آينده كثرتگران انديشه و اعراب
حل براي مدخلي فرهنگ ، كه است باور اين بر رايج و نيرومند انديشهاي امروزه
گستردهتر ، معناي به اينجا در فرهنگ كه شرطي به البته.است تمدن و توسعه بحرانهاي
ونيز انديشه سرزندگي تبلور عنوان به يعني ;شود درك آن امروزيتر و موثرتر غنيتر ،
شكوفايي و تحول روند تبلور و مشروعيت منبع و هستي نماد يا قدرت منبع و معنا سرچشمه
.جامعه يك در
تمدن شكوفايي دوران برخلاف كه است آن فرهنگ عرصه در بحران وجود برجسته شواهد از
رشتههاي در انديشه توليد منبع به كه غربي نوين جوامع كنوني وضع و گذشته در اسلامي
دانشهاي و نظري علوم توليد عرصه به عرب جوامع شدهاند ، بدل فرهنگ و دانش گوناگون
.نشدهاند تبديل عملي
عوامل از يكي اين و شده علمي و شفاف هم و است پركار و دقيق هم غربي جامعه ;دوم
.است آن شكوفايي و تجدد يا برتري و پيشرفت
از بخواهد يا شود روبهرو معضلي با هرگاه غربي كشورهاي در دولتمرد كه كنيم تصور
و روشها مكاتب ، نظريهها ، از زرادخانهاي برابر در را خود گردد خارج بحراني
و موثر يا پرثمر و مناسب استنباط و انديشيدن منظور به كار اين.ميبيند الگوها
مسائل.ميگيرد انجام ابزارها و راهكارها يا برنامهها و استراتژيها از روزآمد
و فرهنگ نوسازي تا مديريت كردن عقلاني از و توليد پيشبرد تا كار تقسيم از شده ياد
روش از و تمدنها برخورد تا طبقات نبرد از و دموكراتيك نظام تا مدني جامعه از
.است گسترده بنيادي يا مياني خط تا ارتباطي
پرونده ، يك بررسي يا مشكلات با رويارويي هنگام عربي كشورهاي دولتمرد برابر ، در
معرفتي ، نقص اين.مكتبها و الگوها و مفاهيم و نظريهها نبود مييابد؟ چه
رو اين از.ميآورد پديد را غيرتوسعه و توسعه سياستهاي ناكامي و جامعه عقبماندگي
ندارد عقلي زندگي سر انداختن كار به جز راهي شكوفايي يا پيشرفت و رشد براي جامعه
در مصرف قابل و علمي انديشه عرصه در استمرار قابل انديشههاي توليد با كار اين كه
.است امكانپذير جامعه واقعيت عرصه
يا حال واقعيت تفسيركننده رشد ، فرآيند و امكان كارخانه عنوان به فرهنگ اگر سوم ،
و نظري ابزارهاي و عقلي چارچوبهاي در بهويژه كنوني بحران شود ، تلقي آن پيشگويي
.مييابد تجلي تفكر ، راههاي و دانش سياست در نيز
تا كرد مقلوب را معادله و معكوس را مساله ميتوان بنبست از رفت برون براي لذا
و انتقادي رويكرد كه گيريم پيش در را نويني فكري سياست يا بينديشيم ديگري شيوه به
تداول حال در جامعه يا آينده دورنماي و پلوراليستي روش يا معرفتشناختي كار
.باشد آن قوام (جايگزيني)
خود از انتقاد بر كه آن از بيش ما ولي نيست جديدي چيز عربي ، انديشه در نقد بيگمان
شكل به را انتقاد ما.ميآوريم روي -غرب نقد بهويژه -ديگران نقد به كنيم تاكيد
از بدينسان و ميفهميم نظريهها و مكتبها نقض يا جدل عنوان به تنها يعني منفي
آن ، و هست هم ديگري امكان.ميكنيم خالي شانه مشكل ، با رويارويي و مسئوليت تحمل
كار اين.است خود توان گسترش و استعداد شكوفايي عنوان به خود از انتقاد از استفاده
زندگيمان رخدادهاي و وجودمان دادههاي تفكيك و تشريح يا تحليل و پژوهش و بررسي با
امكان وخلاق ، عملي پيشنهادهاي و معرفتي ابتكارهاي واسطه به كه است انجام قابل
منظور به - را دورنماها و دروازهها گشايش يا موانع بردن ميان از و مشكلات تشخيص
.ميسازد فراهم -مدني دستاوردهاي به كوششهامان و تلاشها تبديل
و ايدئولوژيك نظريهپردازيهاي از شدن سبك معناي به نقدي چنين كاربرد
