لينچ8 زبان از لينچ
آموختيم هيچكاك از كه درسهايي
تماشاگر نگاه

لينچ8 زبان از لينچ
هنر فداي زندگي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
كاري دوره افتتاح مراسم در اسكات ، ايگل عضو عنوان به &
نبوديد؟ حاضر كندياف.جان
اسكات ، ايگل پيشاهنگي گروه بود شده قرار.بودم چرا ،
.كند مستقر سفيد كاخ بيرون صندليهاي در را مهم شخصيتهاي
كه ژانويه 1961 روز 20 بود ، تاريخ افتتاح مراسم سردترين
توي من كه بگيريد نظر در.بود هم من تولد سالروز ضمن در
سفيد كاخ ورودي دروازههاي از يكي كنار يخبندان ، و برف
پنج از يكي از ليموزينها كه بودند گفته ما بههستم
به بوديم مجبور ما بنابراين.ميآيند بيرون كاخ دروازه
چشم ديوار پشت به و برويم صندليها انتهاي تا سرعت
.نه يا ميآيند دارند كه ببينيم و بيندازيم
بيايند دروازهاي طرف به تا ميپيچند دارند كه ديدم من
جلو به برگشتن و دويدن به كردم شروع:بودم جلويش من كه
ميگفتند همه به داشتند ويژه امنيت ماموران ولي.دروازه
يك.رفتم دروازه طرف به و شدم رد من ولي.عقب بروند كه
اشاره من به داشت برگشتم ، "!تو":گفت امنيتي مامور
طرف به مرا."اينجا بيا آره ، ":گفت."من؟":گفتم ميكرد ،
اين صف.داد قرار ديگر ماموري و خودش بين و كشاند خودش
گرفته را دروازه جلوي باريك مسير طرف دو ويژه ، ماموران
مسير ديگر طرف ماموران از زيادي تعداد به من روي.بود
.بود
حركت آرام دو هر.آمد بيرون ماشين و شد باز دروازهها
در 30 درست ماشين شيشه.آمدند من طرف به صاف و ميكردند
من جلوي از آرام كه طور همينگرفت قرار من صورت سانتي
يعني قبلي جمهور رئيس اول ، ماشين در ميشدند ، رد
.ديدم را خودكندي يعني ، جديد جمهور رئيس و آيزنهاور
.ميزدند حرف هم با و داشتند سر به بلندي كلاههاي
خيلي من به كه بود نشسته صندلي از طرفي روي آيزنهاور
يا 2 فقط 5/1 بود ، نشسته طرف آن كه كندي حتيبود نزديك
جلويم از آرام آرام هم بعدي ماشين.داشت فاصله من با متر
هم با اما بودند ، نشسته آن توي نيكسون و جانسون و شد رد
لحظه آن در واقعا كه فهميدم بعد سالها.نميزدند حرف
بودم ، ايستاده امنيتي مامور دو وسط كه حالي در كوتاه ،
.ديدم را كشور مهم و متوالي رئيسجمهور چهار
داريد؟ ياد به چه كندي ترور از&
در را تابلويي داشتم.بود كننده ناراحت واقعا خب ،
از قبل همين براي ميكردم ، نصب دبيرستان جلويي راهروي
مدرسه و خواندند اطلاعيهاي بعد.شنيدم را خبر ديگران
محسوب من صميمي دوست موقع آن كه جوديوسترمن.شد تعطيل
جمهور رئيس اين با پيوندي چنان و بود كاتوليك ميشد ،
گريه زارزار داشت ميدانيد ، نميشد باورش آدم كه داشت
توي رفت صاف.بردم خانهشان تا را او همين براي ميكرد ،
!نيامد بيرون روز چهار تا ميگفتند و اتاقش
اعصاب جورچيزها اين و مراسم تلويزيوني پوشش آن ، از قبل
و بودند نشسته خانههايشان در همه حالا ولي بود ، خردكن
جك كه ديدند همه و.ميكردند نگاه را گزارشها داشتند
روز چهار" گذاشتند را روزها آن اسم.كشت را اسوالد روبي ،
اتاق در را روز چهار آن تمثيلي شكلي به جودي و ; "تاريك
