!گمنامند ترانهسرايان
فرهنگ پيك
!گمنامند ترانهسرايان
بخش واپسين- ايران مردم فرهنگ در ترانه
در ترانه كه دانستيم گفتوگو اين بخش نخستين در :درآمد
همه با ناگسستني پيوندي مردم ، فرهنگ نمودهاي از يكي حكم
كوشش ، كار ، رو اين ازاست داشته مردم زندگي سويههاي
و فردي زندگاني سخت هنگامههاي در غم و اندوه شادي ،
در بشري نهان و آشكار آرزوهاي و خواستهها و اجتماعي
استاد با گفتوگو بخش دومين در.است داشته بازتاب ترانه
پهنه در بهويژه و مردم فرهنگ پژوهشگر ;همايوني صادق
ديگر با تانه پيوند مردمي ، ترانههاي و تعزيهشناسي
و آهنگها افسانه ، قصه ، :قبيل از مردم فرهنگ نمودهاي
جهان در مردمي ترانههاي ضبط و گردآوري اهميت و تعزيه
را گفتوگو اين بخش واپسين هم با.است شده گوشزد صنعتي
.ميخوانيم
و كوه و جنگل و دريا بوي بيشتر شمال ترانههاي در
حاشيه ترانههاي در و ميبينيد موج و ماهي و رودخانه
پرستاره و شفاف و زيبا آسمان خار ، خشكي ، گرما ، بوي كوير
ميشنويد شن و گردباد و
تراب دكتر نيز و فرزاد مسعود روانشاد بهوسيله ترجمه اين
محلي ترانههاي" كتاب در آن اصل و است گرفته صورت بصيري
:آمده "فارسي
.ميخواندند شيراز افتخار مرا و بودم همگان محبوب روزگاري
در پرندهاي مانند من فرزندان و زن هماكنون كه افسوس
كار؟ چه طبس با مرا.شدهاند برده طبس به قفس
چه افسوس برميآورد قبر از سر بزرگ وكيل سلسله ، موسس هان
به خائني شده محروم خود تخت از او دلير فرزند !ميبيند
كشيده زنديه قدرت بر تقدير سياه پرده.است نشسته او جاي
.است رفته فرو خاموشي در نيزه صداي و است شده
معتبر سندي ميتوانند خود ترانهها اين روست همين از
كلي به كه مسائلي باشند ، اجتماعي و سياسي بررسيهاي براي
سراسر در بلكه فارس در تنها نهنيست مسطور تواريخ در
بيان و قهرمانيها شرح كه ترانهها اينگونه از.ايران
و فقر.دانست فرا است سرداران به نسبت مردم عشق يا نفرت
گاه و نيست مكتوم پردازان ترانه اين نظر از نيز محروميت
:دارند گلايه معيشت و روزگار از سختي از
نداريم قبا ما و اومد عيد
نداريم صفا قبا كهنه با
پاره پاره لباس گرديده
نداريم روا خود پيكر بر
خوبه پول و لباس و آجيل
نداريم ما كه كنيم چه اما
آواز ساز بساط خوبست
نداريم نوا ما كه افسوس
داره تازه قباي كه طفلي
سفيده رو عيد مراسم در
فرهنگ عناصر ديگر با فارسي عاميانه ترانههاي پيوند *
است؟ چگونه رسوم و آداب بازيها ، قصهها ، مانند مردمي
هم به سخت اساس و پايه و ريشه در فولكلوري نمودهاي همه -
آنها همه چه زنجيرند ، و زره قولي به و مربوطند و پيوسته
برهههاي در را اسكلتجامعه و بندي استخوان و شكل كل در
لباسها ، ساختمانها ، .ميكردهاند ايجاد زمان مختلف
رسوم و آداب اعتقادات ، باورها ، گياهي ، داروهاي بازيها ،
لحاظ از چه را جامعهاي كامل هماهنگي يك در هم با همه
يا بنا يك اجزاي مثل.ميدادهاند شكل معنوي چه و مادي
