ساخت ابراهيم كعبهونجفرا
يكم و بيست روز دعاي
فرزندش به علي امام وصيت
شناسنامه
البلاغه نهج
ساخت ابراهيم كعبهونجفرا
داشت را آن خريد ابراهيمقصد كه درهاي
(ع)علي حضرت و گرفت نام آرامش و صلح دره يا "واديالسلام"
خواند بهشت از بخشي را دره اين
كه گذاشت شهري به قدم اسحاق فرزندش با ابراهيم حضرت
ابراهيم حضرت كه زماني تا اما ميكرد ، بيداد آن در زلزله
خواستند او از شهر مردم.داد امان زلزله ماند جا آن در
اين به او و برگزيند خود زندگي براي دائمي شهر را نجف
او به كشاورزي براي را روستا پشت دره كه پذيرفت شرط
نه سرزمين اين گفت و گشود اعتراض به لب اسحاق.بفروشند
اصرار ابراهيم.دامها چراي نه و ميخورد كشاورزي درد به
آن ، خاطر به كه كرد پيشبيني را حرمي پيدايش و ورزيد
بهشت به ورود جواز نفر هزاران چرا ، و بيچون و بيواسطه
.ميگيرند
يا "واديالسلام" داشت را آن خريد قصد ابراهيم كه درهاي
بخشي را دره اين (ع)علي حضرت و گرفت نام آرامش و صلح دره
.خواند بهشت از
است ، گرفته نجف نام چگونه شهر اين كه اين مورد در
نجف كه اين جمله از زبانهاست سر بر گوناگوني داستانهاي
روي از تا آورد پناه آن به نوح پسر كه است كوهي همان
سيل از خود خيال به و نشود پدرش كشتي بر سوار لجاجت ،
.بلعيد خود در را نوح پسر و شد متلاشي كوه اما.يابد نجات
و نپاييد بيش چندسالي كه شد جاري رودخانهاي كوه جاي به
خواندند خشكيده رودخانه معني به "نهرجاف" را آن كه خشكيد
.افتاد زبانها سر بر نجف زمان گذر با بعدها و
مناره دو با گنبدي.است (ع)علي امام حرم شهر نجف اكنون
دل در را زيارتش آرزوي عمر تمام شيعيان كه آن كنار در
.دارند
دسترس از دور و غريب عباسيان و امويان دوران در حرم اين
هارونالرشيد كه هنگامي هجري ، سال 175 در اينكه تا بود
شكاري سگهاي آورد ، پناه آن به آهويي بود ، رفته شكار به
نيز هارون اسب كردند خودداري آهو اين تعقيب ادامه از
و شد علت جوياي هارون.بردارد قدم از قدم نشد حاضر
دستور و است (ع)علي امام آرامگاه جايگاه ، اين كه دريافت
.داد آن بر باشكوه مرقدي ساخت
كه عراق مركز در و فرات رود نزديكي در است شهري نجف
ايستگاه داشتند ، حج قصد كه مسلماناني براي سال ساليان
و است شيعه فقه مراكز از يكي نيز اكنون.بود راه بين
فراگيري براي اشتياق و شوق با شيعه جوانان كه قرنهاست
و بزرگ دانشمندان نجف.ميشوند شهر اين راهي اسلامي علوم
.است پرورده خود در عاليقدري مجتهدان
و زياد جمعيت از همواره خود تاريخي قدمت با نجف
رود از نيز آن آب و است بوده برخوردار زيبا ساختمانهاي
.ميشود تامين فرات
كه دارد قرار (ع)علي حضرت باشكوه بارگاه شهر ، مركز در
.طلاست از آن گنبد و شده تزيين كاشي و آيينه با
هنديهاست و ايرانيان محبوب ملتي ، هر از بيش بارگاه اين
اشياء و ابريشم فرشهاي بينظير ، جواهرات از مملو و
.است بيبديل زينتي
مراكز مهمترين از يكي عنوان به نجف كه جايي آن از
است ، مطرح شيعه دنياي در اسلامي علوم و ديني مطالعات
عالم سرتاسر از را فراواني علماي و شعرا نويسندگان ،
