است فرهاد مردگان تمام نام
منتقد نگاه
است فرهاد مردگان تمام نام
آثارش پيرامون گزارشي و غبرايي مهدي با گپي
خرم يزداني مهدي
اوايل در برادر دو اين.هستند آشنا نامهايي ترجمه زمينه در غبرايي فرهاد و مهدي
فرهاد دلخراش مرگ از بعد.كردند آغاز را خويش فعاليت همزمان تقريبا و دهه 60
ادامه را خود كار برادر حضور بدون و تنهايي به غبرايي مهدي تصادف ، حادثه در غبرايي
گام (رمان بالاخص) جهان داستاني ادبيات از مهمي آثار ترجمه با غبرايي مهديداد
.است برداشته غرب ادبيات معرفي در موثري
متوسطه تحصيلات اتمام از پس و است آمده دنيا به لنگرود در سال 1324 در غبرايي
بسياري مانند غبرايي.ميشود تهران دانشگاه از سياسي حقوق رشته مدرك اخذ به موفق
سالهاي 40 دوره اين در است ، كرده تحصيل حقوق دانشكده در ما ادبي بزرگان از
و جانانه زيبا ، دوره دوره ، اين" بود رسيده خود اوج به ايران در ادبي فعاليتهاي
پايهگذاران از بود ، ملي تئاتر و سينما رشد سالهاي سالها اين و بود جوشي و پرجنب
ما پاتوق بودند شده باعث واقع در كه بودند كيميايي و تقوايي مهرجويي ، سينما ، آن
به دست او كه شد موجب سينما به غبرايي شديد علاقه ".باشد دانشگاه اطراف سينماهاي
به ميكردم كار سينما كه دورهاي در":ميگويد او.بزند ميليمتري فيلم 8 چند ساختن
مدتي از پس اما بشوم y يا x فوقش من و نيست اين راه ميكردم فكر سياسي جو علت
مادربزرگ من و بود من با هميشه قصه ضمن در نيست فرهنگي كار من كار كه دريافتم
مطالعه و كوشش با را انگليسي زبان غبرايي مهدي ".داشتم هم را قصهها افسانهاي
ترجمه كار به دير كمي هنريش _ فرهنگي خاص دغدغههاي علت به و است گرفته فرا خود
نشر توسط سال 58 در كه است آستاخييف ويكتور از داستاني او كتاب اولين.پرداخت
مجموعه 300 يك از كه است سرباز كهنه رنج آواي كتاب نام.است رسيده چاپ به تندر
بدون داستان اين انتخاب دليل":ميگويد غبرايي.بود شده ترجمه و انتخاب صفحهاي
.شوم متن اين حريف ميتوانم شدم متوجه من و بود متن بودن آسان پردهپوشي گونه هيچ
راه اين در خواستم من واقع در.نكردم مشورت هم هادي و فرهاد با حتي زمينه اين در
خود كارجدي اولين كوتاه داستان اين ترجمه از بعد غبرايي مهدي "بيازمايم را خودم
اين از بعد ميكند منتشر سال 61 در را تولستوي الكسي نوشته "نيكيتا كودكي" يعني
واقع در كه مينمايد ترجمه نيز را ديگري مهم كتابهاي دهه 60 پايان تا او كتاب
،(گاري رومن از سه هر) دم سپيده در ميعاد ال ، ليدي اروپايي ، تربيت آنها مهمترين
نويسندگان از او ترجمههاي.هستند (كالو مك كالين) خارزار پرنده و (بولگاكف) سگ دل
خودم كه ميكنم كار معمولا را رماني" ميگويد باره اين در او است توجه جالب متنوع
مهم كار سه ترجمه ".باشد آن در هم من زندگي در گوشهاي و باشم داشته حضور آن در
واقع در كه ميدهد توضيح چنين اين را كوتاهي زماني فاصله در گاري رومن از
نبرد هستند نزديك ما ملت دوران از فرازهايي به بسيار گاري رومن آثار درونمايه
در كه جنگ نام به چيزي مهمتر همه واز آنارشيست كه شخصيتي بررسي يا و چريكها
دوستي مساوات و آزاديطلبي آن":ميگويد او.است پرداخته آن به سپيدهدم در ميعاد
