كتاب نشر در هدف گروه
4_ زندگينامه:هابز توماس
فلسفي پرسش يك و صد
4_ داروين روح نزاعبرسر
هدف گروه
كتاب نشر در
را پيام كه دارد موفقيتآميز كاركرد صورتي در رسانه
كند اصابت "هدف گروه" به پيام و كند روانه
و تراكم جا ، نوع ، تركيب شكل ، و نيست ثابت هدف گروه اما
ميكند تغيير آن ديگر ويژگيهاي
نشر و كتاب مسائل پژوهشگر و نويسنده آذرنگ عبدالحسين
فرهنگ
شايد مادي ، سرمايه و فرهنگي كوشش فكري ، تلاش از بخشي
ميان از كتاب انتشار جريان در توجه ، قابل بخشي هم
است؟ اندازه چه تا بخش اين چوني و چندي.ميرود
پژوهش كمك به بايد را آن پاسخ.نميدانيم هيچ ;نميدانيم
مترجم ، شاعر ، نويسنده ، كمتر.داد كتاب نشر عرصه در
رضايت اظهار اثرش انتشار از پس كه ميشناسم را پژوهشگري
اين يا يافتم ، اثر اين با را خوانندگانم بگويد و كند
پخشگر ناشر ، از شكوهاست رسيده خواستارانش دست به كتاب
رسانهها ، تبليغ ، آگهي ، فروش ، كتاب ،(توزيعكننده)
هر براي تقريبا كه است حديثي چه ، و چه و اطلاعرساني
همه مانند و ميشود تكرار ميرسد ، چاپ به كه كتابي
حديث اين ملال و.است ملالآور بيحاصل ، مكرر شكوههاي
ملالآور پديدههاي مانند كه دارد هم را پيامد اين البته
آن به جامعه ميشود ، زده كنار جامعه نظر پيش از ديگر ،
مزمن مانده ، باقي نشده حل همچنان مشكل و نميانديشد ،
تبديل منفي افزاينده تاثيرهاي با مانعي به و ميشود
.ميگردد
و پژوهشگر كمتر روزها اين شايد كنيم ، نگاه كه سو آن از
به دستيابي دشواري از كه ببينيم را كنجكاوي خواننده
منتشر كه كتابهايي ;نكند شكوه انتشار تازه كتابهاي
كتابها خود اما ميشود ، پخش آنها انتشار خبر ميشود ،
و كتابشناسيها كاستينميشود يافت و ديده بازار در
در كتابخانهها ناتواني ;كتاب بررسي و معرفي نشريههاي
سازمان سرعت ، كندي ;تازه كتابهاي به دسترسي و تهيه
شهرها به كتاب نرفتن جدي بحران ;كتابفروشيها نامناسب
شكوههاي از همه كه چه ، و چه و كشور دوردست نقاط و
كنجكاو علاقهمندان گلههاي از كتاب ، خواستار و خواننده
كتابشناسي ابزارهاي با كه بنده.ميكند حكايت كتاب به
با دارم ، دسترسي بزرگ كتابخانه چند به نيستم ، ناآشنا
نشريهها ، سردبيران كتابفروشان ، ناشران ، از زيادي شمار
ورزيده اطلاعرسانان و كتابداران و كتابخانهها مدير
مورد پژوهشي منابع به يافتن دست براي هستم ، دوست كشور
با بسيار موارد در و مشكل ، با حقيقتا روزمرهام نياز
پژوهشگر مشكل دليل همين به.هستم روبهرو راهبند مشكلات
ميانه ، در سنقر ، در زابل ، در مثلا كه را كتابخواني و
آورد ، دست به را خواندنياش مواد نميتواند داراب در
سفر كشور مختلف نقاط به ندارد امكان و ميكنم درك عميقا
حكم به.نيازمايم مكرر در مكرر را نكته اين و كنم
ميگويم شده كه هم خودم اول دست و مستقيم شخصي ، تجربه
طرف اين كه ميزنم ، فرياد اصلا ميگويم ، بلند بانگ به و
كه ميكند حكم منطق است ، چنين چون و است ، فضيحتبار قضيه
پس گفت و داد حق هم سو آن به دوسويه ، قضيه اين در
را خوانندگانشان كه ميگويند راست پديدآورندگان
.بازنمييابند
حامل كتابي هر و ارتباطي رسانه گونههاي از يكي كتاب ،
به فرستنده از پيام اگراست خود خاص پيام پيام ، نوعي
