خصوصي هنرآموزي جنبش
تجسمي پنهان فعاليتهاي
4 است قاتلروباه
خصوصي هنرآموزي جنبش
ايران اخير دهه دو مدرن نقاشي در سيري
مجابي جواد
پتگر نيما اثر
مجسمهسازي و نقاشي براي فترتي دوران انقلاب از پس
كشوركه آشفته وضع ضرورت به آن از بخشي كه آمد پيش ايران
اجتنابناپذير امري ميافزود آن درهمريختگي نيزبر جنگ
سياست كه بود تصميمگيريهايي موقوف فترت آن ادامه و بود
ميكرد اقتضا جديد فرهنگي
هنرهاي بر دهه دو اين از پيش كه عمدهاي گرايشهاي همه
تسامح اندكي با هم هنوز است بوده حاكم ايران تجسمي
معاصر مجسمهسازان و نقاشان حركت اصلي محورهاي ميتواند
و بومي فرهنگ سنت به توجه با نوآوري:شود شمرده ايران
بهعنوان مدرنيته به توجه يا آزاد نوآوري ديگر محور
.جهاني و مستقل حركتي
زيادي دقت از هنري جريانهاي تقسيمبندي نوع هر اگرچه
قدر آن حوزه هر تعيينكننده مرزهاي و نيست برخوردار
جامعيت و وضوح با را خود اجزاي تمامي كه ندارند اعتبار
و قلمرو شدن دقيقتر و ساده براي منتقدان اما دربرگيرند
نسبتا دستهبنديهاي نوع اين به ناگزير خود بحث موضوع
.ميدهند تن ميشود شامل را پيوند هم گروههاي كه فراگير
گروههاي ديدن مانع نبايد عمده گروههاي اين جداكردن
آن در نه و ميگنجند دستهبندي اين در نه كه شود فرعي
گرايش آن و جريان اين از گاهي و دارند جاي گروهبندي
گرايشها اتفاقي تركيبهاي حاصل غالبا و دارند بهرهاي
.هستند هنري جامعه يك بر حاكم جريانهاي و
به بنا خود پيدايي آغاز از ايران نقاشي مدرن جنبش
را جداگانه قلمرو نوع دو تجربي ، و نظري ضرورتهاي
هنر سنت بر تاكيد با نوپردازي يكي ، :يافت خود پيشروي
منتقدان و فرهنگي صاحبنظران كه توجيه اين با بود ، بومي
در كه داشتند باور فرهنگي سياستگذاران با همسو هنري
آنچه از برسيم مناسبي تلفيق به ميتوانيم نوگرايي جريان
دستاوردهاي با دارد كارآيي هنوز ما تجسمي ميراث در
تفكر اين.ميآموزيم غربي مدرن نقاشي از كه تكنيكي
نگاه اصلي محور بهعنوان تجسمي هنرهاي سنت به كه التقاطي
غربي مدرن تكنيكي تجربههاي با را آن كردن نو و ميكرد
زمينهساز و نظري مسلط گرايش سالها مييافت امكانپذير
نظريهپرداز هر البتهاست بوده دهه چند هنري فعاليتهاي
داشت مناقشه باب اين در ديگري با سياستگذاري و منتقد و
كجاست تا آن كاربرد دامنه و چيست ميراث اين نوع و جنس كه
سود تجسمي هنرهاي كردن نو در ريگ ، مرده از ميتوان چگونه
پوششي را سنتي و ملي ظاهر به گوهر اين سان چه و جست
پوشاند؟ مدرن و جهاني
خويشتنشناسي و هويتيابي جريان در كه بود اين مسئله و
عناصري چه ايران تجسمي هنرهاي در سنت ، بر تكيه و فرهنگي
مينياتور مثلا كه باشند داشته پويايي هم هنوز ميتوانند
اشياي و سنگنبشتهها در يافته نقوش و خطاطي و ايراني
اين مضمون عشايري زينتهاي و بافتها پارچه حتي باستاني
سنتي و بومي ميراث اين پوسته به گروهيگرفت قرار پژوهش
بازنمايي اين و كردند توجه آن پوياي گوهر به اندك جمعي و
انجام جهان در معمول مدرن نقاشي زبان به بايستي طبعا
سنت عناصر يعني ناسازگار عنصر دو اين تلفيق و ميگرفت
فرهنگ اقلام از كه نويافته تكنيكهاي با كارگري قديم
كه بودند دستاندركاراني اساسي مشكل بود وارداتي
كهنه نظر به كه كنند نو را خويش جامه كهن ميخواستند
