كند كوچ خانه از مهرباني مبادا
دركنار شغلي فرصتهاي ايجاد ضرورت
نفت پالايشگاههاي
پاسخگو را ابتدايي دوره معلمان زحمات
باشيم
كند كوچ خانه از مهرباني مبادا
ميآموزند؟ چه خشن سريالهاي همه اين از ما كودكان
در بار اين تلويزيون بدآموز و خشن فيلمهاي از نارضايتي
به نو شيوهاي با را برنامهها اين كه پدري نامه قالب
فضاي آرامش و خود كودكي روزگار از حسرت با و كشيده نقد
به توجه با است ، بديهي.است شده مطرح گفته ، سخن خانه
بايد نيز تلويزيوني فيلمهاي كشور ، جمعيت بودن جوان
پخش در تلويزيون اما باشد ، سني دوره اين نياز پاسخگوي
بازتاب و ميپيمايد را افراط راه گاهي خشن فيلمهاي
خشن و ناسازگار روحيات صورت به فيلمهايي چنين تماشاي
.ميكند بروز خانه ، در نوجوانان و كودكان
برنامههاي دارند حق مردم و است ملي رسانه يك تلويزيون
بخواهند خود روحيات با هماهنگ و نياز مطابق را رسانه اين
رسانه اين مسئولان ديدگاهها ، و نظرات تضارب با درنهايت و
هماهنگ همگان نياز با را خود برنامههاي ميتوانند ، ملي
.كنند
.ميكنم سوراخت سوراخ نخور ، جم
!ميكشمت وگرنه بيحركت
خارجي پليسي سريالهاي در حرفها قبيل اين از...و
.شود مي پخش ما تلويزيون
از راحتتر فجيع ، آدمكشيهاي و واجور جور آدمربايي ،
!آب ليوان يك خوردن
عواطف ، و احساس كه همينهاست شايد ، كه ميكردم فكر داشتم
اعضاي بين در را تربيت و ادب قدرشناسي ، محبت ، و مهر
جدايي دلمردگي ، خشونت ، قساوت ، و كرده كمرنگ خانوادهها
سئوال خودم از ميخواستم است ، آورده ارمغان را افسردگي و
يك كه ندارم؟ تقصيري ماجرا اين در من خود آيا كه كنم
احساس آن يك كه خورد سرم پس به محكم ضربهاي چنان مرتبه
مطمئنم سرم ، سوزش و درد اما.مردم و رفت جانم كه كردم
كه طپانچهاي با يكي كه بودند ، هايم بچهزندهام كه كرد
توي قبل شب فيلم آرتيست روش به بودم ، خريده برايش امروز
خوشبختانه كه شمشيرش با دومي حالا و بود كوفته ملاجم
خوردن براي آب و ميآورد فشار شكمم روي است پلاستيكي
حركاتشان و است مستهجن كمي كلماتشان البته ميخواهند ،
.ميكنند بامزگي خاص لهجهاي با و تربيت از دور به كمي
و دست چهار كه ميكنند وادار را كمترين بنده اين بالاخره
البته كه كنم تقديمشان آورده را آب ليوان بدو بدو و پا
به و پاشيدند صورتم به را ليوان تهمانده نوشجان ، از پس
برقرار سلامتي و صحت جهت هر به خنديدند ، قوارهام و قد
.شكر را خدا است ،
كمي كه پنداشتند تيزهوشي ، سر از خسود ، چشم از دور به
جلوي كشيدند دراز دوباره هميشه ، مثل بيحوصلهام ،
دادنيهاي ياد به دادند را حواسشان ششدانگ و تلويزيون
.زمان افسونگر اين
* * *
جايي هر به.بتركد ميخواهد سرم تلويزيون بلند صداي از
هم بالكن در حتي ميشنوم ، بيشتر را صدايش ميروم كه
.عزيز همسايههاي همه خانههاي از است بلندتر صدايش
نه ميسوزد و ميگيرد دلم نميشود ، بكشم ، هوار ميخواهم
عمرشان دوره قشنگترين اين كه بچههايي براي خودم ، براي
دست از بيهوده چه و راحت چقدر بدانند اينكه بدون را
.نميآيد ديگر زيبا ، بسيار لحظات اين نميدانند و ميدهند
همين براي ميدانم ، كه من اما نميداند ، امروز او
.ندارم را جراتش اما.بدانم مقصر را خودم ميخواهم
اطاقمان سقف ميافتم ، كودكيم دوران خانه شبهاي ياد به
.آذيني هيچ بدون و چلچراغ بدون داشت چوبي تيرهاي
پنجره پشت گلدان تا دو.كاه و بود گل از پشتبامش
.صورتي يكي و سرخ يكي شمعداني ، گلهاي با بود چوبيمان
.مادر گلدوزي با سفيد و گوش بود 3 پهن چلواري طاقچه ، روي
و ميزد سوسويي شبها كه داشتيم گردسوز چراغ آن روي و...
