اجتماعي آسيبهاي و فرهنگي گسيختگي
ستوده هدايتالله
شود ، جامعهاي وارد جديد و نو پديدهاي هرگاه :اشاره
خود از را آن يا ميكند ، جذب خود در را آن يا جامعه
از هيچيك شامل شده وارد پديده كه صورتي در ميراند ،
اتخاذ موضعي آن به نسبت نتواند جامعه نشودو فوق موارد
...و خودبيگانگي از بياعتمادي ، بيهنجاري ، پديده كند ،
به پرداختن با زير مقاله نويسنده.مييابد بروز و ظهور
روي بر را آن تاثير كشورها ، به غرب تكنولوژي ورود
مورد اجتماعي ، آسيبهاي ايجاد و فرهنگي گسيختگيهاي
.است داده قرار تحليل و تجزيه
انديشه گروه
از تجربهها انتقال نحوه در اشكال يعني فرهنگي گسيختگي
اثر در فرهنگي ، استمرار جامعهاي در اگر.حال به گذشته
صدمه مردم نگرشهاي و دانشها شود ، آسيب دچار حادثهاي
ديگر ، نسل به نسلي از فرهنگي ميراث انتقال و ميبيند
گسيختگي" نتيجه در و ميگردد ناهماهنگي و اختلال دچار
.ميآيد پديد "فرهنگي
دچار ،(1)گذار حال در كشورهاي جديد ، تكنولوژي اثر در
و سنتها دگرگونيها اين اثر در.شدهاند دگرگوني و تغيير
است گذارده سستي روبه كشورها ، اين از بسياري رسوم و آداب
كاملا صنعتي جديد فرهنگ يا و تثبيت سنتي فرهنگ بيآنكه
بيريشگيها ، مذكور ، فرايند نتيجه در.باشد شده جذب
چنين مردم و شده دامنزده اجتماعي آسيبهاي و ناسازيها
"بياعتمادي" به زيستي شيوههاي با ارتباط در را كشورهايي
.است داده سوق "خودبيگانگي از" و
بياعتمادي
به اطمينان فرد كه روانشناختي ، است پديدهاي بياعتمادي
در.ميكند اذعان خود ناتواني به و ميدهد دست از را خود
سلب فرد از خلاقيت و حركت توان كه است فرايندي چنين
معيار فاقد و خنثي بيتحرك ، موجودي به را او و ميشود
آسيب عنوان به حاضر حال در بياعتمادي ، كند مي تبديل
چنين مردم و درآمده گذار حال در كشورهاي در مزمني
سرگردان و حيران نوين تكنولوژي مقابل در را كشورهايي
.است كرده
از يكي ميشود ، روبرو اقتصادي ركود با جامعهاي وقتي
دامنه وقتي بويژه است ، بياعتمادي پيدايش آن ، مخرب آثار
بحران با را جامعه كه باشد اندازهاي به بياعتمادي اين
و اجتماعي و اقتصادي سياسي ، بحران واقع ، در.كند روبرو
جامعه و فرد بين همبستگي كه ميشود باعث آن شدن فراگير
اخلاقي هنجارهاي وضعيتي ، چنين درگردد گسيخته هم از
گرفته ناديده اجتماعي معيارهاي و ميكند پيدا نزول
رشوهخواري ، ديگران ، حقوق به تجاوز نهايت در و ميشود
.ميشود زده دامن اجتماعي آسيبهاي ديگر و باجگيري
بدبيني ياس ، واپسماني ، كه فرهنگي گسيختگي اين شناخت براي
به علاقهمند فرد هر است ، آن حاصل عمومي بياعتمادي و
.واميدارد چارهجويي و تفكر به را جامعه
بيگانگي خود از
.ديگران و خود با فرد شدن بيگانه يعني (2)خودبيگانگي از
بين پيوند گسيختگي هم از خودبيگانگي ، از ديگر ، بيان به
است رواني بيماري نوعي بيگانگي خود از.است ديگران و فرد
