نويسندگان نگاه
منتقد نگاه
ميگردم كلماتم دنبال به
جنونزده جهان
6- است روباه قاتل
نويسندگان نگاه
بازگشت حسرت
اخوت احمد
داستاني عناصر كاركرد درباره نويسندگان ستون اين در
به ما نويسندگان چرا اينكه درباره اخوت احمد.مينويسند
.ميخوانيم كه نوشته را نكاتي ميپردازند گذشته
***
كه زيرا بوده بيشتر گذشته جذابيت غالبا آثار نوشتن در
روش به مسائل از بسياري شخصي فردي تجربه عليرغم
بسيار گذشته به راجع نوشتن ميشود ، تجربه نيز غيرمستقيم
هرچند گذشته خاطرات به بازگشت همواره زيرا است جذابتر
و جذاب بسيار اما است همراه حسرتي و اندوه با غالبا كه
حكم داستاني آثار نوشتن در گذشته نقش.است دلانگيزتر
و كرده كمك راننده به رانندگي ، هنگام به كه است آيينهاي
يادآوري و ميشناساند او به را عوامل و جوانب تمامي
.ميكند
و است اندك بسيار حال زمان در زماني فاصله اين اما
%آمار 82 طبق.است دشوارتر بسيار آينده با ارتباط برقراري
ميزان و نوشتهاند گذشته زمان در ما داستانهاي از
.است كمتر آينده خصوصا و حال زمان در موضوعات پردازش
اما شده ديده بهندرت كشور آثار در حال زمان به پرداخت
و نمايشي شيوه توسط آمريكا داستاننويسي دوم دوران در
حال زمان به پردازش همينگوي چون نويسندگاني توسط دوربيني
حدودي تا آثار اين كه است مشهود بسيار داستاني آثار در
دوم دوران نويسندگان به گلستان ابراهيم توسط
و پايدار چندان اما شد منتقل نيز ايران داستاننويسي
گذشته به ما داستانهاي غالب و است نبوده فراگير
.پرداختهاند
منتقد نگاه
"نون" دكتر ذهن اقتدار در
محبعلي مهسا
اولين "دارد دوست مصدق دكتر از بيشتر را زنش نون دكتر"
آلمان ساكن و سال 1338 متولد وي.است رحيميان شهرام اثر
.ميباشد
.ميشود آغاز غيرمتعارفي ديالوگ با "...نون دكتر" كتاب
كه ديالوگي.پاسگاه رئيس و نون دكتر مابين ديالوگي
براي نون دكتر به پاسگاه رئيس آمرانه دستور نتيجهاش
نظر بهميشود منزل به همسرش جسد آوردن علت نوشتن
ما به نون دكتر كه است ذهنياي گزارش كتاب بقيه ميآيد
.ميدهد
اول راوي بين كه راحتي و نرم چرخشهاي با رحيميان شهرام
انجام (نون دكتر) شخص سوم راوي و (نون دكتر) شخص
.ميكند برجسته خوبي به را وي شخصيت چندپارگي ميدهد ،
"سادومازوخيست" بيمار يك شناختي روان ديدگاه از نون دكتر
از موفقي ساخت نويسنده كه گفت ميتوان جرات به و است
.است داده ارائه شخصيتي چنين
در ملكتاج و مصدق دكتر با محدودتي بيهيچ نون دكتر ذهن
شبه هميشگي حضور.ميكند برقرار ديالوگ مختلف زمانهاي
امكان اين نويسنده به وي اطراف در ملكتاج و مصدق دكتر
اختيار در داريم لازم كه را اطلاعاتي هرگونه ميدهد را
نظر از ولي است تكراري مواقع بعضي كه اطلاعاتي بگذارد ما
داستان فضاي در بيشتر تا ميكند ياري را خواننده حسي
.گيرد قرار
با بلكه رمان يك با نه ما كه گفت ميتوان اينها تمام با
شايد.داريم كار و سر بلندي زيادي حتي يا بلند داستان
