سروشيسم پايان
فرهنگ به نگاه
فلسفي پرسش يك و صد
12 نامه زندگي :هابز توماس
يادداشت
سروشيسم پايان
بود شده لبريز شنوندگاني از هم حقوق دانشكده انصاري مرتضي شيخ تالار پلههاي حتي
مناسبت به بود قرار كه بودند آمده سميناري مدعو سخنرانان به سپردن گوش براي كه
از حاضران و ناظران بيشتر بهت شايد.شود برگزار سروش عبدالكريم علمي مقام بزرگداشت
هفت كه است داده در تن كسي بزرگداشت به پايتخت سنتي دانشگاه چگونه كه بود نكته اين
يارانش و دوستان حلقه ميان در دانشگاه ، همين در ناتمامش ، سخنراني از پس پيش ، سال
مخالفانش ، كه بود متفكري سالها آن سروش عبدالكريم.بود گريخته آمده پديد معركه از
سالها ، اين سروش عبدالكريم و ميديدند دوخته او تن بر را سياسي اپوزيسيون قباي
او از چنداني ياد نيز سالهايش آن ياران حتي كه است كرده وطن جلاي انديشمندي
.نميكنند
همان از بود كنايتي دقيقا كه ،"سروش پيغام".بود نامنتظر و عجيب بس مجلس عنوان
بسته نقش سمينار اعلان صفحه زمينه بر ضرورتا شايد يا و اتفاقا كه حافظي شعر بيت
هومن و سلطاني ابراهيم خاموش فرياد عنوان ، انتخاب در بيسليقگي همه اين.بود
نامحرمان گوش كردن باز دكتر مدت طولاني پروژه نهايي هدف كه درآورد به را پناهنده
.است بوده دل و جان با آنان سخن شنيدن باز و سروش پيغام به
و كرد آغاز را مراسم سروش دكتر اجتماعي نظريه زمينه در بحثي با پدرام مسعود
احمدي و مرادثقفي عبدالكريمي ، بيژن پناهنده ، هومن كديور ، محسن سلطاني ، ابراهيم
گلهاي ذكر به تنها كديور چه گر ;بودند بزرگداشت اين بعدي سخنرانان نيز افهنجاني
شنيدن براي را مخاطبان و كرد كفايت انديشمندان و متفكران نابسامان وضعيت از چند
.باشد بازگشته وطن به سروش كه داد حوالت زماني به خود سخنراني
تجليل و تكريم حسنه نسبتا سنت بر پا بزرگداشت ، مراسم اين سخنرانان اينكه جالب
كالبد بر را خويش نقد چاقوي و نهادند بزرگداشت مراسمهاي نظر مطمع متفكر از يكسويه
بيتوجهي كه كرد ادعا عبدالكريمي بيژن.كردند روانه بسط و قبض نظريه واضع افكار
كه شده فكري عظيم منبع اين از او دورماندن باعث تنها نه وجودي فلسفههاي به سروش
رندانه هم ثقفي مراد.است داشته بر در هم اجتماعي ناخوشايند اما ناخواسته نتايج
ميان در موجود تعارضات درك از پس شريعتي ، همانند مبادا كه داد حذر را سروش
برهوت و گمراهي صحراي در را خود علاقهمندان و مشتاقان عظيم خيل خود ، نظريههاي
حكومت گرو در دل او از پيروي به كه كساني تكليف پرسيد سروش از او.كند رها ناداني
ناكارآمدي به پي ثقفي زعم به كه سروش ، آيا شد؟ خواهد چه بستهاند ديني دموكراتيك
كرد؟ خواهد رها را خود آراي علاقهمندان و دلبستگان است ، برده پيشين سالهاي نظريه
بيشترين سياسي شايد يا و فرهنگي جريان كدام صورت اين در كه است انديشيده سروش آيا
شيفتگان اين اعمال و افكار هدايت زمام كسي چه و برد خواهد موجود وضعيت از را بهره
برخي و يافت پايان دقيقه ساعت 30/19 در مراسم گرفت؟ خواهد دست به را دلسپردگان و
پرهياهوي دانشكده آن اجتماعات تالار كه بودند كساني آخرين مراسم ، سخنرانان از
.ميكردند ترك را پيشين سالهاي
متفكر اين نبوغآميز نظريههاي شكوفايي اوج دوران در كه بودند كساني همان آنها
