بپرس مهاجر پرندههاي از
28_ است روباه قاتل
منتقد نگاه

بپرس مهاجر پرندههاي از
آلاحمد و خودش ، منتقدان روايت به دانشور سيمين
شخصيتها روان و شود آشكارتر سازي تصوير يا تمثيل كسوت در بايد نويسنده
بشكافد را آنها ذهنيت و
آذر شكوفه
"محبوبيت" و "شهرت" عنصر دو از همواره كه است نويسندگاني معدود جزء دانشور ، سيمين
.است بوده برخوردار
احمد ، جلالآل همسرش ، پررنگ تاثير و سايه زير ميبردند گمان عدهاي كه زمان آن چه
چوبك صادق دوستش نصيحت به جدي طور به گرفت تصميم كه زمان آن چه و شد خواهد كمرنگ
سووشون او ، بزرگ رمان چنانكه.دهد مطبوعات با مصاحبه به تن كمتر ديگر و بسپارد گوش
چاپ تجديد سال ، هر در تقريبا رمان اين نيز آن از پس و رسيد چاپ ده به سال 1357 تا
.شد

دكتر پدرش.گذاشت وجود عرصه به پا فرهنگي خانوادهاي در سال 1300 در دانشور سيمين
بهرامي ، ميهن.حكمت قمرالسلطنه مادرش و بود (احياءالسلطنه) دانشور محمدعلي
تعداد نظر از _ بزرگ خانوادهاي در":ميگويد او كودكي دوران درباره داستاننويس ،
و بزرگ باغي در ،[ميآيد دنيا به] شيراز مثل غريب شهري در _ اجتماعي موقعيت و
عنوان به و ميكند زندگي برجسته و طبيب پدري نوازش و نازپروردگي در مرفه ، خانهاي
در مادرش كنار.مينشيند اسب بر پسرها با رقابت در كودكي از تحرك پر و شيرين دختري
الملك كمال معتقد روي دنباله كه او آرام و نرم قلم به و ميايستد آفتاب تالار
"...مينگرد غمگين خاكستري آسمان و زيتوني سبز رنگ در خفته منظرهاي بر است ،
ميرسد پايان به هنگامي نارنج بهار عطر و شيراز باغهاي با همراه او كودكي دوران
مدرسه در و ميكند سفر تهران به تحصيلات ادامه براي خانوادهاش ، تصميم درپي كه
تهران دانشگاه از فارسي ادبيات دكتراي سال 1328 در او.ميكند نام ثبت آمريكاييها
به "هجري هفتم قرن تا فارسي ادبيات در جمال و الجمال علم" دكتري رساله با را
از يكي و داستاننويس منتقد ، جلالآلاحمد ، با سال همان در و ميرساند پايان
به پايان ، تا بسياري زعم به كه ازدواجي ميكند ، ازدواج توده حزب فعالان موثرترين
حتي مييابد ، ادامه - متقابل تاثيرپذيري و تاثيرگذاري و عشق _ خود نخست منوال همان
...آلآحمد توسط "گوري بر سنگي" كتاب تاليف از پس

رشته دانشيار و مترجم فعال ، دانشجوي عنوان به تنها سال اين تا دانشور سيمين
شناخت دريچههاي گويي جلالآلاحمد با ازدواج با اما بود شده شناخته زيباييشناسي
گسترش آمريكا ، به سفر ايران ، مختلف نقاط به سفر:ميشود گشوده رويش به يكباره جهان
تجمع محور آنان منزل كه نحوي به.سياست و قلم اهالي و هنرمندان با فردي بينا روابط
كانون تاسيس و ميشود نويسندگان و شاعران روشنفكران ، از بسياري افكار تلاقي و
و عشق درباره مصاحبهاي در او نويسندگان ديگر و جلال با همگام ايران ، نويسندگان
اين چرا من...بوده مطرح هم روح شدن يكي من و جلال در...":ميگويد آلاحمد با زندگي
