دسترفته از آبروهاي براي روزنامهاي
سياه بيوه پناه در
بهجاي آمريكايي خوب تروريستهاي
افغاني بد تروريستهاي
ندارد حلي راه كس هيچ
هفته خواندنيهاي
نويسنده زندگي از قصههايي
زبانشناسي چنبره در بيستم قرن انديشه
اميدوار آدمهاي تراژدي
جمعه داستان
آشنا غريبه
ايران فتوژورناليسم براي جهاني آزموني
بر ميان راههاي
گردون
ذرهبين زير هاليوود
لئون بدون حرفهاي 2 ،
كيدمن رودرروي ;كري جيم
اصلي عامل يعني جذابيت
جمعه صداي
قاب در سينما
دسترفته از آبروهاي براي روزنامهاي
عبادتي عليرضا
مخرب تيتر چند با آلماني روزنامه قدرتمندترين بيلد
چند از و ميكشد پايين به شهرت قله از را رهبران
همه محبوب و ستاره بههمزدن چشم يك در خانهبدوش
.ميسازد
و شسته خوانندگان براي روزنامه اين كه است معروف گرچه
از اما ميشود ، چاپ كوچك قطع در اتوكشيده و رفته
را آن قدرت كريدورهاي دولتمردان تا گرفته واكسيها
تيراژ بزرگترين ميليون حدود 4/4 تيراژي با و ميخوانند
كه اندازه همان به و دارد اروپا سرتاسر در را روزانه
.ميترسند آن از دارد خواننده
شرودر گرهارد از خود عمليات آخرين در روزنامه اين
توهين دليل به را خود ارشد مشاور كه خواست آلمان صدراعظم
به عمليات اين و كند اخراج سربازان سر بر كشيدن فرياد و
بلامنازع قدرت بر باز و شد تمام اشتاينر مايكل شغل قيمت
:بود اين روزنامه اول تيتر روز آنگذاشت صحه روزنامه اين
"!صدراعظم كن اخراج را مرد اين"
مورد ركيكي لفظ به را سرباز سه كه كرد اعتراف اشتاينر
اين ، وجود با.كرد عذرخواهي و است داده قرار خطاب
نيست ، كافي اين":كرد تيتر باز و برنداشت دست روزنامه
اشتاينر تا كرد پافشاري روزنامه اين آنقدر"!صدراعظم
.كرد استعفا
غيراخلاقي رفتارهاي و غرور عليه روزنامه اين كه جنگي
به انداخت راه به ورزشي و سينمايي از اعم ستارهها
.شد مشهور "خاوياري ارتباط"
آينده سال انتخابات براي حالا همين از روزنامه اين
انداختن جا در كه قريحهاي با و كرده شروع را برنامهاش
و جملات و اصطلاحات بردن سوال زير سراغ به دارد اصطلاحات
.است انتخاباتي نامزدهاي كلام ورد كه است رفته عباراتي
شركت خبري كنفرانسهاي در بهندرت روزنامه اين خبرنگاران
اطلاعات كسب براي خستگيناپذيري شكل به عوض در ميكنند ،
براي كه گونهاي به ميكنند مراجعه خبرسازان به
.ميكنند تامين خوراك سياسي نخبگان حتي و ديگر رسانههاي
مردم بتواند كه ميگردد موضوعهايي دنبال به روزنامه اين
.كند وادار بازتاب و عكسالعمل به را
گفته رويتر با مصاحبهاي در بيلد سردبير ديكمان كاي
دهد ، تكان را مردم كه ماست توجه مورد موضوعهايي":است
با و ميكنيم دنبال را سياستمداران سايه به سايه ما
كه ميگذاريم مسائلي سر بر انگشت منتقد ، و باز چشمان
زخمها كردن باز سر باعث كار اين با و است جنجالبرانگيز
".ميشويم
قطع را روزنامهاش موفقيت ديگر دلايل جمله از ديكمان
اين مهمتر آن از و روزنامه مواضع شفافيت همچنين و آن
به قدرتش از نيست ، سياسي گرايش هيچ وامدار كه ميداند
غرور نميكند ، استفاده مخالفانش عليه سلاح عنوان
با تنها و ميبرد سوال زير را سياستگذاران و قدرتمندان
.ميپردازد خوانندگان عقيده دادن شكل به حقايق بر تكيه
.نيست جايي تحتتاثير اما است منتقدانه شدت به گزارشها
.نميترسد روزنامه اين صداي از است پاك حسابش كه كسي
گرفته چپ از رهبران و بزرگان كه است اين واقعيت اما
آلمان سابق صدراعظم_ كهل هلموت مثل راست تا شرودر مانند
در مطلبي هيچ.لرزيدهاند خود به روزنامه اين هيبت از _
بهقدري اين وجود بانيست كلمه صد از بيش روزنامه اين
اين دبيران از خود زمان در كهل هلموت كه است تاثيرگذار
كه درحالي.كرد استفاده مشاور و سخنگو عنوان به روزنامه
نيشدار تيتري و مضحك عكسي با كهل از بيلد روزنامه
ماليات مورد در خود وعدههاي به چرا كه بود كرده انتقاد
.است نكرده عمل
كوشش نيز شرودر گرهارد رسيدن قدرت به براي بيلد روزنامه
.كرد عمل موثر بسيار تحليلگران از بسياري عقيده به و كرد
را آن تا زد بيلد با مصاحبهاي به دست شرودر گذشته سال
ندارد حق هيچكس" كه گفت مصاحبه آن در باشد ، زده محكي
بود گفته بيكاراني مورد در را جمله اين و ".كند تنبلي
چنان واكنشها.ندادهاند دولت پيشنهادي مشاغل به تن كه
.گذشت آن خير از شرودر كه بود منفي
دانشگاه روزنامهنگاري استاد اربرينگ لوتز عقيده به
از بيش است ، عامه مردم زبان بيلد روزنامه برلين ، آزاد
مردم كردن سرگرم به باشد داشته اطلاعات دادن قصد كه اين
ميگيرد قرار غفلت مورد آنچه دليل همين به.ميپردازد
ديگر روزنامهنگاران كه نميدهد اهميت اين به كه است اين
به اندازه چه تا و ميخوانند را آن وقت چند به وقت هرچند
.ميگيرد قرار استفاده مورد اطلاعات مرجع عنوان
داشته را روزنامه اين تا ميزند كاري هر به دست شرودر
.باشد امان در وحشتناكش اول تيترهاي از و باشد
و آلمان دولت پرده پشت فعالان از اشتاينر كه وجودي با
حاضر شرودر است ، بوده شرودر خارجي سياست كليدي معمار يك
.شد وي كردن قرباني به
از.نيستند روزنامه اين اهداف تنها سياستمداران
بكر بوريس جنسي رسوايي روزنامه اين معروف افشاگريهاي
فوتبال ملي تيم معروف مربي بكنبائر فرانتس تنيس ، ستاره
.است مونيخ بايرن تيم مربي هيتزفلد اتمار همچنين و آلمان
ملي تيم مربي دام كريستوفر خداحافظي غزل روزنامه اين
با و خواند انتظار از زودتر خيلي را آلمان فوتبال
.كرد كوكائين مصرف به اعتراف به وادار را او خود پافشاري
يازده از يعني شد ، بيلد سردبير مان ديك كه اين از بعد
كرده منتقل آخر صفحه به را شايعات به مربوط ستون پيش ماه
حضيض به اوج از را بسياري "فلك چرخ" مانند آن در و است
.ميرساند اوج به قعر از را ديگر بسياري و ميكشد
سياه بيوه پناه در
عربهاست و گرگها پلنگها ، كنام تورابورا دژ ميگويند
را بنلادن كه آورد فشار سودان به آمريكا سال 1995 از
داشت اقامت آفريقايي كشور اين در سال پنج او.كند اخراج
كه درحالي ميكرد ، فعاليت غيرقانوني و قانوني تجارت در و
فعاليتهاي به ميكرد اداره را ساختماني شركت يك
سعوديها زمان همان از.ميداد ادامه خود جهاني تروريستي
كه اين تا.نداشت رفتن براي جايي و بودند كرده طرد را وي
اين.رسيدند وي داد به قديمي دوست سه جلالآباد از
شوروي اشغالگران با افغانستان در كه بودند كساني دوستان
.بردند تورابورا به را بنلادن آنها.بودند جنگيده
است "سياه بيوه" معني به پشتونها زبان به كه تورابورا
يخچالهاي در زمين زير چهارصدمتر كه است مخفيگاهي
سال شش از بعد حالا.دارد قرار جلالآباد مرتفع كوهستان
كند فرار پاكستان به يا كه است مانده وي براي موقعيت اين
...يا و
تعيين بنلادن دستگيري براي كه است پولي دلار ميليون 25
براي نيست كمي پول طالبان ضد افغانيهاي براي و است شده
اين هزارتوهاي در وي يافتن براي را خود كوشش تمام همين
والي عبدالقدير حاجي گفته به.گرفتهاند بهكار غار
اين در افغاني عرب تا 2000 دستكم 1500 ننگرهار ، استان
.باشد آنها ميان در بنلادن است ممكن كه دارد وجود منطقه
با مصاحبه در آمريكا رئيسجمهور معاون چني ديك اما
تورابورا در بنلادن كه داده احتمال ايبيسي تلويزيون
با باريكي دره به تورابورا تونلهاي و غارها.باشد
كه مجاهديني از يكي گفته به.ميشود ختم شيب پر ديوارهاي
اين ميكرد ، وظيفه انجام محل آن در تا 1984 سال 1979 در
با غار ورودي.است الكتريسيته و تهويه به مجهز غار
در خودرو مرور و عبور امكان و است شده استتار كاج درختان
.دارد وجود آن
در (سيا) آمريكا اطلاعات سازمان پول با مخفيگاه اين
.است شده ساخته افغانستان در شوروي ارتش با مبارزه دوران
براي است سعودي ثروتمند بسيار خانواده از كه هم بنلادن
شده رها پيش سال دو تا مخفيگاه اين.است كرده هزينه آن
تعدادي.شد احيا دوباره بنلادن پيشبينيهاي با اما بود
عليه آمريكا جنگ آغاز از پيش روز ده محلي روستاييان از
ميكردهاند همراهي را وي كه گروهي و بنلادن افغانستان
