بگذاريد احترام كلمه به
30_ است روباه قاتل
منتقد نگاه
بگذاريد احترام كلمه به
آثارش از وگزارشي غياثي محمدتقي با گفتوگو
يزدانيخرم مهدي
نقد ! نداريم روشنفكري كوران ولي داريم پراكندهاي روشنفكران ايران در هميشه ما
است نكرده ريزي پي را نقد نظام يك حال به تا كس هيچ دارد را وضع همين نيز
زبان دو فرانسه و فارسي و داريم همشكل زبانهاي نام به مقولهاي زبانشناسي در
نوعي باشد داشته اعتقاد واژه به واژه شيوه اين به كسي اگر حال هر به نيستند همشكل
است معني نفهميدن در اقرار
پژوهشي كتابهاي و ادبي نقد رمان ، ترجمه حوزه در او.است آشنا نامي غياثي محمدتقي
در هماكنون كه است چهل دهه ترجمه نهضت بازماندگان از يكي وي.است سبك صاحب...و
خمام در متولد 1311 غياثي محمدتقي.ميباشد تدريس مشغول فرانسه زبان و ادبيات رشته
از فرانسه زبان ليسانس مدرك اخذ به موفق متوسطه تحصيلات طي از پس است ، گيلان
فرستاد فرانسه به مرا دولت سال 1339 در":ميگويد او.ميشود تهران عالي دانشسراي
".گذراندم كاستلس پروفسور دوران آن نامدار استاد همراه به را خود دكتراي دوره من و
علت به و مينويسد ژيد آندره بر استاندال تاثير درباره را خود دكتراي تز غياثي
به ويژهاي جايزه فرانسه دولت بود ، كرده بررسي تز اين در كه بحثي قابل و نو مسائل
حوزه ميآورد ، مطبوعات كار به روي ايران به بازگشت از پس غياثي.ميكند اهدا او
جديدي بوي و رنگ آن به فرانسه در بارت رولان سالها آن در كه بود ادبي نقد او كار
باب در مطلبي سخن مجله در من ايران ، به بازگشت از پس":ميگويد او.بود بخشيده
يافتم ، مجله در دوره آن ادبي نقد آراي درج براي برگشته خارج از جوانان دعوت
دانشگاهي نقد رد با فرانسه خود در كه را بارت رولان آراء گرفتم تصميم بنابراين
مهمي علوم از استفاده با نقد نوع اين كنم ، مطرح بود كرده پا به را عجيبي انقلاب
كار اين راستاي در ميزد اثر بررسي به دست ماركسيسم و زبانشناسي روانشناسي ، مانند
نشر توسط و ترجمه را بارت رولان تفسيري نقد كتاب سال 1351 در و بعد سالها
".رساندم چاپ به اميركبير
از كه ميرساند چاپ به اميركبير با نيز را ديگر نقد كتاب چند غياثي منوال همين به
بر تفسيري و (تهوع) سارتر بر تفسيري كامو ، بيگانه بر تفسيري به ميتوان جمله آن
چاپ به تا 52 سالهاي 1351 بين آثار اين تمامي.كرد ذكر را استاندال سياه و سرخ
روي بر آيندگان روزنامه در اميرشاهي مهشيد خانم ميآيد يادم":ميگويد اوميرسند
مقاله اين با ايران ، در نقدنويسي پادزهر عنوان با نوشت نقدي صفحه دو در من كارهاي
و كرد مقايسه را دو اين بود واقف گرامشي آنتونيو آراء بر خود چون و تاخت براهني به
".برد سوال زير را براهني رضا فحاشي سنت و دانست مسائلي چنين را روز آن جهان نقد
آموزش به شعر و رمان نقد ، ترجمه كنار در كه است افرادي نخستين از غياثي محمدتقي
.ميداد نشان خاصي توجه فرانسه زبان
زبان راهنماي و زبانآموز تعدادي تاليف به شروع ايران به ورودش بدو همان در او
اين از بسياري كه طوري به كرد ، زبان اين به علاقهمندان و دانشجويان براي فرانسه
متوقف حوزه اين در را خود كار او البته.هستند توجه مورد نيز هماكنون كتابها
