علم معرفتي ساخت ثبات و تكوين
استيچوه رودلف
محمدي مجيد :ترجمه
معرفت" انكارناپذير اهميت تا است آن بر مقاله اين :اشاره
علم از جامعهشناختي يا تاريخي ، تحليل هر براي را "علمي
:است موجود دليل دو فوق نكته تاييد براي.دهد نشان نوين
:كرد كشف را ناپيوستگي نوعي نوين ، علم آغاز در ميتوان1
و تنظيم و طبقهبندي طريق از زمان آن تا كه "معرفت"
شكل دانشگاهها و مدارس در تعليم و آموزش براي دانش تربيت
قابل و دقيق اجتماعي نظام يك بهصورت اكنون بود ، گرفته
معارف.مييابد توسعه و درآمده علمي ارتباطات از مشاهده
زير عامل سه از نتيجهاي محسوس نظامهاي شكل در علمي
پايان در "علمي جوامع" ارتباط گرفتن ثبات (الف):بودند
نهادي ساختهاي و مناسب "نقشهاي" شكلگيري و هجدهم قرن
ساختار تفكيكپذيري استعداد و امكان (ب) ;(دانشگاهها در)
حقوق ، مثل جاافتادهاي پيشههاي از نوين علمي معارف
در علمي ارتباطات شكلگيري (ج) ;اروپا در طب و الهيات
كه كاربردي "علمي تحقيق" ;علمي انتشارات استاندارد شكل
دو حال اين در و مييابد تمايز تحقيقات انواع ديگر از
تفكيك يكديگر با مرتبط علمي تلاشهاي همه از فوق تحقيق
.ميشوند
واحدهايي صورت به خود ، تكوين آغاز از علمي معارف.2
دو توسط شدهاند ، ناشي علم دروني تفكيك از كه ابتدايي
به علم (الف):گرفتند خود به ثابت شكل شرايط ، دسته
تاثيرات با رقيب علمي چشماندازهاي از انبوه مجموعهاي
و علي عامل صورت به چشماندازها اين و شده تفكيك متقابل
اينگونه (ب).درآمدند نوين علم فزاينده پويايي در اصلي
شكل در كه پيشين معارف عمل روش به شبيه نيز علوم
يك صورت به ميشدند ، ظاهر علمي نظام در ادراكي چارچوبهاي
واحد اين از.يافتند پيوند معارف آن با ساختاري واحد
.ميشود استفاده معرفتي و علمي نظام دو هر در ساختاري
و تعليم نظام مختلف سطوح در گوناگوني ساختهاي واحد اين
رابطه ساختاري ، واحد اين به ثباتدهنده عامل.دارد تربيت
علوم قلمرو در پيراموني شرايط و محيط با علمي نظام محوري
.است
علمي نظم گوناگون صور .1
ميان پيونددهنده وجوه از برخي كه است آن مقاله اين هدف
فرض اين با كند ، مشخص را علمي معارف جامعهشناسي و تاريخ
نوين علم ابتدايي و ساختاري وجوه فقط فوق معارف كه
;شوند واقع مفيد كتابي طبقهبنديهاي در فقط تا نيستند
واحدهايي به و يافته دروني انقسام معارف اين بلكه
اساس ، همين بر و ميشوند تبديل علم نوين نظام در ابتدايي
در يافته نظام يا تاريخي تحليل هرگونه براي حياتي نقشي
.ميكنند پيدا علوم توسعه و بسط
نوزدهم قرن اوايل و هجدهم قرن پايان به علمي معارف توسعه
نتيجه اختراعات اكثر همانند نيز توسعه اين.ميشود مربوط
و جدي نوآوري يك يا بنيادي حركت يك واحد ، حادثه يك شانس ،
غيرقابل نتايج انبوه معرف معارف اين.نيست اساسي
.هستند پيشين تحولات و ابداعات از عظيمي حجم در پيشبيني
لوازم و گرفته قرار يكديگر كنار در علمي نتايج معمولا]
بررسي بنابراين.[ميآورند دنبال به را ناخواستهاي
نيمه تا هجدهم قرن آغاز از يعني طولاني ، نسبتا دورهاي
.دارد ضرورت معارف اين تكوين فهم جهت نوزدهم ، قرن دوم
