بزرگ واهمههاي و ترسها
منتقد نگاه
39-لينچ زبان از لينچ
بزرگ واهمههاي و ترسها
نگاه يك در مهندسپور فرهاد كارگرداني كارنامه
دانشگاه در را تئاتر كارگرداني و بازيگري ارشد كارشناسي دوره مهندسپور فرهاد
در مدرس عنوان به تئاتر كارگرداني بر علاوه اكنون هم و است گذرانده مدرس تربيت
از چرمشير محمد كمك به را رستاخيز روز نمايش وي.است تدريس به مشغول دانشگاه همين
با نمايش اين كه است كرده بازخواني لهستاني كووينستكي تادئوش صغراي محشر رمان روي
سيامك ضيايي ، سيدمهرداد ابراهيمي ، حميد اقبالنژاد ، آناهيتا ادبي ، نسيم بازيگري
بهانه همين به.است آمده صحنه به قشقايي تالار در موفق داريوش و معجوني حسن صفري ،
دوم از پس.ميكنيم مرور را مهندسپور حال زمان تا گذشته كارهاي گزارش اين در
در تازهتري هواي و حال روز به روز و گرفت دوبارهاي جان ايران تئاتر خرداد 76 ،
موثري و فعال گروههاي گرفتن شكل شاهد امروز چنانكه شد ، دميده محتضر هنر اين كالبد
تئاتر شاخص چهرههاي از يكي هم مهندسپور فرهاد.هستيم كشورمان تئاتر صحنههاي در
كه آنگونه تا كرد استفاده احسن نحو به طلايي موقعيت اين از كه است كشورمان
به رسيدن براي او البته.باشد داشته حضور تئاتر صحنه در است خود مطلوب و ايدهآل
طور به كه است كرده عبور نشيب و فراز از پر خوان چندين از شكوفايي از مرحله اين
.ميگيرد قرار بررسي مورد مراحل اين مشروح
ديگر نظرمان به و كنيم گفتوگو ادبيات با ميتوانيم كه رسيدهايم نتيجه اين به و
نيست خبري ادبي آثار قدوسيت آن از
آشفته رضا
ميبرد ، تئاتر هنر به خود علاقه و استعداد به پي دانشآموزي سالهاي در مهندسپور
به مشغول دانشآموزي گروههاي در (تئاتر كلوپ) اهواز تربيتي امور در سال 51 در و
مرحله به را متن چندين كارگاهي صورت به آنها.ميشود هنري تجربههاي اولين كسب
و آموزش وقت مسئولين سوي از نمايشها آن بردن صحنه به اجازه كه ميرسانند اجرا
اين البته.ميماند باقي تمام نيمه صورت به هم نمايش چندين و نميشود ، داده پرورش
دوران در كه ميآورد وجود به تئاتر هنر گرفتن جدي براي را لازم زمينه تجربيات
.ميگيرد قرار پايش پيش تازهاي تجربيات دانشجويي
تجربه كسب و دانشجويي دوره
كارگرداني رشته در تحصيل هدف با و سال 63 در تهران دانشگاه به ورود با مهندسپور
شكل بهترين به خود وقت از او.ميشود روبهرو تئاتر مفهوم با جدي بهطور تئاتر
غلامحسين از متن چندين سالها اين در و ميكند ، استفاده تجربه اندوختن براي ممكن
گروهي شبه تشكيل به موفق كه آنهاميكند بازي و كار را...و برشت چخوف ، ساعدي ،
و (ايرلندي ييتس باتلر ويليام) كولين مانند شاخصي كارهاي شدهاند ، دانشگاه محيط در
آن در مهندسپور نظر به.ميرسانند صحنهاي اجراي به را (كرماني ناظرزاده) خواجگان
فعاليتهاي براي بيشتري انگيزه اجتماعي احوالات و سياسي جو به توجه با دوران
ضمن در.دارد وجود كردن كار براي جوان نسل در كمتري انگيزه امروز كه بود دانشجويي