دژ اين از منطقه مردم.رفتهاند تورابورا به كه ديدهاند
و گرگها پلنگها ، " كنام آنجا ميگويند و دارند وحشت
با افغانها مبارزه زمان در تورابورا غارهاي ".عربهاست
.بود مجاهدين طبيعي اردوگاه بهترين شوروي اشغالگران
تسخير راه تنها و ندارد اثري هيچ پناهگاه اين بر بمباران
.ميبرد وقت هفته يك دستكم كه است كماندويي مبارزهاي آن
براي راهكار كردن پيدا مشغول آمريكا در برنامهريزان
ويتنام دوران "موش سوراخ" قضيه.هستند دژ اين به حمله
به حمله زياد احتمال به شود ، تكرار دوباره نبايد
.است امكانپذير فشاري دمايي بمبهاي با تورابورا
در را اكسيژن فشار و دما شديد افزايش با بمبها اينگونه
بمبها اين از استفادهميكند تخليه بمب انفجار محدوده
تسليم يا بارو و برج مدافعان كه ميشود موجب غار اين در
.شوند خفه يا و
و 25 حرفهاياند آدمربايي در تورابورا به نزديك قبايل
ماندن امان در احتمال كه است جايزهاي دلار ميليون
و قندهار مردم البته.ميكند تضعيف را دژ اين در بنلادن
بنلادن به نسبت بيشتري مهماننوازي حس پشتوننشين مناطق
و پيچ تمامي قاچاقچيان و دارد خروجي سه تورابورا.دارند
فقط پاكستان تا بارو و برج اين از.بلدند را آن خمهاي
بنلادن دوستدار كه پاكستانيهايي.است راه كيلومتر 45
قصد نيز آمريكا و كنند محافظت وي از است ممكن هستند
افغانستان عليه جنگ ائتلاف عضو كه _ را پاكستان بمباران
در مشرف پرويز امنيتي نيروهاي دليل همين به.ندارد _ است
دارد ، وجود پاكستان به بنلادن فرار احتمال كه مناطقي
نيروهاي همين كه اين احتمال اين وجود با.شدهاند مستقر
وجود باشند بنلادن و طالبان طرفدار دل ته از امنيتي
.دارد
بهجاي آمريكايي خوب تروريستهاي
افغاني بد تروريستهاي
درياي و ميانه آسياي حوزه نفتي منابع وجود با
شد خواهد بدل ديگري سعودي عربستان به خزرافغانستان
سادات رضا:مترجم
دوم دور شروع انتظار در زياد آمريكايي خوب شهروندان
معاون چني ديك.ماند نخواهند تروريسم عليه آمريكا حملات
ممكن آمريكا كه داد هشدار پيش هفته آمريكا جمهور رئيس
سومالي.بزند نظامي اقدام به دست كشور تا 50 عليه 40 است
عراق كنار در است القاعده براي امني بهشت ميشود گفته كه
كه رامسفلد.دارد قرار آمريكا بالقوه اهداف فهرست صدر در
با افغانستان بد تروريستهاي ساختن جايگزين از
از ميكرد ، شادماني اظهار آمريكايي خوب تروريستهاي
بپردازد نشده پرداخته بدان كه بررسي به كه خواست پنتاگون
.است كرده رد را افغانستان جنگ از پس گزينههاي ايده و
اشتياق و شور به اشاره با گاردين انگليسي روزنامه
از نقل به تروريستي گروههاي كوبيدن درهم براي آمريكا
فرصت":مينويسد آمريكا خارجه وزارت ارشد مقامات از يكي
آمريكا ديرينه اهداف به دستيابي براي را آمده بهدست
با آمريكايي سرباز هجده سال 1993 در.شمرد غنيمت بايد
ذكر از او..شدند كشته سومالي در شقاوت و بيرحمي
دريايي تفنگداران اينكه بر مبني سيا سازمان آمارهاي
تبعه هزار ده تا هفت بين سومالي ترك از قبل آمريكا
جان مقابل در و كرده خودداري كردند قتلعام را سومالي
دادن قرار هدف براي كافي دليلي را آمريكايي سرباز هجده
تهاجم براي مناسبي آزمون گستره سوماليميداند سومالي
".بود خواهد عراق به نهايي
در نيويورك چاپ آمريكايي روزنامه ژورنال والاستريت
آمريكا براي معضلي به عراق كه ميدارد اذعان مقالهاي
است نمانده باقي حمله براي هدفي ديگر كه چرا است شده بدل
و آمريكا هوايي حملات به اشاره با آمريكايي مقام يك و
:ميگويد ميشود انجام روزه هر تقريبا كه عراق به انگليس
توجيه آن به حمله كه اهدافي كمبود با اندك اندك ما"
".ميشويم مواجه باشد داشته نظامي
توانست نيز فارس خليج جنگ 1991 از پس كه حسين صدام
كه بيشماري موانع عليرغم كند حفظ را عراق بر خود حاكميت
توانسته آوردند بهوجود كشور اين براي انگليس و آمريكا
نظارت و كند مستحكم عراق در را خود حاكميت پايههاي است
در تسليحاتياش سابق تامينكنندگان و دوستان سختگيرانه
.نداشت پي در را وي حكومت تضعيف موجبات نيز واشنگتن لندن ،
پنهان خود انگلستان ساخت پناهگاههاي عمق در كه صدام
سالم جان عراق به تهاجمات تشديد و تجديد از است شده
با كه عراق مردم براي وضع كه آن حال برد خواهد بهدر
به آمريكا مكرر درخواستهاي قبال در صدام دشمني و عناد
ميشوند ، محسوب صدام انساني سپر و شدهاند گرفته گروگان
.بود نخواهد چنين
به مقالهاي در نيز آمريكايي هفتهنامه استاندارد ويكلي
ابزاري را آنها و پرداخته غرب در پوششي رسانههاي نقش
و ميكنند ايفا خوبي به را خود هدايتگر نقش كه ميداند
آمريكن _ انگلو رسانههاي تمامي كشور ، اين در:مينويسد
مردم سرنوشت و دارند قرار آمريكا منافع محافظين دست در
و شده گزارش شدهاي كنترل و محدود حيطه در سومالي و عراق
كه شود تداعي اينگونه كه ميگيرند قرار بحث مورد
تروريسم با نبرد حال در انگلستان و آمريكا دولتهاي
افغانستان به آمريكا حمله مورد در كه همانگونه.هستند
قادريم چگونه ما كه شد خواهد مطرح اينگونه موضوع شد عمل
.شويم روبهرو "غيرمتمدن جوامع" معضل با وجه بهترين به
موضوعي كماكان است حوادث اين پس در كه واقعيتي مهمترين
در طولاني سابقهاي آمريكا.ماند خواهد باقي ممنوعه
تروريستها به دادن پناه و دولتي تروريستي اقدامات انجام
دادگاه سوي از كه است جهان كشور تنها متحده ايالات.دارد
يكي و است شده محكوم بينالمللي تروريسم با مبارزه جهاني
كه را متحد ملل سازمان امنيت شوراي قطعنامههاي از
و كشورها همه سوي از بينالمللي قوانين رعايت خواستار
.كرد وتو را بود شده آمريكا متحده ايالات خصوصا
كه متحد ملل سازمان دبيركل سابق معاون هاليدي دنيس
عراق عليه آمريكا اقدامات داد استعفا خود سمت از اخيرا
يكي در كه اوميكند توصيف "نسلكشانه تحريم خطمشي" را
به پاسخ در بود يافته حضور بيبيسي زنده برنامههاي از
آيا پرسيد وي از كه بيبيسي خبرنگار بورك مايكل سوال
با اخلاقي لحاظ به را پدر بوش جورج و صدامحسين ميتواند
هزار دهها غيرضروري قتلعام به كند؟ مقايسه يكديگر
اين و كرد اشاره فارس خليج جنگ 1991 ضمن در عراقي شهروند
زندهزنده كشتهشدگان از بسياري كه شد يادآور را واقعيت
غني اورانيوم به آلوده سلاحهاي جنگ اين در.شدند دفن
يكي ميتوان كه گرفت قرار استفاده مورد بهطورگسترده شده
را عراق جنوب در سرطان همهگير شيوع اصلي دلايل از
.دانست تسليحات نوع اين از استفاده
دوران در غرب جنايات تاريخچه بررسي كه ميافزايد هاليدي
ميكند پيدا آماتور يك وجهه زمينه اين در حسين صدام اخير
ندارد وجود ادعا اين اثبات براي منطقي ادله كه آنجا از و
گرايشات داشتن به بپردازد حقيقت اين ذكر به كه كس آن هر
سياسي علوم استاد فرانك ريچارد.ميشود متهم آمريكايي ضد
اينگونه را موضوع اين پرينستون دانشگاه بينالمللي
كاركردي رسانهها در غرب خارجي سياست":ميدهد توضيح
وجههاي ارائه و يكسويه قانوني اخلاقي ، جهتگيري با برحق
قرار تهديد معرض در كه معصوميتي و غربي ارزشهاي از مثبت
براي نامحدود خشونت اعمال كه ميكند پيدا نمود است گرفته
".ميشود توجيه راستا همين در غرب از محافظت
پل و آمريكا دفاع وزير رامسفلد كنوني برتري و تفوق
آبراهام اليوت و پرل ريچارد همچنين و وي معاون ولفويتز
معناي به آمريكا سياستگذاريهاي عرصه در وي دستياران
نوعي تهديد خطر در دنيا اعظم بخش اكنون كه است اين
حال در دوم جهاني جنگ از پس كه هستند ژئوپولتيك فاشيسم
حملات 11 از پس آن تكميل روند و است بوده شكلگيري
.است گرفته سرعت سپتامبر
بنيادگرايان نماد بايد را واشنگتن كنوني حاكمه هيات
و دالس فاستر جان وارثان اينان.دانست آمريكايي واقعي
و خارجه امور وزارت مسئوليت دهه 50 طي كه هستند دالس آلن
دوران اصلاحطلب دولتهاي و داشتند برعهده را سيا سازمان
..و گواتمالا عراق ، ايران ، چون كشورهايي در را معاصرشان
بينالمللي معاهدات و شكستند درهم ديگري از پس يكي.
