گو و گفت فراسوي
دور شرق اديان و انديشهها در تاملاتي
توشيهيكوايزوتسو
دانشمند ايزوتسو ، توشيهيكو خطابه ذيل ، متن :جستارگشايي
گفتوگوي همايش در كه باشد مي ژاپني نامدار دينپژوه و
اطلاعات ايزوتسو.است نموده ايراد (تهران 1356) فرهنگها
اديان و عرفان با سپس و داشت دور شرق اديان از عميقي
عالمانه اعتلايي او سخن به آنچه.گرفت انس خاورميانه
نهان طريقتهاي و مذاهب ميان تطبيق و مقايسه ميبخشد ،
خود ، صورت و روش عليرغم كه تفاوتهايي.است متفاوت گرايانه
ميخواند فرا "حقيقت" سوي به را آدمي محتوا و مضمون در
چند اسلام درباره ايزوتسو از.ميكشاند خود فراسوي به و
درباره وي تحقيقات اما است ، شده چاپ مهم بسيار كتاب
در.است شده شناخته كمتر دور شرق آئيني و ديني طريقتهاي
.ميشويم آشنا ديدگاهها اين با اندكي حاضر متن
معارف گروه
خاصي بسيار فن ساختار و ماهيت كه برآنم من خطابه اين در
در و است معروف "موندو" به ژاپني در كه را گفتوگو از
است ، شده پرورانيده آن تاريخي تكامل طي در ذن بودائي كيش
كه مهمي بحثهاي از نخست مقدمه عنوان به باري ، .سازم روشن
زباني مخاطبه و پيامرساني امكان درباره جديد زبانشناسي
اجمال به را بحثها اين من.ميكنم آغاز است ، داشته عرضه
را ذن دريافت ويژگي آنها با تقابل در كه منظور اين به و
اين كه معتقدم و ميگذرانم نظر از سازم ، روشن گفتوگو از
من كه آنجا تا كه گردهمايي ، اين اصلي موضوع با امر
به مربوط پرسش از كه است مسائلي درباره بحث ميفهمم ،
در فرهنگها ميان گفتوگوهاي و مخاطبه امكان عدم يا امكان
.دارد ارتباط ميگيرد ، نشات جهان فعلي وضعيت
در نميتواند فرهنگي هيچ كه جهان حاضر وضعيت در واقع ، در
از كس هيچ برد ، سر به ديگر فرهنگهاي از كامل انزواي
مستقيم ، بطور فرهنگها ميان گفتوگوهاي مساله با مواجهه
ساز.بماند بركنار نميتواند مستقيم ، غير بطور دستكم يا
را وي ناگزير جديد انسان وجود نفس اجتماعي و كارطبيعي و
.ميسازد آگاه يكديگر با فرهنگها برخورد عظيم اثرات از
تبديل تنگ فضايي به سرعت با عاميانه گفته يك بنابر جهان
و متنوع بسيار فرهنگهاي تنگ ، فضاي اين در و ميشود
سخت گاهي و ميكوبند يكديگر تنه به تنه شتابان متغايري
سوي به ظاهر به گاهي و ميپردازند ستيزه به يكديگر با
.ميروند پيش يكپارچگي و همساني
فرهنگهاي ميان زباني مخاطبه احوالي و اوضاع چنين در آيا
همه با جديد زبانشناسي است؟ امكانپذير موفقيت با مختلف
كه نيست مقامي در هنوز پرداختهاش ظرافت به نظريههاي
زبانشناسي جنبه از.بدهد مساله اين به قاطعي پاسخ
معاني و انديشهها مبادله يعني فرهنگها بين گفتوگوي
ميان گفتوگوي دقيقتر عبارتي بهزبان چند يا دو ميان
زيرا.است "گفتوگو" واژه مجازي بسط همانا فرهنگها
است سخنگو دو ميان كلمات مبادله طبيعيش صورت به گفتوگو
خاطرنشان بايد آينه ، هر.هستند زباني جامعه يك از كه
گفتوگوي پايه سطح در حتي جديد زبانشناسي كه ساخت
جديد زبانشناسي.ميبيند كار در فراواني مشكلات تكزباني
طريق از معاني يا انديشهها مبادله مورد در كلي بطور
موضعي است ، امكانپذير حد چه تا امر اين اينكه و زبان
تا انتقال قابل غير فردي نفس حديث ميان كه دارد نامعين
وسيله به را چيز همه كه سادهدلانه آشكارا نظريه اين
