باران در سوسك
كده گپ
باشخصيت كاريكاتورهاي
جزيره داستانهاي
باران در سوسك
احترامي منوچهر
هم مورچه يك.گنجشك يك و جيرجيرك يك دارم ، سوسك يك من
در بودم برده هواخوري به را او كه روز يك اما داشتم ،
.شد غرق باران
اكبر.كرد رها باران در نبايد را مورچه:ميگويد اكبر
نگاه همديگر كنار در نبايد هم را گنجشك و سوسك:ميگويد
.ندارد سوسك خودش اكبر.ميخورد را سوسك گنجشك ، چون داشت ،
.است خورده را سوسكهايش همه
كه وقت هر و ميدارد نگاه مشتش در را سوسكهايش اكبر
سوسكها و ميكند باز را آنها ميشود ، خسته انگشتهايش
كه اين براي و دارد دوست را سوسكها اكبر.ميكنند فرار
قوطي در را سوسكم من.ميخورد را آنها نكنند ، فرار
درز لاي از را شاخكهايش من سوسك.ميدارم نگه كبريت
اينجا من !سلام:ميگويد و ميآورد بيرون كبريت قوطي
.هستم
ميبيني؟ مرا !سلام:ميگويم من
.است تاريك اينجا نه ، :ميگويد
.نميبينم را تو هم من:ميگويم من
است؟ تاريك هم آنجا مگر:ميگويد
.نميبينم را تو من اما نيست ، تاريك اينجا نه ، :ميگويم
من.است آمده گنجشكت !كن نگاه را آنجا:ميگويد اكبر
روي و آمده من گنجشكميكنم نگاه را بيرون پنجره از
تا شش آنجا.است نشسته تبريزي درخت لخت سرشاخههاي
.نيستند من مال هيچكدامشان كه نشستهاند هم ديگر گنجشك
او همراه هم ديگر گنجشك تا چند ميآيد ، من گنجشك وقت هر
از بالاتر من گنجشك.مينشينند شاخهها سر روي و ميآيند
من گنجشك او كه ميفهمم جا همين از من و مينشيند همه
.است
.است كدام تو گنجشك:ميگويد اكبر
.است نشسته بالاتر همه از كه آن:گويم من
.است گنجشك مثل هم جيرجيرك:ميگويد اكبر
.است كرده عيب مغزت تو نداري ، فهم تو !اكبر:ميگويم من
و گنجشك بين فرق.است كرده عيب مغزش.است ديوانه اكبر
.نميداند را جيرجيرك
حرف آدم با جيرجيرك اما.ميكند جيكجيك فقط گنجشك
ميدارم ، نگاه ديوار درز لاي را جيرجيركم من.ميزند
روزها من جيرجيرك.بگيرد را آن نتواند كس هيچ كه جايي
شب اما.ميكند نگاه مرا و مينشيند ساكت ديوار درز لاي
.ميكند صحبت من با ميشود ، كه
.جير:ميگويد
.باش ساكت:ميگويم
.جير:ميگويد
است؟ خوابيده اكبر نميبيني مگر:ميگويم
.جير:ميگويد
و ميشود بيدار اكبر وگرنه باش ساكت !بيشعور:ميگويم
.ميزند كتك مرا
اكبر زناست مرده اكبر پسر.است زده كتك را پسرش اكبر
.است نمرده اما است ، زده هم را او اكبر ، .است كرده گريه
دو هم اكبر.است رفته اكبر پيش از كه است سال دو او حالا
:ميگويد است شده بيدار اكبر.من پيش است آمده كه است سال
:ميزنم فرياد من.شود خفه بگو بيشعورت جيرجيرك آن به
جيرجيرك.ميكوبم ديوار به را مشتم و !شو خفه !بيشعور
آورده آشپزخانه از بلوري نمكدان يك اكبر.ميشود ساكت
ميانداختم را جيرجيرك بود ، زنده پسرم اگر:ميگويد.است
.كند بازي آن با كه پسرم به ميدادم و نمكدان اين توي
در و ميگيرد را جيرجيرك و ميتراشد را ديوار درز اكبر
.مياندازد نمكدان
جيرجيرك با را نمكدان بود زنده پسرم اگر:ميگويد اكبر
.ميكند جيرجير نمكدان در جيرجيرك.ميدادم او به
.ميشود بيدار پسرم نكن جيرجير !بيشعور:ميگويد اكبر
زمين بر را نمكدان اكبر.ميكند جيرجير هم باز جيرجيرك
يك اكبر.ميگريزد جيرجيرك و ميشكند نمكدان.ميكوبد
.ميآورد آشپزخانه از ديگر نمكدان
فراگرفته را همهجا سكوت صبح تا.است رفته جيرجيرك اما
صداي و ميرسد گوش به باران دانههاي سقوط صداي فقط.است
قوطي در كه من سوسك ملايم خرت و خرت صداي و اكبر خرخر
.ميرود سوي آن و سوي اين به كبريت
