خدا تا خاك از سلوكي " قدر "
كتاب معرفي
خدا تا خاك از سلوكي " قدر "
( پاياني بخش )انساني جامعه تقدير و قدر تكوين
دارد؟ عموميت ليلهالقدر آيا
سوم و بيست يا يكم و بيست يا نوزدهم ، قدر ، شب اينكه در
سوال ولي گرفته ، صورت مفصلي بحثهاي است رمضان ماه
خويش ليلهالقدر به معيني شب در مردم همه آيا كه اينجاست
معين روز يك در همه براي رحمت باران و ميشوند نايل
نبارد؟ است ممكن بعضي براي باران آن اينكه يا ميبارد
هست هم خارجي و واقعي و هست باران قدر شب در گفت بايد
نميبارند؟ بعضي و ميبارند بعضي ابرها امااين
از پس اغلب و عموما مردم كه بود اين دين اولياي برآورد
خاصي روحي آمادگي پارسايي با توام روزهداري روز بيست
بگيرند قرار الهي بركات و نفحات معرض در تا ميكنند پيدا
بيشتر قدر حساب بدين.گردند خداوند رحمت نزول مستعد و
و ندارد تام عموميت امر اين ولي است شبها آن در مردم
و بيست يا نوزدهم شب) شب چند از يكي در كساني است ممكن
در يا نرسند آمادگي اين به (..و سوم و بيست يا يكم
قدرشان شب و برسند لازم آمادگي به ديگر ماههاي و اوقات
سال سالهاي و رمضانها و رمضان است ممكن يا.شود قائم
يعني نتابد ، فردي بر ليلهالقدر بركات و انوار و بگذرد
نشده آبديده و پخته رمضان كوره در بايد ، كه آنگونه كساني
(11).باشند
بيستوسوم ، و بيستويكم و نوزدهم شب بين ترديد بنابراين
آدميان رسيدن باب از ترديد بلكه نيست ، واقع باب از ترديد
از دين پيشوايان معمولا جهت همين بهخويش قدر به است
نشان روايات مجموع و ورزيدهاند ابا آن دقيق تعيين
بيستوسوم يا و يكم و بيست) رمضان ماه سوم دهه كه ميدهد
آماري لحاظ به و است قدر شب حاوي (..هفتم و بيست يا
لازم آمادگي به و ميشوند متحول دهه اين در مردم اغلب
كه است الزامي نكته اين تذكر.ميرسند روحي صعود براي
از برگرفته زمان ، حكم.ندارد خود از حكمي زمان ، اصولا
از مستقل زماني ميكنند ، پر را زمان ظرف كه است موجوداتي
آدميان خود به روزها و شبها فضيلت و ندارد وجود انسانها
خود احوال و حركت از هست پويايي زمان ، در اگر.برميگردد
زمانمند كه است جامعه و انسان اين.ميشود ناشي انسانها
ناشي آنان جوشش و پويايي از زمان پويايي و ميباشد
را خود نقش روح هميشه روحي و معنوي امور در زيراميشود
شد ، مست ما از باده):بالعكس نه ميزند بيروني امور بر
(12).(او از ما ني شد ، هست ما از قالب -او از ما ني
اين در روح كه است اين مبارك ماه فلسفه تمام آنكه حاصل
تعلقات و لذائذ و غرايز مقابل در كارآموزي ، دوره
آمادگي نفس ، قوت و طهارت كسب با تا بورزد خويشتنداري
سرنوشت زمام كه كند پيدا را مرتبهاي به صعود و ارتفاع
عين مرتبهاي ، چنان به رسيدن.گيرد دست به را يكسالهاش
زدن رقم عين و ليلهالقدر بركات به شدن فائض و رسيدن
و دررسد ديگر رمضاني دوباره تا است ، خويش سالانه تقدير
دستور در بعد سال براي نيرو كسب و شود قائم ديگري قدر شب
از برخي قول توضيحي چنين با.گيرد قرار روزهدار شخص كار
كه مينمايد معقول كاملا عربي ابن محيالدين مانند عرفا
را آن من و است سيار سال شبهاي تمام در قدر شب:ميگويد
