ايران مردم فرهنگ در "ترانه"
همايوني صادق استاد با گفتوگو
كوشش به "فارس محلي ترانههاي" كتاب پيش چندي :درآمد
چاپ به "شناسي فارس بنياد" توسط همايوني صادق استاد
و مهمترين يادشده ، كتاب.درآمد نشر بازار به و رسيده
عاميانه ترانههاي پهنه در كه است مجموعهاي جامعترين
به نخست كتاب ديباچه در نويسنده.است درآمده چاپ به فارس
در آنگاه و پرداخته ايران در سرايي ترانه و ترانه پيشينه
ايران مردم فرهنگ در فارس ترانههاي جايگاه باره
كتاب گوناگون بخشهاي.مينگارد توجهي خور در نكتههاي
كودكي ، و خردسالي زايش ، ;انسان زندگي دوران برپايه
پژوهشگر.است يافته سامان مرگ آنگاه و بزرگسالي و ازدواج
و واژهشناسي نظر از صفحه هر در كه سودمندي پانوشتهاي در
سردرگمي از را ناآگاه خواننده داده ، ترانهها معناشناسي
.ميگرداند بينياز محلي واژه يك معناي كردن پيدا در
گردآوري ، به دهه چندين به نزديك همايوني صادق استاد
و است يازيده دست مردم فرهنگ گنجينه در پژوهش و نگارش
كه گونهاي به است ، تعزيهشناسي در وي عمده تخصص بويژه
پژوهشگران علاقه و توجه با هماره زمينه اين در وي كار
تعزيه و ايرانشناس ;پيترچلكوفسكي مانند خارجي و بومي
كتاب بزودي.است شده روبهرو آمريكا ساكن لهستاني شناس
شناسيتجديد فارس بنياد توسط وي از "ايران در تعزيه"
پژوهي تعزيه پهنه در كتابهايوي ديگر از.شد خواهد چاپ
.برد رانام "شيراز در خاستگاهتعزيه" ميتوان
نگارشهاي و پژوهشها دهه چندين از قدرداني پاس به
.ميآيد پي از كه شده گفتوگويي وي با همايوني دانشورانه
ارشاد محمدرضا :گفتوگو
چه از و كرديد پيدا علاقه عامه فرهنگ به شما كه شد چه *
كرد؟ جلب خود به را شما نظر عامه فرهنگ پديده زماني
آن در كمتر شخص خواست و نيست ارادي كه چيزهاست بعضي -
نخواهيد يا بخواهيد بيآنكه شما افتاده اتفاق دارد ، نقش
پيدا دلبستگي بدان و ميبينيد را چيزي يا را جايي
جنگل ، ييلاق ، دريا ، ميشويد ، كشيده آن سوي به ميكنيد ،
مقولات ولي شماست ، پرسش پاسخ واقع در اين روستا ، در باغي
سياسي و اجتماعي حتي و هنري و فرهنگي و عاطفي و ذهني
اين نباشند زمينهها آن تا و دارند زمينههايي به نياز
به را شما و نميگذارند شما بر را مطلوب تاثير آن مقولات
كنم عرض جوابتان در ميتوانم آنچه.نميكنند جذب خود سوي
به علاقه مورد در مراحل نخستين در من خواست كه است اين
را خودم كه زماني ازاست بوده غيرارادي پديدهها اين
الفت آنها در نهفته رازورمز و افسانهها با شناختهام
و كودكانه هواي و حال آن با محلي بازيهاي از.داشتهام
ترانههاي و لالاييها نواي.بردهام لذت شور از سرشار
در كه كششي و جذابيت حقيقت در.داشتهام دوست را محلي
به مرا نخواهم يا بخواهم بيآنكه داشته وجود برايم آنها
قصههايي شايد كرده ، جذبم مغناطيسوار و كشيده خود سوي
حال آن با لالاييها يا ميشنيدهام مادر از كودكي در كه
اين در ميخوانده گوشم به كه شاد گاه و غمگينانه هواي و
با محلي ترانههاي هم هنوز ولي.باشد نبوده بياثر كشش
تركي ، چه كردي ، چه باشد ، لري چه شورانگيزشان آهنگهاي آن
در را ديرين آتش همان فارسي و مازندراني چه و خراساني چه
و نواها با ترانهها اين تاثير گاه.ميافروزند خاطرم
آن آهنگها زيباترين كه است حدي به تا شورشان پر آهنگهاي
بسيار پيوند با ترانهها.نميگذارند برمن را تاثير
در كه صداقتي با دارند ، محلي اصيل آهنگهاي با كه عميقي
بسيار كه ارتباطي با است ، نهفته بافتشان و ذات و نهاد
مرا نخواهم چه و بخواهم چه ميكنند ، پيدا احساس با سريع
