب
عبدالمطلب.بود عرب روز آن فضيلت با و فرهنگ با افراد
.نميكرد دريغ هيچچيز از محمد ، خويش نوه نگاهداشت در
مرگ كه هنگاميدرگذشت عبدالمطلب شد ، ساله محمد 8 چون
پدر) ابوطالب خود ، پسران از يكي شد ، نزديك عبدالمطلب
پس آن از.سپرد او به را محمد و خواست ، را ("ع"علي حضرت
خداوند چون و.بود ابوطالب با محمد نگهداري همهگونه
و بزرگترين از ابوطالب ، گردانيد ، مبعوث رسالت به را محمد
جان حفظ در و بود پيامبر حاميان و ياوران معتبرترين
.كرد بيدريغ كمكهاي اسلام دين نشر و پيامبر
خديجه.كرد ازدواج خديجه با سالگي سن 25 در پيامبر
اين و مكه ، اعيان و ثروتمندان از و ساله ، بود 40 بيوهاي
سني ، فاصله وجود با.گرفت صورت او خود درخواست به ازدواج
همواره زندگي اين او ، بزرگواري و پيامبر اخلاق بهدليل
.بود توام رفتار نيكي و معاشرت حسن با
از پس سال گشت50 مبعوث رسالت به سالگي در 40 "ص"محمد
از پس سال شد60 متولد خديجه از مكه در زهرا حضرت بعثت ،
و پيامبر خاندان.آمد پيش "ابوطالب شعب" داستان بعثت ،
زيادي قدرت و افراد هنوز زمان آن در كه مسلمانان ديگر
آزار مورد ميبردند ، بهسر ابوطالب پناه در و نداشتند ،
و رابطه هرگونه مكه اهل.گرفتند قرار قريش قبيله بيشتر
يا فروختن كه بهطوري كردند ، قطع آنان با را فروش و خريد
پنهاني كه كساني و بود ، ممنوع نيز آنان به خوراك رساندن
سخت مخاطراتي معرض در را خويش ميزدند ، كاري چنين به دست
.ميدادند قرار
واقعه ، اين در او ، نزديكان و پيامبر گرفتاري خلاصه
:است اين نوشتهاند ، تاريخ علماي چنانكه
مكه ، مشرك و بتپرست مردم يعني ،"ص"پيامبراكرم مخالفان
شده پيدا "حبشه" مانند پناهي مسلمانان براي كه دانستند
محفوظ و ايمن كند ، مهاجرت آنجا به مسلمانان از هركس.است
حمزه و ابوطالب پناه در مسلمانان نيز مكه در.ميماند
(بود مكه بزرگ و شجاع مردم از كه پيامبر ، ديگر عموي)
چنانكه نميتوانستند ، مخالفان رو اين از.ميبردند بهسر
مسلمان تازه مردم و پيامبر ياران به بود ، آنان دلخواه
بود اين.كنند دور اسلام دين از را آنان و برسانند آزار
كشتن به تصميم و كردند ، برپا بزرگ محفلي مردم ، همه كه
كه نوشتند پيماننامهاي و.گرفتند خدا ، فرستاده محمد ،
افراد يعني عبدالمطلب ، و هاشم فرزندان از هيچيك با
از را آنان و نكنند ، ستدي و داد هيچگونه پيامبر ، خاندان
را همه ابوطالب كه بود اينجا.دهند قرار فشار در هرجهت
در برد ، شعب در كرد ، گردآوري فرزندانشان و زنان با
آن سوي دو در و كوشيد ، بسيار (ص) پيامبراكرم نگاهداري
فرمود خودعلي فرزند به بسيار شبهاي و.گذاشت ديدبان دره
.سازد پيامبر جانپناه را خود و بخوابد پيامبر جاي در تا
پيامبر گرد بر شمشير با شب همه نيز حمزهكرد چنين علي
گرفتاري اينبرسد آسيبي پيامبر به مبادا تا ميگشت ،
او نزديكان و پيامبر مدت اين در.انجاميد بهطول سهسال
فرياد گرسنگي شدت از كه ميشد گاه.ديدند بسيار سختي