.ننمايد
و هويتياب نگرش نوع اين به بيتوجه ديگري جريان
ميپنداشت جهاني و مستقل قلمروي را مدرنيته بومي يكسونگر
شدن مدرن براي و دارد خود ويژه كاري و ساز و مضمون كه
از را خود گروه اين.پيوست فراگير جريان آن به بايد
دو دشوار تلفيق و داشتن ملي هويت و ماندن بومي دغدغه
به توجه اينان اساسي مشكل اما رهاندند ، فرهنگي نگره
نقاشي ، كتابهاي طريق از را آن فعلي وضعيت كه بود حوزهاي
از اما ميشناختند غرب در زندگي يا جهاني نمايشگاههاي
آن در وجودياش ضرورت ادراك و مدرنيته پيدايش چگونگي
آن در خود داشتند هم اگر و نداشته آگاهي چندان جوامع
آنها ذهن نبودند ، سهيم پايهها دگرگوني و نوآوري جريان
و ذوق اگرچه بود نشده جريان آن جذب و مدرنيته با همسو
تربيت قيد در هنوز كه خود جان در را شدن مدرن اشتياق
در را قضايا اين منميكردند احساس بود مدرن پيش فرهنگي
برابر در سنتگرا نوآور هنرمندان آثار و زندگي بررسي
.كردهام مطرح نوآوران
بهمن 57 از پس كه است قضايايي جا اين در ما بحث موضوع
.است داده اساسي گرايشهاي اين به تازهاي سمتوسوهاي
مجسمهسازي و نقاشي براي فترتي دوران انقلاب از پس
كه كشور آشفته وضع ضرورت به آن از بخشي كه آمد پيش ايران
اجتنابناپذير امري ميافزود آن درهمريختگي بر نيز جنگ
سياست كه بود تصميمگيريهايي موقوف فترت آن ادامه و بود
كه گرفت بالا بحث اين مدتها.ميكرد اقتضا جديد فرهنگي
است نداشته دين اهل نزد پايگاهي موسيقي چون كه نقاشي آيا
مباح را آن ضرورتي اگر و است معتبر هنوز امري آيا
جست بهره جديد نظام سود به آن از ميتوان چگونه ميشمرد
چه در هنري حرفههاي بقيه چون رشته اين هنرمندان و
قرار اسلامي انقلاب خدمت در را خود ميتوانند عرصهاي
ميتوان آيا كه بود شده مطرح قديمي بحث آن از پيش دهند؟
خود بطن در را اسلامي و عربي عنصري كه خوشنويسي و خطاطي
و نقاشي گذاشتن كنار شيوه و كرد نقاشي جايگزين دارد
باشد؟ ميتواند چه خوشنويسي رواج
و مجسمهسازان و نقاشان و رفت دست از فرصت دهه يك حدود
تصميمگيريهاي كشاكش در موزهها مديران و گالريداران
نيمهجان حيات اين.داشتند مشكوك و مردد دولتيفعاليتي
باب در تاملاتي.انجاميد زمينه اين در فرهنگي تاملاتي به
متفاوت گرايشهاي و دارد تعريفي چه تجسمي هنر كه اين
در اهميتي و معنا چه دهه چند اين در مدرن نقاشي جريان
فضاي در بازانديشي اين از پس حالا و است داشته ما فرهنگ
به بازگشت و هويت مسئله دوباره مدتي.بكند بايد چه جديد
به ميكوشيدند دستان به قلم بار اين و شد عمده بحث خويش
نقاشي ديني هويت و بنشانند را ديني هويت ملي هويت جاي
كه بود اين بر كوشش ناگزير برنميتابيد را فيگوراتيو
تعليم و شود تبليغ اسلامي - ايراني هنر بهعنوان خطاطي
روايتگر مينياتور نوعي ترويج البته و يافت عام رواجي آن
.گرفت قرار كشور هنري سياست طراحان عنايت مورد آن با همسو
اواسط تا كه نقاشانينميماند بخشنامه منتظر نقاشي اما
به عيان به يا بودند كرده موقوف را نقاشي يا دهه 60
اشتغال انقلابي ديوارنگاري به مكزيك و روس نقاشان تقليد
و مرغ و گل محتاطانه محروسه ، آتليههاي در يا داشتند
در كه نشانههايي اولين با.ميكردند مصور كمخطر مضامين
ميكرد اعلام مشروط اما بيضرر امري را نقاشي جامعه سطح