ذهنيت با كه زماني تا اما.است معرفتي مشغلههاي بر تاكيد قصد به مبارزهجويانه
طرحهاي شكست همانا نتيجه ميكنيم ، برخورد بامسائل اتوپيا زبان يا مبارزهجويانه
.است فكري توليد بيخاصيتي و مبارزهجويانه
ابداع كار ، اين از هدف.كنيم مسلط ديگر نقدهاي بر را معرفتي نقد بكوشيم رو اين از
با و كنيم مطالعه را جهان آن طي تا است فكري رخدادهاي خلق يا مفهومي منظومههاي
هويت و خود از دفاع بهترين اين.نماييم برخورد موثرتر و عقلانيتر شكلي به واقعيت
.است خود
بعدي ، تك و جانبه يك انديشه با مشكلات و پديدهها بررسي متديك ، جنبه از چهارم ،
پيچيدگي چنان از خود شدن و نظام و ساختار در جهان.است گمراهكننده و سادهلوحانه
آن ، تغيير براي الگو يك و آن فهم براي نظريه يك كه است برخوردار تحولي و بغرنجي و
.نيست كافي
و علمي پژوهشهاي نتايج از بهرهگيري با راهكارها و بررسيها كه آن شايستهتر
و استراتژيها خلق به تا دستدهند به دست گوناگون ، تخصصهاي در معرفتي ابداعات
بخشهاي توسعه يا ناگهاني مشكلات حل به كه شوند منجر ابزارهايي و كارها و ساز
.كنند كمك متكثر
(جايگزيني)تداول.است تداولي منطق يا (تواصلي) رسانشي خرد پلوراليستي ، روش ديگر وجه
گروهي توسط يا رهبر يك فردي خرد با جامعه رشد كه آن نخست:است چيز دو معناي به
همه ميان دانشها و مهارتها و تجربهها تبادل با بلكه نميپذيرد تحقق معين
و تجارت اطلاعرساني ، پول ، اقتصاد ، سياست ، عرصههاي در موثر و توليدكننده بخشهاي
ادبيات ، و هنرها شريعتها ، و قوانين عقايد ، و انديشهها تكنيك ، و علوم بانكها ،
هر كه طوري به.است شدني انجام ميدانها ، و عرصهها ساير نيز و مهندسي و صنعت
جهت در علني وگوهاي گفت و بحث براي عمومي فضايي به جامعه تبديل در بتواند كنشگري
-بارور انديشه حالت ، اين در.كند كمك بحرانها ، براي راهكارها ابتكار و مشكلات درك
براي جامعه آن قدرت و خود روي بر جامعه كار ثمره -باشد كه هر آغازگرش و منبع
و زنده كار درايت ، و معرفت تخيل ، و درك با كار اين.بود خواهد خود نوسازي يا تغيير
و ابزارها يا دادهها و منابع مستمر نوسازي راه در كه بود خواهد امكانپذير خلاق
.ميگيرد انجام نهادها
نگريها آينده
ذهني ، مثل انديشهها ، كه است آن معناي به (جايگزيني)تداول ديگر سوي از پنجم ،
ذوات كه نيستند مطلق يقينيات يا تغييرناپذير ماهيتهاي محض مفاهيم يا نهايي حقايق
تجربههاي از فرمولهايي و وجودي معادلههاي تنها اينها ، .باشند آنها مالك متعالي
در را آنها ممارست ، عرصههاي در مساله اين و تغييراند و تجديد تابع كه هستند بشري
را آنها كه افرادي كه شد خواهند موثر وقتي اينها.ميدهد قرار تحول و تبديل معرض
تكامل يا اصلاح راه در آنها توليد باز به قادر خود كار عرصه در دارند اختيار در
بر يا كنيم تقديس را آنها كه نيست نهايي يا اصيل الگوهاي انديشهها ، لذا.باشند
غناي و تغيير در مشاركت يا تغييرها براي را شرايطي بلكه نماييم تحميلشان ديگران
يا عملي اقدامهاي به انديشهها اين تبديل با امر اين.ميكنند فراهم آنها
ما.ميشود انجام مردم همه زندگي در موثر و توليدگر نهادهاي يا متبادل ارزشهاي
يا ديگري و من يا بودن جهاني و (بودن محلي) خصوصيت به مربوط مشكلات از وسيله بدين
و انديشه فعاليت مانع كه دوگانگيهايي ديگر و تودهها و نخبگان يا اقتباس و تقليد
همانا خلاق ، و زنده انديشه.ميرويم فراتر ميشود ، ابداع و آفرينش براي آن توان
تاثير و عمل يا توليد و آفرينش در آن توان نيز و تفسير و شرح در انديشه آن توان
.است