ما آنچه كه ميرسد نظر به ضروري نكته اين تذكر آغاز ، در
و شكلگيري اوليه شروط داريم ، كار و سر آن با اينجا در
ديگر روش براساس و بافت در علمي معرفت يك بنيادگذاري
معارف توسعه و رشد به مربوط مطالعاتنيست پيشين معارف
مطالعات ، اين.هستند درگير مساله همين با دقيقا فوق ،
ميكنند تلاش و گرفته درنظر را ديگر معارف شرايط و محيط
تبيين را بيوشيمي مثل جديد معرفت يك ظهور چرايي و چگونگي
اين در توجه قابل نكته.(كوهلر 1982 به كنيد نگاه).كنند
علمي معارف شكلگيري مقدماتي شرايط گرفتن درنظر مقاله ،
بالذات و فينفسه را مساله بررسي اين كه معني بدين است
هنگامي تاريخي مطالعه اين زمان.ميدهد قرار موردتوجه
كلي اجتماعي چارچوب يك آمدن بهوجود از كسي هنوز كه است
فرآيندهاي همهنيست مطلع (علمي معارف در) نمايانگر و
رخ كلي شكل اين در بعدي دورههاي در علمي ارتباطات
شرايط اين از حاصل قطعيت عدم ميتواند زير مثالميدهند
آغازين بخش در "بودو نيكولاس" سال 1771 در:كند روشن را
موضع تا كرد تلاش فيزيوكراتها اوليه رسالات از يكي
بسيار چشمانداز يك معرف را آنها او كه "اقتصادداناني"
او كه تعبيري تنها و كند تعريف ميدانست فكري متمايز
براي و بود "فلسفي مكتب" تعبير ميپرداخت بدان زياد
را كنفوسيوس و فيثاغورث زنون ، فلسفي مكاتب نيز مقايسه
عنوان با كه صفحاتي از صص 54 ، بودو 1771 ، ) ميكرد مطرح
.(شدهاند شمارهگذاري "خطابه اين مورد در تذكري"
"لاتين لغت از (معرفت) "Discipline" انگليسي واژه
در يعني اين از پيش و شده استخراج (متمايزكردن) "Discere
مارو) بود كرده پيدا كاربردي چنين نيز وسطي قرون اوايل
تعبير سرگذشت.(صص 9796 اوانس19820 ، به.ك.ر ;1934
واژه سرگذشت با كاملا هجدهم قرن تا "Discipline"
تعابير اين.بود خورده گره عقيده يا (آموزه) "Doctrina"
در واژه دو اين از.بودند تشخيص غيرقابل يكديگر از اغلب
به فوق تعبير دو.ميشد استفاده تعليمي و آموزشي متون
يك كه برميگشتند عقايدي و آموزهها يافته نظام كليت
اگر.ميكرد آشنا تعاليم طريقه و بافت به را دانشجو
يا "آموزه" بگذاريم ، تمايز تعبير دو اين ميان بخواهيم
دانشجو سهم به "معرفت" و آموزش در معلم سهم به عقيده
(1706 ، لانگ كريستيان يوهان اساس ، همين بر.دارد اشاره
كرده تعريف تعليم نوعي صورت به را عقيده يا آموزه (ص10
.است
معقول فردي به هدف ، نوع يك براساس و معلم چشمانداز از"
از ميتواند فرد اين.ميشود داده اسناد انديشهگر و
آموزش همچنين.بدهد تعليم يا تعليمديده آموزش ، طريق
مورد در آموزش اين اگر:دارد يادگيري با تنگاتنگ ارتباطي
آن ميتوان شود ، گرفته بهكار است تعليم تحت كه دانشجويي
".ناميد معرفت را
معرفتي نظام يك ضرورتا عقيده /معرفت يك يافته نظام كليت
واژه اين از امروزه كه را مفهومي حداقل و نيست "علمي"
(1958 ، اونگ والتر.داد نسبت بدان نميتوان ميشود ، مراد
خود تفصيلي تبيين در "رامن پيير" كه است شده متذكر (166
"دستور" يك از كه ميدهد ترجيح علمي ، معرفت يك خصائل از
ايدهآل علمي معرفت را "هندسه" او ;بگويد سخن گرامر يا