پدر ياد قدرشناس ، فرزنداني همانند نيز اكنون هم و بودند كرده همراهي را او ارزشمند
.بودند شنيده سخن گفتهو سخن را ساعاتي او احترام به و بودند كرده
شد برگزار و اداره ممكن شيوه بهترين به مشابه ، مجالس از بسياري برخلاف مراسم اين
موطن به حالا كه تهران ، دانشگاه پيش سالها دانشجويان دل بر را آرزو يك حسرت اما
در سروش كه جلساتي و سخنرانيها همه بخش پايان.گذاشت باقي بودند ، بازگشته خود
نبردهايم ياد از.بود مولانا شريف مثنوي از بيتي چند ميكرد ، سخن ايراد آنها
:را اصفهان صنعتي دانشگاه پرآشوب جلسه آن پايان
رس فرياد عقلها دهنده اي
هيچكس نخواهد تو نخواهي تا
نيكوي آن هم و توست از طلب هم
تووي آخر تووي اول كهايم ما
باش تو هم بشنو تو هم تو بگو هم
تلاش چندين با لاشيم همه ما
فرهنگ به نگاه
ديروز تفكر بازخواني
ابك حميدرضا
منعقد افرادي زحمات و خدمات پاس به معمولا ملي ، و عمومي يادبود و بزرگداشت مجالس
و توافق يك به آنها نقش و اهميت مورد در جامعه ، انديشمندان و نخبگان كه ميشوند
نمرات معدل نيز سختگير ناظماني بهعنوان جامعه ، افراد و باشند رسيده ضمني اجماع
عبدالكريم مورد در وضع آياباشند كرده ارزيابي مثبت را آنان عملي و فكري كارنامه
معنوي مثنوي فعلي آموزگار و تهران دانشگاه در علم و تاريخ فلسفه سابق استاد سروش ،
و ملي جنبه او بزرگداشت مجلس آيا است؟ صورت همين به هم ماساچوست دانشگاه در
است؟ داشته فراحزبي
در تنها نه كه دارد مخالفاني كشور ، داخل در فلسفه آكادميك اساتيد ميان در سروش
متفكران ميان در.عنوانند و كرسي صاحب نيز سياست حوزه در كه صاحبنامند فلسفه عرصه
از بيشتر ما كشور در تعدادشان شايد كه دينپژوهي ، و جامعهشناسي فلسفه غيرآكادميك
دكتر پروژه با كلي بهطور يا كه كساني نيستند كمشمار هم باشد دانشگاه رسمي اساتيد
يا و مخالفند معاصر دوران در ديني تفكر بازسازي براي جامع طرحي بهعنوان سروش
انديشه با خود تفكر افتراق وجوه اما پذيرفتهاند ، را او فعاليت كلي چارچوبهاي
نه سروش فلسفي نظريات سياسي دلالتهاي ديگر طرف از.ميدانند بسيار نيز را سروش
بلكه شده ، او براي سياسي مخالفان و دشمنان از گستردهاي طيف آمدن پديد باعث تنها
سروش درباره گفتن سخن به مجبور كه آنگاه نيز او خلوت در دوستان كه است شده باعث
آويزه را ميخ و نعل قصه و دارند نگاه را احتياط جانب ميشوند ، رسمي تريبون يك از
در ما سياستپيشه متفكران كه قصاري جملات شاهكار آن نبردهايم ياد از.كنند گوش
يا و) "نيست كم هم او امابديهاي دارد ، خوبيهايي" كه ميبردند كار به شريعتي مورد
دواي هم خاكشير ، همچون كه جملهاي (مضمون همين با جملهاي از ديگري ويرايش هر
فكري درفضاي كه معتقداست نگارنده فوق دلايل به.معده ورم درمان هم و بود رودل
از ديگر بلكه ندارد را سابق اعتبار و ارج بسط و قبض پررونق سكه تنها نه
نميشود مهيا همكلاهي سروشگرايي و سروش با نمدمخالفت
متفكري بهعنوان سروش دكتر اهميت و نقش مورد در توافقي مورد اجماع ما كنوني جامعه
ياد ازندارد وجود آرام ، احمد و بيرشك احمد همچون بزرگداشت ، مراسم برگزاري شايسته
يك به نظر مورد فرد رسيدن دست ، اين از مراسمي برگزاري هاي شرط از يكي كه نبريم
.دارد رو پيش بسياري نوبهاران سروش دكتر هنوز هم صورت اين در كه است سني حدنصاب