حال در پژوهشها ، اين امروزه اما نيست ، جديدي چيز آيندهنگرانه ، پژوهشهاي ششم ،
رغم به كه است ناگهاني بلاياي و مشكلات معرض در بشريت كه آن بويژهاست شكوفايي
از.اوست كوتاهي و ناداني نشانگر فني ، و علمي عرصههاي در انسان سهمگين پيشرفتهاي
رشته كرده ، جلب خود به را استراتژيستها و توجهانديشمندان كه آيندهبيني رو اين
.است آورده پديد را نويني دانش
شكلي به ميشود نفي چه آن زيرا نيست گذشته نفي معناي به آينده به اهتمام
نياز كه كرد رفتار ذخيرهاي همچون سنت با بايد لذا ;ميگردد باز بدتر و وحشتناكتر
به شدن سرگرم معناي به "آيندهنگري" دانش نيز.دارد كارگيري به و بهرهبرداري به
كه چه آن انتظار كليد.نزديكترند محال اتوپياهاي به كه نيست سناريوهايي ترسيم
آمادگي نيز و است حاضر همواره و زنده سنت بهكارگيري با "حال" تشخيص و درك ميآيد ،
را ما خود ، فوقالعاده و ناگهاني رخدادهاي با پيوسته كه است اي"آينده" براي
از هم و ميكند درك را حالش زمان خوبي به هم كه كسي رو ، اين از.ميسازد غافلگير
بهكار نيكي به را اش"گذشته" كه ميزان همان به برميآيد ، خوبي به خود معاش اداره
قادر را ما كه است معادلهاي همان اين.ميسازد آماده آينده براي را خود ميگيرد ،
تدوين امروزين ، و زنده و پربار و متوازن شكلي به را زمانها ميان پيوند تا ميسازد
گذشتهاي اسير را ما كه ميكند ايدئولوژيهايي از رهايي به قادر را ما نيز.كنيم
رها اتوپياهايي از را ما يا است محال -بود كه چه آن طبق -بازگشتش كه ميسازد
انديشه.ميسازند غرق -ميشود دور همچنان كه -آيندهاي اوهام در را ما كه ميكند
روي به كه ميزان همان به كه معنا بدينباشد كثرتگرايي جز چيزي نميتواند آينده
اين از.ميكند تغذيه معرفت و دانش رشتههاي همه از ميگشايد ، رخ زندگي وجوه همه
مسائلي به ميتوانند ميپردازند آينده امور به كه فرهنگي و فكري نهادهاي رو ،
و معرفت و دانش رشتههاي متعدد مداخل مبناي بر را خود استراتژيهاي يا بپردازند
تاريخ عرصههاي در يا اجتماعي علوم شكل به كه دانشهايي.كنند تدوين آنها عرصههاي
و اقتصادي علوم يا ادب و هنر عرصههاي در يا اخلاق و فلسفه زمينه در يا تمدن و
تبلور محيطي زيست و طبيعي علوم در يا استراتژيك و سياسي پژوهشهاي در يا مالي
علوم و معرفت اقتصاد ادراكي ، علوم بويژه و نوين عرصههاي نبايد نيز.مييابد
است اهتمام شايسته كه باشد عرصهاي عرب جهان در اگر پسكنيم فراموش را ارتباطات
كه هستيم امتي كردهايم افتخار هميشه كه اين با ما.است ارتباطات عرصه همانا
ناكام عمل زمينه در اما است آن شعارهاي از يكي مردم بين آشنايي يا "تعارف"
.بودهايم
سرنوشت و مصالح كه امروزه ويژه به.است همراه جهانگرايي با آيندهنگري هفتم ،
گره هم با اطلاعرساني و امنيتي محيطي ، زيست اقتصادي ، عرصههاي در انساني گروههاي
جوامع ، و كشورها ميان سنتي موانع اطلاعات ، قارهاي فرا انقلاب براثر نيز.است خورده
يا فرهنگ چند زبانه ، چند مختلط ، هويتهاي تشكيل به امر اين.است خورده ترك
تنهايي به نتواند جامعه از بخشي اگراست شده منجر چندگانه اقامتهاي و تابعيتها
دهد ، انجام -ميشود انجام تداول و مشاركت با اكنون كه -را توسعه يا نوسازي وظايف
دست و اعمال كه آن بويژه.است ناممكن نيز جهاني سطح در كار اين اولي باب از
يا امر اين.است داده قرار چندجانبه هلاكت يا تهديد معرض در را او انسان ، سازههاي
يا فاسد اغذيه و سياهزخم پودر يا محيطزيست كردن آلوده و هستهاي انرژي اثر بر
.ميشود انجام هوشمند بسيار عقلمصنوعي و ژنتيك مهندسي