نظريه هرگونه در كه ميدهد نشان امر اين.ميكند معرفي
به حد چه تا آموزش ، به نسبت هنجاري جهتگيري علمي
تبديل تقليد هدف با عقايد به ساماندهي درباب واقعيتي
علمي معرفت يك وحدت مشخصكننده ملاك اهداف ، اين.ميشود
اين از علمي معارف.(و 166 پيشين ، 306 منبع) هستند
وجود بالذات كه طبيعي انداموارهاي صورت به چشمانداز
بيشتر بلكه بود ، نخواهند توصيف و مشاهده قابل دارند
سوي به آنها جهتگيري كه هستند ظريفي فعاليتهاي نتيجه
را امر اين.است خاص اهداف و رتبهبندي ساماندهي ،
نشان -ميآيد چنانكه-اهداف اين امروزين فهرست با ميتوان
.داد
مشروعيت دلايل از سال 1747 در كروسيوس ، آگوست كريستوف
بحث علمي معرفت يك كلي چارچوب در گوناگون حقايق تركيب
ضرورت اين آنكه نخست.(1965 ، 3835[1747) است كرده
شوند ، فهرست مشترك تعبير يك تحت حقايق همه كه داشت وجود
براي ابزارهايي معرفت ، اجزاي و بخشها همه كه معني اين به
در تعيينكننده قواعد سپس كروسيوس.باشند مشترك هدف يك
معين را شده استخراج ادراكي مبناي بودن "معقول و كافي"
:شدند مشخص شكل اين به مذكور قواعد از قاعده چهار.كرد
اندازه به بايد علمي معرفت اين (معرفتي هيئت) حجم -1
.باشد بزرگ كافي
نظر در "مفيد غايات" به رسيدن جهت بايد كه اهدافي" -2
منبع همان) "گيرند قرار هم كنار در ميبايست باشند ،
.(ماست از تاكيد ;پيشين 3736
پرهيز بايد موجود تمايزات به نسبت بيهوده انحرافات از -3
.شود
انحرافات واسطه به حقايق از قابلتوجهي ميزان" اگر -4
حقايق يا باشند ، گرفته قرار غفلت مورد مقبولي تاحد فوق ،
غايت كردن دنبال باشند ، شده خلط هم با ديگري طريق به
تعريف به عادت شكل در فقط امور ، ماهيت به رسيدن و كمال
(پيشين 37 منبع) ".ميكند پيدا بروز معارف
از آميزهاي" منعكسكننده فقط ملاكها اين كه است روشن
اثر حجم بر دليل همين به و هستند "مختصر يا راهنما آثار
يك نوشتهشدن در نيز علمي معرفت يك وحدت.ميشود تاكيد
و "مفيدبودن" همچنين.ميشود ظاهر آن درباب درسي متن
حتي.ميشود ارزيابي طريق همين از موجود تمايزات ابقاي
او تلاشهاي عليرغم مشكلات اين كه شد متوجه نيز كروسيوس
.ماند خواهند باقي علم ، در سامان و نظم ايجاد براي
كافي موضوعات حال اين در" كه ميافزايد اطمينان با او
اين براساس ".ماند خواهند باقي جداگانه رسالههاي براي
عليرغم هستند ، خاص هدف يك خدمت در كه حقايقي" غايت
قرار هم كنار در علوم ، ميان در پيشين پراكندگيهاي
نمايانگر منفرد رسالات اين.(پيشين ، 38 منبع) ".ميگيرند
از حاكي بلكه نيستند آن جديد مفهوم به تحقيق مساله
.ميباشند مفيد ظاهرا اهداف براي موجود حقايق جمعآوري
مختصر گزارشهاي و راهنماها از فراتر علم كلان چارچوب
در كلان ، چارچوبهاي اين نوين ، دوران اوايل در چيست؟
.ميشدند داده توضيح علوم از مختلف طبقهبنديهاي
نميشدند ، مرتب الفبايي شكل به هنوز گرچه فوق چارچوبهاي
دو هر در.مييافتند توسعه كاملا دايرهالمعارفها در ولي
قاعده ،"مراتب سلسله" غيرالفبايي و الفبايي مورد
روشن را نكته اين لانگ ، از عبارتي.بود چارچوببندي
