فرافرهنگي اي عرصه فرهنگها گوي و گفت
نامه ايران
فرافرهنگي اي عرصه فرهنگها گوي و گفت
ميانه و آغازين هاي سده) غرب و ايران فرهنگي گوي و گفت
بخش واپسين ( مسيحي
گذشته پنجشنبه كه گفتوگو اين بخش نخستين در :درآمد
تاثير به گذشت ، ارجمند خوانندگان نگاه از (10/6/79)
ازجمله و شرق فرهنگ بر يونان عقلاني و فلسفي انديشههاي
اديان هنگام اين از كه دانستيم آنگاه.رفت اشاره ايران
و آمده بيرون خويش منطقهاي و بومي چارچوبهاي از شرقي
دينشناس ;"كومون فرانتس"گرفتند خود به جهاني چهرهاي
در شرقي اديان" نام به خويش پرارزش كتاب در فرانسوي
ايران ، ) شرقي اديان كه است باور اين بر "رم امپراتوري
ظهور از پيش سده دو يكي از (...و صغير آسياي سوريه ، مصر ،
.نهادند برجستهاي تاثيرات سامان آن فرهنگ بر مسيحيت ،
از شده شناخته "گنوسيس" عنوان زير كه آيينهايي ازجمله
بر ها آئين اين همه مشترك ويژگي.ميآيند پديد دوران اين
.بود استوار وخداوند هستي حقيقت از انسان ودورافتادن غربت
سدههاي مسيحي فلسفه و كلام بر بهويژه يادشده آيينهاي
دكتر بخشگفتوگوبا واپسيننهادند عمدهاي تاثير ميانه
.ميخوانيم هم با را محمدايلخاني
.دارد مانويت رنگ گنوسيسي غالب جريان پس اين از گويا *
در غرب مسيحي فرهنگ بر تاثيري چه مانويت كه است اين پرسش
آيين داريم ، آگاهي كه تاجايي چون.ميگذارد روزگار آن
نگه نيز غرب ميانه سدههاي تا را خود چيرگي مانوي
و ايتاليا شمال و فرانسه جنوب در كاتارها و ميدارد
آيين اين تاثير يوگسلاويزير و بلغارستان در بوگوميلها
بودهاند؟
و موسي و بودا مسيح ، زردشت ، بين ميخواهد واقع در ماني -
پاراكليتوس يا فارقليط را خود رو اين از و كند جمع مسيح
جهان ماني.ميداند بود ، داده را او آمدن نويد عيسي كه
گسترش ماني آيين.ميآورد خودش عرفاني شكل در را وطني
تمدنهاي همه با هماهنگ كه را آييني ميكند سعي و مييابد
قرن تا مانويت همين براي.بياورد باشد ، روز آن رايج
حمايت مورد و دارد رواج بهخوبي چين در ميلادي چهاردهم
مهاجرت النهر ماوراء به اسلامي دوره در و ميگيرد قرار
.ميكند
كه است قديس اگوستينوس مسئله ، اين با رابطه در مهم نكته
مسيحيت به بعدها وي.است بوده مانوي آيين بر نخست
.ميگرود
.مينگارد مانويت رد در كتابهايي حتي و *
جهانبيني در ميكوشد اگوستينوس كه اينجاست نكته.بله -
كاملا تاريخ فلسفه در اما كند دوري مانويت از خويش
فلسفه بر نيز بعدها كه ديدگاهي.ميگردد ظاهر مانوي
.ميگذارد تاثير غرب تاريخ
فلسفه مبناي و آرماني جامعه كه "شهرخدا" كتاب در او
و دنيوي جامعه ;ميبيند قطبي دو را تاريخ است ، وي تاريخ
در هم با آغاز از جريان دو اين او نظر به.الهي جامعه
جهان پايان در و آميخته هم با دورههايي در هستند ، نبرد
را جريان اين شما.ميشوند جدا هم از نيكي و خوبي نفع به