به خوراكي پنهاني مردم از برخي گاه.ميشد بلند اطفال
علاج اندازه اين به گرفتاري و فشار اما.ميرسانيدند شعب
آن از برخي اندكاندك تا ميگذشت ، بدينگونه كار.نميشد
را پيمان و شدند پشيمان آزار و سختگيري اين از مشركان
زنان و او ياران و پيامبراكرم تا شد باعث اين و.شكستند
به و گرسنگي و رنج سال سه از پس بتوانند كودكانشان ، و
و آيند بيرون آنجا از دره ، آن در سربردن به زنداني حالت
سال تا كه شد واقع بعثت سال 6 در شعب واقعه.شوند راحت
.انجاميد بهطول 9
،(مدينه به پيامبر هجرت از پيش سال 3) بعثت سال 10 در
همسر) خديجه و (او مدافع و ياور و پيامبر عموي) ابوطالب
بدينگونه و.درگذشتند مكه در ،(او كار كمك و وفادار
.داد دست از را خويش فداكار و صميمي يار دو پيامبر
زنده او تا كه) ابوطالب درگذشت از پس پيامبر ، سرانجام
و فشار و ،(برسانند آزار وي به نميتوانستند قريش بود
را پيامبر ميخواستند كه مكه ، بتپرستان بيامان آزار
او با مدينه مردم از گروهي كه پيماني بنابر هم و بكشند ،
مكه از كنند ، ياريش آيد مدينه به چون كه بودند ، بسته
بعثت سال 13 در هجرت اينگفت وطن ترك و كرد ، مهاجرت
.شد واقع پبامبر سالگي سن 53 در ،(ربيعالاول ماه روز 12)
"ع"علي حضرت اشاره با - دوم خليفه خلافت زمان در بعد ،
كه گشت ، مسلمانان تاريخ مبدا ،"هجرت" واقعه همين -
(1356) شمسي هجري تاريخ و (1397) قمري هجري تاريخ تاكنون ،
.است پايه همين بر
يك هر در.بود زنده ديگر سال هجرت ، 10 از پس "ص"پيغمبر
نظر از هم كه است ، افتاده اتفاق مهمي وقايع سالها اين از
ماهيت و ديني نظر از هم و اسلام ، تاريخ هم و عمومي تاريخ
اين شرح بايد و است ، ويژه هاي اهميت داراي اسلام ، خود
.خواند تاريخ معتبر كتب در را وقايع
سراسر به و يافت توسعه اسلام مدت ، اين در جمله از
.آمد فراز هجري دهم سال اندكاندك ، .كشيد رخت جزيرتالعرب
بازگشت در.رفت "حجتالوداع" سفر به سال اين در پيامبر
دوم ، گفتار در.پيوست وقوع به غدير سفر ، واقعه اين از
.گفتيم سخن غدير واقعه درباره
.آمد مدينه به كاروانها ، همراه پيامبر غدير ، واقعه از پس
.گشت نزديك او درگذشت هنگام و شد ، بيمار كه نگذشت چيزي
هفتههاي وقايع موثق ، عالمان و معتبر محدثان و موءلفان
از خلاصهاي ما كه كردهاند ، نقل چنين را پيامبر عمر آخر
:ميآوريم اينجا در را آن
شد معلوم چنان و بازگشت ، حجهالوداع از پيامبراكرم ، چون
خود اصحاب ميان در پيوسته است ، شده نزديك او رحلت كه
و فتنهها از را آنان و ميگفت ، سخن و ميخواند خطبه
روشها از كه ميفرمود تاكيد و ميداشت ، برحذر دگرگونيها
از و نگذارند ، بدعت خدا دين در و نكشند ، دست او سنتهاي و
پيروي (علي از بعد امامان و ابيطالب بن علي) او خاندان
دين از نكنند ، درست نگذارند ، اختلاف تنها را آنان و كنند ،
.ميروم شما ميان از من !مردم:ميفرمودند مكرر.برنگردند
گرانقدر چيز دو آن حق در كه ميپرسم شما از قيامت در..