دو اين ميان و است نوسان در ساخت ، منتقل ميتوان زبان
شگرف تفاوتهاي با را مختلفي عقايد ميتوان بينهايت
منفي ديد با هومبولت پيروان مثال ، عنوان به.كرد مشاهده
چنانكه.مينگرند زبان وسيله به افكار مبادله به
بخواهيم اگر كه است عقيده براين صريحا هومبولت ميدانيم
و فكر زباني انتقال عنوان به چيزي بگوييم سخن دقيق
.ندارد وجود ديگر شخصي به شخصي از انديشه
مبادله كه افراطي عقيده اين به بيآنكه جديد زبانشناسي
در جويند تاسي است ، ممكن غير زبان وسيله به معاني مستقيم
به محض ، نفسي يا شخصي امور و تجارب كه متفقند نكته اين
.هستند انتقال قابل غير فرديستان و جاندار بودن يگانه علت
اين پايبند هنوز كه قراردارند كساني خط اين سوي درآن
هر ميتواند اساسا زبان كه هستند كهن خردگراي نظريه
نظريه اينسازد منتقل درميآورد انسان ذهن به را آنچه
همه در انسان ذهن كه قراردارد اعتقاد اين پايه بر زباني
.است يكي بيش و كم نيز آن صورشناسندگي و است يكسان جا
به را واقعيت چيز ، هر از گذشته انسانها ، همه بنابراين ،
نظري چنين پيرو كه كساني عقيده به.ميكنند تجربه نحو يك
داراي مفاهيم و انديشهها انساني ، تجربههاي همه هستند
انتقال خور در زبان وسيله به لذا و مشترك مقياسي و مبنا
كه نيست سخني اين از مهملتر آنها زعم به.مبادلهاند و
كلام مبادله هنگام نتوانند هيچگاه زباني جامعه از تن دو
با كلي به انديشه اين.كنند درك و بفهمند را يكديگر
ما كه زباني مخاطبه و مراوده تجربي استوار بسيار واقعيات
.است ناسازگار و مغاير ميكنيم ، تجربه جا همه در و روز هر
راهي متضاد نظريه دو اين ميان ميكوشد جديد زبانشناس
راه كه ميشود ناچار تقريبا وي.بيابد جويانه آشتي
گذاشتن تمايز با ميكوشد وي مثلا.برگزيند را ميانهاي
و خرد" سطح و انساني تجربه "نمايان و كلان" سطح ميان
و خرد" سطح.بگريزد مشكل از انسان ، تجربه "ناپيداي
محرمانه و شخصي دقيقا تجارب كه انساني تجربه "ناپيداي
حال و است انتقال قابل غير ميشود شامل را واحدي فرد
و چيزها كه انساني تجربه "نمايان و كلان" سطح آنكه
در و مبادلهپذير برميگيرد ، در را مشهود عام رويدادهاي
و هستند انساني تجربه ثابتهاي اخير امور.است انتقال خور
و تشخيص قابل خردي تفاوتهاي سطح در نيز نحو همين به
شده مقولهبندي و شده اجتماعي صور اينها.هستند شناختني
آنها در زباني جامعه يك اعضاي همه و هستند انساني تجارب
رمز يا "كد" صورت به زباني جنبه از اينها.سهيماند
در رمز يا "كد" صورت به كه هستند آن قابل يا درآمده
.انتقالند و مبادله خور در كاملا بنابراين ، و شوند آورده
و شخصي" ميان روشني فاصل خط كشيدن كه اينجاست مساله اما
دشوار فوقالعاده كاري اغلب "عمومي و عام" و "محرمانه
ميشود پيدا خاص نظري ابهام يك ديگر بار رو ، اين از.است
زباني پيامرساني امكان درباره را جديد زبانشناس نظر كه
تك گفتوگوي مورد در وضع وقتي و.ميافكند روشني از
فرهنگها ميان گفتوگوي در كه است طبيعي باشد ، چنين زباني
يا امكانپذيري درباره تصميمگيري به بخواهيم چون
با ناچار بپردازيم ، مفاهيم انتقال بودن امكانناپذير
گفتوگوي زيرابود خواهيم رو به رو پيچيدهتري مسائل
يا زباني دو گفتوگويي خود ، ماهيت برحسب فرهنگها ميان
مشاهده نيز مورد اين در ما واقع ، در.است زباني چند
