؟ عقلي يا ديني برداشتهاي ;توسعه منشاء
، حجاريان سعيد دكتر حضور با گردي ميز
و نبوي مرتضي مهندس ، مهاجراني عطاءالله دكتر
(دوم بخش ) مصباحي الاسلام حجت
اين ميكنيم عرض شما خدمت كه سومي نكته:مهاجراني دكتر
ديني انديشه با آن نسبت و سياسي توسعه بحث در كه است
مشاركت بحث و ملت حقوق بحث شاخص شاخصترين و بحث مهمترين
به اسلامي جمهوري اساسي قانون در ما.است مردم سياسي
ملت حقوق درباره تفصيل به فصل يك ملي وفاق سند عنوان
حاكميت حق مورد در تفصيل به هم فصل يك و كردهايم صحبت
مباحث مجموعه با) اساسي قانون در ما كه مباحثي آيا.ملت
صرفا كه هستند مباحثي رسيديم بدان (اساسي قانون خبرگان
هر به اينها يا شد مطرح اسلامي جمهوري شرايط تناسب به
از اعم اسلامي معارف در ريشههايي فقه ، در ريشههايي حال
داشتهاند؟ معصومين ائمه و پيامبر سنت و روايات و قرآن
توسط ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون اينكه دليل به
يك از من نظر به است شده نوشته و تدوين مردم منتخب فقهاي
از يكي بايد را اساسي قانون راه ، كردن كوتاه براي جهت
(شيعه سياسي انديشه و سياسي توسعه نسبت) بحث همين مستندات
بشويم گم متفرعاتي يك در ناگزيريم ما الا و گرفت نظر در
.بود خواهد دشوار بسيار بسيار راه كردن پيدا كه
ما بايد (سياسي توسعه) توسعه بحث در آيا:است اين سخن
دقيقا و است؟ كرده مشخص را مواردي چه دين كنيم جستجو
درتوسعه) دارند نسبت دين با كه مواردي عنوان به را آنها
دين مغاير ولي نكرده توصيه دين اگر يا بكنيم قبول (سياسي
اين در تجربههايي ما بكنيم؟ قبول ميتوانيم نيز نيست
نماينده نخست ، دوره در من اينكه دليل به داشتهايم زمينه
پارلماني ، معاون كه است سال حدود 13 هم بعد بودم مجلس
و دولت بين كه بحثهايي مجموعه در لزوما هستم دولت حقوقي
مجموعه از كه هستم كساني جزء بود نگهبان شوراي و مجلس
نگهبان محترم شوراي مقطعي يك در خبرهستم ، با بحثها
ميكرد نظر اعلام و ميكرد بررسي اينگونه را مجلس مصوبات
شرع ، با تطابق عدم صورت در و است شرع مطابق مصوبه اين كه
كه رسيدند نتيجه اين به مرحله يك در ميكردند ، رد را آن
با مغاير مصوبه اينكه و كنند بررسي بايد را آن تغاير عدم
توسعه ، بحث در.شرع با مطابق نه نشود داده تشخيص شرع
كه كنيم جستجو حتما نبايستي ما سياسي توسعه در بويژه
كرده مشخص شرع بايستي را موارد اين دقيقا كه بگوييم
كتاب در مهم بسيار بسيار بحث دو آخر نكته عنوان به باشد
.است گرفته قرار توجه مورد جزئيات با ما روايات و آسماني
نبوي مهندس آقاي جناب كه تعبيري همين)بيعت ، بحث بحث ، يك
عليه سلامالله زمان امام پرچم بر كه (بردند كار به هم
آيات در مجيد قرآن در يا لله البيعت:كه است شده نوشته
تلقي خداوند با بيعت پيامبر با بيعت و رضوان بيعت معروف
بحث دو اين يعني.است شورا دوم ، بحث مبحث و نكته است ، شده
