دموكراسي و اسلام
فقيد فيلسوف خطابه منتشرنشده متن
يزدي حائري مهدي دكتر آيتالله
(سال 1989ميلادي در) آمريكا مقيم ايرانيان جمع در
دكتر آيتالله فقيد علامه خطابه حاضر ، متن :جستارگشايي
و آمريكا مقيم ايرانيان جمع در كه است يزدي حائري مهدي
ژانويه يكم و بيست تاريخ در ايران معلمان انجمن دعوت به
اين در.است گرديده ايراد (زمستان 1367)ميلادي سال 1989
بنيادين منظر از دموكراسي نظريه تبيين به استاد سخنراني ،
منتج و ويژه انسانشناسي و اسلامي فرهنگ در مندرج مفاهيم
اين بر واقع خطابهدر اين.است پرداخته فرهنگ اين از
فارغ سياسياي نظريه هيچ كه است شده بنا فيلسوفانه فرض
جمع با آن رابطه و انسان فرد ماهيت درباره دقيق نظريه از
به متكي حكومتياي تئوري هر.باشد داشته وجود نميتواند
بر.ميگيرد شكل جامعه در انسان به نگاه نوع و فرد تعريف
از جامع بسيار و ويژه تعريفي ارائه در اسلام بنياد اين
جهان در زنده و موجود سياسي انديشههاي پيشگام انسان
و معاصر تبيين عدم در اصلي مشكل واقع ، در.ماست
بنيادين تئوريهاي و ديني مفاهيم در عالمانه بازانديشي
سياسي و اجتماعي نظريههاي مترقيترين وگرنه است اسلامي
و بشريت سخت تجربههاي و نقاد و خرد دستاورد كه معاصر
و مفاهيم حصر در جملگي ميباشند ، پيشرو و دقيق تئوريهاي
حائري استاد.ميباشد موجود و مستتر اسلام غني فرهنگ
نزديك را دموكراسي تئوريك مبادي و اسلام سياسي نظريه
و اسلام بنيادي ازمفاهيم تازه مدلي ارائه وبا ميداند
تحليل محك رابه خود فرض اين مبين ، دين اين ويژه فردشناسي
فيلسوف آن ارتحال سالگرد به نزديك روزهاي در.ميآزمايد
ايمان و فرهنگ دوستداران همه به مطلب اين اول بخش جامع
اختصار به را ايشان آثار از برخي اينجا در.ميشود تقديم
زمينه يك تا ميشود ذكر عزيز خوانندگان اطلاع جهت و
ايشان كتابهاي برخي.شود داده ايشان شناخت براي بهتري
انتقادي شرح و ترجمه "گواهي و آگاهي":از است عبارت
صدرالمتالهين ، شيرازي ، صدرالدين از "تصديق و تصور" رساله
عنوان به سال 1335 در كه "نظري عقل كاوشهاي" ،"هستي هرم"
نيز "عملي عقل كاوشهاي"شد ، شناخته سال كتاب بهترين
از يكي و "كلي علم" ،"متافيزيك" اخلاق ، فلسفه درباره
علم در رساله) Presence Knowledge by ايشان آثار آخرين
شده منتشر كلمبيا دانشگاه سوي از انگليسي زبان به (حضوري
متفكر و استاد به را سخن رشته مختصر ، آشنايي اين با.است
.ميسپاريم يزدي حائري دكتر آقاي جناب ارجمند
معارف گروه
مرا كه كساني از ميكنم تشكر من .بسماللهالرحمنالرحيم
هستم كسل بااينكه كردند ، راهنمايي سخنراني اين انجام در
كسالت.آمدهام اينجا به اخيرا كسالت همين خاطر به و
است واعضاء بدن لرزش از عبارت كه است پاركينسون هم بنده
طور به كه نيست كسالتي اين خوب اما يافتهام ، بهبود قدري
در شبهاتي كه كردم احساس ديگر طرف از.بشود مرتفع كلي
كه هستم موظف اخلاقا من كه هست عزيز هموطنان ذهن
آنجايي تا بدهم ، پاسخ شبهات اين به بتوانم كه تاآنجايي
حال قصور و كلام قصور از حال هر در.بفهمم و بتوانم كه
كه سپاسگزارم عزيز هموطنان و ازشنوندگان و ميخواهم عذر