در جلال بود ، دلپذيري موج بود ، خانه در كه موجي كردم؟ سر جلال با بچه بدون سال همه
يك و كننده كمك مهربان ، راه ، به سر بود مردي خانه در اما بود ببري حكومت برابر
."معني تمام به عاطفي پشتيبان
تاثير او نظريات و دانشور سيمين از نيز خود آثار ادبيت در نيز جلال اما
نوشته ، را آن سال 1346 در كه خود "احوالات شرح مثلا" در چنانكه ، است ميپذيرفته
و كتاب اهل [دانشور سيمين]":مينويسد هنرياش زندگي بر دانشور سيمين تاثير درباره
حقيقت در و فراوان ترجمههاي و تاليفها صاحب و زيباييشناسي رشته دانشيار و قلم
آمده در قلم اين به كه خزعبلات چهبسا نبود او اگر كه قلم ، اين ياور و يار نوعي
كه نشده منتشر قلم اين به كاري هيچ ور اين به از 1329 (نيامده؟ در مگر و).بود
[آلاحمد جلال يادبود _ فرهنگي كيهان]."نباشد نقادش و خواننده اولين سيمين
خود چنانكه بود سرگردان تئوريها و اسمها ميان جلال كه آنقدر حال هر به اما ،
.برآمدهام روحاني خانوادهاي از":نوشته گرايشهايش و رويهها تغيير درباره بارها
يك صورت از سال چهار عرض در و بودم توده حزب فعالان از يكي سال 1323 اوايل در..
انشعاب ، از پس...كنگره نمايندگي و رسيدم تهران حزبي كميته عضويت به ساده عنصر
چنداني تاب..و حزبي مطبوعات اتهامات بار زير كه ساختيم سوسياليست حزب يك
نظر اختلاف علت به كه ارديبهشت 1332 تا هست جورها همين باز..شد منحل و نياورد
سيمين [فرهنگي كيهان] "...و گرفتم كناره ازشان سوم ، نيروي رهبران ديگر با
آن كه بود رسم و راه يك بر همواره ميآيد بر هنرياش پرونده از كه طور آن دانشور
.آلاحمد همسر مقام در چه و دانشگاه استاد يك مقام در چه.بود "ادبيات" هم
تاريخ و باستانشناسي" رشتههاي و بود تهران دانشگاه استاديار سالها اين در او
را "هنر فلسفه " و "هنر و زيبايي شناخت" ،"حاضر عصر تا رنسانس دوران هنر" ،"هنر
.ميكرد تدريس فوقليسانس و ليسانس مقاطع در
مجموعه و نياورد همراه به او براي محبوبيتي چندان نخستش داستانهاي مجموعه اما
چنانكه.نشد برخوردار عمومي اقبال از "بهشت چون شهري" و "خاموش آتش" داستانهاي
چون شهري" داستانهاي اغلب در":مينويسد خود ، داستاننويسي سال صد در عابديني حسن
غالبا آدمهاي بر كه را مسائلي و دارد حضور گزارشگر راوي صورت به نويسنده"بهشت
اين در.ميكند روايت هنري ، تخيل از عاري شيوهاي به ميگذرد داستانها كلي
كه آنجا از و..ندارد توجهي فرم به و است مضمون نويسنده دانشور داستانها
نگاري وقايع به ناگزير كند ، بيان كوتاه داستاني در را آدمها زندگي همه ميكوشد
"...نمييابد را لازم عمق كارش و ميشود
و ميكند ارزيابي ناموفق گزارشي نيز را "كوچه سرگذشت" كوتاه داستان منتقد ، اين
نميبيند برخوردار اهميتي چنان از را "خاموش آتش" يعني نويسنده دوم داستان مجموعه
.دهد قرار صادقي بهرام و آلآحمد نامهاي كنار در تحليلهايش در را آن عنوان كه