در ژنو معاهده 1954 جمله از گذاشتند زيرپا را بيشماري
دلايل از دالس فاستر جان سوي از آن نقض كه هندوچين مورد
ويتنامي ميليون پنج مرگ به كه بود ويتنام جنگ آغاز اصلي
زمره از اكنون كه پنتاگون و سيا محرمانه مدارك.انجاميد
آشكار را حقيقت اين شدهاند خارج شده ، طبقهبندي اسناد
از استفاده احتمال دوبار آمريكا زمان آن در كه ميسازند
.بود داده قرار بررسي مورد جديت با را هستهاي سلاح
شروع و كشور يا 50 به 40 حمله بر مبني ديكچني تهديدات
بايد نيز را نرسد پايان به ما عمر طول در شايد كه جنگي
نظاميگري اين توجيه ادله.كرد ارزيابي راستا همين در
كه آتلانتيك دوسوي نخبگان توسط ديرباز از آمريكا آشكار
كه منفردي گروههاي كه ملل از مجموعهاي نه را بشريت
ميانگارند ، گيرند قرار ذينفوذ قدرتهاي خدمت در بايد
لقب ناكام دولتهاي اكنون فقير كشورهاياست شده آماده
به ميپردازند آمريكا با مخالفت به كه آناني و گرفتهاند
اكنون غرب حملات.يافتهاند نام تغيير ياغي كشورهاي
يكي ايگناتيف مايكل و است گرفته نام بشردوستانه مداخله
بشر حقوق پروفسور اكنون ويتنام خلبانان بيرحمترين از
دولت در دالس حضور دوران بسان و است هاروارد دانشگاه در
نقش كه مجموعهاي به متحد ملل سازمان جايگاه آمريكا
مشروعيت آوردن فراهم و بمبارانها آوار جمعآوري
برعهده را غرب استعمارگرانه اقدامات براي بينالمللي
.است يافته تنزل دارد ،
پنتاگون و جهاني تجارت مركز دوقلوي برجهاي به حمله
مترصد را آنچه تا داد بوش دولت دست به را لازم بهانه
يازده تروريستي حملات از قبل حتيبخشد عينيت بود انجامش
براي را گستردهاي تحركات آمريكايي ارشد مقامات سپتامبر
گسترده حمله مورد در ميانه آسياي كشورهاي مثبت نظر جلب
واشنگتن ، براي.بودند كرده آغاز افغانستان به آمريكا
اين اساسي مشكل بلكه نبود بشر حقوق نقض طالبان اصلي مشكل
افغانستان كامل كنترل بود نتوانسته طالبان رژيم كه بود
آمريكايي سرمايهگذاران براي كه واقعيتي گيرد ، دست در را
به خزر حوزه از نفتي لولهاي خط ايجاد به علاقهمند كه
.بود شده مشكلآفرين داشتند را هند اقيانوس حواشي
فراگير دولتي ايجاد در طالبان ناتواني ديگر سوي از
انداخته مخاطره به را منطقه در آمريكا استراتژيك منافع
نفت صنعت اجرايي مديران به سال 1998 در چني ديك.بود
منطقهاي كه نميكرديم گمان هرگز ما":بود گفته آمريكا
استراتژيكي اهميت چنين از ناگاه به خزر حوزه چون
منطقه اين مورد در هيچگاه ما كه حالي در شود برخوردار
".نداشتهايم دست در جدياي طرحهاي
در را قدرت سال 1996 در طالبان كه زماني واقع در
گروه اين ظهور از نهتنها واشنگتن گرفت دست در افغانستان
كردند سفر تگزاس به طالبان رهبران بلكه كرد خرسندي ابراز
شده پذيرايي يونيكال نفتي شركت مديران سوي از آنجا در و
.پرداختند آمريكا نفتي طرحهاي مورد در گفتوگو به و
نظر مورد لولهنفتي احداث منافع از بخشي آمريكاييان
عوايد كل %به 15 كه كردند پيشنهاد طالبان به را يونيكال
زمان آن در آمريكايي مقامات از يكي.ميشد بالغ طرح اين
به افغانستان خزر نفتي منابع وجود با كه بود گفته
كه نفتي مستعمره يك شد ، خواهد بدل ديگري سعودي عربستان
چشم به آن در زنان حقوق رعايت و دموكراسي از اثري
در بمبگذاري دليل به طرح اين كه هرچند.نميخورد
القاعده گروه به كه آمريكا شرق در آمريكا سفارتخانههاي
.شد رها راه نيمه در است شده داده نسبت
در رسانهاي دژخيمان جدول صدر در اندك اندك طالبان گروه
حادث شگفتانگيزي اغماضهاي كه آنجا گرفتند قرار آمريكا
در پوتين ولاديمير رژيم عملكرد مثال عنوان بهميشود
مردم از نفر هزار بيست حداقل قتلعام مسئوليت كه مسكو
قبل هفته دو.ميشود انگاشته ناديده دارد ، برعهده را چچن
در شخصياش مزرعه در پوتين خود جديد و صميمي دوست از بوش
.كرد پذيرايي تگزاس كرافورد
هرچند.هستند برخوردار دايمي مصونيت از نيز بلر و بوش
جان عراق تحريمهاي اثر بر كه عراقياي كودكان تعداد كه
مجموع از آنان تعداد و است افزايش حال در ميبازند
وجدان ليكن است بيشتر جهاني تجارت برج در كشتهشدگان
كودكان كنار.شد نخواهد باخبر فاجعه اين از آمريكا عمومي
افغانها قتلعام بسان همچنين و چچنيها كشتار مثل عراقي
كشتار به نسبت پايينتر سطحي در اخلاق لحاظ به
.ميگيرد قرار آمريكاييان
ندارد حلي راه كس هيچ
ايران در دايرهالمعارفنويسي پيچيده وضعيت به نگاهي
بزنيم حرف دقيق نداريم عادت ايرانيان ما:اميرفريار فرخ
بدهيم آمار
به مراجعه نتيجه در.كنيم ردوبدل صحيح اطلاعات و
است ممكن حداقل در تخصصي و عمومي دايرهالمعارفهاي
براي انتشار ، محض به بايد دايرهالمعارفي هر:آژند يعقوب
شود ويرايش و بازبيني شدن روزآمد
آذر شكوفه
روبهرو عمده نقص دو با همواره ايران در مرجعنويسي
- مجلدات 2 تاليف در زمانبندي رعايت عدم - است1 بوده
.چاپ تجديد هنگام به مجلدات نشدن ويرايش و روزآمد
مديريت عدم مشخص ، مواردي در نكته ، دو اين به بتوان شايد
.افزود نيز را كتب برخي به دسترسي عدم و سانسور تخصصي ،
بهخصوص - مرجعنويسي موانع ، اين بهرغم اما
خود به را زيادي مشتاقان ايران در - دايرهالمعارفنويسي
موازي فعاليتي آنها از تعدادي فعاليت كه است كرده جذب
.ميمانند باز راه ، نيمه در بيشتر ، تعدادي و ميشود محسوب
فرهنگ وزارت همراهي محققان ، استقبال دلايل از يكي شايد
پژوهشي اموري در مالي پشتوانه عنوان به اسلامي ارشاد و
.باشد دست اين از
مشغول تهران در اكنون هم كه دايرهالمعارفهايي از برخي
:است قرار اين از هستند آن تدوين
و كودك دانشنامه ;فرخزاد پوران همت به شاعر زنان فرهنگ
;كودك كتاب شوراي نظر زير و ميرهادي توران همت به نوجوان
;جمهوري رياست زنان مشاركت مركز پيشنهاد با زن دانشنامه
;بجنوردي موسوي مديريت با اسلامي بزرگ دايرهالمعارف
;عادل حداد دكتر مديريت با اسلامي دايرهالمعارف
حسن مديريت با فارسي ادب دانشنامه ;تشيع دايرهالمعارف
و زبان فرهنگستان نظر زير فارسي ادب دانشنامه و انوشه
.آيتي عبدالمحمد مديريت با و ادب
مشكلات آيا كه دريابيم ميكنيم تلاش گزارش اين در
يا ميگردد باز غيرمتخصص مديريت به دايرهالمعارفنويسي
كه اين و دارند شركت نقصان اين در نيز ديگري موثر عوامل
چيست؟ دستاندركاران اجرايي راهكارهاي
& & &
جلد شش تاكنون كه فارسي ، ادب دانشنامه مسئول انوشه ، حسن
مشغول روزها اين و رسانده چاپ به را دانشنامه اين از
دانشنامه - دانشنامه اين نخست جلد ويرايش و چاپ تجديد
بيتجربگي چون مسائلي به است ، -مركزي آسياي در فارسي ادب
حوزه سياستهاي در ثبات نبود و گروهي كارهاي در جمعي
.ميكند اشاره فرهنگي
مجموعه اين تدوين مشغول سال 1371 از كه پژوهشگر ، اين
بلد جمعي كار ايراني پژوهشگران":ميگويد است ، دانشنامه
به كساني را كارها بهترين تاكنون متاسفانه و نيستند
مثل پرداختهاند ، آن به تنهايي به كه رساندهاند پايان
.داد انجام عظيمي حركت خودش زمان در كه دهخدا علامه خود
بوده گروهي كاري كه مصاحب جلدي سه دايرهالمعارف طرفي از
به ايران پژوهشگران گروهي كار تجربههاي اولين جزء و
در.كشيد طول سال آن 35 سوم جلد پايان تا ميآمد حساب
دسترس و كنار در مدارك و اسناد تمام بايد گروهي كار
."ميآفريند را مشكلاتي خود اين كه گيرد قرار پژوهشگران
برنامهريزي در پايدار سياستهاي نبود مرجعنويس اين
چاپهاي افتادن تعويق به در موثري دليل نيز را فرهنگي
مورد رضاخان مدخل روز يك":ميگويد او.ميداند مجلدات
بار يككبير شاه رضا مدخل ديگر روز و ميشود واقع قبول
اتوبان ديگر روز و است كفر آلاحمد جلال اسم آوردن
مدخل به پرداختن روز يك.ميكنند او نام به را بزرگي
آن به بايد و ميتوان ديگر روز و است ممنوع شاملو احمد
".نيست كوچكي مسئله اين و.پرداخت
روزآمد مرجعهاي كمبود
بحث نيز فرهنگها و دايرهالمعارفها شدن روز به مقوله
لغتنامههاي و دايرهالمعارفها اگر كه است طرحي قابل
روز به پژوهشگر گروهي توسط ساليان ، طي فارسي ، قبول قابل
مرجعهاي كمبود از بزرگي بخش ميتوانستند شايد ميشدند ،
كه است آن حوزه اين مشكلات از يكي.كنند جبران را روزآمد
