قهرمان و مرگ
"وين جان" بازيگري درسهاي
تماشاگر نگاه
29-لينچ زبان از لينچ
قهرمان و مرگ
(1907_ 1979) "وين جان" تولد مه ، مناسبت 26 به
سال چند در كه كند بازي را جمهورهايي رئيس از يكي نقش ميتوانست راحتي به وين
گفتهاند سخن زمين كره بر آمريكا حاكميت و جهاني نوين نظم از گذشته
باشرف قلدر ، قوي انسان بود آمريكا جامعه سنتهاي مظهر همواره وين جان
فيلمها بدهاي آدم به مقبولش ارزشهاي تحميل كهبراي باهوشي و باوجدان
ميكرد استفاده دستش ضرب و زور از
قادري امير
جان" چهره به دوربين.باشد سينما عالم به ستاره يك ورود لحظه واضحترين شايد اين
در را او دلپذير و نفس به اعتماد با چهره و ميشود نزديك "دليجان" فيلم در "وين
سينما تاريخ در ستاره يك حاكميت دوران طولانيترين ترتيب ، اين به و ميگيرد كادر
بازيگران معروفترين از يكي به را "وين" و شد ساخته 1939"دليجان"ميشود آغاز
.نداد دستش از بعد ، دهه چهار به نزديك تا او كه مقامي كرد ، تبديل هاليوود
& & &
قلدر ، قوي ، انسان.بود آمريكا جامعه سنتهاي مظهر همواره وين جان دهه ، چهار اين در
جا هر البته و داشت را كامل قهرمان يك خصلتهاي تمام كه باهوشي و باوجدان باشرف ،
دستش ضرب و زور از فيلمها ، بدهاي آدم به مقبولش ارزشهاي تحميل براي بود ، لازم كه
جامعه ميل باب كه بود پدرسالارانهاي ارزشهاي نماينده اوميكرد استفاده
به وجود تمام با كه راستي دست يك.ميرسيد نظر به دوم جهاني جنگ از بعد محافظهكار
قهرمان هر از بيش دليل همين به شايد.بود وفادار كشورش بنيانگذاران آرمانهاي
تهديد را كشورش نظام بنيانهاي يكدستي كه خطراتي با جدال در را او همواره ديگري ،
آن با وين.ويتناميها چه و سرخپوستها چه مكزيكيها ، چه.ميآوريم ياد به ميكرد
از يكي نقش ميتوانست راحتي به جانبش ، به حق و برتريجويانه روحيه و تنومند هيكل
حاكميت و جهاني نوين نظم از گذشته ، سال چند در كه كند بازي را جمهورهايي رئيس
به كه ششلولهايي و كابويي كلاه آن با هم شايد.گفتهاند سخن زمين كره بر آمريكا
.ميكرد را كار همين دهه ، چهار آن طي بود ، بسته كمرش
& & &
پنجاه و چهل دههاي در هاليوود ، سينماي در سالاري ستاره دوران اوج در كه وين جان
اينكه بي ماند ستاره هم هفتاد و شصت دهههاي در بود كرده ظهور ميلادي بيستم قرن
ويتنام ، نبرد چهره ، چروكهاي و چين حتي.بدهد سينمايياش پرسوناژ در چنداني تغيير
وسترنسازان و پاولئونه پكين طلوع سياهان ، شورش مه 1968 ، ووداستاك ، هيپيها ، ظهور
و او بر نتوانستند هيچكدام قديمي ، وسترنسازهاي و استرجس و هاكس غروب جديد
.كنند وارد خدشهاي سينمايياش پرسوناژ
را دورانشان آمدن سر به و ميزدند پا و دست خون و خاك در پاولئونه پكين قهرمانان
ارزشهايي همان به معتقد پابرجا و استوار وين اما ميكردند ، تجربه فراوان رنج با
.بود طلبيده چالش به سالها آن آنارشسيت و طلب تجديدنظر و ياغي جوانان توسط كه ماند
