فلسفي گفتوگوهاي
جنگند در تمدنها آيا
10_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
متفكر نگاه
فلسفي گفتوگوهاي
اخلاق زبان
(دوم بخش)هير ويليام با گفتوگو در
مومچليف پيتر
ادبي محمدجواد:ترجمه
چندين كه يافتم كافي فرصت بودم ، زندان در كه نيمي و سال سه مدت در:هير پروفسور
.بنويسم را كتاب آن از صفحه
تامي) مرز سمت به كه مسيري تمام در تقريبا داشتني دوست مصاحبي مانند را كتاب اين
جديت با را فلسفه تحصيل و بازگشتم باليول به وقتي اماداشتم همراه كردم طي (بورما
از و نبوده صحيح كتاب اين در شده بيان انديشههاي كه دريافتم زودي به نمودم آغاز
عقل" عنوان با مقالهام دومين براي مشابهي اتفاق همچنين.آمدم بيرون آن انتشار فكر
آن.پيوست وقوع به بودم نوشته (گرين توماس) جايزه كسب براي سال 1950 در كه "عملي
اين.ماهيتگرا خطمشيهاي باب در بخشي عينيت به زدن نقب براي بود تلاشي مقاله
.نيست صحيح كه معتقدم همچنان من ولي دارد عموميت هم هنوز البته رويكرد
با را كتابم اولين مطالب يكسوم كه كردم تجديدنظر اولينم مقاله در فيالجمله
جزم عزم كه بود زمان همان از لذا داد تشكيل سال 1952 در (اخلاقيات زبان) عنوان
.بپردازم اخلاق فلسفه به تا كردم
شما بر توانستهاند راههايي چه از و ميشناسيد شما كه آنهايي از فلاسفه
كدام *
بگذارند؟ تاثير
ناشي راسلي متافيزيكي توحيد به من رويكرد قطعا ولي نيستم نفوذپذير راحتي به من
لاك جان" شنبه صبحهاي سمينارهاي با كه بود آكسفورد دانشگاه بر دهه 40 غالب جو از
دهه 50 تا من البته.ميكرد پيدا ارتباط [انگليسي زبانشناس و فيلسوف] "آستين شاو
فلاسفه بسياري از گرچه نشدم "آستين" شاگرد هرگز اما ميكردم شركت سمينارها اين در
.گرفتم فرا چيزها خيلي ديگر جاهاي و آكسفورد در
جنگند در تمدنها آيا
هانتيگتون ساموئل با گفتوگو
هانتيگتون ساموئل كه است "تمدنها برخورد" همان يا تروريسم عليه است جنگي اين آيا
در بود؟ كرده پيشبيني را آن وقوع سال 1993 در هاروارد ، دانشگاه سياسي علوم استاد
است ، داده انجام تايمز ، نيويورك خبرنگار استينبرگر ، ميشل را آن كه گفتوگو اين
بزند ، پاسخ دامن نزاع به او كليگوييهاي ميترسند كه منتقداني به هانتيگتون
.ميدهد
استينبرگر ميشل
يوسفي حامد:مترجم
دارند وجود بشر حقوق و دموكراسي به علاقهمند گروههاي اسلامي جوامع بيشتر در
داده هشدار آن خصوص در پيش دهه يك حدود شما كه است تمدنها برخورد همان اين آيا*
بوديد؟
.غرب تمدن و اسلام تمدن ميان باشد برخوردي اين ميخواهد اسامهبنلادن كه است واضح
خطري ;هست خطري اينجا اماشود طور اين نگذارند كه است اين دولتها مسئله اولين
و تقويت براي تلاش با حكومت.است شكلگيري حال در جريان اين رهبري قضيه بطن در كه
متحده ايالات در اينجا اماكرده انتخاب را درستي راه اسلامي دولتهاي پشتيباني
كشورهاي به همچنين و تروريست گروههاي ديگر به آمريكا اينكه براي هست فشارهايي
.سازد تمدنها برخورد درگير را آمريكا ميتواند نظرم به اين و كند حمله آنها حامي
