نقاشي و شعر همآوايي
كرد دگرگون را هنر چهره كه هفتهاي نه
12-لينچ زبان از لينچ
نگاه
نقاشي و شعر همآوايي
و اطراف محيط زندگي ، وقايع بازيابي براي او توانايي هنرمنددر اين آثار ويژگي
روزمره مصالح موادو از بهرهگيري نيز مذهبيو سنتهاي آئينهاو
است خود آثار در
نبوينژاد مريم:ترجمه
زاده حسن خسرو (مرنوتيپ) مضموني تك آثار فوريه تا 21 از 6 روبيز ژانين گالري
معاصر هنرهاي حوزه تاكنون را او آثار.گذارد نمايش به را ايراني هوشمند هنرمند
نمايندگي دفتر نيز و واشنگتن جهاني بانك (ميوزم بريتيش) بريتانيا موزه تهران ،
.كردهاند خريداري لندن در MBC تلويزيون
او توانايي در آمده ، دنيا به تهران در سال 1963 در كه هنرمند ، اين آثار ويژگي
بهرهگيري نيز و مذهبي سنتهاي و آئينها و اطراف محيط زندگي ، وقايع بازيابي براي
الهام تصاوير زماني دير هنرمند اين چراكه.است خود آثار در روزمره مصالح و مواد از
و ميوه بندي بسته خصوص به كارتونهاي بر را اجتماعياش و مذهبي فرهنگ از گرفته
.ميكرده نقاشي - است كرده فروشي ميوه خانواده معاش تامين براي مدتها تا او - سبزي
به بسته ايكونوگرافيك و تمثيلي نمادين ، شكلي به برميانگيزند را او كه تصاويري
شخصيت و جنگ اسلامي ، سنتهاي از نشان كه ميكنند توصيف را دروني جهاني آن ، نوع
.رازآميزند و فريبنده مادرانگي عين در كه دارد زناني
:غيرمعمول كاملا شكلي هم آن.است گذرانده هنر آغوش در را كودكياش حسنزاده خسرو
جا آن از كه توريستهايي به باستان ايران موزه خروجي در آستانه در سالگي ده در او
.بود او پرسهزنيهاي محل شهر فرهنگي مكانهاي ديگر و جا آن.ميفروشد ميشوند خارج
به او در را تصاوير ذائقه كه محيطي.ميگذراند را تامل لحظات آنها در كه نقاطي
.آورد دنيا
.مييابد حضور جنگ در سال چند و ميشود عراق با نبرد رهسپار داوطلبانه نوجواني ، در
برايش (دانشگاه سهميه) تحصيلي بورس يك جبهه ، از بازگشت از پس او زدني مثال شهامت
را آوارگياش و زندگي ارزش مرگ ، از و جور از جنگ ، از او تجربهميآورد ارمغان به
نقاشي و شعر به و كند برآورده را كودكياش روياي ميگيرد تصميم او.ميآموزد او به
آن در و ميكند نويسي نام تهران ادبيات دانشكده در جنگ قهرمانان بورس با.بپردازد
.ميكند نويسي نام نقاشي دانشكده در همزمان ميپردازد ، فارسي ادبيات مطالعه به جا
آغداشلو آيدين با ميكند تحصيل ترك آكادميك ، آموزشهاي از نااميد بعد سال دو اما
راهنماييهاي با.ميكند هدايت اصليش راه به را حسنزاده كه اوست و ميكند ملاقات
.ميشود وارد نقاشي عالم در شور با حسنزاده هنر ، استاد اين
مذهبيش ، و سنتي شكل در ايراني زن است ، حاضر نمايشگاه موضوع كه عاشورا مجموعه در
اندازههاي در كه اثر هر.اوست (مونوتيپ) مضمونهاي تك اصلي موضوع هميشه همچون
نوع در گرفته شكل باتيك تكنيك از پيروي با و مقوايي كرافت كاغذ نوعي روي بر و بزرگ
بلكه نيامدهاند در نمايش به مستقيم و ادبي شكل به عاشورا آئينهاي.است يگانه خود
از نوشتههايي) نوشتههايي خط با آنها نمادين آرايش و محجوب زنان سايههاي ميان از