افراد يا فرد زيرنظر نظر مورد مرجع كتابهاي بيشتر اكنون
.هستند دور به پژوهشگران ديگر دخالت حيطه از و هستند خاصي
ميرسد چاپ به او دختر زيرنظر اكنون كه معين فرهنگ مثل
و حييم دوزبانه فرهنگ و مصاحب فارسي دايرهالمعارف و
حاشيه در ميتوانست حمايتي ديد با ارشاد وزارت اگر.غيره
بتوانند پژوهشگراني تا سازد فراهم بنيادي مرجع ، كتب اين
كتب شايد كنند ، روزآمد را كتب اين محدودي ، زماني ظرف در
حسن.نميشدند واقع بلااستفاده و مهجور حد اين تا مرجع
:ميگويد خصوص اين در انوشه
فرهنگ كه دادم پيشنهاد اميركبير انتشارات به من خود"
اين.شود روز به پژوهشگر گروه توسط عنوان همين تحت معين
البته كه دادم هم مصاحب كتاب مورد در را پيشنهاد
اين ويرايش تجديد با ميتوان.نشد آن از استقبالي
تيراژ به را كتاب اين بار يك سال چند هر در كتابها
رساند ، چاپ به تومان هزار حداكثر 30 بهاي با بالا بسيار
تنها نه كتاب ، اين چاپ تجديد باتومان هزار نه 150
باشد ميتواند نيز سودآور بلكه درميآيد ، نيز كتاب هزينه
."برسد مالي استقلال به و
دايرهالمعارفها انتشار بطئي حركت
جدي حدي به دايرهالمعارفها در زمانبندي تعويق مسئله
فرهنگ سوم جلد انتشار با فريار ، امير فرخ گفته به كه است
.شد كامل دانشنامه يك صاحب ايران تازه مصاحب فارسي
حركت كندي دايرهالمعارفها تاريخچه به اجمالي نگاهي با
كه اسلام جهان دانشنامه.ميشود ديده سهولت به آنان
پس اكنون رسيد ، چاپ به سال 69 در ب حرف از آن جلد نخستين
دايرهالمعارف.است كرده آغاز را پ حرف سال ، ده گذشت از
شد ، منتشر آن جلد نخستين سال 67 كه نيز ، اسلامي بزرگ
رسانده پايان به را الف حرف سال ، گذشت 13 از پس اكنون
كار به آغاز سال 66 در كه نيز تشيع دايرهالمعارف و است
.است رسيده "ژ" حرف به تازه كرد ،
شنوندهاي هر تيزبين ذهن طبيعتا مشترك گذشتههاي اين
از ناشي بطئي حركت اين واقعا.ميكند جلب خود به را
نكردن برآورد و كار آسانگيري متخصص؟ مديريت نبود چيست؟
راه؟ آغاز در موجود امكانات
داشته توجه":ميگويد زمينه اين در فريار امير فرخ
انقلاب از پس فارسي بزرگ دايرهالمعارفهاي اغلب كه باشيد
در يعني ;كردند كار به آغاز انقلابي شور پر فضاي يك در و
اسلامي فرهنگ بايد كردند تصور فرهنگي مسئولان كه موقعيتي
من اعتقاد به ديگر ، طرف از.بشناسانند جهانيان به خود را
آتي مشكلات بروز باعث ابتدا در مسئولان سادهنگري نوع يك
كردند ، تصور ساده را دايرهالمعارف كار افراد اين يعني ;شد
نتيجه در و نكردند برآورد را خود مالي و انساني امكانات
."برخوردند مشكل به راه آغاز همان در
مرجعنويسي است ، بوده كتابدار سالها كه اميرفريار ، فرخ
مقايسه پيشرفته كشورهاي در مرجعنويسي با را ايران در
رشد بزرگ كشورهاي در مرجعنويسي":ميگويد و ميكند
سه و جلد دو از آنان دايرهالمعارفهاي يعني دارد ، جنيني
مجلدات به جديد ويرايش با اندك اندك و ميشود شروع جلد
فراموش نبايد نيز را مهم نكته اين ضمن در.ميرسد بالا
جايگاهي ايرانيان ما نزد مرجع كتب به مراجعه كه كرد
بزنيم ، حرف دقيق نداريم عادت ايرانيان ما زيرا ;ندارد
مراجعه نتيجه در.كنيم ردوبدل صحيح اطلاعات و بدهيم آمار
.است ممكن حداقل در تخصصي و عمومي دايرهالمعارفهاي به
مشكل كه ميرسيم احتمالي پاسخ اين به نتيجه در
عميق ، مشكل يك مرجع به مراجعه و دايرهالمعارفنويسي
ديگر با موازي و همسنگ است ، معرفتشناختي و ريشهدار
ملت اين فرهنگ در ريشه كه مملكت اين پروژهاي مشكلات
."دارد
براي را راهحلي هيچ گفتههايش پايان در اميرفريار فرخ
كه است معتقد زيرا ;نكرد پيشنهاد مرجعنويسي مشكلات
است حل قابل زمان گذشت با تنها فرهنگي و ريشهدار مشكلات
.كرد تجويز آن براي نميتوان قطعي حل راه هيچ و
با مركزي تشكيل اميرفريار فرخ چون پژوهشگري كه آن با
صنف اين مشكلات حل براي را پژوهشگر تعدادي دائمي حضور
معتقد آژند يعقوب كرد ، قلمداد مشكلآفرين حتي و غيرضروري
مشكلات برخي به رسيدگي منظور به سازماني تشكيل كه است
روزآمد ويرايشهاي عدم و زمانبندي چون مرجع كتابهاي
دانشنامه" تدوين مشغول خود اكنون او.باشد مفيد ميتواند
اين.است هنري حوزه زيرنظر "ايران معاصر نامآوران
تاكنون است كرده كار به آغاز سال 1372 از كه دانشنامه
او.كند انتشار آماده را آن از جلد يك تنها است شده موفق
در مثبتي نقش باشد داشته قصد ارشاد وزارت اگر":ميگويد
ميتواند كند ، ايفا كشور اين نويسي دايرهالمعارف حركت
و حمايتي هدف با البته كند ، تاسيس را مركزي يا موسسه
از يك هر نام به..و بوروكراسي ايجاد نه مثبت ،
هميشگي طور به يك درجه پژوهشگر تعدادي و دايرهالمعارفها
محض به دايرهالمعارفي ، هر تا باشد داشته اختيار در
.شود ويرايش و بازبيني به شروع شدن روزآمد براي انتشار ،
اطلاعات نظر از خصوص به اعلام ، يا دايرهالمعارفها برخي
اسامي دهخدا در.شدهاند خندهدار ديگر جغرافيايي ،
.باشند نداشته خارجي وجود حتي ديگر شايد كه هست روستاهايي
متولي بدون انتشار ، از پس دايرهالمعارفها ، متاسفانه
".ميشوند پيچيدهاي وضعيت دچار و ميمانند
نميشوند ويرايش دايرهالمعارفها
و مرجع كتب مجلدات ، تاليف در زمانبندي مشكل بر علاوه
آن ، شدن استفاده قابل منظور به اثر ويرايش و بازبيني عدم
كتب برخي مديريت در نيز ديگري مشكل كه ميرسد نظر به
تاليف براي بسيار هزينه صرف آن و دارد وجود
كار اين البته كه است تكراري و موازي دايرهالمعارفهاي
هر زيرا ;باشد داشته منفي بازدهي نميتواند خود خودي به
وارد خود ديدگاه با ميتواند پژوهشي گروه يا پژوهشگر
سرانه كه شرايطي در كه اينجاست نكته اما.شود مقولهاي
به دستاندركاران خود كه است ناچيز قدر آن كشور فرهنگي
در [احتمالا] كه حركتي براي هزينه صرف هستند ، معترف آن
نشان است ، نقصان يا اشتباه دچار خود ماخذ كتابهاي تعيين
اشتباهات تكرار حال در همواره ايرانيان ما كه ميدهد
.هستيم خود گذشته
مصادر" جلدي فرهنگ 12 كه فرهنگنويسي خليلي ، مهيار دكتر
مشكل بزرگترين شد ، سال مرجع كتاب جايزه برنده او "فارسي
كارشناسي برنامهريزي و تخصصي مديريت عدم از ناشي را
فارسي زبان فرهنگستان جديدا":ميگويد او.ميداند
.بنويسند را فارسي مصادر تا است كرده تعيين را عدهاي
جلد در 12 برادرم همكاري با مفصل طور به من كه را كاري
از اما شد ، نيز سال جايزه برنده كه آن با و كرديم تدوين
سوي از كه عده اين حالا نشد ، استقبالي هيچ محققان سوي
براي كه قلبي احترام تمام با شدهاند ، انتخاب فرهنگستان
منابع برخي از خود كار شروع براي قائلم ، محققان اين
آنها بر بطلان خط پيش سالها از كه ميكنند استفاده
".است شده كشيده
و فرهنگها در بشويم دقيقتر و دقيق بخواهيم هم باز اگر
غمانگيز نكات به اخير سال تاليفي 20 دانشنامههاي
.رسيد خواهيم بيشتري
مديريت با دهخدا لغتنامه موسسه كه نكته اين دانستن
فرهنگ تاليف شهيدي سيدجعفر دكتر چون موثري فرهنگي چهره
تاكنون دهه 1350 اوايل از كه است كرده شروع را فارسياي
و است برانگيز تامل است ، رسيده "اغيل" حرف به تازه
بيرشك احمد دكتر زيرنظر "فارسي جامع فرهنگ" تاليف همچنين
و ساله هشت تلاش از پس كه فارسي بزرگ دانشنامه موسسه در
و ماند ، معلق بينتيجه مدخل چهارهزار از بيش فيشبرداري
امر به علاقهمند هر ديگر ، مشابه پروژههاي بسياري
.واميدارد افسوس به را كشور اين تحقيق و ادبيات
به حادي نقايص چنين كه است غيرتخصصي مديريت از مشكل اگر
در ايرانيان ما بيتجربگي در مشكل اگر و آمده وجود
به) مصاحب فارسي فرهنگ بالاخره چرا است ، گروهي تلاشهاي
اگر و آمد بيرون كار از سربلند (نخست جلد دو در خصوص
و فرهنگ وزارت چرا است ، مالي حمايتهاي نبود در مشكل
چندين مبالغ ساليانه دانشنامهاي هر براي اسلامي ارشاد
فرخ كه است همان جواب آيا ميكند؟ هزينه توماني ميليون
كرد؟ بيان صراحت با خود صحبتهاي در اميرفريار
هفته خواندنيهاي
است ميديده خواب به را او ديگري شايد
خواب اوسنههاي
ميهندوست محسن
صفحه 168_ مركز نشر
1380_ اول چاپ
تومان 1200
.است خواب درباره (اوسنه) افسانه ده "خواب اوسنههاي"
واقعيتهاي در چند هر و ديدهاند ديگران كه خوابهايي