كليد:آثار اين جمله از.است مشغول فرانسه زبان باب در كتاب نوشتن به هنوز و نكرده
زبان و تعبيرات و اصطلاحات فرهنگ مكالمه ، فرهنگ فرانسه ، زبان دستور فرانسه ، زبان
است دانشجو فرهنگ زمينه اين در غياثي كار آخرين.هستند (جلد 4) گام به گام فرانسه
اثر اولين.است آمده عمل به آن از خوبي استقبال و شده منتشر كلمه نشر توسط كه
عرض در و چاپ سال 49 در كه است كامو نوشته پوچي فلسفه نام به كتابي غياثي محمدتقي
روي نو نمايشنامههاي ترجمه به او راه همين ادامه در ميرسد دوم چاپ به روز 8
يونسكو اوژن بالاخص نو نمايشنامههاي ترجمه به دورهاي در":ميگويد او.ميآورد
تئاتر دوران آن در ميشود ، محسوب پوچي تئاتر دنباله نو تئاتر واقع در.آوردم روي
فرانسه در ميآورد رو پوچي به تئاتر تاروپود و شد كامو و سارتر تئاتر جايگزين نو
به خود اصل يك عنوان به تئاتر يعني ميگفتند ريشخند تئاتر تئاتر ، اينگونه به
غياثي است و 53 سالهاي 52 همان در باز كه دوره اين در ".ميشود گرفته ريشخند
ميكند ، ترجمه را يونسكو از ديگر اثر چند و دمبخت دختر (پيام نشر) تاس آوازخوان
دور نمايشنامه ترجمه از نمايش تجربه عنوان تحت يونسكو مقالات مجموعه چاپ با او سپس
.ميشود
.دارد معتبري آثار نيز داستان و شعر زمينه در او است پركاري مترجم غياثي محمدتقي
اين دارم ، چاپ آماده را فرانسه شعراي بزرگترين اشعار از منتخب جنگي":ميگويد او
".است نكرده پيدا ناشري هنوز شعر و نمايشنامه چاپ از ناشران خودداري علت به كتاب
.است رسانده چاپ به "آزادي اي" عنوان تحت را الوار اشعار مجموعه از يكي همچنين او
نويسنده زولا اميل آثار ترجمه به قصهخوان و قصهنويس قشر بين در غياثي محمدتقي
خانواده دارايي و شكاري سگان سهم زمين ، كتاب سه او.دارد شهرت فرانسوي ناتوراليست
كريمي آقاي":ميگويد او.است كرده ترجمه نويسنده اين از را (نيلوفر سه هر) روگن
رمان توقيف با اما كنم ترجمه را روگن خانواده مجموعه كل داشت دوست نيلوفر نشر رئيس
بر مثبتي تاثير زولا آثار ".نكرد پيدا ادامه روند اين اخلاقي مسائل علت به زمين
ترجمه او آثار از ديگر بسياري بعد سالها در كه طوري به داشت ايراني كتابخوان قشر
يازده چاپ كه يافت اقبال قدري به كلاسيك اثر يك عنوان به زمين رمان شدند ، چاپ و
اوايل از بعد اصولا كه دارد اعتقاد او.يافت دست موفقي فروش به آن نسخهاي هزار
و رمان چاپ به علاقهاي ديگر ناشران و كرد پيدا افت ايران در قصهخواني شصت دهه
متفاوت نويسنده فرانس آناتول از رماني غياثي محمدتقي.نميدادند نشان قصه مجموعه
عمادي توسط اين از قبل آنكه با "تشنهاند خدايان".است كرده ترجمه نيز را فرانسوي
فروش نسخه هزار هفت حدود و شد روبهرو خوبي بسيار استقبال با بود شده چاپ و ترجمه
براي را شكار كتاب كارها اين از بعد":ميگويد او.بود ني نشر كتاب اين ناشر.كرد
نام اين به است خرگوشك آن نام اصل در كه كتاب اين.برگردانم فارسي به نيلوفر نشر
كه آورد وجود به را تصور اين است ممكن اصلي نام كه بود عقيده اين بر كريمي شد ، چاپ
كرده ترجمه مقدس هفته نام به را آراگون از كتابي غياثي ".است كودك كار يك قصه اين
حدود 10 را كتاب اين ميگويد او است نرسيده چاپ به مهم اثر دلايلياين به اما است