كتاب سه اين از يك هر در وجودم از پارهاي ميكردم حس من كه بود جوري گاري رومن
چيزي ال ليدي كه طوري به بود خوب بسيار دوره آن در رمان سه اين بازتاب و دارد وجود
چنين را نيلوفر نشر با خود همكاري علت غبرايي ".كرد فروش نسخه هزار شش به نزديك
سينما رشته در تحصيل وجود با فرانسه از برگشت از بعد فرهاد واقع در" ميكند تفسير
كه ناشري اولين آورد روي ترجمه به و بسازد فيلم نتوانست دوره آن خاص جو علت به
نشر اين به كارم دومين براي او توصيه به من و بود نيلوفر گرفت قرار او سرراه
نويسنده بولگاكف ميخائيل ".كنم منتشر ناشر اين با را كتاب توانستم 6 و كردم مراجعه
شده معرفي ايران در مارگريتا و مرشد و سگ دل كتابهاي با روسي مغضوب و دوستداشتني
غبرايي توسط سال 68 در نويسنده اين آثار مهمترين از يكي عنوان به سگ دل.است
.ميگردد معامله گزافي قيمتهاي با و شده ناياب بلافاصله كتاب ميشود چاپ و ترجمه
دست در سال چند كتاب" ميشود چاپ تجديد سال 80 در سال از 12 پس بالاخره كتاب اين
پيشبيني را شرق بلوك عاقبت پيامبرگونه كتاب اين در سال 1925 در بولگاكف.بود من
موشك زمان در اما بودم ، مردد كتاب ترجمه در سالها آن در علت اين به و بود كرده
ترديد بر و كنم ترجمه را كتاب بايد كه رسيدم نتيجه اين به موشك زيرآوار در و باران
به دوران آن در سگ دل ".رسيد چاپ به سال 68 در كتاب و آمدم فائق خود اوليه
كه طوري به ميشد معامله كهنهفروشيها در سالها تا كه يافت اقبال اندازهاي
داد پيغام دوستي طريق از شاملو آقاي" !بود شده مشكل دچار كتاب پيداكردن براي شاملو
تهيه را كتاب ترتيب هر به من !نداشتم را كتاب هم من خود و ميخواهد را كتاب كه
راحتي كمال با ميخواهم شاملو براي را كتاب فهميدند وقتي فروشنده دوستان كردم ،
در او است پركاري مترجم غبرايي مهدي "!نگرفتند هم پول من از و كردند پيدا را كتاب
نشده چاپ كتاب و 10 زيرچاپ كتاب شده ، 5 چاپ كار جلد حدود 28 ترجمه كار سال طي 20
سمت دهه 70 در غبرايي پركاري اين تمام با و حال اين با.دارد خود كارنامه در را
به نايپل از مهم كتاب سه ترجمه با او بين همين در.كرد دنبال را جديتر وسويي
را نايپل آثار دورهاي در او كه است جا اين جالب نكته شد ، تبديل سبك صاحب مترجمي
نايپل نام نوبل ادبي جايزه اهداي.بود ناشناخته و گمنام نويسنده اين كه كرد ترجمه
همراه به بود شده چاپ سال 77 در كه غبرايي ترجمه اولين و نمود مطرح ناگهان به را
از را "عارف مالچي و مشت" كار آخرين عنوان به او.كرد پيدا خوبي فروش بعدي كتاب
من آشنايي" ميشنويم او خود از را نايپل آثار ترجمه داستان.است كرده ترجمه نايپل
كه مجروح تمدن هنر كتاب از ميرعلايي احمد ترجمه اول برميگردد چيز دو به نايپل با
همواره كه هند ادبيات سرزمين به من شخصي علاقه دوم و است نايپل غيرداستاني آثار از
اين ديد و نگاه از ديدم را ميرعلايي شادروان كتاب وقتي.است بوده من در علاقه اين
هند كشور به من اسطورهاي نيمه ديد كتاب اين در نايپل واقع در.كردم حيرت نويسنده
".كرد معرفي غني فرهنگي و مشكلات و مسائل با امروزي كشوري را كشور اين و شكست را
