حرج و عسر موارد تعيين طرح نگهبان شوراي
كرد رد طلاق براي را زنان
بودن پدربزرگ و مادر هنر
توقيف رفع خواستار مبارز روحانيون مجمع
شد بيان روزنامه از
مدير از روز گزارش مسئول مدير شكايت
تهران استان دادگستري عمومي روابط
با برخورد :كرد اعلام بهزيستي سازمان معاون
است مخرب جوانان نيازهاي
حرج و عسر موارد تعيين طرح نگهبان شوراي
كرد رد طلاق براي را زنان
حرج و عسر موارد تعيين طرح نگهبان شوراي :اجتماعي گروه
رد و داد قرار ايراد مورد شرعي نظر از را زنان طلاق براي
رسيده تصويب به پنجم مجلس پاياني روزهاي در طرح اينكرد
شوراي.بود كرده فراهم زنان طلاق براي امكاناتي و بود
همسر ، عمدي ترك شامل كه را طرح اين در مندرج موارد نگهبان
صعبالعلاج ، و مسري امراض به زوج ابتلاي مضر ، اعتياد
در ديگر همسر اختيار معاشرت ، و رفتار سوء زوج ، بودن عقيم
حرفه يا كار به اشتغال عدالت ، اجراي بر استطاعت عدم صورت
جرائم به زوج قطعي محكوميت خانوادگي ، مصالح با منافي
نفقه پرداخت از استنكاف و زوجه خانوادگي حيثيت با مغاير
ميتوانست موارد اين از يكي به استناد با زن و ميشد
حرج و عسر با مساوي خود خودي به نمايد طلاق تقاضاي
نگهبان شوراي.دانست شرع خلاف را مجلس مصوبه و ندانسته
به دادگاهها قضات نياز صورت در است گفته خود ايرادهاي در
را مواردي ميتواند قضائيه قوه حرج ، و عسر موارد شرح
.كند مجلس تقديم لايحه صورت به و تعيين
بودن پدربزرگ و مادر هنر
ميتوانند پدربزرگها و مادر همه كه دارايي باارزشترين
خردمند.است درس سراسر زندگي.ميباشد تجربه كنند منتقل
ميآموزد ديگران تجارب از كردن ، اشتباه جاي به
جوان كه بود ديروز همين انگارميگذرد زود زمان چقدر
.ميكرديد زندگي والدين با خاطر آسوده و راحت و بوديد
كرديد ، ازدواج بعد و آغاز را كاري رفتيد ، دانشگاه سپس
شدند ، بزرگ آنان آمديد ، خودتان به تا.شديد فرزند صاحب
كار بازار وارد و رساندند پايان به را دانشگاه تحصيلات
بعد.داريد داماد و عروس اكنون و كردند ازدواج سپس.شدند
.است زندگي چرخه اين و شديد پدربزرگ و مادر
زيباي دنياي به دوستانم صميميترين از يكي قبل سال دو
و اونبود آماده جهات برخي از ولي شد ، وارد شدن پدربزرگ
.شنيدند را خوب خبر اين سالگي دهه 40 اواسط در همسرش
صدا پدربزرگ مرا نبايد كسي هيچ:ميگفت دوستان همه به او
اسمي هر يا ((داك)) يا ((داني)) من به ميتواند نوهام كند ،
اكنون.ميكرديم تعجب او برخورد از مابگويد پدربزرگ جز
ميكند صدا ((داك)) را او و است ساله تقريبا 3 او اول نوه
پدربزرگ او به نوهاش اينكه با.دارد نيز دوم نوه و
را بودن پدربزرگ وظايف علاقه و محبت با او ولي نميگويد ،
مسخره را مغرور پدربزرگ ديگران گرچه.ميدهد انجام
.نكنند صدا ((پدربزرگ)) را او دارد اصرار هنوز او ميكنند ،
خود زندگي محل از كار يافتن براي جوان خانوادههاي برخي
درايجاد پدربزرگ و مادر زمان اين در.ميكنند مهاجرت