متبادر ذهن به برگرفته ، در را آنها كه (نقاش خود اشعار از گزيدههايي و قرآن
رمزآميزي ، جذابيت ، شادي ، از حسي كه است تصاويري بزرگ تابلوهاي اين نقش بر.ميشوند
و شعر كامل همآوايي در.ميانگيزد بر انسان در همزمان را تخيل و شهادت واقعيت ،
.نقاشي
كرد دگرگون را هنر چهره كه هفتهاي نه
نمايشگاه يك ونگوگدر و گوگن مشترك آثار
تابلوهايي مشهورترين از شماري خصوصي مجموعهداران از تعدادي موزهو دو و پنجاه
آنها تا دادند عاريه حاضر نمايشگاه گردانندگان به شدهاند ، نقاشي مدت اين طي كه را
بر يكديگر پهلوي به پهلو نشدهاند ، ديده توامان طور به هرگز كه را كارهايي بتوانند
بياويزند ديوار
دارسنت ريچارد:نوشته
فروزي پرويز:ترجمه
گوگن پل
خود عمر سالگي سي دهه پاياني سالهاي دو هر گوگن پل و ونگوگ ونسان.است سال 1888
پياپي شكستهاي با مقابله در كه هستند بيسروپايي آدمهاي دو هر و ميگذرانند ، را
ميكند ، زندگي آرل شهر در سال آن فوريه ماه از كه گوگ ون.افتادهاند تب و تاب در
در مقيم گوگن دوستش به كه نامهاي در.است شده پروانس استان رنگ و حرارت و نور مست
در كه جنوبي به بيايد ، جنوب به كه ميكند التماس او به مينويسد ، بريتاني استان
انجمن يك هم با دو هر تا بيايد.است امني پناهگاه بيماري و نيازمندي با مقابله
تشريك پيشرفته ايدههاي ارائه در كه نقاشاني از متشكل برادري مجمع يك و هنرمندان ،
انتقاد مورد را آنها و گرفته ، الهام يكديگر كارهاي از آن محيط در و داشتند ، مساعي
ابتداي همان از.كنند تاسيس پرداخت ، خواهند كارها اين كيفي ارتقاء به و داده ، قرار
كه گوگن.ميشود پيشقدم كار اجراي در كه است قهرمانپرست و نيازمند ونگوگ اين كار
حتي و نموده ، پيشه درنگ برنامه اين با موافقت از قبل است ، پرمدعا و مستقلتر آدمي
.مياندازد تعويق به نيز را خود حركت روز آن ، با موافقت از پس
به گذشت ، دوستش ورود انتظار در كه ماهي پنج زماني فاصله كردن پر براي ونگوگ
اقامتش محل پيرامون در معنوي گذاري و گشت را آنها ميتوان كه زد دست آثاري آفرينش
خانه اين":مثل جملههايي زمزمه با كه داشت را كودكي حالت مدت اين در و نهاد ، نام
نقاشي غايبش والدين از يكي براي "است من صندلي اين" و "است من اطاق اين" ،"است من
.ميكند
ونگوگ
از تابلو يك نقاشي با آيندهشان ، زندگي شادمانه صحنه آرايش از پس گاه ، آن ونگوگ
و تابلوها كه ديوارهايي و تختخواب تنها با ميخوابيد ، آن در خود كه اطاقي منظره
- اوست دوست منتظر و آماده كه اضافه صندلي يك و - است آويخته آنها به چاپي آثار
بيتكلفانهاي سادگي اساس در چه اگر اطاق اين.ميكند هدايت خانه درون به را گوگن
به شد ، تبديل پرجاذبه مكاني به ونگوگ بصري تجسم از گذر با ديگر بار يك اما داشت ،
و پررنگ ، سبزهاي و ملايم ، آبيهاي از مركب نقاش ، پالت رنگهاي تمام كه مكاني
كه چنان سرانجام ، .بود برگرفته در را رنگ خون قرمز از بارقههايي و زنده زردهاي
سمت به كرد ، هدايت خود تخيلات خلوت عمق به را او باشد ، گرفته را گوگن دست گويي