را محتوم آيندهاي تا ميكوشند اما دارند ، ريشه اطرافشان
ميكوشد اول وهله در "خواب اوسنههاي".كنند پيشبيني
اين در كه آدمهايي.دهد نشان را روياها بررسي بودن مشكل
بازبيني مستقيما را روياها نميتوانند هستند افسانهها
روياها آن از كه خاطرهاي درباره ميتوانند تنها كنند ،
با دقيقا خاطرهها آن گاهي چند هر.بزنند حرف دارند
از پس آدمها اين شايدندارند تطابق (خوابها) روياها
اين خوابهاي.ميبخشند بهبود را خوابهايشان شدن بيدار
در تنها شگردشان كه هستند بينظيري قصههاي افسانه ده
بيداري از پس شايد كه است جا همين از است ، قصهگويي نوع
را او ديگري شايد".ميدهند ادامه را قصهبافي آن نقل و
."است ميديده خواب به
نويسنده زندگي از قصههايي
فرانكفورت فرودگاه زن
روانيپور منيرو
صفحه 143- قصه نشر
1380- اول چاپ
تومان 950
اين كه نيست مهم.است قصهنويس ذاتا روانيپور منيرو
گرفته سرچشمه مادربزرگها قديمي حكايتهاي از قصهها
در ريشه يا باشد خيالي نويسنده ، خلاقيت از يا باشد
ميتواند روانيپور كه است اين مهم.باشد داشته واقعيت
چهقدر آدم كني احساس كه بگويد برايت طوري را قصهها اين
به اگرشود تنگ نويسنده يك نوشتن قصه براي ميتواند دلش
در نويسنده كه ، باشيم داشته اعتقاد سانتاگ سوزان گفته
بيان و ميگذارد نمايش به را خودش از جزيي قصهاي هر
منيرو خود به قصهها شبيهترين قصهها اين شايد ميكند ،
با كه است خوب قدر آن روانيپور قصههاي حال هر به.باشد
قصهنويسان آوانگاردترين از او كه گفت ميتوان جرات
.است ايران معاصر
زبانشناسي چنبره در بيستم قرن انديشه
(شعر:دوم جلد) ادبيات به زبانشناسي از
صفوي كورش
صفحه 216_ هنري حوزه انتشارات
1380- اول چاپ
تومان 1000
را بيستم قرن فلسفي انديشه زبانشناس نيچه كه روزي از
بيشتر چه هر زبانشناسي ، اهميت گرفت ، آراياش چنبره در
اجتماعي ، علوم ساير با آن رابطه و عملي كاربرد و شد آشكار
متاسفانه ، .گرفت قرار پذيرش مورد آگاهانهتري ، صورت به
پرداخته زبانشناسي به بايد ، كه چنان آن ما ، كشور در
تا زبانشناسي از" مثل كتابي ضرورت بنابرايناست نشده
عين در مذكور ، كتابميشود مشخص بيشتر چه هر "ادبيات
توان حد در زبانشناسي ، تحولي سير تاريخ از برخورداري
صفوي كورش.بپردازد مكاتيب اين از كدام هر به تا ميكوشد
نظريات اين كاربرد ميكند سعي مكاتيب ، اين نقد همراه به
بزرگترين از يكي.دهد نشان شعر خصوص به و ادبيات در را
آثار با زبانشناسي آراي كه است اين كتاب اين حسنهاي
.ميشود داده مطابقت فارسي ادبيات
اميدوار آدمهاي تراژدي
ساماراكيس آنتونيس نوشته
كلانتريان مرتضي ترجمه
صفحه 256_ آگاه انتشارات موسسه
1380_ اول چاپ
تومان 1200
نوع ميدهد نشان متفاوت اول نگاه در را "ضعف نقطه" آنچه
با را سينما ميكوشد "ساماراكيس" رمان.است آن روايت
زمان كه است آن راه اين در اول قدم و دهد آشتي ادبيات
قطع مدام قصه حال زمان.بگيرد كار به را پراكنده
آدمهاي حال و گذشته.برميگردد گذشته به قصه و ميشود
چه و ميزنند حرف كه زماني چهاست رمز و راز از پر قصه
آينده از بيخبري شايد و دلهره نوعي هستند ساكت كه زماني
سياسي/پليسي قصه.است معلوم سكوتشان و حرفها در
را اميدوار آدمهاي تراژدي كه است تلخي طنز "ساماراكيس"
نميدانند كه اميدواري آدمهاي.ميگذارد تماشا به
خاطر به را امروزشان نميخواهند اما چيست سرانجامشان
!كنند خراب فردا
جمعه داستان
دزدي بچه
الن وودي:نوشته
آزرم محسن:ترجمه
وايستاده.دزديدن رو من بودم بچه كه موقع اون يهبار
ترمز پام جلوي بزرگي سياه سواري يه كه مدرسه در دم بودم
سوال به كردن شروع و بيرون اومدن ازش آدم تا دو بعد.زد
و جن فقط آدماش كه برم جايي باهاشون دارم دوست كه پرسيدن
من به ميدن رو مصور كتاباي همه جا اون ميگفتن پريان؟
هم من.بخورم شكلات ميتونم بخواد دلام كه هم چقدر هر و
.ميكنم قبول كه گفتم جا در
هم تهديدآميز نامه يه و بردن خودشون با رو من اونا بعد
.داره بدي عادت مطالعه موقع بابام.نوشتن بابام براي
تخت توي رفت و كرد بغل رو نامه شب اون كه بود همين براي
و شد سنگين پلكاش خوند ، نامهرو نصف كه هم وقتي.خواب
بردن خودشون با رو من دراز مدت همين توي.برد خوابش
.بستن رو دهنام و پا و دست و نيوجرسي
براي.شدهم دزديده من كه فهميدن بالاخره من خونواده
اجاره رو من خواب اتاق و شدن كار به دست سرعت به همين
.دادن
بايد كه بودن نوشته بابام براي تهديدآميز نامه اون توي
نيوجرسي توي توخالي درخت يه توي رو دلار هزار و بره
رو دلار هزار اون ميتونست راحت خيلي بابام البته.بذاره
درخت يه نميتونست ميكرد درد كمرش چون خب ، ولي كنه ، جور
.ببره نيوجرسي تا را توخالي
بودم توش من كه رو جايي "آي.بي.اف" ماموراي بالاخره
كه ميشنيدم رو دادوفريادشون صداي گفتن.كردن محاصره
تحويل رو اسلحهتون...كنين آزاد رو بچه":ميگفتن
".بالا ببرين هم رو دستاتون و بدين
اجازه هم شما ولي ميكنيم ، آزاد رو بچه ما":گفتن دزدا
.بريم و بشيم ماشين سوار داريم ، نگه رو اسلحهمون ما بدين
سوار ميديم اجازه ما كنين ، آزاد رو بچه":گفتن مامورا
تحويل بايد اسلحهتونرو ولي برين ، و بشين ماشينتون
".بدين
هم رو ماشينمون ميكنيم ، آزاد كه رو بچه":گفتن دزدا
".نديم تحويل رو اسلحهمون بذارين ولي نميخوايم ،
."!خودتون مال بچه اصلا":گفتن مامورا
آشنا غريبه
بوكوسكي چارلز آثار و زندگي به نگاهي
شد رانده زندگي از كه مردي پير
سيفاللهي رضا ترجمه
اعتقاد به _ بوكوسكي چارلز مرگ با _ مارس 1994 در 9
از را خود شاعر بزرگترين آمريكا طرفدارانش ، از بسياري
آمريكا مرزهاي از خارج در بوكوسكي شهرت اما.داد دست
شدت به كه بوكوسكي ، نثر.است كشور آن داخل از بيشتر
و است ريخته هم به را نگارش رسمي ساختار واقعگراست ،
قلم.كند خود آن از را خاصي جايگاه او كه شده باعث همين
طرز به و ميكشد تصوير به را چيز همه راحتي به بوكوسكي
كوچه زبان نوشتههايش.است درستكار دردناكي و آزاردهنده
كشيده شعر به رهگذر يك صداقت با كه زباني است ، بازار و
.است شده
.است شده بنا خودش تجربيات پايه بر بوكوسكي آثار اكثر
خلق خودش زندگي اساس بر قصههايش قهرمان "چيناسكي هنري"
.شد
كافهها و بارها در را كوتاهش داستانهاي و اشعار
حتي و ، ميكردند دعوتش كه ميهمانيهايي در.ميخواند
داستانسرايي و شعرخواني با و مييافت حضور دعوت ، بدون
او شعرخواني لسآنجلس در.ميكرد جلب خود به را نظرها
جا همان.بود شده ميهماني براي بهانهاي به تبديل خود
و كرد جلب خود به را روزنامهها ادبي منتقدان نظر كه بود
پيرمرد يك يادداشتهاي" عنوان با را ستوني دهه 60 اواسط
كه دادند اختصاص او به روزنامهها از يكي در "كثيف
.داشت زيادي طرفداران
او آوازه اما است او خاستگاه لسآنجلس كه ميآمد نظر به
تاثيرگذارترين به تبديل و گذشت ايالت و شهر مرزهاي از
از اشبري جان كه نقشي شد ، آمريكا نثرنويس و شاعر
.داشت عهده بر وي عكس جهت در نقطهنظري
حالتها زيباييشناسي ، سبك ، آمريكا سراسر در زيادي عده
را خود او كه چند هر ;گرفتند كار به را او تكنيكهاي و
فني چارچوب يك در شعر كه نداشت اعتقادي و نميدانست شاعر
.گيرد قرار
;شد شناخته جهان در "Barfly" فيلم نمايش از بعد بوكوسكي
و نوشت خودش زندگي اساس بر را آن فيلمنامه كه اثري
اثر اولين "Barfly".ساخت را آن كاپولا فورد فرانسيس
.يافت آمريكا و اروپا در زيادي مخاطبان كه بود بوكوسكي
قهرمان _ معروف چيناسكي هنري همان _ فيلم اين قهرمان
قراردادي مناسبتهاي نفي پي در سرگردان بوكوسكي ، قصههاي
و ندارد حاصلي هيچ او تلاشهاي كه حالي در ;است زندگي
هنري.نميكنند پيدا بيرون دنياي در جوابي او احساسات
بنا خودش روحيات مبناي بر كه شخصيتي _ هنك يا چيناسكي
سينما ، پليسي آثار مارلو فيليپ كارآگاه مثل درست _ شده
و آميخت هم در بوكوسكي با شد ، عجين بوگارت همفري با كه
چيناسكي هنك نام با را او بسياري وي عمر آخر تا حتي
.ميشناختند
از پايينتر شغلهايي كه بود آدمهايي پيامبر بوكوسكي
تحصيلاتشان كه دهه 70 دانشجويان داشتند ، سوادشان ميزان