نكرديد؟ تعجب هستند ، متوسط طبقه از و كرده تحصيل همه تروريستها اينكه از شما آيا
*
ميشوند دست اين از ديگري جنبش هر يا بنيادگرايانه جنبشهاي وارد كه افرادي !نه
اما نميشوند ، تروريست آنها بيشتر البته.هستند تحصيلكردهاي آدمهاي معمولا
تحصيلاتشان دارند آرزو كه هستند نامي جوياي جوانان بگويم ميخواهم يعني.باهوشند
نميآورند دست به امكاني چون اما بندند ، كار به مدرن اقتصاد _ مثلا _ راه در را
امپرياليسم كه آنچه سوي از هم و جهانيساز نيروهاي سوي از هم آنهاميشوند تباه
سر به وضعيتي در همين براي.هستند فشار تحت مينامند فرهنگيش استيلاي و غرب
.ميگردند دفع آن از هم و ميشوند غرب فرهنگ جذب هم كه ميبرند
چيست؟ جمله اين از منظورتان."است خونين مرزها" كه نوشتهايد شما
*
ميان محلي نبردهاي از ميبينيد كاملي مجموعه ;بيندازيد نگاهي دنيا مرزهاي به شما
اندونزي ، هند ، كشمير ، تاجيكستان ، چچن ، كوزوو ، بوسني ، :غيرمسلمانان و مسلمانان
...و فلسطينيها و اسرائيليها جنگ آفريقايشمالي ، فيليپين ،
ميشود؟ ترويج را خشونت ميانه اين در معتقديد شما آيا پس خب
*
قرنها طول در.بكنيد فكري چنين شماهم كه دارم شك باشد ، چنين نميكنم فكر من
به مربوط شمار از بيشتر بسيار شدهاند سلاخي مسيحيان دست به كه انسانهايي تعداد
به دست كه افرادي عموما.است آمار تعيينكننده عامل اينجا اما.است مسلمانان
.سال تا 30 بين 16 هستند مرداني ميزنند ، آدمكشي
به شد منجر اين و بود بالا تولد نرخ اسلام جهان در و 80 دهههاي 1960 ، 70 خلال در
در مسلمانان تولد نرخ چوننشست فروخواهد تورم اين البته.جوانان جمعيت عظيم تورم
دراماتيكي شكل به نيز اينك هم كشورها بعضي در حقيقت ، در.است كردن پيدا كاهش حال
اما كرد ، پيدا گسترش شمشير مدد به ابتدا در اسلام كه است درست.است كرده پيدا كاهش
.باشد ذاتي امري مسلمانان خداشناسي در خشونت نميكنم فكر من
مثل كساني.شود تفسير گوناگون شكلهاي به ميتواند ديگري ، بزرگ دين هر مثل اسلام ،
وقتي هم پاپ كه باشد يادتان اما ميكنند درك خود سليقه به چيزهايي قرآن از بنلادن
.ميكرد فكر طور همين دقيقا ميانداخت ، راه را صليبي جنگهاي
تلاش خاورميانه در بشر حقوق و دموكراسي ترويج براي بايد متحده ايالات آيا*
دهد؟ خرج به بيشتري
.هست راهش سر بر مشكلاتي ولي زده ، پسنديدهاي كار به دست احتمالا كند چنين اگر خب
.غرب تاثيرات برابر در ايستادگي براي دارد وجود طبيعي گرايشي اسلام جهان در چون
.است غرب تمدن و اسلام ميان تاريخي ستيزههاي همان در ريشهاش مقاومت اين
گروههاي اسلامي جوامع بيشتر در كه است واضح هم شما خود براي احتمالا اين
را گروهها اين بايد ما معتقدم من و دارند وجود بشر حقوق و دموكراسي به علاقهمند
گروهها اين از بسياري:شد خواهيم گرفتار متناقض وضعيت يك در بعد اما.كنيم حمايت
بنيادگرا گروههايي ميگيرند ، موضع خودشان جوامع در سركوب برابر در اينكه عليرغم
گفت ، بايد واقع در پس.ميبينيم الجزاير در را وضعيت اين ما هستند ضدآمريكايي و
