!ندارد معيار يك شعر نقد
شعر
!ندارد معيار يك شعر نقد
"شعر در تكرار" مقاله به نگاهي
آشنا.م
احمد از شعري بررسي) "شعر در تكرار" عنوان تحت مقالهاي
روزنامه شماره 2641 شعر صفحه در مهاب.م از (شاملو
چند هرداشت پي در واكنشهايي كه رسيد بهچاپ همشهري
در سعي ستايش قابل دقتي و سنجيها نكته با نويسنده
معيارهاي با وي اما دارد ، شاملو شعر ضعف نماياندن
سنجش در.است پرداخته شاملو چهل دهه شعر نقد به امروزين
به شعر يك از معيارها و ندارد وجود معيار يك تنها شعر
و تاريخي شرايط اجتماعي ، موقعيت.است متفاوت ديگر شعري
شعر ، سرايش زمان ، ميكند زندگي آن در شاعر كه دورهاي
.بگيرد قرار مدنظر نقد ، در بايد شاعر تكامل و سيرتحول
و نيمايي شعر اين در":مينويسد چنين مقاله نويسنده
تكرار ميآيد ، چشم به نكته اولين عنوان به آنچه موزون ،
از گذشته":مينويسد ديگر جايي در و. "است هرجا" و "در"
بودن طولاني براي دليلي "هرجا" و "در" بيتوجيه تكرار
و كلمات تكرار":آورد مي همچنين"ندارد وجود اول بند
شعر اولا "...است چهل دهه شاملوي ويژگيهاي از عبارات ،
است ، نيمايي اگر.نيست درستي اصطلاح موزون و نيمايي
!ميكند پيروي نيمايي وزن از و است موزون مسلما
"موزون و نيمايي" واژههاي آوردن با نويسنده ثانيا
خاطر به شاملواست رسيده نظر مورد پاسخ به ناخودآگاه
و.شدهاست اثر كل در "در" تكرار به مجبور وزن پركردن
از عبارات و كلمات تكرار":مقاله نويسنده گفته به
!"است چهل دهه شاملوي ويژگيهاي
نيمايي ، شعر تنگناهاي و تكرارها همين خاطر به شاملو قطعا
موسيقي و ميگذارد كنار را نيمايي حتي و عروضي وزن
.ميكند آن جايگزين را "واژهها تكرار" و كلمات دروني
وزني محدوديتهاي همين محصول سپيد ، شعر ديگر ، بهعبارت
شاعر برانديشه وزن تحميل از رهايي براين ، علاوه.است
سپيد شعر تا داشت برآن را شاملو كه است ديگري اصلي عامل
.دهد رواج (خود خاص مفهوم به) را
بدان اكثرا افراد كه اشتباهي":ميگويد هوف گراهام
در بدون را ديگران آثار كه است اين ميكنند افتخار
به نياز كه آن (اجتماعي) تاريخي موقعيت نظرگرفتن
شخصي و سطحي ارزشهاي بهوسيله دارد ، خاص استانداردهاي
فاقد چون افراد اينگونهميدهند قرار بررسي مورد
و خام گونهاي به و هستند بررسي در ارزشي ضمانتهاي
تاييد عدم دليل به ميكنند ، بيان را خود عقايد عاميانه
(1)".ميگيرند قرار تنفر و سرزنش مورد اديبان سوي از
را امروز شعر نميتوان قديم شعر معيارهاي با همانطوركه
نيز امروز شعر معيارهاي با قرارداد ، بررسي و نقد مورد
اشتباهي و ندارد اعراب از محلي سيوچهل دهه اشعار سنجيدن
بود نخورده شاملو ، صيقل شعر هنوز زمان ، آن در.نيست بيش
دانيد مي كه وهمانطور ميگذراند را خود آغازين دوران و
حتي.ميشود آغاز بعد به "آينه باغ" از شاملو شعر تكامل
و تازه هواي كتابهاي چاپ به راضي عمر ، اواخر در شاملو
يافت آنها در نيز ارزشمند شعر چند كه هرچند) آينه باغ
عنوان با ناشران و منتقدان كه آنجا از اما.نبود (ميشود
سبك تكاملي سير ميتواند شاعر اوليه آثار مجدد چاپ اينكه
.شد آثار اين چاپ تجديد به راضي شاملو دهد ، نشان را شاعر
اگر":ميگويد معاصر بزرگ و برجسته شاعر پاز اوكتاويو
مورد امروزي معيارهاي با را گذشتهام اشعار ميخواهيد