با كه ميبينم پنجره از را او.ميآيد من گنجشك صبح
تبريزي درخت خيس سرشاخههاي روي ديگر گنجشك چهار
من سوسك.است نشسته بالاتر همه از من گنجشك.نشستهاند
درز لاي از را شاخكهايش.است گرفته دلش كبريت قوطي در
:ميدهد تكان من براي و ميآورد بيرون كبريت قوطي
!سلام
! سلام
براي را سوسك بايد امروز.است خواب در هنوز اكبر
كنم صبر بايد.است زود حالا اما.ببرم بيرون به هواخوري
بند باران تا كنم صبر بايد و شود بيدار خواب از اكبر تا
.بيايد
.ميشود غرق باران در است ، مورچه مثل هم سوسك
كده گپ
پسرخاله ميم صحبت پاي
.بگوييد خودتان از كمي احترامي آقاي *
ميتوانم.ندارم گفتن براي زيادي چيز بگويم؟ چه والله
متولد:مثلا.بدهم شما به شناسنامهاي اطلاعات مقداري
درس دارالفنون و مروي مدارس در.هستم تهران در شمسي 1320
رشته در تهران ، دانشگاه حقوق دانشكده از.خواندهام
و بودهام دولت خدمت در سيسال.گرفتهام ليسانس قضايي ،
سوالاتتان به كه آمادهام و هستم شما خدمت در هم حالا
.بدهم پاسخ
كرديد؟ شروع سالي چه از را طنز *
.توفيق روزنامه با سال 37 از
توفيق دورههاي كدام در و شديد آشنا چگونه توفيق با *
داشتيد؟ حضور
سال 50 تا و شد شروع سال 37 از كه توفيق اخير دوره در
مرداد 32 از بعد يعني سال 37 از قبل چون.يافت ادامه
.توفيق جمله از بودند ، شده توقيف روزنامهها از بسياري
از.شدند توقيف روزنامهها از بسياري هم سال 50 از بعد
...توفيق جمله
...توفيق در كارتان شروع *
از شعر تا چند كه بود شكل اين به توفيق در كارم شروع
و معتضدي و حالت:زمانمثل آن طنزپرداز شعراي دست روي
چند و خاكسار و محجوبي و فكور و شهرياري و پرچانه تفكري
دفتر به فرستادم بودم ، ساخته و بودم كرده نگاه ديگر نفر
تا هم من و كردند كار به دعوت مرا هم توفيقها و روزنامه
دنبال به رفتم و دولت كارمند شدم كه سال 45 اواخر
.كردم كار توفيق در بيابانگردي ، و دوشي خانهبه
ميكرديد؟ استفاده نامهايي چه از توفيق در *
استفاده هم الان كه مستعار نام دو يكي از ندرت به
به چون اما.كاره اين.الف و پسرخاله.م:مثل.ميكنم
در بيشتر صنعتگرها ، قول به پاتوقي ، روزنامهنويس عنوان
يا ميكردم ، كار امضا بدون غالبا ميايستادم ، پاچال
كوتاهي مدت براي ضرورت به مطلب ، نوع به بسته را امضاهايي
.ميكردم رها هم بعد و ميكردم انتخاب
داريد؟ هم غيرطنز آثار آيا *
:است متمايز دسته دو شامل من غيرطنز آثار.فراوان بله ،
انبوهي دوم دسته.جدي قصههاي و اشعار معدودي اول ، دسته
باشد ، طنز است بوده قرار كه مطالبي و قصهها به اشعار از
.معالاسف.است درآمده كار از غيرطنز ولي
براي امضا اين با كه اشعاري و پورنگ امضاي مورد در *
.كنيد صحبت سرودهايد كودكان
نيست ، پنهان خدا از شده ، تهيه كودكان براي كه كتابهايي
طولاني نسبتا دوره يك محصول نباشد ، پنهان هم شما از
.بود كم بسيار مطبوعات حجم كه دورهاي.است فترت
قول به و بود متوقف تقريبا نگارشي و تحقيقي فعاليتهاي
مثل ديگر نه هم ، شنيداري - ديداري رسانههاي بخيه ، اهل
پسندشان معيار اصولا نه ميپسنديدند ، را ما امثال سابق ،
بسياري مثل ما حقيقت درداشت همخواني ما معيارپسند با
"وير".كودكان كارهاي طرف به شديم رانده همقدهايمان از
نگاه سال بيست از بعد كه حالا.گرفت را ما البته هم كار
امكاناتي سالها آن در نگذريم ، حق از كه ميبينم ميكنم ،
كودكان ادبيات زمينه در فعاليت براي اندك ، هرچند هم
آرام دارد متحركسازي امكانات كه حالا مثل.بود فراهم
ادبيات دستاندركاران از اغلبي و ميكند پيدا گسترش آرام