داستانها در.عشق در شكست و عشق:ميدهد شكل چيز دو را داستانها اين اغلب موضوع
و (برنگشت كه مردي و كوچه سرگذشت) هستند شوهرانشان درپي كه ميبينيم را زناني
.(مردها با زن يك و بهشت چون شهري در) خيانت و نافرجام عشقهاي
بر علاوه كه بود رماني درخشش و خلق انتظار در ايران ادبيات تاريخ وجود اين با
خود استوار و محكم پرداخت كشور ، اين از بخشي سياسي و تاريخي حوادث داشتن نگه زنده
در "سووشون" رمان شرايطي ، چنين در.كند خود از پس دوران داستاننويسان الگوي را
توانايي و اهميت كه بود زمان اين در تازه و شد ادبيات عرصه وارد سال 1348
جلال چون مردي همسري خاطر به نه اهميت اين بار ، اين.شد مشخص همگان بر نويسندهاش
ويژهاي اهميت از زمان آن در كه _ تهران دانشگاه كرسي استادي بهخاطر نه و بود
سلام كي به بهشت ، چون شهري خاموش ، آتش:او آثارديگر انتشار نه و _ بود برخوردار
از پس كه بود يادماندني به رماني خلق خاطر به بلكه بپرس ، مهاجر پرندههاي از كنم؟
نويني فصل آغازگر و ايراني رمانهاي فروشترين پر صدر در هنوز دهه سه از بيش گذشت
.است ايران داستاننويسي تاريخ از
از درست _ آلاحمد جلال از سايهاي هيچ بدون _ دانشور سيمين مستقل شهرت و محبوبيت
استوار ، و دقيق شده ، حساب نثري با حركت ، پر داستان اين در دانشورشد آغاز زمان اين
به فارس منطقه و اعم طور به ايران اجتماعي و سياسي تحولات از هنرمندانه تصويري
.است ايران در جهاني دوم جنگ سالهاي به مربوط كه تحولاتي.ميدهد ارايه اخص ، طور

نثر درباره جهان ، و ايران ادبيات در گسترده مطالعات درپي زمان ، اين در ديگر او
محتوا در بايد داستان نثر كه است معتقد او.است داده قوام را خود ديدگاه داستاني ،
و.باشد نداشته تخصصي جنبه و باشد گويا و روان نباشد ، متصنع و سنگين باشد ،
دادن نشان ويژه به شخصيتها زبان از سازي تصوير يا تمثيل كسوت در بايد نويسنده
و فضا و رويدادها با كردنشان درگير ضمن كه خصلتها ، و آنها خوي و رفتار و اعمال
آنها ذهنيت و شخصيتها روان شود ، آشكارتر و آشكار زمان سير و پيشبرد با خاص مكان
.بشكافد را
خلق شخصيتهاييرا و كند اعمال "سووشون" بزرگ رمان در را تئوري اين توانست او و
.زري و يوسف:باشد ماندگار خوانندگان حتي و داستاننويسان ذهن در كه كند
داستان شخصيتهاي كه است اين من خود شگرد":مينويسد نويسندگياش سبك درباره او
جزيي ديگر و بيابند را خويش خويشتن و بروند دستم از تا ميگذارم آزاد را رمانم يا
و آزاد ذهن به و بودن طبيعي به يعني ميگذارم وا طبيعت به.نباشند خودم شخصيت از
برداشته ، در مرا نهاد از جزيي كه شخصيتي شده ، بارها.ميكنم اعتماد ذهنم آزاد تداعي
نه رفته ديگري راه به اصلا و يافته باز را خود استقلال و است كرده كجي دهن من به
."بگذارم پايش پيش داشتم قصد من كه راهي
ايران مردم داغهاي بر ايهام ، به سووشون در" است معتقد خودش كه همانطور شايد و