.گرفتند سر از بهگونهاي هريك را خود پيشين فعاليت
در كه بود دولتي حمايت مورد نقاشان ظهور نشانهها اولين
همراه به و بودند گردآمده اسلامي تبليغات هنري حوزه
پوسترها و كتابها تصويرگران و كارتونيستها گرافيستها ،
جديد وضعيت تبليغ به شعارپرداز پارچهنويس خطاطان و
.داشتند اشتغال
جوانان آنان از بسياري كه آرمانگرا هنرمندان اين
جذب كه استاداني هدايت به بودند دانشگاهها هنرآموخته
متوليان خدمت در را كاربرديشان هنر و شده جديد نظام
.ميكردند اهتمام ديني هنر تبليغ به بودند نهاده فرهنگي
بازآفريني يكي ، :ميشد ساخته زمينه چند در جديد آثار اين
در آن سابقه كه مذهبي مضامين با بود پردههايي
نقاشيهاي و ديني كتب سنگي چاپ نقاشيهاي و مينياتورها
ديده مقدسان شمايلپردازي و قهوهخانه به مشهور عاميانه
فداكاري و ايثار حماسههاي تصويري خلق ديگري.بود شده
روايي نقاشان الهامبخش جنگ در بعدا و انقلاب در كه بود
و مظلوميت و شهادت نمايش آنها اصلي مضمون و بود شده
انقلابي نقاشيهاي در سابقهاي كه بود مسلمان امت مبارزه
بيان همان با بيشتر و داشت شوروي چون كشورهايي تبليغي -
گونهاي به آن خلاف گاه و رئاليستي ، سوسيال ظاهر و
آلماني اكسپرسيونيسم نوعي يا و (داليوار) سوررئاليستي
مينياتور آييني قالبهاي در بيشتر و جهاني دوم جنگ زمان
در پوشيده و ايراني آن قهرمانان البته كه ميشد عرضه نو
روبه و ميشد ارايه بومي و مذهبي نشانههاي و نماها
.داشت تحميلي جنگ و ديني انقلاب حماسههاي ترويج و تبليغ
مذهبگرا گرافيستهاي و تصويرگران و نقاشان فقط البته
جنگ و انقلاب بر ناظر حماسي وضعيتهاي خلق به كه نبودند
تفكري با گروهي بلكه ميپرداختند توحيدي آرمانشهر و
به ايدئولوژيك رفتاري با آنان همچون اما آنها با متفاوت
كه ميپرداختند تابلوهايي خلق به آنها با مشابه روايتي
اوضاع از ديگر سويهاي و داشت اجتماعي - سياسي مضموني
گاه و متفاوت مضامين بهرغم و ميداد بازتاب را پيراموني
و اكسپرسيونيستي گرفته كار به شيوههاي در متضاد ،
سنتي نمادپردازهاي و مينياتور قديمي اساليب و رئاليستي
.داشتند هم با ناگزيري شباهتهاي عملا
گروهبنديهاي دقيقتر يا گرايشها به است بهتر حالا
اشاره تجسمي هنرهاي زمينه در دهه دو اين عمده و متنوع
:كنم
.شد اشاره اختصار به بدانها كه حوزوي مجاز نقاشان - 1
دستگاههاي معنوي و مادي حمايت با شصت دهه در اينها
آمدني ديد به اصلي محول فرهنگي سياستگران بالاخص و دولتي
.بودند
و بودند نامآور و فعال نيز اين از پيش كه نقاشاني - 2
فترتي از بعد كه بودند نامبردار مستقل شيوهاي احراز به
همچنان و گرفته سر از سابق روال به را خود كار ساله ده
.ميگرفتند پي را خود عوالم
و هنرآموخته دهه 60 از پيش كه هنرمنداني - 3
شرايط در حالا و بودند داده پايان را خود سياهمشقهاي
مختصر رونق و گالريها موزهها بازگشايي به توجه با جديد
و ميكردند نمايان را خود اصلي تجربههاي نقاشي ، بازار
عموما آنان تجربههاي.اعتناست قابل و اصيل شاخهاي اين
.بود نويافته فضاي و جديد وضعيت از برخاسته
.شدند آشنا تجسمي هنرهاي با دهه دو اين در كه گروهي - 4
و فرهنگي فعاليتهاي آن از بعد و جنگ سالهاي موقعيت در
خود كارآيي و ظرفيت حد كمترين در هنري رسمي آموزشگاههاي