كتاب حال هر به بود ، آن بودن ضدجنگ دليلش و نميگرفت چاپ اجازه كتاب داشت ، نگه سال
در ماجرا اين از بعد مقدس هفته":ميگويد او نشد چاپ جنگ خاص دوران آن خاطر به
در غياثي" "ميرود آن نشر احتمال آينده در و است گرفته قرار نگاه نشر اختيار
كار اين از ناگهان به و نمود ترجمه را مدرن و كلاسيك ادبيات از مهمي آثار دورهاي
ارائه زولا اميل كتابهاي خصوص به آثار اين ترجمه براي جالبي دليل او برداشت دست
اين ترجمه به دست بفرستم ، خارج به را فرزندانم داشتم قصد چون دوره آن در":ميدهد
از ".ميباشند كار اين اصلي دلايل كريمي اصرار و من مالي نياز واقع درزدم آثار
مجموعهاي اين":ميگويد غياثي دارد ، خاصي ويژگي چه اينكه از و ميپرسم شعرش جنگ
آنها اكثر كه اشعارشان همراه به فرانسه شعراي بزرگترين اجمالي بررسي از است
و...و (نوبل جايزه برنده) پرس ژان سن والدي ، پل مثلا.هستند شده شناخته بسيار
.ميسرودند شعر فرانسه عليه كه آفريقا شمال در فرانسه سوم جهان شعراي آثار همچنين
كسي ايندوره در ميگويند من به ناشران چون نيست كتاب اين چاپ به حاضر كس هيچ اما
"!نميخواند شعر
براهني رضا دكتر سردبيري به نو جهان نشريه در انقلاب از قبل اشعار اين از قسمتي
و پرداخت داستان و رمان ترجمه به كوتاهي دوره در تنها غياثي متاسفانه.رسيد چاپ به
عدم همچنين و قصه چاپ به ناشران تمايل عدم و دهه 60 در نشر هواي و حال علت به
كنار را داستان ترجمه او دهه 70 در زولا همچون نويسندگاني به كتابخوان قشر تمايل
رفتم ، زبان علوم سمت به بيشتر من خود دلايل اين بر علاوه":ميگويد غياثي.گذاشت
ميكنم تدريس را نشانهشناسي اصول و ادبي نشانهشناسي قصه ، روايت دانشكده در اكنون
دهه در غياثي ".كنم منتشر كتاب صورت به را قصه روايت بحثهاي آينده در دارم دوست و
از كمي بسيار آثار و ميشود كاري كم دچار ناگهان به بالا كاري حجم آن از بعد 70 ،
به علاقهاش واقع در و دانشجويان دكتري رسالههاي را دليلش او ميرسد چاپ به او
ادبيات حوزه در جديد نسل تربيت و بودن معلم من براي":ميداند دانشگاه در معلمي
را فرانسه ادبيات اشتياق با جوانان اين ميبينم كه وقتي خصوص به است ، مهمتر فرانسه
.است هم آموزنده من براي جوانان اين تلاش ميشود پررنگتر برايم نقش اين ميخوانند
"
نهضت دارد وجود ايران در درازي و قديمي نسبتا سابقه سنت فرانسه آثار ترجمه باب در
زبان به تسلط خاطر به كه بود مترجميني شامل بيشتر گرفت شكل چهل دهه در كه ترجمه
غياثي ، ريختند ، پي را فرانسه زبان آثار ترجمه مبناي كشور آن در تحصيل اصلا و فرانسه
جمله اين از چند تني و توكل عبدالله قاضي ، محمد سيدحسيني ، رضا نجفي ، ابوالحسن
حديثهاي و حرف معاصر دوره همچنين و ايشان دوره در شده ترجمه آثار حوزه در و هستند
نوشته "رفته دست از زمان جستوجوي" ترجمه و سحابي مهدي آن شروع كه گرفت در فراواني
پر و نادرست ثقيل ، را ترجمه كارشناسان از عدهاي كتاب چاپ از بعد.بود پروست مارسل
با را سحابي پروست من":ميگويد ميپرسم ، اينباره در غياثي از.دانستند اشتباه از
هم من خود كه بهشتي شهيد دانشگاه ترجمه سمينار در ولي نكردهام مقايسه اصلي متن
نقد (درگذشت مشهد در تصادفي سانحه در گويا كه) شكورزاده بودم ، جلسات از يكي رئيس