زمان از كه بود رو همين ازميگيرند خود تاثير زير
بيآنكه دبيرستان اوايل و دبستان اواخر در دانشآموزي
گفته چيزي آنها اهميت و ارزش از يا باشد ، داده يادم كسي
براي را آنها خواندهباشم مقالهاي يا كتابي يا باشد ،
زمينه اين در من كتاب اولين و مينوشتم دفتري در خودم
هنر و فرهنگ وزارت وسيله به كه بود "جنوب از ترانههايي"
كار به خاص شيوهاي آن نگارش در.شد منتشر سال 1345 در
ض جاي به مثلا استفادهكرديمو فارسي حروف از.شد گرفته
صحيحتر تلفظ تا كرديم استفاده ز از فقط ذ و ز و ظ و
آن بر نيز مقدمهايباشيم داده قرار استفاده مورد آنرا
آن موسيقي مجله در كتاب انتشار از پس كه بودم نوشته
به اشارهاي و مجله سردبير سطري چند مقدمه با وزارتخانه
در زمينه اين در آن از بعد و شد منتشر كتاب اهميت و ارزش
.كردم چاپ را محلي ترانه چهارصد و يكهزار كتاب سال 1348
.ماجرا است چنين اين و بود چنين اين هرحال به
اين دارد ، خاصي جايگاه شما نظر از ترانهها قطعا *
موقعيت شما و كجاست در ايرانزمين مردم فرهنگ در جايگاه
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه را آن غيراجتماعي يا اجتماعي
ترانههاي مردمي فرهنگ معنوي و ذوقي پديدههاي ميان در -
زيباترين و لطيفترين از خاصشان نواهاي و آهنگها با محلي
مردم فرهنگ دامنه كه ميدانيد.آنهاست هيجانانگيزترين و
و مادي زندگي يك اندازه به.است گسترده بخواهيد هرچه
ولي نيست آسان شمردنشان حتي و سال هزار چند طي در معنوي
افسانهها ، .يافتهاند ديگر درخششي آنها از بعضي
غمها ، و شادمانيها در گوناگون رسوم و آداب چيستانها ،
انواع اعتقادات ، باورها ، لباسها ، غذاها ، انواع
ساختماني ، درون تزئينات و منطقهاي و ناحيهاي معماريهاي
اعياد ، شوخيها ، تفريحات ، سرگرميها ، بازيها ، انواع
برداشت و كار و كشت مراسم انواع حتي فرشها ، سوگواريها ،
و روايتي و فلسفهاي هريك كه شمارند درآن ديگر بسياري و
و ذوقي نمودهاي و احساسات بروز در ولي دارند ، حديثي
كنند برابري محلي ترانههاي با نميتوانند هيچكدام معنوي
اين قالب حيرتانگيز ظرفيتپذيري خاطر به اين و
را چيز همه شما محلي ترانههاي قالب در.ترانههاست
تشبيهات زيباترين گاه ترانهها اين در.ببينيد ميتوانيد
و مسائل در بويژه و ميكنيد ملاحظه را هنري استعارات و
:عاشقانه لطيف احساسات بيان و قضايا
را سيه زلفون كرده پريشون
را مه بگرفته شو نيمه چوابر
پريشون يار غمزه و ناز ز
را ره كرده گم آسمون در ملك
فرياد و داد هزارون دل زدس
برباد پاك آبرويم داد دل كه
گويم كوه با دلم درد اگر
فرياد به يكباره كوه بيايه
* * *
گل كنم شبها تو كوي بر نظر
گل كنم بالا تو روي از نقاب
نميشه بالا تو روي از نقاب
گل كنم پيدا تو بوي از ترا
* * *
دل اي شاهي خوبون جمع ميون
دل اي ماهي تو و اختر چون همه
چيست؟ سبب دوني قامتي كوتاه تو
دل اي كوتاهي مني عمر چون تو
و عامي مردمي وسيله به اشعار اين كه باشيد داشته توجه
پرداخته شعري قواعد و مدرسه و درس با بيگانه و بيسواد
و سست محلي ترانههاي كه نيستم منكر گرچهاست شده
بايد ارزيابي براي ولي نيستند كم روال اين در بيمايه
ديگر مسائل اينها قالب در اينكه ضمن.برگزيد را بهترين
در مردم توده فرهنگ حقيقت در.كردهاند مطرح را اجتماعي
را خود وظيفه و ميكرده را خودش كار درباري فرهنگ برابر
تقدير ، از گله روزگار ، و ايام از شكوه.است ميداده انجام
كم ترانهها اين در نيز محروم طبقات دردهاي و رنج بيان
ناگسستني پيوندي آنها جان و دل با حال همه در و نيستند