قلمرو در اهداف از مراتبي سلسله چارچوب يك به اوميكند
يك در را انسانها همه همكاري كه دارد اشاره انساني رفتار
در عقايد.(لانگ 1706 ، 656) ميكند تضمين كلي و اصلي هدف
مدرسي و دانشگاهي معارف شكل به هدفمند چارچوببندي اين
را فوق چارچوببندي.ميآيند در ذهني تواناييهاي و
"عقايد نظام" براي بنياد يك عنوان به دايرهالمعارفها
معرفت ، توجهترين مورد و شدهترين شناخته.ميكردند تقويت
درست و اصلي هدف با را ارتباط حداكثر" كه بود معرفتي
-همچنين 57 پيشين 676 ، منبع) ".باشد داشته انساني حيات
(بعد و 656 ، 675
نمايانگر موضوعات ، و مواد الفباي فهرستبندي سوي به حركت
دانشمندان ميان در مراتبي سلسله نظامهاي جمعي قدرت كاهش
انتقال ، و حركت دوران اين.دايرهالمعارفهاست تاريخ در
و دالامبر دايرهالمعارف مثال ، عنوان به.است طولاني
جهتگيري با را مقالات الفبايي فهرستبندي ديدرو ،
از بيكني سهگانه مراتب سلسله سوي به شده برنامهريزي
.ميكردند تركيب تخيل و عقل حافظه ، يعني ادراكي قواي
قرن آغاز در دايرهالمعارفها از تازهاي كاملا فهم
واقعيت براين ديگر دايرهالمعارفها كيفيت.نمود رخ نوزدهم
علم در را خود جايگاه علمي حقايق تكتك كه نبود مبتني
در.ميآورند دست به انتشاراتي چنين در گرفتن جاي با فقط
بازتابي و انعكاسي حالتي بيشتر دايرهالمعارفها دوره اين
پيش.ميكنند توصيف "علم به علم" صورت به را خود و دارند
دايرهالمعارفها از مستقل علم ، كه است آن تصور اين فرض
براي نهادي به ترتيب بدين دايرهالمعارفهادارد وجود
همين در.شدند تبديل::[بيرون از] علم بررسي و مشاهده
و خاص علوم توصيف براي پيوسته هم به استعارات كاربرد حال
وه استيچ به كنيد نگاه).يافت افزايش آنها ميان ارتباطات
يك كه دارد وجود آشكار تمايل اين دوره اين در(ب 1991
فهميده ذهني انداموار يك صورت به آن نوين مفهوم در علم
ايجاد براي بيروني دخالتهاي از مستقل انداموار اين ;شود
ارتباطات وجود حال همين در.است معارف در ترتيب و نظم
كردن فشرده براي را تلاشها همه علوم ، همه ميان اندامي
اين در.ميكند بينتيجه مراتبي سلسله نظام يك در آنها
حال در علمي معارف از تازهاي كاملا ادراك دوران
واقعياي نظامهاي معرف اكنون علمي معارف.است شكلگيري
ميان نظم گونه اين.ميدهد سازمان آنها خود به كه هستند
قابل وافقي همزمان وجود و همبستگي يك صورت به فقط معارف
وجوه با داشتن سروكار عليرغم معارف حال اين در.است فهم
نظامهاي تبيين سمت به يكسان موضعي با واقعيت از متفاوتي
.ميكردند حركت ادراكي
تعريف دقيقتري نحو به علوم ميان دروني روابط كه بود لازم
ديدگاههاي كه نبود گونهاي به مطمئنا كار اين ولي شود
نهايت.گيرد قرار ديگري اهداف تحقق وسيله آنها ، از يكي
معرف كه دارند وجود جهت آن از روابط اين كه است آن مساله
همساني وسيله همين به و باشند ديگر علوم با علم يك رابطه
.كنند راتامين معارف ديگر كامل
و آنها مسائل با معارف تعريف:ادراكي هويت از انتقال.2
موضوعي قلمروهاي براساس نه
بايد اكنون شدند ، ترسيم طريق بدين كه نوين علمي معارف