روزهاي برايش واقعا بنابراين بود ، مانده تاريكش خواب
!بود تاريكي
در چيزها خيلي ميكند تصور آدم كارهايتان ، ديدن با &
است؟ طور همين.ترسانده را شما بچگي
كنم ، زندگي ترس در كه اين از بيشتر وليچيزها خيلي
اين به خودم پيش مدام.بودم ناراحت واقعا.بودم ناراحت
فكر اين و ،"ميشد طور اين نبايد اوضاع" كه ميكردم فكر
جور يك ولي بود ، سوءظن نوعي خودم ديد از.ميكرد ناراحتم
.داشت وجود آن در هم آگاهي
نخود از ولي ميترسيد ، هم خواهرتان كه گفتيد بار يك &
دارد؟ حقيقت اين !فرنگي
مربوط آن بيروني لايه بودن محكم به ميكنم فكر.بله
تويش ميكندي ، را پوستش وقتي كه چيزي به بعد و ميشد ،
سفتي به برگردد ، طعمش به كه اين از بيشتر او ترس.بود
من تصورات اينها ولي.بود مربوط درونش نرمي و بيرون
خانواده در مهمي موضوع اين.بپرسيد خودش از بايد است ،
.ميكرد پنهانش او و بود ما
بر دست او به دادن نخود از مادرتان و پدر چرا &
نميداشتند؟
!بود ميان در سبزيجات پاي باشد هرچه خب ،
حرفها؟ اين از و است مفيد آدم براي سبزيجات كه اين &
.بله
...ميترسد آن از آدم وقتي حتي &
بايد.نيست خوب.نيست مفيد ديگر حالت اين در نه ، نه ،
!كرد فكري بايد.كرد امتحان را ديگري سبزيجات
شما كه نبودند متوجه موقع آن مادرتان و پدر اگر حتي &
شده؟ روشن برايشان حالا آيا هستيد ، ناراحتي بچه
را آنها وقتي كه هست چيزهايي بچهاي هر براي نظرم به خب ،
.نيست كسي تقصير اين.ميگذارد تاثير رويش ميبيند ،
شايد.ميكند كار طوري همين بچه ذهن.كرد كاريش نميشود
.واقعيت درصدش و 25 باشد تخيل و رويا درصدش 75
آموختيم هيچكاك از كه درسهايي
(19801899) هيچكاك آلفرد درگذشت آوريل ، مناسبت 28 به
كارگردان
برايانديپالما
.است "هيچكاك آلفرد" درگذشت روز آوريل ، امروز ، 28
لازم كه است آن از آشناتر نام استاد ، هميشه سينماگر
حدود 22 گذشت با.بنويسيم چيزي زندگياش درباره باشد
انبوه تولدش از - حدودا - سال و 103 او مرگ از سال
نوشته آثارش و خودش درباره نقدها و مقالهها و كتابها
و بسيار عمومي نمايشهاي رغم به فيلمهايش.است شده
(دي.وي.دي و دي.سي.وي ويديو ، نوار) بودنشان دردسترس
هنوز عام مخاطبان.ميگيرد قرار استقبال مورد هنوز
سينما ، ناقدان) خاص مخاطبان و دارند دوست را فيلمهايش
اثبات براي هنوز (سينمايي نظريهپردازان و سينماگران
ميان در.ميكنند استناد او فيلمهاي به حرفهايشان
آنها به مردم عامه هم كه آمده پيش كمتر سينماگران
قرار سينمايي ناقدان توجه مورد هم و دهند نشان اقبال
سينماگري.استثناست يك "هيچكاك آلفرد" جهت ، هر از.گيرند
و بردارد ميان از را مردم و سينما فاصله ميكوشيد كه
ميگرفتند ، قرار عام استقبال مورد فيلمهايش كه هرگاه
فروش فيلمهايش كه زماني و نميكرد پنهان را شادياش
فاندا هنري بازي با عوضي مرد فيلم آن نمونه) نميكردند
و "هيچكاك" سينماي ماندگاريميشد عصباني شدت به (است
كه كساني نبودند كم.نبود باور قابل بسياري براي او نام
فيلمهايش و شارلاتان را او فيلمسازياش سالهاي طول در
شد ، حل سوءتفاهمها اين كمكم اما.ميدانستند بيارزش را
خصوصا) فرانسوي سينماگران و ناقدان كه آن از پس