قطب دو همان به امروز حرفهاي زبانشناسان كه ميكنيم
قرار يكديگر با متخاصم اردوي دو در و ميشوند تقسيم
و مفاهيم انتقال نظري امكان عدم به قائل يكي كه ميگيرند
وسيله به ناهمگن فرهنگهاي ميان در موثر بهنحو معاني
.دارد اين برخلاف درست نظري ديگري و است زبان
اطلاعات بودن مبادله غيرقابل و انتقال غيرقابل فرضيه
كه است زبان شناسندگي ساختار بودن نسبي نظريه بر مبتني
ورف -سيپر فرضيه به معروف فرضيه آن نمونه و بارز مثال
هومبولت زبان فلسفه از جديدي روايت آن خود كه است
.ميباشد
واقعيت شناساننده اجزاء از دستگاهي زبان نظريه بنابراين
معيني تعداد به دلبخواه صورتي به واقعيت زباني هر و است
يك هر كه ميزند برش يا ميكند تجزيه معنايي واحدهاي از
و بيشكلي.مييابد تبلور واژهاي صورت به آنها از
ترتيب اين به باشد ، ميخواهد هرچه واقعيت ، اصلي يكپارچگي
صفات ، اشيا ، يعني معين ، صور از مجموعهاي بهگونه
ساختار يكديگر ، با آنها متقابل روابط و رويدادها
را خاصي جهانبيني زباني هر نظر ، اين از.ميپذيرد
از پيچيده فوقالعاده نظامي صورت به امر اين.مينماياند
به ما آن وسيله به كه ميشود تصور "كبوتر لانههاي"
از و ميبخشيم نظم و سامان تجربه اصلي بيشكلي و آشفتگي
صورت به را آن و ميكنيم توجيه و تفسير را آن طريق اين
.ميپردازيم منظم كاملا جهاني
تجزيه در زباني دو هيچ به نظر اين موجب به ترتيب ، اين به
ساختارهاي و نيستند سازگار يكديگر با واقعيت ساختارهاي
نظام زباني هر بهعكس ، بلكه.نميشود منطبق هم روي آنها
و خاص جهانبيني كه است يگانهاي و متمايز دستگاه و
طريقي به را جهان زباني هر.ميكند مشخص را آن ممتازي
تقسيم معنايي حوزههاي از معيني تعداد به خود به منحصر
منحصر نحوي به خود نوبه به نيز معنايي حوزه هر و ميكند
ميشود معلوم حتي.ميپذيرد انقسام كوچكتري واحدهاي به
مانند انساني تجربه عادي و مانوس نسبتا حوزههاي كه
همه ميان عام و مشترك امري معمولا كه نيز ادراك و احساس
ديگر زبان به زباني از ميشود ، تلقي انسان نوع بني
نظريهاي چنين پذيرفتن نظري نتيجهدارد متفاوت ساختاري
ميان در پيامرساني و مراوده مساله لحاظ از زباني ،
نظري جنبه از فرهنگها ميان گفتوگوي:است روشن فرهنگها
تبادل و انتقال عملي ، مقاصد براي البته.است غيرممكن
ترجمه راه از ميتواند ناهمگن فرهنگهاي ميان اطلاعات
اين از مراودهاي و مبادله اما.باشد امكانپذير بخوبي
زيرا ، نيست آن دقيق و حقيقي مفهوم به پيامرساني قبيل
ترجمهها همهاست ناممكن امري ترجمه دقيقتر ، سخني به
ترجمه به موسوم كار.است موقتي چاره راه نوع يك فقط
واژه ساده كردن جايگزين است ، باطل و كاذب چيزي متضمن
معناي به دو هر) Cheval فرانسوي واژه با Horse انگليسي
يك به واقعياش مصاديق همه با را Horseواژه معناي (اسب
به Cheval و Horse زيرا.نميكند منتقل زبان فرانسوي شخص
ساختارهاي داراي كه دارد تعلق متفاوت معنايي حوزه دو
تعلق متفاوت كاملا جهانبيني دو به و هستند متفاوتي
زبان و انگليسي زبان نماياننده ترتيب اين به كه دارند
قبيل اين از سادهاي واژههاي ترجمه اگر.هستند فرانسه
لزوما نيز فرهنگها ميان پيامرساني باشد ، غيرممكن
فرهنگها ، ميان در پيام مبادله زيرا.بود خواهد غيرممكن
تحويل ترجمه مقوله و موضوع به زبانشناسي ، لحاظ از