.دارد ديگري داستان است ، نسبتي چه بزرگداشت با را سال و سن و است چنين چرا كه اين)
آرا بررسي ،"سروش پيغام " عنوان با مراسمي برگزاري خبر شنيدن كه است علت همين به (
برگزاري از هدف.ميكند متبادر ذهن به بسياري سوالات سروش ، عبدالكريم دكتر افكار و
كدام كردن پر براي و فكري نياز كدام به پاسخ در بزرگداشت اين چيست؟ مراسمي چنين
باني كه كساني فردي انگيزههاي از سخن كه كنيم توجه ميشود؟ برگزار اجتماعي خلاء
يا خودآگاه عامل كدام كه است اين سر بر بحث بلكه نيست ، بودهاند مراسم اين
بزنيم؟ كاري چنين انجام به دست كه ميشود باعث ما اجتماعي و فكري حيات در ناخودآگاه
به سروش سفر از مدتي ;اول:كرد ارائه پرسشها اين براي ميتوان بسياري پاسخهاي
دريافتهاند او افكار و آثار به علاقهمندان و دانشجويان از عدهاي و ميگذرد فرنگ
پاسخگوي هم كه دانشگاهي ، جامعالاطراف استاد اين براي مناسبي جايگزين گويي كه
شرح اقدسيه مسجد در دردمندان و عاميان با هم و بود تهران دانشگاه در متخصصان نياز
درسهاي سطور اين نويسنده چون كه كسانيندارد وجود ميگفت ، اميرالمومنين خطبههاي
اينكه صرف كه دارند خاطر به حتما ميآورند ، ياد به را تهران دانشگاه در او فلسفه
كه نميشد باعث هرگز بود ، ثابت متوالي ترم چند در دانشكده در او تدريسي مبحث عنوان
فلسفه عنوان تحت دو هر كه ولو بعد ، ترم درسهاي از نخست ، ترم درسهاي دانشجوي
در كه متفكراني يكدل دوستان جمع ;دوم.باشد بينياز باشند ، شده ارائه تاريخ
دياري به او هجرت تازيانه ضرب به ميزيستند ، سروش دكتر افكار و شخصيت حولوحوش
گردآوري كه كردهاند احساس برخي و است شده پاشيده هم از كيان ماهنامه توقيف و ديگر
ضرورتي آنان ميان گفتوگو و تعامل براي زمينهاي كردن فراهم و متفكران آن
به كه سروش ، فكري پروژه كه بردهاند گمان سروش مخالفان ;سوم.است اجتنابناپذير
و است رسيده پايان به او سفر با است ، سياسي صرفا پروژهاي آنان از برخي زعم
.آنها به باشد سياسي عكسالعملي ميتواند مراسمي چنين برگزاري
برگزاري آنچه فوق ، عوامل و دلايل از هركدام از صرفنظر كه است اين بر بنده گمان
ناخودآگاه اجماع است ، كرده ايجاب اينچنين شرايطي در هم آن را ، دست اين از سميناري
دقيقه اين سر بر سروش دكتر علاقهمندان و انديشمندان و متفكران از بسياري اجتماعي
طنز ، به طاعنان و مخالفان برخي كه پارادايمي تسلط شوكت و پرصلابت دوران گويا كه است
ميآوريد ياد به حتما.است آمده سر به ناميدهاندش ، "سروشيزم" درستي ، به البته و
يك دوام و حضور هفتاد ، دهه اول نيمه در همچنين و شصت دهه پاياني سالهاي در كه
برابر در او مواضع غيررسمي و رسمي اعلام بر مبتني انديشه ، عمومي حوزه در متفكر
آنان چه فلسفي ، _ اجتماعي متفكران و دينپژوهان.بود سروش دكتر ايدههاي و افكار
در تدريس و كتاب انتشار به تنها كه آنان چه و ميكردند فعاليت مطبوعات عرصه در كه
با عموميشان مواجهه اولين در كه نداشتند اين جز چارهاي ميكردند ، بسنده دانشگاه
ميشد ، مرتبط شريعت تئوريك بسط و قبض و او به و سروش با را خود تكليف مخاطبان ،
را سبقت گوي هم خردادي دوم روزنامهنگاري طلايي دوران در.كنند يكسره