حالات و كيفيات و شود دور خود از انسان ميشود موجب كه
عبارت به.بنشاند خود حقيقت و واقعيت جاي به را ديگري
انسان) بيگانهاي شخصيت آن در كه است حالتي بيانگر ديگر ،
"خود" را "غير" انسان و ميكند حلول آن در (شيء يا
.ميكند احساس
مظاهري همه شامل را خودبيگانگي از جامعهشناسان ،
و كرده تحميل انسان بر كنوني صنعتي جامعه كه ميدانند
اين از نمونهاي.است گرفته وي از را او فردي شخصيت
كارگر در (3)"تايلوريسم" اثر بر كه است تحولي مظاهر ،
.ميسازد مبدل ماشين از زائدهاي به را او و ميشود ايجاد
زندگي كه است باور اين بر آلماني جامعهشناس زيمل جرج
كار ، تقسيم فردگرايي ، موجب ،(شهرها مادر) بزرگ شهرهاي در
به را انسان و ميشود ذهني روح بر عيني روح غلبه و تخصص
او نظر از خودبيگانگي ، از.ميدهد سوق خودبيگانگي از
.است جديد جامعههاي در انسان سرگرداني اصلي عامل
سركش نيروهاي از ناشي را خودبيگانگي از روانشناسان ،
تبيين در و ميدانند جامعه توسط رواني سركوبيهاي و دروني
و تجربهها گرايشها ، شخصيت ، رشد چگونگي به آن
جامعهپذيري ، شيوههاي كودكي ، دوران سرخوردگيهاي
.دارند توجه اجتماعي كنترل چگونگي و طبقاتي زمينههاي
از اصطلاح جاي به امريكايي وروانشناس فيلسوف "ديويي جان"
بر و ميبرد كار به را (4)"شخصيت دوگانگي" خودبيگانگي ،
عاطفي ناكاميهاي از ناشي بيگانگي خود از كه است باور اين
با تا ميكند ناگزير را شخص پديده اين و است احساسي و
تجربههاي و باشد ستيز در و بيگانه خود جامعه و خود
سرخوردگيهاي به مربوط تجربههاي نمونه را خود غمانگيز
.نمايد تلقي بشر
خودبيگانگي از اصلي مشخصات
و "استيلا" ،"جدايي":از است عبارت خودبيگانگي از مشخصات
در دولت.است "دولت" مفهوم آن بارز نمونه يك."پرستش"
:رفتهرفته اما است ، ملت جوهر و ملت روح آغاز
;ميشود جدا آن از -1
;كند ييمي فرمانروا آن بر برتر موجودي عنوان به -2
;شود مي پديدار دولت سرانجام و -3
بر و شده خودبيگانه از كه است ملتي دولت ، حال ، اين در
برتر موجودي همچون را خود و ميكند فرمانروايي خود
مفهوم كنيم ، توجه نيز بتپرستي معناي به اگر.ميپرستد
و انرژي انسانميكنيم درك بهتر را خودبيگانگي از
اما ميبرد ، كار به "بت" تراشيدن در را خود هنري استعداد
چيزي بلكه نميشود ، تلقي او كار محصول عنوان به بت اين
و (استيلا) او رودرروي و بالاتر و (جدايي) او از جدا است
.(پرستش) ميكند رضايت احساس آن به محض تسليم در انسان
خودبيگانگي از متغيرهاي
پنج "سيمن ملوين" فرد ، در خودبيگانگي از ميزان سنجش براي
:ميدهد تميز هم از را زير متغير
احساس كه ميشود گفته فردي حالت به:بيقدرتي احساس -1
قرار تاثير تحت به قادر و نموده بياختياري و بيقدرتي
پس ايلام ، در زنان مثلا.نباشد خود اجتماعي محيط دادن
خاصي باورهاي و فرهنگ خود با كه شهرنشيني با دهه 40 از