بيان در سعي كلام ، در سادگي بيان ، در صراحت چه ، .دارند
كلمات و لغات از بودن دور وجه ، زيباترين به مافيالضمير
خواص فرهنگ ويژه كه كلماتي و ذهن از دور و ومغلق سنگين
قرار آنها ، كيفيت حقيقت در و اينهاست ويژگيهاي از بوده
.است مردم زندگي بطن در داشتنشان
محلي ترانههاي تاريخي پيشينه و ترانهها خاستگاه *
كجاست؟ ايران
و رنگ گاه كه احساس از سرشار و كوتاه شعرهاي و ترانه -
ذهني و ذوقي ثمرههاي نخستين از دارند آميز تقدس بوي
آن در هندوها وداهاي و زردشت گاتهاياست آريايي نژاد
ميتوان شعري نظر از هم را هومر ايليادواوديسه شمارند ،
كهن ايران در.كرد تلقي بشر شعري اوليه پديدههاي از
يكي ;خصوصيت دو با داشتهاند ، ويژهاي جاي ترانهها
از بهرهگيري و آنها ظرفيتپذيري ديگر و هجايي اوزان
مردم توجه مورد كه كساني مدح نيز و احساس بيان براي آنها
آوردن اسلام از بعد.بودهاند آنان نفرت مورد يا
به جامعه سطح از ترانهپردازيها و ترانهها ايرانيان
هجايي اوزان جاي و برد پناه وروستاها دشتها و دوردستها
همينه شكوه ، و شد درباري امري شعر و گرفت عروضي اوزان را
توده و عامي مردم ازآن ترانه و يافت سلطاني اعتباري و
كشته جنگها در ميبردند ، رنج كه مردمي.شد واقعي
در ناموسشان و شرف و مال و جان حكومت راه در ميشدند ،
آنان از بويژه شعري ، هنر ولي ميگرفت قرار خطر معرض
بينهايت ظرفيتپذيري با ترانهها هرحال در و گرفت فاصله
براي.يافتند كمال به جايي مردم توده زندگي ابعاد در
سرگرمي براي بازي ، براي عروسي ، مجالس براي لالاييها ،
به نسبت اجتماعي شوق يا نفرت بيان براي نيز و كوچولوها
استفاده مورد بيگانه يا خودي و تحميلي يا واقعي بزرگان
درباري فرهنگ و ادب كه بود حالي در اين.گرفتند قرار
آنها به اعتنايي و نداشت پديدهها بدين توجهي هرگز
اشعار بازي ضمن بچهها روزگار همان از حاليكه در نميكرد
.ميخواندند را خود
:مانند ترانههايي
رنگه چه آسمون
پمبه و سفيد و سرخ
خاتون نرگس مادرم
كمون قد داره گيس
بلندترك كمون از
ترك مشكي شفق از
سرك گلابتون از
ظرافت و وصراحت لطافت و سادگي و هجايي اوزان با ترانهها
حاليكه در داشتند مردم احساسات با كه عميقي پيوند ذاتي ،
دوش به مدح و شرح حيث از نيز را اجتماعي رسالت بار
حوزه و دادند ادامه خود دوام و استمرار و سير به داشتند
.گرفتند خود حيطه در را احساسات بيان از وسيعي
مسائل و روحيات با اندازه چه تا ايران محلي ترانههاي *
از انعكاسي آيا.دارند پيوند مردم اقتصادي و اجتماعي
چشم به آنها در مردم دردهاي و مشكلات و اجتماعي مسائل
ميخورد؟
بستر گوناگون ، اشكال و شيوهها در عاميانه ترانههاي -
طغيانها رنجها ، ناكاميها ، شاديها ، دردها ، همه انعكاس
است ، بوده ايرانزمين مردم دروني مكنونات بيان خلاصه و
را عاشقانه دلهاي درد زيباترين شما ترانهها در گاه
:ميبينيد
داره تو سوز و ميسوزه دلم
بياره نيس كس نامهاي نوشتم
بباره ترسم دهم گر ابرش به
نياره ترسم دهم گر بادش به
زبونه شيرين دهم گر بلبل به
گرونه بارش دهم گر قمري به
دريا به ميره دهم گر ماهي به
صحرا به ميره دهم گر آهو به
دور منزلت دور رهت و دور خودت
كور شود چشمام كنم تركت اگر
كه ستمهايي و انساني دردهاي و رنج از گاه ميبينيم يا
:ميگويد سخن ميرود
ريحون چوغ كنار ارباب زن
چوپون خون پر كاكل گرفته
رسمون و چوغ با ميات ارباب صبا
چوپون بيچاره سركنه خاكي چه
:است بدانجام زمانه باب و رسم كه استثماري از يا
مشكونه مشكي ، مشكي ،
قيطونه مشكم بند
چوپونه مال دوغش
ديوونه مال ش مسكه
ميمونه ما به رنجش