در بيشتري كارگاهي امكانات و فرصت دانشجويان محدودتر تعداد به توجه با دوران آن در
علي.بزنند تازهتري و بيشتر تجربههاي به دست تا ميگرفت قرار دانشجويان اختيار
،(تلويزيون كننده تهيه و هنرپيشه) رضاخاني مهدي ،(تلويزيون و سينما هنرپيشه) دهكردي
،(تئاتر كارگردان و هنرپيشه) لرستاني شهره ،(تئاتر و سينما هنرپيشه) صفايي صادق
دكتر.هستند مهندسپور دورهايهاي هم جمله از...و (راديو) محمدي افسانه
خانم ستاري ، جلال بلوكباشي ، علي عناصري ، جابر سمندريان ، حميد كرماني ، ناظرزاده
و فكري روند بر كه هستند اساتيدي جمله از...و زينليان خانم ميهن ، خانم شهشهاني ،
.بودهاند تاثيرگذار دانشجويي دوران در مهندسپور تجربي
يك نمايش هر در من:ميگويد دوران اين آموختههاي و تجربيات درباره مهندسپور
ياد دارد مدام را چيزي يك آدم اينكه نظرم به.ميدادم قرار آزمايش مورد را تجربه
..است كرده كمك جريانات اين در من به چيزي هر از بيشتر ميگردد ، دنبالش و ميگيرد
اما ميشود اطلاعات از پر مغزمان ميدهند ، ياد را چيزها خيلي دانشگاه در ما به.
از خيلي دليل همين به نميآيد ، كارمان به و نداريم آنها از ادراكي هيچ عمل در
را اطلاعات ميزان ميتوان كه حالي در!"اسفارها يحمل" به ميشوند تبديل دانشجويان
.ميشود بيشتر آنها كارايي عوض در و كرد ، كمتر
واژگان و فني اصطلاحات آنقدر درسي واحد دو يكي كردن پاس از پس كه داشت عادت او
فرا را تازهاي چيز كه شود تقويت وجودش در خوشايند احساس اين تا كند حفظ را فرنگي
به تمركز با و نرود جلوتر حد اين از كه ميشد باعث احساس اين غالبا و است گرفته
.برسد آنها از درستي استنباط
حرفهايگري دوران
(كرماني ناظرزاده نوشته) گودال كنار سرود نمايش با سال 71 در مهندسپور فرهاد
-اكتور.ميكند تجربه را اشيا با بازيگر بين كار و خالي فضاي در نفره دو بازي
از.كرد پيدا ادامه هم گاليله نمايش در فكر اين كه ميكردند كار همديگر با اسپكتال
در.بود اشيا با بازي و بازيگر به اتكاي خالي ، فضاي ايجاد نمايش اين تجربيات جمله
جوان و شدهاند ، گودالي كندن مشغول بدانند بيآنكه پيرمرد و جوان يك نمايش ، اين
در...و ميكنيم كي از ميكنيم ، را اينجا چرا كه ميكند سوال پيرمرد از مدام
روايت را خودش داستان پيرمرد و ميشوند آشنا هم با دو اين پاسخها و پرسش اين خلال
به و رفته تمام نيمه سفري به و كرده شروع را زندگياش باسوال هم خودش كه ميكند
يك واقع در.نميرسد ميخواهد كه چيزي آن به وقت هيچ آدمي كه است رسيده نكته اين
كه ميشوند آشنا هم با گودال اين كنار در وارد تازه آدم يك و خورده شكست آدم
جوان اما بگيرد صورت بنياني تغيير بايد كنونياش وضعيت طرح براي ميكند فكر پيرمرد
به.باشد كوچك و جزيي تغييرات بايد كه ميگويد و ندارد قبول را تفكري چنين اصلا
.است جزء و كل تفكر رويارويي ديگر عبارت
يك هر كه بازيگر با 15 و ميرود (برشت) گاليله متن سراغ به تجربهاش دومين در او