.دارند مهمي نقش خانواده ريشههاي با ارتباط و ثبات
آنان ونگرانيهاي محبت تجارب ، از كه است مهم بسيار
.كنيم استفاده
شده تاكيد آنان خرد و سالمندان به احترام آسماني كتب در
سالمندان حضور در)):ميفرمايد موسي حضرت به خداوند.است
جامعه در كه است شرمآور ((.بگذار احترام آنان به و بايست
.ميشود گرفته ناديده معنوي مهم اصل اين
بوديم ، ژاپن توكيو شلوغ مترو سوار من و همسرم كه زماني
آقاي يا خانم كه هنگامي.شديم متوجه را مهمي موضوع
به را خود جاي جوانتر افراد ميشدند مترو سوار سالمندي
در امروز متاسفانه.نايستند سرپا تا ميدانند سالمندان
در معمولا جوانان.نميشود رعايت اصل اين موارد بسياري
.ميكنند كمك سالمندان به ندرت به مترو يا اتوبوس
خرد و تجربه به بيتوجهي سالمندان ، به بياحترامي نتيجه
پدربزرگش و مادر دانش از كه است خردمند جواني.است آنان
.نميكند فراموش را گذشته و ميجويد بهره
و مادر با را گذشته سال تابستان ما ساله دختر 12
و هستند ساله آنان 70 اكنونگذراند تگزاس در پدربزرگش
.اندوختهاند تجربه و كرده زندگي قرن تغييرات طي در
حدود اكنون.بروم مختلف شهرهاي به كه ميكند ايجاب كارم
و مادر اهميت به ولي.هستم دور والدينم از مايل 1500
.آگاهم آنان تاثير و پدربزرگ
براي الگويي همسرم والدين.است نوه همسرم 20 خانواده در
به 5 خاصي علاقه مادرم.هستند خود نوههاي و فرزند 7
و مادر فقط والدينم هستم ، فرزند تك چون.دارد فرزندم
.ميباشند من فرزندان پدربزرگ
.كنند زندگي خود پدربزرگ و مادر با ميتوانند فرزندانمان
با را خود تعطيلات دخترمان كوچكترين گذشته سال تابستان
به كه كرديم پيدا كتابي ما.گذراند پدربزرگش مادرو
و مصاحبه خود پدربزرگ و مادر با ميكرد پيشنهاد نوهها
و برد خود با را كتابش او.كنند ثبت را تجاربشان و علايق
او.نوشت مادربزرگش جواني سالهاي از را داستانهايي
ما شايد.بودند نشنيده هرگز والدينش كه شنيد را مطالبي
به و بنشينيم والدين كنار در نداشتيم وقت هرگز
جالب تجارب از بسياري دخترمان.كنيم گوش صحبتهايشان
.كرد ثبت بود شده سپرده فراموشي دست به كه را آنان گذشته
برنامهريزي ما اكنون.ميگذرد سرعت به باقيمانده سالهاي
كرديم ملاقات را والدينمان كه ديگر بار كه كردهايم
طي در كه نسلي تجارب و جالب لحظات از چندساعته نواري
.كنيم ضبط است كرده زندگي تاريخ در بشر سريع تغيير سالهاي
.دهيد انجام را كار اين شدهايد تشويق شما از خيلي شايد
پدربزرگ نصيحت
و مادر با را بهار تعطيلات دخترمان بزرگترين قبل سال چند
.ميخواند درس دبيرستان آخر سال در او.گذراند پدربزرگش
در آيا.بگيرد خود آينده براي تصميمي چه كه بود نگران
نزديك آيا برود؟ ما نزديكي در دانشگاهي به يا بماند خانه
ميخواند؟ دانشگاهي پيش يا ميكرد زندگي پدربزرگ و مادر
فارغالتحصيل پدربزرگش مادرو كه دانشگاهي همان به آيا
ميرفت؟ شدند
او.بود كرده مشغول خود به را او ذهن تصميمگيري اين