يك براي لازم بنيه داستان اين خميرمايه گفت بتوان
داستاني حجم اين براي ولي دارد خوبي به را كوتاه داستان
.هستيم نون دكتر ذهن اقتدار تحت رمان طول تمام در ما !نه
دخالت بدون ملكتاج صداي تا ميداد اجازه نويسنده اگر
يك با بگوييم ميتوانستيم شايد برسد گوش به نون دكتر
داستان يك با ما شرايط اين در ولي.هستيم روبرو رمان
طويل بحر صداي با داستاني.روبروييم بلند خيلي خيلي
قطع كوتاه بسيار ديالوگهاي توسط گاهي كه نون دكتر مانند
شخص سوم به شخص اول چرخش تكنيكياش مايه تنها و ميشود
.ميباشد
.است آن نام كتاب بخش درخشانترين كه گفت بتوان شايد
به را خوانندگان از گستردهاي طيف كه جذاب كاملا نامي
ذهني انتظار برآوردهكننده ولي ميكند جلب خود سوي
تمامي حقيقت در كه چرا.نيست رمان پايان تا خواننده
جمله يك همين در...و معلولي و علت روابط ماجراها ،
تا و ميدهد لو را ماجرا تمام كه جملهاي.ميشود خلاصه
رفتن لو البتهنميشود افزوده آن بر ديگري چيز انتها
برآورده كه آنچه نيست آن ضعف دليل تنهايي به داستان
.ميطلبد خواننده ذهن كه است عمقي شايد نميشود
بلند داستان "...نون دكتر":گفت ميتوان حال هر به
طنزآلود ، گاهي و دراماتيك فضاهاي ايجاد با كه است موفقي
.ميكند فراهم خواننده براي را راحتي خوانش
ميگردم كلماتم دنبال به
نوشته "مادر شب" انتشار مناسبت به بهرامي اصغر علي با
ونهگات كورت
داستان
خرم يزداني مهدي
نژاد شاهرخي محمدرضا:عكس
كاري ترجمه است ، زيستن عملا من براي ترجمه:بهرامي
بميرم راحتتر من ميشود باعث كه است
موفقترين از يكي (بهرامي.اع) بهرامي علياصغر
در سال 1319 در اوميباشد معاصر دوره ترجمه چهرههاي
در نوجواني دوران گذراندن از پس ميشود متولد شيراز
موفق و شده شيراز دانشگاه وارد ديپلم اخذ و فارس نيريز
خود انگليسي ادبيات و زبان ليسانس سال 4140 در ميشود
.نمايد اخذ را
پس و ميپردازد معلمي به سمنان در سال مدت 8 به سپس او
صاحب استراليا دولت توسط سال 56 در شيراز به بازگشت از
Tefel دوره در را خود فوقليسانس و شده بورسيه
.مينمايد دريافت سيدني دانشگاه از (...و روششناسي)
و ميدهد ادامه معلمي كار به ايران به بازگشت از پس وي
ترجمه وقف را اوقاتش شيراز در سال 70 در بازنشستگي از پس
.ميباشد تهران ساكن تاكنون سال 74 از ويميكند
بود موراويا كارهاي از يكي او داستان ترجمه اثر اولين
با انقلاب از قبل او.است رسيده چاپ به سخن دنياي در كه
چيستا ، آدينه ، با انقلاب از بعد و فردوسي مانند مجلههايي
.است كرده كار...و كارنامه بايا ،
آثار از است كرده ترجمه را متعددي آثار بهرامي علياصغر
(69 هوك) خاورميانه اساطير به ميتوان او غيرادبي
و ايران اساطير (راس 77 - كوپلر) مردن و مرگ پيرامون
او كه ادبي آثار امانمود اشاره (كميل 81) دين اداي
اولين سويي از او هستند بينظير خود نوع در نموده ترجمه
كتابهايي.ميباشد ايران در مدرن پست مهم آثار مترجم