(سال 72) مولوي تالار در عمومي اجراي به را آن ميكنند ، بازي را نقش چندين
به يا شخصيت هر رفتارشناسي روي كه دارد آن بر سعي گاليله با مهندسپور.ميرساند
.برد شخصيتي هر هويت به پي ميتوان ژستوس براساس كه كند تجربه را ژستوس برشت قول
تغيير بدون تا كرد پرهيز زايد و اضافي عناصر ديگر و گريم لباس ، از دليل همين به
به موقعيت ادراك و شخصيتها رفتار بر تكيه با فقط بازيگرها صدا ، و گريم و لباس
.باشند مشغول صحنه در نمايشي شخصيتهاي نقشآفريني
را (كرماني ناظرزاده) "بهمن و نيلبك" نمايشنامه بار سومين براي مهندسپور فرهاد
تجربهاي در بار اين تا ميگيرد دست در فرهنگي ميراث سازمان سفارش به سال 74 در
آواز موسيقي ، از پر كه متن اين.كند اقدام ايراني موزيكال نمايش يك زمينه در تازه
چيز و ميميرد قديمي چيز وقتي كه ميدهد گسترش را ايراني تفكر نوع يك است ، شعر و
كهنه چيز همان روي را خودش سازوكار جديد چيز اين ميشود ، متولد آن جاي به تازهاي
شكل پارادوكسيكال جريان روي كه برگشت يك بهتر عبارت به.ميكند بنا رفته بين از و
از پر قلههايش كه افتادهاند گير تنگهاي در قبيلهاي ;نمايشنامه اين در.ميگيرد
.ميكند تهديد را آنان بهمن ريزش خطر و است برف
تاجيك اختر: عكسها راهبان ، دير نمايش
كمكاري و سكوت دوره
براي و نميدهند نشان مهندسپور به خوشي روي وقت ، هنري مسئولان گاليله اجراي از پس
ميشود ، كشانده دادگاه به جريان كه ميزنند سرباز گروه حقالزحمه دادن از همين
تئاتر اجرايي كار از دست مهندسپور همين براي.نيست بدهكار گوششان مسئولان اما
براي قسمت در 13 را (واينر پيتر) استنطاق نمايشنامه سال 76 در اينكه تا ميكشد
تلقي سالها اين در خود كمكاري دليل تنها را بد شرايط او.ميكند تنظيم تلويزيون
.ميشود كشيده درازا به سال 78 تا دوران اين و ميكند
متون بازخواني دوران
جسارتآميز حركت يك در (نمايشنامهنويس) چرمشير محمد همراهي با مهندسپور
باعث محكم گام همين كه ميدهند قرار بازخواني مورد را شكسپير مكبت نمايشنامه
نمايشنامهنويس - كارگردان دو اين بعدي تجربيات كسب براي شيوهاي چنين يافتن ادامه
.ميشود
عصري در ما:ميگويد است ، همراه جسارت با كه مكبت بازخواني درباره مهندسپور
و بيست اين در بهخصوص داشتهايم ، بزرگ واهمههاي و ترسها آنقدر كه ميكنيم زندگي
متزلزل ، وضعيتهاي در آنقدر و دادهايم ، دست از را زيادي موقعيتهاي اخير سال سه
و.بترسيم ادبيات از كمتر است شده باعث كه گرفتهايم قرار متضاد كاملا و نامطمئن
از ديگر نظرمان به و كنيم گفتوگو ادبيات با ميتوانيم كه رسيدهايم نتيجه اين به
ترس جور يك به باشد ، داشته وجود قدوسيت همچنان اگر.نيست خبري ادبي آثار قدوسيت آن
گذاشتهايم سر پشت را تضاد از پر روزهاي ما.ميشود تبديل نشان و بينام واهمه و
بزرگترين با جا يك ما.برآمدهايم...و نفرت و عشق زندگي ، و مرگ پس از سختي به و
كنار جسماني شرايط سختترين با و ايدهآلها طلاييترين با مشكلات ، و آرمانها
