اشراق حكمت محتواي
پاياني بخش - اشراق معنوي جغرافياي و سهروردي
رضوي مسعود :نوشته
شده نوشته متعدد مقالات تاكنون الاشراق حكمت كتاب درباره
يا اسلامي فلسفه تاريخ به مربوط آثار همه در معمولا و
درباره مربوطه دايرهالمعارفهاي يا سهروردي فلسفه و حيات
نيز اثر اين مقدمه و ترجمه.است شده بحث دقت به كتاب اين
تهران دانشگاه سوي از سيدجعفرسجادي استاد اهتمام به كه
مقالههاي تلخيص.است مناسبي شناخت منبع رسيده چاپ به
اصل ، زنجاني كريمي محمد سوي از كلي صورتي به نيز اثر اين
در آن به مربوط آثار و متاخر شروح ذكر با همراه
كه است مذكور (الي 437 صفحات 434) تشيع دايرهالمعارف
مقاله ختم در ما.نمايند رجوع بدان ميتوانند خوانندگان
بر فكري نحله اين و اشراق حكمت درباره عام برداشتي حاضر
ترجمه متن و مقدمه و شرح مطالعه بويژه منابع ، همين مبناي
.مينماييم ارائه سجادي توسط اثر اصل
مكتبي اجمالا نوري ، حكمت يا مشرقيه حكمت يا اشراقي حكمت
و شروح منظر از و عام صورت به كه است فلسفه در تاليفي
و نوافلاطوني فلسفه مصطلحات از اسلامي فرهنگ ترجمان
(خسرواني) ايراني قديم حكمت به آن پيوستن مشايي ، و
آن تاليفي وجه.است پرداخته عرفاني و فلسفي منظومهاي
استعاره كه است شهود و انديشه يا ذوق و استدلال درآميختن
شده برگرفته شمس طلوع محل و مشرق از كه (تنوير) اشراق
خاص تعهد دليل به آن استعاري زبان.گوياست بسيار آن براي
خاصه است ، بخشيده رمزي حالتي فلسفه اين كل به سهروردي
"شمس" نام به ديگر سورهاي و) "نور" نام به سورهاي آنكه
كه تاويل قابل و ذوبطون آياتي و (دارد وجود مجيد قرآن در
انديشه عالم در عجايبي فكري نحله اين با سنخيت در
مشهورات از.است افروز انديشه و دلانگيز كه ميآفريند
الله":فرمايد كه است حقتعالي حق در صفتي نيز كريم قرآن
كتابي شهاب شيخ از قبل نيز بوعلي."الارض و النورالسموات
عموميت بيانگر اين و "المشرقيين منطق" نام به دارد مستقل
بوده عصر آن متفلسفان و فلاسفه ميان در انديشههايي چنين
ميشده محسوب باطني تعاليم جزو اسماعيليه عقايد همچون و
جغرافيايي مفهومي در شهود و محض عقل ترتيب اين به.است
نتيجه و (شرق) آن طلوع محل و خورشيد رمز و يافته استعلا
اساسي مصطلحات تشريح در ويژهاي نقش ،(نور) برآن مترتب
مراتب تشكيك" مهم مساله.است كرده ايفاء اسلامي فلسفه
واجب به اسلامي فلسفه در وجود انقسام نوعي كه نيز "وجود
رابطه و گرديده تدوين اساس برهمين بوده ممتنع و ممكن و
آن منبع و نور رابطه سنخ از واجبالوجود با ممكن وجودات
ميان دوگانگي و ثنويت امكان مساله اين و گرديده بيان
ضمن است برده بين از بلكه و داده كاهش را مخلوق و خالق
حدودي تا نيز را واحد از كثرات صدور و توحيد مساله آنكه
رابطه.است بازنموده مقبولي و جامع نحو به و كرده تحليل
اما يكساني ، نه و است جدايي نه است؟ چگونه خورشيد و نور
علي ربط و ندارد دوئيت همچنانكه ;دارد ضعف و شدت البته
باقي پرسش و ترديد جاي ديگر كه دارد مشخصي وجه چنان آنها
اين در (نور سوره آيه 35) قرآن شريفه آيه ذكر.نميگذارد
نشان بهتر را تمثيل اين ژرفاي و ابعاد ميتواند زمينه
فيها كمشكوه نوره مثل الارض ، و نورالسموات الله":دهد
يوقد دري ، كوكب كانها الزجاجه زجاجه ، في المصباح مصباح
يكادزيتها لاغربيه و لاشرقيه زينونه مباركه شجره من
لنوره الله يهدي نور ، علي نور نار ، تمسسه لولم و يضيء
ذكر اين پساز آيه اين در حقتعالي جالبآنكه و "يشاء من
