نابجا واكنش سه و پسامدرنيسم
(آخر بخش ) داري سرمايه جهانشمول ديكتاتوري
نابجا واكنش سه و پسامدرنيسم
اشاره
حقيقت اين آيا كرد ، برخورد بايد چگونه پسامدرنيسم ، با
است؟ مدرنيته عوارض همه از فراركور ، پسامدرنيسم ، كه دارد
مقاله است؟ افتاده چاه به ازچاله غرب رويكرد اين با آيا
واكنش سه ابتدا دارد سعي سوالهايي چنين به رويكردي با
پسامدرن است معتقد نحله يك. كند مطرح را پسامدرن به نسبت
و سلطهجويي روح و مسيحي الهيات بار ملامت ميراث از گريز
كه باورند براين ديگر برخي است ، مدرن اروپاي نژادپرستي
براندازي دنبال به مدرنيته به تنفر شدت از چپ ، روشنفكران
زدهاند ، دست پستمدرن تدوين به اينرو از هستند ، آن
عدهاي كه گفتهاند و رفتهاند بيراهه به نيز عدهاي
در براي تنها ندارند ، گفتن براي حرفي كه بيمنطق لجوج
تا ميبافند ، هم به مغلق و پركن دهان سخنان ماندن ، صحنه
و سازند سرگردان مركب جهل در را خلايق خود ، ادبي تكلف با
چند هر كنند ، سلاح خلع تصميمي ، اتخاذ به نسبت را آنان
خود نهان در حقيقت از بهرهاي فوق استدلالهاي از هريك
شكني شالوده با مدرن ، پست است ، مسلم چيز يك ولي دارند
جهاني و وسيع مقياس در بهويژه را جمعي و بشري عقل خود ،
جستجوي جاي به را مدرنيته متكثر حقيقت و برده سوال زير
شكني شالوده با روشها ، در تغيير عمق در ظواهر ، در تكثر
امكان و برميدارد ميان از را معنايي تك.ميكند جستجو
بسي مدرن پست اينرو از ميكند ، نفي را حقيقت نفس وجود
است معتقد ، چه است بيشتر علمي معارف ديگر از تكثرش عمق
.ندارد وجود واقعي جهان از عيني معرفت امكان
انديشه گروه *
براي است شده برچسبي "پسامدرن" اصطلاح گذشته ، سال ده در
كه برچسبي بيستم ، سده سالهاي واپسين هواي و حال توصيف
عين در اصطلاح اين.ميشود افزوده آن محبوبيت بر مدام
يك به بهتر بيان به يا معاصر فكري جنبش يك به اشاره حال
سازگار چندان نه خانوادهاي كه است فكري جنبشهاي از دسته
جالبترين روزگار ، قضاي از و ميدهند تشكيل را
.هستند ناسازگار خانوادههاي همان اغلب هم خانوادهها
است ، متعارض هم با آراءشان تنها نه پسامدرن خانواده اعضاي
هم با شباهتي كمتر هم آنها علاقه مورد موضوعهاي بلكه
سياست ، اقتصاد ، تاريخ ، ارتباطي ، رسانههاي هنر ، :دارند
و آموزش ادبيات ، روششناسي ، الهيات ، شناسي ، كيهان اخلاق ،
استعمال از خانواده اين اعضاي مهمترين از برخي.پرورش
.دارند ابا خود براي خانوادگي نام اين
زياد بسيار پسامدرن خانواده درباره فلسفي آراي اختلاف
واپسين به اشاره را پسامدرنيسم آرا ، اين از دسته يك.است
استبداد ، روح متافيزيك ، الهيات ، ملالتبار ميراث از گريز
از ميدانند مدرن اروپاي سلطهجويي و نژادپرستي استعمار ،
ناراضي روشنفكران تلاش معرف پسامدرنيسم ديگر ، گروهي نگاه
ديگر گروهي و است غرب تمدن براندازي براي چپ جناح
از مضحكي جماعت براي ميدانند عنواني را پسامدرنيسم
.ندارند گفتن براي حرفي واقع در كه مغلقنويس نويسندگان
هر مثل "پسامدرن" اصطلاح.نابجاست سه هر واكنشها ، اين