ليلهالقدر چنانچه (13).ديدهام سال ديگر ماههاي بعضي در
ميقات به روز چهل (ع)موسي.است ذيحجه در (ع)موسي
پايان به را خود سلوك نتوانست شب سي در ميرود ، پروردگار
اول از شب سي آن كه (ليله ثلاثين موسي وعدنا و) برساند
و) شد اضافه ديگر شب ماه ، 10 آخر تا بود ذيالقعده ماه
بود ، ماه آن دهم تا ذيالحجه اول از آن و (بعشر اتممناها
(14).شد موسي قلب براي فتح كه بود ذيالحجه دهم در
گرديده واقع ذيالحجه ماه در (ع)موسي ليلهالقدر ميبينيم
.رمضان نه است
ليلهالقدريان
و ميزد خيمه مرو بيابان در كه بود كساني از عياض فضيل
اين با ولي ميپرداخت راهزني به روز و شب خود ياران با
نماز كه يارانش از كدام هر و نميشد ترك نمازش حال
خاصي مردانگي و مروت از.ميكرد دور خود از نميگزارد
دستور ميبود زني كارواني در چنانچه.بود برخوردار نيز
از شخصي مورد يك در.نشوند نزديك كاروان آن به ميداد
(رفت غارت به فضيل ياران توسط كه كارواني) كاروان اهل
شخص آنكه از پس و ميگذارد امانت او نزد را زر سكههاي
فضيل كه حالي در ميكند ، مراجعه امانت گرفتن پس جهت
صاحباش به را زر سكههاي بود غنايم تقسيم مشغول
منتظر و داشت را آمادگيها اين فضيل.برميگرداند
كارواني شب يك دركند منقلب را او كه بود جرقهاي
اين وقتي.ميخواند قرآن كسي كاروان ميان در و ميگذشت
به (15)"لذكرالله قلوبهم تخشع امنو يانالذين الم" آيه
.كرد عوض كلي به را خود راه و شد دگرگون رسيد فضيل گوش
حري از و كرد عوض را خود فلش جهت عاشورا روز در نيز حر
انقلابي انتخابي به و داد موضع تغيير حسيني حري به يزيدي
"شرك" خانه بت ميان فاصله كه هجرتي.زد دست اكبر هجرتي و
گام چند و تصميم يك با روز ، نيم در را "شهادت"مدينه تا
را راه اين و است ابديت درازاي به كه فاصلهاي كرد ، طي
(16).پيمود سريع برگشت و رفت يك با حر
از آفتابي سال 642 به كه بود ساله هشت و سي نيز مولوي
به.گشت روز او شبهاي همه پس آن از و شد طالع تبريز
از و سوخت و شد متحول مولوي شخصيت شمس با آشنايي واسطه
بر را خود بالهاي كه بركشيد سر ققنوسي او وجود خاكستر
به گسترد ، غيرايراني و ايراني قوم انديشههاي سرزمين روي
معراج و پرواز فرآوردههاي از ما نيز امروز كه طوري
كه بود اين مولانا به شمس تعليم.ميبريم بهره او معنوي
است پنهان تعلقات ابرهاي زير اما است آفتابي تو درون در
درخشش شوند ، دريده حجابها و روند كنار ابرها اين اگر و
(17).كرد خواهد خيره را چشمها آفتاب آن
نهاي خانه اين لايق نهاي ديوانه كه گفت
شدم بندنده سلسله شدم ، ديوانه و رفتم
نهاي دست اين از كه رو نهاي سرمست كه گفت
شدم آكنده وزطرب شدم سرمست و رفتم
نهاي آغشته طرب در نهاي كشته تو كه گفت
شدم افكنده و كشته كنش زنده رخ پيش
شدي جمع اين قبله شدي شمع تو كه گفت
شدم پراكنده دود نيم شمع نيم جمع
مجاهده خويش وجودي ليلهالقدر به رسيدن براي كه اين نتيجه
بنده اگر و است لازم سلوك و خويشتنداري و مراقبه و
روزانه كه اعلي و عظيم مربي نهد گام راه اين در ذرهاي
او از تعالي و عظمت و تربيت طلب بار پنجاه از بيش
و ربيالاعلي سبحان -بحمده و ربيالعظيم سبحان) ميكنيم ،
گام يك مقابل در و شتافت خواهد يارياش به (بحمده
