6_ زندگينامه:هابز توماس
ميآيد ايران به هابرماسسرانجام
(2) ماركس نامههاي صندوقچه
عاقل حيوانات
ماندگار پرسشهاي

6_ زندگينامه:هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
وستپورت مالمزبري
نقل آوبري.ميرفت لاتيمر درس به سال 1596 از هابز
داشته سن سال بيست نوزده ، هنگام اين در لاتيمر كه ميكند
سال 1591 در را ليسانساش مدرك او كه آنجا از اما است ،
چهار و بيست حدود قاعدتا بايد زمان اين در بود گرفته
.است ميداشته [بيشتر كمي يا] سال
لايت ناحيه كشيش سپس و شد مالمزبري كشيش بعدا لاتيمر
علاقهاي اين ، و ميداشت دوست را هابز لاتيمر.دلامر
يافتن براي بعد دهه چند هابز كه آنجا تا بود دوسويه
دورتر دهكدهاي در را او تا گشت آنقدر قديماش معلم
ساعت تا ميگرفت لاتيمر از روز هر هابز كه آموزشي.يافت
به اينكه از قبل كمي هابز.ميكشيد بهدرازا شب نه
از را اوريپيد اثر "مدهآ" نمايشنامه برود آكسفورد
تقديم لاتيمر به را آن و كرد ترجمه لاتيني شعر به يوناني
.بود گذاشته عميقي اثر هابز بر نمايش اين ظاهرا.كرد
ترجمه از نسخهاي چرا كه ميخورد تاسف او بعد سالها
خود نوشتههاي در هابز.است نداشته نگاه را خود جواني
آثار از هيچيك به و است داده ارجاع مدهآ به بار چهار
از يكي.است نكرده رجوع اندازه اين ديگر غيرهومري ادبي
عليه دارد هابز كه است لوياتان از موضعي در ارجاعها اين
موجود دولت تغيير با بهتر دولت يك به رسيدن واهي آرزوهاي
اين به ميگروند ، نافرماني به كه كساني" ;ميدهد هشدار
خواهند كنند ، اصلاح را دولت ميخواهند تنها كه توجيه
كودن دختر همچون ;نميكنند آن ويراني جز كاري كه يافت
را فرتوتشان پدر داشت آرزو كه افسانه آن در پلياس
را او مدهآ حيلهاي به پس ببخشد ، دوباره جوانياي
انساني اما پخت ، ادويهاي با را او و كرد قطعهقطعه
".نيامد بار او از دوباره
زيرا.هستند مديون لاتيمر به حدي تا نيز محققان
تبديل او.كرد ملاقات هابز با آوبري كه بود او بهوسيله
بزرگان از بسياري زندگينامه كه شد عتيقهشناسي به
قلمي نيز را آكسفورد شهر تاريخ و نوشت را استوارت خاندان
.كرد
ميآيد ايران به هابرماسسرانجام
ابك حميدرضا
خارجه وزارت پيشنهاد از تمدنها گفتوگوي مركز بالاخره
استقبال آلمان در ايران اسلامي جمهوري سفارت به آلمان
آخرين از يكي هابرماس ، يورگن سفر مقدمات و كرد
به بيستمرا قرن در سياسي فلسفه طلايي دوران بازماندگان
جاري ، ماه ارديبهشت يكم و بيست در او.كرد فراهم ايران
كه نهاد خواهد سرزميني به پاي فرهنگي ، هياتي راس در
و انديشمندان محضر درك مدتهاست نويسندگانش و روشنفكران
خودشان كشور در را اقيانوسها سوي آن دنياي فيلسوفان
از ايران جامعهشناسي انجمن قبلاميكشند انتظار
به هابرماس كه بود كرده دعوت ايران به سفر براي هابرماس
.بود نداده دعوت اين به مثبتي پاسخ دلايلي
مركز و برد خواهد سر به ايران در هفته يك هابرماس
ديده تدارك برنامههاي هنوز تمدنها گفتوگوي بينالمللي
.است نكرده اعلام را ايران در او حضور به مربوط شده
***
خيز فيلسوف سرزمين دوسلدورف شهر در ميلادي سال 1929 در
مكتب ميراثدار را او بعدها كه آمد دنيا به كودكي آلمان ،
مكتب اين جديد نسل سرآمد نمايندگان از يكي و فرانكفورت