(شدند هم فيلمساز بعدا كه سينما دو كايه جوان نويسندگان
بريتانيا و آمريكا اهل ناقدان پرداختند ، او از ستايش به
كه بدايعي و بدعتها.بشناسند را او سينماي تا كوشيدند
در نميتوان كه است زياد قدر آن بخشيد سينما به "هيچكاك"
يكي حال هر به اما.كرد اشاره آنها به كوتاه اشاره اين
(10دقيقهاي بلند فصلهاي در ميتوان را بدعتها اين از
گفتوگوي يك در "بيضايي بهرام".ديد "طناب" فيلم (حدودا
به نقل):بود گفته ["قاب در هيچكاك" كتاب در] جمعي
- بود نساخته را بلند فصلهاي اين هيچكاك اگر" (مضمون
."نميزد كار اين به دست كسي او از پس مدتها تا - شايد
مطالبي هنوز شده ، چاپ مطالب همه كنار در و همه اين با
به ميتوان چاپشان با و نشدهاند ترجمه فارسي به كه هست
.برد پي "استاد هميشه" فيلمساز ذهنيت از ديگري گوشههاي
سپتامبر 1940 متولد 11) "برايانديپالما" سال 1994 در
مثل فيلمهايي صاحب) آمريكا مشهور كارگردان (نيوجرزي در
جلسه يك در ("ممكن غير:ماموريت" و "زخمي صورت"
آلفرد" از سينما دانشجويان براي و يافت حضور دانشجويي
اداي نوعي به و بازسازي كارهايش بعضي كه او.گفت "هيچكاك
ميتوان كه است نظري صاحب است "هيچكاك" آثار به دين
چه آن.آموخت و برد لذت البته و خواند را حرفهايش
درباره است "ديپالما" حرفهاي از گزيدهاي ميخوانيد
.محبوباش سينماگر
وجود شوخي نام به چيزي نميكنيد گمان كه جايي در درست
ميشود هيچكاكپيدا خود سروكله باشد ، داشته
هيچكاك فيلمهايش ، از يكي صحنه سر كه شنيدهايد حتما
چنين ديدن ميرود خواب و ميدهد لم كاناپهاي روي
دارد كيف خيلي صحنهاي
"هيچكاك آلفرد" مديون _ من همنسلهاي و من _ ما چرا
فكر نكته اين به داشتم اينجا به آمدن مسير همه هستيم؟
از كدام هر.رسيد نظرم به زيادي جوابهاي.ميكردم
جواب كاملترين ميآمد نظرم به اما بودند ، درست جنبهاي
.كنم فكر دربارهاش اينها از بيشتر بايد و است ديگري چيز
.بود كاملتر همه از نظرم به كه رسيدم جوابي به آخر دست
استفاده آن از اگر كه داد ياد ما به را چيزي "هيچكاك"
در اوميكنند پيدا دست نظام يك به فيلمهايمان كنيم ،
قبول را آن خيليها كه روشي.داشت خاصي شگرد كارگرداني
در نتيجه.كنند تقليد آن از كردند سعي خيليها و نداشتند
روش نميتواند هيچكس !كامل شكست:بود يكي مورد دو هر
اين بايد.نيست ممكن كار اين.كند تقليد را او كارگرداني
بايد دارد ، وجود راه يك فقط فهماش براي و فهميد را روش
دقت جزئياتاش در و ديد بارها و بارها را او فيلمهاي
فيلم فيلمبرداري ، شروع از پيش داشت عادت "هيچكاك".كرد
.باشد داشته اختيار در "بورد استوري" صورت به را
تصوير قاب سوي كدام از بازيگرش كه كند تعيين ميتوانست
دوربين پس حركت يا رود ، بيرون سو كدام از و شود وارد
و نه يا كرد استفاده بايد كرين از باشد ، بايد چگونه
را تصوير ميتوان كه اين يا هست كردن (قطع) كات به نيازي
.كرد ديزالو
كارگرداني
روش ديگر كارگردانهاي با "هيچكاك" تمايز وجه بنابراين
داستان به رسيدن براي حتي او.است كارگرداني در او خاص
مايه دو گاهي او.ميكرد استفاده روش همين از هم مطلوبش
