اتفاق روشنفكري شوخي
هنرمند نگاه
27-لينچ زبان از لينچ

اتفاق روشنفكري شوخي
تئاتري گروههاي وضعيت به نگاهي
تاجيك اختر: عكس بازي گروه از كاري
رستمي نيلوفر
شد ، تشكيل كه تئاتري گروه اولين ميافتي ، قديميها ياد به تئاتري گروههاي نام با
و نداشت وجود نمايش نام به رشتهاي هنوز وقتها آن.تهران دانشگاه در بود سال 1335
پيشكسوتان جزء اكنون هم كه كساني با پازارگاد ، مانند گروههايي ياد به كه بعد
:گرفتند شكل باران موشك و جنگ اوج در كه گروههايي ياد به و آمدهاند در تئاتر
عينه به نيست ياد ديگر اواخر اين...و مرواريد گروه بازي ، گروه هنر ، گروه
پديد... تجربه ، معاصر ، امروز ، گروه مانند فعالي و جوان گروههاي كه ميبيني
.آمدند
شرايط اين با كه هم همينها ميگفت كه ميافتي تئاتري يك حرف ياد به بعد و
كفن تا هفت ما تئاتر بايد حالا تا دارد شكر بسي جاي ميكنند ، كار و ماندهاند
.بود پوسانده
نشده ، حل مشكلات هم هنوز اما است مكررات تكرار تئاتري ، گروههاي از گفتن چه اگر
اخذ سالن ، بودجه ، گرفتن هولوهراس در گروهها سال همه اين گذشت از بعد هنوز
از و ميشناسند را هنرمندان تنها و بيگانهاند گروهها با مردم ماندهاند ، قرارداد
تا ميشود باعث اينها همه.است كمرنگ بسيار گروهها كار در تداوم اينكه بدتر همه
در معتقدند بسياري كه بخصوص بيايد پديد تئاتري گروههاي از گويي دوباره الزام
.نيست بيش شوخي يك تئاتري گروههاي تشكيل فعلي شرايط
بودجه
با قياس در و موجود شرايط با تئاتري گروههاي تشكيل كه معتقدند منتقدان از بسياري
ميتواند كه است اتفاقي يا و روشنفكرانه اداي يك شوخي ، يك تنها اروپايي گروههاي
.كند سرگرم را تئاترها مدتي تا
معضلات با آنها حرفهايترين حتي گروهها كه ميشود ناشي آنجا از عقيده اين شايد
ويژگيهاي از بسياري و تداوم انجام ، كه جايي تا هستند درگير جدي شكلي به اقتصادي
و ممنوعيتها وجود كه معتقدند نيز ديگر برخي اما ميشود معضل اين قرباني گروه يك
.دارد نقش گروهها تزلزل در ديگري مسئله هر از بيشتر ايرانيان جمعگرايي اخلاق عدم
يكديگر تحمل نشدهايم تربيت درست جمعي كار براي چون ما:ميگويد آدينه گلاب مثلا
هم از گروه سرعت به ميشود باعث كه جايي تا است سخت برايمان مشترك كار انجام و
.نرسد لازم قدرت به يا و بپاشد
گروهها تمامي بودن ماندگار در عامل مهمترين سالن و بودجه مسئله حاضر حال در اما
دستمزد لباس ، طراحي صحنه ، طراحي براي پول نميشود ، حل نيز راحتي به كه است
پر تا ديگر خرج هزار و ميبرند اجرا به تا را نمايش يك كه عواملي تمام و بازيگران
حال در اينكه به اشاره با صادقي قطبالدين دكتر.تمرين مدت طي در اعضا شكم كردن
:گفت نميكنند ، فعاليت مستمر طور به بودجه عدم دليل به گروهها از كدام هيچ حاضر
گروه يك اعضاي اصولا ميشود ، كشوري تئاتر جريان شدن لوث باعث وضعيت اين تداوم