اما هستند ، آمريكا براي مهمي بسيار اهداف بشر حقوق و دموكراسي ترويج كه است درست
!داريم هم ديگري اهداف و علايق حال عين در ما
شوراي در من كه زماني و كند حمايت بشر حقوق گسترش از كه شد متعهد كارتر پرزيدنت
مسئله به كسي هرگز اما.داشتيم اينباره در زيادي بحثهاي بودم ، ملياش امنيت
.است آشكار بسيار هم دليلش البته و نكرد اشاره سعودي عربستان در بشر حقوق ترويج
پشتسر را نيروهايش روسيه اندازه به كشوري هيچ ما ، نزديك بسيار متحدان از جدا
*
غرب سمت به قاطعانه روسيه كه است زماني همان اين آيا.است نكرده بسيج متحده ايالات
ميگردد؟ باز
تروريستهاي ناحيه از روسها.است غرب سمت به بازگشت حال در عملي دلايلي به روسيه
و غرب كنار در صفآرايي براي فرصتي همچون امر اين به و ميكنند خطر احساس بنيادگرا
بالتيك حوزه در ناتو گسترش از ما كه اميد اين به مينگرند ، آمريكا نزد اعتبار كسب
ما اما علايق ، انطباق ميگويند اين به.بكاهيم موشكي دفاع پروژه روند از نيز و
مورد نظامي _ سياسي كامل هماهنگي يك عنوان به و كنيم بزرگنمايي را آن نبايد
همين و نگرانند چين پيشرفت از واقع در آنها ميكنم فكر من.دهيم قرار ارزيابي
.ميدهد سوقشان غرب سمت به مسئله
عليه جنگ به دارند ، زيادي شانس آمريكا با ميگوييد شما كه كشوري دو چين ، و هند
*
شرق" را وضعيت اين ميتوان "ديگران عليه غرب" تعبير جاي به آياپيوستند تروريسم
ناميد؟ "ديگران عليه
يهوديان ، ارتدكس ، مسيحيان غربيها ، با كه ميبينيد را مسلماناني شما.ميتوان بله ،
در كه ، دارد وجود دنيا در مسلمان ميليارد يك اما.ميجنگند بوداييها و هندوها
تودههاي با آنها.شرقي اندونزي تا آفريقايغربي از گستردهاند ، شرقي نيمكره تمام
براي هم بيشتري بالقوه امكان دليل اين به كه كنيد قبول و تعاملند در مردم مختلف
.دارند ديگران با نزاع
همچون را تمدنها همه شما كه است آن ميكنند وارد شما بر كه نقدي بيشترين
*
.ميكنيد تصوير متحد بلوكهاي
"انسجام بدون آگاهي" است ، اسلام درباره كه من كتاب اصلي بخش.است اشتباه كاملا اين
;گفتهام سخن اسلام جهان در دودستگيها تمام درباره من بخش اين در.دارد نام
دودستگي و تفرقه هم هنوز آنها اخير بحران در حتي.مسلمان با مسلمان جنگ درباره
.طايفهشان و ايل و خردهفرهنگها تمام با داريد آدم ميليارد يك شما.ميكنند پيدا
كه است مشكلي همان به مربوط مشكل.است يكپارچه و متحد تمدنها ديگر از كمتر اسلام
چه بايد بگيرم ، تماس اروپا با بخواهم من اگر":كرد بيان اروپا به خطاب كيسينجر
را شمارهاي چه بگيريد ، تماس اسلام جهان با بخواهيد شما اگر "بگيرم؟ را شمارهاي
او با ميتوانستيد شما داشت ، وجود غالب قدرت يك اسلام جهان در اگر بگيريد؟ بايد
حال در است مختلفي اسلامي گروههاي ميبينيد كه آنچه حالا اما.كنيد برقرار رابطه
.يكديگر با رقابت
.نيست روزنامه ديدگاه مصاحبه اين در مندرج مطالب
10_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
نميدهند عقيده تغيير احمقها فقط