تمثيلي و تاويلي وجه بر مشخصتري قيد به متعالي ، تمثيلي
الله و للناس الامثال الله ويضرب":فرمودهاست اشارت آن
".عليم شيء بكل
را جهل و نور را علم كريم قرآن از تاسي به اسلامي فلاسفه
با فراواني احاديث و آيات.ميدانند ظلمت سنخ از
شرف كه ديگر شريفهاي در و دارد وجود "نور العلم"مضمون
الذين و يعلمون الذين يستوي هل":گرديده بيان علم
يستوي هل":ميشود تمثيل همين به اشارت بازهم "لايعلمون
سرزمين همان مشرق نوراني جغرافياي پس "النور و الظلمات
سرزمين و است علم و شهود و فلسفه و عقل و وضوح و روشني
جهل و ابهام و تاريكي زمينه ،(شمس غروب محل) مغرب ظلماني
شرق ديگر ، منظر يك از.است بيخردي و ظلام و ناداني و
غرب و (كل عقل با رابطه در نوري ، عقل) عقل و حق تجلي محل
و نفسانيات دنياي به انسان هبوط تاريك غار و ماده جهان
و فلسفه و عقل هدفاست داني اين و عالي آن.است ماديات
به وي بركشيدن و زندان اين از انسان رهايي نيز ايمان
يا (حقيقت به نزديكي و خداوند به تقرب) نور سرزمين
در روح نفخ مركز و معدن.ميباشد مقرب فرشتگان سرزمين
مرئي دنياي لذا و قراردارد استعلايي و افلاكي دنياي اين
جهان دو اين ميان.است اشراقي و روحاني جهان اين ذيل در
حسب به انسان و است ميانه سرزمين كه قراردارد برزخي
عالم وارد طريق آن از ميتواند توفيق و كوشش استعداد ،
حركت رمز مقدس جغرافياي اين.شود بلاواسطه تجلي و اشراق
عالم به مادي تكاثف و جسماني عالم از انسان تعالي و
.است روحاني بساطت و عقلاني
ويژهاي جايگاه اشراقي حكمت و فلسفي جهان در فرشتگان
فيزيك و فلكيات برمبناي آنها با ارتباط در انسان و دارند
بوده ، قديم فلاسفه نزد در مقبول آنتولوژي نوعي كه قديم
ايجاد و تسهيل افلاكي جهان و خاكي انسان ميان تواسطي
تعالي مسير تا شده تاسيس آن براي اشراقي حكمتمينمايند
;دهد نشان انساني نفوس بر تابيده انوار در را معرفت مشرقي
اشراقي حكمت فهم و حكمت درجه به هنگامي انسان اين بنابر
طريق از وثيق ارتباطي در را خود نفس كه ميشود نائل
عقلي انوار مشرق با حق ، توفيق و عقل اعتلاي روح ، تهذيب
نزد در ويژهاي تعبيرات با تفكر نوع اين.باشد داده قرار
نوشته در ونهايتا افلاطون آثار در ويژه به و يونانيان
اعلام "مطارحات" در سهروردي اما ميشود ديده هايفلوطين
-ايران موبدان شاه از برگرفته اشراق حكمت كه ميكند
حكماي آثار طريق از كه است -كيخسرو و فريدون كيومرث ،
تا مصري ذالنون و بسطامي بايزيد نظير عرفايي و خسرواني
از سنخ اين.است كرده حفظ را خود تداول و تداوم شيخ ، عهد
-ارسطويي فلسفي فكر مقابل نقطه معمولا را حكمت و فلسفه
در رايج منطقي قياسات با تقابل در و دانستهاند -مشايي
و يافته بارز تجلي آن در شهودي وجه زيرا اسلامي ، فلسفه
و استعارات و انديشهها و منابع طريق از صورتتاليفي به
نزد در فلسفه از جديد نحلهاي به بدل ويژهاي ابداعات
كلي بطور منابع اين.است شده مسلمان حكماي و سهروردي
فرشتهشناسي ارسطو ، فلسفه افلاطون ، فلسفه:از عبارتند
بالاخره و نوافلاطوني عقايد عملي ، و نظري عرفان زرتشتي ،
را تركيب اين كل مبنا همين بر كربن هانري.هرمسي تفكرات
كربن ، هانري اسلامي ، فلسفه تاريخ) ميداند تصوف چارچوب در
آنچه ديدگاه ، اين پذيرش با (ص 535 طباطبايي ، جواد ترجمه
كرد ، تكيه آن بر بيشتر و افزود تركيب اين به بايد كه
و سنت و قرآني آيات اسلامي ، عرفان ويژه و والا جايگاه
نميتوان وجه ، براين تكيه بدون زيرا است ، ديني روايات