در ما كه آنچه كنند فعاليت خود گروه در فقط و باشند داشته اجرا براي كار مرتب بايد
نيز حرفهاي گروههاي حتي بودجه كمبود دليل به اما ميبينيم اروپايي گروههاي ميان
اعضاي از بيشتري نيم متاسفانه كه كنند اجرا نمايش يك سالي از بيشتر نيستند قادر
اجرا يك در نميتوانم من مثلا كه است طبيعي چون.نمييابند راه اجرا آن در گروه
به يا بيكاري از فرار براي آنها بنابراين كنم استفاده "هنر" گروه عضو تمامي 40 از
.خود تخصص از خارج مشاغلي به حتي يا و ميآورند روي تلويزيوني سريالهاي و سينما
به بار هزار برنداشته را اول قدم كه كار تازه گروههاي حال به واي وضعيت اين در
براي بودجه كمبود را گروهش فروپاشي عمده دليل خود كه سمندريان حميد.ميخورند زمين
بيكاري از رهايي براي ديگر كارهاي در گروه اعضاي جذب نتيجه در و مداوم اجراهاي
كمك به واقعا دانشجويي و آماتوري گروههاي از بعضي:ميگويد باره اين در ميداند ،
مهمترين وي.كنند فراموش را مرغ تخم و مرغ مانند دغدغههايي تا دارند احتياج مالي
.ميداند تمرين براي مكاني دادن را آنها به كمك
شهر تئاتر نام به گاراژي
است سالنها تمامي سرسبد گل كه شهر تئاتر به آوردن روي بالطبع و اجرا سالن كمبود
براي مكاني كردن پيدا همچنين و خالي سالن گرفتن براي طولاني ماندنهاي انتظار در و
بدانيد كه است جالب.است تئاتري گروههاي ديگر مشكل است بدتر معضلي خود كه تمرين
مركز به متعلق آن تاي فقط 20 تعداد اين از كه دارد وجود نمايشي سالن تهران 105 در
مجموعه ;است غيردولتي و دولتي مراكز و سازمانها دست در بقيه و است نمايشي هنرهاي
خانه محراب ، تالار سنگلج ، تالار هنر ، تالار وحدت ، تالار ،"سالن هفت با" شهر تئاتر
كتابخانه تئاتر آمفي همچنين هستند مشابه شرايطي با كه آزادي فرهنگي مجموعه و نمايش
و حج سازمان تالار نياوران ، فرهنگسراي تالار معاصر ، هنرهاي موزه تالار شهر ، پارك
ارشاد وزارت به نيز آنها كه فرش موزه تالار و فرهنگي ميراث سازمان تالار زيارت ،
گهگاهي و وحدت تالار شهر ، تئاتر مجموعه سالن جز 7 به متاسفانه اما.دارند تعلق
سالن همه اين وجود با چرا اينكه.ميخورند خاك سال طول در مابقي سنگلج و هنر تالار
.دارد ديگري حكايت خود ميآورند هجوم شهر تئاتر به گروهها همه
جاهاي و فرهنگي ميراث تالار نياوران ، فرهنگسراي در بارها كه صادقي قطبالدين دكتر
نميكند ، استفاده تالارها اين از گاه هيچ ديگر اينكه بيان با است رفته اجرا به ديگر
را تالارها اين كه معماراني هستند نمايشي سالن خصوصيات فاقد سالنها اين:ميگويد
:منظور چند براي كه سالني بودهاند بيخبر صحنه ويژگيهاي و تئاتر هنر از ساختهاند
دست از را تئاتر صحنه قابليت ديگر شود ساخته سخنراني و فيلم نمايش كنفرانس ،
و ديداري مناسب امكانات و لازم ارتفاع و عمق فاقد سالنها گونه اين ميدهد ،
.است سخت شدت به اماكن گونه اين در اجرا رو اين از هستند شنيداري
