تهران دانشگاه در هابرماس
تفكر تسخير ديزني
فلسفي پرسش يك و صد
20_ زندگينامه:هابز توماس
يادداشت
تهران دانشگاه در هابرماس
ميگويد سخن سكولاريسم درباره امروز آلماني فيلسوف
شنبه 21 روز آن ، فعلي سردمدار و فرانكفورت ، مكتب ديروز جوان هابرماس ، يورگن
.شد واردايران ارديبهشت
گفتوگوي بينالمللي مركز در ارديبهشت يكشنبه 22 روز ميبايد او برنامه مطابق
در سكولاريسم چيستي" عنوان با تهران ، دانشگاه در ارديبهشت وامروز 24 تمدنها
.كند سخنراني "فرافرهنگي جوامع
از وي انديشه.است فرانكفورت مكتب دوم نسل نماينده پرنفوذترين امروز ، هابرماس ،
.است متمايز كاملا ماركوزه دوستش و هوركهايمر و آدورنو به خود استادان انتقادي سنت
ايده و مدرن عمومي حوزه از بلندبالايش دفاع خاطر به بيشتر _ شايد _ هابرماس
.است يافته اشتهار آزاد عمومي خرد و Publicity
اجتماعي ، نظريههاي و فلسفهها ديگر با گفتوگو سوي به را انتقادي نظريه هابرماس
تجربي ، اجتماعي علوم ساختاري ، كاركردگرايي و سيستمها نظريه گادامر ، هرمنوتيك همچون
.است كشانده زباني تحليل فلسفه و
نظريه در زيادي سهم كه است (1981) "ارتباطي كنش نظريه" هابرماس عمده اثر
اجتماعي نظريه اساس مفاهيم باب در متاتئوريكي تاملات حاوي كتاب ايندارد اجتماعي
درباب شبهتجربي فرضيههاي و اجتماعي علوم روششناسي درباره ملاحظاتي و
يا) گفتمان اخلاق يك بسط.است "جمعي كردن عقلاني" فرايند بهمثابه مدرنيزاسيون
.است ارتباطي كنش نظريه منطقي پيامد هابز ، توسط (ارتباطي اخلاق
كه ميگردد باز سياسي قضاياي به (1992) "هنجارها و واقعيتها ميان" در هابرماس
ضمني دلالتهاي از بعضي بيشتري تفصيل با و بود داده جهت را اوليهاش مطالعات
.ميكند تصوير دموكراتيك ، عمل و نظريه براي را "ارتباطي كنش نظريه"
ايران به هابرماس كه بود شده اعلام يكبار سال 1380 دوم نيمه در اين از پيش
فيلسوف اين بر علاوه امسال.بود نشده جدي اخير هفته تا عملا سفر اين اما ميآيد
.است كرده سفر ايران به نيز فرانسوي جامعهشناس تورن آلن آلماني ،
تفكر تسخير ديزني
بودريار ژان
شمس اميد:ترجمه
شد ، خود نهايي بحران وارد لورن ناحيه فلزي صنايع كه زماني هشتاد ، دهه اوايل
_ تفريحي منطقه يك ايجاد:كردند ارائه طرحي خسارت اين جبران براي دولتي مقامات
ناحيه اقتصاد براي پرشي سكوي ميتواند كه "زيركانه" موضوعي1 تفريحگاه يك اروپايي
به فلزات مرده صنعت عامل مدير.شد ناميده 2"اسمورفلند" موضوعي تفريحگاه اين.باشد
جديد موقعيت در بيكار كارگران و موضوعي تفريحگاه گرداننده به شده تبديل طبيعي طور
.شدند گرفته كار به "اسمورفي مردان" حكم در اسمورفلند
سابق كارگران و شد تعطيل ناچار به و متعدد دلايل به نيز تفريحگاه خود متاسفانه
.ديدند مواجه بيكاري بيمه با را خود بودند شده بدل "اسمورفي مردان" به كه كارخانه
آنها كار ، بازار واقعي قربانيان به تبديلشان از پس كه است غمانگيزي سرنوشت اين