و خدا كتاب يعني گذاردم ، باقي شما ميان در كه بزرگ
چگونه آنان درباره كه كنيد توجه كرديد؟ چه عترت ، امامان
نخواهند جدا هم از من خاندان و قرآن كرد؟ خواهيد رفتار
كه بدانيد.شوند وارد من بر كه كوثر ، حوض لب تا شد ،
"ص"پيامبر را سخنان اين.است من وصي ابيطالب عليابن
.ميفرمود القا متعدد مجالس در و ميگفت مكرر
و فراخواند ، را زيد بن اسامه خود ، رحلت به نزديك ايام در
او به مردم كه كرد امر و داد ، قرار سپاه امير را او
براي:فرمود اسامه به و.شوند او سپاه جزء و بپيوندند
بود شده شهيد آنجا (زيد) پدرش كه رود جايي به غزا و جهاد
.(روم بلاد)
برخي از مدينه كه بود اين سپاه اين تجهيز حكمتهاي از يكي
خلافت با ميزد حدس پيامبر كه آنان و شود ، خالي كسان
مدينه در پيامبر ، فوت هنگام به كنند ، مخالفت (ع)علي
عمل پيامبر دستور به و نرفتند و نشد چنين ليكن.نباشند
بيمار پيامبر آنگاه.نپيوستند اسامه سپاه به و نكردند ،
گرفت را (ع)اميرالموءمنين دست رسيد ، بيماري حالت چون.شد
در نيز اصحاب بيشتر.رفت (مدينه گورستان) بقيع سوي به و
السلام:فرمود رسيد بقيع به چون.گشتند روان پيامبر پي
گور ، در خفته مردگان اي شما بر سلام.القبور اهل يا عليكم
كه فتنههايي از يافتيد نجات شما چون شما ، حال به خوشا
است كرده روي مردم سوي به فتنههايي كه زيرا است ، پيش در
براي و ايستاد ، مدتي آنگاه ،...تار شب سياهيهاي مانند
.بازگشت خانه به سپس..كرد آمرزش طلب بقيع ، مردگان همه
در آمد ، مسجد به روز سه از پس.يافت شدت پيامبر بيماري
بر را خود راست دست و بود ، بسته سر بر عصابهاي كه حالي
.عباس بن فضل دوش بر را چپ دست و بود ، گذاشته علي دوش
من !مردمان اي:فرمود و نشست و رفت بالا منبر بر و آمد
است وعدهاي من نزد كه را كه هر.ميروم شما ميان از
و بيايد دارد طلبي من از كس هر.بطلبد خويش وعده و بيايد
و عمل جز مردم ، از احدي و خدا ميان !مردم اي.بگيرد
كه نكند ادعا كسي !مردم اي..نيست وسيلهاي خدا ، اطاعت
اطاعت بدون كه نكند آرزو كسي.ميشود رستگار عمل بدون
مرا كه خدايي به سوگندميرسد خدا خشنودي و رضا به خدا ،
مايه خدا ، رحمت و نيكو عمل جز فرستاد ، پيامبري به بحق
هلاك كنم معصيت اگر من خودندارد وجود عذاب از نجاتي
مردم با خفيف نمازي آمد ، فرود منبر از آنگاه...شد خواهم
روزي سه دو بود ، همينگونه و..بازگشت خانه به و خواند ،
پيامبر فراق براي و ميآمدند ديدارش به اصحاب بگذشت ،
پيش را علي باز خويش ، مرگ نزديك به پيامبر.ميگريستند
چون و.كرد چند سفارشهايي و وصيتها او به.خواست خود
خود دامن در مرا سر:فرمود علي به فرارسيد ، مرگ لحظه
قبله سوي به مرا روي.است رسيده خداوند امر كه گذار ،
بر خود تو نخست و كن ، كفن و ده غسل مرا خود تو و.بگردان
...بخواه ياري خدا از كارها اين همه در..گزار نماز من
(ع)علي.فروبست جهان از ديده "ص"پيامبراكرم گونه بدين
به عباس ، بن فضل همراهي با سپس و پوشاند ، را پيامبر بدن
و غسلدادن از پس.پرداخت پيامبر كردن كفن و غسلدادن
بر و ايستاد ، پيش بهتنهايي خود پيامبر ، بدن كفنكردن
در لحظات اين در صحابه از گروهي.خواند نماز پيامبر بدن
بودند ، كرده رها را او بدن بلكه نبودند ، پيامبر بدن كنار
آوردن دست به پي در و بودند گذارده تنها را او وصي و
و رفت مردم ميان به علي سپس.بودند پيامبر جانشيني مقام
خود مردم ماست ، پيشواي وممات حيات حال در پيامبر:گفت
.بخوانند (ميت نماز) نماز او بدن بر و بروند دستهدسته
نماز پيامبر بدن بر و ميآمدند ، دسته دسته مردم
و شد ، قبر داخل علي پيامبر ، دفن هنگام به.ميخواندند
گونه و درآورد ، كفن از را پيامبر صورت و كرد ، باز را كفن
آنگاه.نهاد خاك روي بر قبله ، به رو را ، پيامبر مبارك
.بريخت آن روي بر خاك و بچيد را پيامبر لحد
هجري سال 11 صفر ماه دوشنبه 28 روز به پيامبراكرم ، رحلت
جان كه محلي در خود ، خانه در را پيامبر.افتاد اتفاق
مدينه در هماكنون كه جايي - سپردند خاك به بود ، سپرده
.است جهان مسلمانان مزار و است ، معروف منوره ،
دارد ادامه
|