آسمان ، ستارههاي مثل ميساخت ، روشن روشن را دلهايمان
پشتبام بالاي كه خوشي خوابهاي در شب هر كه سرمان بالاي
صفحات لاي و ميگرفتيم دست با را آنها روشنترين داشتيم ،
با فردا صبح و ميگذاشتيم نقاشيمان دفتر 20برگ
.ميكرديم تقسيمشان همكلاسيهايمان
ميشد ، كه عصر دمدماي در.بخير يادش.گذشت زود كه افسوس
و ميزد جارو را كوچه توي تا زود صبح هر مثل مادر
لالهعباسي گلهاي و حياط كف آجرهاي روي و ميكرد آبپاشي
نم بوي از ما و ميپاشيد آب را حياط وسط حوض كنار باغچه
خوشي بوي چه كه واي ميكرديم ، كيف گلها عطر و خاك و آجر
.خاله خانه تنور داغ نان داشت
كوچه ته فانوسي نور ميشد ، كه شب اول و ميرفت كه غروب
با بلندبلند كه بابابزرگ صداي و ميكرد روشن را ما باريك
بوديم نشسته كه را ما دلهاي ميكرد ، بش و خوش مادربزرگ
.ميكرد شادشاد انتظار به كوچه در
و در جلوي احترامشان به لبخند هزار با مامان با بابا ،
دنبالشان به ذوق و شوق دنيا يك با هم ما و سينه به دستها
بالاي اون درست.نرم نرم زيرانداز قرمز ، مخمل متكاهاي
با سبز كشمش و شور نخودچي زردآلو ، برگه خشكه ، توت.بالا
و خندان همه اتاق ، وسط پارچهاي سفره روي گردو ، مغز
.منتظر اما سرحال و خوشحال
قصهها.نبود هيچكس غيرخدا و نبود يكي بود ، يكي منتظر
شناختيم ، 12 خوب چه ما و قشنگ قشنگ قصههاي ميشد ، شروع
خوبي و را خوبيها.قشنگ قصههاي همان از را اماممان
از.كردند دورمان بديها از و گرفتيم ياد را نمودنها
و كچل حسن.شنيديم داستانها جوانمرديهايشان و پهلوانان
دل يك پادشاه دختر اينكه از و داشتيم دوست را ماجراهايش
حسينكرد از.ميبرديم لذت بود ، شده عاشقش دل صد نه
.كردند حكايتها نامدار ، اميرارسلان و اميرحمزه و شبستري
چشمهاي ميگفت ، كربلا به سفرهايش از مادربزرگ وقتي
ماه تيكه يك مثل ميشد صورتش و ميشد اشك از پر نازنينش
روزگار عجب.يادشبخير بهراستي بله ، .نوراني نوراني ،
نهگلهاي ميداشتيم ، دوست را همديگر همه.داشتيم خوشي
هرچه خندان ، و شاد آشتي ، همه هم با همه شكايتي ، نه بود ،
صميميت و بود صفا محبت ، و بود مهر عاشقي ، و بود عشق بود
.پدربزرگ و مادربزرگ دولت از همه اين و
مراتب و ميگذاشتند احترام هم به همه كه بود چنين اين و
پاكدامني ، و عفت مردانگي ، مردي ، ميآوردند ، بهجاي را ادب
از ما را ، ايمان و عشق دلدادگي ، و عاطفه مروت ، و رحم
دوست چگونه كه ميگرفتيم ياد و ميآموختيم قصهها همان
دادند يادمان.بدارند دوستمان تا را ديگران باشيم داشته
كه دانستيم و بورزيم عشق مقدسات و مقدسين به چگونه كه
خدا از نترسيم تا داريم پا به پاك نيتي با را نماز بايد