.كنند بيكارشان كار دو هر از نهايت در و كنند بدل تفريح زمان ترسناك كارگران به را
براي.است بزرگتر بسيار ديزني شركت.است مينياتوري دنياي يك فقط اسمورفلند اما
شبكههاي از يكي كه حالي در ،"نامحدود" مسئوليت با ديزني شركت بدانيم نيست بد مثال
خيابان "داغ" محله خريداري شرف در گرفته ، اختيار در را متحده ايالات تلويزيون اصلي
موضوعي تفريحگاه يك به ناچيزي بسيار تغييرات با را آن ميخواهد و است دوم ، 3 و چهل
مهم مراكز از يكي تبديل است ، وضعيت تغيير ايده ايده ، اين.كند تبديل اروتيك
همچون بدكارهها و هرزهنگارها تبديل."وورد ديزني" از شعبهاي به هرزهنگاري
چهرههاي به دگرديسيده خودشان ، خاص دنياي در اضافه چيزهايي به كارخانه كارگران
تزكوف ، شوار ژنرال ميدانيد آيا راستي ، .شده ديزنياي شده ، موزهاي مشابه
در عظيم ميهماني يك او گرفت؟ جشن را تولدش چطور فارس خليج جنگ بزرگ استراتژيست
.انداخت راه به "وورد ديزني"
اما.بود مجازياي جنگ چنين براي شايسته پاياني خيالي ، مكان يك در شادمانيها اين
كبير بنيانگذار ميشناسيم ، ما كه ديزنياي.ميرود خيال فراسوي به ديزني شركت
آن كردن يكي براي است ، واقعي جهان تسخير فرايند درگير اكنون ،"مجازي همچون خيال"
كه جايي است شده كار به دست ; عظيم واقعيت نمايش يك شكل در خود مصنوعي دنياي با
موضوعي تفريحگاه يك به واقعي امر كه جايي ميشود ، تبديل نمايش يك به خود واقعيت
اين ، اينجا در اينكه از غير است خون خون انتقال مثل واقعيت خون انتقال.ميشود بدل
حال در ارلاندو ديزني در آنها حتياست مجازيت بيخون دنياي به واقعي خوني انتقال
تاريخي جذابيت از نوعي حكم در ; هستند لسآنجلس ديزنيلند از مشابهي مدل ساختن
فارس خليج جنگ با CNN كه است كاري همان اين.دوم درجه خيالي صورت يك دوم ، درجه
واقعي زمان در كه چون نيافتاد اتفاق كه شده معرفي پيش از رويداد يك:داد انجام
از دوباره ميتواند راحتي به ديزني امروز CNN لحظهاي سبك در هم آن افتاد ، اتفاق
شمايل با رقاصهها دسته اكنون هم.كند ديدن جهاني نمايش يك همچون فارس خليج جنگ
همه مجازيت ، شكلي چند دنياي در و گرفتهاند جشن يوروديزني در را كريسمس سرخ ، ارتش
نيست معلوم.كرد راضي رشوه با ميتوان را چيز همهاست بازيابي قابل و ممكن چيز
هم كار اين مراحل اكنون هم گويا البته كه) نميدهد تغيير را انساني ژن ديزني چرا
.كند تبديل ژنتيك نمايش يك به را آن تا (است شدن طي حال در
گرفت تصميم كه ديزني والت خود مثل درست ;ميكنند منجمد را سياره كل سرانجام آنها
واقعي دنياي در حيات تجديد از انواعي انتظار در و شود منجمد نيتروژن محلول در
از او روزي اگر.ديزني والت براي حتي ;ندارد وجود واقعي دنياي ديگر اما.بماند
هنوز او اينكه ضمن.يافت خواهد را زندگياش شگفتي بزرگترين شك بدون برخيزد ، خواب
ادامه - واقعي و خيالي جهان دو هر - جهان استعمار به نيتروژناش محلول اعماق از