حاصل كره تا ميزنند دوغ مشك كه است كساني حال زبان كه
.كنند تقديم دستي دو ارباب به آنرا از
:ميخوانيم عزيزان مرگ بر مرثيه گاه ترانهها در
ستاره جفتي بلند سركوي
ساله سه و بيست شد كشته جووني
ببندين زخمش واكنين يراقش
پاره پاره دل و شد خون پر جگر
كرماني رضاي ميرزا بهدست قاجار ناصرالدينشاه كه زماني
:ميسازند ترانهاي چنين مردم ميشود كشته
رشيدم رضاي ميرزا
كشيدم سر به چادر
سوزوندي شاه (باباي) بواي
مردم است ميداده روي تاريخي مهم اتفاقات كه زماني
بازگو را خود دروني احساسات ترانهها همين بهوسيله
نشان گفتم چنانكه را خود نفرت و عشق و ميكردهاند
اينگونه جالب بسيار نمونههاي از يكي.ميدادهاند
و كور و اسيري در شيراز ، مردم كه است ترانهاي ترانهها
و بزرگ سردار زند خان لطفعلي شدن كشته بالاخره و گرفتار
بهدست زند خانواده خوشبروبالاي و جوانمرد و مردمي
بهصورت ترانه اصل متاسفانه.سرودهاند قاجار آغامحمدخان
در تنها است ، نشده ضبط جايي در فارسي زبان به و دقيق
ذكر ناقص بهصورت آن از تكههايي "تانيما صبا" از كتاب
:جمله از شده
رشيد مرد خان لطفعلي
كشيد آهي شنيد كس هر
دريد جامه خواهر و مادر
ايران مردم فرهنگ در "ترانه"
همايوني صادق استاد با گفتوگو
كوشش به "فارس محلي ترانههاي" كتاب پيش چندي:درآمد
چاپ به "شناسي فارس بنياد" توسط همايوني صادق استاد
و مهمترين يادشده ، كتاب.درآمد نشر بازار به و رسيده
عاميانه ترانههاي پهنه در كه است مجموعهاي جامعترين
به نخست كتاب ديباچه در نويسنده.است درآمده چاپ به فارس
در آنگاه و پرداخته ايران در سرايي ترانه و ترانه پيشينه
ايران مردم فرهنگ در فارس ترانههاي جايگاه باره
كتاب گوناگون بخشهاي.مينگارد توجهي خور در نكتههاي
كودكي ، و خردسالي زايش ، ;انسان زندگي دوران برپايه
پژوهشگر.است يافته سامان مرگ آنگاه و بزرگسالي و ازدواج
و واژهشناسي نظر از صفحه هر در كه سودمندي پانوشتهاي در
سردرگمي از را ناآگاه خواننده داده ، ترانهها معناشناسي
.ميگرداند بينياز محلي واژه يك معناي كردن پيدا در
گردآوري ، به دهه چندين به نزديك همايوني صادق استاد
و است يازيده دست مردم فرهنگ گنجينه در پژوهش و نگارش
كه گونهاي به است ، تعزيهشناسي در وي عمده تخصص بويژه
پژوهشگران علاقه و توجه با هماره زمينه اين در وي كار
تعزيه و ايرانشناس ;پيترچلكوفسكي مانند خارجي و بومي
كتاب بزودي.است شده روبهرو آمريكا ساكن لهستاني شناس
شناسيتجديد فارس بنياد توسط وي از "ايران در تعزيه"
پژوهي تعزيه پهنه در كتابهايوي ديگر از.شد خواهد چاپ
.برد رانام "شيراز در خاستگاهتعزيه" ميتوان
نگارشهاي و پژوهشها دهه چندين از قدرداني پاس به
.ميآيد پي از كه شده گفتوگويي وي با همايوني دانشورانه
خوابيد بختش خان لطفعلي
مياد ني صداي بازهم
مياد درپي پي آواز
اسكات" نام به انگليسي سياحان از يكي را ترانه اين
سفر" كتاب در بوده آمده شيراز به روزگار درآن كه "وارينگ
يادداشت فارسي متن بدون و انگليسي ترجمه با "شيراز به
زيبايي و جذابيت همين و زيباست فوقالعاده كه است كرده
خود به را "گوته فن يوهان" آلماني بزرگ شاعر نظر كه بوده
و است كرده ترجمه آلماني به انگليسي از را آن و كرده جلب
از كه بگنجاند نيز آنرا شرقي ديوان ضمن در داشته نظر در
و جويد سود آن از ديگر گونهاي به تا منصرفشده آن
و ارزش علت به كه است موجود او يادداشتهاي جزو هماكنون
دو يكي ترجمه دارد اجتماعي و تاريخي لحاظ از كه اعتباري
.ميكنم نقل برايتان فارسي به انگليسي از آنرا بند
دارد ادامه
|