و بازخواني را اشعار آن بگذاريد دهيد ، قرار ارزيابي
."كنم بازنويسي
ديدي با كلينگري ، جاي به گرامي نويسنده بود زيبا چه
.ميكرد نگاه شاملو آثار به كلاننگر
را خود اطلاعات اعظم بخش ادبي ، منتقدان كه بپذيريم بايد"
(2)."ميكنند كسب آثار از تاريخي موقعيتهاي مورد در
دوران و اوليه آوازهاي و بيايد منتقدي اگر اين بنابر
و دهد قرار بررسي و نقد مورد را شجريان استاد جواني
آيا درآورد ، مكتوب صورت به را آنها اشكالات و ايرادات
استاد آثار كل بايد است؟ كرده ارائه صحيح و علمي نقدي
مقصود اگر.گيرد قرار بررسي مورد هم كنار در شجريان
در:گفت بايد شاملوست ، شعر اين بازخواني مقاله ، نويسنده
ارگانيك ارتباط و فضاسازي اثر ، محتواي به بازخواني
.ميشود پرداخته شعر در موجود ابهامات و مضامين و تصاوير
شعر تاريك نقاط تبيين و تفسير بازخواني ، ديگر عبارت به
و ايرادات به تكويني شيوه به علمي نقد در اما.است
مابين مذكور مقالهميشود اشاره شعر در موجود اشكالات
!است مانده سرگردان ادبي علمي نقد و بازخواني
با است ، نيمايي شعر رفيع قلههاي از يكي كه ثالث اخوان
از مصرع سيهزار كلاسيك ، محدوديتقالبهاي به توجه
فردوسي دارد اعتقاد و ميداند اضافه را شاهنامه ابيات
اما ;شده آنها آوردن از ناگزير وزن كردن پر براي صرفا
شعر نميخواهد او.است برنيامده نقد ، مقام در هيچگاه
او گفته و ببرد سوال زير را فردوسي شاهنامه يا كلاسيك
چرا ;است نيمايي قالب قواعد و موازين تبيين جهت در تنها
معيارهاي با پيشينيان آثار نقد آمد ، پيشتر چنانكه كه
.نميشود محسوب علمي نقدي امروزين
شعر چهل ، دهه مبارزاتي و اجتماعي شرايط داشت نظر در بايد
نكته و بود كرده نزديك شعار به را همقطارانش و شاملو
در مستقل زبان يك به هنوز زمان ، آن در وي كه آن ديگر
بين (چهل دهه در) شاملو زبان.بود نيافته دست شعر عرصه
قرن نثر از متاثر كه -آركائيك زبان نوعي و نيمايي وزن
نبايد بنابراين.بود معلق -ميباشد قمري هجري ششم و پنجم
شده تمام را نقد و كرد قضاوت شتابزده و عجولانه اينگونه
...انگاشت
بودن دستوري ديگر ، موضوع":مينويسد ادامه در مهاب.م
البته و است دستور يك "نيام از كش بيرون".است شعر پيام
.است بوده رايج كمابيش شعر اينگونه (چهل دهه) دوران آن در
فاقد است شعرهايي شاملو ، برجسته شعرهاي حال هر به اما
سالهاست مطلق قبول و مطلق نفي دوران اولا."دستور و حكم
به بنابراين است ، داده دست از را خود عقلاني كارآمدي كه
و نمود صادر متقن و قطعي حكمي نميتوان راحتي همين
موفق شعرهاي ثانيا.كرد تقسيمبندي را شاملو شعرهاي
و !است كرده صادر حكم آنها در وي كه است شعرهايي شاملو ،
.شاعر زندگي خاص دوران به برميگردد شعر از وي تلقي اين
است ، شعر زبان نهايي ، نكته":ميآورد پايان در نويسنده
كه آنجا از اما است ، ساده و روان يكدست ، شعر زبان گرچه
عهده از خوبي به نتوانسته است ، شده وزن به مقيد شاعر
".برآيد زبان
!است شده باب كي از نقد شيوه اين نميدانم
چرا پس "است ساده و روان يكدست ، " وي شعر زبان اگر
عهده از خوبي به نتوانسته":ميگويد بعد جمله در نويسنده
توجيه را تناقض اين ميتوان چگونه راستي به ".برآيد زبان
!كرد؟