ديگري شهر در ما زمان آن در) كاليفرنيا به كه داشت ترديد
دخالت كه ميكرديم سعي من و همسرم.برود (ميكرديم زندگي
.بگيرد تصميم خودش تا نكنيم
با آيندهاش مورد در تا برد بيرون را او پدربزرگ شب يك
تا كرد راهنمايي را او آرامش و محبت با او.كند صحبت او
علاقه كه او.كند بررسي را راهي هر منفي و مثبت جوانب
دانشگاه)):گفت داشت كاليفرنيا دانشگاه به زيادي
دانشگاههاي از معايب ، و ضعف نقاط وجود با كاليفرنيا
((.است بهتر ديگر
دخترم گرچه.كرد كمك دخترم به پدربزرگ عاقلانه صحبتهاي
بازگشت از پس ولي شد پذيرفته ديگر دانشگاه چند يا يك در
تحصيلاتش كاليفرنيا دردانشگاه گرفت تصميم پدربزرگ پيش از
.نشد پشيمان تصميمش از وقت هيچ اودهد ادامه را
همسر با او.شد فارغالتحصيل دانشگاه از سال از 4 پس او
ازدواجاش از اكنون و شدند آشنا دانشگاه در آيندهاش
.است راضي
جا همه در پدربزرگ و مادر او عروسي در گذشته ، تابستان
چون را مراسم خواستند من از دامادم و دخترم.داشتند حضور
با صحن سوي به حركت.كنم اجرا ديگرم دختر عروسي مراسم
لحظه كه راستي به است بزرگي سعادت داماد و عروس
آرامشم نتوانم كه بود نگران همسرمميباشد هيجانانگيزي
او.زند حلقه چشمانم در اشك يا بلرزد صدايم.كنم حفظ را
جلوي ميتواند جلو رديف در نشستن هنگام در كه بود مطمئن
.بگيرد را خود شوق اشك
موسيقي.كنم حفظ را آرامشم توانستم.رسيد فرا ازدواج روز
در و كردم همراهي صحن تا را دامادم و دخترم و شد نواخته
لذتبخشتر لحظهاي هيچ:گفتم و كردم آنان به رو صحن جلو
كه پدربزرگ.نيست دارد قرار ما روي پيش در كه لحظهاي از
را خود شوق اشك جلوي نميتوانست بود نشسته جلو رديف در
متوجه را حواسم همه گريستن ، از خودداري براي.بگيرد
دخترم عروسي كه ميدانم.خواندم را سرود و كردم مراسم
خاصي احساس كه گفت پدربزرگ ولي بود لذتبخش چقدر برايم
.دارد نوهاش عروسي به نسبت
:آوردم ياد به بود گفته پيش سال كه 5 را نصيحتي حقيقت در
((!.نگيريد كم دست را پدربزرگ و مادر تاثير هرگز))
مادربزرگ به تلفن
.داريد نياز مادربزرگ به فرزند ، آمدن دنيا به هنگام در
حتي جوان والديندارند را لازم اطلاعات همه مادربزرگها
هم باز بچهداري زمينه در فراوان كتابهاي خواندن با
نميخواهند جوان پدر هزاران احتمالا.دارند كمي اطلاعات
.بيايد آنان نزد رسيده نو نوزاد از مراقبت براي مادربزرگ
هفته در مادربزرگ حضور آمد ، دنيا به فرزندمان اولين وقتي
فرزند تولد 4 برايبود لذتبخش بسيار كنارمان در اول
و مادر بار يك.بود ما پيش هفته يك حداقل نيز بعدي
و سوم فرزند وقتي.داشتند مهمي نقش ما زندگي در پدربزرگ
.بوديم دور آنان از ماهي چند ما آمد ، دنيا به پسرمان تنها
بيدار عزيزم ، )):گفت و كرد بيدارم همسرم صبح ساعت 4 حدود
قبل روز چند نوزاد تولد ((.ميآيد دنيا به دارد بچه شو ،
.بود مقرر زمان از
همسرش.كردم تلفن دكتر به و برخاستم رختخواب از سرعت با