قرار فرانسويها توجه مورد بسيار ترجمه اين البته.كرد سحابي مهدي از شديدي و تند
آن در من.نوشت او درباره مفصل لوموند روزنامه و دادند بورس او به سال يك و گرفت
يك نقد در و دارد وجود نقصهايي و مسائل هم ما كارهاي در:گفتم شكورزاده به جلسه
.دهد جولان آنها براساس و بچسبد را كلمه و جمله دو يا يك منتقد نيست ، درست ترجمه
موجب !بچرانند بز بروند بايد و نيستند مترجم اينها:كه جمله اين گفتن با شكورزاده
.شد من خود همچنين و سحابي ناراحتي
قاضي محمد جمله من همه كه را اثري و است داده خرج به شجاعت سحابي من نظر به
و بودن بهتر ادعاي كسي اگر و كرد ترجمه فارسي به را خواند اصل به بايد كه ميگفت
كه مغرضانه نقدهاي تمام با حال هر به ".دهد انجام و بفرمايد دارد ، كردن ترجمه بهتر
بخوانند را پروست توانستند وطني خوانندگان و ايرانيها شد ، اعمال سحابي مهدي عليه
كه است اعتقاد اين بر غياثي !بيفتد اتفاق هم جويس اوليس درباره اميدواريم كه چيزي
اين شكستن و ميرسد صفحه سه به پروست جملات گاهي" است ترجمه غيرقابل پروست جملات
و كرد رعايت را انصاف بايد حال هر به ".ميبرد بين از را او نثر ترجمه براي جملات
و است زبان ادبيات در چيز همه اينكه به اعتقاد با غياثي.نهاد ارج را سحابي كار
ويژگي و قابليت را اين و نميگيرد سحابي به خاصي خرده دارد قرار دوم درجه در محتوا
عنوان به شاملو.ميشود خلل دچار ترجمهاي هر با حال هر به كه ميداند پروست زبان
مجموعه و رمانها ترجمه بر علاوه او.بود مطرح رمان و شعر معروف مترجمين از يكي
در غياثي از.زد نيز فرانسوي اشعار از بعضي ترجمه كار به دست فرانسوي داستانهاي
اصلا شاملو ترجمههاي متاسفانه":ميگويد او ميپرسم شاملو جنجالي ترجمههاي مورد
شعرش به كه احترامي خاطر به هرگز و نميدانست خوب را فرانسه شاملو نيست خوب
مرگ در مثلا دارد وجود او آثار در فاحشي اشتباهات.ننوشتم چيزي او عليه ميگذارم
اشتباه كه داشته اعتراف خودش خوشبختانه اشعار ترجمه مورد در.است من كار و كسب
دچار مشكل همين به هم آلاحمد مرحوم پرهور ژاك آثار ترجمه درباره مثلا است كرده
".است پرايرادي ترجمه او كردن ترجمه و بود
به ايشان است ، بوده من خود شاگردان از ساروت ناتالي مترجم نونهالي مهشيد خانم"
وجود ظرايفي ساروت در اما است مسلط زبان به خوانده كودكي از را فرانسه اينكه علت
و دقت يك به نياز او آثار ترجمه همين براي نيست قابليافتن اول وهله در كه دارد
يكي ترجمه با او.است معروفي سينمايي منتقد اسلامي مجيد ".دارد عجيب بسيار وسواس
متن او برداشت ، را خطرناكي گام "هزارتو در" نام به ربگرييه رمانهاي مهمترين از
نويسنده ربگرييه ميدانيم كه طور هماناست كرده ترجمه انگليسي زبان از را
فرانسه ادبيات و زبان باب در فراواني دانش او آثار حيطه به شدن نزديك و است مرموزي
.ميطلبد را
ميكند پنهان را چيزي همواره كه است كسي ربگرييه فرانسوي منتقدان از يكي قول به
با است قصه دل در چيزي كردن پنهان دنبال به داستانهايش آشكار و ساده ظاهر برعكس و
چنين غياثي كرد ترجمه فرانسه زبان از بايد را ربگرييه آثار اينكه و وصف اين
علت به را چنين اين آدمهايي و ارسطو افلاطون ، كه بود مرسوم قديم در":ميگويد
