لينچ6 زبان از لينچ
نداريم آنهاخبر از كه چيزهايي
تماشاگر نگاه
لينچ6 زبان از لينچ
هنر فداي زندگي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
با رفاقت سال از 36 پس تابيكيلر دوستش كه طور همان
كه باري اولين.بود عمل مرد هميشه ديويد":ميگويد لينچ
نشان يك هايش"آفرين كارت" از استفاده با داشت ديدمش ،
براي كه چيزهايي با هميشه او.ميكرد درست پيشاهنگي
دست ممكن نتيجه بالاترين به نداشت ، اهميتي چندان ديگران
در او توانايي هم حالا همين حتي من ، نظر به.ميكرد پيدا
خودكفا" قديمي شعار همان از درست هيچ ، از چيز همه ساختن
."ميآيد "باشيم
مجله در "گمشده بزرگراه" بر يادداشتي در لاينز دانالد
كار" فيلم ، اين كه ميكند اشاره صراحت به "كامنت فيلم"
واقعي ، معناي به كه است جايي نقاشي ، هنر.است "نقاش يك
خاطر ، همين به و ميشود آغاز آن از لينچ براي چيز همه
در او كه اين.است شروع نقطه مناسبترين هم ما كار براي
حرفهاي ميتواند نقاشي كه شد متوجه نوجواني دوره
شمار به او زندگي عمده عطف نقطه نخستين باشد ، قانوني
نقاشي و هنر از وقتي" تابيكيلر ، دوستش گفته به.ميرود
"!بود پركار چقدر هم واقعا و ;شد آن مجذوب آورد ، در سر
.كرد "هنري زندگي" وقف را خودش و رها را مدرسه و درس لينچ
.نشدند او مانع ولي بودند ، آن مخالف مادرش و پدر كه كاري
لايههاي.برنداشت او سر از دست هيچوقت ديگر نقاشي
كه او روغن و رنگ نقاشيهاي شده تيرهاندود و تاريك
همسايگي در و آن اطراف در دوك شكل به آدمهايي معمولا
دقيقا ميشوند ، ديده ترسناك مخروبههاي و سياهيها
سينماي در بارها كه است هراسي و سردرگمي همان نمايانگر
.است يافته راه او
***
مكان نقل حال در مرتب خانوادهتان بوديد ، بچه وقتي&
.ايالت آن به ايالت اين از شهر ، آن به شهر اين از بودند ،
بود؟ چه سيار زندگي اين به نسبت شما حس
جايي به تا.بد هم و است خوب هم زندگي ، جور اين خب ،
بايد.هستي ديگري جاي ميبيني يكهو ميگيري ، انس
وفق جديد جاي با را خودت بايد كني ، پيدا تازه دوستهاي
كنار براي راهي است ، خوب خيلي بچهها بعضي براي.بدهي
ويران را بچهها بعضي ولي ميكنند ، پيدا آن با آمدن
از كدام هر نميدانند كه مادرها و پدر.ميكند
مكان نقل مجبورند فقط.است دسته كدام از بچههايشان ،
.كنند
بوديد؟ دسته كدام جزو شما خود حالا &
چه كه ميكردم حس.ميكوبيدم سفت را ميخم جايي هر من
وقتي.بيايم كنار اوضاع با بتوانم تا دارم لازم چيزهايي
.بكند ميتواند بخواهد ، كه كاري هر بفهمد ، را اين آدم
است مجبور كه ميكند حس باشد ، غريبه فضا اين با وقتي ولي
حالت ، اين در.ميبرد وقت خيلي اين و شود سازگار آن با
.نميكند بكند ، بايد كه را كارهايي آدم
بود؟ سخت برايتان رفتن مدرسه نظر از شرايط ، اين &
.است مدرسه بچههاي منظورم است ، تحصيل نوع منظورم بله ،
برايش اين و ميكند حس را غريبگي باشد ، غريبه كه بچهاي