پديدههاي اقسام و انواع به قدر آن عمومي ، و شعاررايج
و عذر هر به كه است شده آلوده هنري و اجتماعي و فكري
ميدهد نشان نكته همين.ميشود آن و اين مضحكه بهانهاي
بدهيم اصطلاح اين به اصلي يا واحد معنايي بخواهيم اگر كه
.رفتهايم خطا به باشد ، آن مصاديق همه به اطلاق قابل كه
دودمان افراد كه باشد مدعي ميتواند پسامدرنيسم مدافع
يك اعضاي به مشتركشان صفات از برخي حيث از پسامدرن
خانواده يك عضو دو چشم رنگ است ممكن ;ميمانند خانواده
به شبيه گوشهايي است ممكن عضو دو اين از يكي باشد ، يكي
رنگ عين است ممكن سوم نفر موي رنگ باشد ، داشته سوم عضو
كه نكتهاي اما.قبيل اين از و باشد نفر چهارمين موي
كه است اين اعضاست ، مشترك وجه كشف از بيشتر آن اهميت
را آنها بجاست كه ميدهد روي جهان در مهمي و تازه تحولات
"پسامدرن" عنوان كه تحولات اين درباره پارهاي بيازمائيم
بسيار پرسشهاي و نوشته مهمي بسيار آثار دارند ، پيشاني بر
"گرا پسامدرن" را آثار اين نويسندگان ميكنند ، مطرح اساسي
اين نگران خيلي بايد خانواده اين اعضاي نه.ميناميم
هدفي يا مقصود عنوانها اين.آنها ناقدان نه باشند عنوان
.آن ارباب مسند در نه فكر بنده مقام در هم آن دارند
هرگونه از خالي سنجيده ، تعمقي با بايد را پسامدرنيسم
بررسي كوردلانه ترس يا مغرضانه تعرض و جانبدارانه تعصب
كه برنميآيد پسامدرنيسم ازظاهر رويكرد اين با.كنيم
.باشد غرب هلاكت يا نجات مايه
نهضتي به اشاره براي را "پسامدرنيسم" واژه فيلسوفان اكثر
دقيقتر نام و گرفت شكل دهه 1960 در كه ميبرند كار به
نيز ديگري تحولات موضوع ايناست "ساختارگرايي پسا" آن
اين كه تصوري.بود نهضت همان با مرتبط كه داشت همراه به
از عيني معرفت امكان كه است اين دارند نهضت آن از فلاسفه
وحدت و (اصلي يا واحد معناي) "معنايي تك" واقعي ، جهان
عمل و عقلاني تحقيق بين فرق ضرورت و خودانساني يا نفس
امكان حتي و هنر و علم استعاري ، و ادبي معناي سياسي ،
بگوييم ، ساده زبان به.ميكنند نفي را حقيقت نفس وجود
فكري اركان اكثر رد را پسامدرنيسم فيلسوفان ، از گروه اين
اين رد است ممكن مواردي در.ميدانند غرب امروزي تمدن
و فرهنگي كثرتگرايي نظير سياسي جنبشهاي به را اركان
را شده طرد مفاهيم كه دهند ارتباط باوري زن يا فمينيسم
اقتصادي و قوميت جنس ، نظر از غالب گروههاي ايدئولوژي
پرورش و آموزش در قدرت مراجع تضعيف آنها هدف و ميدانند
حقوق از محروم گروههاي به آنان قدرت انتقال و سياست و
.است خويش
هستند مسلما.خطا سراسر نه است صحيح يكسره نه تلقي اين
ميدانند مردود فلسفي نظر از را نكات اين كه نويسندگاني
سياسي هدفهاي و آنها از برخي بين نيز ارتباطي و
اما.دارد وجود فرهنگي كثرتگرايي هواداران و فمينيستها
صبغه نميتوانيم معنا يا حقيقت نقد دستاندركاران همه به
كثرتگرايي هواداران يا فمينيستها همه ببخشيم ، سياسي
كه باشند وجوهي آن همه به قائل نميتوانند نيز فرهنگي
كثرتگرايي پسامدرنيسم ، .ميشود جمع پسامدرنيسم زيرنام