هم را فرعي تم يك كنارش در و ميداد قرار هم روبهروي را
از را فيلم نام كه بود آن او زرنگي اماميگرفت كار به
انگار كه ميكرد رفتار جوري و ميكشيد بيرون فرعي تم دل
در ميآيد او كنيد فرض.است همين فيلم اصلي موضوع
و ميگذارد هم رودرروي را وظيفه و عشق "حقالسكوت"
در اما ميكشد بيرون رودررويي همين دل از را داستان
وجود فردي به منحصر اوج نقطه آنكه براي داستان پايان
فيلم داستان وارد هم حقالسكوتبگير يك باشد داشته
جذاب شدت به هم "هيچكاك" اوليه طرحهاي داستان.ميشود
براي كه بود كرده اعلام گفتوگوهايش در بارها او است ،
آن جوري "هيچكاك".ميگذارد وقت شدت به اوليه طرح نوشتن
.بسازدش صورت همان به ميخواهد انگار كه مينوشت را طرح
فيلم او.بود مهم كارگرداني درحد براي فيلمنامه روي كار
هاي"بورد استوري".ميكرد تدوين و ميساخت ذهنش در را
با او كار عمده تفاوت.هستند ديدگاه همين نتيجه معروفش
.ميخواهد چه ميدانست تدوين زمان در كه بود اين ديگران
نگاتيو مصرف در حتي كه بود فرد به منحصر قدر آن او روش
نمايي چه ميدانست "هيچكاك".ميشد جويي صرفه هم
آنها و ميداد بازيگر و فيلمبردار به را آن ميخواهد ،
حتما.ميدادند انجام بود خواسته او كه را كاري هم
روي "هيچكاك" فيلمهايش ، از يكي صحنه سر كه شنيدهايد
موقع همان.ميرود خواب و ميدهد لم كاناپهاي
بازي مشغول بازيگر و ميگرفته فيلم داشته فيلمبردار
همه ، اين با !دارد كيف خيلي صحنهاي چنين ديدن.است بوده
بكنند ، را كار اين نميتوانند امروز ما كارگردانهاي
كارش "هيچكاك" اندازه به كس هيچاست روشن هم دليلاش
به اعتماد چنان آن از مهمتر شايد و نيست بلد خوب را
بزنيم چرت فيلمبرداري هنگام نميتوانيم ما.ندارد نفسي
بگيريم ميخواهيم كه نمايي هر.باشد بسته چشمهايمان و
!ميپراند ما سر از را خواب
ميشود نمك با زندگي
آدمهاي داريم دوست ما همه.برگرديم عمومي زندگي به
آنها به و كنيم شوخي آنها با بيندازيم ، دست را ديگر
حتي.دارد جدي فوقالعاده فيلمهاي "هيچكاك".بخنديم
كارهايش بهترين اما ساخته هم ناموفق كمدي فيلمهاي
.ميدهند نشان را جدي و شوخي از تلفيقي كه هستند آنها
.ميكنند شوخي موقع به و هستند جدي موقع به كه آدمهايي
خوش "كريگرانت".بگيريد نظر در را "غربي شمال به شمال"
كه ميشود معضلي چنان دچار دفعه يك كه نمك با و پوش
به را فيلم كه است تلفيق و تعادل اين.بميرد است نزديك
را "غربي شمال به شمال" ديگري كس اگر.ميكند جذاب شدت
و كند بيشتر را فيلم بودن جدي ميكرد سعي شايد بود ساخته
.نبود "هيچكاك" روش اين اما.ميكرد نظر صرف شوخيها از
همين به شايد.ميگشت زندگي نمك با جنبههاي دنبال او
با اندازه اين تا هم فيلمهايش در او حضور كه بود دليل
نميرسد شهري اتوبوس به و ميدود كه زماني چه.هستند نمك
ناگهان و نشسته او پاي روي كوچك بچهاي كه زماني چه و
باشد زماني اينها از جالبتر شايد و.ميكند خيس را خود
چشم به روزنامهاي آبها ميان در قايق يك گوشه كه
عكس و رسيده چاپ به آن در لاغري رژيم آگهي يك كه ميخورد
گمان كه جايي در درست.است "هيچكاك" خود عكس آگهي ، اين