خود كاركرد ارتباطي رسانه و برقرار ارتباط برسد ، گيرنده
فرستادن باشد ، خاموش راديوها اگر.است داده انجام را
راديوها بيشتر اگر دارد؟ سودي چه راديويي پيامهاي
آن با پيام فرستادن بگيرند ، را خاصي موجهاي طول نتوانند
از بخشهايي در روزنامه اگر دارد؟ حاصلي چه موجها طول
ميخواهند كه مردمي از نشود ، پخش دليلي ، هر به كشور ،
بيابند ، دست آن به نميتوانند اما بخوانند ، را روزنامه
روزنامه پيامهاي به كه داشت انتظار ميتوان چهطور
موفقيتآميز كاركرد صورتي در رسانه دهند؟ نشان واكنش
اصابت "هدف گروه" به پيام و كند روانه را پيام كه دارد
به متمركزتر ، مركزيتر ، دقيقتر ، اصابت هرچه.كند
آن تاثير و نفوذ قدرتهاي باشد ، پيگيرتر و هنگامتر
.است بيشتر
بپذيرد را آن بداند ، درست را نكته اين كسي است ممكن حال
فروش و پخش وضع به فيالمثل اگر كه بگيرد نتيجه چنين و
جاي همه به شده منتشر كتاب و شود داده سروسامان كتاب
برسد ، جهان در فارسيزبان نقاط و نواحي همه به و كشور ،
از دلخواه نتيجه و كرده اصابت هدف گروه به كتاب پيام
نظام اصلاح كه نيست ترديدي.است آمده دست به كتاب انتشار
خواهد مثبت تاثير كتاب نشر وضع در ايران در كتاب پخشگري
و سنجيدهتر و زودتر هرچه هم آن اصلاحي ، چنين و گذاشت
واجب بلكه و لازم دقيقتر ، برآوردهاي و مطالعه بر مبتني
نميشود ، خلاصه كتابفروشي و پخشگري در مشكل اما است ،
و تصميم چند يا يك با كه است آن از پيچيدهتر ماجرا زيرا
ساده بيماري ايران ، در كتاب عارضه.بپذيرد پايان اقدام
روز چند و قرص چند ساده تجويز با كه نيست مختصري و
مجموعه به سالم انداموارهشود برطرف تحمل و تامل
و تاثيرپذير و تاثيرگذار سازوكار چند و چندين از همسازي
واكنش يكديگر به متناسب زمان در كه دارد ، نياز تصحيحگر
مستمر ، فرايندي حاصل بهعنوان تندرستي ، تا دهند نشان
كه بگيرد قرار ديگري چيز مبناي و شود حفظ هشيار زنده ،
بهخصوص هدفهاي به رسيدن راه در زنده موجود تلاش مثلا
.است
ميماند ، ثابت نقطه يك در و ثابت بهطور هدف گروه اگر
دقيق نشانهرويها و تصحيح گراها مثلا.بود ساده اصابت
هدف گروههاي سمت به را خود پيامهاي رسانهها و ميشد
نوع ، تركيب ، شكل ، و نيست ثابت هدف گروه اما.ميفرستاد
مثلا.ميكند تغيير آن ديگر ويژگيهاي و تراكم جا ،
هدف گروه خرداد ماه تا هزارنفر چندين از مركب گروهي
تيرماه از اما است ، كمكآموزشي و درسي كنكور ، كتابهاي
به بنا ديگر گروههايميشود ناپديد ناگهان كه گويي
سليقهها و عقيدهها تغيير تحولات ، موقعيت ، مكان ، زمان ،
و آگاه ناشر.ميشود تعطيل و تاسيس مدام اينها مانند و
مجرد به و ميكند كمين آزموده ، شكارچي مانند درست هشيار ،
آن ميان به را پيام ميشود ، تشكيل هدف گروه فلان آنكه
نتايج و ميگيرد نظر زير را واكنشها و ميكند روانه
دخالت خود ديگر روشهاي و گراها تصحيح در را پيام اصابت
اجتماع ، تحليل نگرشهاي به ويژه به كه ناشراني.ميدهد
اقتصادي آموزشي ، اجتماعي ، روانشناسي روانشناختي ،
تجمع وسط را قلاب و تور خبره ، ماهيگيران مانند و مجهزند
انتشار در كه ناشراني بهعنوان مياندازند ، ماهيان
ميكنند ، حركت روز مسائل پاي به پا و موفقند روز كتابهاي
ميان از موفق شيوه يك فقط نشر شيوه اين اما سرشناسند ،