پرسش اين با بايد بحث شروع.شوند تعريف بيشتري دقت با
را علمي معرفت يك ادراكي هويت واقعا چيزي چه كه باشد
كه است چيزي آن ادراكي هويت از ما منظور. ميدهد تشكيل
.دارد تقدم خاص معرفت يك روشهاي يا نظريهها بر
قاعده اين هيجدهم ، قرن در علوم طبقهبنديهاي بنيادي فرض
طبقهبندي و فيزيكي دنياي قلمروهاي طبقهبندي كه بود
از قلمرو سه مثال عنوان به.هستند قياس قابل هم با علوم
نظامهاي و معدني مواد و گياهان حيوانات ، يعني طبيعت
و شناسي گياه جانورشناسي ، يعني آنها به مربوط ادراكي
طبقهبنديهايي از استفاده.بگيريد نظر در را معدنشناسي
.ميكند دشوار را فيزيك مانند دانشي تعريف نوع ، اين از
اجسام همه به كلي بسيار ارجاعاتي ميتواند فيزيك زيرا
اين همه ولي باشد ، داشته (جاذبه يا ناپذيري نفوذ براساس)
هستند ، علمي معارف ديگر و فيزيك مشترك موضوعات اجسام
.داشت نخواهد خود براي خاصي موضوع فيزيك ترتيب بدين
تفصيل به مساله اين فصل اين در.فصل 2 وه 1984 ، استيچ)
.(است گرفته قرار بررسي مورد
گونه اين برطبق علمي معارف تقسيم در آشكاري محدوديتهاي
جهانبيني از خاص ادراكي به "علم" چون دارد ، وجود روشها
.نيست علمي معرفتي نظام هيچ آن هادي كه مييابد پيوند
معرفت هيچبود خواهد غيرعلمي روش ، اين مبناي ترتيب بدين
با همراه سو يك از بتواند كه ندارد وجود "علمي -فرا"
تازهاي مفهوم دائما هم ، از جدا علمي معارف در پيشرفت
امور به ديگر سوي از و كند ارائه را فيزيكي دنياي از
علوم دوره آن در.باشد داشته ارجاع معارف در شده دستكاري
سنت آنچه با نميتوانستند بودند ظهور حال در كه ديگري
به كمك با آنها ;باشند موافق كند ارائه ميبايست
معارف ايننبودند موافق سنتي معرفت چارچوببندي
را خويش خاص موضوعات تا ميشدند گذاشته آزاد ميبايست
كه كند تضمين نميتوانست چيز هيچ همچنين.كنند طراحي
ارائه به يا شوند همسو طريقي به بيشمار و مختلف طرحهاي
.شوند منتهي معرفت آفرينش نظامهاي در جهان از منظمي توزيع
آستانه در ريشهاي ناپيوستگيهاي از يكي به مشكل اين
از جديد درك اين به و شد ، منتهي نوين علمي معارف توسعه
درك براساس.بخشيد مشروعيت منفرد و مستقل علمي معارف
و كنترل تحت بيرون از نميبايست وجه هيچ به علوم تازه ،
بيشتر معارف بعد به نقطه اين از گيرند قرار نظارت
و قلمروها با و ميكنند هدايت را تحقيق كه هستند سوالاتي
تغيير اين.ندارند مستقيمي ارتباط موضوعي حوزههاي
آن شدن انباشته صورت به را معرفت يك توسعه درك ريشهاي ،
هدايت سوالات.ميكند دشوار ويژهاش موضوعي حوزه در
"است ممكن اجتماعي سامان چگونه" اينكه مثل تحقيق كننده
و انتقال ميتوان چگونه" يا (لوهمان 1981 به كنيد نگاه)
به كنيد نگاه) "فهميد؟ مكان در را فيزيكي تاثيرات پخش
تلاش هرگونه برابر در حدي تا (162 وه 1984 ، 168 استيچ
را معرفت يك ظهور.ميكنند مقاومت روشن پاسخ براي
.كرد درك استعجالي پاسخهاي از سلسلهاي صورت به ميتوان
به معرفتي محدودههاي در تازه مسائل صورتبندي سرانجام
در.ميشود منتهي جديد معارف يا معرفتها -زير شكلگيري