و شيخ و "ناشي" و "شي" و جوان و پير از اعم را ، كودكان
گاز تله اين در و ميدهد هل حادثه دامگه اين به شاب
را كودكان به مربوط مقوله اين لطفا.مياندازد انبري
فرماي خويش مدافعان از بعضي كه بنويسيد يواشتر كمي
بار هزارمين براي را ما گوش وگرنه نشنوند ، كودكان
.ميكشند
از بعد و قبل طنزنويسان از شما كه اين به توجه با *
از بعد و قبل را طنز كمي و كيفي تفاوت هستيد ، انقلاب
ميبينيد؟ چگونه انقلاب
شده عوض چه آن نشده ، عوض چندان جامعه من ، گمان به
يك عنوان به شما كار شيوه اگر.است جامعه رسمي ارزشهاي
را انعطاف اين يا بخواند رسمي ارزشهاي اين با طنزنويس ،
رسمي ارزشهاي اين با را كارتان شيوه كه باشيد داشته
بدون كنيد ، كار و بمانيد ميتوانيد كنيد ، همساز و منطبق
هم به را انديشهتان بنياد و اساس باشد لازم كه اين
موفقيت مقهور شما اگر حقيقت در.كنيد زيرورو و بريزيد
به امروز از است ممكن بغلتيد ، موقعيت دامن در و بشويد
.بياوريد دوام نتوانيد هم فردا
نشريات كدام با و داريد فعاليتهايي چه حاضر حال در *
ميكنيد؟ كار
قلمي گاهي گلآقا در فقط مطبوعاتي فعاليتهاي زمينه در
تنبل ، آدم غيرمطبوعاتي ، فعاليتهاي مورد در اما.ميزنم
ولي شدهام پير من.منجم يا ميشود محقق يا شد ، كه پير
.نشدهام منجم قطعا
داريد؟ نظري چه ايران سياسي طنز درباره *
بودن سياسي پس ، .است ژورناليستي طنز ايران ، جديد طنز
مراتب ، منتهاي هست هم طور همين.باشد آن غالب وجه بايد
و ميكند كار همه كه است كسي همان غالبا سياسي ، طنزنويس
يك پس.بداند هم سياست بايد و مينويسد هم طنز ضمن در
همين در لكن است ، جامعالاطراف آدم يك من ، مثل طنزنويسي
اين متاسفانه و بيشتر نه كردم ، عرض كه اندازهاي و حد
كه است ما حرفهاي طنزنويسهاي از بخشي براي تلخي تجربه
تعطيل خودشان را طنز تخصصي مطبوعات سالها اين طي
آنها است نتوانسته هم سوبسيد حتي و دولت نه كردهاند ،
كه معمولي جريان آن خلاف درست يعني.دارد نگه سرپا را
قد من اطلاعات كه قبل سال چهار سه ، و چهل از لااقل
مطبوعات پياپي تعطيلي خود اين.است بوده برقرار ميدهد ،
سياسي طنز دستاندركاران بودن حرفهاي غير معني به طنز
.است
باشخصيت كاريكاتورهاي
شاملو احمد
برانسون چارلز
كيج نيكلاس
دانشور سيمين
فارغالتحصيل تهران در سال 1356 متولد "رادمند علي"
گرافيك كارشناسي آخر سال دانشجوي و سيما و صدا هنرستان
با كاريكاتور زمينه در را فعاليتش سال 1374 از.است
.كرد شروع "گلآقا" نشريات
شخصيت به توجه.است چهره كاريكاتور رادمند ، فعاليت عمده
اگر چهره كاريكاتور در.ميشود ديده كارهايش در افراد
.كاريكاتور تا ميشود نزديكتر جوك به باشد ، اغراق فقط
و كشيدن بيرون كاريكاتور وظيفه كه باشيم داشته قبول اگر
بايد است ، انسانها و اجتماع نهفته لايههاي دادن نمايش
مشكل بسيار چهرهپرداز كاريكاتوريست يك كار كه كنيم قبول
به رادمند آثار كه ميرسد نظر به گاهي گرچه.بود خواهد
فرانسوي معروف كاريكاتوريست "مولاتيه ژان" آثار فضاي
سوژههايش شخصيت رادمند گفت ، ميتوان ولي ميشود نزديك
.ميبيند چهرههايشان پس در خوبي به را
به توجه با وي ، كه باشد وارد رادمند به انتقاد اين شايد
ميدهد ، ادامه زمينه يك در تنها را فعاليتش كه اين
در كه چرا.هستند چهرهها مديون هم ديگرش كاريكاتورهاي
بازي را اصلي نقش كه هستند چهرهها اين هم او ديگر آثار
.بودهايم وي از موضوعي كاريكاتورهاي شاهد كمتر و ميكنند
جزيره داستانهاي
حسينپور بزرگمهر
|