در.است تواصلي عقل با جهاني فعاليت به منوط آيندهنگر ، درچشمانداز تفكر لذا
است ، آن گواه بشريت كه باتحولي كه ميگيرند شكل مفاهيم از نويني شبكه اينجا ،
كه همانگونه رفتهايم ، ملتفراتر -دولت مقوله از هماكنون ما ، .دارند همخواني
يا حزب -دولت عقيده ، -دولت ازمقوله نيز.رفتيم فراتر شهر -دولت مقوله از پيشتر
انساني كنشگران عملي و فكري كوششهاي اكنون.رفتهايم فراتر نيز ايدئولوژي -دولت
در كه بشريت بزرگ درد با تا است شده متمركز تداولي جهاني جامعه تشكيل بر
نياز مبرمترين اين.كنند رويارويي مييابد تبلور وحشيانه و خشونتآميز فعاليتهاي
.آن زبان فراگيري و گسترش و تداولي عرصه توسعه در مشاركت:عربهاست
دوم نهضت
فراتر سوم و دوم و اول نهضت درباره گفتن سخن از دليل چند به اينجا در هشتم ،
دوران در چه آن از گستردهتر معنايي به نهضت ، امروزه اصطلاح كه آن نخستميرويم
همه زيرا.ميرود كار به بود ، متداول كواكبي و عبده محمد و جمالالدين سيد
.ميآورد گردهم و متراكم را عربها تمدني طرح ناكاميهاي
عقلانيت يا رهايي و پيشرفت عرصه در هم و است اصلاح و نهضت زمينه در هم ناكامي اين
.نوسازي و توسعه يا ارشاد و
معرفتي اقتصاد و اطلاعات انفجار و ديجيتال دوران در ما ، كه است آن دوم دليل
.ميرويم فرانهضت به نيز نهضت از ميرويم مدرنيسم پست به مدرنيسم از كه همانگونه
نوسازي را نهضت چگونه يا شويم بيدار گران خواب از چگونه كه نيست اين مساله اكنون ،
و ميكنيم زندگي مدرن جهان در مدتهاست ما ، زيرا شويم ، مدرنيسم وارد چگونه يا كنيم
سرريز و انكشاف فرط از ميشود ، نزديك رسواييها جهان به تقريبا امروز جهان چون
.است نمانده آن در رازي پيشرفته ، ابزارهاي و اطلاعات شدن
شكلي به تا رويم فراتر خود قصور و ناتواني از نتوانستهايم ما كه است اين مساله
دغدغه شد ، راه اين ما ، در مانع چه آن شايد.جوييم شركت جهان ساختن در خلاق و غني
بتهاي روشنگري ، هوسهاي مدرنيسم ، خوابهاي يا عقيده مهر امت ، ثوابت هويت ،
مانع كه باشد دگماتيك پيشفرضهاي و ايدئولوژيك بارهاي ديگر و ترقيخواهي
تادستاوردهاي شدند باعث اينها.گرديد تحول و آفرينش براي توانمان از بهرهبرداري
و عقيم و شعاري -سنتي ذهنيتي با كرد وادار را ما يا نشناسيم رسميت به را غرب
ما امروزه عوامل ، همين كه همانگونه درست.كنيم برخورد دستاوردها اين با غيرتوليدي
نفي بر مبتني بعدي يك انديشه ضد با ديجيتال ، انقلاب فتوحات با تا ميكنند وادار را
افراطي چپ و راست جبهه دو در امروزه كه است مواضعي همان اين.كنيم برخورد اختصار و
حراست منظور به يا تنوع و آميختگي از هويتها و حفظجوامع قصد به كه ميشود ديده
.ميكنند مخالفت شدن جهاني تغيير ، با و تحول برابر در مقولات و انديشهها از
شكستخورده الگوهايي و طرحها به را مدرنيسم از ناشي موجود امكانات ما رو ، اين از
شكستها يا منابع و فرصتها رفتن دست از همانا نتيجه ، .كردهايم تبديل پراكنده يا
از رهايي به موفق اگر كه دارد وجود نگراني اين نيز اكنوناست بوده فاجعهها و
موانع همان نشويم ، خفهكننده دوگانگيهاي و روشنگرانه هوسهاي و سنتي وسوسههاي
گشوده ما روي به اطلاعات دوران كه ميشود توانهايي و فرصتها رفتن ميان از باعث
كشف را آيندهمان و بسازيم را زندگيمان ميتوانيم ، كه اينهاست از رهايي با.است
.برسانيم اثبات به را شايستگيمان آن ، تغيير و جهان ساخت در شدن وارد با و كنيم
حرب علي دكتر
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
|