ايلي محيط از زنان.بودهاند مواجه داشته ، همراه به را
شهري ارزشهاي با اينجا در و كردهاند كوچ محيطشهري به
گروهي رسانههاي ديگر و تلويزيوني مختلف شبكههاي از كه
آنان براي را اجتماعي آسيبهاي زمينههاي ، شده روبرو
بسته خود روي به را درها همه چون زنان.است آورده فراهم
از.ميزنند "خودكشي" به دست تقدير عنوان به ميبينند ،
.ميكنند بيقدرتي احساس ايلامي زنان رو اين
براي كه ميكند تصور شخص كه است احساسي:پوچي احساس -2
.ندارد اختيار در راهنمايي خطوط خود باورهاي و رفتارها
از چنداني انتظار شده ، پوچي دچار كه كسي واقع ، در
.ندارد آينده در خود رفتاري پيشبينيهاي بودن رضايتبخش
كارمند يا اتومبيلسازي كارخانه يك كارگر است ممكن مثلا
نداشتم ، وجود اصلا من اگر":بپرسد خود از ادارهاي ساده
"ميآيد؟ اداره يا كارخانه اين سر بر چه بميرم ، اگر يا
آب بمير ، تو" بگويد كه ندارد چارهاي سوال اين پاسخ در
جريان بوده كه همانطور چيزي هر و "نميخورد تكان آب از
نوعي است ممكن جوابها و سوالها گونه اين.كرد خواهد پيدا
.آورد پديد فرد در را بيهودگي و پوچي احساس
كه گويند خودبيگانگي از حالتي به:بيمعياري احساس -3
نياز خود ارزنده هدفهاي به رسيدن براي ميكند احساس فرد
و هدفها به رسيدن براي فرد مثلا.دارد نامشروع وسايل به
به دست آورده ، وجود به او در جامعه كه نيازهايي تامين
انتخاب هدفهايش به رسيدن براي را راههايي و ميزند تلاش
.نميكند تاييد را راهها آن جامعه اما ميكند ،
آب اختلاس ، فساد ، ريا ، تقلب ، با فرد است ممكن مواردي در
حاضر كه كسي اما ببرد ، پيش را هدفش..و زيركاهي ، گوشبري
نيازهاو به سويي از و بزند اعمال اين به دست نيست
در است ممكن برسد ، نميتواند مشروع طريق از هدفهايش
به يا بزند خودكشي به دست و ببيند خود در را مشكل نهايت
.ببرد پناه مخدر مواد
با ميكند احساس فرد كه است حالتي:جامعهگريزي4
فردي ، چنين.است شده بيگانه جامعه هنجارهاي و ارزشها
حاكم هدفهاي و حاكم روابط جامعه ، كاركرد شيوه به اعتقادي
نميتواند فعالانه چون و ندارد آن كلان و خرد هدفهاي و
و گوشهنشيني با كند ، رد و نفي را هدفها و روابط اين
و ميكشد حاشيه به جامعه ازگزند را خود انزوا ،
و الكل به مبتلايان از بسياري.ميكند اختيار كنارهگيري
.ميكنند تجربه را حالتي چنين موادمخدر
گفته خودبيگانهاي از فرد حالت به:خويشتن از جدايي.5
باورهاي و علاقه واقعي ، احساس به نسبت شخص كه ميشود
احساس خود به نسبت كلي صورت به و ميشود بيگانه خويش
بلكه خود ، حيات نه بداند ، آنكه بدون و ميكند بيگانگي
.ميدهد ارائه را خود از تصويري صرفا
(ازخويشتن جدايي)خودبيگانگي از خاصي نوع صنعتي ، جامعههاي
.ميسازند عارض (زنجيرهاي صنايع)توليد خط كارگر بر را
بر مختلف درجات با...و كار شيوه كار ، روند كار ، محتواي