- سياسي تحولات در تاثيرگذاريش كه مكتبي ;ناميدند
مشابه حلقه تاثيرگذاري با تنها بيستم قرن اجتماعي
.است مقايسه قابل جديد منطق و علم فلسفه حوزه در وينياش
مكتب دو اين اعضاي مقاصد و اهداف ميان تعارض كه اين جالب
دو در را آنها بتوان شايد كه است عميق بهحدي بزرگ فلسفي
.دانست بيستم قرن فلسفه متقارن چندان نه كره متضاد قطب
كتاب مهمترين در دوسلدورفي ، كودك همان هابرماس ، يورگن
اردوي سنگربانان عليه "انساني علايق و معرفت" فلسفياش ،
علوم پوزيتيويستي خردشناسي":مينويسد پوزيتيويسم
عمل جاي به تكنولوژي كردن جايگزين بر قانونشناختي
را علمي اطلاعات از استفاده و ميگذارد صحه روشنبينانه
كه است اين ديدگاه آنميكند هدايت توهمي ديدگاه از
تكنيكي كنترل به ميتوان را تاريخ بر عملي سروري
كه است گونه بدين.داد تقليل يافته عينيت فرايندهاي
عمل رفتاري نظام دل در زور به را زندگي هدايت پوزيتيويسم
از يكي دستيار سال 1956 در هابرماس ".ميدهد جاي ابزاري
يعني فرانكفورت مكتب اعضاي شناختهترين و برجستهترين
تحقيقات انستيتوي به زمان آن در كه شد آدورنو تئودور
و فلسفه كرسي.بود بازگشته فرانكفورت اجتماعي
تا سالهاي 1964 فاصله در فرانكفورت دانشگاه جامعهشناسي
بود دوران همين در و گرفت قرار هابرماس اختيار در 1971
در كتاب اين انتشار.نگاشت "را انساني علايق و معرفت" كه
دهه 1960 دانشجويي اعتراضات اوجگيري با دقيقا سال 1968
آن دانشجويي چپ جنبشهاي بر فراواني تاثير و شد مقارن
راديكال روحيه همان پاسخگوي كتاب اين.گذاشت دوران
حكمراني افكار و اذهان بر دهه آن در كه بود شورشياي
زمره در همواره سياسي لحاظ از هم هابرماس خود.ميكرد
يا نو چپ جنبش ظهور حتي.است داشته جاي راديكال چپهاي
.است عجين و خورده گره هابرماس نام با هم نئوماركسيسم
"مشروعيت بحران" انتشار با و سال 1973 در هابرماس انديشه
بسط به كتاب اين در واقع در او.يافت تازهاي مسير
ارزشمندش كتاب اولين در كه بود كرده اقدام طرحوارهاي
و بود شده ظاهر (1964) "عمومي حوزه ساختاري دگرگوني"
و بافت ،"ارتباطي عمل نظريه" او بزرگ شاهكار در هم بعدها
با را خود تكليف كتاب اين در او.يافت را خود نهايي ساخت
روشن آدورنو و هوركهايمر مخصوصا گراميش حلقهايهاي هم
.بود كرده
حتي و آلماني ، حلقه آن اعضاي از بسياري همانند هابرماس
كتابهاي.مينويسد انتزاعي و دشوار آنها ، همه از بيشتر
سبك.درهمند هزارتوهاي و بسيار پيچوتاب از سرشار او
كه آنان و نيست ادبي آرايههاي به آميخته چندان هابرماس
احتمالا ميبرند لذت او ، هموطن هايدگر ، مارتين آثار از
نقد.داشت نخواهند او آثار مطالعه براي حوصلهاي چندان
كه اوست نظر اين بر مبتني پوزيتيويسم بر هابرماس
به اسطورهاي جايگاهي سادهلوحانه گونهاي به پوزيتيويسم
گونه آن" طبيعت شناخت راه تنها را آن و ميدهد تجربي علم
از هابرماس كه ديگري پوزيتيويستي فرض.ميداند "هست كه
جديد علم بودن "ارزش از فارغ" درميآيد ، آن با مخالفت در
گرفتن ناديده بر مبتني فرض دو اين كه است معتقد او.است
همين به و هستند بشري علايق و انساني معرفت ميان وابستگي
دو اين بر مبتني اثباتگرايانه تحليلهاي كه است دليل