نشان را خود علم توسعه انباشتي ماهيت دوباره اينجا
.ميدهد
و "علمي جوامع":ارتباطي نظامهاي منزله به معارف3
ويژه نقشهاي با معارف سازماني فراساختهاي
پيدا اهميت پرسش اين بازگرديم اجتماعي ساختار سطح به اگر
ناشي علمي معارف از اجتماعي مشكلات از يك كدام كه ميكند
و حفظ يا سنت توسط ديگر علمي معارف كه است روشن. ميشود
آنجا تاآمد نخواهند جمع هم با حقايق از انبوهي ابقاي
صورت به علم به ميتوان باشد ، شكل اين به مساله كه
كتاب ، مانند استعاري صورتهايي در مشاهده قابل پديدهاي
علمي معرفت يك ديگر ، بيان به.انديشيد آرشيو يا كتابخانه
به چشمگير و برجسته صورتي به طولاني مدتي براي ميتواند
سنت با متفاوت مسيري كسي اينكه تا دهد ادامه خويش حيات
زمان در طبيعي طور به اخير مورد اينسرگيرد از را موجود
علم در غالب شكل شكل ، اين ولي نيست ، غيرممكن كاملا ما
.است نبوده
نحو به را ارتباطاتي گوناگون شبكههاي نوين ، علمي معارف
ديگر با (مفهومي بهطور) كه دادهاند شكل سست و ناپايدار
پديدههايي در فرايند اين.پيوستهاند ارتباطات انواع
به بخواهند پديدهها اين اگر.ميشود مشاهده قابل ديگر
چارچوب در مطلب ارائه براي بايد بپردازند ، پيام انتقال
مانند نيز علمي معارف.شوند آماده مفهومي تعلقات اين
اين.هستند مبتني وقايع و حوادث بر ارتباطي مجموعههاي
واقعه به واقعه يك از و بعد لحظه تا لحظه يك از ارتباطات
با (1967) فيشر.اس چارلز كه همانطور و كرده تغيير بعد
داده ، نشان رياضي ناورداي نظريه به مربوط مثال از استفاده
اين وقوع عدم.كرد متوقف لحظه هر در را آنها ميتوان
اين آن علت بلكه است ، نبوده آن نادرستي دليل به مساله
ارتباطات با پيوندهايي ايجاد به نياز هيچكس كه است
.است نكرده احساس را گذشته
اجتماعي ، واقعيت از سطح يك انتخاب با توصيف شكل اولين
با كه ميكند حكايت را كاركردي نظامي هيئت در علم تفكيك
.دارد ارتباط نوين جامعه درون در كاركردي نظامهاي ديگر
مختلف سطوح كه توصيف ديگر شكل سه يا دو با بايد شكل اين
.شود تكميل ميكنند رامشخص اجتماعي واقعيت
قرن پايان تا.ميشود ايجاد "علمي جوامع" با اوليه سطح
كه متخصصان تنيده هم به و ملاحظه قابل شبكههاي هجدهم ،
قرار تهديد مورد اصلي كننده شركت سه يا دو كنارهگيري با
تشكيل را علمي معرفت يك ابتدايي ساخت -فرا.ميگرفتند
ارتباطي شبكه يك با علمي جامعه يك حال اين در.ميدادند
;ميدهد نشان را ديگري و خاص ويژگيهاي و دارد تفاوت محض
درجات مشترك ، ارزشهاي وجود از عبارتند ويژگيها اين
شخص يك از فقط كه مساله حل فنون از آگاهي شخصي ، آشنايي
روشن و واضح تقسيمات و هستند انتقال قابل ديگر شخص به
به افراد از هريك اطلاع با كه رقابتآميز روابط يا كار
فاصله.ميشوند امكانپذير ديگر شخص تحقيق مورد مسائل
در يكديگر از علمي جوامع شكاف و معرفتي ارتباط سطوح ميان
جدا آغاز در.مييابد افزايش بيستم و نوزدهم قرنهاي طي
مختلف معرفتي خطوط و مسيرها شدن مجزا و هم از علوم شدن
جامعه توصيف با كاملا علمي معرفت هر تقريبا يكديگر ، از
.است توضيح قابل آن به مربوط علمي
دارد ادامه
|