اسيركنندههاي ميپوشيم ، ديجيتالي لباسهاي ما وقتي كه اينجاست در تفاوت.ميدهد
واقعيت بازار كليدهاي يا ميكنيم وصل برق به را (Sensorial Captors)حسيمان
ديزني ، كه درحالي ميشويم ، 4 زندگي روحوارگي وارد ميدهيم ، فشار را مجازيمان
.است شده مرگ مجازي واقعيت وارد مهربان ، پيشگوي
ايجاد آدمخوارانه روش اين در ديزني اما.است ديزني شيوه به نيز نوين دنياي نظم
با تا كرد تلاش تجارياش فعاليت همه با بنتون كه ديديم مانيست تنها جذابيت ،
به آن در دلسوزي و رنج كه مكاني) نو ميانجيگرانه مجاز يك به واقعيت خون انتقال
فقر ، بوسني ، ايدز ، ) اخبار انساني نمايش به (مييابد پايان متقابل بازآوايي شيوه
و ميشود واقعي امر جانشين مجازي امر كه ميآيد نظر به.ببخشد تازه جاني (آپارتايد
اگر.ميكند منعكس پوشيدن _ براي _ آماده مد يك در تغيير ، هرگونه بدون را آن سپس
اخلاقي نارضايتي از تهرنگي با تنها هم آن جهاني جذابيت يك خلق در عملكرد اين
با جهان ، خود واقعيت ، خود كه است دليل اين به باشد ، موفق حد اين تا است توانسته
لوناپارك انواع.است شده تبديل متقابل اجراي يك به اكنون هم ديوانهوارش آبستني
اينها همه.ويرانگري حتي و مرگ دانش ، كارها ، تكنولوژيها ، ايدئولوژيها ، براي
موزه يك يا خيال احمقانه موزه يك قالب در است مجدد احياي و آبستني نوعي احتمالا
.اطلاعات مجازي
.است بيفايده كامپيوتري ويروسهاي يافتن براي جستوجو به دادن ادامه همينطور ،
اطلاعات ، .شدهايم گرفتار شبكهها از ويروسي زنجيره يك در همه ما هرحال به كه چرا
بسيار اما نباشد آماده جنسي لحاظ به هنوز شايد كه است شده بدل ويروسي امري به خود
.ميكند عمل عددي تكثير از قويتر
گيدبور كه همانطور.ندارد كاري ديزني براي واقعيت بساط كردن جمع البته و
مفهوم يك به خود كه نمايشي جامعه يك در ديگر ما اما."نمايشي شركت":ميگويد
اخته را واقعيت كه نيست نمايش شيوع ديگر اين.نميبريم سر به شده تبديل نمايشي
نظم به هنوز ديزنيلندميكند محو را نمايش كه است مجازيت شيوع بلكه ميكند ،
و وورد ديزني.است وابسته فاصلهگذاريش و سرگرمي تاثيرات و فولكلور نظم و نمايش
.ماست ذهني دنياي و جهان آبستني نوعي است ، عمومي دگرديسي نوعي حساسش شاخكهاي گسترش
خود از تماشاگراني ديگر مامجازي و ويروسي شيوهاي به بل خيالي شيوهاي به نه
منجمد و رام اعضاي ما.هستيم متقابل اضافي چيزهاي بلكه.نيستيم منفعل و بيگانه
نيست ، خودبيگانگي از نمايشي منطق ديگر اينهستيم عظيم "واقعيت نمايش" اين شده
منطق بلكه نيست ، سرگرمي شگفت منطق ديگر است ، مجسمسازي خيالي منطق بلكه
ارعاب و منع شركت يك ;ماست ياختههاي تمام استحاله و خون انتقال گلبولوار
واقعيت نوستالژيك شبه دنياي با مشابه بيرون ، از نه و درون از جهان ، افراطي
.نيست بودن تماشاچي يا كنشگر ديگر مجازي واقعيت در بودن اضافي.امروز سرمايهداري
.است بودن هرزه است ، بودن صحنه از بيرون