ايوان مرگ (ونهگات كورت) پنج شماره خانه سلاخ مانند
در مقالاتي مجموعه (تولستوي) ديوانه يك خاطرات و ايليچ
ترجمه درباره او.برد نام ميتوان را...و اليوت باب
زندگي گذران براي را ترجمه من":ميگويد ادبياش آثار
من بلكه نيست پول صرفا زندگي گذراندن اين و برگزيدهام
ميكنم تعجبميكشم را وقت برنخورد كسي به اگر بيشتر
را وقت گذراندن مشكل هميشه من آره:وقت؟ كشتن ميپرسم
وقتي.ميگذرانم سختي به را شبها و صبحها مخصوصا دارم
كه زماني شب دل در و ميشوي تهران - شيراز اتوبوس سوار
بخواني كتابي نميتواني حتي تو و شده خاموش چراغها ديگر
حرفزدن براي كسي رسيده انتها به هم خيالبافيهايت و
نه من براي رخوت اين.ميشوي دروني خستگي يك دچار نيست ،
اين واقع در ديگري چيز با نه و ميشود درمان خواب با
شبها از بسياري نوجواني در حتي من و است زندگيم تشكيل
را آفرينش ترجمه در بهرامي ".بودم بيدار صبح خود تا را
خلاقانه آفرينش اين خام ماده است معتقد و ندارد قبول
همراه به را آفرينش اضطراب نگراني ، آن و مهياست و حاضر
كاري ترجمه ميباشد ، زيستن عملا من براي ترجمه":ندارد
".بميرم راحتتر من ميشود باعث كه است
ونهگات كورت
و.اوست شده ترجمه اثر مهمترين پنج شماره سلاخخانه
براي ونهگات كورت كه زد اثر اين ترجمه به دست او زماني
.است شده طي چگونه ناشناخته راه اين بود ناشناخته خيليها
نظر به و خواندم سال 50 در را سلاخخانه":ميگويد او
از اسمي هنوز سالها آن) آمد فوقالعاده كتاب اين من
چون دوره آن در (بود نخورده كسي گوش به ايران در پسامدرن
هر بهنكردم ترجمه را كتاب شوم كويري شاعري ميخواستم
به تصميم سال 63 در كتاب خواندن دوبار از پس حال
ترجمه را اثر از كمي كه اين از پس من.گرفتم ترجمهاش
دنبال به كه دارد وجود ناشري تهران در كه فهميدم كردم
از بعضي نظر و تفسير به سلاخخانه.است آثاري چنين
پس بهرامي ".است قرن اثر چهارمين صاحبنظران و مفسران
از پس ميگيرد ، سر از را كتاب ترجمه ناشر با گفتوگو از
چاپ به حاضر ناشري هيچ شماره 5 سلاخخانه كامل ترجمه
را آن وطني ناشران معروفترين از يكي حتي و نميشود كتاب
.نميداند ترجمه و چاپ حد در و ضعيف
شهلا) روشنفكران نشر مدير با را خود دوستي بهرامي
.ميداند پنج شماره ، سلاخخانه چاپ دليل مهمترين (لاهيجي
توسط (خاورميانه اساطير) نيز او قبلي كتاب كه طوري به
مراحل در مهم رمان اين حال هر به.بود شده چاپ نشر اين
نقدي و واكنش هيچ و شد حرام خواننده با تقابل در نخست
روشنفكر قشر مدتي از بعد.نگرفت صورت آن له يا و عليه
است گونهاي به ترجمه اين و ميشود اثر متوجه كتابخوان
همين توسط پستمدرن پرچم حال عين در و شده ناياب كتاب كه
كه صورتي به.ميگردد برافراشته دهه 70 اوايل در كتاب
با اما ميشد فروش و خريد گزافي قيمت با ناياب كتاب اين
از بعد بهرامي.شد حل حدودي تا مشكل كتاب اين مجدد چاپ
از ايليچ ايوان مرگ يعني اثر يك سراغ به سلاخخانه