مطبوعه اول صفحه در را سروش از تحليلي يا مطلب تصوير ، كه ميبردند روزنامهنگاراني
بپردازيد ، او از تجليل و تكريم به يا كنيد مخالفت او با اينكه ;ميكردند منتشر خود
نزاعهاي افتادن راه به اصلا.داشت نخواهد شما روزنامه تيراژ در تاثيري هيچ
دليلي صاحبنظران ، و دانشجويان ميان در پوپري _ هايدگري و نعمتي _ حيدري رنگارنگ
صورت نظراتش نقد و او با مواجهه براي كه تلاشي عمده حجم و سروش اهميت جز نداشت
فضاي با آشنايي و الفت اندك است؟ منوال همان به اوضاع هم هنوز آيا اما.ميپذيرفت
و ارج بسط و قبض پررونق سكه تنها نه گويا كه ميدهد نشان امروز ، اجتماعي و فكري
همكلاهي سروشگرايي و سروش با مخالفت ازنمد ديگر بلكه ندارد ، را سابق اعتبار
داشته ميتواند علتي و دليل چه سروش دكتر حضور شدن كمرنگ بهراستينميشود مهيا
. (اوست ميراث يادگار نيز علت و دليل تفكيك:تذكر) باشد؟
سه در مطبوعات بر حاكم فضاي:باشد قبيل اين از چيزي پاسخ ، اولين كه ميرسد نظر به
ميكرده ايجاب را سروش به منتسب مطلب هرگونه انتشار از پرهيز ضرورت اخير ، سال چهار
همواره كه كيان ، توقيف.است شده او به عمومي اقبال رفتن تحليل باعث امر همين و
اين گرچه.است شده علت بر مزيد نيز ميدرخشيد ، آن صفحات تارك بر سروش از مقالهاي
اولا.نيست كامل اما است ، اجتماعي واقعيت يك بازتابنده و حقيقت دربردارنده پاسخ
نشريات از برخي در هم هنوز ميشد ، منتشر كيان در كه است تكمقالهاي سر بر بحث اگر
ارتباط ثانيا.(بنيان روزنامه آفتاب ، مجله:رك) برميخوريم دست اين از مطالبي به
ديگر حتي.نميشود محدود مجلات و روزنامهها به صرفا جامعه ، يك فكري نخبگان ميان
.نميشود پرداخته سروش به چندان هم متفكران خصوصي محافل و تخصصي نشريات در
و متفكران توجه كانون از سروش دكتر آراي شدن دور موضوع تبيين كه است اين حقيقت
منكر نميتواند هيچكسدارد نياز جديتري تحليلهاي به سابق ، پرشور علاقهمندان
تفكر ، گوناگون حوزههاي از برخي بنيانگذار بهگونهاي سروش كه شود آشكار واقعيت اين
كسي كمتر دانشگاهي ، علمي محافل در او ظهور از پيش.است بوده عمومي حوزه در حداقل
اهميت كه ميشد يافت استادي كمتر و ميپرداخت آن ، دقيق بهمعناي علم ، فلسفه به
بسياري اينكه جالب).كند گوشزد دانشجويانش به را جديد معرفتشناختي مباحث در پژوهش
شايد (.گرفتهاند وام او از را خود تفكر واژههاي كليد او ، امروزين مخالفان از
گذشته دهه دو در كه باشد معارفي نهال گرفتن پا سروش حضور شدن كمرنگ دلايل از يكي
چيزولم ، از بسياري كتابهاي و مقالات ديگر حالا.شدهاند سيراب سروش تفكر آبشخور از
.شدهاند ترجمه پوپر كارل مهمتر همه از و اودي رابرت پلنتينجا ، هيك ، جان
برخلاف سروش متاخر نظريات كه باشد اين ميتواند نظر مورد موضوع دلايل از ديگر يكي
بدنه و ساخت با مستقيما و ندارند آشكاري سياسي دلالتهاي بسط ، و قبض چون نظريهاي
بسط" سروشپژوهان از بسياري زعم به اينكه مثال.نميكنند پيدا ارتباط سياست و قدرت
و عميقتر بسيار شده ، ارائه آن چارچوب در كه نظامي محتواو لحاظ از "نبوي تجربه
.است بوده "شريعت تئوريك بسط و قبض" حتي و "ديني دموكراتيك حكومت" از تر سيستماتيك
عموم اقبال از مانع نظريه اين در اجتماعي _ سياسي آشكار دلالتهاي حضور عدم اما