از واقعي امر كردن محو درصدد تنها او.است برده را ديگر مرحله يك تاكنون ديزني
زمان دارد قصد همچنين بلكه نيست ، عمق بدون و سهبعدي مجازي تصوير به آن تبديل طريق
طرح يك در فرهنگها ، همه و دوران همه كردن همزمان طريق از ;كند محو نيز را
معرف اين بنابراين ، .جداگانه سناريوي يك در آنها چيدن هم كنار با جداگانه ، مسافرتي
بلكه آينده نه گذشته ، نه حال ، نه.است عمق بدون و بعدي تك دقيق ، واقعي ، زمان آغاز
و گذشت.جداگانه زمانمند مجازيت يك در دوران و مكانها تمام بيواسطه همزماني
اين.است چهارم بعد به مربوط كه ميگويد سخن چيزي آن از دقيقا كه زمان فروپاشي
همه ديگر ابعاد بر افزودن جاي به كه بعدي ;واقعي زمان بعد است مجازي امر بعد
.ميكند محو را آنها
ميشوند ديده چنان گلادياتوري فيلمهاي بعدي ، هزاره يا قرن در كه است شده گفته
باستان ، رم از واقعي مستند فيلمهاي همچون و هستند رومي اصيل فيلمهاي گويي كه
گتي پل ژان موزه در كه چنان ;ميگردد باز روم امپراتوري حوزه به زمانشان
قرن در ويلا يك با زمان ، با ناسازگار شيوه يك در پمپي شهر ويلاي يك از تقليديهاي
در در 1989 فرانسه انقلاب جشن همچون يا.ميشود گرفته اشتباه ميلاد از پيش سوم
با ديزني.ميشود اشتباه واقعي رويداد با گذشت آنچه گرفتن نظر در با كه لسآنجلس
تمام ميكس با و سينما همزمان پردههاي روي بر آينده يا گذشته رويدادهاي همه توليد
طور به ما تمدن از متمايز تمدن يك با كرد خواهد يا ميكند آشكار كه صحنههايي
.است بخشيده تحقق دنيوي فاضله مدينه يك به واقعي
فضاي يا زمان عمق تاريخ ، واقعي ، امر تصور.ماست مال فعلا تمدن اين اما
براي كه اين از پيش همچون درست ;بود خواهد سختتر و سختتر ما براي سهبعدي
.مينمود دشوار چهارم بعد يا مجازي دنياي تصور ما واقعي دنياي پرسپكتيو
:پانوشتها
متن با كه بودريار مقاله از دبريكس فرانسوا انگليسي برگردان از است ترجمهاي اين *
.است شده مطابقت فرانسه
خاص رويداد يا موضوع يك به مربوط كه است پاركهايي از نوعي موضوعي ، تفريحگاه.1
شركتكنندگان ظاهر به رقاصهها پاركها اين در.مه 1968 انقلاب پارك مثلا ميباشد
.درميآيند رويداد آن آن
.بود كوتوله هفت اعضاي از يكي اسمورفي اسمورفي ، سرزمين.2
.است نيويورك در بدنام خياباني دوم ، و چهل خيابان.3
.دارد اينترنت مجازي فضاي از استفاده به اشاره موارد همه.4
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
نه؟ يا است خوب بردن لذت آيا:دهم مسئله
دارد؟ وجود چشمتان جلوي ميز آيا:نهم مسئله يادآوري
حباب چه وليكن است حباب چون دنيا
سراب روي بر بلكه آب برسر ني
بخواب بينند كه سرابي چه هم وان
خراب مست بد خواب خواب ، چه خواب وان
درگير خود ميز با قديمالايام از آنها.ندارند را خود ميز ديدن چشم فلاسفه
راسل برتراند.دادهاند قرار ترديد مورد را بسته زبان اين وجود همواره و بودهاند