شيوا از كتابي ابتدا نايپل شيوا برادرش و نايپل كتابهاي به مراجعه از پس غبرايي
:ميگويد او.ميكند منتشر سال 69 در "گرمسير كشوري در مرگ و عشق" نام به را نايپل
موشك و بمباران و استعمار مستقيم حضور منهاي گذاشتهايم سر پشت ما كه مشكلاتي همه"
نزديك شايد كردم ترجمه را كتاب اين من وقتي.دارد وجود نايپل شيوا كتاب در باران
گفتم كه طور همان و بود تيره و تباه كتاب اين كه بس نشدم خارج خانه از روز ده به
.بود گذاشته نمايش به را روشنفكران سرگشتگي علاوه به ما جامعه مشكلات و مسائل تمام
چاپ در غبرايي.است نايپل كتاب تحسينشدهترين قولي به بيسواس آقاي براي خانهاي "
نيلوفر با را كتاب چاپ براي طرحم وقتي":مثلا ميشود سنتي مشكلاتي دچار كتاب اين
او.بود درست هم دليلش واقع در نكنم كار كه كرد توصيه من به كريمي آقاي كردم مطرح
آثار درباره مشكل اين دليل ".كردهاند بدخراب ترجمههاي با ايران در را نايپل:گفت
دو رمان زمينه در كه است نويسندهاي نايپل.ميگردد باز نويسنده ادبي سنت به نايپل
(دستهاند اين از غبرايي ترجمه سه هر) كلاسيك نيمه كتابهاي نخست دارد متفاوت شيوه
با منتها دارند وجود چنيني اين عواملي و داستاني گرهگشايي توطئه ، طرح ، آن در كه
بازار و كوچه و عام زبان از استفاده آن نمونه كه كلاسيك ادبيات با عمده فرقهاي
كودكي فضاي به زيادي حد تا نايپل كار فضاي آثار دسته اين در" ميگويد غبرايياست
ميكردم ترجمه را ميگل خيابان كتاب وقتي من كه طوري به دارد شباهت لنگرود در من
".بودم ديده خود كودكي دوران در را رمان آدمهاي از بسياري من گويا كه بود جوري فضا
.دارد را همينگوي داستانهاي كلام و طعم بيسواس آقاي براي خانهاي غبرايي نظر به
براي كتاب دليل همين به است مرگ حال در مردي احتضار صفحهاي ششصد شرح كتاب اين
طرف از كه اين عليرغم غبرايي حال هر به.ندارد را لازم كلاسيككشش خوانندگان
توصيه به" داد سروش انتشارات تحويل و كرد آماده چاپ براي را كتاب نشد حمايت ناشران
مرگ با شد زمان هم دوره اين و بستم قرارداد سروش با سيدحسيني و اعلم آقاي دوستانم
مرگ و كتاب اين ترجمه تقارن.ببرم كار به دست روز چهل تا نتوانستم ديگر من و فرهاد
كتابي كتاب ".بياورم در را آن و كنم حس را كتاب تلخي بتوانم من كه شد باعث فرهاد
خوب زمينه اين در را كتاب دارد اعتقاد غبرايي دليل همين به و است غم پر و سياه
تلخترين رمان اين نوشتن دوره كه گفته كتاب اين درباره نايپل خود است كرده ترجمه
تغيير علت به.بكنم صحبت كتاب اين درباره ندارم دوست من و بود من زندگي دوره
.ميگيرد پس ريال يك حتي گرفتن بدون را كتاب غبرايي دوره آن در ارشاد و سروش ساختار
داشته او با ديداري توانست غبرايي شد انجام شايگان توسط كه ايران به نايپل سفر طي
حضور در را ميگل خيابان قصههاي از يكي من و گذاشتيم قصهخواني نويسنده با":باشد
و گذاشتيم را كتاب چاپ قرار فرزانروز با بالاخره قوس و كش اين از بعد و خواندم او
".بود رمان خود تلخي به كتاب چاپ قصه واقع در !شود چاپ كتاب تا كشيد طول هم سال سه
و تلخي نوع علت به اما ميشود چاپ بيسواس آقاي براي خانهاي بالاخره سال از 7 بعد