_ سياسي دردهاي چاره كه آنند پي در بيشتر دليلي ، هر به كه ، عمومي ;است شده بدان
.بجويند متفكري هر رادرنوشتههاي خود اجتماعي
هر فكري خلاقانه ظرفيتهاي ميگويند آنها.معتقدند ديگري دليل به هم افراد برخي
از حداقل و شد خواهد متوقف جايي در بالاخره باشد ، نابغه كه هم چقدر هر متفكري ،
خود ، تفكر از دوراني در سروش دكتر.شد خواهد كاسته آن در رفته كار به نبوغ درجه
انديشه و فرهنگ دايره به را خارقالعاده و بديع نظريههاي و ايدهها از عظيمي حجم
چه هر در سعي و بناست اين گوشههاي ترميم پي در اكنون و است ساخته وارد سرزمين اين
شدنش تبديل و خلاقانه عظيم جريان يك طبيعي فروكاهش.دارد آن پايههاي كردن محكمتر
امري باشد ، شبهه و شك باران از خيس سرگردانان براي سرپناهي است قرار كه بنايي به
.است معمول و شده پذيرفته
و فكري نيازهاي و خلاها برخي كه معتقدند آنها.دارد هم جديتري منتقدان سروش اما
بخشي.است شده سبب را سروش تفكر بارگاه به مردم كردن رو گذشته دهه دو در اجتماعي
است برميگشته معرفتي حوزههاي از بسياري در اوليه آگاهيهاي فقدان به خلاء اين از
انقلاب آغازين سالهاي در سروش كه اعتباري و وجهه به هم رويكرد آن از قسمتي و
كرده ، كسب (است گريزان آن از خود كه معنايي همان به) ايدئولوگ يك عنوان به اسلامي ،
كه چرا است ، آمده سر به محور سروش تسلطسرمشقهاي دوران.است ميشده مربوط
به سروش.است يافته افزايش اجتماعي عملگران هم و متفكران هم عملي و فكري ظرفيتهاي
تاريخ" از قسمتي شرايط ، بهترين در بلكه نيست امروز تفكر از بخشي منتقدان اين زعم
.است "ديروز تفكر
كدام اينكه از صرفنظر كه نيست لطف از خالي نيز نوشته اين پايان در نكته اين ذكر
غيبت نگارنده ، زعم به باشند ، متن اصلي پرسش براي صحيح پاسخي فوق دلايل از يك
منجر باشد ، داشته كه دليلي هر دارد ، تعلق بدان كه سرزميني از سروش (فكري و فيزيكي)
كيميايي مسعود از.شد خواهد "سروش شدن كمرنگ" برگشتناپذير واكنش سرعت افزايش به
كه ايرانياني عاميانه شوخيهاي چرا:بود پرسيده آشوري داريوش از وقتي كه شنيدهايم
در زبان:كه بود شنيده پاسخ است ، بيروح و سرد حد اين تا ميكنند ، زندگي ژاپن در
از بيش سروش غيبت (مضمون به نقل).باشند داشته حضور "مردم" كه ميماند زنده جايي
قطع علاقهمندانش و مخالفان با او ارگانيك ارتباط.كرد خواهد متضرر را او خود همه
خاطره همان نمونهاش بهترين كه ماند خواهد جاي به خاطرهاي تنها او از و شد خواهد
.است نصر سيدحسين حضور گرفته غبار و دور
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
؟ است آب آب آيا:ششم مسئله
(HO23) باشد شده ساخته اكسيژن دو و هيدروژن سه از كه شود كشف مريخ در مايعي اگر
باشد ، داشته را آب خاصيت جهت همه از خلاصه و بدهد هم آب مزه و باشد آب مثل ظاهرش و
بنوشيد؟ را آن حاضريد آيا است ، آب همان مايع اين كه گفت ميتوان آيا
:پنجم شماره مسئله يادآوري
جديدي آييننامه عضويت ، داوطلبين كثرت علت به نخور درد به اخبار و اطلاعات انجمن
عضويت شرط آييننامه اين موجب به.شود سختتر انجمن به پيوستن شرايط تا كرد تصويب
انجمن به و كنند پيدا نخور درد به كاملا اخباري و اطلاعات متقاضيان كه است اين
شد متوجه انجمن رئيس آييننامه اين تصويب تاريخ از سال دوازده از پس دهند ، ارائه