در ميتواني است راه در رفته ، ماهيگيري به دكتر:گفت
((.كني پيدا را او درياچه كنار
ما منزل به تا ميكشد طول دقيقه كردم450 تلفن پرستار به
و برگشتم عجله با ((است؟ چقدر درد فواصل)):پرسيد او.برسد
دقيقه دو به دقيقه دو)):گفتم او به و پرسيدم همسرم از
((.برسانم را خود است بهتر)):گفت عجله با ((.است
را كتابهايي نوزاد ، تولد راه به چشم والدين از بسياري
دهند انجام اضطراري لحظات چنين در بايد كه آنچه مورد در
كه ميكنيد احساس موقعيتي چنين در اما.خواندهاند
مجبور دفعه اين اما.ببنديد كار به را آن نميتوانيد
ساعت دومي 89 تولد و ساعت اولمان 7 فرزند تولد.بودم
فرزندم تولد تا زيادي زمان ميكردم تصور من.كشيد طول
ماهيگيري از هم دكتر و ميرسد موقع به پرستار.است باقي
.ميگردد باز صبحگاهي
:گفت او ((.است دردش همسرم)):گفتم و كردم تلفن مادربزرگ به
دقيقه 45((.ميآيد دنيا به نوزاد ديگر ساعت نيم))
.بود آمدن دنيا به حال در نوزاد درد ، اولين از پس
حفظ را خود و همسرم خونسردي ميكردم سعي و بودم تنها من
پدربزرگ و مادر آمد ، دنيا به نوزاد كه وقتي تقريبا.كنم
((كاركنم؟ چه حالا)):پرسيدم نگراني با.شدند اتاق وارد
((كند؟ گريه تا بزن نوزاد پشت)):گفت سريع مادربزرگ
وقتي.كرد مراقبت خوبي به نوزاد و مادر از مادربزرگ
از بعدازظهر تا هم دكتر.بود مرتب چيز همه رسيد پرستار
.بازنگشت ماهيگيري
به و است اينج و 3 فوت قدش 6 و ساله پسرم 20 اكنون
لحظه از پدربزرگش و مادر.ميرود كاليفرنيا دانشگاه
.داشتهاند تاثير او زندگي در تاكنون تولدش
كنيد ثبت فرزندان براي را تجاربتان
خاطرات ميشويد ، وارد زندگيتان پاييزي سالهاي به كه شما
.كنيد يادداشت را نوهها و فرزندان از وتجاربتان
را تجاربتان از بسياري ميتوانيد پدربزرگ و مادر شما
در آن تحولات با را جهان هستيد ، جوانتر اگر.بنويسيد
خواندن و نوشتن و مينگريد مدرنيسم و پيچيدگي سالهاي
.است جالب برايتان خاطرات
بسياري.باشيد حرفهاي نويسنده نيست لازم تجارب ثبت براي
به را زيادي اطلاعات ميتوانيد پدربزرگها و مادر شما از
داريد فرصت تا اميدوارم.كنيد منتقل بعدي نسل چند يا 2
يا بنويسيد آموختهايد زندگي از كه درسهايي از بسياري
است پدربزرگ و مادر گمشده هنر از بخشي امر اينبگوييد
.مييابيد را آن شما كه
ميراث گذاشتن بجاي
است ، شده تاكيد پدربزرگ و مادر اهميت به حديثي در
فرزندان غرور والدين و سالمندان تاج فرزندان ، فرزندان))
ديدن لذت بزرگترين شايد زندگي ، پاييز در ،((ميباشند
را خود جايگاه درجهان و ميشوند بزرگ كه است نوههايي
ميراث دهيد ، اختصاص نوهها به را فرصتي اگر.ميكنند پيدا
تاثير تصميمگيريشان بر و ميداريد عرضه آنان به را خود
فرزندان زندگي بر كه مهمي تاثير از آگاهي با.ميگذاريد
.ميكنيد كامل را خود پيري سالهاي داريد نوهها و
و فرزندان براي را ارثي ميتوانند پدربزرگ و مادر
دنياي در هميشه امر اين ولي.بگذارند جاي بر نوهها