شديم هزينه كلي متحمل سالنها اين از كدام هر در اجرا براي:ميافزايد صادقي دكتر
هجوم صورت اين درنبود بخش رضايت نمايش اجراي براي صحنه هم باز كه صورتي در
كه است شده گاراژي شبيه شهر تئاتر حالا.باشد عجيب نبايد شهر تئاتر به گروههاي
هيچ كه نمايشهايي اجراي ميكنند ، پارك آن در مختلف مدلهاي با ماشينهاي مرتب
.ندارند يكديگر با مشتركي جهانبيني
تالار و سنگلج هنر ، تالار بعد و وحدت تالار شهر ، تئاتر تنها صاحبنظران عقيده به
.هستند صحنهاي خوب امكانات داراي حدودي تا نياوران فرهنگسراي
تئاتر سالن نام به كه ديگري سالنهاي بدانيم كه ميشود اسفبارتر زماني وضعيت اين
دو يكي كه آنها تاي چند جز به هستند خصوصي و دولتي مراكز و وزارتخانهها دست در
آنها در تنها و شده حذف كشوري تئاتر جريان از كل به بقيه دارند سال طول در اجرا
فرقي هيچ نبودشان با آنها بودن عبارتي به ميشود ، برگزار سمينار يا و سخنراني
.نميكند
اختيار در تمرين براي مكاني عنوان به ميتوانند سالنها اين حداقل كه حالي در
حاضر حال در.همكاري حس از افسوس صد اما گيرند قرار آماتور گروههاي بخصوص گروهها
ريما.ميكنند تمرين يكديگر خانههاي زيرزمين و پاركينگ منازل ، در گروهها اكثر
كه بهرام پانتهآ خانه زيرزمين در اوايل:ميگويد "امروز" تئاتر گروه عضو رامينفر
.ما خانه زيرزمين در هم حالا و ميكرديم تمرين دادند اجازه و كردند لطف پدرشان
!دارند شانسي چنين گروهها تمام آيا اما
از مرتب اخير سالهاي در اگرچه نيست خبري نيز جديد نمايشي سالنهاي ساخت مورد در
نيفتاده اتفاقي هيچ هنوز اما ميدادند خبر هنرمندان خانه در بخصوص سالنهاي ساخت
عالمه يك و قديمي تالار چند تنها و تئاتري گروههاي عظيم خيل ماندهاند حالا و است
.هستند اجرايي امكانات فاقد كه تالارهايي
توكليان نيوشا: عكس - پرچين گروه از كاري

پاكدل مسعود:عكس - "دخانيات مضرات" نمايش

ايراني متن كمبود
روز مسائل و ويژگيها با ايراني خوب متن مانند مواردي مادي ، امكانات از گذشته
ما كه هيهات اما است مخاطبان جذب و گروه موفقيت عوامل مهمترين از يكي جامعه
از بيشتر ما شده ترجمه كارهاي تعداد هستيم ايراني قوي متن كمبود دچار سالهاست
روي بر توجه اين بيشتر نيز نمايشخواني جلسات در روزها اين حتي و است تاليفي
.هستند نويسنده نام به كسي فاقد نيز گروهها از خيلي است ، غيرايراني متنهاي
محمد چرمشير ، محمد چون خوبي نويسندگان اخير سالهاي در كه نماند ناگفته البته
.نيست كافي هنوز اين اما كردهاند ظهور..و رحمانيان محمد يعقوبي ،
اصولا ما:ميگويد نيست موافق ايراني متن كمبود موضوع با چندان كه سمندريان حميد
از متني است ممكن كه چرا بيخبريم سانسور عامل دليل به ايراني متنهاي وجود از
نباشد اجرا يا و چاپ قابل خاص نگاههاي دليل به اما باشد مناسب بسيار نمايشي لحاظ
را خود نمايشنامه ديالوگهاي و صحنه از قسمتي كه نيايد خوش نويسنده مذاق به يا و