يك مدتي اگر ولي.ميفهمد را حس اين بچهاي هر.است سخت
كه است قشنگ خيلي بكنيد ، غريبي احساس هنوز و بمانيد جا
آدم سيستم اين !كنيد امتحان دوباره و ديگر جاي يك برويد
وقتها بعضي سيستم خوردن هم به ولي ميزند ، هم به را
نيست طوري.ميشود آگاهتر كمي يكهو آدم.است خوب واقعا
آدم كافي قدر به ولي بيايد ، فرود آدم سر بر پتك مثل كه
آدم خب ، و ميشود باز كوچكي دريچههايميدهد تكان را
.ميشود آگاه بيشتر كمي
در علمي تحقيقات كه كارش و پدرتان از فقط اغلب شما&
قشنگترين و گرمترين.زدهايد حرف بود ، كشاورزي وزارت
چيست؟ داريد ، او از كه خاطرهاي
را گلوگشادش كلاه و پوشيده را لباسش كه او تصوير
زندگي ويرجينيا در وقتي.سركار ميرود دارد و گذاشته
.بودم ناراحت ميگذاشت ، كلاهي چنين كه اين از ميكرديم ،
به شبيه تيرهاي سبز كلاه.است بيتفاوت برايم حالا ولي
را آن پدر.بود جنگلباني مخصوص و كابويي بزرگ كلاههاي
اتوبوس ، باميرفت بيرون خانه از و ميگذاشت سر به
پياده به ميكرد شروع نميرفت ، ديگري چيز هيچ يا ماشين
ميرفت راه واشنگتن جرج پل مسير در كيلومتر چند و رفتن
.كلاه همان با هم آن ميرسيد ، شهر به تا
درآمد و ميكرد كار هم او يا بود خانهدار مادرتان &
داشت؟
گذراند ، را مدارجي چه نميدانم دقيقنميكرد كار نه ،
درست ولي ميرفت ، كاري سر هم مدتي.رفت دانشگاه ولي
.بود كاري چه نيست يادم نميدانم ،
شدند؟ آشنا هم با طور چه مادرتان و پدر &
كار پدرم سالها آن همه.(Duke) دوك دانشگاه در
طور همين هميشه تقريبا.بود خانهدار مادرم و ميكرد
.بود جايش سر وضع اين بوديم ، كه هرجا.بود
نداريم آنهاخبر از كه چيزهايي
"علي" فيلم كارگردان "مايكلمان" با گفتوگو يك از بخشي
كارگردان
آزرم محسن:ترجمه
آيا.است پديده يك بوكسورها بقيه با مقايسه در محمدعلي
وقتي يك كردهايد؟ دقت او پاي رقص مدل به حال به تا
"شينكوف باري" با را او دست حركتهاي و پا رقص مدل اين
ميكردند مقايسه
همه.هستند جزئيات فيلمهاي فيلمها جور اين نظرم به
آن ، از مهمتر اما.داريم محمدعلي از عمومي تصوري ما
اوست زندگي جزئيات
شد نوشته "علي" درباره كه نقدهايي اولين از يكي گويا&
دارد؟ حقيقت ماجرا اين آيا كرد ، عصباني را شما
.شدم عصباني [ميخندد] است درست.كرد عصباني مرا نقد يك
براي فقط نويسندهاش كردم احساس خواندم را مطلب آن وقتي
را آن اول راستاش.نوشته را آن بدهد فحش من به كه آن
مورد در ديگران كه نبود مهم برايم هم خيلي.بودم نديده
كارم ميدانستم خودم كه بود اين مهم.بدهند نظري چه كارم
ديدم را نقد آن كه اين از بعد اما [ميخندد] است خوب
.شدم عصباني واقعا
ديگر؟ چيزي يا لحناش كرد؟ عصبانيتان نقد آن چيز چه &
نميدانم.بود افتضاح واقعا.بود بد خيلي.چيزش همه
نويسنده وقتي.نميكند اعتراض نوشتهها اين به كسي چرا
اسم به چيزي بدهد فحش من به كه ميگذارد اين بر را بنا