از مملو مسئلهاي واقع در "خودمان ميز" همين كه ميدهد هشدار "فلسفه مسايل" در
(تصوري) ايدهاي ميز اين ميگويد باركلي اسقف مثال براي.است حيرتانگيز احتمالات
شامل ميز اين نيتز لايب گوتفريد نظر به كه است درحالي اين و است خداوند ذهن در
شامل ميز به كه هنگامي ميگويند دانشمندان حتي است هم كنار روحهاي از تودهاي
نگاه ميزي به كه هنگامي ميگويند دانشمندان حتي.است هم كنار روحهاي از تودهاي
ظاهر به شئي اين ديگر عبارت به.جوهراست از توهمي تنها ميبينيم ، آنچه ميكنيم ،
را حيرتآورشان و مرموز نيروهايي كه شده تشكيل كوچك اتم كثيري تعداد از سخت و سفت
عمدتا اتمها اين معتقدند فيزيكدانها بدتر ، آن از وداشتهاند نگه هم كنار در
ادامه در.دارد وجود الكترون مانند اتمي زير ذرات فضا اين در و اند خالي فضاي
پاكي آب فيزيكدانها كه اينجاست شدهاند؟ ساخته چه از اتمي زير ذرات اين ميپرسيم
اين ندارند وجود واقعا اتمي زير ذرات اين" ميگويند يواشكي و ميريزند ما روي را
تا منتظرند اول اتمي زير ذرات از بعضيناپديد گاهي و ميشوند رويت گاهي ذرات
!كنند كار چه كه ميگيرند تصميم تازه بعد ميبيند ، را آنها كسي بفهمند
انرژي و جرم.هستند (وزن يا) جرم داراي كه شدهاند ساخته انرژي از اتمي زير ذرات
انرژي از انبوهي به جرم كمي بسيار مقدار.باشند داشته ارتباط هم با ميتوانند
ميتوان شود ، مهار انرژي اگر ترتيب همين به.شود متوقف تا دارد احتياج زيادي بسيار
كنيم حساب را شئي يك جرم و سرعت ميتوانيم عادي حال در.داد انجام آن با زيادي كار
يا اتمي زير ذرات مورد در اما.برسيم شي حركت اندازه به دو اين حاصلضرب از و
هرچقدر.را آنها دقيق موقعيت يا و كنيم مشخص را آنها دقيق حركت اندازه ميتوانيم
پايينتر ديگري در اندازهگيري قطعيت كنيم ، محاسبه دقيقتر را دو اين از يكي
كاملا (مكاني موقعيت يا حركت اندازه) را دو اين از يكي اگر ترتيب بدين.ميآيد
عدم اصل به مسئله اين !ميشود غيرقطعي و نامعين كاملا ديگري آن كنيم ، محاسبه دقيق
ممكن تئوريك لحاظ به نبود ، قطعيت عدم اصل خاطر محض اگر.است مشهور هايزنبرگ قطعيت
تفاله كامپيوتر ، كمك با شايد).كند پيشبيني را عالم كل سرنوشت بتواند رندي بود
غير و نامعين چيز همه هايزنبرگ ، قطعيت عدم اصل براساس (...قهوه فال يا و چاي
دقيقا شما كه است اين بيانگر اصل اين.است مواجه احتمال بينهايت با و است قطعي
محاسبه واحد آن در كم دست.كنيد مشخص را ذره يك حركت اندازه و موقعيت نميتوانيد
.نيست امكانپذير دو هر دقيق
رو اين از.اتمي زير جهان در حتي نيامد ، خوش اينشتين مذاق به قطعيت عدم نظريه
فرض كوچك جعبهاي ذهني آزمايش اين درميكند پيشنهاد ذهني آزمايش يك اينشتين
بفرستيم جعبه درون به را اتمي زير ذرهاي اگر.دارد قرار ساعتي آن درون كه ميشود
ذره ميدانيم هم ما ترتيب بدين.ميشود ثبت دقيق زمان ساعت ، با ذره برخورد اثر در
حركت اندازه ميتوانيم بنابراين.داريم را دقيق زمان هم و (جعبه درون) دركجاست