جزو كه اين با رمان ، ديگر طرفي از نويسنده نسبي بودن گمنام و طرف يك از كتاب ملال
ديگري رمان و رمان اين !نميگيرد قرار توجه مورد بود شده شناخته قرن برتر رمان 100
است نايپل دوم دوره آثار از كه دومي است نايپل كارهاي مهمترين "رسيدن راز" نام به
من".است يافته دست مدرن نگاه يك به و نهاده كناري به را كلاسيك ساختار كاملا
را نيمهكاره زندگي نام به وي از ديگري كتاب و هستم مردد رسيدن راز ترجمه در هنوز
محسوب گذشته با متفاوت كاملا اثري ساختار لحاظ از كه خواندهام تازگي به هم
كند ترجمه ايران در را نايپل نخست دوره اصلي كتاب كه 4 است درصدد غبرايي ".ميشود
آثار مهمترين از يكيدهد دست به نايپل ادبي دوره اين از روشني تصوير بتواند و
راينر از "بريكه لائوريس مالده دفترهاي" است كتاب اين شيفته كه غبرايي ترجمه
حسي درونمايه لحاظ از كه آلماني نويسنده و شاعر از كلاسيك اثرياست مارياريلكه
به پرشي سكوي را ساراماگو و نايپل ترجمه غبرايي واقع در است تاثيرگذار بسيار كتابي
او.است غبرايي ترجمه سهمگينترين كتاب اين نوعي به ميداند كتاب اين ترجمه طرف
ادبي كتابهاي مهمترين از يكي كتاب اين گفت من به روزي شايگان داريوش":ميگويد
را اين كه بود خواسته من از خانلري ميگفت هم سيدحسيني رضااست بيست قرن اول نيمه
آن بر شاعر سال كه 7 كتاب اين ترجمه در.است من كار بهترين كتاب اين.كنم ترجمه
نزديك شاعر خواستههاي به كردم سعي و كردم خرج خاصي وسواس نيز من بود كرده كار
كشيد طول سال به 5 نزديك چيزي كتاب بازنويسي و آمادهسازي و ترجمه كه طوري به بشوم
شد بسيار چه و است گوناگون اشكال به مرگ آن اصلي محور و ميگويد مرگ از كتاب اين
اين "!دويدم پارك به سيگاركشان و برهنه سروپاي آن از پاراگرافي ترجمه با من كه
سوررئاليسم ، كه طوري به داشت خود از بعد ادبيات در مهمي تاثير رمان
ميگويد غبرايي.قرارداد خود تاثير تحت را...و امپرسيونيسم اگزيستانسياليسم ،
در هم من و ميكند متصل هم به را هستي اضطراب و مرگ و عشق كه است بخش كتاب 71 اين"
كتاب يك تنها زندگيم كل در و بودم شده تشويش و اضطراب همان دچار كتاب اين ترجمه
خشم پايينتري حد در و است كور بوف آن و برانگيزد من در را حسي چنين ميتواند ديگر
را آن ترجمه قصد غبرايي فرهاد كه بوده آثاري زمره در كتاب اين ".فاكنر هياهوي و
با هم كتاب.ميدهد انجام را كار اين غبرايي مهدي برادرش او مرگ با اما است داشته
.ميشود محسوب غبرايي ترجمه بهترين نوعي به و است شده مقابله آلماني و فرانسه متن
نام به دريابندري كه است خاكستر خواب مرگ آن و دارد نشده چاپ مهم رمان يك غبرايي
به شود منتشر سال 71 در بود قرار كه كتاب اين ترجمه.است كرده ترجمه گوربهگور
چاپ هم آن كه كرده كتاب اين از ترجمهاي نيز طوفان مسعود طرفي از.انجاميد محاق
استاد كنم تمام را كتاب اين ترجمه تا":ميگويد ميپرسم كتاب اين ماجراي از.نشده
منصرف كتاب چاپ از ايشان احترام به من و كردند چاپ را خود ترجمه دريابندري ارجمند
.ميبرد زمان ماه بدهم 6 ناشري به را آن بخواهم اگر و نشده تمام هنوز البته شدم
هم روي من با را خود ترجمه و بنشيند باشد حاضر طوفان مسعود اگر كه بگويم را اين