.است مهربانترين كه دل ته از بداريم دوستش كه
همان لابهلاي از ما كه بود درسهايي اين فرزند ، اي آري ،
همان در بزرگترهايمان پرمهر و دلنشين كلام از و قصهها
.ميآموختيم زيبا شبهاي
هنر مدرس -پور حسين رضا
دركنار شغلي فرصتهاي ايجاد ضرورت
نفت پالايشگاههاي
را جهان نفتي ذخاير عمدهترين از يكي پهناورما كشور
ايران ، در نفت استخراج و اكتشاف آغاز از اما.دارد درخود
بيشتر چه هر كه هستند صدد در استعمارگر كشورهاي همواره
را آن و خريداري قيمت ارزانترين با را ايران خام نفت
با كه است اين نكتهكنند ارزشمند فرآوردههاي به تبديل
احداث دارد وجود دركشور كه وسيعي بيكاري وجود
فرآوردههاي از تبديل و استفاده براي موازي كارخانههاي
است كشور براي حياتي نياز يك مصرف قابل محصولات به نفتي
شغلي فرصتهاي شدن فراهم موجب بخش ، اين در سرمايهگذاري و
.شد خواهد كشور اقتصادي توسعه و رونق و
(اراك)آويز دست ناصر
پاسخگو را ابتدايي دوره معلمان زحمات
باشيم
ما جامعه كمدرآمد اقشار از يكي كه گفت ميتوان جرات به
واقعيت اينميباشند كشور عزيز (معلمان) فرهنگيان قشر
جامعه افراد اتفاق به قريب اكثر كه مسئولين نهتنها را
مقطع معلمين ما عزيز فرهنگيان ميان از اما.ميدانند
پنجه و دست بيشتري مشكلات با و آسيبپذيرترند ابتدايي
ساير به نسبت مقطع اين معلمين چرا حالميكنند نرم
و برنامهريزيها در ريشه ميشوند ، واقع مظلومتر مقاطع
ابتدايي آموزش گستردگي و كشور آموزش امر مسئولين تصميمات
آنها به اختصار بهطور كه دارد كشور نقاط تمام در
.ميشود پرداخته
حاضر درس كلاس در روز شش هفته در بايد ابتدايي معلم يك
كند ، روزبرنامهريزي شش در را خود درسي برنامه و شود
به توجه با متوسطه و راهنمايي مقاطع معلمين حاليكه در
معلمان كار ساعات برابر تقريبا آنها كار ساعات اينكه
يا سه دو ، در را خود موظف ساعات ميتوانند است ، ابتدايي
بيشتري فراغت اوقات هفته در و كنند برنامهريزي روز چهار
شد اشاره هم قبلا كه همانطور ابتدايي معلمين اما.دارند
.بروند كلاس به هفته روز در 6 هستند موظف
مدارس پراكندگي و گستردگي بايد بگذريم كه مساله اين از
دوردست روستاهاي از بسياري در كه گرفت درنظر را ابتدايي
مناسب اتاقي داشتن بدون حتي و اتاق يا 3 ساختن 2 با هم
است موظف منطقه پرورش و آموزش و ميشود تاسيس دبستاني
بگيرد درنظر دبستان اين براي معلم يك شده اگر حتي
اين.(دارد وجود كشور روستاهاي از خيلي در كمااينكه)
با 15 آموزگار يك گاه كه ميشود باعث گستردگي و پراكندگي
منظور) نشود منتقل خود سكونت محل شهر به هم سابقه سال