.ميشود
گفت ميتوان يا ،"منفي" ديد چنين كه كساني برابر در
دارند ، فرهنگها ميان مخاطبه امر در "بدبينانهاي"
اين نمايندگان.هستند نيز "خوشبيني" كاملا زبانشناسان
نظريه كه هستند كساني نوعي ، بطور "خوشبينانه" رهيافت
كاملا.پرداختهاند "زبانشناسي در را كلي مفاهيم"
كلي عينيت به (طبيعي شايد يا)ساده اعتقاد اين از بركنار
از بحث در قبلا ما كه انساني ذهن همساني و يكپارچگي يا
در زباني تك سطح در زباني مراوده يا پيامرساني مساله
ساختار اينكه به عقيده يعني گفتيم ، سخن آن از اشخاص ميان
همه نتيجه ، در و است يكسان جا همه در اساسا انسان ذهن
بركنار كاملا ميكنند ، تجربه نحو يك به را واقعيت مردم
عوامل جهان فعلي وضعيت در زبانشناسان اين اعتقاد ، اين از
مثبت طور به هم با همه كه ميكنند مشاهده را زيادي بسيار
عمل مختلف فرهنگهاي ميان موانع كردن برطرف جهت در
.ميكنند
معنايي كلي مفاهيم مفهوم به اگر "زباني كلي مفاهيم"
نيست فرهنگي كلي مفاهيم زباني بازتاب جز چيزي شود گرفته
افزايش به رو بهسرعت ما چشم پيش در فرهنگي كلي مفاهيم و
در يابد خوب تكنولوژي ، و علم شگفتانگيز تكامل.دارند
شرايط يعني ، ;ميآورند وجود به محيطي زيست كليهاي جا همه
ناچار آن در ناخواه و خواه انسان كه مشابهي زيستمحيطي
.است زندگي به
الگوهاي با و ميكنند سفر خارج به مردم از تن ميليونها
و نامانوس و غريب ناشناخته ، آنها براي تاكنون كه فرهنگي
پيدا مستقيم تماس و برخورد است ، بوده دسترس از دور
و ترجمهها و كتاب نشر آموزش ، راه از يا.ميكنند
ادبيات ، عمده روندهاي مختلف ، حوزههاي تبليغاتي فعاليتهاي
در.ميشوند آشنا ديگر ملتهاي همه ودين فلسفه هنر ،
دنيا در ملتي هيچ امروز سياسي ، ايدئولوژيهاي زمينه
حقيقت ، دربماند ديگران از منزوي كاملا نميتواند
مبالغ آفرينش دستاندركار ديگر بسيار عوامل و اينها
افزايش روز هر كه هستند "فرهنگي كليهاي" از هنگفتي
ملتهاي كه هستند وضعيتهايي آن "فرهنگي كليهاي".مييابد
تجربه را آنها مشتركا خود فرهنگي زيست سطح در مختلف
بهعنوان "زباني كليهاي" و ميزيند آنها با و ميكنند
مشترك مبنايي طبيعتا "فرهنگي كليهاي" زباني بازتاب
ما اگر و پذيرند انتقال و مبادله خور در ولذا دارند
وظايف كليهاي" و "رواني كليهاي" ،"زيستي كليهاي" براينها
از عمدهاي بخش اصلي شالوده كه را آنها غير و "الاعضايي
و قلمرو كه ، درمييابيم بيفزاييم است "زباني كليهاي"
وسيع حد چه تا زباني مفاهيم و معاني مبادلهپذيري دامنه
.است گسترده و
پيرو كه آنان ديدگاه از بويژه همچنان ، سوال همه اين با
كه است باقي همچنان هستند ، امر اين به نسبت منفي نظريه
است امكانپذير "زباني كليهاي" بر مبتني پيامرساني آيا
و كم "زباني كلي مفاهيم" گذشته چيز همه از زيرا.نه يا
بر معنا كامل انتقال آيا.هستند گنگ و مبهم تقريباتي بيش
آيا دارد؟ امكان لرزاني و متزلزل پايه چنين مبناي
مختلف ملتهاي ميان در فرهنگها ميان گفتوگوي
زباني به ميگيرد؟ صورت معني با و بهطورثمربخش
واقعا مختلف فرهنگهاي آيا:پرسيد بايد خودمانيتر ،
ناخوشايند حوادث كه ميرسد نظر به ميفهمند؟ را يكديگر
روشن بهخوبي است ، داده رخ اخير سالهاي در كه بسياري
.است سادهلوحانه حد چه تا ما انتظارات كه ميسازد
دارد ادامه
|