مفصل ، شامي خوردن و دشوار كار روز يك از پس يار ، دو هر بود بنا كه صندليهايي همان
.بزنند حرف نقاشي به راجع و بنشينند آنها برروي نهايتا
اينك هم كه "جنوب آتليه - گوگن و ونگوگ" نمايشگاه در گوگن صندلي و ونگوگ ، صندلي
موجود تفاوتهاي و شدهاند آويخته پهلو به پهلو برپاست آمستردام ، ونگوگ ، موزه در
حركتهاي با كه ونگوگ صندلي.ميكنند بيدار بيننده در را شومي احساس آنها ، بين
نور زرين زردي به رنگي با و بوده حقير و زمخت گرفته قرار استفاده مورد يورشوار
.است گرفته قرار روشن آبي رنگ به ديواري زمينه در و اطاق ، لخت سنگفرش روي خورشيد ،
گوگن با همصحبتي و همنشيني براي را نقاش انتظار آن ، برروي توتونش كيسه و پيپ وجود
و سخت دستههاي و دارد ، مفصلتري داستان هم روي بر گوگن صندلي.ميدهد نشان
دادن قرار با ونگوگ.ميدهد آن به زنانهتري و نرمتر جلوه غيرضرورياش ، تزئينات
پرتاب با گاه آن و براق ، سبز رنگ به ديواري زمينه در نقشدار ، فرشي روي صندلي اين
كنيزكان جلوه همچون كه حالتي با و شب هنگام را آن آن ، برروي زرد جلد با كتاب چند
چراغ يك و گوگن صندلي برروي روشن شمع يك وجود.است كرده نقاشي مينمايد ، مرموز حرم
طنزي با ونگوگاست هنري نبوغ از دوگانهاي شعلههاي نمايانگر ديواري گازسوز
بدتر صندلي و ميدارد نگه ذخيره غايب گوگن استفاده براي را صندلي "بهترين" رندانه
.برميدارد خودش را
.دارد اشاره هنرمند دو بين موجود تفاوتهاي به صندلي ، دو اين در موجود تفاوتهاي
و كرده اختيار را دنيا بياهميت و ساده چيزهاي كه بود اين در ونگوگ هنري جوهره
عنوان به او.هستند استثنايي و فوقالعاده حد چه تا چيزها اين كه دهد نشان سپس
وارث ميكرد ، نقاشي ميآمد چشم به كه چنان را دنيا كه واقعگرايي نقاش
هنري احساسهاي طريق از را آنها فرمهاي كه چند هر) ميشود محسوب امپرسيونيستها
استثنايي يا و عجيب سوژههاي يافتن پي در كه گوگن ، برخلاف (ميكرد دگرگون خويش
جزيره انبهخورهاي ميان در را نظرش مورد نقش كه باشد.ميرفت هم دنيا طرف آن تا
آن و كند پيدا بگيرد را نظرش بريتاني در كه روستايي كودكي جلوه در يا و مارتينيك ،
پت اندامهاي و اشكال توصيف به بتواند بوم ، صفحه در مرتفع افق خط يك تعيين با گاه
حساسيت بنابراين.نمايد تحميل آن فضاي بر را تصنعي سراسر تركيبي و پرداخته ، پهن و
و اديبانه نمادگرايي و بوده ، ونگوگ از بيش هنرسزان ، انتزاعي گرايشهاي به او
درونگرا ذهني قالب با تا دارد بيشتري قرابت وان دوت پووي عقايد با وي ، آگاهانه
.ونگوگ مذهبي عقايد از ملهم و
به گوگن ورود از پس روزي چند اكتبر 1888 ، ماه در متفاوت ، عميقا هنرمند دو اين
گردش محور من نظر به كه آنچهكردند شروع را هم اتفاق به كردن كار آرل شهر ايستگاه
.ساختند هم با دو اين كه است تابلويي اولين ميدهد ، تشكيل را نمايشگاه اين اصلي
طويلي گذر بودند ، گذاشته يكديگر پهلوي به پهلو را سهپايههايشان كه حالي در آنها
نقاشي ميشد رد "لزاليركام" در واقع گورستان ميان از تبريزي درختان رديف با كه را