بارها و كند مجذوب را ايراني خواننده حد اين تا رمان اين كه شده باعث "گريستهام
.يابد باز يوسف يا زري در را خود و بخواند را آن بارها و
دانشور سيمين سال ، همان در آلاحمد جلال مرگ و سال 1348 در سووشون انتشار از پس
كتاب تنها و كرد اختيار سكوت ايران ، ادبيات تاريخ در تاثيرگذار نويسندهاي كسوت در
و نوشت آلاحمد آنهاي و خصايص ذكر در "جلال غروب" نام به و جلال ياد به لاغري
يا نشريهاي در كه گهگاه مگر.رفت فرو خود سكوت و تنهايي پيله در دوباره
.ميكرد ياد او ادبي _ سياسي تاثيرات و آلاحمد جلال از يادنامهاي
از دانشور سيمين شخصيتي و ادبي استقلال است ، ضروري ذكرش اينجا در كه نكتهاي
دانشور سيمين از غير زني اگر گفتهاند ، ديگران چنانكه.است احمد آل جلال همسرش
دسته آن از احمد آل اصولا كه چرا _ ميگرفت قرار احمد آل شديد نفوذ تحت چنين
تاثير از را خود نميتوانست _ بود برخوردار قوي كاريزمايي از كه بود انسانهايي
در سياسي ، عرصه در قوي كاريزماي بر علاوه احمد آل.داند بري احمد آل ناخودآگاه
خود از بعد نسلهاي بر توانست خودش ، به مختص داستاني لحن با همراه نيز ادبي عرصه
به او آثار تاثير تحت عدهاي چنانكهبگذارد قوي ادبي تاثير خود همنسلان حتي و
در چنانكه دانشور سيمين اما.نوشتند او تقليد به داستانهايي ،"مدرسه مدير" خصوص
:ميگويد خود او.بود برخوردار ويژهاي ادبي استقلال از داد نشان نيز داستانهايش
در هم با ما مشابهت اتفاقا كه بوديم مشابه هم با پروسه يك در من و جلال"
ذهنيات.بكنيم منعكس صداقت با را خود ذات و ذهن كدام هر اينكه و بود راسترويگي
و بوديم پذيرفته را تفاوت اين دو هر اما بود ، متفاوت هم با دومان هر من ، و جلال
."بوديم داده هم به را آزادي اين
از جلد نخستين سال 1372 در بالاخره تا يافت ادامه دانشور سيمين سكوت و...
سكوتي از پس پرهياهو انتشاري.كرد منتشر "سرگرداني جزيره" عنوان تحت را تريلوژياش
.بود شده ترجمه دنيا زبان به 12 آثارش كه نويسندهاي از طولاني
اذهانشان در يوسف و زري از كه يادي و داشتند او از كه شناختي با خوانندگان
از يكم جلد نويسنده خود زعم به كه را رمان اين نسخههاي سرعت به بود باقيمانده
بازخوردهاي نخستين نويسنده ، انتظار عليرغم اما.كردند تهيه است ، جلدي سه مجموعهاي
ثبات و استقلال عدم و بلاتكليفي وصف كه را رمان اين منتقدان و بود منفي رمان اين
شخصيتهاي از نيز آلاحمد جلال و دانشور سيمين و است "هستي" داستان اصلي شخصيت راي
ارسطويي ، شيوا.ندانستند دانشور توانايي و نام درخور ميشوند ، محسوب داستان
يك به نوشتن زبان در و..است زده ايدئولوژي داستان يك":مينويسد داستاننويس ،
از ادبي) ادبي هدفمند رمان يك به نه ميشود ، نزديك نوشتاري و ادبي زدگي ايدئولوژي
كه ميرود قلمفرسايي نوعي سوي به ديالوگها از خارج هم متن زبان.(رمان ادبيت لحاظ
".رنگين و سنگين و ادبي تا باشد قصهايتر و موجزتر ميتواند موارد بسياري در