اميدوارم.ميسپاريد گوش من عرايض به كرديدو سرافراز مرا
ميخواهم بزرگ خداوند واز بدهيد تذكر باشد خطايي اگرهم
:جلالالدين مولانا قول به.بدارد مصون خطا از مارا كه
توكن اصلاحش كرديم گرخطا
سخن سلطان تو اي تو ، مصلحي
همين به.است "دموكراسي و اسلام" ما سخن موضوع باري ،
درباره هم قدري و بگويم سخن مورداسلام در قدري بايد جهت
.دموكراسي و اسلام بين رابطه درباره هم بعد و دموكراسي
در يامنفي؟ است مثبت رابطه هست؟ اينها ميان رابطهاي چه
خواهم شرح گذشته بنده تحقيقي نظر از كه را آنچه حال هر
.داد
و موردبازفهمي تشريح به بايد كه است سيستمي يك اسلام ،
بيشتر كه باشيد داشته توجه شايد.گيرد قرار تحليل
عميق دارند ، دانستههايي اسلام از مردم كه دانستههايي
تربيتهاي و تعليمها اثر در معمولا اينكه براي.نيست
دين دراين كامل بررسي به ولي شده ، فراگرفته خانوادگي
آن هنگام من نظر به اكنون ولي.نيافتهاند فرصت مبين
اصول نيز و كنند بازسازي را سيستم اين كه فرارسيده
.است شده پيشنهاد اسلام ديانت سوي از كه را عقايدي
.است فروعي و اصول بر مشتمل اسلام كه ميدانيد مسلما
.اصول ساير آنگاه و عدل سپس و است توحيد نخست آن اصول
.است كرده طرحAxiomاكسيوم صورت به را توحيد نخست اسلام ،
از.دريابيم را آن درايت و عقل با كه بايستي ما يعني
;بياوريم دست به را توحيد ميبايد ودانش پژوهش تعقل ، روي
سيستمAxiomاين چيست؟ توحيد كه بفهميم و يابيم باز
اصلا توحيد دانستن وبدون دانش بدون.است اسلامي اسلامي
رابه توحيد آنكه از بعد.نيست ميسر انسان براي اسلام درك
عادل و عدالت به موصوف واحديگانه ، خداي همين آورديم ، دست
.است
هندسي قضاياي اكسيوم هندسه رياضيات ، اصول در كه ميدانيد
صورت به گونه همين به هم اسلامي سيستم من ، نظر به.هستند
اين رابه يگانه خداي آنكه از پس.است Axiomatic دقيق
يگانگي دليل همان به و توحيد دليل همان به ;شناختيم طريق
به است عدالت از عبارت كه را دوم Axiomاست ، اولAxiomكه
يك حقيقت در عدل مفهوم.معادله يعني عدالت.ميآوريم دست
مساوي صفاتش تمام خداوند.تساوي يعني ;است رياضي مفهوم
عدل معني اين و ;صفات با مساوي هم او ذات و است ذات با
كه هم او افعال.است عادلانه هم افعالش در و است ذاتي
وجود به عدل و نظم روي از است ، هستي تمام ايجاد و وجود
يك از هستي ، احسن و اجمل نظام هستي ، نظام همين.ميآيد
ميآيد وجود به و ميكند پيدا ترشح مطلق واجمل اكمل مبدا
در چهدارد نظم يعني.است عادلانه خدا افعال اين و
و مابعدالطبيعه در چه و هست نظام اين طبيعت
رشحات از رشحهاي.است ظل اين اينكه براي.ماقبلالطبيعه
رفتارش و كردار است مطلق عدل كه موجودي و است مطلق عدل
كه وجودي.نسق و نظم روي از ;است نظم با و عادلانه نيز
ميآيد وجود عرصه به عدم حال از ظهور به تعالي حق سوي از
حق از كه"وجود" كلي طور بهاست هستي جهان آن اسم و
بر كلي بطور ميرسد ظهور به و ميكند پيدا فيضان تعالي
به تعالي حق سوي از كه موجوداتي از برخي.است قسم دو
وجود در هيچوجه به يعني ;است نامقدور وجود ميآيد ، وجود