حتي و عرفا و حكما نزد در را اشراق حكمت بعدي مقبوليت
نيز شيخ خود آنكه خاصه.كرد توجيه اسلامي متكلمان برخي
حكمت صاحب و دارد وجه براين ويژهاي درنگ و تاكيد
آيات به نسبت كه فراواني حساسيت به توجه با نيز متعاليه
حكمت شرح به دارد ، اسلامي كلام و معصومين روايات و الهي
زواياي از يكي را آن و پرداخته فرض پيش همين با الاشراق
و حكمت و ديني حقايق به تابش براي عقلي -شهودي برجسته
كمال سهروردي ابداعات با كه يافته اسلامي عقلي علوم
.است گرفته اوج و يافته
بر تكيه رو چه از اشراق ، فلسفه تاليفي نظام اينكه اما
آنها همه ظل در و داشته منابع از كثيري مجموعه چنين
قديم فلاسفه منظر در حقيقت و عقل به ميبيند ، ويژه وحدتي
را باستان ايران فرزانه انديشوران سهروردي است ، مربوط
فيلسوفان براي كه همچنان ميداند ، الهي حقايق جستجوگران
فرهنگ و ادب در اساسا.است قائل ارجي چنين نيز يونان
قائل متقدمين حكماي براي قدسيتي چنان گاه اسلامي ، دوره
.پيامبرانند حتي و قديسان شمار در گويي كه ميشدهاند
حتي و ادبي تاريخي ، كتب در (اسكندر وحتي) ارسطو چهره
واصل عارف راهگشا ، خضر شيخالهي ، صورت به اسلامي تفاسير
چنين شواهد نقل كه آنجا تا است مضبوط مرسل نبي حتي و
و "نبيا انه ارسطاطاليس كان":كه ميدهد نشان را عباراتي
ژرف علقههاي بيان واسطه بلكه تجاهل ، و سرجهل از نه اين
حتي و اسلامي حكماي نزد در متقدم فلاسفه اعتبار افزايش و
مصون تلبيس و تخليط از معمولا كه بوده مفسران و مورخان
دليل به يا و افسانهها و قصص و اساطير افسون و نمانده
به.ميگرفت خود به هيئتي چنين كافي دقيقه منابع فقدان
يكسره قديم ، فرزانگان از بسياري همچون نيز سهروردي رو هر
او.نميپردازد اسلام قبل ما فرهنگي و عقلي جهان نفي به
اختيار در كه را ارجمندي منابع و فرهنگي حركت مجموعه
.است ميديده حقيقت به نيل براي عقلاني داشته ، پويشي
مسلمان برجسته عارفان با قديم حكماي اتصال نقطه "حقيقت"
محققان و مورخان و متكلمان و مفسران و اديان شارعان و
منظومههاي چنين اينگونهنميبود اگر و بوده اسلامي
قابل ايراني و اسلامي تمدن در ارزشمندي كتابهاي و جاودان
فكري نهضت به ميتوان اين بر علاوه.نبود مشاهده
تنوع و وتعدد كرد استناد سهروردي آثار خصوصا و اشراقيون
حكمت نظير ديگري جريانهاي با تقابل در را آراء و افكار
... و اشعري كلام معتزله ، فكري جريان اسلامي ، عرفان مشاء ،
كمنظير ابداعات و جديد فكرهاي تاسيس و بلوغ نشانگر را
را منطقي قياس مشايي ، حكماي همچون سهروردي.دانست ژرف و
طريقت كه همچنان نميداند ، حقيقت به وصول راه تنها
نميداند ، كامل شهود و ذوق به تكيه در را عارفان و سالكان
روايات و الهي آيات به استناد با را دو اين جمع بلكه
به نوراني ، ژرف تمثيلات و خسرواني حكماي اقوال و نبوي
ايجاد حكمت در تازه طريقي و ميرساند نوين فرجامي
استعارات و تمثيلات و اشراق فلسفه متنوع منشا.مينمايد
مجموع ، در و است داده آن به سمبليكي و رمزي كيفيت فلسفي ،
از مهمي بخش اسلامي ، كلاسيك فلسفه حيطه به ورود ضمن
و جمعآورده نيز را ايراني قديم فلسفه واژگان و مصطلحات
كه ميآموزد ما به روش اين با سهروردياست كرده حفظ
اگر و است نداشته معني هيچگاه ايران در فلسفه انقطاع
آغاز فارابي و بيتالحكمه مترجمان فلسفه ، مورخان براي
ايران در بوده ، آن پايان اندلسي ابنرشد و اسلامي فلسفه
ميتوان اسلام ، قبل ما ادوار و هزارهها تاريكي در