".ميكنم چاپ را كتاب دريابندي استاد اجازه با بگذارد
آثار ترجمه و فاكنر طرف به ديگر علاقهاش وجود با كتاب اين ترجمه از بعد غبرايي
فرهاد يعني برادرش دو هر مخالفت و ميداند كن خراب مترجم يك را فاكنر او.نرفت او
با را مرگخواب او حال اين با ميداند امر اين مهم دليل فاكنر ترجمه در را هادي و
با من كه بود صورتي به كتاب اين به من شيفتگي".است كرده ترجمه مخالفتها اين تمام
از غبرايي فرهاد ترجمه را فاكنر ترجمه بهترين او ".كردم همذاتپنداري آن شخصيت
بهترين من نظر به اما شود سوءتعبير حسيني صالح باب در نميخواهم".ميداند حريم
مهمترين از كه او دارد زيادي نشده منتشر كتابهاي غبرايي ".است فاكنر ترجمه
مانند افتاده پيش دلايلي.است دلگير آثارش از برخي نشدن چاپ از است ما مترجمان
و توان اگر" و هستند امر اين دلايل مهمترين كه..و نشر مشكلات ناشران ، سلايق
كنم ، ترجمه را شكسپير و فاكنر از آثاري كه دارم علاقه بسيار بيابم ناشري در خواست
تعداد هنوز ريلكه كتاب چاپ و ترجمه انجام از بعد كه ميخواهد جنون چقدر ببينيد
ديگر من براي.نيستند كتاب اين از بينياز روشنفكران.باشد مانده باقي آن از زيادي
(بازاري آثار نه) ميروم آسانتري آثار سراغ به همين براي و است بس جنون از حد اين
."است شكسپير و فاكنر ترجمه من آرزوي بگويم بايد اما
كتابخوان قشر بر مثبتي تاثير كرده ترجمه كه مهمي كتابهاي با غبرايي حال هر به
ميتوان آنها از كه او نشده منتشر كتابهاي كه داريم اميد و است گذاشته ما جامعه
"دلخواه شوهر" ،(راتيسن) "است من مال اسبدواني ميدان "كالدول" مني ياد به وقتي" به
ريگ در زن" به ميتوان او چاپ زير رمانهاي از.شود چاپ كرد اشاره (سيت ويكرام
است غبرايي فرهاد به اشارهاي غبرايي مهدي كلام هر در.كرد اشاره (كوبوآبه) "روان
.ميكند تماشايم و نشسته كه ميبينم خودم كنار را او ميكنم كار وقت هر ميگويد او
منتقد نگاه
ميزند حرف خودش براي كس هر
هوشمندي بابك
موجب آن از اجتناب كه وظيفهاي هوشياري و است منتقدان ويژگيهاي از دلسوزي و دقت
حقيقت آن با كه است ويژهاي حساسيت داراي منتقداست نقادي و نقد روح رفتن دست از
.ميكند بازنمايي را
ساختگي و بيهويت مطالبي انتشار جلوي پرداختيد بدان شما آنچه.متشكرم شما از من
مرگ -!نباشد جسارت اگر البته - برسيم سخن سلامت به همه شايد تا كنيد كمك و گرفت را
دير فرهنگ آن مبناي كه است ، هنري جهانبيني يك بلكه نيست شعر در تكنيكي اصلا مخاطب
نقدي شما متن گفتم.فرهنگيم اين وارثان ما نخواهيم و بخواهيم چه و است شرق سال
دروني تناقض به توجهي سخن اين صاحبكنيد توجه آوردهايد كه نقلقولي به بود ، دقيق
را مولف مرگ قضيه اين اصلا من":دهيد نشان را آن شديد موفق شما و نداشته گفتارش
مخاطب گوش به بايد كه دارد مشخص صداي يك كس هر.نيست درست حرفها اين.نميفهمم
و فلان پسند و آن و اين دل خاطر به نبايد مولف.است مخاطب مرگ است مهم آنچه.برسد
اگر ".باشد داشته حضور شدت به بايد مولفاست دروغ حرفها اين.بگويد شعر بهمان
اذعان حرفها اين بودن دروغ به خودش بالا جملات گوينده كه ميبينيم كنيم دقت كمي