.آوريم دست به نيز را ذره
يعني.دارد وجود هم نظري اشكال يك ذهني ، آزمايش اين عملي مشكلات از گذشته اما
ارزش اين البته.ميخورد تكان جعبه رود ، جعبه از خارج يا داخل ذره اين كه همين
مشخص را ذره دقيق موقعيت نتوانيم هرگز ديگر كه است آنقدر اما نيست زياد خيلي
.ميماند باقي نامعين ذره موقعيت ترتيب بدين.كنيم
است ، سفت ظاهرا ميز اين كه كنيم باور بايد يعني.ميشود چه ما ميز تكليف پس
؟...دارد رنگ ظاهرا دارد ، شكل ظاهرا
يك ميان هم هنوز اما.ميكنيم اعتماد فيزيكدانها حرفهاي به.درست اينها همه
! است فرق خيالي واهي ميز يك و واقعي واهي ميز
20_ زندگينامه:هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
آكسفورد
در مجلس عوام و لردها به خطاب" جيمز سخنان در خداونداناند پادشاهان كه فكر اين
كه زيرا ميشوند خوانده خداوندان درستي به شاهان":دارد وجود قوت به "هال وايت
در را خدايي صفات شما اگر زيرا هستند زمين روي بر الهي قدرت از نمودي و منش ايشان
نميتوان البته.هستند جمع شاه شخص در صفات اين چگونه كه ديد خواهيد آورديد ، ديده
ديدگاه همان و 1650 دهه 1640 در جيمز درباره هابز ديدگاه كه گرفت نتيجه راحتي به
هابز ، دهد نشان كه نداريم دست در نيز گواهي هيچ اما.است بوده دهه 1600 اوايل در او
طرفدار هميشه او كه است آن محتمل بنابراين است بوده سياسي معترض نوجواني ، در حتي
جيمز به نيز خاصي علاقه سال 1605 در هابز اگر حتي رو هر به.باشد بوده جيمز
دانشجويان ، دانشگاه از جديد نسبتا پادشاه يك ديدار منظره و ذاتي جاذبه نميداشت ،
.است بوده تاثيرگذار بسيار
ويژهاي علاقه آكسفورد مقامهاي.بود باشكوه بسيار جيمز از استقبال تداركات
كه بود سال دو تنها جيمز كه دليل اين به هم دهند قرار تاثير تحت را جيمز كه داشتند
را پادشاه.ميداد ترجيح آكسفورد بر را كمبريج او اينكه ديگر و بود شده پادشاه
ماگدالن كالج در شاهزاده)ميكردند همراهي هنري شاهزاده و دانماركي آن ملكهاش ،
قابها پنجرهها ، تمامبودند مفصل تداركها (.بود هال ماگدالن كنار كه كرد اقامت
.شدند سنگفرش نو از و تميز خيابانها ;شدند رنگآميزي نو از شهر روبه درهاي و
ردا ، بايد موقعيتشان تناسب به كه ميخواست دانشگاه اعضاي همه از كه شد صادر فرماني
.بپوشند كلاه و كلاهگيس
حضور زمان در كه رسمياي سخنرانيهاي در "جديت با" كه شد گوشزد ايشان به همچنين
پادشاه استقبال مراسم در نميتوانستند كه دانشجوياني.كنند شركت ميشود ايراد شاه
يا و ميزدند فرياد مسيح كليساي محوطه در يا طبقات سالنها ، در" اگر كنند شركت
براي بود موقعيتي شاه آمدنميشدند تنبيه يا و زنداني"درميآوردند ناهنجار اصوات
كمبريج ، و آكسفورد بيهوده رقابتهاي و آكسفورد مقامات و شهريها بيثمر همچشميهاي
ايشان از پس و دانشگاه نمايندگان آغاز در شهر ، به شاه ورود از پيش كه بود قرار