درآراي مثال براي ديني غير شكلي به غرب تاريخ فلسفه در
ديگري مسئله.مييابيد است ، آن اوج نقطه كه ماركس كارل
گنوسيستهاست ، تاثيرات از آن و ميبينيم اگوستينوس نزد كه
آن تاثير زير هم قديس يوحناي خود البته كه است اشراق بحث
از خواه مسيحي عرفاي ديگر و اوگوستينوس بعدها و است بوده
وارد را اشراق گنوسيستها ، و مانويان يا و يوحنا طريق
.ميكنند كلامشان و فلسفه
گنوسيسي انديشههاي تاثير همه اين با چرا شما نظر به *
نشدند؟ فراگير غرب در هيچگاه آنها ، گسترش و
جذب را عوام بهسختي مانويت مثل راديكالي عرفانهاي -
.ميروند آن طرف به خواص دسته يك عرفان در چون.ميكنند
نجات اهل را عوام "والنتيوس" چون عارفاني مثال براي
نيز مانوي شديد راديكاليسم اينكه ديگر و نميدانستند
اديان كه حالي در.است نميداده آن فراگيري به اجازهاي
را عوام كه بودهاند فراگيري اديان واسلام مسيحيت توحيدي
كمك آنها رشد به امر همين و بودند داده قرار مدنظر نيز
كرديد ، اشاره خودتان كه همانگونه.ميكند شاياني
در كاتارها يوگسلاوي ، و بلغارستان بوسني ، در بوگوميلها
به فرانسه در آلبيژواها يا ايتاليا شمال و فرانسه جنوب
ثنوي و مانوي انديشههاي چارچوب در كوشيدند مستقل صورت
را امر اين كاتوليك كليساي.بپردازند كليسا نقد به
پاپ مقتدرترين ;"سوم اينوسنت" پاپ پايه براين و برنتافت
راه به آنها عليه صليبي جنگ نوعي سيزدهم ، قرن در تاريخ
شمال بزرگ فئودال ;فورت مون اهل موريس به و انداخت
از.ببرد ميان از كاملا را آنها كه ميدهد اجازه فرانسه
فرانسه جنوب در مانوي آلبيژواهاي و كاتارها كشتار پس اين
واقع در.ميشود آغاز ميزيستند "سگور مون" قلعه در كه
جا همين از (انكيزيسيون) عقايد تفتيش دادگاههاي نخستين
فردي شكل به مانويان هماكنون.ميگيرد خود به رسمي شكل
جنوب در هم هنوز كاتار آيين و پراكندهاند اروپا در
.دارد پيرواني ايتاليا شمال و فرانسه
پولوس با كه مسيحيت از بخشي در ستيزي شريعت اين آيا *
انسان به خدا دوسويه محبت و عشق او و ميگردد آغاز حواري
آيينهاي در ريشه ميداند ، انسان نجات وسيله فرجام به را
مانويگرايي كه چرا ندارد؟ مانوي آيين جمله از و گنوسيسي
كيشي راست برابر در واكنشي چشمانداز يك از درايران
و بود زردشتي آيين (شريعتمداري) مداري آيين و (ارتدوكسي)
همين در ماني (ديني پلوراليسم) ديني تكثرگرايي حتي يا
.است ارزيابي و بررسي قابل جهت
آيينهاي از مشخص طور به مسيحيت كه آنچه.است درست بله -
عنوان به خلقت و آفرينش:بود اينها گرفت ، وام به گنوسيسي
اشراق ، عرفاني ، شناخت راه از نجات و عرفان عالم ، بازسازي
ستيزي شريعت و جامعه و تاريخ ديدن قطبي دو آسماني ، منجي
.ميگردد آغاز حواري پولوس با كه
.است عالم در زندگي چگونگي شريعت كه معتقدند گنوسيستها
رهايي عالم از ميخواهد عارف يا گنوسيست يك آنكه حال