جزيره و سووشون ميان كوتاه مقايسهاي در ديگر نويسندهاي قاسمزاده ، محمد و
"...است ناموفق دانشور سيمين قواره و قد در سرگرداني جزيره":ميگويد سرگرداني
دوره تكاپو ، ] ميدهد ارايه شخصيتپردازي باب در خود نظر ارايه در مستدلي دلايل او
دو با داستان كه داد نويد ديدگاهها ، اين توجيه در دانشور سيمين و [شماره 7 نو ،
و رسيد پايان به سال هشت از پس نيز انتظار اين اما شد خواهد تكميل بعدياش مجلد
قضاوت ميرسد نظر به اينكه با.شد منتشر سال 1380 اواخر در "سرگردان ساربان" رمان
:باشد داشته مفهوم دو ميتواند منتقدان سكوت اما باشد ، زود هنوز رمان اين درباره
طرح ، قابل اثر يك عنوان به آن نپذيرفتن يا اثر در خود تحليل و تجزيه امتداد يا
ديري سكوت اين اما.است طرح قابل نويسندهاش ، خاطر به ناخواه خواه اثر خود اگرچه
.ميشود شفاف بالاخره زمان طول در منتقدان نظر و نميپايد
او.است چگونه ادبياش كارنامه به دانشور خانم خود نگاه نميدانيم اوصاف اين با
گفتوگوي زنان مجله با تنها رمانش آخرين انتشار از پس و نميدهد مصاحبه اجازه
در يكبار او.است پرداخته خود رمان به كمتر آن در كه است داده انجام كوتاهي
با را خودم فقط":است گفته خود ادبي كارنامه درباره سال 72 در مصاحبهاي
كه "گرين هانا" و "كيتز وات مري" با ميكنم مقايسه خودم جواني دوره همشاگرديهاي
زنده "ستگنر" استادمان اگر كه ميرسد نظرم به نويسندگي ، به زدند من مثل هم آنها
.ساخت خوشاست قشنگ ديدهاي؟ را كارهايشان.ميپسنديد بيشتر را دوتا آن كار بود ،
28_ است روباه قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
.ماند خيره دستهايش به
بازوهايش به لرزهها ولي گذاشت رانهايش زير را دستها ناگهان لحظه ، چند از پس
.كرد لرزيدن به شروع بالاتنهاش همه كمكم.بود كرده سرايت
.بود كلهاش توي خمير مغز ، جاي به انگار اما.كند فكر كوشيد و كرد تر را لبانش ديوي
.كرد جمع را حواسش نالهاي صداي شنيدن با.بگذار دمش روي پا
.بود خوابيده پهلويي تخت در كه بود ليندا
.بود كرده روشن را گردنش ماه نور
.بود بسته چشمانش و بود خوابيده پشت به
.گردنش
رگي كه بود مستقل موجودي گوييميآمد زنده نظر به و ميزد نقرهاي به ماه نور در
.كين الوين صورت و ژاپني و ناله و سنگ تخته بينكس ، خون ، .ميزد آرامي به آن در
.گردنش رگ
.آمد بيرون پاها زير از دستهايش
پوست به و ايستاد داشت قرار تخت دو ميان زمين روي كه رنگيني قاليچه روي ديد ناگهان
.كرد نگاه ليني گردن
.كند دفن پوست و گوشت در را لرزهها ميخواست.داشتند هدف ولي ميلرزيدند دستهايش
.شد باز ليندا چشمان
ديوي؟ -
.ميكرد كار ذهنش اما بود ، شده سردش ايستاد صاف ديوي
"عزيزم؟ چيشده":گفت و كشيد خميازهاي ليندا
.بود بيدفاع و پاك ظريف ، كه گلويش منحني و شد معلوم دندانهايش
".نميبرد خوابم.ليني نيست چيزي":گفت زيرلب ديوي
.كرد جابهجا را بالش و زد لبخند او
.فرشتهاي تو -