از شايد شيوه اين اينكه با.است نشر موفق گونههاي
در اما باشد ، آسانتر ديگر شيوههاي از جهتها بسياري
با تسلط ، با كه داريم سراغ را ناشري كمتر كشورمان
را آن دادهسنجي ، و آمارگيري بر مبتني برآورد و مطالعه
.باشد كرده دنبال پيگير بهطور
ناشناخته هدف گروه به خطاب كه پديدآورندهاي روزگار
را او پيام هم ناشر و بسپارد ، ناشر به و بنويسد كتاب
سماوات و كرات در ناشناختهاي موجودات به خطاب انگار
پيام آن به اتفاقي گذرندگاني و كند ، رها فضا در ديگر
سر به بگشايند ، را آن راز و كنند برخورد اتفاقي بهطور
يافتن براي راهها انواع رايانهاي ، فضاي در.است آمده
تازهاي صورتهاي و آنها به پيام رسانيدن و هدف گروههاي
به باشد ناگزير كه نشري امروز ، جهان نشر.هست دادوستد از
اثر ناشناخته به خطاب بيانديشد ، اقتصادي زيان و سود
پساارتباطات ، و پسااطلاعات عصر در كتابنميكند منتشر
محصول اصولا شتابگرفته ، شدن (ديجيتالي) رقومي عصر
وظيفههايي محصول اين در مشاركت براي ناشر و است مشترك
روشهاي كمك به هدف گروه كردن تعيين آنها از يكي كه دارد
حتي و مخاطبيابي ، مخاطبپژوهي ، مخاطبشناسي ،
اطلاعات تراكم و گردش فرآيند در تحول.است مخاطبآفريني
و تجهيزات كمك به اطلاعات بر ارزشافزوده ايجاد و
است داده تغيير را ناشران جايگاه اطلاعپردازي ، شيوههاي
عوض كتاب هر براي هدف گروه كردن تعيين در را آنها نقش و
پديدآورندگان از كه روشدانند مجهز ناشراناست كرده
ويژگيهايي ، چه با را كتابهايي نوع چه ميخواهند مناسب
ناشران امكانات.بياورند پديد مخاطباني نوع چه براي
كه اطلاعاتي مجموعههاي است داده اجازه آنها به كارآمد
گرد ميتواند پديدآورنده كه اطلاعاتي از ميآورند فراهم
گذشته روابط تناسب ، تغيير اينباشد بيشتر بياورد ،
عصر دراست زده هم به را خواننده _ ناشر _ پديدآورنده
هر كه احوالي و اوضاع در رسانهها ، سهمگين رقابت
خود جاذبههاي بر ميكند تلاش بقا براي رسانهاي
كه شود توليد بهگونهاي بايد كتاب رسانه بيافزايد ،
اين درست شناختن و باشد داشته را خود مخصوص هدف گروه
بيشتر عهده از معمولا او ويژگيهاي يافتن و گروه
آماده اثر است ممكن.نيست ساخته پديدآورندگان
باشد ، منطبق هدف گروه از ناشر تعريف با پديدآورندهاي
با پديدآورنده دقيق آشنايي راه از جز انطباق اين اما
هدف گروه از ناشر برآورد بر مبتني شناخت و خود مخاطبان
.نميشود حاصل نشر
شده تلنبار و نشده حل مزمن ، دشواريهاي كه روست اين از
و رسانهها رهاورد كه جديدي مشكلات با ما جامعه در كتاب
و است شده تشديد بلكه و همراه است ارتباطي جديد شيوههاي
دستخوش آوردنهاست ، پديد روند مبناي اصل در كه هدف ، گروه
معلق پيام سرگرداني و است شده تازهتر و بيشتر تغييرهاي
بالاخره و ميخورد چشم به گذشته از بيش فضا در
و ناشر و ديگر ، سوي از خواننده يكسو ، از پديدآورنده
و سرگردانتر آنها ميان در كتابگر و پخشگر و چاپگر
.يكديگر از ناخرسند
با خود كردن سازگار براي ما ، آسيبپذير و آسيبديده نشر
نقش اينكه براي شتابناك ، دگرگونيهاي دستخوش وضعيت
هدف پيام ، هدف پديدآورنده ، هدف ميان را خود تنظيمگر
عاملهاي به كند ، حفظ و بازيابد خواننده هدف و ناشر
اطلاعرساني جديد ، آگاهيهاي و دانشها جمله از و بسيار ،