نكته.است تعطيلي به رو وانجمن است درنيامده انجمن عضويت به هيچكس ديگر كه
عضويت داوطلبين توسط شده جمعآوري اخبار و اطلاعات كه هم اندازه هر كه اينجاست
شركت داخلي آييننامه درباره اطلاعاتي مثلا) باشند ، نخورد درد به و بيفايده
اين همه ، اين با اما ،(منطق درسي كتاب يك از پارهاي ورق يا آبنباتقيچي ، منحله
.ميخورند معتبر انجمن اين در نام ثبت درد به اطلاعات
12 نامه زندگي :هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
آكسفورد
و ماند جا آن در سال پنج رفت ، آكسفورد به در 1602 هابز كه فرض اين براساس
ميتوان وقفه سال يك اين مناسب توضيح.ميآوريم كم سال يك در1608فارغالتحصيلشد
دانشجو يك حقيقت در.باشد آكسفورد در شدن فارغالتحصيل مقدمات نيز و طاعون شيوع
رسمي و عمومي دانشگاهي آزمون چند كه اين مگر بگيرد علومانساني ليسانس نميتوانست
بود رسمي مباحثهاي تشخيص بود "تشخيص" آزمون آزمونها ، اين مهمترينميگذراند را
كه طور همان)ميآمد بر ديگر انساني علوم ليسانسيه دو پس از بايد دانشجو آن در كه
ايام در تنها تشخيص آزمون (.بود گسترده جدلها اين موضوعهاي دامنه ديد خواهيم
.ميشد برگزار (است شده مقرر روزه براي مسيح آيين در كه روزي چهل يعني) روزه
برگزاري كه آن بدون اغلب دانشگاه ميكرد ، پيدا شيوع همهگيري بيماري كه هنگامي
لغو را آنها بيندازد ديگري وقت به خودكار طور به را فارغالتحصيلي امتحانهاي
آزمون بايد كه دانشجوياني فارغالتحصيلي ميشد باعث كار اين كه پيداست.ميكرد
دادن از بود ممكن دانشجويان از برخي.بيفتد آينده سال به ميگذراندند را تشخيص
كه مييافتند اجازه نيز ديگر پارهاي و شوند معاف مباحثه جملهانجام از آزمونها
شامل تنها استثناهايي چنين امابگذرانند (عمومي نه و) اختصاصي طور به را آنها
بزرگ بخشنبود اينها از كدام هيچ هابز.ميشد نجيبزادگان فرزندان و روحانيون
سال منتظر خود پاياني آزمونهاي گذراندن براي كه اين جز نداشتند چارهاي دانشجويان
سال 1607 در را خود دوره هابز صورت اين در.ميشد نيز هابز شامل اين و بمانند بعد
در و داد دست از طاعون بيماري شيوع دليل به را تشخيص آزمون فرصت رساند ، پايان به
شيوع واگيردار بيماريهاي و 1607 سال 1606 دو هر در واقع در.گذراند را آن بعد سال
;بود كم بهداشت.شدند آكسفورد دامنگير بارها واگيردار بيماريهايبودند يافته
خطر وجود با.بود آلوده آب و ;ميشدند فاسد غذاها ;بود كود از آكنده خيابانها
به احتمالا بيمار و رنجور هابز آزمونها شدن معلق با و ميكرد تهديد كه مرگي
حدس پايه بر نتيجهگيري اين اگرچه.گردد باز وستپورت به كه بود گرفته تصميم درستي
آكسفورد به سالگي چهارده در است ممكن چگونه هابز كه ميدهد نشان خوبي به اما است
فوريه 1608 در و باشد مانده جا آن در سال پنج ميگويد خودش كه طور همان.باشد رفته
.باشد شده فارغالتحصيل
آوريل اوايل قاعدتا اما نميدانيم را آكسفورد به هابز ورود دقيق تاريخ ما اگرچه
آغاز اكتبر در معمولا كه مايكلمس ، :داشت ترم چهار زمان آن در آكسفورد.است بوده
آغاز (استر) پاك عيد از بعد درست استركه ;ميشد شروع ژانويه در كه هيلاري ، ;ميشد
بسته سال هر ترمها آغاز زمان.ميشد شروع ژوئن يا مه ماه در كه ترينيتي و ;ميشد