است بودن عالم بند در او نظر از بودن شريعت دربند.يابد
نماد) اهريمن نيز آن آورنده پديد و بدي و شر چون عالم و
نجات عالم اين از ميخواهيد اگر پس است ، (بدي مظهر و
.بگذاريد كنار را شريعت بايد كنيد ، پيدا
يك كه آنجا دارد ، وجود هم اسلامي عرفان در مساله اين *
.مينهد تفاوت حقيقت و شريعت ميان اسلامي عارف
در.است باطن تجلي ظاهر اسلامي عرفان دردرست كاملا -
را شريعت ميخواهم من نميگويد عارف اسلامي ، عرفان سنت
ديني حقيقت پوسته را شريعت او بلكه نه.بگذارم كنار
.ميداند حقيقت ظاهري و بيروني تجلي را شريعت او.ميداند
.است دين آن باطن و دارد باطن شريعت او نظر از
و تعبيرها و ديني هرمنوتيك بحث ديدگاه اين آيا *
حقيقت آن ديگر عبارت به يا دين از گوناگون تفسيرهاي
بازنميگذارد؟ را ديني دروني
است همان متن ظاهر آيا كه بوده قديم از بحث اين.بله -
اين مذهبي متون درباره و نه يا است نويسنده منظور كه
نظر خداوند كه است همان متن ظاهر آيا كه دارد وجود مساله
تاريخي شكل زبان و متن روي هر به كه چرا.است داشته
و ميگذرند متن و ظاهر از عرفا و فلاسفه معمولا.دارند
در حقيقت.ميدانند باطن به رفتن براي نشانهاي را ظاهر
سمت به را ما كه است دروازهاي متن.است نهفته متن پشت
.ميبرد باطن و حقيقت
بگوييم ، سخن امروزين زبان به بخواهيم اگر كه اينجاست *
ديني خاص شريعت يك مورد اين در و ويژهاي فرهنگي فضاي از
گفتوگوي پهنه همان يا فرافرهنگي و فراشريعتي فضاي به
زبان و تعبير به يا.ميرسيم دينها گفتوگوي و فرهنگها
و گوهر و جهاني قدسي ، (Archetype) نمودهاي كهن با يونگي
ديني باورهاي همه در كه گوهري.داريم سروكار دين ذات
ديني و فرهنگي تكثر پذيرش رو اين از.پوياست و روان
.است اديان گفتوگوي و فرهنگها گفتوگوي لازمه
وجه با اديان كه معتقدم من.است درست شما برداشت.بله -
ميتوانند باشد ، فرافرهنگي همان شما گفته به كه عرفاني
خاصي چارچوبهاي در آنها آييني وجه كه چرا كنند گفتوگو
اديان در ديني پديدهاي "دعا" نمونه براي.است شده ريخته
.ميكند فرق آن اجراي طريق و برگزاري نوع ولي است مختلف
مكان و زمان به را ما دست اين از جهاني نمادهاي و مظاهر
و ايمان در كه است ، غيرديني مكان و زمان از خارج كه مقدس
پيدا تجلي است فراتاريخي و فرازماني كه فرد هر اعتقادات
.ميكند ، ميرساند
تاثير كرد ، جلب مرا توجه كه شما ، سخنان در ديگر نكته *
.بود غرب تاريخ فلسفه گنوسيسيبر (ثنويت) باوري بن دو
فلسفه در رفت ، اين از فراتر بتوان شايد كه ميرسد نظر به
در شكاف و دوپارگي نوعي با بعد به دكارت دوره از نيز غرب
و فيزيك ابژه ، و سوژه مفاهيميچون.هستيم روبهرو هستي
كمونيسم و سرمايهداري ناخودآگاه ، و خودآگاه و متافيزيك
بويژه ديگر عبارت به.است ديدگاه اين فراورده شايد..و
ديگري" يا مني جز همواره (انسان) سوژهشناسا دكارت از پس