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
رسيد چاپ به كيارستمي عباس با مصاحبهاي همشهري روزنامه در پنجشنبه 26/2/81 روز
سخن اين مضمون ".نميدهند عقيده تغيير احمقها فقط" بود بسته نقش آن بالاي بر كه
كمي تا شد بهانهاي اخير گفتار اما است شده بيان مختلف افراد سوي از بارها و بارها
كه دارد وجود قديمي ضربالمثلي ما ميان در.بيانديشيم سخن اين مضمون درباره بيشتر
نتيجه بايد باشد درست فوق سخن دو هر كه باشد قرار اگر !"است يكي مرد حرف" ميگويد
كردهايم؟ درستي نتيجهگيري واقعا آيا اما "است احمق همان مرد" كه بگيريم
عقيده تغيير احمقها فقط".كنيم دقت سخن دو هر محتواي به دوباره بدهيد اجازه
انسان كه عقيدهاي هر كه است آن منظور من گمان به چيست؟ سخن اين معني "نميدهند
خلاف بينات و دلايل زمان هر ديگر سخن به بماند ، معتقد آن به ابد تا نيست لازم دارد
ميتواند البته است چقدر ،"كافي اندازه" اينكه بود ، قانعكننده كافي اندازه به
؟ چه يعني "است يكي مرد حرف" اما.برداشت اعتقاد آن از دست ميتوان باشد ، بحث موضوع
دست بايد مخالف ، استدلالهاي تمام وجود با شرايطي ، هر تحت كه باشد آن منظور اگر
نيز موجهي معني ميتوان اما.نيست حماقت جز چيزي امر ، اين برنداريم عقيدهمان از
انسان اگر كه باشد اين ميتواند است يكي مرد حرف از منظور.كرد فرض سخن آن براي
يا بيروني تهديدهاي و فشارها خاطر به نبايد ندارد عقيدهاش گذاشتن كنار براي دليلي
يعني اينجا در مرد ، تفسير ، بنابراين كند ، عوض را حرفش موقعيتش ، حفظ و چاپلوسي
آرمانش و عقيده از دست احوال و اوضاع و مصلحت خاطر به كه است كسي واقعي ، انسان
.است حقيقت همان مصلحت ، بالاترين او ، براي واقع در نميكشد ،
من نگاه از.بگويم سخن شجاعت جور سه درباره آنكه براي بود مقدمهاي گفتم كه آنچه
و ،"نظر يك از دفاع شجاعت" يكي ميآموزند ، ما به را شجاعت نوع دو سخن ، دو اين
به كنيم اضافه نيز را نظر ، ابراز شجاعت دو اين به اگر"اشتباه قبول شجاعت" ديگري ،
را ترتيب بخواهيم اگر.بگويم سخن دربارهشان ميخواستم كه ميرسيم شجاعتي سه همان
شجاعتهايي آن از شجاعت ، اين.كنيم آغاز نظر ابراز شجاعت از بايد ابتدا كنيم رعايت
داستان ، چون نميكنيم بيان را نظرمان ما گاهي بالاست ، نفس به اعتماد نشانه كه است
"است بعيد شما از" بگويد ما به ميترسيم چون ديگر گاهي است ، پادشاه پيراهن داستان
را نظرمان ابراز شجاعت ما حالات اين تمام در.چاپلوسي خاطر به هم وقتي شايد و
را آن نميتوان نشود ، ابراز نظري تا كه چرا است بدي چيز خود خودي به اين و نداريم
آن سقم و صحت نگيرد ، قرار انتقادي ارزيابي مورد چيزي تا و كرد ارزيابي نقد بوته در
ابراز را نظرمان ما گاهياست "نظر يك از دفاع شجاعت" دوم شجاعتنميگردد آشكار
نيز اين ميكشيم آن از دست انتقادها ، و مخالفتها اولين با اما ميكنيم
كاملا آن ضعف نقاط آنكه از قبل عقيدهاي گذاشتن كنار كه چرا.است بد بهخوديخود