را ديگري كتاب او كتاب اين از قبل البته.ميرود تولستوي
والترجيمز:پنج شماره سلاخخانه بررسي:است كرده چاپ نيز
را سلاخخانه و كتاب اين بهرامي.نلسون - اي بانس - ميلر
از تدريس براي براهني":ميگويد و ميداند درسي كتابي
از اليوت با بهرامي آشنايي ".ميكرد استفاده كتاب اين
به مقالاتي مجموعه واقع در كتاب.ميباشد دانشگاه دوران
اعم طور به مقالات نويسندگان است ، اليوت سالمرگ مناسبت
خود او با دوستي عين در كه هستند اليوت نزديكان از
ريچارد ، مانند كساني ميآيند شمار به توجه قابل آدمهاي
:است كليت يك شامل كتابريد هربت ازراپاند ، كيت ، آلن ،
مثلا است موجود كتاب در نقد تا گرفته زندگينامه از
سرزمين سرايش هنگام اليوتي رواني حالتهاي درباره بحثي
مهم كتاب ديگر از.است كتاب مقالات جالبترين از سترون
ازرا مانند آدمهايي نقش و اليوت شعري ريشههاي اليوت
بهرامي كه بود صورت بدين كتاب اين چاپ.ميباشد پاند
.ميكند ترجمه نشريات از يكي براي را كتاب از مقالهاي
بعدي ترجمه آچنبي اثر "ميپاشد فرو چيز همه" كتاب
ميباشد نيجريهاي نويسندهاش كه رمان ايناست بهرامي
برخلاف.ميپردازد آفريقا به اروپا استعمار نقش بررسي به
جا اين نوشتهاند باب اين در اروپاييان كه بسياري آثار
و بررسي در سعي درون از نگاهي با آفريقايي نويسنده يك
.دارد مهم كنش اين نقد
چاپ به را مهم كتابهايي سال 80 در بهرامي علياصغر
رمان يك پنج شماره سلاخخانه ترجمه از پس او ميرساند
جيمز از اثر دو و مادر شب نام تحت را ونهگات از جنجالي
منطقه و برج يعني (بالارد جي.جي) بالارد گراهام
:ميگويد چنين بالارد باب در.ميكند منتشر را مصيبتزده
".بودم خوانده دهه 40 در را بالارد آثار من"
كه ميپردازد انسان توسط جهان نابودي به مجموعه اين
.ميباشد او ندانمكاري توسط خرابهها اين از بسياري
بهرامي.ميشود ترجمه كياييان پيشنهاد به برج رمان
انتخاب ترجمه براي را برج چشمه نشر پيشنهاد بهواسطه
تا من":ميگويد بهرامي.مينمايد ترجمه را آن و كرده
و داشتم بالارد از اندك شناختي رمان اين ترجمه از قبل
همين در اما ميشناختم را او مقاله چند بهواسطه تنها
است مهمي بسيار نويسنده بالارد كه شدم متوجه كار
تا كه رماني بهترين را اين گرين گراهام بهطوريكه
".است ناميده خوانده بهحال
دوربين چشم با بالارد و است حيرتانگيز فضايي برج فضاي
حداقل به را صفت از استفاده و ميكند نگاه را جهان
نگاه جهان به خنثي حالت يك از و (كنراد برخلاف) ميرساند
نوشتههاي تمام در سينمايي خنثي نگاه اين كلا و ميكند
رمان اين از اسپيلبرگ) خورشيد امپراتوري بالاخص بالارد
.دارد وجود (است ساخته فيلمي
تاكنون كه شد ارائه كتاب بازار به سال 80 اواخر در كتاب
.است داشته چشمگيري بازتاب
سلاخخانه از قبل كه ونهگات كورت از مادر شب رمان
.ميباشد او سايرآثار از متفاوت اثري شده نوشته پنج شماره
سال حدود در آمريكا در ونهگات با من":ميگويد بهرامي