.نبود منصفي آدم اصلا نويسنده.داشت نخواهد وجود نقد
.دارم ايمان حرف اين به
بود؟ بد هم آن چطور؟ مقايسهاش &
حق كسي بگويم نميخواهم !نياوريد يادم خدا به را تو واي ،
حداقل ولي كند مقايسه "خشمگين گاو" با مرا فيلم ندارد
"اسكورسيزي" فيلم.چيست مقايسه اين از هدف بداند بايد
سالها ساخته ، را خودش فيلم او.ندارد من فيلم به ربطي
.است ديگري جور من كار اما.كرده را كار اين هم من از قبل
در او و ساختهام فيلم [كلي] "علي محمد" درباره من
آدم دو اين ميان كه ميفهميد خودتان"جيكلاموتا" مورد
.نيست شباهتي هيچ او و من كارگرداني البته و
نميشويد؟ ناراحت بگويم اگر هست ، شباهت يك اما &
.چيست ببينم بگوييد خب ، .است عجيب خيلي واقعا؟
هم تا برده بالا را وزناش كيلو 20"ويلاسميت" كه اين &
.شود "محمدعلي" هيكل
شايد !شماست با حق انگار خب ، ولي ! كه واقعا [ميخندد]
!نميدانم !باشد هم مطلب آن نويسنده با حق
آماتور يا حرفهاي ويلاسميت ،
او آيا.شدند زده شگفت "ويلاسميت" ديدن از خيليها &
اين خاطر به يا كند؟ بازي بوكس بود بلد شما فيلم از پيش
گرفت؟ ياد را ورزش اين فيلم
سياهان و است سياه يك حال هر به او كه نكنيد فراموش
آماري بار يك فقط اگر.دارند بوكس بازي در غريبي استعداد
توجهي جالب نتايج به احتمالا بگيريد ، بوكسورها از
ياد را بوكس داشت "ويلاسميت" همه اين با.رسيد خواهيد
تا بود شده داده ترتيب برايش فشردهاي كلاسهاي.ميگرفت
وقت شدت به البته هم او.ببرد بالا را بوكساش سطح
"محمدعلي" پاي گرد به چون بود ، روشن هم دليلاش.ميگذاشت
.است سختي كار رسيدن
مهارت؟ و بازي نظر از است؟ سخت نظر چه از &
تراشي دشمن جور يك مورد اين در زدن حرف:ميدانيد خب ،
دشمن من با و بخوانند را حرفها اين ميتوانند بقيهاست
ميبينم ميكنم را فكرش كه حالا ولي [ميخندد] شوند
.بياورم زبان به را حرفها اين كه ندارد هم ايرادي
.است پديده يك بوكسورها بقيه با مقايسه در "محمدعلي"
كردهايد؟ دقت او پاي رقص مدل به حال به تا آيا
معركه واقعا.است معركه ديدهايد؟ را دستاش حركتهاي
با را او دست حركتهاي و پا رقص مدل اين وقتي يك.است
نكته اينميكردند مقايسه [بالرينروس] "شينكوف باري"
جايي به اصلا بمانيم غافل آن از اگر.است مهمي بسيار
مسايل اين روي بودم خواسته "ويلاسميت" از من.نميرسيم
كارها آن به شبيه جوري يك و كند بررسي را آنها كند ، دقت
كه جايي تا كم دست.كرد را كار اين هم او.دهد انجام را
.است كرده را كار اين ميبينم من
بگذارد كنار را سينما در كار او اگر حساب اين با &
نه؟ شود ، حرفهاي بوكسور يك ميتواند
اما ميتواند ، كه من نظر به.دارد خودش به بستگي شايد ،
كارگردانها حرف و دارد سرشاري هوشاست قابلي بازيگر او
مشت اثر در كه كنيم كاري نيست حيف ميفهمد ، خوب هم را
باشد؟ نداشته كردن فكر حوصله و حال ديگران
تاريخ و نامه زندگي
دقت خيلي "علي محمد" زندگي جزئيات در ميرسد بهنظر &