است ، نكرده پيدا ايرادي هنوز كه است پيراهني انداختن دور مانند باشد شده مشخص
آن از ما كمال و تمام دفاع از پس كه است مواردي آن تنها نظريه يك اساسي اشكالات
اتفاق بسيار ".است اشتباهمان پذيرفتن شجاعت" سوم ، شجاعت.بمانند باقي همچنان نظر ،
و داريم را نظرمان ابراز شجاعت هم يعني.ميگذريم قبلي خوان دو از ما كه ميافتد
به باز نيز اينجا در بيبهرهايم ، سوم شجاعت اين از اما را ، آن از دفاع شجاعت هم
را آن ميتوان كه است چيزي گرفتاري ، نوع اين و ميافتيم حماقت و جزمانديشي دامان
كرد؟ ميتوان چه باشيم فكري ديكتاتور يك ما ، خود اگر اما.ناميد "فكري ديكتاتوري"
بودند ، ما ادعاي رد در ادله و شواهد اگر كه كنيم حالي خودمان به ميتوانيم چگونه
زمينه اين در تمرين شروع راه يك ميكنم گمان.باشيم داشته را اشتباهمان قبول شجاعت
كه مواردي تمام در.كنيم آغاز دستي دم و افتاده پيشپا موارد از ميتوانيم.باشد
كه دهيم تذكر خودمان به ابتدا دارد ، كوچك ايراد يك حتي حرفمان ميفهميم دلمان ته
اشتباه ببخشيد ، " ميگوييم و ميكنيم نگاه مخاطبان چشمان در آرام بعد "كردم اشتباه"
"!كردم
سه اين تحصيل ، ساليان اين طول در ما ، پرورش و آموزش نظام تمام اگر من گمان به
شجاعت":رسانيدهاند انجام به بايد كه آنچه بياموزند دانشآموزان به را شجاعت
".اشتباه قبول شجاعت" و "نظر از دفاع شجاعت" ،"نظر ابراز
متفكر نگاه
عليآبادي يوسف بهياد
موحد ضياء
و ميگرفت دست به كه پريدهرنگي چرمي كيف با ماند ، خواهد چشمم پيش هميشه قيافهاش
كه خنداني و شاد سلام جواب يا ميكرد كه گرمي سلام و ميشكافت را هوا كه رفتني راه
.ميداد
گفتوگو و جمع مرد.ارزشمند بود غنيمتي ايران فلسفه و حكمت انجمن به پيوستناش
و صريح را حرفش.بود نبرده سهمي پنهانكاري و تظاهر و ريا ويرانگر ميراث از.بود
با هم مدعي حرف به اما ميكرد بيان آشكارا جلسهها در را مخالفتش.ميزد شفاف
.ميداد گوش همدلي
رو ، اين از.بود برخاسته هنر و ادب و علم اهل خانوادهاي از عليآبادي يوسف دكتر
بحث براي ميتوانستيم هميشه.بود گسترده بسيار علاقههايش قلمرو بسياري ، خلاف بر
و شعر و ادبيات تا گرفته منطق و فلسفه و فيزيك و رياضي از كنيم پيدا مشتركي موضوع
.تاريخ
.بودند كرده كشف ديگران ما از پيش گروهي امور تدبير در را شايستگياش و كارداني
عهده به (LSE) لندن اقتصاد مدرسه در را لاكاتوش جايزه اعطاي مراسم مسئوليت سالها
دانشگاه رياضي فلسفه سمينار و ملاصدرا سمينار در هم ايران در.بودند گذاشته او
سمينار دو هر در.بوديم او سازنده بصيرتهاي و چشمگير تلاشهاي شاهد بهشتي شهيد
.بود او آشناييهاي يا پيگيريها محصول زيادي تاحد خارجي برجسته فيلسوفان حضور
سمينار پايان در خودش پيشنهاد به كه ميزگردي از جلسات اداره در را مهارتش و تسلط
فيلمي ميزگرد اين از ميكنم گماندريافت ميتوان خوبي به شد تشكيل رياضي فلسفه
.دهند نمايش را آن است خوب چهباشد داشته وجود
.بود او بارز ويژگيهاي از كار موقع به و دقيق انجام و مسئوليتپذيري و وقتشناسي