شروع پارادوكسيكال بسيار شرايط در ميتواند كه ساخته آدمي ما از اينها.آمدهايم
كه زد دست رفتارهايي به ميتوان شرايط اين در كردن زندگي و دادن جواب به كند
ما و كرديم برخورد مكبت با سادگي همين با ما نظرم به.باشد غيرمنتظره كاملا
جايگاه از هستيم ، قايل بسياري احترام او براي كه حالي در _ را مقدس و بزرگ شكسپير
تيزاب ;ميگويند آن به مدرنيستها كه است خوبي اصطلاح...آورديم امروز به خودش
ميخواهيم هم ما ميريزد ، چيزي هر روي را تيزاب اين مدرن جهان و!چيزها روي ريختن
ايران در خصوص به ما از خيلي !نه؟ يا ميريزيم هرچيزي روي را تيزاب اين كه ببينيم
فرار همين كه بكنيم فرار مدرن وضعيت و جهان از.بكنيم فرار مدرنيته از ميخواهيم
منتقدين به احترام ضمن كه كرديم سعي ما.است مدرن جهان ساختن يا زدن دامن بيشتر
انجام را گندهاي و شاق كار ما بنابراين.باشيم نداشته نقدها به توجهي اصلا
ميتواند بدش و خوب تاثيرات كوچولو كار همين كه است اين منظورمان و ندادهايم
كه ميگرفت شكل ذرهذره متن تمرينها با همگام.باشد ما بعدي كارهاي دستمايه
نميداني كه اينجاست در خوبياش روش اين.داشتند زيادي نقش متن ايجاد در بازيگران
را اجرايشان اول روز همان از دارند دوست كارگردانها بيشتر.بكني ميخواهي كار چه
جستن لذت و !ميرود كجا به كار كه نميدانيم و ميكنيم عمل برعكس ما اما ببينند ،
!!است بخش لذت كار خيلي.است مهمتر برايمان هرچيزي از
با همزمان فكرش كه سال 79 در آفتاب گروه تشكيل از پس و گام دومين در آنها
از رماني براساس را ديرراهبان نمايشنامه بود ، گرفته شكل سال 78 در مكبت تمرينهاي
اجراي مشابه را رستاخيز روز مهندسپور.دادند قرار بازخواني مورد كاسترو فرايرادو
شكل صحنه وسايل و اشيا از خالي فضايي در و هستند ساده اجرا دو هر چون ميداند مكبت
خطي و ساده بسيار داستاني راهبان دير كه است معتقد آنها تفاوت درباره و.ميگيرند
جهاني جنگ شروع زمان.ميپردازد فرانسه در واقع روستايي در ديري موقعيت به و دارد
از دير سقف روي "است دير يك اين" جمله نوشتن با دارد سعي فوق ما پدر و است دوم
ژرژ پدر مخالفت با كار اين.كند جلوگيري آلماني هواپيماي توسط آنجا بمباران
باعث تابلويي چنين نصب و است دير ساختمان شبيه كارخانه ساختمان چون ميشود روبهرو
.كنند بمباران را آنجا و بشوند كارخانه متوجه آلمانيها شد خواهد
نمايش اجراي به پورياوري فروغ ترجمه صغرا محشر رمان براساس دو آن گام سومين در
تالار در روزها اين و رفت صحنه به فجر تئاتر جشنواره در كه ميرسند رستاخيز روز
توسط لهستان ورشوي در قديمي مبارز نويسنده يك نمايش ، اين در.ميشود اجرا قشقايي
خودش حزب ساختمان جلو شب هشت ساعت امشب كه ميشود توصيه او به همقطارانش از تن دو
..كه ميپردازد خود مرور به و است دودلي دچار موقعيت اين در حالا و بكشد آتش به را
در ما:ميگويد قبلي نمايش دو با آن مقايسه و رستاخيز روز درباره مهندسپور.