هم نكته اين به توجه البته.ميبرند تركستان به راه فرض
گسترش منتقدان از بسياري برخلاف او كه نيست لطف از خالي
به چنداني اعتراض ماركوزه ، هربرت همچون تجربي ، علم
به ابزاري نگرش او.ندارد طبيعت به "ابزاري" نگرشهاي
امروزي بشر متعارف شناخت و معرفت طبيعي همبسته را طبيعت
انساني هدفمند عمل خدمت در كه جهانيميداند جهان از
.(است كرده روي پوپر كارل به اينجا در هابرماس گويا) است
كه است اين دليل به هم كار به انسان نياز هابرماس نظر به
در هابرماس البتهاست خورده گره عمل اين با او زيستن
چندان ميدهد ، ماركس كارل بوي كه نظر ، اين از حمايت
به طبيعي علوم پاي كه نميدهد اجازه و نميكند افراط
همنشينان به دوباره رويكردي).برسد هم جامعه حوزه
.(فرانكفورتي
***
به زندگي ، سال سه و هفتاد از پس هابرماس است قرار حالا
تاريخ از دورهاي در لااقل كه بيايد مردمي ديدار
و عقلانيت حاميان بهترين بشري ، كمفراز پرنشيبو
به او سفر آيا.بودهاند عقلگرا و منطقي فلسفههاي
مقدمات ما آيا داشت؟ خواهد ما براي هم ثمري ايران
از بازمانده جامعهشناس - فيلسوف بزرگترين از ميزباني
چه است قرار اصلا آوردهايم؟ فراهم را فرانكفورت حلقه
شود؟ ما كشور انديشمندان نصيب تاريخي سفر اين از چيزي
به نوستالژيك خاطرهاي از بيش چيزي هابرماس سفر از كاش
.بماند جاي
(2) ماركس نامههاي صندوقچه

جامعهشناسي تاريخ
شيريان مريمسادات
پاريس در هاينه هاينريش به ماركس كارل از
فوريه 1845 اوايل يا ژانويه اواخر
عزيز دوست
.ببينم را تو فردا كه باشم داشته فرصت آنقدر اميدوارم
ناشري با.كرد خواهم ترك را پاريس [فوريه سوم] دوشنبه من
فصلنامهاي دارمستات در او.داشتم ملاقات لسكه نام به
سانسور كه ميكند منتشر [Rheinishe Jahrbuher نام به]
همكاري او با من و يونگ هروژ ، هس ، انگلس ، .نميشود
در تا كنم تقاضا تو از است خواسته من از او.ميكنيم
نبايد ما كه آنجا ازكني همكاري ما با نثر و نظم حوزه
دست از را آلمان در نوشتههايمان نشر براي شانسي هيچ
.كرد نخواهي رد مرا دعوت حتما بدهيم ،
و ميگذارمشان جا اينجا در كه افرادي تمام ميان از
.ميكنم تركش فراوان تاسف با كه هستي كسي تنها تو ميروم ،
چمدانم داخل را تو ميتوانستم اگر ميشدم خوشحال خيلي
نثار را درودها صميمانهترين.ببرم خود با و بگذارم
!خودم و من طرف از.ميكنم [ماتيدا] همسرت
***
بر نامه تقريبي تاريخ.نيست معلوم نامه اين نگارش تاريخ
عزيمت به آن در ماركس كه آمده دست به اساس اين
مقامات سوي از صادره فرمان خاطر به خود قريبالوقوع
به ناشري از ماركس هم ديگر سوي از ميكند ، اشاره فرانسه
قرارداد هنگام آن در احتمالا كه ميكند ياد لسكه نام
با را Kritik der politik und Internal Politics - bonomie انتشار
سال فوريه اول قرارداد امضاي تاريخاست كرده امضا او
.است 1845
عاقل حيوانات
آكسفورد ، دانشگاه فارماكولوژي دپارتمان اطلاع بنابه
دانشگاه ، اين در اكتبر 2002 و 4 تاريخ 3 در است قرار
،"انديشمند حيوانات" عنوان تحت رشتهاي بين كنفرانسي
ميتواند انسان از غير حيواني هيچ آيا.گردد برگزار
.و ميكنند؟ استدلال رفتارهايشان براي آنها آيا بيانديشد؟
در انديشه ساختار روزه دو كنفرانس اين موضوع..