برون از چه و درون از چه كه هنري اثر يك يا ساختمان يك
بعضي در دگرگوني نتيجه در هماهنگيها ، وابستهاند بههم
از و ميدهد رخ جامعه يك در خاص شرايط تحت در آنها از
به چه جامعه يك تحولات و دگرگوني ميگويند كه روست همين
زير به توجه با بايد مادي صورت به وچه معنوي و فكري صورت
از و گيرد صورت جامعه همان مادي و فكري زيربناي و ساخت
يك مردمي فرهنگ عناصر كه فولكلوري نمودهاي كه روست همين
و پيوستهاند و وابسته بههم سخت ميدهند ، شكل را جامعه
و هماهنگي يك در را جامعه يك واقعي نيازهاي باهم همه
هر عامه فرهنگ پديدههايميسازند برآورده مدام حركت
دراز روزگاران طي در فلسفهاي با كدام هر و جهتي در كدام
بسياري است ممكن.آمدهاند بوجود بينشها و تجربيات طي و
شده موزهاي و باشند داده دست از را خود كارآيي آنها از
و ساخت در آنان شگرف تاثيرات از نميتوان ولي.باشند
در شما.گرفت ناديده يا كرد صرفنظر ديروز جوامع پرداخت
توده دل در نهفته آرزوهاي ايرانزمين افسانههاي و قصهها
پاكي ، خوبي ، خوشبختي ، آرامش ، سعادت ، .ميبينيد را مردم
لمس بهوضوح را بدكاران و ديوان شكست ستم ، با مبارزه
ميبينيد را غمها و شاديها ترانهها اعماق در.ميكنيد
وسعت كه ترانهها در را ، سرگرميها و دلگرميها يا
آداب سايه ميكنيد ، حس را محيط انعكاس دارند حيرتانگيزي
كه فارس هاي"واسونك" مانند.ميبينيد درآنها را رسوم و
و آداب و ازدواج يك ويژگيهاي همه ولي ترانهاند همه
عروسي از بعد تا خواستگاري زمان از را آن به مربوط رسوم
خودبازي ترانهها از بسياري.بردارند در عروسي روزهاي و
و آداب و اعتقادات دربردارنده خود آنها از بسياري هستند ،
و هستند منطقهاي ترانهها كه است درست البتهرسومند
و جنگل و دريا بوي بيشتر شمال ترانههاي در مثلا شما
ترانههاي در و ميبينيد موج و ماهي و رودخانه و كوه
و شفاف و زيبا آسمان خار ، خشكي ، گرما ، بوي كوير حاشيه
و بوشهر ترانههاي در و ميشنويد شن و گردباد و پرستاره
بادهاي و ماهي و قايق و شرجي و است طوفان حديث بندرعباس
بلوط و نخل يا روزي كسب براي خدا به توكل و اميد و موسمي
بر دامن كه آرام و سبز امواج پشت در دريا عروس چهره و
.ميكشد آب گستره
هنگام به گندمكاران كه را ترانههايي ميبينيد شما يا
ضمن در بافان قالي و ميخوانند خرمنكوبي يا و درو
ميكنيد ملاحظه پس.بنايي حال در بنايان يا و قاليبافي
در كه است اين جالب مربوطند ، و پيوسته هم به سخت همه كه
آنان خاص اصطلاحات شما حرف ، ارباب از كدام هر ترانههاي
در بافان ، قالي ترانههاي در.ميكنيد مشاهده را
.ماهي صيادان ترانههاي در چوپانان ، ترانههاي
زيبا بارانداخت كه قلعه در
زيبا انداخت چار و هشت گليم
بلورش انگشت دو قربون به
زيبا انداخت شكار بر بازي چه
از كه را "شكار" و "باز" طرح و گليمبافي اصطلاحات كه
مشاهده ترانه اين در است گليم نقشهاي زيباي طرحهاي
كه دلو و بابند ميكشيدند چاه از آب قديم در يا.ميكنيد