مال ميني) اندازهاش كوتاهترين و فشردهترين شكل به داستاني طرح به نمايشها اين
رعايت شخصيتها پرداخت و داستاني طرح در حداقلگرايي و.ميكنيم فكر (داستان شدن
كوچك شخصيتهاي نمايش ، اين در و ميشود حادتر رستاخيز روز در اتفاق ايناست شده
شخصيت كلاسيك تعريف آن از حال عين در و ميآيند بشناسيم ، شخصيت عنوان به بايد كه
.ميشوند دريافت شخصيت عنوان به اما نيست اثري اصلا
شده شروع گاليله از كه است تجربياتي ادامه در پويايي و حركت اين وي گفته بنابه
موسيقي ، لباس ، گريم ، _ مزاحم عناصر حضور از كه دارند آن بر سعي اجرا در آنها.بود
خلاقترين و مهمترين به اتكا با و كنند جلوگيري _ (مكلف) چندگانه بيان معماري ،
هر در حداقلها به رسيدن با كه تئاتري.كنند كار تئاتر بتوانند (بازيگر) تئاتر ركن
تماشاگر با نهايت در و كند حفظ را خود جذابيت و شود واقع تماشاگران پسند مورد چيزي
.سازد برقرار لذتبخش و منطقي ارتباط
فرانكشتين) معصوميت دوران رمان وقت سر گام چهارمين در كه است درصدد آفتاب گروه
آن _ميسازد را آدمي آدم يك هر _ اثر كلي طرح گرفتن با و بروند (آمريكايي مليشلي
بيرون خارجي متون انحصار از آنكه براي ضمن در.بدهند قرار امروزي بازخواني مورد را
است ، ايراني و شد خواهد نوشته شيوه همين به كه را چرمشير متنهاي از يكي بيايند ،
.كرد خواهند اجرا
منتقد نگاه
نمايشنامهنويس چوبك
محمودي حسن
نمايشنامه دارد ، مجزا نمايشنامه دو كوتاهش ، قصههاي مجموعه ميان در چوبك صادق
پنجاه هفتخط ، نمايشنامه.شد منتشر سال 1344 در "قبر اول روز" كتاب در "هفتخط"
در چوبك ، مستقل نمايشنامه ديگر ،"لاستيكي توپ".دارد بر در را كتاب اين از صفحه
.است شده منتشر صفحه در 74 سال 1328 در "بود مرده لوطيش كه انتري" كتاب
متعارف ساختار از كه هستند متوسطي نمايشنامههاي چوبك ، كوتاه نمايشنامههاي دو هر
درجه عبارتي به و متوسط قصههاي رديف در نمايشنامه دو اين.برخوردارند رئاليستي و
و جسارت از نيز مضمون ، و درونمايه لحاظ بهميگيرند قرار ساختار لحاظ به چوبك دوم
قصههاي شخصيتهاي دل از نمايش ، دو هر شخصيتهاي نيستند ، برخوردار آنچناني ابداع
حد در و نيستند برخوردار نيز چناني آن عمق از شخصيتها اين آمدهاند ، بيرون چوبك
نمايشنامههاي نوشتاري شيوه.ميمانند باقي او قصههاي شخصيتهاي از برگرداني
نمايشنامهها ، اين در.است برخوردار كمتري اهميت درجه از قصههايش ، به نسبت چوبك ،
قوي توصيفي زبان شاهد نه و است خبري چوبك قصههاي آدمهاي قدرتمند زبان از نه
نقش نمايشنامهها ، پردههاي ابتداي در بيشتر چوبك ، قصههاي توصيفي زبان.هستيم
يك لازمه كه آنچناني تامل و دقت از كه دارند عهده به را نمايش فضاي و صحنه توصيف
بيشتر نمايشنامهها اين گفت ميتوان كه گونهاي به.نيستند برخوردار است نمايشنامه
صحنهاي اجراي به آنها ، نگارش زمان در نويسنده اينكه تا شدهاند نوشته خواندن براي
از آثارش جنبههاي ديگر به نسبت چوبك قصههاي زبان حتم به.باشد انديشيده نيز
ذهن از وقتي خصوص به زبان ايناست معاصر ايراني قصه براي دستاوردها مهمترين
و دقت از ميآيد بيرون بگومگويشان در آنان دهان از يا و ميشود تراويده شخصيتها
دقت چنان آن شاهد چوبك ، نمايشنامههاي در.هستند برخوردار بيشتري درخور ارزش