بهشت نوعي به را محلي گورستان اين او:است گوگن تابلوي تابلو ، اولين.كردند
فرشته سه" نام به تابلو عنوان در كه بومي ، روحاني زن سه كه است كرده تبديل جاوداني
.ميكنند نگهباني آن از شدهاند ، معرفي "رحمت
از كه ،"مزارها بين گذر" نام با ونگوگ ، دوگانه تابلوهاي از تابلو اولين در اما
مجموعه يك جوار در درست تماشايي ، گورستان اين كه ميدهد نشان او كشيده ، صحنه همين
با ونگوگ.است گرفته قرار راهآهن به متعلق دودكشهاي و زشت ساختمانهاي از
كم آن به چيزي بيآنكه بود ، او چشم پيش در كه را آنچه داشت ، خود به نسبت كه صداقتي
انتقال با تنها صحنه همين از خود دوم برداشت در اماكرد نقاشي كند اضافه يا و
از را جديد عصر به مربوط شواهد تمام دودكشها ، نماي كردن حذف منظور به سهپايهاش
است سنگگورهايي ميبينيم تابلو اين در كه را چيزي تنها نتيجه در و كرد ، حذف كار
وضع تغيير اين.ميكنند مشخص را كليسا به منتهي تبريزي درختان رديفهاي بين گذر كه
تمركز با صرفا ونگوگ داشت اصرار كه ميكند منعكس را گوگن نفوذ يقين به
يك به نوزدهم ، قرن صنعتي آلودگيهاي به توسل طريق از نه و آرماني ، برخواستهاي
.شود تبديل "بزرگ" نقاش
در را تحملي غيرقابل تنش آنها شخصيتي تفاوتهاي رسيد ، سر سال آن زمستان كه وقتي
برخورد موضع در خشمگين و حساس و زودرنج ونگوگ كه جايي تا آورد ، وجود به بينشان
همه ديگر را ماجرا بقيه.گرفت قرار درندهخو و خودخواه و لافزن گوگن با رودررو ،
سمت به را خويش خشم گوگن ، با سخت نزاعي از پس ديوانه ، و بينوا ونگوگ:ميداند كس
خداحافظي بدون گوگن بعد روز دو.بريد را خود گوش آن دنبال به و كرد واگردان خودش
.كشيد طول هفته نه تنها ماجراها اين كل.كرد ترك را آرل
مشهورترين از شماري خصوصي مجموعهداران از تعدادي و مختلف موزه دو و پنجاه
عاريه حاضر نمايشگاه گردانندگان به شدهاند ، نقاشي مدت اين طي كه را تابلوهايي
به پهلو نشدهاند ، ديده توامان طور به هرگز كه را كارهايي بتوانند آنها تا دادند
موجود تابلوي سه هر كه باشد باري آخرين اين شايد.بياويزند ديوار بر يكديگر پهلوي
گوگن كه پرترهاي آنها كنار در و - ديوار يك روي هم با آفتابگردان گلهاي از
ويژگي اين البته.شد خواهند نصب - نموده تصوير آنها از يكي نقاشي هنگام را ونگوگ
حوزههاي در آن تماشاي زيرا.نميشود محسوب دليل تنها نمايشگاه اين ديدار براي
هنر تاريخ به مربوط تحليلهاي و احوال ، شرح شهري ، بافتشناسي مثل بسياري متفاوت
نامحسوسي عوامل به است آن نگرش شيوه در آن اصلي فريبندگي اما است ، تاثيرگذار نيز
.دارند مدخليت بزرگ هنري آثار ساخت در كه تصادف و آبوهوا شخصيت ، محيط ، مثل
12-لينچ زبان از لينچ
ميآيند خودشان تصويرها
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
از.نيست ساده بچه براي درخت ، يك سادگي به چيزي.هست زيادي رازهاي كودكي ، در ولي
و نزديك آن به كه طور همان ولي ميآيد ، كوچك نظرش به و ميكند نگاهش دور فاصله
هنوز بچه چون ميشود ، بزرگ ميكند ، رشد دارد درخت ميآيد نظرش به ميشود ، نزديكتر