اثري بگوييم كليشهاي بهلحاظ اگر مادر شب و شدم آشنا 48
بستر بر معمولا ونهگات رمانهاي.است برجسته بسيار
كاملا مادر شب رمان حاليكه در ميكند حركت تخيلي علمي
نويسنده خود داستان مادر شب.جداست مقوله اين از
كه انسان چيستي و كيستي و هويت درباره داستاني.ميباشد
چهارگونه رمان اول شخصيت.است شده نوشته تازهاي بهطرز
و نوسان در هويت چهارگونه اين بين در و دارد مستقل هويت
برعكس من كه مينويسد كتاب اين درباره ونهگات.است گذر
و رسيدهام اخلاقي نتيجه يك به كتاب اين در آثارم تمامي
تظاهر آن به كه هستيد كسي همان شما كه است اين آن
تظاهر كسي چه به كه بينديشيد و باشيد مراقب پس !ميكنيد
.ميكنيد
در بحث و است آمده بازار به كه نيست بيش چندي مادر شب
نشر توسط كتابميشود پيشداوري موجب كتاب مورد
.است شده منتشر روشنفكران
بوده موفقي و پركار مترجم دهه اين در بهرامي علياصغر
مهمي بسيار كار بالارد و ونهگات آثار ترجمه با وي است
از كه است داده انجام داستاني ادبيات ترجمه مقوله در را
او خود ميگيرد نشات فارسي زبان باب در ايشان دانش
هم هنوز كه بوده وصال دكتر ادبيات در من استاد ميگويد
!داشتهام نگاه را جزوههايش
جنونزده جهان
مادر شب رمان بر يادداشتي
نقد
گودرزي محمدرضا
مدرن ، پست ادبي نظريهپردازان اكثر را ونهگات
اين به بخواهيم ما اگر دانستهاند مدرن پست نويسندهاي
او كه بپذيريم ميبايست حداقل نكنيم ، توجه نامگذاري
با تازه برخوردي داستانهايش در كه نوگراست نويسندهاي
شيوههاي قيدوبند در چندان را خود و دارد داستاني عناصر
رمان بهرامي علياصغر اين از پيش.نميدارد نگاه مرسوم
فارسي به را پنج شماره سلاخخانه ونهگات ، برجسته
به را مادر شب رمان ترجمه اينك و بود برگردانده
.است كرده تقديم زبان فارسي خوانندگان
شماره سلاخخانه از قبل سال شش را "مادر شب" ونهگات
دبليو هوارد آن اصلي شخصيت و است نوشته (سال 1963) پنج
فرد تبع به ما اگر.دارد حضور سلاخخانه از بخشي در كمبل
(الف را مدرنيستي پست داستانهاي مشترك وجه دو ماركو مورا
و سياسي ديني ، ، نژادي شده سركوب اقليتهاي صداي
در موضوع دو اين بدانيم ، جنون به پرداختن (ب و اجتماعي
جنون در كه اجتماعي ، جنوني.دارد وجود مادر شب رمان
سرد جنگ جنون و آدمسوزي و نسلكشي از حاصل جنون نژادي ،
طبيعي و سالم پاسخ تنها است ، شده متجلي شصت و پنجاه دهه
از برخي بر كه است شيزوفرني جنونزده ، جهان اين به
آن به صريحا بارها راوي و است حاكم رمان اين شخصيتهاي
.ميكند اشاره
ونهگات كورت
ابتداي در و گرفته گوته فاوست از مادر شب نام ونهگات
جزيي من":است گفته مفيستوفلين كه است كرده اشاره كتاب
نور كه ظلمتي همان از جزيي بود ، آغاز از كه جزءام آن از
سر "شب خود ، مادر" با مغرور نور اين اينك و زاده را
1...ميطلبد را وي قديم جايگاه و پايه و دارد پيكار
ارتباط برقراري مدرن پست نويسندگان مقبول شگردهاي از