خود سروكله باشد ، داشته وجود شوخي نام به چيزي نميكنيد
باشيد كرده توجه اگر اين از جداميشود پيدا "هيچكاك"
نشان جدي فوقالعاده آدمهاي از "هيچكاك" كه تصويري
دست را جدي آدمهاي او.است خندهدار شدت به ميدهد
.ميگيرد جدي را طبع شوخ آدمهاي جاياش به و مياندازد
گافين مك
را خيليها كه كنم صحبت حقهاي مورد در دارم دوست خيلي
از و دارند دوست را آن خيليها هم هنوز و گذاشت كار سر
"تروفو" با گفتوگويش در "هيچكاك".ميكنند استفاده آن
جاسوسها كه است سندي يا حقه "گافين مك" كه بود گفته
راز مثل چيزي "گافين مك" اين حال هر به ميگردند دنبالش
ميكند هلاك را خودش آدم كه است چيزهايي دست آن از.است
چيز همه و ندارد وجود چيزي يا آخر دست.چيست بفهمد تا
.نيست مهم قدرها آن باشد هم چيزي اگر يا و بوده سركاري
فكر هيچكاكي تماشاگر.است هيچكاكي كاملا حقه يك اين
"هيچكاك" احتمالا "گافين مك" شدن آشكار از پس ميكند
لب به لبخندي و ميزده را معروفاش چشمكهاي آن از يكي
نكته.باشد بوده گونه اين واقعا هم شايد.ميآورده
كه است اين كرد اشاره آن به بايد كه مهمي
"گافين مك" قضيه ميدانستند "هيچكاك" فيلمنامهنويسهاي
در كه آنها اما نميكردند ، اصرار آن روي زياد و چيست
مك" اين داشتند دوست ميشدند محسوب كار تازه او با كار
قرار چه از قضيه شود معلوم و برسد سرانجام يك به "گافين
نبايد بفهماند آنها به تا كشيد زحمت خيلي "هيچكاك".است
در "گافين مك" مثل چيزي وجود.بگيرند جدي را قضيه اين
سو آن و سو اين را تماشاگر ذهن مدام.است خوب خيلي فيلم
قرار اگر اما.كند فكر پايان يك به نميگذارد و ميبرد
آن كند پيدا تعميم فيلم داستان كل به مكگافين اين باشد
نظر عكس درست اين و ميشود "گافين مك" فداي فيلم وقت
ساختن فيلم سالها طول در ميگفت او چون.است "هيچكاك"
هيچ "گافين مك" كه است اين آن و رسيده روشن نتيجه يك به
.ندارد اهميتي
هيچكاكي داستان
و داستان خواندن اهل كه بود كرده ادعا بارها "هيچكاك"
خواندن با را وقتاش ميدهد ترجيح جايش به و نيست رمان
ادعاي او ادعايبگذراند زندگينامهها يا سفرنامهها
ميشود مگر بودم پرسيده خودم از بارها.است عجيبي و بزرگ
پيدا كجا از را داستانهايش او پس نخواند؟ داستان او
كه داشت مجله يك او كه اين نه مگر اين ، از جدا ميكند؟
فكر وقي ميكرد؟ چاپ كارآگاهي و جنايي داستانهاي فقط
پيداكردن براي.ميآمد پيش برايم سوالها اين ميكردم
داستان در.ديدم را او فيلمهاي دوباره جوابهايم
ببينم كردم نگاه اينها از مهمتر و كردم دقت فيلمهايش
"سرگيجه".است بوده داستانهايي چه براساس او اقتباسهاي
كه رمان يك از است اقتباسي فيلمهاي بهترين از يكي
در رمان البتهنوشتهاند را آن "نارشراك" و "بوآلو"
خواندني داستاني ولي ميآورد كم "هيچكاك" فيلم مقابل
داستانهايي دنبال او.شد روشن برايم كم كم قضيه.دارد
داشت دوست و بود تصويري او ذهن.بودند تصويري كه ميگشت
كند ، كارگرداني بسازد ، خودش ذهن در را آن خواندن زمان
و سفرنامهها خواندن.بنشيند تماشا به و كند تدوين
ماجرا دنبال به اوبود دليل همين به هم زندگينامهها
باشد داشته جذابي شخصيتهاي كه سرراست داستان يك.ميگشت