داريم روايات در كه مباحثي مجموعه با اگر را قرآني
حاكميت گنجينه (خوشبختانه) اضافه به دهيم قرار موردتوجه
ما به امير حضرت حاكميت نحوه و پيامبر دولتسازي پيامبر ،
البته ببينيم را بعد اين دقيقا كه ميكند كمك بسيار
عنوان به را ديني باشد قرار اگر بفرمايند ، توجه برادران
تشخيص بررسيهاست مشترك قدر كه مواردي با توسعه دين
مردم شد موفق اسلام پيامبر.است اسلام دين اين بدهيم ،
معروف كتاب در كه مختصاتي با را عربستان شبهجزيره
(علي جواد دكتر) اسلام از قبل العرب فيالتاريخ المفصل
(ظهرالاسلام) در امين احمد اقتباسهاي با بعدا و است آمده
شده نوشته عرب قبايل مورد در كه كتابهايي مجموعه و
يك به كرد تبديل مختصات آن با را جامعه آن پيامبر
گرفت ، شكل او در دولت گرفت ، شكل آن در ملت كه جامعهاي
كه شد تمدنساز هم بعدا و گرفتند شكل او در نظريهها
تمدن كه مختصاتي مجموعه با حال هر در اسلام تمدنسازي
نكرده انكار را اسلام تمدنسازي كس هيچ كه داشت اسلامي
و سازي تمدن براي است پرظرفيت دين يك دهنده نشان است
توسعه مباني كه ميگيرد شكل جامعه در موقعي تمدن معمولا
امر اين كه است طبيعي.باشد گرفته شكل جامعه آن در
. كردهايم صحبت آن به راجع كه عصري مختصات با است متناسب
آسمان:ميفرمايد خدا ميدانيم ما:مصباحي حجتالاسلام *
وضع و رفعها السماء و كرديم برگزار عدل به ما را زمين و
و السموات قامت بالعدل كه آمده هم روايات در و الميزان
.است تكوين در عدالت ، اين الارض
شما آنچه كه است مطرح هم قيامت در پاداش و جزا در عدالت
دست با ايديكم كسبت فبما كنيد دريافت "دستكم" كيفر از
ظلمي گونه هيچ بندگان به نسبت خدا و كرديد درستش خودتان
كند عمل است ممكن عدل به خدا ثواب مقام در البته و ندارد
خدا از ما كه آمد دعا هم اين براي و بيشتر فضل به ولي
اگر چون عدلت با نه كن عمل ما با فضلت با خدايا بخواهيم
.است پاك حسابهمه كند رفتار عدلش با
نقل مطهري شهيد استاد از كه سخني آن هم ، تشريع مقام در
معتزله و اماميه از اعم عدليه نظر بنابر عدل:كه است شده
يعني.است عالي بسيار حرفي نيز هست احكام علل سلسله در
.است عدل آن مبناي و عدل بر مبتني ما شرع احكام اصولا
وضع شرع در آنچه اصولا كه است اين سخن اين معناي حال
آمده پيامبر سنت و وحي از آنچه و شده وضع عادلانه شده ،
اجرا مقام در كه اين ديگر مورد ، يك اين.است عدل اساس بر
ملاكها بين تزاحم مساله كه ميبيند گاهي كردن پياده و
كه ببينيد و كاربرد به را خرد بايد آنجا ميآيد ، پيش
آنجا ملاكها ، مزاحمت مقام در شرع رهنمودهاي بر علاوه
ممكن.بشود غفلت عدل مقتضاي از مبادا و چيست؟ عدل مقتضاي
توزيع مساله ما بگويد فقها ميان از امروز كسي يك است
عرض بنده ولي نداريم ، اسلام در صريحا را ثروت عادلانه
چنين اين صراحت به اسلامي احكام همه نيست لازم ميكنم