:ببينيد بود پرزحمت كاري
چاه سر بر بكرك همچون بنالم
سحرگاه ابر چون اشك بريزم
ميكشيدم او سحر تا سرشو
چاه در افتيد عاقبت بند بريد
اين با.آبكشي ابزار از بند و است چاه چرخ بكرك كه
ظرفيتپذيري گفتم چنانكه ترانهها كه ميبينيد اوصاف
ترانهها شناخت با و ترانهها باداشتهاند غريبي
و محروميتها حرفهها ، سرگرميها ، اعتقادات ، به ميتوان
.برد پي اجتماعي نمودهاي از بسياري
بياني به نه؟ يا هستند محلي ترانهسرايان هنوز آيا *
يا ميشوند ساخته محلي ترانههاي نيز هماكنون ديگرآيا
نه؟
چند تني جز گمنامند ، معمولا ترانهسرايان !ميدانيد -
.گمنامند بقيه شدهاند ، شناخته دياري هر در كه آنان از
زندگي از درستي اطلاع شدهاند شناخته كه همينهايي تازه
اعتبار و لطف و زيبايي ولي نيست ، دست در آنان تفكر طرز و
محيط ، با كه است تنگاتنگي ارتباط در پديدهها اين ارزش و
دارند ، زمان با و احوال و اوضاع با شرايط ، با زندگي ، با
گذرا صورت به بيش و كم كه ويژگيهايي با محلي ترانههاي
گذشته مانند نميتوانند امروزه كردم ، اشاره آنها به
گيرند ، برعهده را ارزنده نقش آن و باشند داشته كاربرد
نه است ، شده متحول و دگرگون كلي به زندگي شرايط زيرا
زندگيها نه است ، گذشته مانند شغلي رسوم و آداب ديگر
ديگر حتي.گذشتهاند مانند نهمشاغل است ، بسته و محدود
برگزار قديم صورت به عزاداري و ازدواج و عقد مراسم نه
با زندگي حركت بستر ترانهها ديديم كه حالي در ميشود ،
مسائلي هم هنوز البته.بودهاند خود گوناگون جلوههاي
وجود تاريخي و جغرافيايي و منطقهاي ويژگيهاي مانند
شما.شدهاند فراموش ديگر پديدهها از بسياري ولي دارند ،
صورت به كوبي خرمن و درو نقطهاي در نميبينيد ديگر
خرد و بريدن و است كمباين حديث باشد ، داشته وجود گذشته
به كمتر بذرپاشي يا گندم نمودن كيسه و كردن پاك و كردن
گذشته صورت به قصابي ، مرغداري ، دامداري ، .است سنتي صورت
يا خراطي يا شمشيرگري نظير مشاغل از بسياري نيست ،
دگرگوني و تحول يا ندارند وجود يا نانوايي يا برنجكوبي
نميتواند امروزي گمنام سراي ترانه اين بنابر.يافتهاند
داشت ، قديمي ترانهساز يا ترانهپرداز كه را نقشي آن
در ديگر شما.باشد داشته را تاثير آن يا گيرد برعهده
نميشنويد ، مادران زبان از را لالايي نواي خانهها
ميخواهيد چگونه.ميشوند سپرده فراموشي به دارند قصهها
سروده اگر يا شود ، سروده محلي ترانههاي شرايط اين در
چيزي تنها.باشد داشته را ولذت كيفيت و حال و لطف آن شود
غناي با كه هستند محلي آهنگهاي شد نخواهد كهنه هرگز كه
ايجاد براي بزرگي الهامبخش ميتوانند حيرتانگيزشان
و موسيقيدانان وسيله به هم آن شوند جاوداني ديگر آهنگهاي
هنرهاي همه به آگاه و تحصيلكرده و بزرگ آهنگسازان
هم اگر اين بنابر.امروز آهنگسازي و آوازخواني
آن ديگر بسرايند هم ترانهاي و باشند محلي ترانهسرايان
فكر گذشته آن از و نيست ايشان كار در پيشين نهفته جادوي