بخواب -
.ديوي دارم ، دوستت -
.برد فرو بالش در بيشتر را سرش و زد لبخند دوباره كشيد ، آه ليندا
.نگريست خستهاش همسر به ايستاد ديوي
.ميكرد اعلام را زمان كه ميآمد كركرهها ميان از پايين ده كليساي زنگ صداي
.بود رفته فرو يخ آب درون انگار.لرزيد و لرزيد.افتاد لرزه به بدنش ناگهان
تهي و بيانتها تاريكي كه كرد دعا دل در و كشيد رويش را ملحفه پريد ، تختخوابش روي
.برسد راه از
منتقد نگاه
مولف مرگ انگاره به نگاهي
ميزند؟ حرف كسي چه واقعا
آزرم محمد
دانستهها آن ، سمت يك در كه است فرهنگي مبادله يك "خواندن" عمل كه باوريم اين بر
مورد كه متني فهم و دريافت لذت آن ديگر سمت در و دارد قرار مخاطبان آگاهيهاي و
و شعر نظري حوزه وارد يعني ميگوييم ، سخن شعر درباره وقتي.ميگيرد قرار خواندن
اين و.ميزنيم محك را خود هاي"آگاهي" و دانستهها داريم دقيقا ميشويم ، آن نقد
يا شعر سراغ به ميتوانيم ها"آگاهي" اين داشتن با دريابيم كه است ارزشمند هنگامي
دست به را شعرها يا شعر آن دريافتن و فهميدن لذت آن ، ازاي در و برويم شعرهايي
همزمان و همراه قبلي ، دانستههاي اين از استفاده با ميتوانيم كم دست يا و آوريم
و آگاهيها حوزه در اين از پيش كه شويم نائل مولفههايي كشف به شعر ، خواندن با
.نبودهاند ما دانستههاي
خود خودي به كه ميبرد سر به "ناهمگون" وضعيت يك در ما تقويمي زمان در شعر
مختلف گفتمانهاي همزمان حضور نشاندهنده كه چرا گردد تلقي منفي امري نميتواند
مشكل.ميشود ارائه شعر از كه است تعريفي در تكثر بروز و تقويمي زمان يك در شعر
به شعر گوناگون گفتمانهاي كه ميشود آشكار وقتي شعر براي وضعيتي چنين آمدن پديد
شعر ، ديگر گفتمانهاي به شعر از را خود تعريف ميكوشند يكديگر ، شناخت در سعي جاي
بر حمل خود ، برداشت با بودن متفاوت دليل به را ديگر تعريفهاي و كنند تحميل
.نمايند نادرستي
شناخت جاي به - ادبي نشريههاي بر مسلط جريان - شعر رسمي جريان مثال عنوان به
و - يكديگر به نسبت تمايز داراي و معدود منفرد ، شعرهاي - متفاوت شعر جريان مفاهيم
هيچ متفاوت شعرهاي كه حالي در.ميكند تكذيب را مفاهيم اين جريان اين شناخت بدون
از پس مختلف موقعيتهاي در مفاهيم همه از بلكه نميكنند نفي و انكار را مفهومي
از يكي.ميبرند سود آنها از يك هر براي جديد كاركردهاي ايجاد و آنها "واسازي"
اجرا به متفاوت شعرهاي در كه است "مولف مرگ" انگاره و "مولف" مفهوم مفاهيم ، اين
به ميشود ، انجام شعرها اين از كه هايي"خوانش" در طبيعي طور به و ميشود گذاشته
است شعر رسمي جريان ديدگاه نشاندهنده كه سخنان اين به ميگردد ، اشاره امر اين
كس هر.نيست درست حرفها اين.نميفهمم را مولف مرگ قضيه اين اصلا من":كنيد توجه
مولف.است مخاطب مرگ است مهم چه آن.برسد مخاطب گوش به بايد كه دارد مشخص صداي يك
.است دروغ حرفها اين.بگويد شعر بهمان و فلان پسند و آن و اين دل خاطر به نبايد