راستا اين در مفاهيم مجموعه ما اگر باشد ، عدل بر مبتني
خواهان اسلام كه ميرسيم نتيجه اين به كنيم بررسي را
بحث يك حالا و هست هم ثروت توزيع در عدالت اجراي
ما اسلامي اقتصاد مباني كتاب در باب اين در طويلالذيلي
تقريبا صفحه پنجاه اجتماعي عدالت عنوان تحت كه داريم
هدف عمده يا پيامبران اهداف از يكي كردند اشاره.است بحث
الناس ليقوم بوده ، زمين روي در قسط ايجاد پيامبران
فرستاده را ميزان و كتاب روشن ، آيات و بينات خدا.بالقسط
است؟ ديگر مباحث كنار در عدل جاي آيا.عدالت اجراي براي
به توجه با ما است؟ مطرح فوقاني مرجع يك عنوان به نه يا
مرجع عنوان به دارد عدالت روي اسلام كه تاكيدي اين
قابل مسائل ساير عرض هم عنوان به نه ميشناسيمش فوقاني
جايي در يا بالقسط ربي امر قل:ميفرمايند پيامبر.طرح
اينها.الاحسان و بالعدل يامر الله ان:ميفرمايد ديگر
با عرض هم كه نيست طور اين عدالت جايگاه كه ميدهد نشان
عنوان به بلكه باشد ، طرح قابل پديدههاي و مسائل ساير
مطرح معمولي مسائل ساير وراي و بالاتر و مهمتر مسالهاي
اساس بر.اوست معيار اوست ، ملاك اوست ، ميزان يعني.است
آرا برخلاف و ميفهميم را همين ما شيعه بودن عدليه اصل
همه در را عدالت ملاك اول بايد ما كه معتقديم اخباريين
دليل به بدانيم باطل حتي را اخبار بعضي و كنيم دنبال جا
در.است ناسازگار عدل ميزان با ميبينيم اينكه
است عدالت با تقدم حق آيا عدالت و توسعه بين صورتتعارض
روشن بسيار منمساله نظر به.است توسعه با تقدم حق يا
.است
ممكن.است مقدم عدالت بگوييم كه نداريم ترديدي هيچ ما
و است فقر توزيع معناي به عدالت آقا كه بگويند كساني است
درآمد رشد با و بيايد بوجود رشد كه ميشود موجب توسعه
بعد مرحله در عادلانهتر توسعهاي ملي رشد يا و سرانه
ممكن و است باطل تخيلي چنين ميكنم عرض بنده.است ممكن
.بدانيم توسعه را عدالت نياز پيش ما نيست
يافتن توسعه از بعد ميگويند مثلا غرب در ميبينيم اگر
غرب پيشينه نه ميكنم عرض بنده ;رسيدهاند عدالت به
نگاه شمادارد عدالت دغدغه امروز نه بوده عدالت پيجوي
غربي توسعه آغاز شده؟ آغاز كجا از غربي مدل توسعه كنيد
جديد قاره كشف از و انگلستان توسط است هندوستان غارت از
جديد قاره زمين زير و زمين روي عظيم منابع آمدن دست به و
بر علاوه و است انگليسها خاص طور به و اروپاييها توسط
و است توليد افزايش دغدغه.است آفريقا از برده تجارت اين
طور به رفاه افزايش ;رفاه توزيع نه هم آن ;رفاه افزايش
موجب مبادلات كه است اين از صحبت حتي و جامعه يك در عام
براي چيزي هيچ كه آنهايياست مبادله دوطرف رفاه افزايش
آنها براي رفاه توزيع از صحبت ديگر اينجا ندارند ، مبادله
بخواهيم اسلامي مفاهيم در باز ما اگر و نيست مطرح هم
برسيم؟ عدالت به بايد ما كجا از كه بگوييم.كنيم جستجو
يك من.توسعه به عدالت از يا برسيم عدالت به توسعه از
و مفهوم اين با كه داريم روايت چند.ميكنم عرض نمونه