و بالنها ، ميمونها ، مخصوصا ، بود ، خواهد حيوانات
.پرندگان
آغاز روانشناسي دپارتمان در سمينار اكتبر ، سوم روز در
برن ريچارد به ميتوان روز اين سخنرانان از.ميگردد
كرد ، اندروساشاره سنت دانشگاه روانشناسي دپارتمان از
."است؟ انديشه نيازمند چهكسي" است چنين او سخنراني عنوان
الكس آكسفوردي ، جانورشناس سوم ، بخش در روز ، همين در
.گفت خواهد سخن"انديشمندي معاني" عنوان كسلينكتحت
فارماكولوژي دپارتمان در كنفرانس اكتبر ، روز 4 در
اين در.يافت خواهد ادامه آكسفورد دانشگاه (داروشناسي)
ميكنند ، سخنراني نيز فيلسوفان روانشناسان بر علاوه روز ،
دوم روز سخنرانان از.است بيشتر سخنرانان تعداد لذا
از ، آلن كالين.برد نام را زير محققان ميتوان
استنتاجهاي" عنوان تحت تگزاس دانشگاه فلسفه دپارتمان
دو.گفت خواهد سخن "شده؟ شرطي رابطه يا استدلال:حيوان
ديكنسندرباره تني كليتونو نيكي كمبريجي ، روانشناس
.گفت خواهند سخن"حيوان حافظه خردمندي" موضوع
سايت در ميتوان را كنفرانس اين درباره كامل اطلاعات
:يافت زير
WWW.Cogneuro.ox.ac.uk/seminars/animalintelligence.
html
ماندگار پرسشهاي
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:ترجمه
!صلحطلب رفيقان به شماره 4مژده مسئله
و انفجار صدايهستيد ساكن جنگزده شهري در كنيد فرض
.نيست خبري هم تلفن و برق از.است شهر ضربآهنگ گلوله
سيم به ميزنيد بالاخره.ميكنيد تنهايي احساس بدجوري
شهر طرف آن در خود دوست خانه به ميگيريد تصميم و آخر
خانه به.سرماست از هم شايد.ميلرزد زانوهايتان.برويد
دوروبر به نگاهياست باز نيمه در.ميرسيد دوستتان
پايين پلهها از كسيميرويد بالا آهسته.ميكنيد
آن يك در !ميكشد را نارنجك ضامن دشمن سرباز.ميآيد
اينكه از قبل اما كنيد ، پرت بيرون به را خود ميخواهيد
از قبل و برسيد پنجره به بايد بياندازيد ، بيرون را خود
و كنيد طي را فاصله اين نصف بايد برسيد پنجره به آنكه
آن نصف نصف بايد كنيد طي را فاصله اين نصف اينكه از قبل
نه ، اما !است تمام كارتان اينكه مثل...كنيد طي را
!دارد را شما مشكل هم نارنجك نخوريد غصه زيادي
.نميخورد تكان آب از آب
مسئله 3 يادآوري
به خواب هنگام گرفت ياد سالها از پس نورمن بالاخره
و بدهد پاسخ بيمحل خروسهاي به و ديگران بيموقع سوالات
صدايش كسي اگر مثلا.نميشد پاره چرتش ديگر ترتيب بدين
يا است خواب نورمن (خوابم من !ساكت) ميگفت او ميزد
بيدار؟
موقع در آدمها بدانند كه داشتند دوست هميشه فلاسفه
.هستند كارهايي چه انجام به قادر خواب
اين به حدي تا فلاسفه براي مسئله اين اهميت البته