اعتقاد با چطور ببينيد و بخوانيد را سال 1971 به پليبوي مجله با معروفش مصاحبه
سياهان غريبي و عجيب صراحت با و ميكند دفاع آمريكايي جامعه سنتي ارزشهاي از تمام
براي چنداني حق كه ميكند اقرار و ميكشد گند به را ليبرالها و كمونيستها و
.نيست قائل سرخپوستها
& & &
اسطورهاياش قهرمانهاي به دادن شكل براي وين ، پرسوناي از بزرگ جانفورد اما
ارزشهاي كه شد بدل ابدياي _ ازلي قهرماني به فورد براي وين.كرد استفاده
به حتي و مومن فورد مذهبي آرمانهاي از تجسمي به گاهي و داشت خود با را پيشگامان
.ميشد تبديل او قصههاي در مسيح حضرت براي جايگزيني
با و ميكرد تعيين را اجتماعي و فردي قانون كه بود كسي همان او استاد فيلمهاي در
آن از بزرگتر فورد جان.ميشد آنها آموزش باعث فيلم ، شخصيتهاي ديگر بالين بر حضور
از بسياري به كه چند هر برد كار به او درباره را راستي دست صفت بشود كه بود
حس را تغييرات نسيم شصت دهه در هم فورد اما.داشت فراواني اعتقاد سنتي ارزشهاي
پايان ميخواست محصول 1962 "كشت را والانس ليبرتي كه مردي" فيلم در فورد.كرد
رسميت به را اجتماعي زندگي و مدنيت و قانون روزگار حضور و قديمي اساطير دوران
ارزشهاي از بعضي رفتن بين از با تحول ، و تغيير اين او اعتقاد به هرچند بشناسد
نماينده كه گيرم.داد نشان ما به را وين مرگ مذكور فيلم در پس.بود همراه قديمي
.كند حاكم غرب در را مدنيت و صلح توانست كه بود او شدن باقرباني جديد ، قانون
& & &
كه چند هر و كشيد طول داشتيم را انتظارش آنكه از بيش هرچند وين جان قهرماني دوران
اما كند ، مغلوب را پيري و سن رفتن بالا ستارهها ، از بسياري برعكس توانست او
دست به محشر موقعيت سيگل ، دان و گرفت سرطان وين.كرد كاري نميشود مرگ با بالاخره
كه بود وين فيلم آخرين سيگل ، كارگرداني به سال 1977 به تيرانداز ، .قاپيد را آمده
باقي عمرش آخر به چيزي ديگر كه پيري قهرمان.كرد بازي را خودش زندگي داستان آن در
و بدوزيم چشم مرگ از پيش كمي او ، خسته چهره به كه داشتيم را فرصت اين حالا.نمانده
يا خواسته وين حالا.بود آمده پيش كم خيلي قبل ، دهه چهار كه بود كميابي موقعيت اين
نويد را تازه نسل ظهور كه بود شده بدل فيلمهايي همان از يكي قهرمان به ناخواسته
.بود كرده مجبورش مرگ ، يعني.ميداد
"وين جان" بازيگري درسهاي
است مهمتر ازهمه يكي اين
بهار اميد: ترجمه
دوستي جور يك به بايد زدن پل اين.بزنيد پل ميكنيد بازي كه نقشي و خودتان ميان
.درآوريد آب از خوب را آن بتوانيد تا باشيد داشته دوست را نقشتان بايد.شود منجر
.دارند هويت يك نقشهايشان و بازيگران ميگويند كه هست ضربالمثلي هاليوود در
بازيگران بقيه چه و من چه.باشد هم غيرمنطقي نميرسد نظر بهاست جالبي ضربالمثل
خوب و دردبخور به نتيجه كردهايم ، بازي داشتهايم دوست كه را نقشهايي وقت هر