ولي ميفهميم ، را قواعد شدهايم ، بزرگ وقتي از ميكنيم فكر ما.نشده مسلط قواعد بر
را دنيا كودكي در من.است تخيل شدن محدود آمده ، پيش برايمان واقع در كه چيزي
مثل داشتم ، هم عيني و معمول ترسهاي البته.ميديدم خيالي تماما و كاملا
را مشكلات آن هم ديگري كس هر ولي.دارم مشكلاتي جا آن در ميدانستم كه مدرسهرفتن
حق در جنايت نوعي مدرسه من ، نظر از امابود طبيعي كاملا ترسم پس.ميكرد حس
را مثبتي رويكرد يا دانايي معلمها.ميداد هوا باد به را آزادي بذر.بود بچهها
.نميكردند تقويت و تائيد
يعني سال ، حدود 6 هم وقتها بعضي دارم ، سال تا 17 بين 9 ميكنم حس وقتها بيشتر
دنيا ، درك يعني تاريكي.خزيد درون به موقع آن از تاريكي !رفتن مدرسه آستانه در
.ميسازند لجن كپه يك هم ، با همه كه خودم ذات و بشر ذات درك
به نه ، چه و باشند افتاده اتفاق مانده ، خاطرتان در كه طور همان دقيقا مسائل چه &
.است هميشگي منبعي شما براي كودكيتان خاطرات كه ميرسد نظر به حال هر
.دارد ادامه هم جور همين و هست آن در جديدي چيزهاي هميشه خب ، .است طور همين بله ،
.ميخورند پيوند هم به قشنگ خيلي گاهي تازه چيزهاي و قديمي چيزهاي
ملزم را خودتان هنوز چرا ميكند؟ اقناع را شما قدر اين كه هست نقاشي در چيزي چه &
ميكنيد؟ احساس نقاشي كار به
روي من هرچند ;بزند پرسه عوالمي در و بنشيند صندلي يك روي فقط نميتواند آدم خب ،
دارد كه وقتي مخصوصا وقتها ، بعضي.دارم دوست خيلي را زدن چرت و نشستن صندلي
به ناگهان...ميبندم را چشمهايم و نشستهام صندلي روي وقتي يا ميبرد خوابم
آمدنشان باعث من ميشوند ، سرازير جا آن به خودشان تصويرها كه ميشوم كشيده فضايي
.ميشوند متوقف تصويرها باره ، اين در كردن فكر به كنم شروع اگر واقع درنشدهام
.ميآيند طور همين خودشان نميكنم ، فكر بهشان زياد و نميكنم قضاوت دربارهشان چون
كمي با بعدي صورت است ، صورت يك اولش اگر مثلا.هستند سري يك از چيزهايي معمولا
يك تصويرها يا ايدهها اين از بعضي.امتداد يك در همه ;ميآيد دنبالش تفاوت ،
به آن داشتن نگه و گرفتن براي راهي چيز ، هر نقاشي كشيدن.اند ترسناك جورهايي
اين از درصد كند990 نگاه بهش ميتواند كه دارد چيزي آدم بعدش.است دائميتر شكلي
هم باز و ميدارد نگه را آنها نقاشي ولي.ميرود آدم ياد از بعد هفته يك تصويرها
نتيجه و ;شده كامل كند حس كه جايي تا ميكند كار رويش آدم.مياندازد آدم ياد به
تجربه حتي يا دارد نگه را تصويرها اين آدم كه است ترسناك كمي يك.است كننده راضي
.باشد كرده
.ميكند گوش معلمش مثل كسي حرفهاي به دارد آدم كه است موقعي شبيه كار اين شكل
نقاشيات بكشي ، هم نقاشي خودت براي ميشنوي ، را معلم حرفهاي كه حالي در اگر
كه چيزي روي باشد قرار اگر اما ندارد ، ميشنوي داري كه چيزي به ربطي هيچ احتمالا
حركت كاغذ روي را دستت انگشتان كه است اين ميكني كه كاري كل كني ، كار ميگويد او
ثبتش كاغذ روي و - ميگويد كه را چيزهايي - ميكني نقاشي را او كلمات و ميدهي
.است غيرطبيعي خيلي اين.باشي شده تبديل گرامافون سوزن به كه اين مثل درست.ميكني