.دارد مخاطب مرگ به ربطي چه و آمده كجا از بيانيه اين كه است اين ما سوال و.دارد
:متن قول نقل به بپردازيم اما
.نيست مولف مرگ مخالف يا برابر در مقولهاي مخاطب مرگ:اول
.كند مطالعه كمي نميفهمد را مولف مرگ قضيه اصلا كه شخصي است بهتر:دوم
.برسد مخاطب گوش به بايد كه دارد مشخص صداي يك كس هر":نيست درست حرفها كدام:سوم
خير؟ يا برسد مخاطب گوش به بايد صدا اين بالاخره "است مخاطب مرگ است مهم آنچه
.است بعدي جمله با تام مغايرت در اول جمله
مخاطب نبودن يا بودن نگاه اين در.است مخاطب مرگ نيست مهم كه چيزي اتفاقا:چهارم
كاري هنرمند.زندگانياش يا باشد مهم مرگش حالا كه ندارد هنري اثر خلق بر تاثيري
بيان را مطالبي شناخت بدون ايشان كه است اينجا در اساسي اشكال.همين فقط ميكند ،
.فرمودهاند
اين.بگويد شعر بهمان و فلان پسند و آن و اين دل خاطر به نبايد مولف":پنجم
فاش را گوينده نيت جمله اين ".باشد داشته حضور شدت به بايد مولف.است دروغ حرفها
هنرمند و هنر مقوله به خودشيفته نگاهي با و است خود حضور نگران شدت به كه ميكند
.مينگرد
خلاقه عمل جاي به شاعر يك چگونهمنقد نه است شاعر فقط خود هستي در شاعر:ششم
.است دوگانگي عين اين ميشود؟ چه شاعرانهاش زندگاني پس ميآورد؟ روي نقد به سرودن
جز ميگذارد نقد را آن اسم و است شاعري حاشيههاي دنبال به شعر از بيش كه شاعري
ميرسد؟ چه به تناقضگويي
يعني كردن صحبت دانشجويي احوالات با چيزي به راجع ميكنيم گمان كه است اين ما درد
.هنري آفرينش تكنيك نه است هنرمند خلاقيت راهنماي مخاطب مرگ.مطلب آن حقيقت تمام
ندارد بيانيه متفاوت شعر
آزرم محمد
گذشته ماه چند طي متفاوت ، شعرهاي گفتمان ويژه به امروز شعر وضعيت توضيح دنبال به
با اما تخصصي كاملا نشريههاي از مختلف ، نشريههاي در توضيح اين ادامه و
درخواستي - داخلي تيراژ به نسبت _ پرتيراژ روزنامههاي تا گرفته فلسفي رويكردهاي
مطرح متفاوت شعرهاي گفتمان توضيحدهندگان به خطاب مختلف ، مناسبتهاي در و بارها كه
و مدون صورت به را متفاوت شعر بيانيه يا مانيفست چرا ;است اين ميگردد و گرديده
نميكنيد؟ چاپ مشخص
چه آن همه كه چرا.ميرسد نظر به دشوار قدري بودن ممكن عين در پرسش اين به پاسخ
در كه چه آن همه و گرديده عنوان شعر پيرامون و شعر نشستهاي در اخير سالهاي در كه
اين كه است نكته اين مويد همه است ، رسيده چاپ به متفاوت شعرهاي گفتمان توضيح
بيانيهاي و بيان هر از مداوم طور به بلكه نيست ، بيانيهپذير تنها نه شعري ، گفتمان
شعرهاي گفتمان براي اگر.ميگذارد سر پشت را آن حدود و مرزها و ميرود فراتر
بود خواهد نكته اين بيانگر تنها بيانيه آن شود ، نوشته بيانيهاي است قرار متفاوت
.نميپذيرند خود گرفتن شكل و شدن نوشته بر مقدم را بيانيهاي هيچ متفاوت شعرهاي كه
شباهت يك به رسيدن دنبال به وجه هيچ به متفاوت شعرهاي ;توضيح قابل نيز امر اين علت
اين ذات باشند ، نميتوانند و نيستند ، شعري مكتب يك پيريزي و آوردن وجود به و كلي
اين قرارگرفتن از ناشي تمايزي و تفاوت.است گرفته شكل تمايز و تفاوت پايه بر شعرها
_ خود از پيش شعرهاي همه به نسبت فراروي و انتقاد با همراه شناخت وضعيت در شعرها
