|
فرهنگ و اسطوره
ايران اسطورهشناسي قلمرو در ناشناخته انديشمندي دومزيل ژرژ
اسطورهاي عناصر فهم طريق از ميتوان كه بود مدعي استروس لوي چون نيز دومزيل
را اسطورهاي هر و يافت دست همخوان نظامي به خاص دلالتي نظام عنوان به
شناخت مشابه اساطير با پيوند و مناسبت در
نويسنده فرانسوي ساختگراي اسطورهشناس و پژوه فرهنگ دومزيل ، ژرژ:جستارگشايي
در ويژه ديدگاهي دارنده "اروپايي و هند خدايان" و "رمان تا اسطوره از":كتابهاي
اسطورهشناسي به وي شيوه رو اين از.است اروپايي و هند اقوام اساطير شناخت و بررسي
منطق بايد ملت هر تمدن و فرهنگ شناخت براي دومزيل ديدگاه دراست معروف تطبيقي
شناخت به گذشته آن اساطير ساختار بر كه تحولي از و بازشناخت را آنها اساطير ويژه
تطبيقي شناخت به ساختارگرايي ديدگاه با او رو اين از رسيد ، فرهنگي حوزه آن
و مولفه سه بازيابي به موفق آنها ساختار در و پرداخت اروپايي و هند اسطورههاي
اسكانديناويايي ، سلتي ، ايراني ، هندي ، اساطير بررسي با او.گرديد بنيادين كاركرد
سه اروپايي و هند اساطير دومزيل ديدگاه از.آمد نايل مهم اين به يوناني ، و رومي
بر.آنهاست طبقاتي جامعه ساخت بازتاب حكم در خود كه بازميتابانند را مشخص كاركرد
و هند تمدن و فرهنگ در (Ideologie tripartie) بخشي سه ايدئولوژي به او پايه اين
ژرف تاثيري بعدي اسطورهشناسان ديدگاههاي بر ژرژدومزيل پژوهشهايبود قائل اروپايي
و هند فرهنگ شناخت در دومزيل ژرژ اهميت وجود با ما ، كشور در اما.نهاد برجاي
حتي يا و كتاب هنوز وي از پراكنده قولهايي نقل جز ايراني ، ميان آن از و اروپايي
اسطورهشناسي برجسته چهره اين شناخت براي.است نرسيده چاپ به او از مقالهاي
.كرد مراجعه "ليتلتون" او آثار و انديشهها مفسر به ميتوان تطبيقي
در سال 1898 در فرانسوي منتقد و نويسنده انديشمند ، ،Gorges Dumezil دومزيل ژرژ
گراند لوئي معروف دبيرستان در را خود متوسطه تحصيلات او.گشود جهان به ديده پاريس
در.گرديد مقدماتي دانشسراي وارد سال 1966 در و رساند پايان به Louis, Le Grand
دبيرستانهاي در مدتي.شد نائل ادبيات ليسانس فوق درجه دريافت به سال 1919 دسامبر
اسطورههاي پيرامون تحقيق به بيست دهه سالهاي اوائل در و نمود تدريس فرانسه شمال
همين در را خود دكتراي رساله سال 1924 در سرانجام و پرداخت اروپايي و هند تطبيقي
به جواني اوايل در را وي پدرش او خود گفته بنابه.رساند پايان به موفقيت با زمينه
وجودش در جواني اوان از اساطير به علاقه.نمود ترغيب روم و يونان اساطير مطالعه
اين در خويش ساختارگرايانه منظم مطالعه دكترا درجه اخذ از پس آنكه تا ميزد موج
.نمود آغاز را زمينه
سعي ديالكتيكي نگرشي با او است معروف تطبيقي ساختارگرايي به دومزيل ژرژ پژوهش روش
اساسي ساختارهاي و گذشته در ساختارگرايانه محدوديتهاي پارهاي از تا مينمود
يعني پايدار و مهم كاركرد سه دومزيل.كند تحليل تازه رويكردي با را اساطير
سه اين پايه و نمود كشف اروپايي و هند تمدن در باروري و توليد و جنگ فرمانروايي ،
مطالعه در دومزيل كه منابعي ميان از.كرد جستجو تمدن اين اساطير و مذهب در را عامل
اوستا ديگري و هندي "مهاباراتاي" كتاب يكي داد قرار كار اساس اروپايي تمدن پيرامون
نام ميتوان را آنهئيدويرژيل و اسكانديناوي Edda ادا و باستان ايرانيان مقدس كتاب
اروپايي و هند تمدن كرسي رياست سال 1949 در كه بود مناسبت بههمين.برد