به "ارسطو چاه" كنار در ابتدا دانشگاه مقامهاي.بروند او پيشواز به شهر نمايندگان
گرد زيرا بروند جلوتر كه خواست ايشان از چمبرلين لرد اما بودند ايستاده شاه انتظار
.بود شده پا به آنجا در زيادي غبار و
يادداشت
(7) نبود؟ احمق ميتوان چگونه
ميفروشيم فضل
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
اين و است موجود آن زمان ظرف ، آن درك كه مييابد تجلي بعدي در باشندهاي هر تحصل"
در فرمودهاند ، بزرگان كه مراتبا ذات مشكك حقيق الوجود ، صرف از است ديگري تعبير
است مسئله همين است كدينگ تكنولوژي از صحبت وقتي مخابرات مهندسي در هم جديده علوم
لذا و باشد مدرك وجود نشاندهنده بعد آن درك كه كنيم منتشر بعدي در را اطلاعات كه
به كسي حالا تا البته ميشود مربوط ما مسئله به هم اينجا در كدينگ مختلف فرمتهاي
در كه هم تاريك انرژي دروني انتقال مسئله جهت هر به است ، نيافته تفطن مطالب اين
وقتي.دارد هايدگر افكار در ريشه واقع در است ، مربوط ما بحث به شده مطرح روانشناسي
نوعي دارد قرار شما به نسبت وضعيت عجيبترين در كه منبعي از هستيد ناراحت شما
شبكه بنابراين برنميآيد شما عهده از آن سنتز كه ميرسد شما به تاريك كاهشي انرژي
گذاري بنيان را علمي روش ما وضع ، اين با مقابله برايميگردد منقبض شما وجودي
مطابق "نوري شبكه شاكله وجودشناختي انبساط" گذاشتهاند را نامش ديگران كه كردهايم
رنج مزاحمشان نوري وجود تاثر از هم ، جامدات كردهايم ، ثابت ما كه مهمي اصل با
.ميبرند
منم من نه منم ، نه من
بدنم اين و منم اين
وجود انبساط" نظريه همين اينجا در شاعر منظور ميآورد ، ذهن در را معني همين
"است بوده ما "نوري شبكه شاكله شناختي
كم خطابهها و سخنرانيها و شرحها و كتابها اينگونه از عمرم در خودم من راستش
تا گرفته افراد خانه از عمومي ، محافل در هم و خصوصي محافل در هم نشنيدهام
با را چيز تا ده دارد لذتي چه كه بود سوال اين برايم كودكي از.كنفرانس سالنهاي
را چيزهايي وقتها بعضي اما نيست بد كه كرد يكي بتوان اگر البته خوب كنيم يكي هم
.ميشود بلند آدم كله از دود كه ميبافند هم به
كلاس ، اتمام از بعد روزي بودم ، كرده شروع را تدريس تازه ميآورم ، يادم به
كردم شروع جوابش در چيست؟ (سينوس) sin پرسيد من از دبيرستان اول سال در دانشآموزي
.متناوب توابع معكوس و متناوب توابع به رسيدم تا گفتن رياضي تابع و رياضي رابطه از
وقتي.بود كنارم در بود آمده من دنبال به كاري براي كه پزشكم دوستان از يكي روز آن
ميگفت راست "!نميدادي توضيح برايش كاشكي":گفت گوشم كنار يواشكي رفت دانشآموز
چشمم به كه بود فضلفروشي و فخرفروشي بيشتر زمان آن.بود طبيبم دوست با يكسره حق
روزش آن تذكر پاس به !است فهميدهتر كند ، صحبت سلنبهتر قلنبه كه هر گويي.ميآمد
.متشكرم او از هم باز
و ببافيد هم به را غريبتر و عجيب چيزهاي هرچه ما جامعه در اينگونه چرا چرا؟ اما