كارخانجات تكنسين و كارگر دهه 80 در و ندادند ادامه را
ميكرد ، حل را شطرنج مسايل فراغتش اوقات كه نگهباني.شدند
سوت با را بتهوون سمفونيهاي كه كامپيوتري برنامهنويس
همه ميخواند ، شعر شبها كه مونتاژ خط كارگر و ميزد ،
در دفاعي را وي شعر و نثر كه بودند بوكوسكي طرفداران
كارگران به نسبت جامعه در كه ميدانستند تفكري طرز برابر
انديشهاي هيچگونه بدون كه آدمهايي يعني ;داشت وجود
.دارند عهده بر را كارها اجراي وظيفه فقط
در موفقيتش بزرگترين كه ميدانست بوكوسكي خود شايد اما
سادهتر را شعر كه بود اين من سهم":نوشت در 1974.چيست
كه دادم ياد مردم به.شود انساني بيشتر تا كنم آزادتر و
.بگويند هم شعر مينويسند ، نامه كه همانطور ميتوانند
نبايد ضرورتا و باشد سرگرمكننده ميتواند شعر كه اين و
".باشد داشته وجود مقدسي چيز آن در
دوست را او عادي مردم كه گفت نميتوان بوكوسكي مورد در
او زندگي از كه افسانههاييمتنفرند او از يا دارند
مرموز و ديوانهوار داستانهايش مانند درست ميگويند ،
عاشق ، ديوانه ، بود ، خودش زمان در اسطورهاي بوكوسكي.است
زندگياش كه اين مهمتر و نرمخو و حساس منزوي ، زاهدي
زندگي از و است استثنايي داستانهايش.نبود يكنواخت هرگز
نميتوان.است مقدس همزمان و وحشتآور:آمده بيرون سختش
.گذشت كنارشان از بيتفاوت و خواند را آنها
برايم و ميبينم چه آن از من":است گفته مصاحبهاي در او
به من.ميكنم ثبت را آن و ميگيرم عكس ميافتد اتفاق
از كه جايي اروپا ، در.نيستم رهبر يا پيشكسوت وجه هيچ
مرا مختلفي گروههاي است ، شده فراواني استقبال كارهايم
;بقيه و آنارشيستها انقلابيون ، :كردهاند منسوب خود به
در.نوشتهام خيابان و كوچه آدمهاي مورد در چون
هيچ چون ;كردهام تكذيب را آنها با رابطه مصاحبههايم
احساس بشر افراد همه با فقط من.نداشته وجود رابطهاي
".ميرانند خود از مرا آنها البته كه ميكنم همدردي
ايران فتوژورناليسم براي جهاني آزموني
افغانستان جنگ در ايراني عكاسان
پروانه مهگامه
مرگ و فلاكت جز چيزي خود ، مردم براي اگر افغانستان جنگ
پر سفرهاي دنيا سراسر خبرنگاران و عكاسان براي نداشت ،
ويژهاي ، شكل به و اين از گذشته.بود "آب و نون"
دليل هزارويك و ايران به نزديكي دليل به افغانستان
ايراني ، خبرنگاران و عكاسان براي ديگر قانعكننده
.داشت دوچندان جذابيتي
نبردهاي از دوماه به قريب گذشت از پس حالا اما
عكاسان كه عكسهايي گفت ، صراحت به ميتوان افغانستان ،
و تكان هيچكدام گرفتهاند ، تاريخي حادثه اين از ايراني
.نميكند ايجاد بيننده در را لازم تحول
مردم شرايط و افغانستان ، جنگ كه نيست خاطر اين به اين
در اتفاقا نه ، نبود ، هولناك و تكاندهنده سامان ، آن
به شرايط چچن ، يا و لبنان بوسني ، جنگهاي با مقايسه
در هراس و خشونت اين اما بود ، خشنتر و رعبآورتر مراتب
.نميخورد چشم به ايراني عكاسان عكسهاي
همكاري (AP) آسوشيتدپرس خبري آژانس با كه سربخشيان حسن
عكاسي هرات از كه است ايراني عكاسان اولين جزو و ميكند
رسيديم شهر به زماني ما":ميگويد ارتباط اين در كرده ،
كاملا حاكم فضاي حال اين با اما.نداشت وجود طالباني كه
.ميكرد سلب ما از را امنيت احساس كه حد آن تا.بود نظامي
اختلافات آنجا ، متشنج جونبود پيشبيني قابل چيزي هيچ
پخش شهر تمام در كه مينهايي مسئله و درونگروهي و قومي
.ميكرد ايجاد عكاس براي روحي فشار همه و همه بودند
قرار آمريكاييها بمباران زير چندان كابل برخلاف هرات
شهر آن ، بر حاكم نظامي جو عليرغم و بود نگرفته
ارزندهاي تجربه هرحال به اما.نميشد محسوب جنگزدهاي
را سياسيشان گروههاي ارتباط نوع كه همين.بود من براي
پيروزي از را خود سهم هركدام كه گروههايي بفهمم ،
هيچ كه كشوري در هم آن.بود بزرگي موفقيت ميخواستند ،
كه نداشت وجود مرجعي هيچ.ندارد مشخصي جايگاه چيزي
خود اين البتهكند حل را خبرنگاران و عكاسان مشكلات
مجوز اخذ مثل مسائلي چون.شود محسوب هم مزيتي ميتوانست
سهولت و سرعت به مراحل همه و بود كرده آسان بسيار را
از رفتن بالا و كاغذبازي از را ما و ميشد انجام
شرايط اين طرف يك از.بود كرده خلاص مختلف ادارههاي
كه همين.ميكرد فراهم عكاسان براي هم را دشواريهايي
كشته عكاس و خبرنگار يازده روز ، چند طي در ميشنويد
پاي عجيبي كشور چه در كه ميفهميد ناخودآگاه شدهاند ،
وقتي.نميكنيد امنيت احساس هيچگاه كه جايي.گذاشتهايد
كلاشينكف و تيربار با مردهايشان ميرفتم ، رستوران به
مردي كنارم ميشدم ، تاكسي سوار ميشدند ، رستوران وارد
آنجا از كه حالا تازه.مينشست هفت آرپيجي با افغاني ،
غيرطبيعي و رعبآور فضاي چه در كه ميفهمم شدهام دور
".بودم گذاشته پاي
عكاسان عكسهاي در چرا كه سوال اين به پاسخ در او
ختم ماجرا هنوز":ميگويد نشد ، ثبت نابي تصوير ايراني ،
عكسهاي در لحظاتي چنين شايدكرد صبر بايد نشده ،
عكاسان شرايط كه بگويم هم را اين اما.شود ثبت ايرانيها
عكاساني.داشت فرق خيلي آمريكايي مثلا عكاسان با ايراني
در و ميشدند افغانستان خاك وارد آمريكا ارتش با كه
نقاط آن به ميخواستيم تا ما كه داشتند حضور مكانهايي
آمريكاييها مثال طور بهبود شده تمام چيز همه برسيم ،
و ميكردند حركت شمال متحد نيروهاي ميكردند ، بمباران
عكاسان تنها لحظات ، اين تمام در و ميگرفتند را شهر
و راحتي به نظاميشان ، نيروهاي حفاظت تحت آمريكايي
.نداشت وجود ما براي امكان اين و ميكردند كار آزادانه
ثبت فريم يك در را تاريخي فاجعه يك بتواني كه آن براي
".داري تمركز و زمان به نياز كني ،
و ايران مرز از كه بود عكاساني از ديگر يكي كوثري ، عباس
نه":ميگويد او.شد كشور اين وارد و گذشت افغانستان
به عكاسان ندادند اجازه هيچكدام مجاهدين نه و طالبان
نگاهها همه بنابراين.يابند راه گروههايشان درون
زندگي و زنان برقع روي بر جنگ ، حاشيه روي بر شد متمركز
پا افغانستان شهرهاي داخل به كه آنهايي حتي.افغان مردم
دختران يا و بازار در برقعپوش زنان جز به چيزي گذاشتند
طرف از.نكردند ثبت تلويزيوني اجراهاي در سر به روسري
.نبود كار در جنگي عملا ولي رفتيم ، جنگ اسم به ما ديگر
حداقل با كابل حتي و جلالآباد و هرات مثل شهرهايي
جنوب سمت از تا رفتم پاكستان به من.كردند سقوط خونريزي
با همزمان بودند ، طالبان كنترل در كه شوم شهرهايي وارد
جيمز" آنها معروفترين كه بودند آمده بسياري عكاسان من
هم نچوي حتي و بستند عكاسان بر را راه اما.بود "نچوي
.كند كار ميخواست دلش كه آنطور نتوانست
جنگي هر در را ممكن عكسهاي عجيبترين كه است كسي نچوي
انسان تن بر مو روآندا از او عكسهاي رسانده ، ثبت به
.ميكند راست
.نبود كار در باشد عكاسي قابل كه جنگي عملا هرحال به
و نداشت را آمريكاييها بمباران با مقابله امكان طالبان
طالبان.بود طرفه يك نبردي افغانستان ، جنگ واقع در
ورود اجازه طبيعتا كه داشت قرار فشار تحت همچنان
.نميداد خودي نيروهاي درون به را خبرنگاران و عكاسها
بودند ، شده افغانستان وارد جنگ عكاسي نيت به كه آنها
".ميكردند اشتباه
و من":است راضي خود تجربه از سربخشيان مثل هم كوثري
راهي خودشان بودجه با كه عكاسان از ديگر بسياري
.آورديم دست به خوبي بسيار تجربيات بودند ، شده افغانستان
كه ميخورم را لحظات برخي افسوس هرحال به من البته
عنوان به اما كنم ، ثبت خودم دوربين در را آنها نتوانستم
".هستم راضي آن از برونمرزيام تجربه اولين
براي بود آزموني افغانستان ، جنگ گفت ميتوان صراحت با
جهاني مقياسي در تا ايران ، ژورناليسم و عكاسي
ايراني خبرنگاران و عكاسان.بسنجند را خود تواناييهاي
حضور بينالمللي واقعه يك بطن در فعال چنين اين هيچگاه
حادثه و بوسني لبنان ، مثل وقايعي در حتي نداشتند ،
بود كرده عادت ايران ، فتوژورناليسم و ژورناليسم نيويورك
دسترنج از استفاده به و بنگرد ماجرا به حاشيه از
اما (دارد وجود هم استثنائاتي البته) كند بسنده فرنگيها
حداقل ايران ، عكاسان و خبرنگاران افغانستان ، ماجراي در
و باشند ماجرا راوي خود ، ديد زاويه از تا كردند تلاش
در آنچه هرچندبگيرند قرار بحران كانون در بتوانند
اين به ورود از پيش كه ذهنيتي با ميشد ديده افغانستان