مهم هم زندگيتان در آيا.شماست سينماي آشكار بنيانهاي از يكي رويابيني زمان &
است؟
صندليام در ساكت وقتي كه آنهايي دارد ، اهميت كه است بيداري موقع روياهاي اين
.ميشود پيدا سروكلهشان كم كم بزند ، پرسه آرام آرام ذهنم ميگذارم و نشستهام
دنياي توي دارم دوست من.كند كنترل را روياهايش نميتواند است ، خواب آدم وقتي
.كنم انتخابش خودم كه دنيايي ;كردهام كشفش يا خلق خودم كه بروم شيرجه رويايي
يادش هنوز خواب كل ميبيند و ميشود بيدار بد خيلي خواب يك ديدن از بعد آدم وقتي
تازه آدم او ، چهره ديدن با.نميترسد طرف ميكند ، تعريف دوستي براي را آن و است
.ميكرد را فكرش كه نيست ترسناكي قصه آن اين ميفهمد
به نتواند هم سينما است ممكن حتي ;ميشود نمايان جا همين در درست سينما قدرت و
.كرده خودش مال را آن درصد ديده ، 1000 خواب كه آدمي چون برسد ، خواب آن بازگويي
.است نيرومند و فرد به منحصر شدت به آدم ، آن براي.شده اجرا او براي فقط خواب صحنه
خواب اجزاي كنارهمگذاشتن به زمان ، و موقعيت و صدا از استفاده با ميتواني تو ولي
.شوي نزديك فيلم ، قالب در و ديگر كسي براي
نگاه
دوستي حق داشت ياري كه نميگويد كس
مختاباد سيدابوالحسن
رديفدانان و اساتيد از سروستاني ، رضوي نورالدين سيد قبل سال دو ارديبهشت هشتم
عمرش پاياني سالهاي در وي.كشيد خاك نقاب در روي ايران ، آوازي موسيقي شده شناخته
وي تا شد سبب تهران چون شهري كلان سرسامآور هزينههاي و كوچيد تهران به شيراز از
موثر حضوري موسيقي كار در كه آنهايي.بپردازد تدريس به روز و شب آن تامين براي
بدل درآمد ممر و شغل به موسيقي استاد يك زندگي در تدريس اگر كه ميدانند دارند ،
به سروستاني رضوي مرحوم.برميبندند رخت ذهن از ابتكاري جوششهاي و خلاقيتها شود ،
بود ، برومند خان نورعلي زندهياد شده شناخته شاگردان از موسيقي اهل اكثر گواه
را خاص جرياني وي ابتكارات و داشت سنتي موسيقي در فراواني بصيرت و دانش كه چهرهاي
پيشرو و روشنفكري نحله به ميتوان آن از كه جرياني ;آورد وجود به سنتي موسيقي در
شجريان ، محمدرضا لطفي ، محمدرضا آن بين و بارز نمونههاي كه كرد ياد سنتي موسيقي در
اگرچه را سروستاني رضوي.هستند...و طلايي داريوش مشكاتيان ، پرويز عليزاده ، حسين
سال كه 12 حضوري) استادش محضر در وي مستمر حضور اما داد قرار رده اين در نميتوان
صاحب برومند ، استاد شيوه آوازي سبك و رديف درك در وي تا شد سبب ،(ميشد شامل را
درگذشت از قبل سال چند آموزهها اين از بخشي خوشبختانه.باشد فراوان سخن و حرف
آوازي موسيقي دستگاه هفت رديف شكل به طلايي داريوش گوشنواز و خوب تار با و استاد
براي مشكلاتي اثر ناشر سوي از نيز رديف ضبط زمان همان در اگرچه.شد ضبط و ثبت
بود ، كار اين انجام اصل چون اما آورد ، وجود به استاد براي دلخوريهايي و كار ادامه
درگذشت از پس.دهند ادامه را كار هست كه وضعيتي هر به دادند ترجيح رضوي مرحوم
در نيز مرحوم آن همسر كه شنيدم گذشته هفته.بودند كار پيگير همسرشان استاد