فرموده (ع)جعفر موسيبن امام كه شده نقل شده ، نقل معنا
ميان در عدالت اگر "لستغنوا الناس في لوعدل":كه است
استغني دنبال ما اگر يعنيميشوند مستغني شود برپا مردم
بلكه باشد عدالت نياز پيش استغني كه نيست طور اين هستيم
به ميگوييم كه عدالت ما.است استغني نياز پيش عدالت
برابري عدالت از اسلام مراد مطلقا نيست برابري معني
برابري درآمدها ، برابري ثروتها ، برابري.نيست
ما است ممكن.نيست اين معنايش عدالت نه.برخورداريها
درآمدها تفاوت اندكي از بيش حتي يا درآمدها ، تفاوت اندكي
كه حداقلي يك اما ندارد ، مشكلي بپذيريم ، هم را ثروتها و
متناسب زندگي امر و آدم زندگي انساني ، زندگي بشود گفته
بايد حداقل اين انساني ، خانوار يك انسان ، يك نياز با
به نسبت ما كرديم تامين را حداقل اين اگر.بشود تامين
ما اگر مسلما ببينيدكردهايم تامين را عدالت همه
كه حداقلي چنين يك از جامعه يك خانوارهاي مجموعه بخواهيم
آمده روايت در كه طوري آن و شوند برخوردار ميكنم عرض من
.داشت نخواهيم ثروت قلههاي ما بشود تامين كفاف حد
جستجو نبايد سياسي درتوسعه ما كه كردند اشاره ببينيد
مخالفت عدم كه ;نه يا است شرع با مطابق حتما چيزي كنيم
ميكنم عرض ميزنم كوتاه حاشيه يك بنده.است كافي شرع با
كامل فحص بايد ما ;كنيم جستجو نبايد كه نيست طور اين ;نه
مارهنمودي به كه داريم چيزي شرع در اينجا ما اگر بكنيم
را آن اجتماعيمان و فردي امور از امري هر در كه ميدهد
منبع كردن پيدا از ياس از بعد بله ;دهيم قرار مبنا بايد
شرع عبارات ظاهرهاي از ظاهري يا شريعت نصوص از نصي يا
مخالف كه آنچه به بكنيم اتكا صرفا ما كه دارد جا آنجا
;بيعت مساله به فرمودند اشاره.شريعت نظام با نيست
اينكه جور يك ;كرد مطرح ميشود را بيعت جور دو ببينيد
كه است اين ديگر يكي است ، مشروعيت منشا بيعت ، بگوييم
منشا را بيعت ما اگر.است مقبوليت مكمل بيعت بگوييم
و مفاهيم از ما آنكه به توجه با مسلما بدانيم مشروعيت
از نبوتش براي اكرم پيغمبر ;ميشناسيم ديني مفاهيم نصوص
كرد عمل و كرد قبول و بود خدا فرمان نگرفت راي كسي
مشركين عامه و بودند مخالفش كه كساني همه خواسته برخلاف
حكومت را خود حكومت ابتدا حكومتش براي اما بودند مخالفش
.بشود ياري و شود تاييد اينكه براي اما ميداند حق و الهي
.است نص به حكومت و الهي حكومت حكومتش اميرالمومنين
بيا آقا كه سراغش ميآيند كه وقتي اميرالمومنين همين اما
مشروعيت منشا بيعت ، بيعت:ميگويد بپذير ، را حكومت
بايد فردا بيعت اين با كه است اين منشا.نيست آنها حكومت
آراء مقابل در بيعت اين دنبال بايد بيفتيد ، راه دنبالم
همراه صلح و جنگ در بيعت اين دنبال بايد كنيد ، خضوع من
كه آنچه اصولا دارد ، وضعيتي چنين يك هم شورا.باشيد من
وامرهم".است مشورت بلكه ;نيست شورا داريم اسلام در ما
شاورهم" و آنها بين است مشورتي يعني "بينهم شورا