.كردهايد
جور اين نظرم به.فهميدهايد درست.شماست با حق بله ،
از عمومي تصوري ما همه.هستند جزئيات فيلمهاي فيلمها ،
زبان به گوها و گفت در كه حرفهاييداريم "محمدعلي"
يك اينگفتهاند دربارهاش ديگران كه حرفهايي آورده ،
.اوست زندگي جزئيات آن ، از مهمتر اما است عمومي تصور
.دارد ويژهاي نقش آن در جزئيات كه ما خود زندگي مثل درست
يك زندگي به دارند كه فيلمهايي چنين در بايد نظرم به
كنيد دقت اگر.كرد نگاه جنبه اين از ميپردازند نفر
را قاعده اين كه بودهاند موفق ميبينيدفيلمهايي
كنند تماشا را چيزهايي دارند دوست مردم.كردهاند رعايت
بكند را كار اين اگر كارگرداني هر.ندارند خبر آن از كه
.است موفقي آدم نظرم به
.بود مهم بسيار برايتان "محمدعلي" زندگي واقعيت پس &
فيلمي داشتم من ميدانيد آخر.بود مهم خيلي بله ،
.بود او زندگي من داستان."محمدعلي" درباره ميساختم
حرفهاي البته و عمومياش و خصوصي زندگي او ، رفتارهاي
به است من نگاه اين حال هر به كه دارم قبول اما.بودناش
چيزها بعضي در او خود نگاه با و "محمدعلي" زندگي
.دارد تفاوت احتمالا
را دوره آن تاريخي وقايع شما "محمدعلي" زندگي از جدا &
.كردهايد تصوير هم
در.بود فضاسازي جور يك اين.ميكردم را كار اين بايد
افتاده زيادي اتفاقهاي "محمدعلي" زندگي مختلف دورههاي
جدا.گذاشته اثر بازياش البته و او نگاه زندگي ، در كه
نميشود.دارند خاطر به را اتفاقها اين هم مردم اين از
مارتين" قتل ميتواند كسي چه مثلا.كرد فراموش را آنها
كند؟ فراموش را "لوتركينگ
وفادار تاريخ به كرديد؟ چه صحنهها اين بازسازي براي &
مانديد؟
.نميفهمند را آن احتمالا.ندارند دوست را تاريخ خيليها
كه همين.است دلپذير هم خيلي.نيست سختي مقوله اصلا
بگذاريد تاريخي مهم شخصيتهاي جاي به را خودتان بتوانيد
از قضيه خصوص به مورد اين درداشت خواهيد دوست را آن
او از "مارتينلوتركينگ" تيرخوردن از پس كه بود قرار اين
.افتاده زمين روي چگونه كه است مشخص و گرفتهاند عكسي
.سخت هم و ميشود آسان كار هم دارند وجود عكسها اين وقتي
ميفهميم و ميآوريم دست به را كار شكل چون ميشود آسان
را آن نفر ميليونها چون ميشود سخت و كنيم كار چه بايد
توبيخ بكند فرق ما كار شكل ذرهاي اگر و ديدهاند
بندي قالب كمك به كه بود اين كرديم ما كه كاري.ميشويم
كه كساني از يكي شنيدم و كرديم بازسازي را صحنه آن نور و
صحنه اين ديدن از بعد داشته حضور "لوتركينگ" قتل هنگام
"!واقعيتره هم اصلاش از اين !هي":گفته
بوكس مسابقههاي و تلويزيون
خواستهايد شما كه باشد اين شايد ديگر مشكل يك &
اينها.كنيد بازسازي را "علي محمد" مسابقههاي
پخش را آنها تلويزيونها كه بودهاند مسابقههايي
.ديدهاند را آنها خيليها.كردهاند
ميخواستم كه اول همان از.بود مهمي مسئله هم اين بله ،
و افتاد خواهد اتفاقي چنين ميدانستم كنم شروع را كار