و هدفها به رسيدن هدفگذاري ، شناخت راههاي و گسترده
تبديلهاي و كوتاه زمانهاي در خود تصحيح شيوههاي
پديدآورنده به ناشر دقيق شناخت.است نيازمند عملياتي
ميتوانند كه خود ، نوشته مخاطبان از تا ميرساند ياري
دقيقتري تصوير دهند ، تشكيل را او اثر واقعي هدف گروه
به اثر باشد ، بيشتر تصوير اين دقت هرچه و باشد داشته
و ميشود ، نزديكتر خود طبيعي كاربرد و زبان ساختار ،
و فكري ضايعات شوند ، نزديكتر هدف گروه به آثار هرچه
و ميشود ، كمتر و كمتر وقت اتلاف و مادي زيانهاي
گرفت و داد شتاب باشد ، بيشتر كاهش اين و افزايش آن هرچه
كشور فرهنگي توسعه روند بر و ميشود بيشتر انديشه
.ميگذارد تاثير بيشتر
فروردين 1381_ صبا باغ _ تهران
4_ زندگينامه:هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
در برسيونز كالج به سال 1587 آوريل در پدر هابز
چهل با او موقع آن در احتمالا.شد وارد آكسفورد دانشگاه
بود شده نزديك خود بازنشستگي دوران به سن ، سال چند و
وجود مدركي زيرا هست ترديدهايي تاريخ اين مورد در البته)
.(ميكند ذكر سال دو و سي سال 1589 ، در را او سن كه دارد
دانشگاه تازه گذاشته سن به پا خانوادهدار مرد يك كه اين
موضوع اين اما باشد ، سوالبرانگيز است ممكن كند شروع را
كه اين يكي.باشد داشته توضيح دو دستكم است ممكن
سواد افزايش اليزابتي برنامه چارچوب در او اسقف احتمالا
است اين ديگر دليل.فرستاده دانشگاه به را وي روحانيان ،
به كه فردي عنوان به بلكه است نبوده دانشجو او شايد كه
.است درآمده كالج استخدام به دارد ويژهاي حقوق اصطلاح
قرار خاص حقوق داراي افراد گروه همين در هم دربانها حتي
دوست را طبقه اين افراد آكسفورد شهر مردمان.ميگرفتند
از خارج افرادي چنين اعمال به رسيدگي زيرا نميداشتند
ميتوانستند آنها و بود آكسفورد دادگاههاي قضايي صلاحيت
مردم كه حالي در دربروند قسر شده كه كاري كثافت هر با
به كه اين در آكسفورد كالجهاي.نميتوانستند آكسفورد
چنداني نفع كنند رسيدگي شهر در كارمندانشان بدرفتاري
.نميديدند
از هم زيادي مدت و داشت پسر يك زمان اين در پدر هابز
هم همسرش آيا كه نميدانيم هم هنوز ما.نميگذشت ازدواجش
اطراف همان در جايي در يا و بود آكسفورد در او با
آگوست 1587 در او كه جا آن از.بود مانده مالمزبري
نميتواند برسيونز در بزرگ هابز توقف بود شده باردار
و نگرفت مدركي گاه هيچ او.باشد بوده طولاني زياد
بهار در پسرش آمدن دنيا به هنگام كه هستيم مطمئن تقريبا
.بود بازگشته مالمزبري به بعد
كشيشي نيابت هابز پدر مشاغل از يكي كه مينويسد آوبري
ميگرفته پوند هشت تا شش سالي آن براي كه بوده ، وستپورت
ثبت دفتر.كردهاند ترديد دراين جديد مورخان.است
مجاور ، دهكده ساده كشيش عنوان به را او ويلتشاير
پدر هابز است معتقد كه روكو ، و.است كرده ثبت بروكنبرو ،
دريافتي است ، داشته تعلق روحانيون فرودست طبقه به
مقابل در.ميكند برآورد پوند ده حدود را او ساليانه
به كاونديش اشرافي خانواده از هابز خود دريافتي مستمري
اين به كه است بوده پوند هشتاد سالي حدود مستخدم عنوان
و ميگرفته اربابش از او كه هم را هديههايي مبلغ
.كرد اضافه بايد هم را كتابهايش حقالتاليفهاي