و بيروح كار ، يكنواختي مفرط ، خستگي ميگذارد ، اثر كارگر
همه واقتدار ، فردي ابتكار ظهور فقدان كار ، بودن بيجان
و رسمي روابطاست كارگر ازخودبيگانگي براي مناسبي زمينه
هر فرد.است علت بر مزيد نيز كار محيط در غيرعاطفي و خشك
از بعد و ميكند تكرار ماشين همانند را معيني حركت روز
.ميشود خفه كار تغييرناپذير و پيگير يكنواختي در مدتي
تحولات به چگونه خودبيگانگي واز بياعتمادي پديدههاي
پسافتادگي" بحث ميكند؟ پيدا ارتباط ونوآوري تكنولوژيكي
.است پرسش اين به پاسخگويي درصدد (Cultural lag)"فرهنگي
شدن ماشيني از انديشمندان از بسياري صنعتي انقلاب پي در
.افتادند وحشت به كارگران مقام و شان بر آن اثرات و كار
و كارگر بين روابط جديد ، عصر فيلم در چارليچاپلين ،
نشان طنزآميز گونهاي به كلاسيك مدرن دنياي در را ماشين
.ميدهد
فرهنگي پسافتادگي
و مادي جنبههاي سريعتر تغيير يعني فرهنگي پسافتادگي
و ارزشها هنجارها ، از (مادي فرهنگ) تكنولوژيكي
ازفرهنگ ، بخشي در تغييرجامعه يك (غيرمادي فرهنگ)باورها
ميگردد ديگر بخشهاي بافت در فشارهايي و تنشها ايجاد سبب
ميان از است ، برقرار آنها بين كه تناسبي ناگزير به و
رخ فرهنگي تاخر يا فرهنگي افتادگي پس نتيجه در و ميرود
.ميدهد
تمايل زيربنايي ، پديدههاي ،"برن اگ ويليام"نظر به
آنكه حال و دارند سريعتر باآهنگي تغيير به بيشتر
مقررات و سازمانها ادبيات ، هنرها ، :چون روساختهايي
حركت كه اينجاست در و مقاومترند تغيير برابر در اجتماعي
آن درون در ناهماهنگي پيدايي به دوآهنگ با جامعه يك
فرهنگي "پسافتادگي" را آن "برن اگ" كه ميانجامد
.مينامد
تحولات اثر در كه ميآيد پديد زماني فرهنگي پسافتادگي
يا جمعيت رشد نوآوري ، ازاختراع ، ناشي شتابآلود و سريع
اجتماعي تطابق و سازگاري ديگر ، متفاوت چيز هر پيدايي
ميان سازش و هماهنگي نتيجه ودر شود دشوارمي
خود اين كه ميرود بين از فرهنگ يك مختلف جنبههاي
(فرهنگي گسيختگي ) فرهنگ در بحران بروز شرايط ميتواند
سنگيني ترافيك به ميتوان مثال براي.آورد فراهم را
ميان زيرا ;ميشود ديده بزرگ شهرهاي همه در كه كرد اشاره
سريع افزايش با شهري مهندسي فرآيند و بزرگراهها ساختن
ميكنند ، استفاده بزرگراهها اين از كه اتومبيلهايي
كه گفت بايد صورت اين در.ندارد وجود وهمخواني هماهنگي
و شدهاند پسافتادگي دچار "بزرگراهها" شهرها اين در
.آوردهاند وجود به "ترافيك" نام به را مسالهاي
فرهنگي ، پسافتادگي درباره اجتماعي ، علوم پژوهشگران
و نابسامانيها دردها ، بيشتر ريشه و كرده بسياري تحقيقات
مسايل ايران در.كردهاند جستجو درآن را اجتماعي آسيبهاي
يا و "هويت بحران" عنوان تحت پيش مدتها از پديده اين خاص
اگر كه شد يادآور بايد.است شده مطرح (5)"زدگي غرب"
است ، "مساله" زمين مغرب مردم براي فرهنگي پسافتادگي