.نيست پذير امكان پيچيدهامروز
بر نوههايش براي ميراث خوب مرد)):ميفرمايد سليمان حضرت
((.ميگذارد جاي
ميتوان را مادي وسايل كردن جمع و زياد كار سالها حاصل
وسايل از بسياري اما.داد انتقال ديگر نسل به نسلي از
از پس ميخريم ، را جنسي ما.است دورانداختني مدرن جامعه
آن (نميكشد طول زياد البته كه) شد ، خراب وقتي استفاده ،
.مياندازيم رادور
جواهرات يا عتيقه وسايل و مبلمان خانوادهها از بسياري
تقسيم ونوهها فرزندان بين ميتوانند كه دارند خانوادگي
.ميماند باقي نسل هفت طي درخانوادهاي ميراث شايد.كنند
جنگ از بعد پدربزرگش پدر كه زيبايي مزرعه در من خوب دوست
.ميكند زندگي است كرده بازسازي را آن و ساختهاند داخلي
باقي نسلها درخانوادهاي ميراثي چنين كه است خوب چقدر
.ميماند
ميتوانند پدربزرگها و مادر همه كه دارايي باارزشترين
خردمند.است درس سراسر زندگي.ميباشد تجربه كنند منتقل
اين.ميآموزد ديگران تجارب از كردن ، اشتباه جاي به
و ثروت جمعآوري مورد در مهمي درسهاي نبايد تجارب
بلكه باشد ، دلار ميليون چندين كسب براي تجاري تصميمهاي
ناديده اغلب كه باشد روزمره زندگي ساده درسهاي ميتواند
.ميشود گرفته
زنان به ميتوانند پدربزرگ و مادر)) است آمده حديثي در
صادق ، داشته ، دوست را فرزندشان و همسر كه دهند آموزش جوان
((.كنند كنترل را خود رفتارهاي و باشند مهربان
محبت همسرشان به چگونه كه نميدانند جوان مردان اغلب
برعهده را خانواده رهبري و بدارند دوست را او كنند ،
مشوق چگونه كه نميدانند نيز جوان زنان اغلبگيرند
.باشند فرزندان و همسران
يا نداده آموزش جوانان به قبل نسل يا كه است آن دليل
.نكردهاند گوش قبل نسل صحبتهاي به جوانان
خوانندگان از بسياري.است واقعي هنر بودن پدربزرگ و مادر
و مادر بسياري.دارند نتيجه حتي هستند پدربزرگ و مادر ما
و مادر دور چندان آيندهنه در و هستند پدر
ازدواج هنوز كه ما جوان خوانندگان حتي ميشوند پدربزرگ
سرعت به و ميگذرد سرعت به عمر كه ميدانند نكردهاند ،
.ميشوند جذاب و پربار سالهاي وارد كه ميرسد زماني
زيادي اهميت پدربزرگ و مادر ملت يك حتي خانواده ، يك براي
باارزش گروه به را خود احترام و توجه حداكثر بايد.دارند
چرا.داريم مبذول ميباشد پدربزرگ و مادر همانا كه جامعه
داشته مهمي نقش بسياري زمينههاي در ميتوانند آنان كه
.باشند
كي.دي رونالد:نويسنده
مودب الهام:مترجم
روانشناسي مجله:از برگرفته
توقيف رفع خواستار مبارز روحانيون مجمع
شد بيان روزنامه از
و شايعه بازار شدن گرم موجب روزنامهها تعطيلي
ميشود بيگانه رسانههاي
ها واقعيت از مردم نگهداشتن دور تصور با مطبوعات تعطيلي *
گرفت صورت وحشت و رعب سنگين جو تحميل و
نسبت بيانيهاي در مبارز روحانيون مجمع :اجتماعي گروه
.كرد اعتراض صادره راي به
اين مديرمسئول محتشميپور اكبر علي ما خبرنگار گزارش به
نيز مبارز روحانيون مجمع مركزي شوراي اعضاي از و روزنامه