كه هستند مختلف فكري گرايشهاي بيانگر فمينيسم و فرهنگي
.دارند هم مشتركي نقاط حال عين در
روشها ، اصول ، از برخي پسامدرنيسم كه بگوييم بايد حداقل
يا منسوخ است ، غرب مدرن فرهنگ ويژگي كه را مهمي افكار يا
موج واپسين معنا ، اين به پسامدرنيسمميشمارد نامشروع
است ، مدرن جامعه ويژه فرهنگي اصول نقد روشنگري ، نقد
از كه نقدي است ، رسيده ميراث به هيجدهم سده از كه اصولي
در مدرنيته.است داشته جريان امروز تا و روزگار همان
از برخي.است برنداشته خود نقادي از دست خويش حيات سراسر
ميكنند عنوان را سياسي داعيه اين آشكارا پسامدرنگرايان
ديگر برخي.بيايد بايد يا آمده سر به مدرنيته عمر كه
در و نميكنند جاري زبان بر "مدرنيسم" يا "مدرن" از حرفي
جهان مورد در فيلسوفان اكثر كه را مشخصي و معين اصول عوض
از برخي.ميكنند نقد ميدانند ، اساسي و مهم مدرن
جماعتي و مدرنيتهاند نفي و طرد خواهان گرايان ، پسامدرن
ميدهند قرار شبهه و شك محل را مدرنيته آنان از ديگر
.كنند ايجاد برايش بديلي بيآنكه
اين دربرابر است ممكن راستي به مجادلات ، اين بيطرف ناظر
براي است لازم رو اين از.شود گيج آرا ، اختلاف همه
پسامدرنيسم برسر فيلسوفان جمع در رايج بحثهاي در مشاركت
.شويم آن علم به مجهز
آموزههاي يا مدرنيسم با آشنايي چون محورهايي امر اين
انواع است ، نيز پسامدرنيسم نقد موضوع كه مدرن فلسفه مميز
و دارند رواج امروزه كه مدرن انديشه نقاديهاي مختلف
صورگوناگون و ;نقاديهاست آن از يكي تنها پسامدرنيسم
جامعه ادبيات ، معماري ، در مختلف حوزههاي در پسامدرنيسم
كه نتيجهاي پس.ميشود شامل فلسفهرا حوزه در نه شناسي ،
عايدمان گوناگون حوزههاي در پسامدرنيسم دادن قرار از
دست از را خود ترسناك و مرموز حالت كه است اين ميشود
.شد خواهد كمتر هم آن هيجان البته و ميدهد
مهاجر محبوبه:ترجمه
مدرنيسم از كتاب:منبع
پسامدرنيسم تا
(آخر بخش ) داري سرمايه جهانشمول ديكتاتوري
است بهتان يك ;جمعيت كردن محدود
و هويت به آگاهي كه شد تسليم مقوله اين به بايد آيا
ارزشهايي همچون رنجديده ، انسانهاي با كامل همبستگي
زيرا خير ، دارند؟ وجود ايدهآليسم دنياي در فقط كه هستند
رخدادن گواه كه دارد ثابتي شواهد خود بطن در تاريخ
.دارند همانندي گذشته با كه است كيفي جهشهاي
مردم گذشته ، در.نمونههاست اين از يكي دولت پيدايش
آن موجب به كه بودند برگزيده را زندگي از شيوهاي
و روستا و عشيره و خانواده مرزهاي از آميختگي و همبستگي
ميكردند ، احساس را همديگر مادي حضور كه افرادي نيز
را همديگر كه بود كساني به محدود يعني نميرفت ، فراتر
براي انسان دولت ، و ملت پيدايش با اما ميشناختند
را آنان كه كرد همبستگي احساس مردماني با نخستينبار
.نميشناخت
براي.بود نديده زندگي در را آنان وجه هيچ به كه افرادي
خور در را زمين كه آن براي و عزتتر با زندگي داشتن
اضافي گام يك امروزه است كافي دهيم ، قرار همگان زندگي
پيشداورانه احكام بر بايد منظور اين براي.برداريم
به جمعيت افزايش است مدعي كه احكامي شد ، چيره مالتوسي