اهتمام خصوصي كلاسهاي تاسيس به نقاشان از گروهي بود ،
نورسيدگان ، به هنر آموزش و تجربه انتقال عين در كه كردند
كلاسها اين.بود گرفته هدف هم را معيشت كسب ضمنا
و ادبيات عرصه در كه تجسمي هنرهاي زمينه در نهتنها
گروهي پرورش و آموزش به كه شد فعال ديگر هنرهاي و موسيقي
و هنر جز كه (مسن افراد هم گاهي و) نوجوانان از گسترده
غياب در و رساند ياري نداشتند اشتغالي و تفريح ادبيات
با را هنرجويان از انبوهي توانست رسمي آموزشگاههاي
انبوه حضور دوم دهه پايان در.كند آشنا هنر و ادبيات
نمايش عرصه را استوديوها و گالريها كه هنرآموختگاني
است خصوصي هنرآموزي جنبش اين حاصل ساختهاند خود آثار
از جدا امروزي ، مجسمهسازان و نقاشان اعظم بخش البته كه
گسترش محصول فن ، اساتيد خصوصي كلاسهاي آموختگان هنر
خيل دهه70 در كه است رسمي هنركدههاي و دانشكدهها
و گرافيك و مجسمهسازي و نقاشي آموختگان هنر از عظيمي
هنرهاي بيرونق و راكد بازار تحويل را مستظرفه صنايع
.است مجهول آن مصرف وجه كه انبوه توليديداد تجسمي
هنري نگاه
تجسمي پنهان فعاليتهاي
رسائل اميرحسين
شايد تجسمي هنرهاي مركز و معاصر هنرهاي موزه
در مدير يك كه باشد جايي امنترين و پنهانترين
هنري معاونت و اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت زيرمجموعه
واقع در كه مركز دو اين.گيرد جاي آن مصدر بر ميتواند
كشور در _ آن مدرن و سنتي _ تجسمي هنرهاي اصلي متولي
براي حداقل آن دليل كه دارد مدير يك معمولا هستند
.نيست روشن نگارنده
انتصابي آن مديريت كه بگذريم تجسمي هنرهاي مركز از اگر
يا شورا يك سوي از موزه يك مدير كه است رسم است ، اداري
و خصوصي موزه اينكه مگر.شود انتخاب هياتامنا همان
چنين معمولا كه باشد شخصي سرمايه با شده گردآوري
ممالك در مدرن هنرهاي يا _ معاصر هنرهاي نام موزهاي
.نميگيرد خود به را _ غربي
خصوصيات از ديگر بسياري چون _ تهران معاصر هنرهاي موزه
ديگر برخلاف موزه اين است ، مستثني امر اين از _ كشور اين
هستند فرهنگي ميراث سازمان زيرمجموعه كه كشور موزههاي
به اتفاقا و دارد جاي ارشاد هنري معاونت زيرمجموعه در
با اينكه مهم.است دولتي پستي نيز آن مديريت دليل همين
در هنري بودجههاي و فرهنگي فضاهاي لحاظ به كه فقري
و حفظ براي اختصاصي مكان تنها موزه اين دارد وجود ايران
امكان صورت در و گسترده ، طور به ايران ، معاصر هنر ارائه
نگارگري آثار نمايش چون نمونههايي اينجا _است هدفمند
نكتهاي اما _ ميگيريم ناديده را سنتي هنرهاي ديگر يا
به نگاه داريم را آن به پرداختن قصد مجال اين در كه
جالب.دارد دولتي كاملا ساختار اين كه است اشكالاتي
وزارت اصلي هدف خاتمي فرهنگ وزير دو دوران در اينكه
واگذاري و دولتي حمايتهاي و فعاليتها شفافيت به فرهنگ
.است صنفي اتحاديههاي و انجمنها به امور بيشتر اداره
حتي كه نشده محقق تنها نه تجسمي هنرهاي بخش در كه موضوعي
ديده منظور اين به رسيدن براي تلاش و تمايل از نشانهاي
هنرمندان متوجه نقصان اين از بخشي شايد البته _.نميشود
مدت اين گذشت از پس كه باشد نقاشاني بهخصوص و تجسمي
اقدام خود انجمن مصوب و قطعي تشكيل در نتوانستهاند هنوز
نظر زير كه گذشته سال پنج مدت در مركز اين حتي _ كنند
منتشر را خود عملكرد هيچگاه شده اداره واحد مديريتي