و عاشقانه يا بسرايند ترانه ميتوانند مورد دو در ميكنم
زيرا خودشان ، زبان از زمان شرايط بازگويي و مدح يا
جان پيام و درمينوردند را مرزها همه رمان و شعر امروزه
.ميرسانند جهانيان گوش به را
ترانههاي كتاب تاليف و تنظيم و تدوين در شما منابع *
است؟ بوده چه فارسي محلي
نوشتن و نگهداري و ضبط در كه مسائلي اساسيترين از يكي -
اين به دست كه كس هر نظر بايدمورد مردمي فرهنگ پديدههاي
با زيرا است ، ماخذ و منابع دقيق ذكر باشد ، ميزند كار
از مييابد ، اعتبار مردمي فرهنگ مدارك و اسناد كار اين
مشخصات و راوي نشان و نام بايد آنها ضبط در كه روست همين
يادداشت حتما اجتماعي موقعيت و سواد و سن حيث از او
ولي هستند ، شفاهي معمولا مردمي فرهنگ منابع.شوند
را چه هر زيرا كرد ، صرفنظر نيز مكتوب منابع از نميتوان
دست از حقيقت در نكنيم توجه بدان و بداريم دور نظر از كه
منابع كه است معتبرتر كاري زمينه اين در و دادهايم
كه ترانههاي همه.باشد داشته خود با حيث هر از را دقيقي
كه كردهام اخذ گوناگوني منابع از آوردهام كتاب در من
آخر در و صفحات زيرنويس در شفاهي چه و كتبي صورت به چه
منابع به را كتاب آخر از بخشي كردهام ، ذكر مفصل طور به
.دادهام اختصاص راويان اسامي و ماخذ و
محلي ترانه چهارصد و هزار يك و جنوب از ترانههايي كتاب
ترانههايي و است من قبل سال سي حدود پيشين كارهاي از كه
مجلات و كتابها و روزنامه در يا شنيدهام آن و اين از كه
كردهام گردآوري مختلف نقاط در خود كه را آنچه و ديدهام
از همه فرستادهاند ، برايم عنايت و مهر سر از كساني يا
.كتابند اين منابع و ماخذ
شما چيست؟آيا نظرتان مردمي نواهاي و آهنگها مورد در *
نه؟ يا داشتهايد آنها به توجهي هم
من ولي دادهام ، اختصاص آهنگها به را فصلي كتاب اين در -
بايد را آهنگها.شناس موسيقي نه و موسيقيدانم نه
بسيار چه كه.كنند جمعآوري موسيقيشناسان و موسيقيدانان
كتابي امروز ما.شدهايم قصور مرتكب ما همه مورد اين در
حتي امروز ما.نداريم باشد نواها و آهنگها حاوي فقط كه
را محلي موسيقي ابزار و آلات و ندادهايم تشكيل موزهاي
با زيرا نكردهايم ، جمعآوري انبوهند و فراوان بسيار كه
هوايي و آب ويژگيهاي و قومي تنوع و جغرافيايي وسعت
و جمعآوري ايران كنار و گوشه از را ابزار اين ميتوانيم
.بنويسيم را يك هر خصوصيات.كنيم ضبط را آنها از قطعاتي
.كنيم نگهداري نحو بهترين به را آنها از استفاده نحوه
نيست ، مشكلي كار دولتي دستگاههاي براي كارها اين امروزه
و متاسفانه كه باشد كاردان دست به بايد كار ولي
ميشود و شده مورد اين در كه كارهايي از بايد دريغآميز
احساس را آنها نابودي آشكارا كه حالي در و خورد دل خون
.نميزنيم زانو بر تاسف به دستي حتي ميكنيم
پژوهشهايتان در شما توجه بيشتر ميدانيم كه آنجا تا *
و تعزيه بين هم پيوندي شما آيا.است بوده تعزيه متوجه