پول براي فقط بازيگر و بوده وسط گزاف دستمزدهاي و پول پاي كه وقتي اما.است بوده
رغبت با هم تماشاگر و نيامده سينما پرده روي دندانگيري چيز كرده ، بازي را نقش يك
.است تماشاگر با حق كنيم ، نگاه قضيه به منصفانه ديدي با اگر.نكرده ترك را سينما
.نيستند سايه يا و رويا جز چيزي سينما پرده روي آدمهاي ميگويند كه شنيدهايد لابد
هم روزي يك و ميكنند زندگي هستند ، پرده روي كه آدمهايي.نيست درستي حرف اين
ديگر بعضي و ميرسند نظر به دوستداشتني آدمها اين از بعضي كه اين رازميميرند
به را علاقه و عشق اين داشتهاند ، دوست را نقششان كه بازيگرهايي.است همين نه ،
بگويم ، ديگر جور يك بگذاريد.زدهاند پل نقش آن و خودشان ميان.كردهاند منتقل نقش
دربيايد آب از جوري نقش ميخواهيد اگرهست هم بهتر و دقيقتر نظرم به كه جوري يك
است سخت خيلي ميدانم.بزنيد بزرگ فداكاري يك به دست بايد باشد ، همه طبع باب كه
.را قلبتان ميگويم را ، مغزتان نميگويم.بدهيد قرض نقش آن به را قلبتان بايد اما
.است مهمتر همه از يكي اين نظرم به
بزنيد حرف موقع به
حرف اين كسي هم شايد.بزند حرف مدام بايد بازيگر كه گفته اول بار كسي چه نميدانم
نظر من اما.باشند كرده را كار اين سالها طول در بازيگرها خود و باشد نزده را
فقط و باشد آرام بايد بزند ، حرف آهسته بايد بازيگر كه ميكنم گمان من:دارم ديگري
ميرسد نظر به هم بازيگري در كه چيزي نظرم به.كند باز را دهانش است لازم كه زماني
اين وقت هيچ.دارند اهميت شدت به بازي در سكوت لحظههاي. است بازي كيفيت مثل چيزي
جا آنرسيد خوب بازي يك به ميتوان كه است سكوت زمان در.ندهيد دست از را لحظهها
و كرد منحرف را تماشاگر حواس غريب و عجيب حرفهاي با كرد ، مزهپراني نميتوان ديگر
ديالوگ وقتي يك.دارد را خودش جاي هرچيزي.ميافتد اتفاقي چه دارد بفهمد نگذاشت
برعكس گاهي و ميريزد هم به چيز همه شود ، گرفته ديالوگ بدون صحنهاي اگر و است مهم
فجيع مرگي به شما بازي.ميشود بازي قاتل ديالوگ ، يك كه ميبينيد وقتي يك.است
صحنههاي از خيلي در نظرم به.كرد زندهاش دوباره نميتوان شكلي هيچ به و ميميرد
را صحنهها اين.فوقالعاده و محشر بازي يك كرد ، بهتري بازي ميتوان ديالوگ بدون
هم آن دهيد ، انجام كاري بايد.كنيد بازي بايد كه كنيد دقت اما.دارم دوست خيلي
را اسبتان داريد دوست اگر.بكنيد كاري يك بايد بههرحال.است بسته لبهايتان وقتي
ندارد ، وجود كاري هيچ ديديد نهايت در اگر و شويد گرم تا كنيد روشن آتش يا كنيد ، زين
.است بد خيلي صحنه در بودن بيكار.كنيد تف شدت به و كنيد جمع جا يك را دهانتان آب
.ميكنيد تماشا را فيلم داريد كه ميفهميد وقتي را بودناش بد
كارگردان و بازيگر رابطه
غذا هم با و بنشينند هم روبهروي بايد باشند ، دوست دو مثل بايد كارگردان و بازيگر
به بايد اما.دست اين از كارهايي و بيندازند دست را همديگر بكنند ، شوخي بخورند ،
فيلم در كه آدمي اين بفهمند و كنند موشكافي را نقش و بزنند حرف فيلم درباره موقع