اين عهدهدار بازنشستگي دوران يعني سال 1968 تا او.شد سپرده او به كولژدوفرانس
تحقيق و تدريس به شمالي امريكاي دانشگاه در سال سه بعد به سال 1969 از.بود سمت
سال 1986 اكتبر در و شد برگزيده فرانسه فرهنگستان عضويت به سال 1978 درداد ادامه
.گفت حيات بدرود
و پرداخته خود قبلي آثار در بازنگري به خويش فكري تكامل سالهاي در پيوسته دومزيل
او بعدي آثار اكثر گفت ميتوان.نمود منتشر مجددا اصلاح و ويرايش از پس را آنها
ويراستاري با اسطوره و حماسه كتاب جمله از.ميشود محسوب او پيشين آثار بازنگري
ساختار بررسي اساطير ، پژوهش مسير بر كتاب اين.گرديد چاپ تجديد بار چندين تازه
آن بر افزون گذاشت ، جاي بر انكارناپذير تاثيري فرانسه در ادبي نظريه و روايت
.نهاد جاي بر هفتاد و شصت دهه فرانسه ساختارگرايي رويكرد در تازه رهيافتي
تشكيلدهنده عناصر ماهيت و منش خود ساختارگرايانه رهيافت پرتو در كوشيد دومزيل
را واروپايي هند اساطير و ديانت او جمله از.كند وارسي را اروپا تمدن و فرهنگ
تاريخ و قصهها روايات ، حماسهها ، ساختار رهگذر اين از و داد قرار خود كار موضوع
Festin جاودانگي جشنواره كتاب در دومزيل.بخشيد سامان را شده ياد تمدني منظومههاي
مائدههاي و اسطوره ميباشد دكتريش رساله در وي تحقيقات حاصل كه dimmortalite
كاركردي داراي اروپايي و هند اقوام ميان در اسطوره اين گفت و كرد تحليل را آسماني
جاودانه عمري معنوي شهد اين نوشيدن با يونان و روم ايزدان.است بوده توجه شايان
مينوي شهد يا و آسماني مائدههاي معناي به ambrosia آمبروزيا واژه خود.مييافتند
دودمان با دومزيل.است گرديده مشتق ناميرايي و جاودانگي معناي به ambrotos ريشه از
و همسر و ايلياد ويرژيل ، (Aeneid) ئيد آنه چون آثاري در واژه اين پژوهي
با نيز و Amrta آمرتا (سانسكريت) هندي واژه با را آن پيوند Ovid اويد متامورفوزيس
قياس هستي نظام سوم مرتبه يعني حاصلخيزي و بيمرگي حيات ، معناي به ايراني آمرتات
جهاني نظام برپايه خدايان كاركرد گفت و نمود كاوي پي اجتماعي كاركرد لحاظ از.كرد
اروپائيان و هند كلي بطور كه است باور اين بر دومزيلاست تبيين قابل اجتماعي و
رو اين از.است شده مشتق اروپايي و هند مادر زبان از كه داشتند مشتركي زبان
وجه داراي كهن روزگاران در نيز تمدن اين اقوام باورهاي و معتقدات كه گفت ميتوان
و ايرانيان آئين در خويش ژرف پيجوئيهاي برپايه او.است بوده چشمگيري اشتراك
خدايان از دسته هر او باور بهيافت دست سهگانه طبقهبندي اين به باستان هندوان
انطباق كيهان مراتب از يكي با خود وظيفه اين و خويشند خاص وظيفه و كاركرد داراي
اما.آنهاست فرمانروايي امكان و قدرت برجسته ايزدان وظيفه برترين و عاليتريندارد
جنبه ديگر و قضايي و قانوني جنبه يكي:است جنبه دو داراي خود فرمانروايي مقوله
شده پايهريزي گوناگون خدايان وظايف برپايه كه سهگانه نظام اين.جادوگري و كهانت
ويشياها و (ksatriaya) كشتاترياها ،(brahmana) برهمنان اجتماعي و طبقاتي نظام با
در مرتبه والاترين كه فرمانروايي پايگاه.است خاص سازگاري نوعي داراي (Vaisya)
ديگر و قانوني نظام يكي.است اهميت واجد بعد دو داراي است اساطيري گانه سه مراتب
وارونا و "ميترا" يعني ايزد بهدو جنبه دو اين.است سحرآميز اسرار بر تسلط نيروي
و مرتبه.دارد سازگاري برهمنان و موبدان كاركردهاي با و ميگيرد تعلق Varuna