كه كردم دقت بنابراين.آمد خواهد زبان به حرفها اين
سازي دوباره را جوري اين صحنههاي خيلي.باشد درست كارم
"زئير" در "محمدعلي" كه است مسابقهاي نمونهاش يك.كرديم
اين لحظه به لحظه.ميكند اوت ناك را "فورمن جورج" ،
.دارد وجود مسابقه اين اصلي فيلم.است شده بازسازي مسابقه
را فيلم دو هر حاضرم دارد حوصله ميكند فكر كسي اگر
كاري چه ما شود معلوم تا دهم نشان آهسته صورت به هم كنار
"اسميت ويل" ضربههاي و دست و سر حركتهاي.كردهايم
.است "محمدعلي" مثل درست
در هم "محمدعلي" عكسالعملهاي روي حال عين در شما &
.كردهايد كار مسابقهها
اگر.هستند مهم بسيار بوكس در عكسالعملها اين بله ،
هر در كه ميدانيد باشيد داشته اطلاعاتي بوكس درباره
و صورت روانه مشت ضربه هشتاد تا است ممكن بوكس مسابقه
است جذاب كه چيزي ضربهها اين آمدن با.شود دهنش
جاخالي كه اين ميشود ، دزديده سر كه اين.عكسالعملهاست
اينها.ميرود مشت نبرد به مشت كه اين ميشود ، داده
.كرد دقت حسابي رويشان بايد كه هستند چيزهايي
اعتقاد مسئله و دين
درباره.شده مسلمان يعني است ، مسلمان يك "محمدعلي" &
بوديد؟ كرده تحقيق قضيه اين
خودش دين به.شده مسلمان خودش او.بود مهم برايم بله ،
آدم خلاصه و دارد را خودش مذهبي مراسمهاي.دارد اعتقاد
تا كرد كمك من به اي.ال.سي.يو دانشگاه.است معتقدي
و ميآمد من پاي به پا هم "ويلاسميت".بشناسم را اسلام
.ميگرفتيم ياد تازه چيزهاي هم با
داريد؟ قبول را "محمدعلي" نگاه نوع &
او به من و دارد عقيده اصولي به او ميكند؟ تفاوتي چه
جلوي توانسته موارد بسياري در.ميگذارم احترام
همين.تاختهاند او مذهب و دين به كه بگيرد را تندروهايي
قايل ارزش او براي اندازه اين تا ميشود باعث كه چيزهاست
مهمي و بزرگ آدم "محمدعلي".بگذارم احترام او به و باشم
!نيست بد بياموزيم او از را درس اين ماهم اگر.است
تماشاگر نگاه
حرفهايها بازمانده آخرين
بهار اميد
آن به را او بايد كه صفتي.دارد صفت يك كارگرداني هر
مايكل".كرد نگاه صفت همان دريچه از سينمايش به و شناخت
البته او شدن حرفهاي."حرفهاي":دارد صفت يك هم "مان
مهمترين حال عين در و اساسيترين در دقت نتيجه
او.باشد بلد بايد كارگردان يك كه است نكتههايي
نكرده عجله شهرت آوردن دست به براي.است آرام كارگرداني
قوي و برد بالا پله پله را سينمايش تا كوشيده جايش به و
.ميشناسند فيلم يك با فقط را كارگردانها بعضيكند
سينمايي فيلم هفت از بيش كارنامهاش در چند هر "مان"
آنها همه.دارد او وسواس از نشان كم تعداد همين ندارد ،
ال" و "دونيرو رابرت" بازي با [Heat] "مخمصه" فيلم كه
يك در مان چگونه كه ميدانند ديدهاند را "پاچينو
عمده جذابيت.است گرفته بازي به را دو اين موفق نئونوآر
ساختمان.ميگشت باز آن پرداخت و فيلم داستان به مخمصه
به گوناگوناش جزئيات كه بود شده طراحي گونهاي به فيلم
قرار اصلي شخصيتهاي خدمت در آشكارا و بودند دلنواز شدت