است؟ چگونه ميبينيد اگر و ميبينيد؟ محلي ترانههاي
و تام ارتباط در هم با همگي مردمي فرهنگ پديدههاي -
همانطور چون مينمايند ، تفكيكناپذير يكديگر از و تمامند
.ميدهند شكل را زندگي يك كامل بافت كل در گفتم كه
اين مردمي فرهنگ پديدههاي از دو هر تعزيهها و ترانهها
نمودهاي ساير با اساسي اختلاف يك تعزيه ولي.ديارند
ولي است ، مجرد امري ترانه كه است اين آن و دارد فولكلوري
تعزيه در.است تلفيقي و تركيبي نمودي و امري تعزيه
گرداني شمايل نقالي ، سخنوري ، موسيقي ، شعر ، مانند عناصري
دست نمادين گاه و واقعي گاه كه ديگر ابزاري و بازيگري و
چنانكه و راميسازند تعزيهاي و ميدهند هم دست به
از ميسازند را تعزيه كه عناصري همه ميكنيد ملاحظه
را خود ويژگيهاي تعزيه شعر.هستند مردمي فرهنگ عناصر
و سخنوري و نواها و آهنگها و موسيقي نيز داراست ،
از نميتوان بنابراين ;نقشها اجراي نحوه و شمايلگرداني
ديگر طرف از.شد قائل مرزي و حد آنها بين فولكلوري لحاظ
تعزيهها اشعار پرداخت و ساخت در كه ميشود مشاهده گاه
و شده استفاده عينا محلي آهنگهاي با محلي ترانههاي از
است ، بوده تعزيه بيشتر تاثيرگذاري و تاثيرپذيري براي اين
براي كه هنگامي در علياكبر تعزيه در مثال بهعنوان
يا ميشود پاشيده نقل علياكبر سر بر شادماني
واسونكهاي عين شما است ، حنابندان يا ميشود گلابافشانده
در را است عروسي و شادماني مراسم ويژه كه فارس محلي
را آن از سطري چند كه ميشنويد و ميكنيد مشاهده تعزيه
:ميكنم نقل
حلقه دورش زنان.مينشيند زمين روي زانو دو اكبر علي"
و سر به گلاب ديگري و ميكند شانه را سرش يكي -ميزنند
.ميپاشد زلفش
(سرود):ليلا ام
كاكلت فداي من مادر ، جان مادر ، جان
سنبلت چون عارض فداي بادا ، من جان
(سرود):زينب
سرت قربان به من عمه ، جان عمه ، جان
"عنبرت گيسوان بر زنم دم اين در شانه
برداشتي و تقليدي اجر ، هنگام در شعر آهنگ هم و شعر هم كه
به ميبينيم تعزيه همين در يا و.است "واسونك" از آشكار
در كه راميخواند شعري امليلا علياكبر ، كفنپوشي هنگام
.است لالايي آهنگ و مايه و وزن
اندازه چه تا مردمي فرهنگ پديدههاي و نمودها *
ياري خود گذشته هويتو و خود شناخت در را ما ميتوانند
از آينده پرداخت و ساخت در ميتوان بهرهاي چه و كنند
گرفت؟ آنها
اصيل و اساسي خميرمايه حقيقت در مردمي فرهنگ پديدههاي -
در شيرازي انجوي شادروان قول به ;است ملتي هر بازشناخت
.دارد دربر را كشوري هر هويت كه است شناسنامهاي حقيقت
قومي نميتواند مردمي فرهنگ پديدههاي اندازه به چيز هيچ
مردمي فرهنگ پديدههاي شناخت.كند نزديك هم به را ملتي و
و شود برداشته ميان از ذهني فاصلههاي كه ميشود سبب
كه مردمي فروريزد ، و برود ميان از قومي فاصله ديوارههاي
در رنجها ، و ستمها تحمل در اجتماعي ، تاريخ در كنند احساس
وحدتي و صميميتي بودهاند ، يكديگر با انقلابات و طغيانها
يك پرداخت و ساخت در حقيقت در زيرا ميكنند ، احساس دروني