را روزنامه تعطيلي مستند كه روحانيت ويژه دادستان راي به
بيانيه در.كرد اعتراض بود داده قرار اصل 156 از پنج بند
روزنامه توقيف به نسبت مبارز روحانيون مجمع اعتراضآميز
:است آمده بيان
اعتبار و حيثيت به ديگر ضربهاي بيان وزين روزنامه توقيف
اين اساسي قانون در مصرح آزاديهاي بر لطمهاي و نظام
عزيزمان امام زحمات حاصل و اسلامي انقلاب شهيدان خونبهاي
مطبوعات به حمله با پيش چندي از كه نسنجيدهاي حركت.بود
توقيف به و شد آغاز غيرقانوني بهانههاي به آنها بستن و
هيچ در شايد انجاميد كوتاهي فاصله در نشريه از 19 بيش
ما كشور در متاسفانه باشد ، نداشته سابقه جهان از نقطه
پوشيده ما آگاه و نكتهسنج مردم بر كه دلايلي به بنا
ادامه شدت با قبل مدتي از مطبوعات به هجوم و حمله نيست ،
و واقعيات از مردم داشتن دورنگه تصور به كه كسانيدارد
روزنامهها بستن به اقدام وحشت و رعب سنگين جو تحميل
هيچ كار اين با كه باشند دريافته تجربه به بايد ميكنند ،
شخصي و جناحي سياسي ، اهداف از يك هيچ به و نبسته طرفي
جز چيزي روزنامهها تعطيلي فرآيند رسيد ، نخواهند خود
راديوهاي تبليغات بازار شدن گرم و مردم در بيشتر حساسيت
از عمومي اعتماد سلب و بدبيني و شايعه جو گسترش و بيگانه
.است نداشته بدنبال نظام دستگاههاي برخي
دليل مهمترين عمومي افكار اقناع منظور به كه كساني
اسلام مباني و احكام به آنها تعرض را مطبوعات با برخورد
و دين از ابزاري استفاده و جنجالآفريني با و كرده اعلام
خلاف اقدامات توجيه در سعي مردم مذهبي احساسات تحريك
به بيان روزنامه بستن با اينك داشتهاند خود قانون
محتشمي اكبر سيدعلي آقاي والمسلمين حجتالاسلام مديريت
دوران در امام صديق ياران و ارزشي چهرههاي از پوركه
كه محتشمي.دارند عمومي افكار براي جوابي چه بوده خفقان
انقلاب پيروزي در مهمي سهم كه است شخصيتهايي جمله از
در انقلاب ارزشي مباني تحكيم و امام افكار نشر و اسلامي
و عنايت مورد دليل همين به و داشته كشور از خارج و داخل
اينك و است بوده اسلامي جمهوري بنيانگذار خاص توجه
احضار دادسرا و دادگاه به مكرر و شده بسته او روزنامه
صهيونيستهاي كينه و بغض مورد كه است شخصيتي همان ميشود
از پاسداري براي را دستش دو و گرفته قرار جنايتكار
.است نموده تقديم ارزشها
سازشناپذيري و اخلاقي خصوصيات از قضايي محترم مسئولين
اينگونه كه دارند توجه و واقفند خوبي به وارسته عالم اين
تبعات و سوء آثار چه امام غربت دوران ياران با برخورد
.گذاشت خواهد برجا ارزشي نيروهاي روحيه در سهمگين
بيان روزنامه از توقيف رفع با مربوطه مسئولين است اميد
از را فرهنگي و سياسي ارزشي ، انقلابي ، نيروهاي ديگر بار
.كنند بهرهمند ايشان شفاف و صريح مواضع
مدير از روز گزارش مسئول مدير شكايت
تهران استان دادگستري عمومي روابط
مسئول مدير و امتياز صاحب خرمي مهدوي :اجتماعي گروه
روابط مدير نوبري عليه روز گزارش توقيفشده روزنامه
.كرد شكايت تهران دادگستري عمومي