به.است خود خاص معيارهاي داراي مكتبي هر غرب ، ادبيات در
و دارد را خود نقد معيارهاي سوررئاليسم مكتب مثال ، عنوان
نقد به را سمبوليسم مكتب اشعار معيارها آن با نميتوان
آثار سنجيدن مدرن ، پست معيارهاي با همينطور.كشيد
از اما.نميآيد شمار به علمي و پسنديده كاري مدرنيسم
تلقي و نداشتهايم منسجمي تئوريهاي ايران ، در كه آنجا
كاملي و صحيح تلقي اغلب غرب ، ادبي مكاتب به نسبت نيز ما
معيار يك با را امروز شعرهاي تمام ميكنيم سعي نيست ،
نقدگونههايي يادآور مسئله ، اين و دهيم قرار سنجش مورد
ادب بزرگان و شاعران مورد در فارسي تذكرههاي در كه است
در امروز متاسفانه و است شده نوشته كرات به قرون طي در
ذهن و ميشود تدريس درسي واحد چند در ايران دانشگاههاي
سوق محفوظات سمت به را فارسي ادبيات رشته دانشجويان
ميخواهد ، معلومات شدن صاحبنظر آنكه حال.ميدهد
بازار آشفتگي.نباشد محفوظات به متكي تنها كه معلوماتي
هستيم مطلق قبول يا نفي درصدد بيشتر كه است حدي به نقد ،
روي پيش را علمي نقد معيارهاي بخواهيم اينكه تا
ادبي -علمي نقد "ترازو كفه" است اميد.بگذاريم خوانندگان
!دهد جهت تغيير امروز شعر پيشرفت و تعالي پويايي ، نفع به
:پانوشتها
هوف ، گراهام "نقد درباره گفتاري" كتاب از نقل به - و 2 1
ص 68 اول ، چاپ پرويني نسرين ترجمه
شعر
نيستم دلتنگ
زيادي عزيزالله
نيستم دلتنگ
ميكنم پهن كه را سفره
ميآيد خودش پاي با نان
. راه از مهمان مثل
ديدم را پدربزرگ
هم را پدر
ميرسيد كه مهمان
گونههايشان ميداد گل
نميشد ، را شادي و
.كرد جمع سفره از
نيستم دلتنگ
ميآورد را آفتاب كه كسي
ميكند قسمت را ابر و
.آورد خواهد روز هر را ما نان
درد و سجاده
(منصور) ميرباذل سيدعلي
را حرفهايمان ميكنيم پنهان
درد و خاكستر از كلماتي در
كه ميچينيمگلهايي و
دستهايمان بر
ميرويد
است جهان ، گهواره مگر
!ميدهيم؟ تاب را گناه كه
درياست باران ، مگر
!ميخوانيم؟ تشنه را ماهيها كه
است عجيب
مادربزرگ سجاده
ميدهد دعا بوي هنوز
فهميدهاند كجا از گنجشكها را اين ماندهام
ميخواهد جرات شدن عاشق
بگذريم
.بخوانيم آواز كمي بيا
من سهم
حيراني رضا
ميداد خداحافظي بوي سلامت
شبيهتر اتفاق به چشمت
سبز هميشه چراغي تا
خاموش ميان در يك كه پنجرهها و
نبود؟ سياه اول از كه بختم
نبودي تو اگر اصلا
نداشتم بيحوصله دل اين كار به كاري
را شعر اين كه نميكرد هم فرقي
بنويسم دريا به رو پنجرهاي پشت
ديواري به رو يا
اجارهاي خانههاي آگهي از پر
شدهام گم گيسويت شب يك و هزار در كه حالا
نيمكت اين
تو خاطرات از من سهم
روزهاي 1093
(يوناني شاعر) كوافي كنستانتين
خانجاني صادق بابك:ترجمه
نيافتم
رفته ، دست از گنجينههاي
شعر ، از سرشار چشمان
را رنگ پريده چهره و
كه خياباني در
.ميرفت فرو تاريكي در
نيافتم
گذرا عبوري در شده فتح گنجينههاي
است رفته دست از راحت چه كه
آنگاه پس و
ورزيدهام مهر چه
اضطراب با
شعر از سرشار چشمان
رنگ پريده چهره
لبها آن و
.را آنها نيافتم
باغ
رضيئي عباس
دلمشغوليهايم
ميپراند را پروانهها
را دستانم و
ميكند كرخ گل برايچيدن
گاهي هراز
را ياس و مريم غنچههاي
ميدوزم هم به
. آويزم گردن بر حلقهاي تا
هنوز
را خرزهرگانرنگارنگ
ميكنيد دسته
! داشت نخواهيد بازاري
|