.است حرفهاي يك او كه ميداد نشان مان فيلم.ميگرفتند
اين شب در شدن گم و بود بزرگي شهر ماجراي عملا داستان ،
چون مسائلي مختلف زواياي از تا بود كوشيده مان.شهر
پايان در "دونيرو رابرت" مرگ.دهد نشان را دوستي و رفاقت
:بود نكته يك وصف ولي دردناك و بود تلخ چند هر فيلم
اين غير در.ميروند ميان از روزي هم عملگرا مجرمان
باوقاري مجرم چنان كه كند باور ميتوانست كسي چه صورت
درآيد؟ زانو به گونه اين
قدر فيلمي.است ديگري فيلم اما [Insider]"افشاگر"
را خيليهاآن.نفهميدند خيليها را اهميتاش كه ناديده
معالفارق قياس اين اماكردند مقايسه او قبلي فيلم با
و باشد "ژانر" فيلم تا ميكوشيد مخمصه هرچه.بود
تلاشاش تمام افشاگر ميگرفت مسئله اين از را اهميتاش
آخر قبل ما فيلم.نباشد گونه اين تا ميبست كار به را
و تلويزيونها كه اين.رسانه باب در بود فيلمي مان
بار يك و بايستند هم رودرروي ميتوانند چطور روزنامهها
شروع.بكوبند زمين به ديگر بار و ببرند بالا را آدمي
"والاس مايكل" مصاحبه شرح آن اوليه فصلهاي و فيلم
"شيخفضلالله" با [CB.S] اس.بي.شبكهسي گفتوگوگر
به كه است جذاب قدر آن (فيلم در لبنان حزبالله رهبر)
است ، حقيقت كشف آمريكا در رسانهها اصلي مسئله ميرسد نظر
اما.ميرود پيش منوال همين به اوضاع هم فيلم نيمه تا
شده اخراج دانشمندي نقش در "كرو راسل" كه بعد به جايي از
اصلي بازي بگويد ، دوربين به را حقايق تا ميكوشد بيكار و
كشف اهل ميكنند ادعا كه رسانهها همان.ميشود شروع
سقوط باعث و دارند قضيه پوشاندن در سعي هستند ، حقيقت
ترك را او دخترانش و همسر كه مردي ميشوند ، دانشمند
افشاگر.ميكند تدريس دبيرستان يك در فقط حال و كردهاند
احتمالا و (شايد مخمصه مثل) غيرمنتظره شدت به بود فيلمي
.گيرد قرار توجه مورد كمتر تا شد باعث همين
كه آدمي درباره فيلمي.است مان كار تازهترين "علي"
داستاني ، فيلمهاي بر علاوه و است زنده هنوز ميشناسيم ،
.ساختهاند دربارهاش زيادي تلويزيوني و مستند فيلمهاي
پيش) گرفته عهده به را فيلمي چنين كارگرداني او كه اين
كامل نمونه (بسازد را آن اسپايكلي كه بود قرار او از
فيلمي كه اين عين در علي.است "بودن حرفهاي"
ميكوشد و نميماند حد اين در فقط است زندگينامهوار
در مان كار سختي.باشد نيز آمريكا معاصر تاريخ از برشي
چندان كه زماني درباره ساخته فيلمي كه است آن كلي نگاهي
كوشيده او كه است اين آن از مهمتر اما.نيست دور ما از
فيلم عليكند خلاصه دقيقه حدود 160 در را سال سالهاي
يك زندگي ميتوان چگونه كه اين از است سندي است ، خوبي
.آورد سينماها پرده روي حرفهاي صورت به را حرفهاي
است بودن حرفهاي مان مايكل صفت:يادداشت اول به برگردم
به شايد.كرد نگاه او سينماي به دريچه اين از فقط بايد و
فيلم سه در)حرفهايها درباره فقط او كه است دليل همين
(حرفهاي بوكسور حرفهاي ، خبرنگار حرفهاي ، مجرم:آخرش
.ميسازد فيلم
|