طبقه با جامعه در كه است جنگآوري و چالش طبيعي قدرت سهگانه نظام اين دوم كاركرد
طبيعي فرآوراني و باروري نماد و نمود سوم كاركرد يا مرتبه.است آهنگ هم كشتاتريا
.دارد انطباق(Vaisya) ويشياها كشاورزان طبقه با كه است
خداي Uranus اورانوس منشهاي و ويژگيها ميان تطبيق به خويش بعدي آثار در دومزيل
مدعي و پرداخته ايراني اهوراي و هندي افلاك خداي Varuna "وارونا" و يونان آسمانهاي
در) اسورا و "دوا" گروه دو به خدايان "هندوايراني" دوران يعني آغاز همان از كه است
و گرفت بخود قاطع ماهيتي دوگانگي اين ايران در.ميشدند تقسيم (اهورا و اوستاديو
اهريمنان مرتبه به خدايان يعني "دواها" و شد جمع مزدا اهورا وجود در اهوراها كليه
اغلب كه بود صفتي اسورا يعنينيافت تحقق دوگانگي چنين ودا ريگ در.كردند سقوط
.ميداد تشكيل را وارونا مطلق عنوان
اصل در هندي واروناي و ايراني اهوراي ايرانشناس محققان نظر طبق ميگويد دومزيل
ديگر سوي از.آراستهاند جهان فرمانروايي خدايان صفات به دو هر زيرا بودهاند يكي
.است asura اسورا كلمه ميشود اطلاق موارد اكثر در "وارونا" به كه وداعنواني در
.است گرديده مشتق سرور و مولا يعني اسو ريشه از دو هر هندي واسوراي ايراني اهوراي
.واحدند دودماني داراي واژه دو اين يعني
نماد و نمود بيمرگي و جاودانگي يعني امرداد يا آمرتات واژه مزديسنا فرهنگ در
.است شده تشكيل جزء سه از واژه اين.است بالندگي و زندگي و نعمت و توليد باروري ،
+آ) تات از سوم و مردن معناي به مر از دوم و نفي پيشوند يعني آ از نخست واژه اين
امشاسپندان از يكي امرداد مزديسنا ادبيات در.است شده تركيب پسوند بصورت (تات +مر
آب نگهبان خرداد يا هاورتات امشاسپندان با پيوسته و اوست با گياهان نگهباني كه است
نماد و نمود خرداد و امرداد واقع در.(بند 7 يسناي 51 گاتها ، ) است همراز و همراه
بد و نيك كردارهاي پادافره امشاسپند دو اين سراي ديگر در.اهوراست كمال و جاودانگي
.ميكنند تعيين را
يعني) ژوپيتر از عبارتند رومي اساطير در دومزيل بحث مورد كاركرد سه آنكه سخن كوتاه
نمود) Quirinus كويرينوس و (نبرد و آوري جنگ تمثيل) مارس (موبدان طبقه نماد و نمود
منابع در مزبور مرتبه يا و كاركرد سه هندوان اساطيري فرهنگ در.(كشاورزي و باروري
سه اين اسكانديناوي فرهنگ در.ناساتيا و ايندرا وارونا ، ميترا از عبارتست ودائي
.مييابد تجلي Freyr فرير و ،Thorr ثور ،Odin اودين يعني ايزد سه سيماي در كاركرد
.دارند ژرمني خدايان با زيادي مشابهتهاي اسكانديناويايي ايزدان گفت ميتوان
مشابهتهاي اسلام از قبل ايرانيان اساطيري فرهنگ ميگويد ايران مورد در دومزيل
ايرانيVahu Manah وهومانا و هندي ميتراي ميان او.دارد هندوان فرهنگ با زيادي
در كه ميدهد نشان دومزيل.است نموده ملاحظه را خاص نزديكي (هستي فرمانرواي يعني)
كاركرد) جامعه نگهدارنده Aryaman آريامن يعني ديگر خداي دو با ميترا ودايي فرهنگ
(سوم وظيفه) فراواني و نعمت نگاهبان Bhaga باگا و (سلحشوري و جنگاوري يعني دوم
يا Sroasa سروئوش آريامن ، بجاي مزديسنا ايزدشناسي در.يكديگرند كنار در پيوسته
نظام در باگا بجاي.دارد قرار (دوم كاركرد و وظيفه) زردشتي جامعه نگاهبان سروش
حيث از.ميرود بشمار زردشتي دين ايزدان مهمترين از يكي سروشاست Asi هندياشي
.ميشود شمرده امشاسپندان جايگاه در گاهي حتي و است برابر مهر با سروش مرتبه و مقام