ميدهد نشان رسيده ما به هابز پدر از كه حكايتهايي همه
را او آوبري.است بوده نامطبوع و بيمسئوليت فردي او كه
به بروكنبرو در كه مردمي هم دوبار.مينامد "تندخود"
مقرر مواعظ همه هابز كه كردند شكايت ميرفتند او كليساي
وست در او اقامت دليل به مشكل اين از بخشينميخواند را
دليل به اغلب بروكنبرو و وستپورت بين پل.است بوده پورت
را خود نميتوانست او و ميديد آسيب آوون رودخانه طغيان
همچون كه ميخواستند او از نمازگزاران.برساند كليسا به
او و كند ، اقامت خودشان شهر در قبلي محلي كشيش
هنگام پدر هابز كه ميگويد ديگري حكايت.نميپذيرفت
ميان از زمزمهاي حين همين در رفت ، خواب به دعايي خواندن
".ميخواهد كتك" كه شد شنيده نمازگزاران
به راجع بدي گزارشهاي كه داريم داستانهايي آن از پس
در جلوي وستپورت در روحانيان از يكي.ميدهند هابز پدر
كرد كتككاري او با هابز" پرداخت مشاجره به او با كليسا
".مرد لندن در گمنامي در...و كند فرار شد مجبور و
شروع اكتبر 1603 از قضيه.دارد بيشتري تفصيل ماجرا اين
روحاني يك عليه افترا ايراد جرم به هابز پدر كه وقتي شد
به هابز پدر كه بود اين ادعا.شد خوانده دادگاه به ديگر
معني ، بهتمام شياد است شياد" او كه بود گفته جين ريچارد
كشته را آندروز كشيش آقاي برادرش كه دائمالخمر شياد يك
توماس و شد تشكيل دادگاهي جين آقاي درخواست به ".است
هابز پدر.كرد محكوم عمومي كارهاي انجام به را پدر هابز
ظاهرا و نشد حاضر بود كرده مقرر دادگاه كه روزي در
".كرد سرپيچي"
هابز توماس كه كرد اعلام و رفت دادگاه به دوباره جين
تحمل هابز "شده كافر بنابراين و..است كرده سرپيچي"
فوريه 1604 در.كنند بد او با اين از پيش كه نداشت
را جين و گرفت را جين جلوي كليسا ورودي در پدر هابز
و كرد انكار جين.است زده ارتداد تهمت او به كه كرد متهم
و كرد دنبال را او پدر توماس.برود تا گرفت را خود راه
او سر و گوش به مشت با" زد مشت را او سپس گفت ناسزايش
كشيد پشتش از را شنلش و انداخت زمين به را كلاهش و كوبيد
كه جايي تا نايستاد باز زدنش از و آويخت او به بعد و
از بعد ".بزند زمين به را او شد مجبور مذكور جين آقاي
كه همانطور و كرد ترك را ناحيه آن فورا هابز پدر اين
.رفت لندن در نامعلوم جايي به شد گفته
فلسفي پرسش يك و صد
خود كه ميكنيم زندگي سيارهاي در ما:مسئله 1 يادآوري
كه چنان منظومه ، اين و است واقع شمسي منظومه در
راه و دارد قرار راهشيري كهكشان در ميگويند ، دانشمندان
در جهان اما.ماست جهان از كوچكي جزء تنها نيز شيري
از برخواسته تنها يا است؟ واقعي چيزي مكان آيا كجاست؟
نه؟ يا ميپذيرد پايان جايي در مكان آيا ماست؟ درك ساختار
معنا مكان بودن نامتناهي يا متناهي از سوال اساسا آيا
دارد؟
:مسئله 1 پاسخ
نميشود ، بحث مكان مسئله باب در چنان آن فلسفه ، در امروز
بوده باستان فلسفه محوري مباحث از مسئله اين همه اين با
."نيست" كه است چيزي خلاء گفت صرفا دموكريتوس.است
از بايد كه است خصوصيتي صرفا مكان كه داشت عقيده ارسطو
دكارت ، .شود استنباط زمين ، از بالاخص واقعي ، اشياء وجود
ماده نوعي حقيقت در يا و واقعي شي را مكان بالعكس ،
از ماده متعارف و معمول خصوصيات هرگونه از كه ميدانست
موضوعات از بسياري همچون افلاطون.است عاري سختي قبيل