سپس و ميكردند ترجمه ديگري زبانهاي از آن محدود دايره و يوناني زبان سختي
ما كه امروزه اما است ، شده مقابله روسي يا و يوناني با اثر اين مثلا مينوشتند
كشتن دوبار انگليسي از ربگرييه ترجمه داريم فرانسه زبان حوزه در كاردان مترجماني
زبان با سپس و ترجمه فرانسه زبان از بايد چنين اين آثاري من نظر به است متن
مرسوم ايران در گذشته دهه چند از فرانسه شعر ترجمه "شوند داده تطبيق انگليسي
است فرانسوي اشعار مترجمان از يكي مردمگريز و كمكار مترجم الهي بيژن است ، بوده
شيوه برداشت ، راه اين در مهمي قدم سال 63 در رمبو آرتور اشراقهاي ترجمه با كه
و واژه به واژه ترجمه آن در كه است ترجمه از فراگير ضمن در و خاص نوعي الهي ترجمه
تيپ اين به من":ميگويد غياثي است نظر مورد جملات و كلمات يكسان اندازه همچنين
ضعيف شيوهاي به را والدي اشعار از يكي رويايي دورهاي در ندارم اعتقادي هيچ ترجمه
باقي عينا را شعر فرم و ساختار ميخواسته گفتند كردم اعتراض وقتي بود كرده ترجمه
هيچ فرانسه زبان ساختار است محال امر اين كه حالي در نبرد بين از را آن و بگذارد
اما است نزديك انگليسي به حدودي تا فارسي زبان.ندارد فارسي زبان با تطبيقي گونه
زبانشناسي در.ندارد فارسي با تطبيقي هيچ جملات ساختمان و دستور نوع علت به
.نيستند همشكل زبان دو فرانسه و فارسي و داريم همشكل زبانهاي نام به مقولهاي
نوعي باشد داشته اعتقاد واژه به واژه شيوه اين به كسي اگر من نظر به حال هر به
سوررئاليست يك او زيرا است خود جاي ديگر كه رمبو بحث !است معني نفهميدن در اقرار
كساني چنيني اين شاعراني واقع در و است فرويديسم تاثير تحت او شيوه دقيقا و است
".شوند نزديكتر حقيقت به كه تا مينوشتند بيشتر و نميكردند اصلاح را متن كه بودند
30_ است روباه قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
و لرزش باعث بود چيزي به كلكزدن گرفت ، انجامش به تصميم ديوي چه آن بعد ، شبهاي
.ميشد دستهايش شدن سوزن سوزن
بيداري خطر ، و مرگ تعقيب ، خون ، واقعنماي روياي:ميشد آغاز همينطور هميشه
در كه ليندا و دستهايش لرزش ميكند ، خفهاش شب ميكرد احساس كه حالي در عرقريزان
.بود فرورفته تابستاني خواب به پهلويي تخت
.ميشد شروع بازي بعد
.ميماند خودش تخت روي بايد
و شست خارش از نباشد ناچار و نشود نزديك تخت آن به تا ميماند خودش تخت روي بايد
.كند اطاعت انگشتانش
.پينبرد چيزي به ليندا تا ميجنگيد بيصدا
از سكوت در سهمگين طوفانهاي و ميشدند تهي فضاهايي مغزش در انگار مواقع جور اين
شده پذيرفته تصاوير به نميتوانست بيصدا بوران اين ميان در.ميكردند عبور آنها
موجب خود خودي به كه بود نفرتانگيز ايدهاي كه زن يك نه ديگر ليندابينديشد
باوفايي همسر همان و داشت واقعيت ليندا ذهنش آرام فضاهاي در چون ;ميشد وحشتاش
بودند ، شده مدفون ژرفا در دريايي غارهاي همچون فضاها اين اما.داشت دوستش كه بود
تكان امواج ميان در آوارهاي مانند را او و داشت ادامه طوفان بالاتر فضاهاي در
.را انگشتانش خصوص به ميآورد ، در لرزه به را وجودش تمام و ميداد
آينهاي سوي آن از گويي را اين ديوي.نبود واقعي شخصيتي درام اين در كين الوين