.شخصي بايگاني در ميماند وقت آن كه دهد تغيير اجرا براي
كمبود دليل به نمايشي متن اندك تعداد دلايل از ديگر يكي:ميگويد همچنين وي
.هست نيز ايراني نمايشنامهنويس
خصوصي كلاسهاي و دانشگاهها تعدد وجود با را نويسندگان كمبود مهم علت سمندريان
با بتوان كه نيست مقولهاي هنر":ميگويد و ميداند جامعه فرهنگي سطح افت در
چهل تو كه گفت نويسنده به نميتوان رساند ، اوج به را آن آزادي از نسبتي بخشيدن
را شقالقمر انتظا وقت آن و بزن قلم قرمز خط پشت يا و داري نوشتن در آزادي درصد
شرط و قيد بدون آزادي با و ذهني درگيرهاي چنين از دور به بايد نويسنده.داشت
كنار موجود شرايط با بتوانند كه ميمانند هنرمنداني تنها صورت اين غير در بنويسد
".هستيم آن شاهد اكنون ما كه چيزي ميشود ، كيفي افت منجربه هم باز كه بيايند
نويسندگان اكنون گرفت ناديده زمينه اين در نيز را اقتصادي مسئله نميتوان البته
براي ناچيزي انرژي و وقت بنابراين ميدوند شب تا صبح زندگيشان چرخ چرخاندن براي
.ميماند نوشتن
صادقي قطبالدين دكتر مثلا دارند متفاوتي نظر ديگر عدهاي كه است حالي در اين
ميتواند حرفهاي گروه يك كه است معتقد و نميداند توجهي قابل موضوع اصلا را متن
.كند حل راحتي به گروه انسجام و خلاقانه ايده داشتن شرط به را نويسنده نبود مشكل
بيشتر موفق گروههاي اروپا در.است گروهي كار تداوم و خلاقيت مهم:ميگويد وي
و كلاسيك آثار از تازهاي اجراي يا و متنها مونتاژ بازيگران ، بداههسازي براساس
.ميكنند خلق را نمايشهايشان اهميت با و روز مسائل كردن دراماتيزه يا
هنرمند نگاه
عشق سنگين تاوان و سحوري
حسيني روزبه
مجموعه در شهرستاني ميكائيل بازي با و صادقي الدين قطب كارگرداني به "سحوري" نمايش
منتقدان و تماشاگران توجه توانست و رفت صحنه روي به جاري سال اوائل در شهر تئاتر
اجرا به رفيعي علي دكتر كارگرداني به "كلفتها" با همزمان نمايش اين.كند جلب را
.شود باعث تماشاگران استقبال لحاظ به تئاتر صحنه در را تاملي قابل رقابت و درآمد
شود افكنده نظري صادقي قطبالدين نمايشنامهنويسي سليقه به باشد بنا اگر - 1
و فضاها ;ميكند تجربه را ايراني فضاهاي عمدتا صادقي قطبالدين:گفت ميتوان
تئاتري كلاسيك و واحد ساختار به ;اوست نمايشهاي بستر بيشترين تاريخي الگوهاي
قابليت از و هستند صحنهاي بياندازه او نوشتههاي ;ميدهد فوقالعادهاي اهميت
;حاكمترست نمايشش هر در زباني تنوع بر زباني جغرافياي ;برخوردارند بالايي دراماتيك
پيوند سرزمين اين تاريخ و فرهنگي پيشينه و گذشته با را روز اجتماعي الگوهاي
اعظم بخش سازنده نمايشي - استعاري زبان چارچوب در روز سياسي دغدغههاي ;ميزند
در ابدي و ازلي بشري ، كلان مفاهيم به پايبندي و ادراك ;اوست نوشتههاي تمهاي
...و نمايشي نشانهشناسي زمينههاي در بشريت
"سحوري" قدري تا است شما پيشروي كوتاه مجالي كنيم ، بسنده اشارات اين به اگر اما