شنيده همواره درگوشي بهطور كه انتقادي.است نكرده
گنجينه موجودي و ارزش چرا معاصر هنرهاي موزه كه ميشود
آثار خريداري معيار يا و نميكند اعلام را خود آثار
يا فرد چه تشخيص به آثار اين و چيست معاصر هنرمندان
چه ميگفت پرسش و شوخي به كسي حتي ميشود ، خريداري گروهي
سالهاي از كه موزه گرانبهاي آثار كه دارد وجود تضميني
نمايش براي مبادله هنگام است مانده باقي انقلاب از پيش
.نميشوند تبديل بدل به دنيا موزههاي ديگر با
را انتقاد و پرسش تيغ ما كه نيايد پديد شائبه اين لطفا
كه گرفتهايم مركز دو اين فعلي مسئولان و مدير مقابل در
داشته وجود همواره نگرانيها اين تاكنون انقلاب پس از
در كه دليل همان به شايد.است نشده بيان شفاف بهطور ولي
اخير سالهاي در كه آنگونه نيز ايران سياسي معادلات
اينجا.است نداشته وجود شفافيت و بيان جسارت بوديم شاهد
اشاره ميتوان است كاستي اين موجب كه نيز ديگري نكته به
تجسمي هنرهاي منتقدان و مطبوعاتيها متوجه بخش اين.كرد
و منتقدان ايران در تجسمي هنرهاي مشخص بهطور.است
تعداد از بهغير.ندارد و نداشته حرفهاي نويسندگان
كنار در نيز آنها كه آشنا نويسنده انگشتشماري
ميپردازند نيز تجسمي هنرهاي به ديگر نوشتاري فعاليتهاي
اساس بر تحول و غرب با ايران نقاشي آشنايي ابتداي از
.است بوده هنرمندان خود برعهده نيز مهم اين غربي معيارهاي
از تن چند ميشود مشاهده كنيم دنبال را سير اين اگر
در نوشتن به اثر آفرينش كنار در تجسمي هنرمندان و نقاشان
محسناتش كنار در امر اينگماشتهاند همت نيز اينباره
را حيطههايي به ورود گروهي يا شخصي منافع حفظ بهخاطر
كمتر ميان اين در حقيقت در.ميگرداند ناممكن و ممنوع
ديگر وجه در.شود پرداخته هنري سياستهاي به كه شده ديده
به تجسمي حوزه روزنامهنگاران اخير دوره در شاهديم نيز
خصوصيت تا شدهاند مركز اين جذب گوناگون شيوههاي
و شده كمرنگ عموميگري روابط الشعاع تحت آنها نويسندگي
آفت اينباشند موجود فعاليتهاي و سياستها همان مبلغ
نه و مديران نه نيست ، طرفين از هيچكدام نفع به حتم به
.هنرمندان
تكامل در بسياري سهم مهجوري تمام با ايران نوين نقاشي
همواره نيز تجسمي هنرمنداندارد و داشته كشور هنر
و موسيقي چون ديگري هنرهاي فرهنگي خلاء توانستهاند
ناب هنر همواره كه را جامعه نخبگان و كرده پر را سينما
كه است اوصاف اين با.دارند نگه راضي گرفتهاند سراغ را
.مينمايد لازم تجسمي هنرهاي حوزه در شفاف فعاليت
4 است قاتلروباه
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
"مخالفيد؟ شما عموجان ، ":گفت خصومتآميز لحني با ديوي
نه؟ مگر است ، مشكل كمي ميداني ، _
.ليني گفتم ديدي _
صبر":گفت ميكرد انتخاب سختي به را كلمات كه تالبوت ،
بيست هستيد ، جوان خيلي تا دو شما.نشو ناراحت ديوي ، كن
".جوانيد خيلي هنوز.ساله بيست و ساله يك و
كرديد ازدواج وقتي كه مادر و شما":داد جواب ليندا
".بوديد جوانتر
تالبوت ، ميگويد راست":گفت دلواپسي با فاكس اميلي
".بوديم جوانتر
اين.شده عوض زمانه گذشته اين از":داد ادامه ليندا
براي ديوي نه؟ مگر ميكنيم ، زندگي شتابزدهتر ما روزها
فكر پاپا ، شما و نيست جوان زياد بشود جنگي خلبان اينكه
".بدانيد بچه را بيست دختر يك نميكنم
هم خودتان.است بهانه فقط اين عموجان !ليندا":گفت ديوي