خود به پاكستان و افغانستان تبت ، هند ، چين ، حتي و اسلام
به ساليانه نجف زوار تعداد كه گونهاي به است كرده جلب
.ميرسد نفر ميليون نيم
كوفه ، مسجدهاي به نيز سري ميكنند ديدن نجف از كه كساني
(ع)علي امام محقر خانه.ميزنند ابنعروه هاني و ابنعقيل
.است باقي هم هنوز ميكشيد آب آن از كه چاهي و
و (ع)صالح حضرت مرقد نجف ، شهر مهم زيارتگاههاي ديگر از
ثقفي ، مختار عروه ، هانيبن (ع)ابيطالب ابن عقيل ،(ع)هود
.است (ع)ابيطالب عليابن بنت خديجه و تمار ميثم
يكم و بيست روز دعاي
مهربان بخشنده خداوند بنام
خود خشنودي و رضا سوي به مرا روز اين در ايخدا
را بهشت و مگردان مسلط من به را شيطان و كن راهنمايي
و معرفت طالبان حاجات برآورنده دهاي قرار مقام و منزل
.حقيقت و حق مشتاقان
فرزندش به علي امام وصيت
براي را آن چون مگذار جا به چيزي خود از پس فرزندم اي
طاعت در را مال آن كسي يا.نهاد خواهي كس دو اين از يكي
تو آنچه بهواسطه ميشود سعادتمند او پس برد بكار خدا
خدا معصيت ميراث آن با كه كسي يا و يافتي شقاوت بدان
.ميگردي او ياور معصيت آن در نيز تو پس ميكند
خود اموال و بداري مقدم خود بر يك هيچ تو كه نيست سزاوار
.بگذاري او اختيار در را
***
خبر خدا از اسلام پيامبر مانند كس هيچ كه بدان فرزندم
او به نجات يافتن براي و بين خود راهبر را او.است نداده
هيچ ومن نيست بيهوده و گزاف من نصيحت اين كن ، اقتدا
قدر هر كه بدان.ننمودهام دريغ تو از را نصيحتي و موعظه
كه بيندشي خودت درباره عمق و پايه بدان نميتواني بكوشي ،
.رسيدهام آن به من
***
حتما بود عالم در ديگري خداي اگر كه بدان پسرم
را او قدرت پادشاهي نشانههاي و ميفرستاد پيامبراني
ميبينيم لكن ميبرديم راه او وصفات افعال به و ميديديم
كه همانگونه خدا پس نيامده ديگر خداي جانب از پيامبري كه
.ندارد شريكي و است واحد كرده وصف را خود
***
آن انتقال و زوال و آن احوال و دنيا از را تو من فرزندم
آمادهاست آنجا در آنچه و آخرت از تو با و كردم باخبر
.كني خويش كار دستور و بياموزي پند تا گفتم
البلاغه نهج
رسيد خواهد صالحش وارث به زمين عاقبت
نيست ورزي انديشه چون علمي هيچ
قصار ، 113 كلمات البلاغه ، نهج
دارودرخت
Populus xcanescens:هيبريد
Salicaceae:خانواده
خاكستري سپيدار
Grey Poplar
گسترده ستوني مقاوم ، :رويشي شكل
.بهار در دمگربهاي ، گلآذين:گل
سبز:مادهها ;قرمز _ خاكستري:نرها
جواني در.دندانهدار بيضوي ، تا گرد خزانپذير ، :برگ
در كه خاكستري برگ زيرين سطح.براق تيره سبز بعدها سبز ،
.ميگرايد زردي به پاييز
خاكستري لوزيشكل ، علامتهاي داراي:پوست
رودخانهاي درههاي در آن طبيعي هيبريد:طبيعي زيستگاه
.ميشود ديده روسيه تا مركزي اروپاي
ميرويد غني و مرطوب خاكهاي در:رشد شرايط
زمستان در چوبسخت قلمه:تكثير
_15C:تحمل قابل دماي حداقل
متر تا 25: ارتفاع
متر تا 15: گستردگي
|
شرعي ساعات
|
دقيقه ساعت 11و57: ظهر اذان
دقيقه و 12 ساعت 17: مغرب اذان
دقيقه و 29 ساعت 5: فردا صبح اذان
دقيقه و 02 ساعت 7: فردا آفتاب طلوع
|
|