ابن از پس و كرد دنبال را فلسفي منظومههاي و مصطلحات
و ميرداماد و دواني ملاجلال و خواجهنصير رشد ،
و تبريزي ملارجبعلي و فيضكاشاني و ملاصدرا و ميرفندرسكي
و قشقايي جهانگيرخان ميرزا تا را...و سبزواري و دشتكي
جلال سيد و مازندراني حائري و آشتياني مهدي ميرزا
مهدي جامعالحكمتين و طباطبايي سيدمحمدحسين و آشتياني
نهايت در كوربن هانري چنانكه يافت ، را... و يزدي حائري
و متداوم جريان اين ارجمند كوششي با و رسيد نظر اين به
مدعي كه چند هرساخت روشن حدودي تا و كشف را هزارهاي
اين در اخير قرون در لااقل جهاني فلسفهاي مجدد تاسيس
نظير و شد آن ارزش منكر نبايد اما نيستيم ، جريان
انحلال ، از اعراب ايراني ضد متفلسفان برخي و شرقشناسان
نقش اگر!گفت سخن ابنرشد عصر و اندلس در آن ايستايي و
ايجاد و بسيار اصطلاحات جعل در را نظري عرفان
در را سهروردي امثال دلبستگي و بپذيريم تازه باريكراههاي
بيشتر جريان اين اهميت آنگاه آوريم ، نظر در زمينه اين
و موضوع در فلسفه كه يافت درخواهيم و شد خواهد آشكار
و پيموده را خاصي راه سرزمين اين در صورت ، و مضمون
جوانسالي عليرغم سهروردي ، اهميت.است داشته ويژه سرنوشتي
و متنوع عملي و فكري شرايع بر تسلط در گرامي ، فيلسوف اين
از يكي و بوده مشاء حكمت استاد او.است بوده متفاوت حتي
است همچنين.است بوده نيز آن منتقدان و دانايان بزرگترين
ديني صبغهاي وي حكمت به كه اسلامي كلام نيز و عرفان
و نفس تهذيب و سلوك كه رسانده باور بدين را او و داده
بنيادهاي فلسفي تعليمات تداوم و تزكيه پرتو در عقل تربيت
سرانجام به الهي انوار پرتو در همه اين و است حكمت اصلي
هنگامي بالمعنيالاخص ، الهيات و (محض) فلسفي عقلميرسد
همراه باطن تصفيه و مجاهده و رياضت با كه است بخش نتيجه
اسرار و وحي دروني لايههاي فهم قدرت حكيم مرد و شود
و مشارق سوي به وجود مغارب از بتواند و بيابد را باطني
.كند سير عقول روحاني انوار
اشراقي حكمت و فلسفي افكار انطباق در سهروردي ويژه سعي
در بعدها او روش واقع در.است انكارناپذير الهي وحي با
رسيد تازهاي كمال و كيفيت به صدرالمتالهين متعاليه حكمت
الهي آيات با وي انديشههاي در تضادي اگر.شد تجديد و
وي ارتداد يا كفر بر صراحت و دلالت كه ميداشت وجود
حلب در درباري مفتيان و قشري فقهاي آنچنانكه ميكرد ،
چنان و شروحي چنان متاخر درعصور كه بود محال بودند ، مدعي
ملاقطب و شهرزوري شروح جمله از.گيرد صورت وي از تكريمي
سهروردي.شد نوشته الاشراق برحكمت هفتم قرن در كه شيرازي
حكيمان بر او اشراقي روش اما است نبوده شيعه بيگمان
اين اوجاست داشته انكارناپذير و برجسته اثري شيعه
و "حكمهالاشراق" بر ملاصدرا عالي و مستوفا شرح در تاثير
قابل شيخ "تلويحات" كتاب بر حلي علامه شرح آن از قبل نيز
در دواني جلالالدين تفسيرهاي است همچنين.است ملاحظه
هياكل" بر يازدهم قرن در لاهيجي ملاعبدالرزاق و نهم قرن
اشراقي حكمت از نفيسي مجموعه مهم تفسيرهاي اين."النور
و متكلمين فلاسفه ، از تاثير مبين بسياري كه ميكنند عرضه
".است سبزواري ملاهادي حاج تا خواجهنصير از عارفان
ملاصدرا تاليفات از متاثر اسلامي مدارس در سهروردي آثار
مطالعه مورد اشراقي عقايد هم باز آثار اين طريق از.شد
به چه سهروردي آثار هند قاره شبه در حتي و گرفت قرار
حاضر زمان تا ملاصدرا تاليفات طريق از چه و مستقيم صورت
دائرهالمعارف به رك)".است درسي متون از ديني مدارس در
(سيدعرب حسن مقاله ص 438 ج 6 ، تشيع ،
|