و نمايشي ساختار نظر از.نيستيم شخصيتها گفتار كارگيري به در نويسنده خلاقانه
برجستهاي آنچنان آثار چوبك ، نمايشنامههاي نمايشي ، عوامل كارگيري به چگونگي
عنصري با مواجهه در انتها در چوبك ، مستقل نمايشنامه دو در توطئه و طرح نيستند
.درميآيد ضعيفي شكل به طنزآميز
توپ.است شده منتشر سال 1344 در هفتخط و سال 1328 در "لاستيكي توپ" نمايشنامه
به نسبت است ، نمايشنامهنويسي زمينه در نويسندهاش تجربه نخستين كه لاستيكي
اثر يك حد در را آن ميتوان و است برخوردار قويتري ساختار از هفتخط نمايشنامه
اثري هفتخط نمايشنامه اما آورد ، شمار به نمايشي عوامل تمام رعايت با متوسط
روز" مجموعه در كه افولي.است موضوع جهت از هم و ساختار لحاظ به هم كماهميتتر
مقايسه در ميشود ، ديده "بود مرده لوطيش كه انتري" مجموعه به نسبت "قبر اول
از كه گونهاي به.ميخورد چشم به نيز هفتخط نمايشنامه با لاستيكي توپ نمايشنامه
مسلم آنچه.برد نام ميتوان دقت عدم و شتابزدگي سر از تجربههايي عنوان به هفتخط
آنچناني اعتبار درجه از فارسي نمايشنامهنويسي روند در چوبك نمايشنامههاي است
و نگاه با معاصر ايراني قصه مانند به نيز معاصر ايراني نمايشنامهنيستند برخوردار
به ترجمه طريق از بار نخستين براي ايرانيان.است شده نوشته آن غربي شكل از تقليد
.شدند آشنا آن امروزي شكل به نمايشنامه با مولير آثار ترجمه با خصوص
.ميگيرد پا ايران در غرب تاثير تحت قاجاريه دوره اواخر از نمايشنامهنويسي
در تازهاي روح اروپايي ، نمايشنامههاي و اروپا جامعه با ايراني جامعه آشنايي
با آنان آشنايي و اروپا به ايراني گروههاي سفر.ميدمد ايران نمايشنامهنويسي
نخستين از.شد موجب فارسي نمايشنامهنويسي روند در را جدي تحولي غربي ، نمايش
فتحعلي ميرزا به بايد نوشتند تاملي درخور آثار كه فارسي نمايشنامهنويسان
رضا ،(1277- 1304) مقدم حسن تبريزي ، آقا ميرزا ،(ش._ه تا 1295 1228) آخوندزاده
در.كرد اشاره عشقي ميرزاده محمدرضا سيد و كرمانشاهي ميرسيفالدين ،(شهزاد) كمال
نامدار ، احمد دكتر شيباني ، عنايت حجازي ، محمد چون نويسندگاني بعدي ، دورههاي
نمايشنامههايي شفا شجاعالدين نصر ، سيدعلي آيتي ، عبدالحسين مستعان ، حسينقلي
صادق دوره ، اين در.بخشيدند سرعت را فارسي نمايشنامهنويسي روبهرشد روند و نوشتند
چناني آن ارزش از او داستاني آثار به نسبت كه نوشت نمايشنامه چند نيز هدايت
ضعيفي نسبتا آثار زمان ، آن تامل قابل نمايشنامههاي به نسبت و نيستند برخوردار
(1312) "مازيار" ،(1309) "ساسان دختر پروين":از عبارتاند نمايشنامهها اين.هستند
.(1325) "آفرينش افسانه" ،
آثار آنها ، انتشار از قبل كه شدهاند نوشته حالي در نمايشنامهها اين
منتشر نوشين عبدالحسين نفيسي ، سعيد بهروز ، ذبيح مقدم ، حسن چون نمايشنامهنويساني
روند كه ميكند منتشر را خود نمايشنامههاي دورهاي ، در چوبك صادق.شدهاند
يكي گفت ميتوان و شده برخوردار توجهي قابل سرعت از معاصر فارسي نمايشنامهنويسي
نسل اين ميان از.دارد خود بطن در را نمايشنامهنويسي نسلهاي تاملترين قابل از
بيژن فرسي ، بهمن اكبررادي ، بيضايي ، بهرام علينصيريان ، ساعدي ، غلامحسين به ميتوان
قصهنويسان ميان در.كرد اشاره خلج اسماعيل و نعلبنديان عباس يلفاني ، محسن مفيد ،