بندگي تو گفتا)برداشت خواهد او سوي به قدم دهها بندهاش
ميفهمد ، بيشتر كه هركس همچنانكه و (آيد بندهپرور كو كن ،
دو آموختناش به ميل و برده پي جهلش به آگاهي به بيشتر
را ربوبي فيض از ذرهاي كه نيز هركس ميشود ، چندان
چندان صد هدايت ، پرتوهاي دريافت براي تشنگياش ميچشد ،
مساعدترين از يكي پيامبر قدر شب و رمضان ماه و ميشود
نقطه را كمال و تقرب.است سلوك و اينسير براي فرصتها
كه سر پشت به نگاه جاي به مومن بنده و نيست متصور پاياني
داشته جلو روبه بايد همواره است پيموده را راه از چقدر
است اين و ;باقيست راه چقدر نهايي كمال تا هنوز كه باشد
سرآمدتر و پيشقدمتر راه اين در كس هر اينكه رمز
و سوز و عبادت و خشيت (..و (ع)علي و پيامبر مانند)است
فرهيختهتر ، و عالمتر كس هر كه گونه همان.بيشتر گدازش
.افزونتر مطالعهاش نتيجه در و دانشاندوزي براي تشنگياش
دگرگون برخورد يك يا سخن يك را كسي است ممكن همچنين
شيران را خفته روبهان -كند ويران سخن يك را عالمي)كند
كه عياض فضيل مورد)باشد قرآن از ميتواند سخن اين و (كند
و سخن يا و (ساخت دگرگون را او خدا كلام از آيهاي
درنتيجه و عطار با درويش برخورد و سخن)باشد ديگري مراوده
طبيعي اموري در تفكر و مشاهده يا و (وي وجودي انقلاب
وسيله به سنگ شدن سوراخ مشاهده با كه سكاكي مورد )باشد
يا و مناسب زمان پيامبر قدر شب(.شد منقلب آب قطرات
به باشد ميتواند ديگران ليلهالقدر براي زمان مساعدترين
صبح تا را شبهايي چنين اگر يعني.شود حاصل مقصود كه شرطي
پيام نكنيم ، احساس خود وجود در تحولي ولي كنيم احياء
را خود منزلت و قدر نتوانيم نكنيم ، دريافت تعاليبخش
خود براي جديد تقدري نتوانيم ساده عبارت به و كنيم بيشتر
شبهاي اين در پس.كوبيدهايم هاون در آب كنيم ، مقدر
تصميم و تدبر و تفكر با همراه اما كرد احياء بايد پرفيض
به رو قابليتي و مستمر وبالندگي شكوفايي براي اراده و
-علت" صورت به فاعليت و قابليت مستمر فرآيند.افزايش
يعني.يابد ادامه ميتواند مداوم طور به "علت -معلول
نزول و ميشود نفخاتي و بركات نزول موجب اوليه قابليت
باز و ظرفيت و قابليت افزايش براي ميشود علتي بركات
...و بيشتر و بيشتر شايستگيهاي افزونتر ، الهامات
...و شبانه عبادتهاي و روزهداريها همه غايت و هدف
نه و است گشودن زندگي در جديدي افق و شكوفايي و بالندگي
آن قبول ، حج و ثوابروزه)كشيدن گرسنگي و ماندن بيدار صرف
گرامي پيامبر سخن(كرد زيارت را عشق ميكده خاك كه -برد كس
چه و كشندگان گرسنگي بسيارند چه كهفرمود نيز اسلام
سخني نيز بودا.است مطلب اين مويد روزهداران ، اندكاند
را ماه انگشت با (خدا رسولان) آنها" دارد ، باب اين در
خيره انگشت به كرده فراموش را ماه ما ميدادند ، نشان
".شدهايم
و آن پايان نه است راه آغاز ليلهالقدر اينكه آخر كلام و
شروع نقطه.نهايي اوج نقطه نه است ، مرحله يك اوج نقطه
آب)است آوردن دست به تشنگي است ، متعاليتر مقطعي و مرحله
(پست و بالا از آبت بجوشد تا -دست به تشنگيآور جو كم
شروع (قابليت كسب از پس) كنكور در پذيرش كه گونه همان
نتيجه به نيز پيامبر ليلهالقدر است ، بالاتر تحصيلات