در.است آمده اهورا توانمند اسلحه و دلاوري و نيرومندي صفت با سروش گاهي اوستا در
.است الهي پيام و نظم پاسدار و نگاهبان معناي به سروش متون از پارهاي
افزون.است حيات و ثروت و بهره و باروري و نعمت و بركت و بخشايش ايزد نيز Asi اشي
سه اين دومزيلاست رستاخيز روز در بد و نيك رفتار جزاي و داد پاسدار اشي براين
گانه سه كاركردهاي و وظايف شد مدعي و كرد قياس جامعه ساحت سه رابا ساحت يا حوزه
فرهنگ در تنها او بهنظر.ميشود متبلور اجتماعي و سياسي مذهبي ، حوزه سه در يادشده
.كرد جستجو را كاركرد و مرتبه سه اين ميتوان كه است اروپايي و هند
سده واژگان پژوهي دودمان در ريشه دومزيل رويكرد شناختي روش ديدگاه از گفت ميتوان
فهم براي او ديدگاه از.دارد فرانسه شصت دهه زباني گرائي ساختار نيز و نوزدهم
و داد قرار وارسي مورد بدقت را سرزمين آن اساطير منطق بايد قومي هر فرهنگي مباني
يادشده ازتحقيقات دومزيل هدف.نمود استخراج آنرا پايدار كاركردهاي و ساختارها
.بود پروازانهتر بلند بسيار او هدف بلكه نيست اساطيري نظامهاي و قواعد يافتن صرفا
بطور اروپايي تمدن و كلي بطور انساني تمدن كاركردهاي فهم را خويش پژوهش غايت او
را آن كاركرد كه است منطقي انگارهاي داراي غربي تمدن او بهنظر قرارداد اخص
در را منطقي انگارههاي اين فهم راه او اماكرد قياس رياضي مقولات با ميتوان
و اسطورهها او بهنظر.كرد جستجو فرهنگي روايات و افسانهها اساطير ، مطالعه
او بهنظر.شنيد درآنها را تمدن آهنگ ميتوان كه هستند موسيقي نتهاي چون روايات
.مينمايد باز را آنها فرهنگي نظام دروني مناسبات قوم هر اساطير
به اسطورهاي عناصر فهم طريق از ميتوان كه بود مدعي استروس لوي چون نيز دومزيل
و مناسبت در را اسطورهاي هر و يافت دست همخوان نظامي به خاص دلالتي نظام عنوان
تجربه بر مقدم و apriori پيشيني روشهاي او اينحال با.شناخت مشابه اساطير با پيوند
حيات اوليه اشكال" مورد در دوركهايم اميل تحقيقات جهت بهمين و انگاشت مردود را
واقع امور و حقايق كه آنست پي در واقع در پيشيني روش گفت و شمرد مردود را "مذهبي
او.گرفت بكار خود آثار در دوركهايم كه كاريست اين و بگنجاند عقلي نظام در را
شاخه" بخصوص و Frazer فريزر آثار در را اجتماعي پديدههاي پيرامون پژوهش بهترين
ترجيح ديگري روش هر بر را استقرايي تجربي رهيافت او سخن ديگر بهشمرد او "زرين
نيستند ، معنا و استقلال واجد تنهايي به روي بههيچ اجتماعي حقايق وي بهنظر.داد
طرح واقع در.نمود استخراج اجتماعي پديدههاي درون از را نظام و ساختار بايد بلكه
و باروري و جنگآوري فرمانروايي ، ) اروپايي و هند اساطير در شده ياد كاركرد سه
لوي و دومزيل روش تفاوت.ميرود بشمار رهيافت همين نماد و نمود خود (جاودانگي
تجربي حقايق بر را تعميمپذير و كلي ساختارهاي استروس لوي كه بود اين در استروس
.داد قرار ملموس پديدارهاي و واقعيات بر را اصل دومزيل آنكه حال و ميداد ترجيح
.بود خواهد شعر و خيال عالم به ورود مستلزم واقعيات ، حيطه نمودن رها او بهنظر
و بود گريزان يابد تعلق خاصي فكري مكتب به اينكه از پيوسته دومزيل اين بر افزون
ميگرديد يادآور خود دانشجويان به پيوسته و دانست مبرا مكتبي و نحله هر از را خود
خودپايندگي و استقلال نمايد وابسته مكتبي يا موسسه و نهاد به را خود فردي هرگاه كه
.داد خواهد كف از را خويش
ضيمران محمد دكتر
|
|