افلاطون ، نظر بهدارد صريحي كلام نيز مكان باب در ديگر
نه و است شده ساخته ماده از عالم بقيه مانند نه مكان
بين است چيزي.است غيرمادي و مجرد كاملا "صور" مانند
كه نام همين به رسالهاي در سقراط دوست تيمائوس ، .دو اين
و ناپذير مشاهده چيزي مكان:ميگويد است افلاطون قلم به
به را فهميدني بخشهاي و اشيا همه كه است بيمشخصه
...ميدهد جاي خود در شگرف گونهاي
.است كرده بحث انتزاعيتري شكل به را مسئله اين زنون
.ميدانند بيكران و نامتناهي را مكان دكارت ، و نيوتن
وجود با و متناهي را مكان اينيشتين كه است حالي در اين
كه ميكند نشان خاطر اينيشتين).ميداند بيكران اين
از نميبايست الزاما ميكرد ، قلمداد مكان كانت آنچه
.(كند پيروي هندسه قوانين
پيشفرضهايش بر كه است رياضي نظام يك تنها هندسه
صحت جهان ، از هندسه توصيف آيا كه مسئله ايناست استوار
چه.است خطاپذير مشاهدهاي گرو در نه ، يا دارد اعتبار و
از 180 بيش مثلث زواياي مجموع كه شود اثبات روزي بسا
با هرگز احتمال اين كه دانست بايد اما.است درجه
.نميشود ثابت اندازهگيري
و من براي شايد البته است؟ اهميتي با مسئله اين آيا اما
هميشه ارواح عالم در اگر اما باشد نداشته اهميت شما
باشند ، غيرمادي مكان چون هم كه باشند ، داشته وجود زندهاي
براي شايد گاه آن باشند عالم اين از جزئي نيز خودشان و
عبارت به نباشد كماهميت هم چندان مسئله اين ارواح اين
دارند؟ جاي جهان كجاي در غيرمادي جاويدان ارواح اين ديگر
:شماره 2 مسئله معرفي
است؟ كچل "فرانسه كنوني پادشاه" آيا
4_ داروين روح نزاعبرسر
موريس ريچارد:نوشته
فيضاللهي كاوه:ترجمه
زيستشناسان سوي از جهان سرتاسر در داروين تكامل نظريه
نيست واحد نظريه يك داروين "نظريه" اما.است شده پذيرفته
بيشتر يا زيرنظريه پنج به را آن دانشمندان از بعضي و
دانشمندان كه است امكانپذير رو اين از.كردهاند تجزيه
باشند موافق هم با نظريه اين جزئيات از بسياري مورد در
.دارند اختلافنظر هم با ديگر موارد درباره كه حالي در
طبيعي انتخاب كه باشند داشته قبول است ممكن اين از گذشته
دادن روي نحوه جزئيات مورد در اما است ، تكامل اصلي علت
.باشند داشته بحث تكامل
طبيعي انتخاب نقش درباره اختلافنظر
زمان در واقع در.نشد آغاز داروين چارلز با تكامل ايده
وسيله به انواع اصل درباره" عنوان با داروين كتاب انتشار
در "بقا تنازع در مطلوب نژادهاي حفظ يا طبيعي ، انتخاب
مورد گستردهاي طور به تكامل كه بود دهه چندين سال 1859 ،
داروين ، بزرگ دستاورد.بود گرفته قرار بررسي و بحث
معاصر علمي جامعه كردن متقاعد براي كافي شواهد جمعآوري
نام به مكانيسم يك پيشنهاد و تكامل رويدادن مورد در خود
.ميشود گونهها تكامل موجب كه بود طبيعي انتخاب
قادرند جانداران از هرگونه اعضاي كه بود دريافته داروين
.كنند توليد فرزند بماند باقي ميتواند آنچه از بيش
مورد در حتي قانون اين است ، نوشته داروين كه چنان
است كند بسيار زادآوريشان نرخ كه فيل همچون گونههايي
بلوغ تا فيل گله يك زادههاي تمام اگر.ميكند صدق هم
عرض در بياورند ، دنيا به را خودشان فرزند و بمانند زنده
شد ، خواهد لبريز فيل از دنيا سال ، هزار چند از كمتر
بعضي مثل توليد و بقا احتمال كه ميكند استدلال داروين