سرانجام و ميزد را گنگي ابتدايي هوش نوعي ولي بود ، گنگ تصوير.ميداد تشخيص تاريك
مورد ليندا واقع در نه ، .كند بهانه نميتوانست را الوينكين.ميرسيد واقعيت به
اراده ديوي بود ، بيمارگونه و بيدليل چنان احساس اين كه جا آن از و.بود نفرت
ميشد ، مچاله خود درون كه حالي در شب ، هر ميجنگيد ، او.مييافت را آن با مبارزه
و ميغلتيد سويش به يا بود خفته ليندا كه حالي در را ، بيانتها شب و ميجنگيد
غالبا.ميرسيد مفرط خستگي پي در تنها خواب.ميرساند سحر به ميشد ، هويدا گردنش
ديگري مبارزه در كه ديوي ، ميشد ، سرد و خاكستري سپيدهدم نور با اتاق كه هنگامي
.ميرفت خواب به بيحال !بود شده پيروز
:بود نهفته عميقتري وحشت نيمبندش پيروزيهاي و طولاني مبارزات همه ميان در اما
زود يا دير.باخت خواهد مسابقه اين در را ارادهاش زود يا دير كه ميدانست ديوي
.ميرفت ديگر تخت سوي به آهسته و كند خودداري نميتوانست ديگر كه ميرسيد زماني
منتقد نگاه
قاسم روضه در زنان و زبان
محمودي حسن
و "صيغه" كوتاه قصه مجموعه دو از بعد كه است تن چهل اميرحسن اول رمان "قاسم روضه"
سال اواخر تا دلايلي به بنا اما رسيد چاپ به سال 1362 در "فولاد پنجره بر دخيل"
.نشد پخش و ماند محاق در سال مدت 18 به يعني; گذشته
اين بر تنها "قاسم روضه" تحليل و نقد براي نميتوان حاضر حال در ميرسد نظر به
.گرفت نظر در شصت دهه اوايل در رماننويسي وضعيت به توجه با را آن كه كرد بسنده فرض
روند در بخواهيم را "قاسم روضه" كه بود خواهد جا به و مفيد زماني فرض اين
.كنيم بررسي و نقد نويسندهاش كارنامه در يا و معاصر ايراني رماننويسي
آن اثري چاپش ، و شدن نوشته تاريخ لحاظ به حتي ما رماننويسي روند در "قاسم روضه"
وجود سياق و سبك همين در برجستهتري آثار آن از قبل كه چرا نيست ، تامل خور در چنان
برجستهاي چنان آن اثر نيز تن چهل نويسندگي كارنامه در قاسم روضه اما و است داشته
در نويسندهاش براي تجربهاي قاسم روضه كه كرد بسنده اين بر ميتوان تنها و نيست
از فارغ اندك مجال اين در.ميماند باقي "آينه تالار" تامل قابل رمان به رسيدن جهت
قاسم روضه ضعف و قوت نكات تحليل و بررسي به مستقل اثري عنوان به و شده ذكر فرض دو
;قاسم.يافت نيز فوق موارد شدن روشن براي پاسخي ميتوان منظر اين از.ميشود پرداخته
اندي و سال دو مدت به خانوادهاش و ميشود ساواك گرفتار جوان ، سياسي دانشجوي
ميان اين در ميشوند ، فرساينده وضعيت دچار بلاتكليفي در زندهاش يا مرده از بيخبر
آزاد كه قاسم ميشود ، كشته و ميگيرد قرار گلوله هدف خيابان در نيز قاسم دايي
ديوانهخانه روانه همسايهها شكايت با و داده دست از را خود رواني تعادل ميشود
پيش در را خلق راه در مبارزه هم باز و برميگردد خانه به بهبودي از پس.ميشود
او پاي جا نيز ميشود روايت او ديد زاويه از داستان كه كوچكش برادر و ميگيرد
تازگي چنان از چاپش و نوشتن سال در حتي آن موضوع و رمان طرح نخست وهله در.ميگذارد
و طرح داراي رمان.نيست بديع و خلاقانه چنان آن نيز ساختارش و نيست برخوردار
نوشته قبل دهههاي سياسي اجتماعي رمانهاي روال در كه معمولي و ساده بسيار ساختاري
آن از قبل كه شد حرفهايي بيان براي مجالي ايران در هفت و پنجاه انقلاباست شده