.است (كهن و تاريخي ديني ، خصوص به) متون ديگر با بينامتني
از گوته ، فاوست بر علاوه ارتباط اين مادر شب رمان در
نيز عقيق عهد با اريحا تسخير ماجراي و يوشع داستان طريق
شيپورها آواي كمك به اريحا كه گونه همان.است گرفته صورت
و ميشود تسخير بنياسرائيل قوم جمعي دسته فرياد و
نويسنده كه راوي نيز رمان اين در ميريزد ، فرو ديوارهايش
تبليغي يعني كلام ، كمك به نازيهاست ، راديويي گوينده و
فروريزي و بيگناه هزاران گرفتاري باعث ميدهد انجام كه
در هنري پارادوكس اما ميشود ، نازيسم مخالفان استقامت
فرياد ايمان و صدق سر از بنياسرائيل قوم اگر كه اينجاست
با دروغ و راست از آميزهاي كمبل سخنان بودند ، كشيده
ميكند كار نازيها براي هم او.است متضاد و دوگانه هدفي
او از كاملا هم طرف دو هر و آمريكاييهاست جاسوس هم و
را ظلم بينامتني ارتباط همين طريق از ونهگات اند راضي
حاضر عصر تا عقيق عهد از را آن و ميداند قديم پديدهاي
نوساز زندان سنگهاي كه روست همين از ميبيند ، متداوم
ويژگي.است عتيق دوران سنگهاي از اسرائيل ، در راوي
وجودي پارگي دو و تناقض رمان اين داستاني شخصيتهاي
هويت مدام گفتارشان و عمل با شخصيتها اين انگار آنهاست ،
چهرهاي به بار هر و ميكنند نفي را يكپارچه و يگانه
گونه اين ويرتانن فرانك سرهنگ را تناقض اين.درميآيند
به را وظيفهات بتواني كه آن براي":ميدهد شرح راوي به
نوع بدترين مرتكب ميشوي مجبور بدهي ، انجام احسن نحو
2...بشوي خيانت
هم نازيها ، عمال هم است ، نمايشنامهنويس هم راوي
تبعه هم كرافت ، آمريكاييها ، جاسوس هم است هنرمند
جاسوس ، هم است ، نقاش هم است ، روسيه وابسته هم و آمريكاست
خيانتكاري به خدمتگزاري از انتها در هم ويرتانن سرهنگ
جونز دكتر.ميشود بدل رزي به هلگاميكند عوض چهره
كه است بدينگونه.دارد سياهپوست دستياري نژادپرست ،
وجود كل سياليتشان ، و ميكنند عوض جا مدام شخصيتها
.ميبرد سوال زير را انساني يگانه
از آميزهاي ميتوان را رمان اين روايت شيوه
ترانههاي و عاميانه زبان از استفاده گزارشنويسي ،
از و رفتارگرا روانشناسي ذهنگرا ، روانشناسي عاميانه ،
توانسته كه دانست هستيشناختي و عميق طنزي مهمتر همه
نخبهگرا از را رمان شكلي ، سرخوشانه بازيهاي اين با است
فرو و سطحينگري از مانع كه حالي عين در دهد ، نجات بودن
كه اصلي.شود عامهپسند و ابتذال دام به آن افتادن
دارند سعي و پايبندند آن به كاملا مدرن پست نويسندگان
عين در دهند ، نجات معدود عدهاي دست در اسارت از را رمان
.شوند سطحينگري به افتادنش فرو از مانع كه حالي
گزارشنويسي كه است نكته اين است ، توجه خور در كه آنچه
كه آن بر علاوه رمان ، اين در تخت جملات از استفاده و
هم آن ژرف طنز تقويتكننده است ، متن الزامات از برآمده
به.است داده آن عبارات به ايهام و دوپهلويي نوعي و هست
كرد اشاره صفحه 54 كتاب ، فصل 10 به ميتوان مثال عنوان