كه بود همين براي.دهد قرار تاثير تحت را آدم ماجرايش و
كه را داستانهايي.ميآمد بدش داستان در لفاظي از
.نداشت دوست ميكردند بازي كلمهها با مدام نويسندگانشان
كلمهها كه است سخت است تصوير با سروكارش كه كسي براي
.بود تصوير عاشق "هيچكاك".بنشاند هم كنار را
فيلمنامه اول
يك آموخته ، ما به "هيچكاك" كه مختلفي درسهاي ميان در
است ، من نظر اين البته.ميرسد نظر به بقيه از مهمتر درس
اين جز نظري ديگري كسان شايد و نباشد گونه اين شايد
ميگفت "هيچكاك" كه بود آن مهم درس اين.باشند داشته
منتقل نگاتيو روي بعد و ساخت كاغذ روي اول را فيلم بايد
تا فيلمهايش شده باعث كه اوست سختگير نگاه همين.كرد
اين.ساخت كاغذ روي اول بايد را فيلم.باشند كامل حد اين
گمان بعضيها است ، مهمي چيز نامه فيلم كه اين يعني حرف
كارگرداني خوب را متوسط نامه فيلم يك ميتوان ميكنند
اتفاقي چنين نميكنم فكر من.ساخت خوبي فيلم و كرد
شدت به فيلمنامههايش روي "هيچكاك".باشد امكانپذير
برايش ديگران.داشت فيلمنامهنويس او.ميكرد كار
.ميكرد نظارت آنها نوشته روي هم خودش اما مينوشتند
عوض هم با را صحنهها بعضي جاي كه ميخواست آنها از
اضافه را ديگر صحنهاي و كنند كم را صحنهاي يا كنند ،
ميداد ، انجام كاغذ روي را تدوين جور يك او واقع در.كنند
"هيچكاك".شود شروع فيلمبرداري كه اين از پيش هم آن
كه باشد قوي قدر آن بايد سينماگر يك ذهن ميگفت هميشه
.ميداد انجام او خود كه بود كاري اين.كند مجسم بتواند
نشان او هاي"استوريبورد" و شده بازنويسي فيلمنامههاي
در او براي فيلم نماي به نما.هستند مسئله همين دهنده
هيچ ، كه بود كامل نامه فيلم اگرداشت معنا نامه فيلم
او براي فيلمبرداري مرحله.ميشد كامل بايد وگرنه
فيلم از پيش را كارهايش "هيچكاك".داشت كمتري اهميت
اين صحنه سر كه نداشت لزومي و ميداد انجام برداري
.ميبيند چيزي چه دارد بردار فيلم بفهمد و بكند را كارها
.آموختهايم "هيچكاك" از ما كه است درسهايي اينها
تماشاگر نگاه
شك يك سايه
جواهريان نگار
سوال اين بود؟ تفنن يك "هيچكاك آلفرد" براي فيلمسازي آيا
از يكي باشد برانگيز سوءتفاهم اول وهله در ميتواند كه
ياري سينمايش و او شناخت در را ما كه است كليدهايي
هيچگاه فيلمسازياش سالهاي همه طول در هيچكاك.ميدهد
بعضي عكس به او.است "جدي" هنرمند يك كه نكرد ادعا
را تماشاگران دارد دوست ميكرد اعلام آشكارا كارگردانها
از پر را فيلمهايش او كار اين برايكند فيلمهايش جذب
و درونمايهها طوري و كرد بالا سطح شكلي بدعتهاي
نگاه همان در كه چيد هم كنار را فيلمهايش اصلي مايههاي
آگاهانه صورتي به هيچكاك.بودند جذاب تماشاگر براي اول
او فيلمهاي در كه جزئياتي.ميبرد كار به را روشها اين
را آنها نميتوان كه هست قدر آن ميخورد چشم به
.دانست ناآگاهانه
در وقت هر كه رفت پيش جا آن تا او براي نبودن جدي اين
لقب او به دارد مقابلاش طرف ميكرد احساس گفتوگوهايش
او.ميداد نشان عكسالعمل سريعا ميدهد "روشنفكر"
عظمتاش و است عظيمي كارگردان مردم ميان در كه ميدانست
اين نبود حاضر بنابراين.برميگردد خاصاش نگاه نوع به