بعضيهايشان.هستند دسته چند كارگردانها البته.باشد آدمي چهجور است قرار هست
گروه يك اما.ميزنند سوسو ستاره يك مثل گاهي ديگر بعضي پرتاند ، مقوله از اصلا
هستند ، معلم جورهايي يك سوم گروه اين.ميكند فرق كاملا قضيهاش كه هست هم سوم
بازي چگونه بايد و است قرار چه از قضيه دهند نشان بازيگر به كه هستند اين استاد
اصل.ميدهند تفكر طرز بازيگر به آنها.داريم كم كارگردانها جور اين از.كند
بايد كار چه كه بفهمد ميتواند باشد داشته تفكر طرز بازيگر اگر.است همين هم ماجرا
.بدهيد گوش كارگردان حرف به كه است آن از سختتر اما نيست آساني كار بازيگري.بكند
نبود ، درست "فورد جان" نظر به كه ميدادم انجام را كاري وقتي.كرد بحث صحنه سر بايد
بار يه بايد حساب اين با نميخوام ، جوري اين نه ، ":ميگفت و ميكرد قطع را كارم
بازيگر تاميشد رفع مشكل و ميداد توضيح و "جوريه چه صحنه اين بگم برات ديگه
.كند كمك بايد هم كارگردان اما نميآيد ، در آب از بخور درد به نقش نخواهد ، خودش
چيز يك فيلم صورت اين غير در است ، آدمي جور چه شخصيت اين بگويد بازيگر به بايد
كارگردان يك "فورد جان" ميكنم فكر.بود نخواهد راضي هم كارگردان و ميشود ديگر
!كند تحمل را ما ميتواند چون است ، نمونه
تماشاگر نگاه
آرام مرد
آزرم محسن
كه درشتي و ريز ستارههاي.است ديده خود به را زيادي ستارههاي آمريكا سينماي
فراموش و ميافتند فرو ، ميشوند فروغ بي زمان گذر در و نيست بلند چندان عمرشان
.دارد هم استثنا اما.ميآيد "سينما تاريخ" كتابهاي در تنها نامشان و ميشوند
اين از يكي نام هم "وين جان".ميشود تكرار نامشان و هستند هنوز كه ستارههايي
نيامده سر به - كاملا _ روزگارش و است محبوب اندازه اين تا او چرا.ستارههاست
است؟
اصلي آدمهاي قهرمانها كه داشت تعلق سينما از دورهاي به.بود قهرمان يك وين جان
ميكردند احساس - شايد - ميزدند زل فيلم به و مينشستند كه آنها همه.بودند
يك سنتي چهره تا ميكوشيد فيلمهايش در وين.ميشوند بدل "وين جان" يك به دارند
.ميكرد جذابتر را بازياش زنان ، به بياعتنايي و بودناش سرد.دهد نشان را مرد
.نميكرد گذار فرو نكتهاي هيچ از هدفاش به رسيدن براي كه راسخ عزمي با وسترنري
.بفهماند ديگران به را چيز همه داشت دوست.بود زور دلبسته فيلمها در شخصيتاش
كه بود چيزي اين كم دست) است حقيقت ميكرد گمان كه را چيزي و ميگرفت دست به اسلحه
اين اما زورگويي ، و بود اجبار اهل.ميفهماند هم ديگران به (ميكرد گمان او
شخصيتاش كه بود جوري بودناش شوخطبع و ركگويي.نبود آزاردهنده اصلا زورگويياش
بود بلد وين جان كه بود رازهايي و رمز آن از يكي شايد اين.ميداد نشان دلنشين را
.ميكرد اضافه خود محبوبيت به كمكاش به و
.بود هم سياسي چهره يك او.نميشد منحصر بازيگري به ركگويياش اينها از جدا اما
براي رفتارش و حرفهايش هميشه اما كند ، شركت سياست در رسما نخواست وقت هيچ