چه هر غرب در تكنولوژي رشد.است "بحران" شرقيها ما براي
كرده ، وارد را آن ما ولي ;آنهاست خود فرهنگ زاييده هست
وارد نيز را غربي هنجارهاي و ارزشها از بسياري آن همراه
.دارد وسيعتري ابعاد ما مشكل بنابراين.كردهايم
:پانوشتها
(Transition Societies) گذار حال در كشورهاي اصطلاح.1
"نيافته توسعه" ،"سوم جهان" ،"توسعه حال در" مفهوم جاي به
نه مصرفكنندهاند كه كشورهايي يا و "مانده عقب" ،
.است رفته بهكار توليدكننده
ترجمه نيز "بيخود انسان" به فارسي در كه Alienaltion2
.است شده
نام به آمريكايي مهندس كه است روشي Taylorism.3
عقلاني روش اين از اصلي هدف.پديدآورد (19151850)تايلور
كاربرد:اصل سه اساس بر كارخانهها در كارگران كار كردن
كار نيروي از حداكثر استفاده تجهيزات ، حداكثر
از ميخواست تايلورميباشد وظايف دقيق وسازماندهي
به بيفايده ، چيز هر و شخصي ابتكار گونه هر حذف طريق
.يابد دست بازدهي حداكثر
رواني اختلال نوعي (Dual Personality) شخصيت دوگانگي.4
ايجاد شخصيت دو ظاهرا فرد يك در آن طي كه است
اين از هيچيك وغالبا (مسترهايد و جكيل دكتر مثل)ميشود
.نميآورند خاطر به را يكديگر نيز شخصيت دو
غرب تمدن و فرهنگ مقابل در شيفتگي معني به غربزدگي.5
مبنايش كه ميشود گفته تفكري شيوه به امروزه و است
.است "محوري خدا" مقابل در "محوري انسان" و خودباختگي
ايراني فارغالتحصيلان درباره (قمري هجري 1287)مجدالملك
آنها معلومات":مينويسد بازگشتهاند ايران به كه غرب در
در دولت ، تخطئه و ملت استحفاف:است شده حصر چيز دو به
...آمدهاند اروپا از كه نميشود بند ايشان پاي ورود ، بدو
توقف گويا آورده ، بيرون آب از چيزها عجيب خارجه بلاد
".ميكند ماهيت قلب و است مربي بالذات آنجا
:منابع
جامعهشناسي ، فرهنگ (1367)همكاران و نيكلاس آبركرامبي ، -
(اول چاپ كيهان ، انتشارات:تهران)پويان حسن ترجمه
اقتباس جامعهشناسي ، زمينه.(1357)كوف نيم و برن اگ -
چاپ اميركبير ، انتشارات:تهران) آريانپور اميرحسين
(يازدهم
علوماجتماعي المعارف دايره.(1370) باقر ساروخاني ، -
(اول چاپ كيهان ، انتشارات:تهران)
:تهران)اجتماعي روانشناسي (1378) هدايتالله ستوده ، -
(چهارم چاپ نور ، آواي انتشارات
و اجتماعي آسيبشناسي (1378) هدايتالله ستوده ، -
چاپ نور ، آواي انتشارات:تهران) انحرافات جامعهشناسي
(پنجم
انتشارات:تهران)بيخود ، انسان.(1361) علي شريعتي ، -
(اول چاپ قلم ،
و انحرافات جامعهشناسي (1353)داور شيخاوندي ، -
(دوم چاپ كتاب ، پخش و نشر:تهران) اجتماعي آسيبشناسي
اكبر ترجمه سالم ، جامعه ،(1368) اريك فروم ، -
(سوم چاپ بهجت ، انتشارات:تهران)تبريزي
علوم نامه) بيگانگي (1370)عليرضا تبريزي ، محسني -
(شماره 2 جديد ، دوره اجتماعي ،
ناشر:تهران) جامعهشناسي مقدمات (1353)منوچهر محسني ، -
(سوم چاپ مولف ،
|