او با ارتباط و برخورد طريق از و داشته خود برابر رادر "
اين در را شما نظر ميخواهم.هويتميرسد و فرديت به
.شوم جويا باره
بيان با پژوهشگران برخي وليدارد وجود نكات اين البته -
اگوستين تاريخ فلسفه در ماني كه مساله همين
شما ، پرسش به پاسخ در ولي.هستند مخالف تاثيرگذاربوده ،
انساني يعني امروز مضطرب انسان كه است اين من شخصي نظر
گنوسيستي بينش تاثير نتيجه است ، حاكم او بر خوف نوعي كه
.است برمسيحيت
بر مسيحيت طريق از گنوسيسم و مانويت تاثير بنابراين
وجودي جديد فلسفههاي در شما.است مطرح غرب انسانشناسي
كه مانند بوده مسيحي كه آنهايي چه اگزيستانسياليستها ، يا
و دلهره كه انساني با سارتر ، چون غيرمسيحياني يا يركگور
و داشتن خوف و دلهره اين.روبهروهستيد دارد خوف و هراس
ويژه طبيعت ، با بيگانگي نوعي و او طبيعتاز درك عدم اين
شيخ آثار در را ويژگي ايناست گنوسيستي انسان
نيز "غربيه غربت" كتاب در بويژه سهروردي شهابالدين
غريب و گنوستيكي ، غربت انسان خصوصيت بزرگترين.ميبينيد
درك را عالم او.است غريب انسان.است گيتي در بودن
گنوستيكي انسان اين دارد ، دلهره انسان اين پس نميكند ،
.است
نامه ايران
گفتوگو و فرهنگ
مركز نشريه گفتوگو ، و فرهنگ فصلنامه شماره نخستين
كتاب بازار به تازگي به تمدنها گفتوگوي بينالمللي
.است درآمده
و سيصد دارددر هنر و ادبيات به اختصاص كه فصلنامه اين
ديباچه از بخشي در.است رسيده چاپ به صفحه اندي و چهل
رئيس فريدزاده ، محمدجواد دكتر قلم به كه فصلنامه اين
:است آمده شده نگاشته تمدنها گفتوگوي بينالمللي مركز
بديهي امري پيشنهاد معني به ،"تمدنها گفتوگوي" پيشنهاد
آن علت و است ميافتاده اتفاق جهان در تاكنون كه طبيعي و
و بازرگاني و تجارت وگاه جنگ گاه و جغرافيا و طبيعت گاهي
خاص معني به وگو گفت ;نيست است ، بوده مادي منافع كسب
شناخت براي اخلاق و عقل بر مبتني كوششي ":از است عبارت
همفكري همسخني ، كسب براي و ديگران فرهنگ و تمدن حوزههاي
."ايشان با همدلي و
:است قرار بدين مجموعه اين مقالههاي از برخي فهرست
گفتوگو) صداها همه ميان در صدايي ;ايران هنر و ادبيات
كلاه كج بلند قصه از بريدهاي ،(گلشيري هوشنگ شادروان با
و اسلام معنوي و شرعي ابعاد ،(يونسي ابراهيم) كولي و
زبان ، ،(سجودي فرزان دكتر نصر ، سيدحسين دكتر) موسيقي
شعر و حافظ ،(كيهان خجسته:ترجمه امبرتواكو ، )خشونت قدرت ،
جوان ، روابط اندر ،(اردكاني داوري رضا دكتر)همزباني و
در نهفته راز فمينيسم ، ،(وكيلي شروين) دگرگوني و چشم
شهلا دكتر:برگردان ستاري ، جلال دكتر)شب يك و هزار
نگاهي (تميمداري احمد دكتر) تطبيقي ادبيات ،(شريعتمداري
از نكاتي -جمالزاده محمدعلي "نبود يكي و بود يكي" به
همايون علي محمد دكتر)جنون و عشق امپرياليسم ، مشروطه ،
(رويايي يدالله)تمدنها تعامل و وشعر كاتوزيان
|