كرده قالبشكني چگونه بودن سطحي و ساده عين در جملات كه
.ميدهند دست به ديگر معنايي و
تركيب از استفاده رمان اين ديگر مدرنيستي پست ويژگي
عاشقانه رماني ميتوان هم را رمان اين.است آن در ژانرها
رمان آورد ، هم حساب به تاريخي ، رمان هم سياسي ، هم دانست
اثري هم و دانست طنزآلود متني را آن هم معمايي ، و جاسوسي
ميدهد نشان اين و آورد ، حسابش به هستيشناختي و شكاكانه
به را خود و نشده نوعبندي يا و موضوع اسير ونهگات كه
.است سپرده متن
اين كنم ، اشاره آن به است لازم انتها در كه مهمي نكته
ندارند اصراري ديگر برجسته نويسندگان و ونهگات كه است
اسير پيش از را خود و بنويسند معيني مكتب يا قالب در
خود داستان فقط آنها.كنند غيرداستاني نبايدهاي و بايد
قالبهاي شكستن درهم و نوآوري به تنها و مينويسند را
به توجه با هم را كار همين و معتقدند ، پاگير و دست
تقسيمبندي و نامگذاري لذا.ميدهند انجام متن الزامات
قطعي هم چندان و ميگيرد صورت منتقدان سوي از آنها كردن
ميپذيرد انجام بررسي سهولت براي معمولا و نيست مطلق و
تنها ناميدهايم مدرنيستي پست را ونهگات آثار ما اگر و
فردمورا كافري ، مك لري:چون نظريهپردازاني از تبعيت به
ليندا و كانور استيون بارت ، جان هيل ، مك برايان ماركو ،
.شخصي اراده و ميل به نه است ، بوده هاچن
:پينوشت
ترجمه 104 جونير ، ونهگات كورت مادر ، شب صفحه 15 - 1
اول 1381 چاپ زنان ، مطالعات و روشنگران انتشارات بهرامي ،
(بالا منبع) صفحه 56 - 2
6- است روباه قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
هواپيماهاي و بود زمين روي كه وقتهايي آن مثلا بله ،
ميكردند ، سقوط و ميچرخيدند آسمان در كه ميديد را آنها
چين برنج مزرعههاي بدبوي زمين روي صورت با كه خودش و
كه حالي در فرمان اتاق از ميرز كشيدن بيرون يا ميافتاد ،
چطور ميداند خدا.بود ريخته زانويش روي شكمش محتويات
ناپديد يابياورد فرود را 40- پي هواپيماي بود توانسته
اينكه از بعد ژاپني ، خلبانهاي جنازههاي اسرارآميز شدن
تيراندازي آنها به كانمينگ نزديكي در گرسنه مردم ميان در
بوي و ميگزيدند مدام كه پشههايي مثلا يابود كرده
داغ آفتاب و ميرسيد مشام به چيز همه از كه تهوعآوري
كنار از لرزان كه مهاجم سگهاي و ميپخت را آدم كه چين
آمدن فرود شكم با يا.ميگريختند چيني سوپ خالي كاسههاي
هواپيماي ديدن بودند ، تيز چاقو لبه مثل كه تپههايي روي
خودش.ميكرد سقوط گرفته آتش تابوتي مثل كه لوبينكس
با ژاپنيها.بود اعتمادي قابل آدم.بود پريده بيرون
مثلا يا.بودند كرده دنبالش رديابي مخصوص هواپيماهاي
ژاپنيها كه منطقهاي در مايل هفت و شصت و صد پيمودن
حمل پشتش روي را بينكس كه حالي در بودند ، كرده تصرف
به گلوله خشاب دو و بود گرفته بغل زير را مسلسل و ميكرد
وقتي يا.بود آويخته كوله و كج بينكس پاهاي و داشت كمر
او و بودند گرفته پناه خاكستري سنگهاي تخته كنار در كه