تغيير پاك عيد روز به بسته و بود شده ايجاد بيماري براثر كه وقفهاي دورههاي به
مدت تمام در دانشجويان.بودند تعطيل اكتبر اوايل و سپتامبر آگوست ، ماههاي.ميكرد
از يكي آغاز در دانشجويان اكثر حال اين با ميشدند ، ثبتنام ژولاي و اكتبر بين
.بود كرده نام ثبت سال آغاز در تقريبا هابز كه ميگويد آوبريميآمدند ترمها
پايان ميتواند زمان اين پس ميشد ، آغاز مارس از 25 سال انگلستان در كه جا آن از
در هابز.باشد بوده استر ترم آغاز در احتمالا يعني آوريل روزهاي آغازين يا مارس
آوريل در هال ماگدالن در هابز سال نخستين اگر.ميشد ساله چهارده آوريل 1602 پنجم
به هابز ورود درباره كه تاكيدي اين باشد رسيده سر به ژولاي پايان در و شده شروع
.ميشود فهم قابل دارد وجود پايين سنين در دانشگاه
انجام قاعدتا كه كاري اولين رفت ، ماگدالنهال به بار نخستين براي هابز كه هنگامي
.است بوده دانشگاه (بوفه دفتر) حساب دفتر در او نام كردن وارد شده
يادداشت
(3)نبود؟ احمق ميتوان چگونه
!ميداند مدرسهاي بچه هر
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
.ميرفتند بالا را دانشكده دوم طبقه پلههاي دستهدسته دانشجويان.بود راس 10 ساعت
ديگر ، دانشجوي يك و من شديم ، كلاس 112 وارد آرام ديگر دانشجوي دوازده ده ، با من
كه هم ديگري دانشجويان تا بود داده اجازه استاد اما نبوديم ، كلاس اين رسمي دانشجوي
و بود ارشد كارشناسي درس كلاس كلاس ، .كنند شركت كلاس اين در ميدانست صلاح خودش
قبل جلسه در بحث آوردند تشريف استاد و گذشت لحظه چند.سينا ابن فلسفه درس ، عنوان
لحظهاي چند از پس استاد ، .بود رفته پيش خداوند علم درباره سينا ابن نظر ابتداي تا
ابن "تنبيهات و اشارات" كتاب كلاس اين در بود قرار آخر) را ابنسينا كتاب سكوت ،
خداوند ، علم مبحث ابتداي از كردند شروع و آوردند بيرون كيفشان از (شود خوانده سينا
.بود گذشته كلاس آغاز از ربعي يك حدودا خواندن ،
مختلف طرق از خداوند كه است آن خداوند ، علم درباره بزرگ فيلسوف اين نظر پس:استاد
.دارد آگاهي ميگذرد ، آن در آنچه و مادي جهان به واسطههايي وسيله به و
.داشتم سوال يك هست ، اجازه استاد ببخشيد:دانشجو يك
به.كنيد سوال وقت آن شود تمام درس همه بگذاريد نيست ، اجازه الان نخير ، :استاد
راجع سينا بوعلي نظر درباره كه را آنچه استاد و گذشت هم ديگر ساعت يك منوال همين
.دادند توضيح خودشان هم و خواندند كتاب روي از هم بود خداوند آگاهي به
.كرد بلند را دستش آرامي به دانشجو همان دوباره.بود تقريبا 2011 ساعت
.داشتم سوال يك هست ، اجازه الان استاد ، ببخشيد:دانشجو
.ميگوييد چه ببينيم بفرمائيد ، را سوالتان بفرمائيد ، :استاد
كه نظري با خداوند علم به راجع سينا ابن نظر اين من ، نظر به ببخشيد:دانشجو
از بعد و قبل خداوند آگاهي كه ميانجامد نتيجه اين به دارد "عالم آفرينش" درباره
...ميكند فرق عالم ، خلقت
.نفهميدهايد را بحث اصلا شما نخير:استاد
چيزهاي واسطه با را مادي عالم خداوند ، كه است گفته هم سينا ابن خود آخر:دانشجو
...و ميكند درك ديگري
كه نميزند حرفي سينا ابن وقت هيچسينا ابن يا ميفهميد بهتر شما اصلا:استاد
.است غلط بفهميم شما و من