.يابيم در را
مرحله هفت طي عقل ، و عشق قياس در.است شده نگاشته عشق ، مذمت و مدح در نمايش - 2
انتقادآميز نگاهي درميآورد ، نمايش به را غافلي عشق از هجوآلودي سلوك كه مرتبه يا
جامعه و داده كف از عقل انساني بين متقابل اجتماعي رفتار و شخصيه احوال بر
"سحوري".ميدارند روا او بر معشوق آن از بالاتر و مردمان كه جفايي دارد ، پيرامونش
بهانهاي يا بستر ميان اين در رحمت ، و نور بازآمدن براي نواختن و نيايش سنت و
.گويد باز را ديوانگياش و خويش دل حكايت برگشتهاي بخت تا ميشود
صداي ميان در را عاشق شهر ، مردمان عنوان به نمايش ابتداي در كه شخصيتي چهار - 3
.ميرانند خود از را او شبانهاش زحمت از او به اعتراض با و ميبينند "سحوري"
شكل از واقع در نميشود ، ساخته مرد خيال در اوست ، دلباخته جوان كه بانويي
فردي رابطه يا تاثير به تنها نويسنده و ميرسد متن داخل در جسمانيت به متافيزيكي
بازگويي يا تحول ساختمان با را بانو فيزيكي حضور نكرده ، بسنده متافيزيك با جوان
شخصيت چهار آن حضور ضرورت و كاركرد نميدانم.ميداند ضروري و لازم گذشتهاش روايت
صحنه پشت صورتك يا و زن شخصيت حضور و نمايش ، ادامه در مستقيم رابطه جايگزيني در
نقش اساس بلكه ;نيست كارگرداني نگاه يا اجرا شيوه به اشارت قصد البته.چيست
.نمينمايد تحليلپذير اشخاص اين متني درون دراماتيك

جز نقشي هيچ و هستند رفتني ياد از و مقطعي و مقطع كوتاه ، بسيار حضور اين كه چرا
معنايي يا شكلي تاثير روايت روند يا شكل در و نميكنند ايفا را روايت محرك
.ميگذارد نمايش به را كوتهبين جامعه واكنش و عشق جسمانيت اما ;نميبخشند
يا نقش در نقش سيستم با كه است تكگويي سحوري ، نمايشنامه در نوشتاري غالب شكل - 4
بيش با ميتوان را تكگوييها نوع اين بيشتر البته.است شده نگاشته بازي در بازي
يك ساختمان در نمايشي ايجاز و ريتم كه زماني اما.آورد در اجرا به بازيگر يك از
قطعا خوان ، هفت آن شاهنامهاي اصطلاح به يا مراحل اپيزودها ، گرفتن قرار و روايت
جوان اطراف آدمهاي پليدي.است نفره تك صورت به آن اجرايي شگرد و پيشنهاد بهترين
شكل به او تمثل خصوص در معشوق اعتراف و عاشقي و عشق به ايشان مشترك نگاه و عاشق
از كه حكيمانه پايان و ميعادگاه در هفتم شب كابوس عاشق ، نزد اپيزود هر آدمهاي
پذيرفتهاند شكل ايهام و ابهام در همگي ميشوند ، بازگو جوان زبان از كل داناي نگاه
.ميشود يادآور را رسيدن لحظات آخرين در غفلت و
از و است زبان جغرافيايي ساختمان صادقي قطبالدين نوشتههاي ويژگي مهمترين - 5
ساختار واقع در.دانست نزديك بيضايي بهرام تاريخي آثار به را او ميتوان جهت اين
شنيدن ، كه ميسازد جغرافيايي جهاني ، زباني واحد ساختمان يك تحتتاثير نوشته كلي
تعلق كه ميسازد اجتماعي و مكان زمان ، يك از را واحدي شكل آن ديدن يا خواندن
براي نظرش مورد چارچوب در نويسنده اشراف و آگاهي با همراهي در ميتواند تاريخياش