همين به و است بيشتر غذايي منابع افزايش از نسبي طور
پذيرفت را نميتوانجهاني.كرد محدود را جمعيت بايد دليل
خانوادهها از اندكي شمار به محدود خوشبختي ، آن در كه
اقتصاد نميتوان و برنگيرد در را خانوادهها ديگر و باشد
سوي به را دنيا ساكنان پنجم يك كه پذيرفت را جهانياي
برنبندد ، رخت گيتي اين از فورا فقر اگر.ميكشاند نابودي
اين بايد لذا.شود چيره جهان بر انسانيت كه است محال
كه زيرا آورد متنانسانيت به را (5)"كشيده رنج لايه"
مضمحل چشمها از تادور بود شده رانده حاشيه تاكنونبه
.شود
كرد؟ بايد چه
به ;مينوردند در را جهان نور ، سرعت با سترگي سرمايههاي
هر به اطلاعاتي سيستم هر از نامهها انتقال سرعت كه طوري
.است ثانيه در كلمه ميليون سه بر بالغ ژنو ، در آزاد بانك
و كالا] مبادله دلار تريليون روزانه 5/3 سال 1999 طي
يك) كه دانست بايد است گرفته انجام جهان در [سرمايه
اين درصد از 6 كمتر (.است ميليارد برابر 1000 تريليون ،
.است رفته كار به تجارتي معامله يك تسويه براي بزرگ ، مبلغ
(6)
الكترونيك يا فرضي اقتصادي است ، چيره جهان بر كه اقتصادي
هماكنون ندارد ، را گذشته شان آن ، ارزشي فرآورده و است
به فرضي بورس واسطه به و بازي بورس براثر فراواني سودهاي
جنوبي نيمكره و شمالي نيمكره دو ميان روابط.ميآيد دست
ضد انديشه مورد در امر اين.است شده اساسي دگرگوني دچار
اين با انتقادي شيوه به كه ميكند صدق نيز امپرياليستي
.ميكند برخورد روابط
سودهاي بتواند كه ميرود جايي به متحرك هميشه سرمايههاي
پايين آنها در سود منحني هرگاه و آورد دست به فراوان
از زنجيرهاي ترتيب ، اين به و ترك را مكانها اين بيايد
اين.ميكند ايجاد حاشيهاي اقتصادهاي در را بحرانها
و جنوبي كره اندونزي ، تايلند ، كشورهاي كه بود مسالهاي
.شدند روبهرو آن با سالهاي 19981999 طي برزيل
به مبرم نياز كه وضع اين برابر در مقاومت مهمترين
كه است مقاومتي دارد ، فراوان عملي و نظري پشتيباني
آتاك سازمان.دارد عهده به را آن رهبري (7)"آتاك" سازمان
از پارهاي و "ديپلماتيك لوموند" ابتكار به سال 1997 در
.شد ايجاد [فرانسه زبان هواداران] فرانكوفون انديشمندان
ميكند اتكا "توبان جيمز" منطق بر خود كار در سازمان اين
اقتصادي پيشين مشاور و اقتصاد در نوبل جايزه برنده كه
اين.آمريكاست متحد ايالات سابق جمهور رئيس كندي جاناف
همان شناور ، سرمايههاي بر ماليات تحميل":ميگويد منطق
مدت حسب بر طبقهبندي تابع و) "است منفي بهرههاي
به توبان ماليات نتيجه (.است معين مكان در سرمايهگذاري
ميشود اداره ملل سازمان توسط كه ميرود جهاني صندوقي
زيربنايي ساختارهاي طرحهاي در سرمايهگذاري وبراي
آن از دنيا فقير بسيار مناطق در آموزشي و بهداشتي
توليدي نيروهاي پيشرفت براي نتيجه اين.ميشود استفاده
.ميرود كار به نيز جنوب كشورهاي اقتصاد در
:پانوشتها
ص DuSeuil چاپ پاريس ، "رنگها نيرنگ" كلودگيوبو ، ژان (5
93
. منبع همان "نود دهه مالي و پولي مسايل" به نك (6
.(1)شماره منبع به نك (7
|