صحبت هنگام تا ميكوشيد او برعكس.بپذيرد را ها"وصله"
بگيرد تصميم آنها سواد سطح براساس و بشناسد را مخاطبانش
كه بود دليل همين به شايد.آورد زبان به را حرفي چه
:ميگفت و ميداد ترجيح آن محتواي به را فيلم شكل هميشه
محتواي تا دارم علاقه داستانسرايي فنون به بيشتر من"
".فيلمها
داراي فيلمهايش عمده تا شد باعث مخاطب به او علاقه
و اداره فروشگاه ، مثل عادي اماكن در كه باشند صحنههايي
هستند مكانها اين در كه آدمهاييميگذرند رستوران
حمله مورد را آنها پرندگان كه ميشوند نخوت دچار آنقدر
كه مكانهايي چنان در كه است براين اصل.ميدهند قرار
نخواهد وحشتناكي اتفاق ميشود سپري آنها در اوقات غالب
:ميگويد "بيضايي بهرام"افتاد
دانسته - هيچكاك آثار بهترين به ما جذب دلايل از يكي"
كهنترين با كه است آن اسطورهاي زيرساز - ندانسته يا
مورد ما هستي كه جايياست مربوط بشر غريزي هراسهاي
و بوده ما اعتماد مورد كه ميگيرد قرار چيزهايي آن حمله
".كند حمايت حملهاي هر برابر در ما از بوده قرار
يكي دستهاند ، دو آدمها گفته "سلين فردينان لويي"
به هيچكاك و چشمچرانها يكي و هستند خودنما كه آنها
خودش مانند او فيلمهاياست دوم دسته جزو خيليها گمان
.نشستهاند تماشا به فقط اصلا و ندارند مشاركت زندگي در
به احتمالا.است همراه تعمق نوعي با تماشا اين چند هر
فيلمهايش بفهمد نميخواست هيچگاه كه بود دليل همين
جزو او همه اين با.هستند چيزي چه گفتن پي در دقيقا
چه با بايد را قصه هر ميدانست كه بود سينماگراني معدود
.ببرد لذت تماشاگر تا كرد تعريف مكانيزمي
يك.ميكرد سينمايش وارد هم را خود حال عين در هيچكاك
هيچكاك شخصيتهاي رفتار كه گفته (جيراد سوزان) منتقد
خود (گوشهگيرانه و) محافظهكارانه ديدگاه از استعارهاي
و "سرگيجه" در "جيمزاستيوارت" شخصيت به استناد او.اوست
كه استيوارت رفتار ميگويد و ميكند "عقبي پنجره"
يا درآورد روياهايش زن هيات به را "نواك كيم" ميكوشد ،
نشاندهنده ميكند ، نگاه عكاسي دوربين وراي را دنيا
آن بدون است ، واقعي جهان نظارهگر كه است كارگردان شخصيت
اين به پاسخ در گاهي هيچكاككند مشاركت كار اين در كه
هدايت هدف ، ميگفت چيست فيلمسازي از هدفاش كه سوال
.است تجربه يك با برخورد در تماشاگر
براي هيچكاك فيلمهاي چرا كه فهميد ميتوان ساده خيلي
و بصري پيرنگهستند جذاب تماشاگران البته و منتقدان
هم فني لحاظ به و است پيچيده او فيلمهاي ساختاري
يك در ميكند احساس تماشاگر.هستند حيرتانگيز فيلمهايش
فيلمهاي كه ميشود باعث همين و كرده شركت حادثه يا بازي
اين از يكي.باشند بررسي قابل گوناگون جنبههاي از او
او فيلمهاي به "تروفو فرانسوا" كه است توجهي جنبهها
تروفو.است نكرده اعتراض آن به نسبت هيچكاك و كرده
زبان وضوح و سادگي يمن به هيچكاك كارگرداني":ميگويد
تماشاگران از گروه گستردهترين توسط سينمايياش
و پيچيدهترين بيان توانايي او.است درك قابل بينالمللي
گروه به هيچكاك..دارد را انساني روابط ظريفترين
كه دارد تعلق پو و داستايفسكي كافكا ، چون هنرمنداني
".هستند انساني عميق اضطرابهاي بيانگر
|