پهلوي رژيم سقوط با.نبود آنها بازگويي امكان پهلوي رژيم خفقان و وحشت در
اين در كنند ، بيان داستان قالب در را خود ناگفته حرفهاي تا كوشيدند نيز نويسندگان
ماجراهاي و موضوعات تكرار و شعارزدگي ورطه در داستاني آثار از بسياري ميان
.درغلتيدند كليشهاي
با نوجواني انتخاب.است نشده كليبافيها و شعارزدگي دچار اما قاسم روضه
و جانبدارانه تحليلهاي از تا است تمهيدي شاعرانهاش گاه و كودكانه گاه ذهنيتهاي
تنها و ندارد اتفاقات درك براي چناني آن فهم راوي.شود جلوگيري بعدي تك و سياسي
اين با.ميافتد اتفاق اطرافش در قاسم برادرش شدن گم با كه است اتفاقاتي روايتگر
چيزي اصلي شخصيت شدن گور و گم علت و سياسي تحليلهاي از كمتر رمان طول در تمهيد
زنان وضعيت و سرگذشت.دارند رمان پرداخت جهت در را نقش بيشتري زنان.ميشود بيان
ديد دريچه از آنان فيزيكي و روحي حالات و ميشود بازگو آنان گفتار خلال از رمان
از يكي اتفاق از.ميشود توصيف عقبمانده و كودكانه گاه و باهوش و هشيار گاه راوي
و منطق بنابر كه است راوي ديد زاويه چگونگي از ناشي نيز رمان ساختاري مشكلات عمده
معلولي و علت منطق از نه ميشود حاكم داستان بر نويسنده تحميلي و دلبخواه قواعد
براي ميشود بهانهاي رمان اصلي طرح.آن از شده زاييده قواعد و رمان
شخصيتپردازي در تن چهل آثار ويژگي نويسنده ، مهمترين علاقه مورد شخصيتپردازيهاي
از خوبي به كه ميشود انجام آنها گفتوگوهاي طريق از اغلب كه است قصههايش آدمهاي
زنان را آثارش شخصيتهاي اغلب كه آنجا از.برميآيد شخصيتها زبان عهده
زنان زبان بهكارگيري عهده از كه شده مطرح نويسندهاي عنوان به دربرميگيرند ،
زنانهنويسي در مرد نويسنده يك موفقيت عنوان به را ويژگي اين غلط به گاه برآمده
در زنانه زبان جنسيت با مردانه زبان جنسيت تفاوت به ميتوان تامل كمي با.ميدانند
در ويژه به تن ، چهل آثار مورد در مسئله اين.برد پي زن و مرد نويسندگان آثار بين
آثارش در تن چهل ميشود گفته كه است اين صحيحتر ميكند صدق نيز قاسم روضه
با ميزنند حرف داستان از بيرون جهان در كه گونه همان تا ميدارد وا را شخصيتهايش
ايجاد منجربه گاه تن چهل كوتاه قصههاي در ويژگي اين.بگويند سخن خود با يا همديگر
باقي بارز ويژگي يك حد در تنها او رمانهاي در اما ميشود موفق و جذاب ساختاري
رمان موضوع و مضمون نزديكي و زن شخصيتهاي بودن محوري آينه تالار رمان در.ميماند
.ميشود فارسي رمان در موفق اثري خلق منجربه زنان زبان با
با و ميشود كارش قوت نقاط شيفته نويسنده گاه و نيست بساماني طرح داراي قاسم روضه
حواشي و وقفه دچار را اثر اصلي طرح رمان ، زنان گفتوگوي به حد از بيش پرداختن
حد در كه مينمايد چنان گاه را رمانش كمسنوسال راوي نويسنده ميكند ، غيرضروري
آنجا اما ميكند ، تحليل و نقل موبهمو را اطرافش وقايع همه و ميشود ظاهر كل داناي
زباني نميفهمد ، را است حسين ;دايياش شدن كشته و قاسم شدن زنداني به مربوط كه
شخصيتها توصيف و تشريح از خوبي به تن چهل.برميگزيند او براي كودكانه يا شاعرانه
تحول نيست قادر اما ميشود انجام آنان گفتوگوي و نقل وسيله به اغلب كه برميآيد
را آنها فرسايش جايش به و دهد نشان خوبي به حوادث و وقايع جريان در را شخصيتها
.ميكند توصيف
|