بيماري از پس وقتي.ميشد آنها از خيلي الهامبخش.بود الگو آمريكايي سياستمداران
ريگان رونالد مرد ، (درآيد؟ پا از سرطان با قهرمان ميكرد گمان كسي چه) طولانياش
بود ، نشده جمهور رئيس هنوز "ريگان" روزها آن.نوشت بالايي بلند مقاله سوگاش در
مرداني به متحد ايالات كه بود روزگاري.سياست مرد و بود ايالتها از يكي فرماندار
مكارتيسم قضيه.نكنند مخالفكوك ساز و باشند داشته دوست را وطنشان كه داشت نياز
حرف ميخواستند و بودند ايستاده دولت رودرروي آمريكا هنرمندان از دستهاي.بود هم
.بنشانند كرسي به را خودشان
مثل آوردند ، زبان به را دوستانشان نام و بريدند دادگاه ميانه در بعضيها
مقدس چيزي را دولت كه بودند هم وين جان چون كساني مقابل ، در اما "الياكازان"
آمريكايي ژنرالهاي ميگويند كه اين.ميكردند تلاش ماندگاري براي و ميدانستند
فيلمهايش در او.نميرسد نظر به ذهن از دور چندان بودهاند او بازيهاي كشتهمرده
بعضي رويبود قانون اهل هم باز باشد خلافكار ميخواست اگر حتي بود ، قانون مرد
.بگذارد پا زير را آنها نبود حاضر و ميايستاد چيزها
.است محبوبي ستاره هم هنوز او.گرفت ناديدهاش يا كرد فراموش نميتوان را وين جان
نگاه ديگران به صلابتاش پر نگاه آن با و ميايستد "عمر يك ستارههاي" حد در
.است داده بروز خود از فيلمها در كه است رفتاري صلابت پر نگاه اين نتيجه.ميكند
ميخواهد پشتسر از يكي كه صحنهاي آن مقابل در و ببيند را رودسرخ ميتواند كسي چه
كه هفتتيركشي صداي به و برميگردد او بماند؟ بياعتنا يا ساكت دهد قرار هدف را او
.ميكند خالي را گلولهاش و ميكشد را تيرش هفت دفعه يك و ميدهد گوش زده صدا را او
جز كسي چه را آرامشي چنين با حركت اين.ميدهد ادامه مسيرش به و ميافتد راه بعد
بگذارد؟ تماشا به ميتوانست وين جان
ميگويد مكزيكي يك به فيلمها از يكي سرصحنه زماني كه بود گفته جايي هاكس هوارد
را كار اين وين جان !خورد خواهد را بازيات وين جان وگرنه كن جمع را حواسات
را قلباش خودش قول به چنان و ميرفت فرو نقش در چنان.عمد روي از نه اما ميكرد ،
.ميرسيد نظر به حرفها اين از جديتر قضيه كه ميبخشيد نقش به
.است واقعي شدت به (1939) دليجان فيلم در "كيد رينگو" كينه كنيم باور بايد
نقشهايش در (است راستي دست يك او ميگفتند) نظرياتش و او سياسي موضعگيريهاي
.شدند ديده ممكن شكل پررنگترين به و يافتند بروز مجال
آستانه در كه ميكند بازي را فرماندهاي نقش او "زرد روبان با دختري" در
دارد ، دوست را گذشته كه مردي.است ديدني شدت به او بار غم زندگي.است بازنشستگي
سر به هم بودناش نظامي دوران و شدهاند كشته همگي خانوادهاش.بكند دل آن از بايد
اين در وين جان اين؟ از دردناكتر چيزي چه و كند ترك را نظام سواره بايد.آمده
تلخي.نميآمد در تلخ اندازه اين تا فيلم شايد او بدون.دارد رنگ پر نقشي مرثيه