گوش نفسهايش آخرين به.بود شده خم بينكس كبود چهره روي
برسد سر دشمن وقتي نيست معلوم ميگفت ، خود با و ميداد
خوش خيلي من دوست بله ، ..باشيم خوششانستر يك كدام
.ميگذشت
كاپيتان؟ بوديد دور اينجا از مدت چه -
.نميدانم سال ، يك -
باشد ، درست بود ممكن چون و بود خباثت از حاكي موضوع
.ميداد نشان را بيشتري رذالت
....كه نيست بهتر تو براي برنگردد او اگر عزيزم ، و
شما به بگذاريد...!!بهتر":گفت پرخاشكنان ليندا
را مادر و شما رضايت ماداريم خيالي چه بگوييم
و من حال هر در ندهيد ، رضايت شما هم اگر اما.ميخواهيم
و ".ميكنيم عروسي و دوليتل دكتر پيش ميرويم فردا ديوي
شماها":داد ادامه ميلرزيد چانهاش كه حالي در
تنها اين شايد.بگيريد ما از را روز دو اين نميتوانيد
"...داريم ما كه باشد روزي دو
"عموجان است ، ليندا با حق":گفت لبخندزنان ديوي
ما چه هر انگار خب ، ":گفت و زد لبخند نيز فاكس تالبوت
"مادر؟ ميكني فكر چه تو.است بيفايده بگوئيم
جلب او به همه توجه كه وقتهايي يعني هميشه ، مثل اميلي
:گفت.بود آرام كاملا صدايش اما.شد سرخ شرم از ميشد ،
اين ميدادم ترجيح و موافقم عمويت با هم من عزيزم ديوي ، "
و ميآوريد ياد به جايي روزي را اتفاق اين نكنيد ، را كار
ما خودخواهي از اين شايد.ميزند برهم را خوشبختيتان
تو زندگي يا شود خراب ليندا زندگي نميخواهيم كه باشد
سر نااميدي با "..كه اين از پيش نميخواهيم ديوي ،
دوي هر من و شده قاطي چيز همه":داد ادامه و جنباند
فكر واقعا اگر بچهها ، دارم دوست خيلي را شماها
خدا دارد ، بستگي ازدواج اين به شما خوشبختي كه ميكنيد
".همراهتان به
نميدانم":گفت كشيده درهم چهرهاي با فاكس اميلي
"شده؟ عوض قيافهاش
خورد تكاني بود ، ايستاده ليندا سوي آن كه فاكس ، تالبوت
".اميلي خب ، ":گفت و
در پسر اين و گذشته سال يك":داد ادامه كنان من من و
.باشي معجزه انتظار در نبايد كرده ، پرواز زياد چين آسمان
خيالاتاش از را ليندا كه بود چيزي ناپدري صداي در
تالبوت كه كرد سوالي پرسيدن به شروع و كشيد بيرون
ديگر تو ليني ، ببين":داد را جوابش فرياد با تقريبا
"!اينها دست از كنم چه !خدايا.نكن شروع
شد خيره شوهرش به نگران فاكس اميلي و شد سفيد ليندا رنگ
:گفت ميآمد تهچاه از خودش نظر به كه صدايي با ليندا
.است خوب ديوي حال كه بوديد داده اطمينان ما به شما اما"
خوبي هنرپيشه ميكنم گمان":گفت منمنكنان تالبوت
ميگفتم مادر و تو به را موضوع پيش هفته چند بايد.نباشم
".ميكردم جلوگيري استقبال مراسم اين از شايد و عزيزم
چي ميخواهي فاكس ، تالبوت":گفت مرگبار لحني با اميلي
"بگويي؟
مركز در پزشكان از بعضي با من":گفت ناراحتي با تالبوت
رسيده خبر تازه كردم ، صحبت تلفني پترزبورگ سنت بهبودي
منتقل آنجا به هندوستان در بيمارستاني از را ديوي كه بود
كه زماني مثل كاملا...بله...او ظاهرا.كردهاند
"...يعني.نيست كرد ترك را اينجا
|