ما به ميكنيد فكر واقعا كه را چه آن چرا.ميدانيد
"نميگوييد؟
.لرزاند را ليندا كه بود چيزي صدايش در
"جوان؟ مرد چيست منظورت":گفت پرخاشكنان فاكس تالبوت
خودتان عموتال ، باشيم روراست بياييد":گفت ديوي
".بگويم ميخواهم چه ميدانيد
تو.خوب بسيار":گفت و داد جلو را خوشفرمش چانه تالبوت
".ديوي بگذاري كنار را گذشته نميتواني
".ميدانستم":زد فرياد ديوي
:داد ادامه شتابزده ديوي ولي زد پهلويش به محكم ليندا
از ميترسيد ، بزنند حرف سرمان پشت مردم كه اين از شما"
"!!شود پا به جنجال است ممكن كه اين
سال يازده ميكني خيال ميترسيدم ، جنجال از من اگر -
ميكردم؟ بزرگ خودم پسر مثل و ميآوردم خانه به را تو پيش
عمويت و من به نسبت تو":گفت لرزان صدايي با اميلي
".ديوي نداري انصاف
ببخشيد مرا":گفت ميآمد نظر به خجالتزده كه ديوي
"...واي زنعمو ،
نيستم ، ليندا فكر به فقط من":داد ادامه آرامي به تالبوت
دقت تو رفتار در من.ميكنم فكر هم تو وضع به.ديوي
كه است طبيعي و بودي حساسي بچه هميشه تو پسرجان كردهام ،
تو بر را خودش تاثير افتاده اتفاق زمان آن در چه آن
".را خودش بد تاثير:گذاشته
به طوري و ميشوند گشاد نامادريش چشمان كه ديد ليندا
گويي كه مينگرد ايستاده پيانو كنار كه قامتي بلند مرد
متعجب را او ميتواند هنوز مشترك ، زندگي سالها از پس
.كند
وقت هيچديوي بگذاري ، كنار را گذشته نميتواني تو -
فراموش شايد بود ، تو جاي به ديگري پسر اگر.نتوانستهاي
نفوذ تو در گذشته اما.نميداد اهميتي آن به يا ميكرد
كنيد ، عروسي ليني و تو اگر كه ميترسم اين از من و كرده
ديوي ، است من ترديد دليل تنها اينبريزد بيرون روزي
.دليل تنها
نبود؟ كافي دليل اين مگر اما
پيروپاتالهاي حرفهاي از اگر":گفت سرسختي با ديوي
جا اين از جنگ از بعد لين و من ميترسيد ، رايتزويل
كسي شهر اين از خارج.ميكنيم زندگي ديگري جاي ميرويم
".ندارد كاري ما با
نيويورك ، يا شيكاگو به رفتن ديوي ، ميشناسم را تو من -
را قضيه اين تو كه نميشود باعث فيجي جزاير حتي يا
.بود طور اين كاش.بگذاري كنار و كني فراموش
:گفت آرامش با وقت آن.كند تمامش است بهتر كرد فكر ليندا
".كردهايد فراموش را چيزي يك شما پاپا ، "
.نكند فكر گذشته به ميخواست دلش واقعا
عزيزم؟ را چيزي چه -
.برود بايد ديگر روز سه ديوي -
"ميرود؟ ديگر روز سه ديوي":گفت ضعيف صدايي با اميلي
هرگز شايد و است درست":گفت رضايت و تلخي با ديوي
".برنگردم
"!نزن حرفها اين از ديوي ، ":گفت زنعمو
.باشد ديوي با حق كنيم فرض.ببينم كن صبر":گفت تالبوت
"ليني؟ برنگردد ، جا اين به ديگر او كنيم فرض
نفرت نقرهاي مو هيكل درشت مرد آن از ليندا لحظه آن در
.داشت
باشد ، درست بود ممكن چون و بود خباثت از حاكي موضوع
.ميداد نشان را بيشتري رذالت
...كه نيست بهتر تو براي برنگردد او اگر عزيزم ، و
شما به بگذاريد...!!بهتر":گفت پرخاشكنان ليندا
را مادر و شما رضايت ماداريم خيالي چه بگوييم
و من حال هر در ندهيد ، رضايت شما هم اگر اما.ميخواهيم
و ".ميكنيم عروسي و دوليتل دكتر پيش ميرويم فردا ديوي
شماها":داد ادامه ميلرزيد چانهاش كه حالي در
تنها اين شايد.بگيريد ما از را روز دو اين نميتوانيد
"...داريم ما كه باشد روزي دو
|