آن بگذاريد هم كنار را "عالم خلق" و خدا علم باب در سينا ابن نظر شما آخر:دانشجو
...ميگويم خدمتتان كه استدلالي اين مطابق گاه
سينا ابن كه ميداند مدرسهاي بچه هر.بگوييد را استدلالتان نيست لازم:استاد
اين خودش سينا ابن كه بگويي ميخواهي تو.نميزند حرف خودش اعتقادات برخلاف
.نميفهميده را تو حرفهاي
وقت فوق ، كلاس مانند كلاسي سر بودن واقعا آيا چيست؟ كلاسي چنين به راجع نظرتان
در اما نه؟ مگر ميآوريم ، دست به اطلاعات مقداري كه است اين حداقل است؟ كردن تلف
ديگر عبارت به را ، عقلمان است ، كلمه يك من جواب ميدهيم؟ دست از را چيزي چه مقابل
كوچولوي چيز يك ميكنيم ، كسب ابنسينا نظريات و آرا درباره كه اطلاعاتي همراه به
است ، درگرفته كلاس در كه گفتوگويي چرا اما ".حماقت اندكي" ميگيريم ، ياد هم ديگر
با كردن همراهي و كردن اعتماد باشد ، داشته حق استاد شايد !است اشتباه گفتوگويي
بسيار كاري ميشود ، آشنا ابنسينا افكار با او ، خود طريق از دارد تازه كه دانشجويي
،"ابنسينا يا ميفهميد بهتر شما" مانند جملاتي جاي به استاد كاش اي امااست دشوار
مدرسهاي بچه هر" ،"است غلط بفهميم شما و من كه نميزد حرفي ابنسينا وقت هيچ"
ميتوانيم خستهام ، خيلي الان من...آقاي ببخشيد" فقطميگفت "...كه ميداند
شما منتظر اطاقم در من..ساعت كنيم ، موكول ديگري وقت به را مسئله اين سر بر بحث
زياد پاسخ شد؟ تبديل بيحاصل بحث يك به دانشجو و استاد جواب و سوال چرا اما "هستم
باب در ابنسينا نظر نتايج) بود روشن اختلافنظر موضوع هم اينجا در.نيست پيچيده
اما بود ، ادعايش براي استدلالي آوردن پي در دانشجو هم و (" عالم خلق" و "خدا علم"
استاد مثلا داريم ، كه موقعيتي خاطر به گفتوگوهايمان از بسياري در ما چه؟ استاد
اصل به كنيم سعي آنكه بدون ،..و بودن مشهورتر بودن ، بزرگتر بودن ، پدر بودن ،
ناداني روي از گاهي و خودمان ، موقعيت از دفاع براي بپردازيم ، اختلافنظرمان و بحث
صفت يك دادن نسبت با ميكنيم سعي باشيم ، كرده اشتباه كه نميدهيم احتمال اصلا چون
خلاص دليل آوردن بار زير از را خودمان مطلب ، جلوهدادن ساده يا مخاطبمان به مذموم
اما.آوردهايم وجود به را احمقانه گفتوگوي يك ما احوالي و اوضاع چنين در.كنيم
دفاع براي هم مقابل طرف اگر كرد؟ ميتوان چه بيحاصلي بحثهاي چنين از اجتناب براي
بپردازد ، مخاطبش كردن ساكت به مشابهي عبارات با و بردارد استدلال از دست حرفش از
و اوضاع چنين در كه است آن من پيشنهاد.ميآيد وجود به جهنم يك واقعا ديگر
الان" آنكه نظير عباراتي با كرد ، منصرف گفتوگو ادامه از را مخاطب بايد يا احوالي ،
بايد يا ، و"بپردازيم موضوع اين به بعدا بگذاريد" ،"نيست بحث اين براي خوبي وقت
مدرسهاي بچه يك حد در را ما كه خواست مقابل طرف از و زد ناداني به را خود ظاهرا
.دهد توضيح برايمان است روشن و واضح ميكند گمان كه را چيزهايي تمام و كند فرض
از ، بگذريم كنيم فرض نادان مدرسهاي بچه يك اندازه به را خود ما اگر گاه گه شايد
را چيزهايي باشند حاضر ديگران داناترند ، ماها از بسياري از هم بيچارهها آن كه اين
ما صبر اندكي با شايد ديديد ، چه را خدا بدهند ، ياد ما به ميدانند درست مسلما كه
!نميدانستهاند چيزي واقعا دريابند آنها اينكه يا ميكرديم اشتباه كه بفهميم
|