به ورود واذن الهي آزمون در پذيرش و مجاهدتها رسيدن
در قرآن تلمذ و جديد دورهاي و مقطع شروع و الهي درگاه
است ، دانشگاه اين اول شاگرد پيامبر و ;است الهي دانشگاه
تربيت و تعليم تحصيل ، ابتداي همان از كه اولي شاگرد
و دفعي نزول تفاوت شايد.ميكند شروع نيز را ديگران
در پيامبر قدر ، شب در كه باشد نكته اين در نيز تدريجي
براي ورود اذن و شد برگزيده و پذيرفته الهي بزرگ آزمون
و سرفصل و (ربهم باذن فيها)گرفت كبريايي محضر در حضور
دريافت نهايي مربي از نيز خودرا تربيتي و كاري برنامه
نزول) پرداخت تلمذ به تدريجا سپس و (دفعي نزول)كرد
و كند ابلاغ ديگران به را آموختههايش شد موظف و (تدريجي
غرق وجامعه بخشيد جديد تقديري نيز را جامعه تدريج به
.بخشيد كرامت و عزت را خشونت و عصبيت و درجهالت
فرجوند اسفنديار
:پانوشتها
همان فراستخواه ، -10
موسسه دلبردگي ، و حديثبندگي عبدالكريم ، سروش ، -11
صص 8284 صراط ، 1375 ، فرهنگي
همان -12
همان -13
،(قدر سوره تفسير) قرآن ، از درسهايي مرتضي ، مطهري ، -14
ص 46 1360 ،
خدا ياد به گرويدگان دلهاي است نرسيده آن وقت آيا -15
گردد خاشع
ص 242 همان ، شريعتي ، -16
صراط ، فرهنگي موسسه معرفت ، ارباب عبدالكريم ، قصه سروش ، -17
143-صص 141 1376
كتاب معرفي
(ع) بيت اهل مالي منابع
از تازگي به كه كتابياست عنوان (ع)بيت اهل مالي منابع
.است شده عرضه كتاب بازار به اسلامي فرهنگ نشر دفتر سوي
از خراساني عليدوست نورالله حجتالاسلام كتاب اين مولف
چهار در را پژوهش اين كه ميباشد اسلامي مسائل پژوهشگران
مقدماتي مباحث به كتاب اول بخش.است كرده ارائه بخش
جامعه اخلاقي شكل و بشر زندگي در اقتصاد نقش درباره
.است يافته اختصاص
بررسي مورد را (ع)بيت اهل كمكهايمالي و هدايا دوم بخش
اهل خصوصي بررسياموال به نيز سوم بخش دادهو قرار
بخش آخرين كه چهارم بخش در مولف ,است پرداخته (ع)بيت
قرار بررسي مورد را (ع)بيت اهل عمومي اموال است كتاب
.است داده
خلاصه":است كرده خلاصه چنين را بحث مولف كتاب پايان در
منحصر(ع)معصومين ائمه و (ص)پيامبر مالي منابع كه اين
از ميتوانستند كه آنجا تا و نبود بيتالمال و خمس به
استفاده حق كه آن با) نميكردند استفاده بيتالمال
بسيار احتياط و دقت بارعايت استفاده صورت در و (داشتند
و (ص)خدا رسول پارسايانه برخورد.ميكردند عمل شديد
".نيست گفتن به نياز و است مشهور المال بيت با(ع)علي
كتاب براين كه مقدمهاي در سبحاني آيتاللهجعفر همچنين
گفته (ع)اهلبيت مالي منابع اهميت بر تاكيد ضمن نوشته ،
به را موضوع اين داريد پيشرو اكنون هم كه كتابي":است
و تاريخي دلايل با و داده قرار بررسي مورد نحومستدل
و خمس بر علاوه امامان ، كه است نموده ثابت استوار اسناد
".بودند كوشا توان حد در اقتصادي امور در نيز خود انفال ،
منابع فهرست داراي همچنين (ع)اهلبيت مالي منابع كتاب
تكميل و تهيه در كه كتابي مشخصات 331 آن در كه است غني
هستند عربي همگي و گرفته قرار استفاده مورد پژوهش اين
نيز اعلام فهرست داراي اين ، كتاب بر علاوه.است شده ذكر
.ميباشد
.است تومان 1400(ع)اهلبيت مالي منابع كتاب قيمت
|