توسط رسيدگي براي گذشته هفته كه خود شكايت در مهدوي
كاركنان جرائم به رسيدگي ويژه قضايي مجتمع ارجاع معاونت
عمومي روابط است ، مديركل شده ارجاع مرتضوي قاضي به دولت
مورخ 5/2/79 اطلاعيه دادگاه در تا كرد دعوت را دادگستري
.كند اثبات را دادگستري عمومي روابط
در كه اشاره مورد اطلاعيه در تهران دادگستري عمومي روابط
مديرانمسئول بود ديگر نشريه و 16 روز گزارش توقيف آن
مطالب انتشار استمرار" به را روز گزارش جمله از و نشريات
متهم "مذهبي مقدسات و اسلام نوراني احكام مباني عليه
.است كرده
اتهامات كه آنجا از:است آمده شكوائيه اين از قسمتي در
حق واحدي ميگردد محسوب نشده امريثابت اشاره مورد
نمايد اعلام آنرا و مجرم را كسي جرم ، اثبات از قبل ندارد
كس هر اسلامي مجازات قانون ماده 697 طبق آنجائيكه از و
آنرا يا دهد نسبت صريحا را امري كسي به وسيله هر به
و ميشود محسوب جرم امر آن قانون مطابق كه نمايد منتشر
از و شد خواهد محكوم نمايد اثبات را آن صحت نتواند
كل دادگستري عمومي روابط مسئول نوبري آقاي آنجاييكه
و مذكور اتهامات برشمردن ضمن اطلاعيه آن در تهران استان
روزنامه نام درج با حقيقت در واقع خلاف مطالب اشاعه
جرائم مرتكب اطلاعيه همان در خرمي مهدوي و روز گزارش
.است شده و 698 مواد 697 در مندرج
با برخورد :كرد اعلام بهزيستي سازمان معاون
است مخرب جوانان نيازهاي
نسبت ما جامعه در كه برخوردهايي از بسياري :اجتماعي گروه
امر اين و است آنان شخصيت مخرب ميگيرد ، صورت جوانان به
.باشد داشته همراه به ميتواند را ناگواري پيامدهاي
جلب و مجلس امور معاون خدمتگزار وجهالله مهندس
با گو و گفت در بهزيستي ، سازمان مردمي مشاركتهاي
مطلب اين بيان با ايسنا ، فرهنگي - اجتماعي خبرنگار
جوان نسل درخصوص كه تصميمهايي از بسياري:كرد خاطرنشان
.ندارد ما جامعه با تناسبي و نيست كارشناسي ميشود ، گرفته
انسانها حرمت به احترام و تحصيل كار ، ازدواج ، :افزود وي
.شود تامين جامعه در بايد
بهزيستي سازمان مردمي مشاركتهاي جلب و مجلس امور معاون
ميشود ، عنوان امروز كه اجتماعي آسيبهاي از بسياري:گفت
.شود شناسايي آنها ريشه بايد كه هستند مشخصي آسيبهاي
بودن مساعد صورت در كه اين به توجه با:گفت كارشناس اين
از بايد كرد ، خواهد بروز جوانان ويژه خلاقيتهاي شرايط
و داشته همراه به را جوانان مشاركت كه برد بهره روشهايي
فراهم مشكلات از بسياري رفع جهت را آنان اعتماد بتواند
.كند
سال در:گفت خود سخنان از ديگري بخش در خدمتگزار مهندس
خانوادههاي به مردم جانب از ريال ميليارد از 62 بيش 78
و مجلس امور معاون.گرفت تعلق بهزيستي سازمان تحتپوشش
به اشاره با بهزيستي سازمان مردمي مشاركتهاي جلب
و بانكها كمك امكان درخصوص اسلامي شوراي مجلس مصوبههاي
خواستار بهزيستي ، سازمان به اجرايي دستگاههاي و موسسات
اين در بهزيستي سازمان با مراكز اين همكاري و مساعدت
.شد زمينه
|