اما يكديگر از شخصيت در متفاوت چند هر آدمها.باشد تاثيرگذار و باورپذير مخاطب
ميان تمايزدهي بيشتر و ميگيرند بهره اصطلاحات و كلمات و زبان جنس يك از عمدتا
بارز نمونههاي از يكي قطعا "سحوري" و مينمايد سنگيني بازيگر شانههاي بر ايشان
.است آمده صحنه روي به كه است نمايشنامهها گونه اين
27-لينچ زبان از لينچ
كرد عوض را زندگي مسير كه اتفاقي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
نميشد ، آنرو به اينرو از همهچيز موقع آن اگر كه كردهايد فكر اين به وقت هيچ &
ميافتاد؟ اتفاقي چه زندگيتان مسير در
بيشتر قاعدتا ولي.بسازم را "مادربزرگ" فيلم كه ميكردم را سعيام هم باز شايد
به ضمن در كه است اين دارد ، وجود هزينه كمك قضيه مورد در كه قشنگي چيز.ميبرد وقت
كه كاري هر.باشد داشته كارش عرضه براي كانالي تا ميدادند را امكان اين آدم
خيلي بسازد ، فيلم گوشهاي در خودش براي آدم اگر.ميكرد قوي را آدم پايه ميكردند ،
آدم اگر ولي.برود بعدي كار سراغ به و بدهد نشان ديگران به را آن ميتواند سخت
و تلاش خيلي فقط.ميدهد انجامش شده طور هر باشد ، علاقهمند كار اين به واقعا
.ميخواهد تقلا
خيلي يا ميكرديد رجوع آن به زياد بوديد ، نوشته را فيلمنامهتان اولين كه حالا &
.كند تغيير كمي بايد فيلمنامه كه كرديد حس زود
موضوع اين با مدام فيلمنامه ، خاطر به وليبرنداشتم را متن وقت هيچ ديگر نه ،
داستان اين از چقدر اينكه يا نه ، يا ميروم پيش داستان مسير در دارم كه بودم مواجه
اگر اما.است سودمند واقعا فيلمنامه نظرم به بنابراين ، .ميخواستهام اول از را
را آن فقط كه است اين مثل !همين ;ميكند مصور را فيلمنامه فقط آدم باشد ، كامل خيلي
(ميخندد).نيست طوري اين هم من كار.بخواند
عمل چطور بازيگران ، انتخاب زمينه در.دارد شخصيت چند كه شماست كار اولين اين &
كرديد؟
.آوردم مادربزرگ نقش براي را او.بود گينيس مك دوروتي چاپ ، واحد آن در من همكار
.ميكردند زندگي هم با كه بودند مايتلند ويرجينيا و چدويك باب هم هنري مدرسه از
را او كه نبود طور اين.وايت ريچارد اسم به بود ، همسايگيمان در هم كوچكي پسر
كشف هم را بچه پسر اين نوشتن ، طول در.بنويسم او براي را متن و باشم ديده قبلا
انتخاب برم دورو و دمدست آدمهاي از را همه يعني.شد ماجرا وارد زود خيلي و كردم
.كردم
دست.كرد كمكم خيلي پگي.ميكردم كار خودم خصوصي فضاي در يكجورهايي ميداني ،
در كه كردم استفاده دخترم از فيلمبرداري براي را فيلم حلقههاي همه تهبود راستم
رنگ با را سوم طبقه كه روزي ولي.ميرفت طرف آن و طرف اين به پا و دست چهار اتاقش
لسآنجلس كه روزها اين حتي.كشتند گلوله با را بچهاي خانه جلوي كردم ، نقاشي سياه
تجربه داشتم ، فيلادلفيا در كه را ترسي نوع آن هنوز ميشود ، بدتر مدام دارد
.بودم حساس و ضعيف مدت ، تمام من و بود نزديك ما به
خيلي.نكردهام
|