ذوقي پديدههاي و مذهب ، باورها ، اعتقادات ، اين واقعي ملت
و اساسي نقش كه رسومند و آداب و قصهها و ترانهها نظير
و بارورترين و اصليترين و دارند دوش بر زيربنايي و مهم
چيز هيچ كه است ، عاطفي پيوندهاي همين پيوندها مهمترين
فرهنگ نمودهاي همين براساس.سازد زائل را آنها نميتواند
شكل باورنكردني صورتي به را آينده ميتوان كه است مردمي
.بخشيد
محلي ، اصيل آهنگهاي قاليبافي ، معماري ، منكر ميتوان آيا
از بهرهوري با آيا و شد؟ ترانهها و قصهها و داستانها
به وابسته آنچه از سودجويي و موجود شرايط و امكانات
و كرد؟ كمك دوامها و قوام به نميتوان است ، مردم فرهنگ
محفوظ حوادث گزند از را ما اكنون كه نبود همينها آيا
!است؟ داشته
فرهنگ پيك
!تغييركردهايم؟ اينقدركم چرا
تهران در كتاب اخير نمايشگاه در كه كتابهايي از يكي
قلم به "انيراني نگاه از ايراني" كتاب نمودم ، خريداري
.بود جوانبخت مهرداد دكتر آقاي
سادگي و رواني نيز و نويسنده بيادعايي نهايت در كتاب
دارد دندانپزشكي دكتراي كه كتاب مولف و شده نگاشته نثر
را ايران درباره موجود سفرنامههاي خاصي وسواس با
و ايراني خلقيات و روحيات درباره كه آنچه و پژوهيده
و نموده جمعآوري را است بوده آنها ميان در ايرانيان
توالي به را آنها تاريخي مختلف دورههاي مبناي بر آنگاه
كتاب.است آورده "انيراني نگاه از ايراني" كتاب در زماني
پيشينه اختصار به نخست گفتار در.است گفتار هشت بر مشتمل
هر نويسنده نظر از.است گرفته قرار بحث مورد شناسي شرق
ابزاري سوءاستفاده واقع در و استفاده مورد شناسي شرق چند
دال نميتواند امر اين ولي گرفته ، قرار غربي استعمارگران
ايرانيان به نسبت آنها آراي بيان در سياحان غرضورزي بر
.باشد
تا ازآغاز پژوهي ايران تاريخي سير به اشاره دوم گفتار
لحاظ از ;كتاب نويسنده بزعم كه دارد صفويه دوره از پيش
اصلي گفتارهاي.هستند اشاره قابل نكات فاقد شناسي مردم
آن در كه ميشود شامل را كتاب تا 8 گفتار 3 واقع در كتاب
صفويه ، ) ايران تاريخ مهم دوره سه در پژوهي ايران ويژگي
و آراء آنگاه و گرفته قرار بررسي مورد (پهلوي و قاجاريه
بيوگرافي همراه به دوره هر از متعددي سياحان نظرات
.است شده ارائه ايرانپژوهان و سياحان
خود از "انيراني نگاه از ايراني" كتاب مطالعه از پس
از سال پانصد شدن سپري از پس ايرانيان ما كه پرسيدم
تغيير كم اينقدر چرا ايران ، در صفويه سلسله تاسيس
خود عادات برخي از نتوانستهايم هنوز چرا كردهايم؟
گوهرهايي و برداريم دست...و ابتذال تجملگرايي ، همچون
اجتماعي ، مشاركت نظم ، بهرهوري ، همچون كنيم جايگزين را
مورد ميتواند كتاب اين پايان در ؟..و آزادي دموكراسي ،
و ندارم را آن توانايي اينجانب كه گيرد قرار بيشتر نقد
ايران تاريخ و ادب و فرهنگ به علاقمندان است اميد
.بكوشند تاريخي كتب اعتلاي در خود نقد با بتوانند
نيلفروشان فرامرز مهندس
نقشهبرداري ارشد كارشناس
|