كه است زماني از بيشتر خوابشان ساعات مردم كه برميگردد
اينكه از بگذريم).ميدهند گوش فلاسفه حرفهاي به
(!ميدهند انجام جا يك را فلسفه شنيدن و خوابيدن بعضيها
فيلسوفان براي جهت اين از بيشتر خواب مسئله حال هر به
از عبارتي به انسان ، روح خواب هنگام كه است اهميت حائز
حقايق به تا ميشود رها زميني و حسي تجربه زنجيرهاي بند
عقل نقد" كتاب در آلماني فيلسوف كانت.يابد دست فلسفي
تفكر اوج در خواب اعماق در ميتواند ذهن ميگويد "محض
ميپرسد يوناني حكيم سقراط طرف آن از اما.باشد عقلاني
واقعيت خود با واقعيت ظاهر گرفتن اشتباه همان رويا آيا
نيست؟
"فلسفي پژوهشهاي" كتاب در اتريشي فيلسوف ويتگنشتاين
نيست اعتماد قابل ميشود حاصل رويا از كه معرفتي ميگويد
به دقت همان با بيداري هنگام معرفت اين است ممكن زيرا
.نيايد انسان ياد
در انسان كه اينست سوال حرفها اين همه از گذشته حال
ميتواند آيا است؟ كارهايي چه انجام به قادر خواب هنگام
(خوابم من:بگويد مثلا) دهد؟ پاسخ ساده سوالهاي به
خواب در كه كسي كه بود باور اين بر يوناني فيلسوف ارسطو
و سفيد زيبا ، و زشت اسب ، و انسان بين ميتواند است
چنين "روش باب در گفتاري" در دكارت.بگذارد فرق غيرسفيد
داريم ، بيداري در ما كه تصوراتي و انديشهها تمام":نوشت
جاي در دكارت ".بيايند ما سراغ به هم خواب در است ممكن
انسان روح" معتقدم كافي دلايل با من:است گفته ديگري
و ".مادر رحم در حتي است ، هوشيار شرايطي هر در همواره
كه رسيد نتيجه اين به خويش "تاملات" در دكارت بالاخره
فريب درصدد و است اشتباهناپذير و مطلق خير خداوند چون
پشتوانه به ميتواند عاقل انسان يك نيست ، هم انسانها
و بيرون دنياي منسجم و منضبط (بالفرض) معرفت بين خداوند ،
لايپ اما.شود قايل تمايز خيال دنياي نادرست اطلاعات
ايمان خدا به دكارت اندازه به راسل برتراند و نيتس
غيرممكن فلسفي لحاظ به نيتس لايپ عقيده به.نداشتند
و يابد ادامه شخص يك عمر طول اندازه به رويا يك كه نيست
.بگذارد فرق واقعيت و رويا بين نتواند شخص
اگر كه دارد عقيده ويتگنشتاين رفيقان از مالكوم نورمن
خود مهمل ، اندازه همان به حرفش ،"خوابم من" بگويد كسي
."مردهام من" بگويد كه بيمعناست و متناقض
من" ميگويد بليط مامور مراجعه هنگام قطار در كه مسافري
من" يعني جمله اين نقيض زيرا است مشكوكي آدم ،"بيدارم
جمله "بيدارم من" اعتبار اين به.بيمعناست "خوابم
نميتوانيد نيز خودتان مشاهده واسطه به.نيست مناسبي
هستيد ، خواب كه ببينيد اگر زيرا هستيد خواب كه بگوييد
مسئله ، اين كلام خلاصهخواب نه بودهايد بيدار البته
.است خودمان فرفري مو كچل همان
|