عنوان به صادقي بهرام و چوبك صادق هدايت ، صادق از ميتوان ايراني اول طراز
.داشتهاند ناموفقي تجربههاي نمايشنامهنويسي ، زمينه در كه برد نام نويسندگاني
هدايت آثار ميان در "ساسان دختر پروين" و "آفرينش افسانه" ،"مازيار" نمايشنامههاي
اعتبار مدد به تنها و نيستند برخوردار ساختار لحاظ به چناني آن جايگاه از
اين در نهفته انديشه.ماندهاند باقي يادها در امروز به تا نويسندهشان
به آنها فراموشي از كه است چيزي آن هدايت ، جهانبيني مطالعه جهت به نمايشنامهها
در ماندگاري شانس جهت اين از هدايت نمايشنامههاي اگر.است كرده جلوگيري زمان دست
اتكايي نقطه آنچنان چوبك ، صادق نمايشنامههاي كردهاند ، پيدا را ادبيات تاريخ
شد ، اشاره كه همانگونه.نميشوند محسوب نويسنده اين جهانبيني بيشتر مطالعه براي
به چوبك ، آثار از توجه قابل چندان نه تقليدي آنها مضمون و نمايشنامهها اين اشخاص
در تازهتري نكات به آنها ، روي بر مطالعه و شناخت مدد به نميتوان و ميروند شمار
صادقي بهرام همچون ديگري پيشتاز قصهنويس مورد در نكته اين.يافت دست چوبك مورد
در نمايش" نام به كوتاهي نمايشنامه صادقي ، كوتاه قصههاي ميان در.ميكند صدق نيز
نسبت موفقي نمايشنامه نه و است صادقي داستانهاي قوت به نه كه دارد وجود "پرده دو
.است فارسي موفق نمايشنامههاي به
39-لينچ زبان از لينچ
كافكا برادرم
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
چه آن از كه خاص شرايطي در مردي:كافكاست "محاكمه" در.ك جوزف مثل نوعي به هنري *
.است هراسان و گيج آمده ، پيش برايش
.نميآورد در سر آن از اصلا ولي ميافتد ، اتفاقي دارد كه است مطمئن كاملا هنري
حتي.كند لمس و درك را آن دارد سعي چون ميكند ، نگاه دقيق خيلي خيلي را چيزي هر او
قرار ديدش معرض در كه خاطر اين به فقط ميشود ، دقيق هم كلوچه دور بسته آن گوشه در
زاويه در آنطور بسته آن تا نشسته آنجا چرا اصلا كه ميرود فرو فكر به و گرفته ،
كليدي ولي نترساند ، را او اينها شايد.ناآشناست و تازه چيز همه.بگيرد قرار نگاهش
.باشد آن در سرنخي شايد.كرد توجه چيزي هر به بايد.ميدهد خبر چيزي از كه است
تفاوتي چندان داخلي و خارجي فضاهاي بين ،"كلهپاككني مرد" در كه ميرسد نظر به *
معلوم پنجره از كه چشماندازي.ميشود بارزتر "پيكز تويين" در بعدها كه چيزي ;نيست
دارند ، فرق هم با خارج و داخل در چه اگر هم صداها و است آجري ديوارهاي است ،
شدن كم از ميكند حس آدم.بيرون دنياي كه دارد سروصدا همانقدر هم هنري آپارتمان
...تكرار جور يك.نيست خبري سروصدا
جريان آن در مختلف اتفاقات كلي و است ميان در صنعت پاي هم بار اين خوب بله ، .فشار
هرچند من ، ديد از ولي.ميشنويم را صدايش فقط كه ناديدني چيزهاي كلي دارد ،
;است دنجي نسبتا جاي ميكند ، درست مبهم و عجيب عذاب و رنج كلي برايش هنري آپارتمان
خب ، ولي نميشود ، كم هنري اضطراب و تشويش كه است درست.هنري اتاق مخصوصا ميداني ،
من.است آپارتمان خاصيت دادن ، قرار فشار تحت ميداني ، .نميشود كم هم بقيه مال
كه اين با.دارم دوست حال ، و حس همين القاي خاطر به را هيچكاك "عقبي پنجره" فيلم
را فضا آن و باشم اتاق آن در دارم دوست بيفتد ، آنجا است قرار اتفاقاتي چه ميدانم
.كنم استشمام را بويش ميتوانم انگار.كنم تجربه
|