جوري را غم و تلخي اين بايد.ميزند نيش و ميزند حرف.است علت بر مزيد هم گفتارش
.كرد فراموش
در وين جان و فورد جان استاد پختگي.است ديگري فيلم او كارنامه در جويندگان اما
وسترنري وين جان.بكشد رخ به هم را اسطورهاياش تم ميكوشد كه وسترن يك.است اوج
اين.بماند آرام و باشد آرام بايد ميداند كه تنها آدمي ادواردز ايتان نام به است
.آموخت وين از بايد كه است بزرگي درس
29-لينچ زبان از لينچ
كرد عوض را زندگي مسير كه اتفاقي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
ميكرد؟ كار هم پگي يا ميكرديد حفظ را مالي مسائل تعادل خودتان &
را جنيفر هم پگي كنم ، چاپ را كندهكاريها كليشه كه بود اين من شغل.بود سخت.نه
و ميكردم چاپ كندهكاري كليشه روز تمام.بود ممكن دوره افسردهترين.ميكرد بزرگ
.ميشدم نقاشي مشغول خب ، بعدش ،
شد؟ بهتر و كرد تغيير اوضاع كه شد طور چه &
كه بود مدتها عملا من و بود شده باراني و سرد.بود خفه و گرفته هوا كه هست يادم
سري كه آمد برايم نامهاي موقع همان.بودم كرده فراموش را هزينه كمك گرفتن امكان
دوم سري براي هم مرا كه بودند گفته و كرده معرفي آن در را هزينه كمك گيرندگان اول
اسمشان داشتم تازه موقع آن كه بودند كساني اول ، سري آدمهاي ولي.گرفتهاند درنظر
فيلمسازهاي.داشتند كار سابقه كلي و بودند بزرگتر حسابي من از دو هر.ميشنيدم را
هيچ":گفتم خودم به كه بود اين چي؟ من خب؟ بودند ، نوآوري و پيشرو مستقل ، محكم ،
"!نيس راهي هيچ !نمانده راهي
ميرفتم خانه از وقتي هميشه.كشيدم دست آن به كردن فكر از ديگر خاطر ، همين به
اتفاق اگر هم من بزن ، زنگ من به افتاد ، جالبي اتفاق اگر":ميگفتم پگي به بيرون ،
تا !نميزديم زنگ هم به وقت هيچ ترتيب ، اين به."ميزنم زنگ بهت بيفتد ، جالبي
را سرنوشتم تلفن ، همان و برداشتم را گوشيكرد تلفن من به او بالاخره روزي اينكه
بودند ، آمريكا فيلم موسسه كلهگندههاي كه والني توني و پسر استيونس جورجكرد عوض
.بدهند هزينه كمك من به ميخواهند كه گفتند.بزنند حرف من با تلفني ميخواستند
ميكنم فكر نه ، "..داشت خواهيد اختيار در دلاري بودجهاي 7200 شما":گفتند
كه من "بدهي؟ انجام دلار با 5000 را كارت ميتواني":گفتند بعدش !بود دلار 7119
درميآورم ، بال دارم ديگر اينجا."ميتوانم بله ، ":گفتم فوري ميگفتم ، "نه" بايد
.داشت را حس همين بود ، من جاي هم ديگري كس هر !نميگنجم خودم پوست توي خوشحالي از
.باشد بوده نااميد و افسرده طور آن قبلش كه ميداند را قدرش واقعا آدم وقتي فقط
بفرماييد ، ":بگويند تلفن پاي اينكه مثل شد؟ شما به تلفني چنين هيچ هم آن از بعد &
؟"بسازيد را "Dune" فيلم اينكه براي دلار ميليون مبلغ 45 هم اين
به ديگر ولي باشد ، نيامده چيزي دستش روي اينكه نه.بود بار يك همانوقت هيچ !نه
جور موقع ، همان درست و نيست شدني وقت ، هيچ ديگر ميكردم فكر واقعا.نبود شكل آن
.بود وقت سر درست.شده
|