تا بوديم رفته ما.بود متفاوت كاملا داشتيم ، كشور
در اما ببينيم ، فلاكت و جنگ از خونين صحنههايي
گرسنگي ، و بيماري فقر ، كنار در آوارگان ، اردوگاههاي
كه كودكاني و زيباتر آرايشهاي با ديديم را زيبايي زنان
همه از و.بودند نكرده فراموش را كودكي و شادماني هنوز
چشمان در جنگ ، نكبت كه جايي.اميد و زندگي به ميل مهمتر
.ميشد گم برقع ، بدون زنان كشيده سرمه
بر ميان راههاي
!كودكي از جلوتر قدم يك حداقل يعني بلوغ ،
معلم علي
تنها گويا پير چريكهاي اما ، است گذشته كودكي دوران
با خردمندي و پيري والا.شدهاند گريم.دارند پير ظاهر
.است هم
و لجبود شده گم آثارش برخي در ايران سينماي كودكي
در علم و منطق.بود فارسي ابلهانه فيلم يك نام لجبازي
خدمات يك به خرد كاسبي يك از را هنري تجارت سينما ، تاريخ
نو انديشههاي هنوز اما ، ما.كرد بدل هنرمندانه و دلپسند
داريم دوست.نميفهميم را جمعشدن معناي.برنميتابيم را
دلمان گويا كسي؟ چه نفع به نيست مهم.كنيم پيدا تفوق فقط
چمن در خر اندوه و شده تنگ خارجي فيلم تجارت براي
ستاره اين پشت ;داشته برمان تركي ، _ هندي _ فيلمفارسي
با مرتبط لولههايي يا است نهفته مهربان قلب يك طلايي
بيمسئوليت؟ و گشاد جيبهاي
جمع ضمير "ما" دوستان ، ) داريم دوست را ايران سينماي ما
فيلمبردار ، بازيگر ، صحنه ، كارگر منتقد ، فيلمساز ، است ،
بلد.شود بالغ داريم دوست (...و سينمادار توليدكننده ،
وضعي چه بفهمد.باشد داشته منطق حرفهايش.بزند حرف باشد
برود؟ بايد را راهي چه دارد؟ نياز چه دارد؟ كم چه دارد؟
جسارت.كند معنا درست را آزادي باشد؟ مراقب بايد كجاها
از.ببالد داشتههايش به.ببخشد واقعي حيثيت را
.كند شرم نداشتههايش و ندانستهها
گربه و يكي اين خرد پول و آقا آن كيسه لوبياي و نخود
سينماي "ما".بدهد تغيير را مسير نبايد عزيز ، آن ملوس
"ما" به هم ميخواهيم ، مستقل و بالغ قدرتمند ، را ايران
.بداريم پاس را بلوغ هم بدهيم ، را درستاش معناي
!ساخت نميشود بازي ورقهاي با را خانه
گردون
!درياب حالتو
پوريا امير
به فيلم يك متن موسيقي كه قدر همين ايران ، سينماي در
صحنهاي ، شدن غمگين از بيش و پيش و نزند لطمه آن ساختار
در هيجان وجود بدون يا نكند حقنه تماشاگر به را اندوه
احترام به بايد ببخشد ، هيجان آن به نخواهد زور به صحنه ،
و ;برداريم سر از كلاه فيلم سازنده و موسيقي سازنده
ناشي ميدانم ، شريك تحسين ، اين در هم را فيلمساز كه اين
كارگردانان بين در كه است نابساماني عمومي سليقه از
تنها كه ميدهد نشان روشني به و دارد جريان ايران سينماي
:دارند گرايش سينمايي موسيقي به آنان از اندكي تعداد
معنا فيلم صوتي حاشيه بر و دنيا در كه ويژهاي موسيقي
خارج در باشد نواز گوش و ملوديك اگر حتي و ميكند پيدا
.ميكند جلوه شنيدني هم فيلم از
سينماي سالهاي اين فيلمهاي از معدودي موارد در اگر
باشيد مطمئن ميتوانيد باشد ، افتاده اتفاقي چنين ايران ،
شكلگيري در فيلمساز توسط آهنگساز احساسات "كنترل" كه
كند ، توصيف و دهد توضيح را صحنه نخواهد كه متني موسيقي
.است بوده مسلط و موثر
ممكن شكل هماهنگترين و همگونترين به اتفاقات اين همه
قطعات.دادهاند رخ "تو آن از بهشت" فيلم متن موسيقي در
و ارتعاش پر زخمههاي با شكيب سپهري بهمن كلام بدون
حال و حس و فضا تنبور ، و تار سه و تار كننده منقلب
مرد قهرمان شوريدگي و "دشتزدن و كوه به" تنهايي ،
ترانههاي و ميكند ترسيم ظرافت با را (سميعي عليواجد)
ترانه:است حكايتي يك هر مسرور ، شهريار تنظيم با فيلم
تجربه نخستين عملا نوذري ، مهرداد صداي با "كوهها سوي"
براي ايران سينماي در آهنگسازي اعتناي قابل و شده ثبت
در كه تركيبي.است ايراني Blues تركيب نوعي به دستيابي
آواي حتي و شده تكرار آن به رسيدن براي تلاش هم "تهران"
صوت با ايران مركزي مناطق بومي قطعات "هي هي" انساني
"تنهايي".است شده تلفيق راك ، موسيقي در "ye ye!" هميشگي
رهايي و لطافت انتقال دنبال به بيشتر "ديدار" و
و هستند بكر طبيعت دل در فيلم شخصيتهاي ديريافته
دل) فيلم مضمون آگاهانه كه جهت اين از ترانهها ، مجموعه
با را (طبيعت دامان به بردن پناه و شلوغ شهر از كندن
از بيش ميدهند ، "لو" فهم ، عامه ساده اشعار و شوخطبعي
در را فيلم شوخ و سرزنده لحن ديگر ، ساختاري عنصر هر
به دقيقا.ميدهند شكل ملي بزرگ موضوع اين با رويارويي
و "گويي گنده" خيلي فيلم ، حرف كه است لحن همين واسطه
و حس و فضا آن دل در آدمها حركت و نمينمايد كليگويي
توانسته موسيقي چون.ميشود پذيرفتني بيننده براي حال ،
"حسي فضاسازي" نهايي افق به فيلم تفسير و توصيف جاي به
به.دريابد را فيلم قهرمان و فيلم"حال" و كند پيدا دست
ميتواند ديده را فيلم كه هركس گمانم به دلايل ، اين همه
را كاست قطعات كه هركس و ببرد لذت هم آن موسيقي كاست از
.داشت خواهد دوست هم را فيلم دارد ، خوش
ذرهبين زير هاليوود
تبهكار گروه اين
امسال كه را آمريكايي فيلمهاي همه بايد ميرسد نظر به
را تبهكاران و سارقان قصه و رفتند سينماها پرده روي
اوشن نفره يازده دارودسته.كرد فراموش ميكردند روايت
.ساختهاند سارقان درباره فعلا كه است فيلمي بهترين
استعدادي با كارگردان و هاليوود بازيگران بهترين از جمعي
را فيلم فروش تا شدهاند جمع يكجا "سودربرگ استيون" مثل
فيلمي بازسازي اوشن نفره يازده دارودسته.كنند تضمين
و بازيگران و بود شده ساخته سال 1960 در كه است
سامي مارتين ، دين سيناترا ، فرانك مانند مشهوري خوانندگان
نسخه در.كردند بازي آن در لافورد پيتر و جونير ديويس
كلوني ، جورج مثل مشهوري بازيگران هم فيلم اين جديد
نقشهاي گارسيا اندي و رابرتز جوليا ديمون ، مت برادپيت ،
نام به سارقي داستان فيلم ، .داشتهاند عهده به را مختلف
آزاد زندان از حبس چهارسال تحمل از پس كه است اوشن دني
يازده اوشن دني.ميبيند تدارك را بزرگي وسرقت ميشود
تواناييهاي كدام هر كه ميكند جمع هم دور را خلافكار
چند در اوشن يازدهنفره دارودسته.دارند ويژهاي
آن بيپرده و خشن فضاي و شده فيلمبرداري واقعي كازينوي
.است سودربرگ قبلي ساخته "قاچاق" فيلم مانند
لئون بدون حرفهاي 2 ،
به حرفهاي دوم قسمت شدن ساخته درباره شايعاتي اخيرا
ناتالي اول فيلم در كه ماتيلدا شخصيت گويا.ميرسد گوش
قرار بعدي فيلم دستمايه ميكرد بازي را او نقش پورتمن
گفته "حرفهاي" كارگردان و نويسنده بسون لوك.ميگيرد
دوم قسمت كارگرداني پورتمن ناتالي بازي صورت در كه است
روي سال 1994 در (لئون) حرفهاي فيلم.ميپذيرد را فيلم
و تماشاگران سوي از فراواني استقبال با و رفت پرده
.شد روبهرو منتقدان
ايفاي الدمن گري و پورتمن ناتالي رنو ، ژان فيلم آن در
كه ميكرد روايت را آدمكشي ماجراي فيلم.ميكردند نقش
.ميشد ساله يازده دختر يك خانواده قتل انتقامجويي درگير
كيدمن رودرروي ;كري جيم
رو پيش را پركاري روزهاي آمريكايي مشهور كمدين كري جيم
به فيلمي در بازي آماده را خود حاضر حال در او.دارد
(Children of the dust Bowl) "خاك جام بچههاي" نام
كنار در جيمكري و است عاشقانه كمدي يك فيلم.ميكند
كريستوفر را فيلم اين كارگرداني.كرده بازي كيدمن نيكول
را صحبتهايي كري جيم اين از جدا.دارد عهده به نونان
ternal Sunshine of The نام با فيلمي در حضور براي
ذهني سفر درباره فيلم داستان.است كرده آغاز Spotless
تصميم خواب از شدن بيدار از پس روز يك كه است مردي
.كند فراموش را نامزدش و خود مبهم گذشته ميگيرد
زن بازيگران از بسياري گروه داده خبر نيز ورايتي نشريه
اعلام جيمكري مقابل نقش در بازي براي هاليوود يك درجه
.كردهاند آمادگي
عهده به گاندري مايكل را فيلم اين كارگرداني است قرار
.بگيرد
اصلي عامل يعني جذابيت
پوراحمد كيومرث با گفتوگو
تاجيك محمد
قرار كه است فيلمي سه "ري مسافر" و "يلدا شب" ،"كشي سگ"
شب كارگردان پوراحمد كيومرث با.شوند اكران فطر عيد است
:ميخوانيد كه كردهايم گفتوگويي يلدا
بهروز بازي با فيلمي ساخت قصد اينكه مثل پوراحمد آقاي &
تهيهكنندگي به و آمريكا در بود قرار كه داشتيد وثوقي
نيست؟ خبري هنوز فيلم اين ساخت ازشود ساخته سبوكي هاشم