.ندارد مدخليتي انسان قدرت و انسان آنها پيدايش در و آنها
ستارهها ، آسمانها ، كهكشانها ، كلي ، بطور جهان وجود مثل
حق از كه هستند موجوداتي اينها...و ماهها خورشيدها ،
و قدرت اينها ايجاد در اينكه بدون ميآيند وجود به تعالي
موجودات ، از سلسله يك اين.باشد داشته دخالت بشر اختيار
الهي نظم از و موصوف نسق و نظم به چون هم اينها كه
وجودات وجود ، از ديگر بخش.عادلانهاند هستند ، برخوردار
آن در هم انسان قدرت كه هستيهايي آن يعني مقدورند ،
به ديگري شكل الهي عدل مساله كه اينجاست.دارد دخالت
هستيهاي در كه نظمي شكل اين از غير.ميگيرد خودش
عدل مقدور ، هستيهاي مورد در ميگرفت ، خودش به نامقدور
اين از عبارت صورت آن.ميگيرد خودش به ديگري صورت الهي
كه پديدههايي و افعال سلسله اين چون الهي ، احكام كه است
در انسان قدرت و اختيار و ميآيد وجود به انسان قدرت از
حق اراده به مستقيما كه هستند چيزهايي دارد ، مدخليت آن
اراده به ميگيرد تعلق تعالي حق اراده بلكه.نيست تعالي
وجود به پديدهها اين صورتي در يعني.انسان اختيار و
روي از كند ، تعقل و اراده كند ، اختيار انسان كه ميآيند
.بدهد انجام را عملي تعقل و شعور
و خانواده و محيط و خود سازندگي در انسان كه ميدانيد
انسان به كه است سازندگي هميندارد اختيار خودش جامعه
علي الامانه عرضنا انا":ميگويد قرآن در خدا ;شده محول
ما "الانسان حملها و يحملنا ان وابين والارض السموات
ولي جبال و ارض و سماوات تمام به كرديم عرضه را امانت
و كنند تحمل را ما امانت اين نتوانستند آنها از هيچكدام
امانت همين چيست؟ امانت اينپذيرفت انسان فقط بپذيرند ،
.مسئوليت و شعور و اختيار روي از سازندگي.است سازندگي
هست هم جهت همين از و است الهي اختصاصي صفت يك اين چون
است الهي اختصاصي صفت يك اين.گفتهاند "امانت" آن به كه
فقط كه اوست.دارد اختصاص خدا خود به سازندگي كه
است الهي خصيصه يك كه همينسازندگي.است مطلق (سازنده)
خداگونه قدرت يك داراي انسان پس شده ، واگذار انسان به
در.خودش اجتماع و خانواده و محيط خودش ، سازندگي در است
است موكول.ميگيرد خود به ديگري صورت الهي عدل صورت اين
باشد ، شعور با باشد ، دانا باشد ، عادل انسان اينكه به
خدا كه هم را احكامي و باشد داشته خودش افعال به توجه
كه دليلي همان به احكام اين همه كرده ، وضع انسان براي
كه است عدلي ولي است ، عادلانه احكام اين است ، عادل خدا
.بكنيد را كار اين خودتان.است خواسته انسانها از خدا
به علم با شعور ، روي از و اراده و خواسته روي از خودتان
.بكنيد را كار اين اجتماعتان و خودتان مفسده و مصلحت
و مصلحت از قبل و است كار در مفسده و مصلحت كه اينجاست
.مسئوليت هم بعد و است مطرح درك و اراده و شعور مفسده ،
.است شده واگذار انسان عهده به اينجا در مسئوليت
در عدالت.است عدالت به موصوف تعالي حق كه شد گفته خوب ،
مقدور كه افعال در خدا عدالت و افعال در و صفات و ذات
در.است شده ارائه شرعي و وضعي تكاليف صورت به انسانهاست
و افراد و انسان اسلامي ، سيستم در خداوند صورت ، اين
انسان اينميكند تحليل و تجزيه درست را انسان فردشناسي