به نميخواهم است؟ استقبال مورد اينگونه بزنيد ، آن به ديني يا علمي لعاب و رنگ
تبليغ همشهري ، روزنامه همين در پيشتر روز دو يكي همين كنم ، توهين نوشتهاي يا كسي
ميآوردم ، حساب به توهين يك را تبليغ آن خود بودم ، دختر من اگر كه ديدم ، را كتابي
!نميكند؟ كار مملكت اين در كسي عقل كردهاند فرض گويي
فاقد اساسا آوردم ، سخن ابتداي در كه مثالي سنخ از فضلفروشانهاي سخنان بگذريم ،
و ندارند ، دليل ميكنند مطرح كه مدعايي براي روشن و واضح بهطور كه چراارزشاند
ندارند ارزشي نيز ، گفتم رياضي كلاس درباره كه آنچه سنخ از فضلفروشانهاي سخنان
كه دارند را مانعي حكم بيشتر باشند دانش انتقال براي وسيلهاي آنكه جاي به كه چرا
چنان را موضوع آن اصل بلكه بازميدارند سوالش پاسخ دريافتن از را شنونده تنها نه
.ببخشد لقايش به را آن عطاي او كه ميدهند جلوه هولناك برايش
تا آدمي كردهاند فراموش كه ميكنند دوش بر آناني كه است ، فاخري جامه فضلفروشي ،
و خواب با داناييشان تمام مرز كردهاند فراموش كه آنان است ، ضعيفي موجود حد چه
ناچيزي بسيار خرمن بشر ، دانايي بردهاند ياد از كه آناني و است باريك بسيار خيال
.است آمده گرد بشر ابناي تمام توسط سال هزار هزاران طول در كه است
آوردم برايتان سخن ابتداي در كه مثالي اينكه ، آن و افتاد قلم از نكته يك راستي
كه است جايي در فضلفروشي باز ;بود فضلفروشي از نمايش يك نبود ، هم فضلفروشي حتي
به اصول و ادا و منت با را آن حالا و چيزي تجربهاي ، دانشي ، باشد ، داشته فضلي كسي
و دانش اصلا موارد بيشتر در بدبختانه اما است ، بد البته كه بياموزاند ، ديگران
!بس و همين ميدانم ، بيشتر بهترم ، من بگويند ميخواهند فقط.نيست كار در تجربهاي
ميخواهم معذرت عرض با !ميكند فرق چه نداند ، ميخواهد بداند واقعا ميخواهد حالا
كلاس چه ميكنند ، فراهم فضلفروشي براي فضايي كه محيطهايي تمام كنم عرض خدمتتان
يا خواسته بينالمللي ، كنفرانس يك چه دوستانه ، جمع يك چه دانشگاه ، كلاس چه مدرسه ،
.ميآورند وجود به خود مخاطبان (ساختن احمق) تحميق براي فضايي ناخواسته ،
سوال اين از قبل كه سوالي واقع در "كرد؟ ميتوان چه متكبر فضلفروش يك با" اما
"ميزند؟ حساب حرف يا ميكند فضلفروشي فلاني بفهميم كجا از" كه است اين پرسيد بايد
آنچه از بيشتر خيلي كنيم ، استفاده بيشتر زير سوال از كنيم سعي است ، ساده من پاسخ
متوجه درست هنوز من شما توضيحات همه با ببخشيد" ميكردهايم ، استفاده تاكنون
برايم ميتوانيد هم باز بگيرم ، ياد شما از را آن دارم دوست خيلي اما نشدهام ،
او است مشخص خوب شد ، روشنتر گوينده توضيحات اگر سوال اين پاسخ در "دهيد؟ توضيح
چيزي نه احتمالا او صورت ، اين غير در.ماست به انتقالش پي در و ميداند چيزي
براي و بسپاريد خدا به را او حتما صورت اين در !بداند كه دارد دوست نه و ميداند
.كرد خواهد تنبيه را او كافي اندازه به كار اين كنيد ، شتاب كارهايتان ساير انجام
|