فلان در پژوهشي براي طرحي يا علم فلسفه گروه تشكيل براي طرحي درباره كه امروز
تا.ميداد دستمان به كرده تكثير و آماده و نوشته را طرح فردا ميزديم حرف موضوع
از را درس متن كلاس هر به رفتن از پيش كه بود ما از كسي تنها او ميدانم كه آنجا
كتابي در نهايت در را آنها است ميخواسته احتمالا.داشت دست در نوشته آخر تا اول
.كند منتشر
و ميگيرد شكل گفتوگو و بحث در فلسفه ميگفت غرب در فلسفه استادان از يكي زماني
مصداق نوشتن در او اهتمام و بحث به عليآبادي دكتر علاقه.ميشود تثبيت نوشتن با
.بود بصيرت اين بارز
.بگويند سخن او تدريس روش و رفتار درباره ميتوانند بهتر عليآبادي دكتر دانشجويان
شيرين ، كلامي و بود موضوع بر مسلطبودم ديده سمينارها در را سخنرانيهايش من
در يافتن پرورش نتيجه و بود موروثي آخري ويژگي اين.داشت بليغ و فصيح و پرشور
و بودهاند نويسنده و شاعر جديد تحصيلي مدارك داشتن از گذشته اغلب كه خانوادهاي
كارشناسي پاياننامههاي راهنمايي خصوص به و اوراق تصحيح در را دقتهايش.هستند
.بودم ديده هم دكترا و ارشد
او آمدن با.داشت نظر زير ميشد مربوط كار پيشرفت به كه را چيز همه كار محيط در
تمام دقت و دلسوزي با.يافت ديگر رنگي هم كتابخانه ايران ، فلسفه و حكمت انجمن به
مييافت آنها خريد براي راهي و ميكرد شناسايي را جديد و قديم مرجع و مهم كتابهاي
كه فلسفي كتابهاي اغلب.ميداد رضايت آنها از فتوكپي تهيه به نهايت در يا و
.آمدهاند فراهم او همت به داريم كتابخانه در را آنها فتوكپي
همه شد جدا پژوهشگاه از "ايران فلسفه و حكمت موسسه" نام با انجمن كه اواخر اين در
اگر و سنگين است مسئوليتي كه ميدانست.دادند راي او معاونت به صدا يك همكاران
بايد دهد انجام را مسئوليت اين است پژوهشي موسسهاي شايسته كه گونهاي به بخواهد
اين قبول شرايط آن در كه نوشت ميثاقنامهاي خودش قول به و بپذيرند را شرايطش
.بود كرده ذكر را مسئوليت
حسننيتش و لياقت در.بدهد بدان معنايي ميخواست.نميآمد كارش به معاونت عنوان
ديگري جلسه در را مذاكرات شد بنا.برخاستيم و گفتيم و نشستيم.نداشتيم شكي هيچ
.كنيم دنبال
گلو و سينه ناراحتي از بود سالي يك.افتاد بستر به و كرد تب كه بود روزها همين در
معلوم.رفتيم عيادتش به اعتماد دكتر با.است هوا آلودگي از ميگفت.ميكرد شكايت
.پرنشاط هميشه مثل و بود حال سرميرود احتمالهايي و گرفتهاند ريه از عكسي شد
با تلفني دوبارشد مبدل يقين به احتمال از تشخيص.رفت آمريكا به برادرش دعوت به
و اشعه تاباندن بيرحم و خشن درمان.بود رفته صدايش از جوهر دوم بار.كردم صحبت او
به شد معلوم كه بوديم اميدوار هنوز.بود كرده زمينگيرش مرتبه يك درماني شيمي
سالها اين كه بود خبري نكردنيترين باور او مرگ خبر همه اين با.است زده استخوان
!كار و زندگي به عشق و نشاط و حيات همه آن.بودم شنيده
مانده اگر و بودم يادگرفته چيزها او از و داشتم اميدها كوچكتر برادر اين به من
.دريغ.ميگرفتم ياد بود
يادي و فريادي و ماند دريغي /بادي به خرم گلبن آن برفت
|