اول قدمدارد تفاوت مخلوقات ساير با انسان است؟ چگونه
ماهيت و انسان اصلا.است فرد شناخت عدالت و اعتدال در
.است پيچيدهاي و غريب بسيار مساله يك اين چيست؟ انسان
انسان اينكه.است انسان شناخت همين حكومتها تمام پايه
:شمس غزليات در مولانا قول به است؟ موجودي چگونه
است چغانه و چنگ او در پيوسته كه خانه اين
است؟ خانه چه خانه اين كه بپرسيد خواجه از
است؟ كعبه خانه اگر چيست بت صورت اين
است؟ مغان دير اگر چيست خدا نور وين
است مشك و عنبر همه خانه اين خس و خاك
است فسانه و است فسون خانه اين در و بام
يافت رهي خانه بدين كه آنكس هر القصه
است زمانه سليمان و است زمين سلطان
اساسي و ويژه اهميت از مسائل همه در فردشناسي خلاصه ،
مثل -اخلاقي و فردي روابط سازندگي در هم.است برخوردار
در هم و خانوادگي روابط سازندگي در هم اخلاق ، تهذيب
چه اينكه.حكومت ساختار در هم و اجتماعي روابط سازندگي
توجه جهت ، اين از بود؟ خواهد فرد اين شايسته حكومتي نحوه
فردشناسي متوجه عدل ، و توحيد اصل از پس اسلامي سيستم
مبالغهاي هيچ بدون قرآن انسان فردشناسي در.است انسان
اين است ، خليفهالله انسان اين ميگويد.ميدهد سخن داد
الي اوحينا ولقد":است زمين خداوندگار و زمين خداي انسان
و خليفه ميخواهم من."خليفه فيالارض جاعل اني الملائكه
به كه كسي يعني خليفه.كنم خلق زمين روي در نمايندهاي
خليفهالله عنوان انسان پس.دنياست در خالق نماينده درستي
.دارد
"كلها الاسماء الادم وعلم":ميفرمايد ديگر آيه يك در
تعليم او به را خود صفات و اسماء تمام آدم به خدا يعني
خلق يعني.است "حضوري علم" هست اينجا در كه تعليمي.داد
در كرد ايجاد را خود صفات و اسماء تمام كرد ، تفطر كرد ،
داده صفات اين مقربين ملائكه از يك هيچ به.انسان خلقت
.است نشده
علوم.است بينهايت انسان وجدان و عقل انسان ، درون اصلا
.است نهفته او در (بالقوه) Potentiallity طور به بينهايت
در سينا ابن.كنيد كشف را اين بايستي شما منتها
يك انديشه":كه ميگويد انديشه تعريف و انديشهگرايي
".است عقلاني نيايش
اينكه براي است ، عقلاني دعاي و نيايش يك انديشه
حتي ميكند ، تفكر كه مركزي هر يا لابراتواري در انديشمند
از است مطلبي يك كشف جستجوي در خودش ، خلوت اتاق در تفكر
خودش اگراست همين انديشه معني.خودش از برتر مقام يك
يك از.نداشت معنا جستجو و دنبالگيري و كاوش كه داشت
طلب را علمي يا عقلاني مشكل حل و مطلب كشف برتري مقام
خود.ميكند افاضه او به برتر مقام آن هم گاهي.ميكند
و ارفع مقام يك به يافتن توسل يعني ;دعاست فرم فرم ، همين
.انسانهاست در فقط و فقط كه است انديشه معني اين.برتر
را افلاطوني ديالوگهاي اگر.است انسان فرد معني اين
نام به افلاطون ديالوگهاي از يكي در باشيد ، كرده مطالعه
وارد آتن اشراف از يكي خانه به سقراط اثر اين در "مينوس"
البته.ميكند پذيرايي سقراط از بچهاي غلام يك و ميشود
محض ساده و نديده معلمي نخوانده ، درسي خانهزاد غلام اين
.ميكند سوال را رياضي فرمول يك او از سقراطاست بوده
بوده عاجز دادن پاسخ از او امر ابتداي در كه است طبيعي
.است
دارد ادامه
|