است ، ديگر گونهاي به اما متفاوت شعر ديدگاه ".باشد داشته حضور شدت به بايد مولف
است معتقد متفاوت شعر جريان.دهيم توضيح را آن ميكنيم سعي فشرده بسيار طور به كه
برفرض تا نميگردد بر مولف به متن رفتار و گفتار و هستند ارجاع خود شعرها متن كه
خود.گردد مشخص شعر متن قطعي و دقيق معناي او ، روحي روانكاري يا و زندگي شناخت با
به بلكه كرده رابطه قطع خود از بيرون با شعر كه نيست معنا اين به شعر متن ارجاعي
و نميگيرند قرار هم كنار در بيروني دلالتهاي براساس كلمات كه است مفهوم اين
هر متن پس.ميگردد مرتب خود پايه بر شعر متن ديگر ، تعبير به و نميشوند همنشين
خود از بخش هر در ميتواند متن هر بلكه نيست ، متن از بيرون مولف و شاعر صداي شعر
.دارند فاصله مولف با نيز صداها اين همه كه باشد صدا يك نمايانگر
رابطه يك حكم در شعر خواننده براي ميتواند مولف نام هنوز چه اگر متفاوت شعر در
به اما شدهاند طبقهبندي مولف يك نام تحت كه باشد شعرها از دستهاي جدايي براي
اين.نميآيد حساب به شعر معناي تعيين براي ارزشگذاري معيار يك عنوان به هيچوجه
دچار خود رفتار و گفتار در است ، زبان ذات همان كه خود ذات دليل به كه است متن خود
و ديدگاهها از بيروني شناخت بر تكيه با نميتوان را تناقضها اين و ميگردد تناقض
واجد مختلف شرايط در مولفي هر گذشته اين از.گرفت نديده يا كرد توجيه مولف باورهاي
اين با يكسان شعرنويسي شيوه پس است غيريكسان هاي"صدا" نتيجه در و مختلف شخصيتهاي
كه را تفاوتهايي نميتوان و نيست توجيه قابل دارد ، مشخص صداي يك مولفي هر كه نيت
پيشرفت و تكامل تلقي كه خاص جهت يك در ميآيد پديد مولف شاعر يك مختلف شعرهاي در
.كنيم مرتب داريم ، آن از
دليل همين به نميكنند ، محدود شعر مولف به را شعر معناهاي متفاوت شعر نقادان
بر يا و نميكنند حذف او ، عقايد يا و روحيه و زندگي شناخت خاطر به را معناهايي
نام خاطر به نيست قرار كه چرا نمينمايند انتخاب را مشخصي معناي يك تنها مبنا همين
از يكي چه آنشود گرفته شعر در معناها تكثر يعني زبان ذاتي و طبيعي امر جلوي مولف
مخاطب" مفهوم همان متفاوت شعر بيان به مينامد "مخاطب مرگ" شعر رسمي جريان صداهاي
- مخاطب.او نبود بر نه ميكند تاكيد مخاطب تعين عدم و بودن بسيار بر كه است "متكثر
نيز ديگر سوي در و ميايستد سو يك در خواندن امر در همواره - باشد شعر مخاطب اگر
حضور به متفاوت شعر رويكرد.ميگيرد قرار آن رفتارهاي و گفتارها و شعر متن فقط
مختلف شخصيتهاي بيانگر ميتواند شعرها از مجموعهاي در يا شعر هر در مختلف صداهاي
شعر يك متن در چگونه گفت خواهيم و داد خواهيم توضيح را آن آينده در كه باشد متن يك
پيشروي متن مثل درست گيرند قرار هم كنار در ميتوانند متضاد حتي و متفاوت صداهاي
حتي.باشد كسي چه صداي كه نميكند هم فرقي و شد حاضر آن در كه مخالفي صداي و شما
.داد نشان هم را آن منطقي تناقضهاي ميتوان
|