و آموزش نظر زير آموزگاران خدمت محل روستاي كه است شهري
بين مسافت بايد همچنان و (ميشوند اداره شهر آن پرورش
بپيمايد ممكن وسيله و شكل هر به را كار محل و سكونت محل
يا اتومبيل قبيل از گوناگون نقليه وسايل با تردد اين و
آموزگاران از بعضي چهبسا و ميشود انجام موتوسيكلت
و نقليه وسيله با را مسافت از مقداري روستايي مدارس
و كار ازبازده مشكل اين كه ميكنند طي پياده را آن مابقي
آموزش ادارات كه است حالي در اين و ميكاهد آموزش كيفيت
مثلا) مناسب وسيلهاي دادن قرار دراختيار امكان پرورش و
مسير يك در كه معلمين از تعدادي براي مينيبوس يك
.ندارند را (ميكنند رفتوآمد
كه حقوق ميزان گرفتن درنظر با و فوق مشكلات به توجه با
بسياري است يكسان تحصيلي مدرك به توجه با مقاطع تمام در
شده طريقي هر به ميكنند تلاش ابتدايي مقطع معلمين از
كه دهند ارتقاء بالاتر مقاطع به مقطع اين از را خود
ابتدايي جز به رشتهاي در تحصيل ادامه راهها ، اين ازجمله
دوره در آموزگار كمبود باعث خود كه برد نام ميتوان را
صورت چنداني استخدام اينكه به توجه با) ميشود دبستان
.(نميگيرد
باز كه هستند گروهي ابتدايي دوره آموزگاران ميان در اما
آموزگاراني همان گروه اين.ميشوند واقع مظلومتر هم
.ميكنند تدريس روستاها در پايه چند بهصورت كه هستند
اما نميدانند را پايه چند از منظور مردم از خيلي شايد
خيليخوب را واژه اين معني آموزش امر دستاندركاران
ميكنند تدريس چندپايه مدارس در كه معلماني.ميدانند
را كلاس پنج حتي و چهار سه ، دو ، كاري نوبت يك در بايد
به دادن درس كه چرا است دشواري بسيار كار كه كنند تدريس
توسط و روز يك در پنجم و چهارم سوم ، دوم ، اول ، كلاسهاي
زبان به كه مناطقي) زبانه دو مناطق در هم آن معلم يك
و سخت بسيار (زبان عرب مناطق مثل نميكنند صحبت فارسي
.است مشقتبار
دليل به خود كار محل به رفتن براي معلمين از گروه اين
به قبلا كه ميكنند تحمل را زيادي مشكلات مسافت بعد
كرد بيان بايد را مطلب اين فقط.شد اشاره آنها از بعضي
خود كار محل در را شب بايد آموزگاران از گروه اين كه
در و بخوابند همانجا و كنند بيتوته بهاصطلاح و بمانند
كه بازميگردند خود سكونت محل به روز دو يا يك هفته طول
فرهنگيان اين از بعضي بودن بچهدار و متاهل به توجه با
.هستند گريبان به دست مشكلاتي چه با كه كنيد تصوير عزيز
عزيز و دلسوز معلمان معيشتي مشكلات به توجه با حال
و مسئولين دارد جا روستايي مناطق آموزگاران بهخصوص
ايران اسلامي جمهوري مقدس نظام دلسوزان و دستاندركاران
درنظر عزيزان اين براي را ويژهاي پاداشهاي و مزايا
.بگيرند
بصيريزاده عليرضا
ابتدايي آموزش كارشناس
|