.است بيشتر آن اعضاي ديگر از گونه يك اعضاي از
نسلهاي به را خود صفات كه هستند همانهايي افراد اين
.كرد خواهند منتقل آينده
گونه يك در تنوع معيني مقدار ابتدا از كه آن فرض با
ديگر صفات كه حالي در حفظ صفات از بعضي باشد ، داشته وجود
يعني كرد خواهد تغيير زمانگونه گذشت با.شد خواهند وجين
.داد خواهد روي تدريجي تكامل
سازش اعضاي همواره كه ندارد لزومي طبيعي انتخاب در
اگر.كنند مثل توليد و باقيمانده گونه ، يك يافتهتر
درصد يك را بقايشان احتمال كه باشند داشته صفاتي آنها
از مجموع در گاه آن دهد ، افزايش درصد يك از كسري حتي يا
بيشتري فرزندان گونه آن اعضاي ساير به نسبت ميانگين نظر
زرافه تكاملي نياكان از بعضي اگر پسداشت خواهند
زرافههاي از بلندتر ، گردن داشتن علت به ميتوانستند
زرافههاي گاه آن آورند ، دست به بيشتري غذاي ديگر
كه زرافههايي شكل به و شده فراوانتر سرانجام گردندراز
اعضاي) آنتيلوپ يك اگر.يافتند تكامل دارند وجود امروزه
جانوراني كه گاوسانان خانواده از زيرخانواده يك
بيشتر و هستند توخالي شاخ داراي و سمدار نشخواركننده ،
كمي ميتوانست (م - ميكنند زندگي آفريقا در آنها
و شكارچيان دست از فرارش احتمال بدود ، ديگران از سريعتر
نيز فرزندانش قوي احتمال به.بود بيشتر مثلكردنش توليد
جمعيت سرتاسر در صفات آن سرانجامبودند سريعتر كمي
سريعتر آنتيلوپها تمام زمان طول در و مييافت گسترش
.ميشدند
درك كه هنگامياست گولزننده طبيعي انتخاب ايده سادگي
باشد ، داده روي ديگري شيوه به تكامل كه آن تصور شود ،
از بعضي تاكنون ، داروين زمان از اما.است دشوار
محرك نيروي تنها طبيعي انتخاب كه كردهاند فكر دانشمندان
فكر زيستشناسان از بعضي داروين ، روزگار در.نيست تكامل
مثال ، براي.دارد وجود هم مهمديگري عوامل كه ميكردند
تكامل دروني ، نيروي يك كه بودند معتقد آنها از بعضي
.است كرده هدايت بيشتر هوش جهت در را انسان
كاملا امروزه و بود متافيزيكي حدي تا ايده اين
براي جستوجو هرگز دانشمندان اما.ميشود تلقي بياعتبار
روي است ممكن كه طبيعي ، انتخاب از غير ديگري عوامل يافتن
در.نكردهاند متوقف را باشند داشته نقش تكاملي تغييرات
خواهم صحبت احتمالات اين از تعدادي درباره بعد فصلهاي
.كرد
شناخته شايد الدرج نيلز همكارش و گولد جي استفن
جنگ اعلان عقيده اين به كه باشند دانشمنداني شدهترين
ميان از كه گولد ويژه به - نامشان نتيجه ، در.دادهاند
كساني سوي از بارها - است جنجاليتر و ركتر نفر ، دو اين
هستند ، ايدههايي چنين اين از ناشي مناقشات درگير كه
انتخاب عمل كه دارند اعتقاد والدرج گولد.ميشود برده
اما.است تكاملي تغيير اصلي علت جاندار افراد روي طبيعي
در كه دارد وجود پديدهاي كه ميكنند فكر حال عين در
آنها مثال ، براي.ميشود ظاهر پيچيدگي بالاتر سطوح
دادهاند پيشنهاد "گونهها دستهبندي" براي نظريهاي
بعضي بقاي احتمال كه طور همان درست ميكنند ادعا آنها
احتمالهاي نيز گونهها است ، ديگران از بيشتر افراد از
كه ميگويد گولد اين ، از گذشتهدارند بقا براي متفاوتي
به منجر ديگران ، به نسبت تكاملي دودمانهاي از بعضي
نيز اين او عقيده به.ميشوند بيشتري گونههاي ايجاد
.است تكامل عوامل از يكي مطمئنا
|