دين در شوراها اصولا.است مشورت جنبه كه هم "فيالامر
عزمت فاذا" كه دارد دنبالش و دارد مشورتي جنبه اسلام
و ميكند خدا بر توكل و است حاكم با عزم "الله علي فتوكل
ما با چرا كه خواستند (ع)اميرالمومنين از.ميكند اجرا
از نصي كه آنجا:فرمود كه است اين جالب نميكني؟ مشورت
امر كه آنجايي.نميكنم مشورت كسي با دارم پيغمبر يا خدا
تصميم مقام در و ميكنم مشورت است شده واگذار من خود به
چون.كردم جمعبندي رسيدم آن به خودم كه را آنچه هم
سيره پيامبر ، سنت خدا ، كتاب براساس شما كه گفتند آمدند
سنت خدا ، كتاب براساس من:فرمودند حضرت.كن عمل شيخين
آن دهنده نشان اين و ;ميكنم عمل خودم اجتهاد و پيامبر
بلكه ندارد اصالت و ندارد موضوعيت هم شورا كه است
"هلك رايه به استبد من" و است غلط راي استبداد ضرورتا
.كرد مشورت بايد يعني ;گذاشت كنار بايد را راي استبداد
اسلام در عمومي نظارت نوع يك از نشانههايي ما البته
به امراست منكر از نهي و معروف به امر مساله آن.داريم
قابل امور همه:نميشناسند حد هم منكر از نهي و معروف
هم كسي هر مقابل در منكرند از نهي يا معروف به امر
.كرد منكر از نهي و معروف به امر ميشود
از نهي و معروف به امر ميشود هم مسلمين حاكم مقابل در
اينكه و منكر شناخت و معروف شناخت شرط به فقها.كرد منكر
دارد مسلمين حكام از حاكمي روشني بصورت ببيند آدم جايي
منكر از نهي جاي آنجا ميكند پيدا معروفي يك از انحراف
حتي كه جايي تا بالاتر مراحل به سپس قول ، به ابتدا است
از براي فقها.او روي به بكشد هم اسلحه بكشد ، هم شمشير
احساس را اين فرد اينكه نه است بين كه منكري بردن بين
شده پيدا هم عقلايي و عمومي احساس يك بلكه باشد كرده
نشان اين داريم هم سوال حق داريم ، ما هم اعتراض حق.باشد
ميتوانيم را اين حالا.است همگاني نظارت نوع يك دهنده
هيچ من نظر به خير؟ يا بكنيم هماهنگ غرب سياسي توسعه با
ليبراليستي تفكر در كنم اشاره هم نكته يك بهنيست مهم
به را عدالت نيست ، مدنظر نيست ، مطرح عدالت مطلقا غرب
تفكرات در البته ميآورند حساب به جانبي اثر يك عنوان
توزيع.است مطرح عدالت مساله توسعه ، اقتصاددانان اخير
و واقع در اين است مطرح شاخص يك عنوان به ثروت عادلانه
از عقبنشيني آن اين.غربنيست ليبراليستي تفكر باطن
توسعه نوع يك كردن قبول و است محض و مطلق ليبراليست
غرب در كه است صرفاقتصادي توسعه مقابل در انساني
توسعه در سرمايه روي كه سرمايهگذاري آناست وجودداشته
بايد ما است بوده خطا من نظر به است شده غرب
آزاد را انسان اگر بدهيم قرار انسان روي را سرمايهگذاري
هم توسعه كنيم برطرف را -نيازهايش -را انسان اگر كنيم ،
توسعه خلاق كه است انسان هم ميگيرد شكل (انساني نوع)
مهاجراني دكتر آقاي سخنان در هم اشارهاي كه همانطور است
عرض ميخواستيمبگوييم كه آنچه از بخشي اجمالا بود
.كرديم
دارد ادامه
|