فعلا كه حالا.نيست جدي هم خيلي و نشده خبري هنوز نه
.هستيم شبيلدا فيلم اكران منتظر
كنند؟ استقبال "يلدا شب" از مردم ميكنيد فكر &
است اميدوار ميسازد فيلم هركس.كنند استقبال اميدوارم
.شود استقبال فيلمش از كه
كارهاي به نسبت جديدي تجربه "يلدا شب" ميرسد نظر به &
افتاديد؟ آن ساخت فكر به چطور باشد؟ قبليتان
در كه نوشتم خودم پيش سال هفت را "يلدا شب" سناريوي
يك مهاجرت داستان هم فيلم خود.شد چاپ نيز فيلم ماهنامه
.است كشور از خارج به خانواده
هيچ نوجوانان و كودكان براي ديگر چرا پوراحمد آقاي &
نميسازيد؟ فيلمي
خواهران" من قبلي فيلم البته.است نشده فراهم امكانش
شب" فقط هم آن از بعد بوده ، نوجوان و كودك فيلم "غريب
مورد در ديگر چرا ميگوييد اينكه ساختهام ، را "يلدا
من انگار كه است اين مثل نساختهايد فيلم نوجوان و كودك
آن فيلم يك فقط من نساختهام زمينه اين در فيلمي سالها
.ساختم غريب خواهران از بعد را "يلدا شب" فيلم هم
بهوجود ركودي نوجوان و كودك فيلم ساخت زمينه در الان &
و ركود خاطر به آياميرود آن سمت به كسي كمتر كه آمده
نرفتيد؟ آن سراغ دوباره سينما اين از استقبال عدم
كار كه سالي من 4 ، 5.نشد فراهم امكانش نداشت ، خاصي علت
سالي است20 ، 3 شده نوشته آن مورد در زياد جا همه نكردم
دو نشد فراهم امكانش كه بودم "شاه" فيلم ساخت درگير هم
نوعي به هم آن كه بودم "يخ گل" فيلم ساخت درگير هم سال
قرار خانوادگي سينماي و نوجوان و كودك سينماي جزو
شب" فيلم بعد و نشد فراهم هم آن ساخت امكان كه ميگرفت
.نبودم شرايط درگير خيلي منساختم را "يلدا
نشد؟ فراهم ايران در فيلم دو اين ساخت امكان چرا&
آن مورد در بسازم ، را "شاه" فيلم ميخواستم كه زماني
در و كردم منتشر نيز را آن فيلمنامه من و شد صحبت زياد
مورد اين در مفصلا شده چاپ كه فيلمنامهاي مقدمه
بازيگر خواننده يك حضور نيز "يخ گل" مشكلدادم توضيح
در فيلم اين ساخت براي را فروغي ، فريدون مرحوم بود ، مسن
.ندادند اجازه كه بوديم گرفته نظر
موج" يا "باران" ،"نورماه زير" مثل امسال خوب فيلمهاي &
انتظار كه استقبالي با شدند اكران همزمان كه "مرده
و "كشي سگ" است قرار اينكه مثل.نشدند مواجه ميرفت
فكر.شوند اكران فيلم اين با همزمان نيز "ري مسافر"
آنها به يك درجه فيلمهاي اكران زماني هم كه نميكنيد
كند؟ وارد لطمه
فيلمي وقتي.است بهتر اتفاقا فيلمها اكران زماني هم
كه فيلمهايي.ميكند گرم را سينما بازار ميفروشد خوب
فيلمهاي كنار وقتي باشند كمفروش است ممكن عادي حالت در
.ميكند پيدا افزايش نيز آنها فروش ميگيرند قرار فروش بد
مردم براي را لازم جذابيت لابد نكرده ، فروش فيلمي اگر
.است نداشته
يا باشد نبوده جذاب مردم براي فيلمها اين است ممكن
.نداشتهاند درستي پخش و تبليغات
نشود؟ خوبي استقبال نيز "يلدا شب" فيلم از است ممكن &
نداشته جذابيت مردم براي فيلم است ممكن.است ممكن بله ،
فيلم كه هست هم ممكن و باشد نداشته خوبي فروش و باشد
ممكن.باشد نداشته خوبي پخش و اكران شرايط ولي باشد جذاب
به رغبتي مردم كه باشد گونهاي به اجتماعي شرايط است
عامل چند يا عوامل اين از يكيباشند نداشته رفتن سينما
.نكند فروش فيلمي تا ميدهند هم دست به دست
و لازم جذابيت بايد كه است فيلم خود نكته مهمترين ولي
باشد ، داشته كافي جذابيت فيلمي اگر.باشد داشته را كافي
.ميشوند فرعي ديگر عوامل بقيه
است؟ "يلدا شب" فيلم اسم چرا آخر سوال عنوان به &
براي فيلم اين مرد و است سال شب طولانيترين "يلدا شب"
در يكسال طول به شبي و ميكند درست يلدايي شب خودش
مورد در ببينيد را فيلم اگر حالا.ميكند درست خانهاش
.ميكنيم صحبت آن
جمعه صداي
ميد سوئيدن روزگاري روزي
ميرعلينقي سيدعليرضا
اهل كه بود خبري همين پاييز ، "هنري" خبر شوكآورترين
انعكاسي كمترين مطبوعات ، در ولي داد تكان را موسيقي
جوان استاد و تنبورنواز عالينژاد ، خليل سيد ترور.نداشت
تنها را او كه آنها براي سوئد ، در كرد مقامي موسيقي
بهتآور و غيرمنتظره ميشناختند ، موسيقي و هنر منظر از
يك دادن دست از معناي به عالينژاد ، فجيع مرگ.بود
هنرمندي دادن دست از معناي به.نيست كمنظير نوازنده
در او انساني و هنري صفات مجموع كه است پرتوان و پويا
.شود جمع نيست ممكن هركسي
اگر كه ;ميزند حرفي هركسي.نميدانيم هيچ مرگش علت از
به و ميخورد بازجو و پليس درد به بيشتر باشد ، درست هم
در كه است پديدهاي هنرمندان ، ترور.نميآيد هنر اهل كار
موسيقي ، اهل در ولي.بودهايم شاهدش گذشته ، سال بيست اين
كه خاطر اين به شايد.است بوده صفر به نزديك و كم بسيار
.سياستند اهل هنرمندان ديگر از كمتر خيلي موسيقي اهل
درگير ناخواه خواه تقديرش ، اقتضاي به هم عالينژاد
كهنهاي مسلكي _ فرقهاي مناسبات و قومي درون سياستهاي
بلندي به نوازندهاي طرف ، يك از آن موروثي فضاي كه بود
ديگر ، طرف از و ميدهد پرورش را عالينژاد مقام
به كه باشد خطرهايي هنگام در وي جان ضامن نميتواند
جا ، اين در.نيست او خونبار سرنوشت با بيربط هرحال ،
بهترين از يكي كه است هنرمند خليل سيد فقدان بر دريغ
ساز _ تنبور درباره را دانشگاهي پاياننامههاي
كه خوبي خلاقيت و كممانند تكنيك با و نوشت _ موروثياش
بلندآوازه امروز جهان در را ساز اين نام ميتوانست داشت ،
.كند
محققان زيبا ، هنرهاي دانشكده موسيقي رشته دانشجويان
را او هيچوقت كردي مقامات پرشور دوستداران و موسيقي
از انسانصفت ، و منظر نيكو سيدي ;كرد نخواهند فراموش
.گرفت آرام خود مقدر آتش در خليلوار كه شايسته تباري
كه دور و سرد سرزميني در بلكه زادگاهش ، كوههاي در نه
كه بود شده باعث آن Sweden made آتشزاي بمب انفجار
.شود ارزيابي "شناسايي غيرقابل" پيكرش باقيمانده
قاب در سينما
فارنهايت 451
فرودگاهي مهدي
فهرست در قبل جمعه فارنهايت 451 سينمايي فيلم چه اگر
ساعات آخرين در اما بود گرفته قرار سينما 4 برنامه پخش
فيلم اينشد موكول هفته اين به آن نمايش دلايلي به
فيلمساز تروفو فرانسوا ساخته و انگلستان كشور محصول 1966
ادبيات به تروفو توامان گرايش.است فرانسه سينماي نامدار
آشكار نمودي فارنهايت 451 ويژه به آثارش در كه سينما و
او.است سينما و مطبوعات عرصه در او فعاليت از ناشي دارد
از پس است گشوده جهان به چشم پاريس شهر سال 1932در در كه
دلبستگي از كه پرماجرايي نوجواني دوران كردن طي
گروه در را خود جواني ميشد ، ناشي سينما به او شيفتهوار
كه جايي.كرد سپري سينما دو كابه معتبر نشريه منتقدان
ساير با همراه را فرانسه سينماي موجنو شكلگيري زمينه
.كرد تقويت او در عصرش هم نوگراي هنرمندان
ريگ مرده آنچه.است كتابسوزي داستان فارنهايت 451
آدمي تا برود ميان از بايد است گذشته نسلهاي مكتوب
مركزي قدرت كه را آنچه همه چراي و بيچون پذيرش آمادگي
سوزانيده ادبي بزرگ شاهكارهايباشد داشته ميداند صلاح
كتابخانههاي و كتابخوانها يافتن براي كاوش و ميشوند
.دارد ادامه همچنان سياهپوش ماموران سوي از باقيمانده
بيكتاب اما بسپارند آتش به تن حاضرند كه كساني هستند
و فكر از عاري دنيايي سياه عاقبت كه چرا نكنند زندگي
هم ديگراني.ميبينند مجسم خود فراروي آساني به را فرهنگ
و ذهن در تا ميگريزند موعود سرزميني به كه ميشوند يافت
نيت.كنند محافظت را مانده برجاي آثار اندك خود زبان
خيابانها و خانهها حتي و افكار آدمها ، كردن متحدالشكل
مختلف سياسي نظامهاي در كه است اقتدارگرايانهاي روش
قالب در اگر انسانها فرديت كردن محو.دارد شيفتگاني
ميبرد ، يورش نوشتار و مكتوبات به فارنهايت 451 نمادين
پوشش را وسيعتري شعاع امروز جمعي رسانههاي جهان در
اتحاد و شدن يكي هدف با نه يكسانسازي سياست و ميدهد
و درونيات مقاومت و اصطكاك از كاستن قصد به بلكه
از مراتع به انساني رمههاي دادن سوق و افراد انديشههاي
خيال با را فارنهايت 451.ميپذيرد صورت شده تعيين پيش
و هرجا و هركس با فيلم اين شباهت هرگونه.ببينيم آسوده
و است تصادف سر از فقط تاريخ از لحظه هر در عملكردي هر
.بس
.درآورد پاي از را تروفو فرانسوا اكتبر 1984 در 21 سرطان
|