ناشر.گذاشتند بيسرپرست را فرزندان و خانواده و گفتند وداع را دارفاني اسفندماه
عمل در اما ميدهد ، موسيقي دوستداران به را اثر اين انتشار وعده ساله هر اثر ،
آقاي خانواده از كسي ;ميگفت استاد شاگردان از يكي.نميافتد خاصي اتفاق هيچگونه
درنظر خانوادهاش براي مقرري دادند وعده كه مسئولاني.نميگيرد سراغي سروستاني
خانه.است داشته نگه حبس در را كار همچنان نيز اثر ناشر و نگشودند را گرهي بگيرند ،
بود ، ديده تدارك را شايسته و خوب مراسمي زندهياد آن درگذشت هنگام در كه هم موسيقي
قرار شاگردانش اختيار در هم اندكي امكانات حتي و برنميدارد قدمي هيچ اكنون
.دهند ترتيب برايش كمفروغ چند هر واسعي مرحوم آن سالگرد مناسبت به تا نميدهند
!!موسيقي در بدعت
نوار بررسي و نظارت قيد از سنتي موسيقي شاخص چهرههاي از تن كه 70 قبل سال دو
شدند ، معاف اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت موسيقي مركز موسيقي بر نظارت شوراي در كاست
دايره و يابد مباركي و ميمون تداوم كار اين كه بودند اميدوار موسيقي علاقهمندان
از يكي كه شنيدم موثق منبع يك از وقتي اما شود ، شامل هم را ديگري چهرههاي آن
موسيقي از خاص نحلهاي سردمداري و هواداري به و است موسيقي اهل كه) مميزي مسئولان
و تعجب دچار است ، زده باز سر كلهر كيهان تلفيقي اثر به مجوز دادن از (است شهره
آن اثر اين كردن رد در موسيقي استاد اين توجيه موثق منبع همان از نقل به.شدم تحير
نوعي كار اين و ندارند را كار اين توانايي و دانش (كلهر آقاي يعني) ايشان كه ، بود
كيهان از موسيقي اهل اگرچه.برنميتابد را آن ايراني موسيقي و است موسيقي در بدعت
اساتيد از برخي و گرامي خوانندگان براي اما باخبرند ، موسيقي در تجربياتش و كلهر
آنها از را موسيقي اهل كردار و كار در مطالعه فرصت فراوان مشغلههاي كه موسيقي
و داشته درباره خود تا برميشمارم را كلهر كيهان فعاليتهاي از گوشهاي است ستانده
.كنند داوري و قضاوت وي نداشته
نوازندگان عضويت به سالگي از 13 و كرد آغاز را كمانچه نوازندگي سالگي از 7 كلهر
همكاري چاووش و شيدا گروههاي با درآمد ، ايران ملي تلويزيون و راديو ملي اركستر
،"سل ويلن" سرشناس نوازنده "ابريشم جاده طرح" و كرونوس كوراتت براي و داشت مستمر
اتمام به كانادا كارلتون دانشگاه در را موسيقي تحصيلاتنوشت را قطعاتي "يويوما"
و موزيسينها با مشترك اجراهاي فكر به قبل سال حدود 8 زمان ، همان از و رساند
شجاعت" با وي مشترك اجراي آنها جمله از كه افتاد آسيايي كشورهاي شاخص نوازندگان
مشترك قطعهاي توليد همكاري اين حاصل كه است هندي سيتار نامآور نوازنده "حسينخان
چهار حدود كلهرشد اجرا آمريكا و اروپا شهرهاي از بسياري در كه است "غزل" نام به
صداي با را "كوير سكوت ، شب ، " نوار سنتي ، موسيقي و محلي موسيقي تلفيق با قبل سال
بيتوبه" و "زمستان" نوار نيز گذشته سال دو در و داد انتشار شجريان استاد
دست به شجريان همايون و شجريان محمدرضا عليزاده ، حسين همكاري با نيز را "سرنميشود
.رساند سنتي موسيقي مشتاقان
|