در.است امروز متفاوت شعرهاي همه نيز و خود همعصر رايج شعرهاي همه _ تقويمي زمان
اغلب و - شعرها از يك تفاوت بيانگر تنها مانيفستها و بيانيهها وضعيتي چنين
دنبال به اصلا متفاوت شعرهاي گفتمان كه حالي در است ، ديگر گروههاي با - شاعران
صرفا ميبريم اسم آن از كلي نام يك تحت اگر و نيست كردن گروه و شدن گروه نوع هيچ
كه را چيزي نميتواند نام اين كه ميدانيم خود نه اگر.است آن دادن توضيح خاطر به
در سادگي به و كند طبقهبندي ميكند ، فرار آن از مدام و نميدهد طبقهبندي به تن
.دهد قرارش دسترس
از را ويژگي اين و هستند شعر يك سطح در فرديت و شخصيت كسب دنبال به متفاوت شعرهاي
را خود به مختص قراردادهاي و قواعد شعر هر كه جايي يعني ميكنند كسب خود تجربي بعد
يا صورت اين در كه چرا.نميزند قراردادها و قواعد اين بازتوليد به دست داراست ،
_ متن يك _ شعر يك هستند ، قرارداد و قاعده يك داراي كه را شعرهايي مجموعه بايد
سطح در كم دست فراروي ، و انتقاد با همراه آگاهي و شناخت آن منكر يا و كنيم تلقي
چندين آمدن پديد باعث موارد برخي در آگاهي و شناخت عدم همين.باشيم مولف يك شعرهاي
در كنيم بررسي را شعرها اين قراردادهاي و قواعد اگر كه است ، شده شاعر يك از كتاب
مواجه شعر يك با فقط واقع در ما و ماندهاند ثابت كتابها اين تمام در مييابيم
.ميگويد شاعر مشخص سبك آن به رسمي شعر جريان كه است چيزي همان اين و هستيم
متفاوت شعر به نسبت حتي شعر ، به بيانيهاي و مانيفستي نگاه پذيرش ديگر سوي از
با همراه آگاهي و شناخت موقعيت در ديگر كه است شده شعرهايي انبوه توليد باعث
از متفاوت شعر يك قواعد وقتينيستند شعر مختلف شكلهاي به نسبت فراروي و انتقاد
گرفته ناديده متفاوت شعر تجربي وجه هم شود بازتوليد آنها شعرهاي در و ديگران سوي
است شباهتي همان شباهت اينكردهايم حركت شباهت سمت به تفاوت جاي به هم و ميشود
اما ميدهد ، تعميم امروز شعر وضعيت كل به كميتاش دليل به را آن رسمي شعر جريان كه
از برخي كه شعرهايي همان يعني متفاوتاند ، شعرهاي خود نميبيند رسمي شعر چه آن
چنين صورت در كه نادرست ، تصور اين با دارند آنها قواعد توليد باز در سعي شاعران
.دادهاند ارائه شعر از جديدي تعريف آن ، با همراه و منفرد تجربي ، متفاوت ، شعري كاري
به نسبت تمايز و تفاوت حفظ با متفاوت ، شعر كتابهاي تعداد گفت ميتوان جرات به
است شعر كتاب ده از كمتر متفاوت ، شعرهاي خود بين و خود از پيش تقويمي زمان در شعر
بيش عددي به كنيم ، محسوب نيز نشدهاند هنوز و ميشدند چاپ بايد كه را مواردي اگر و
.نميرسيم ده عدد از
دلالت ميتواند شعر آن در فقط متفاوت شعر هر قراردادهاي و قواعد گذشته ، اين از
نميتوان است ، فراروي با همراه انتقادي عمل يك كه واسازي بدون و باشد داشته متني
شعر متفاوت ، شعرهاي.كرد استفاده ديگر شعرهاي متن در شعرها اين تجربي امكانات از
به بدل شاعران ، از برخي تصور به شعرها اين خود اگر حتي هستند غيربيانيهاي و تجربي
صورت در حتي كه عملي.بگيرد صورت آنها شبيهسازي براي كوششهايي و شوند بيانيه
.نميشود متفاوت شعر يك شدن نوشته به منجر هم باز بودن موفق
|