ندارد وجود بيرون ديگر
رئيسجمهوري سياسي مشاور تاجيك ، محمدرضا با گفتوگو
يوسفي مجيد
كرديم نظاره خود چشم رابا زمان رفتن و
مانديم زمان در ما مواقع از بسياري در
در داديم دست از را "ما" و مانديم "من" بوديمدر شاهد را رفتن و مانديم راه در
كرديم فراموش را واقعيتها و مانديم "واقعه"
سرعت به كنند ، آفريني نقش "كليد" مثابه به مانتوانند سنتي مرجع گروههاي چنانچه
شدن راديكاليزه"نام به پديدهاي چنانچه شد
خواهند مشكل از جزيي و "قفل" به تبديل
جمعي برنامهدار و مقاومت هويتهاي نشود ، تدبير سريعا
"اجتماعي اعتراضهاي خصلت
گرفت خواهند شكل ميكشند چالش به را نظام كليت كه
فرايندي و ميگيرد شكل چگونه دارد كه ماهيتي براساس ايران آينده ميكنيد احساس&
سياسياي نظام چه گردد؟ نتيجهاي چه به منجر داده روي اخير سال چند طي در كه
باشد؟ داشته بيشتري تطابق ما روحي و اقليمي ذهني ، دنياي با ميتواند
كه چيزهايي آن در ملفوف و پيچيده است رازي آينده كه بگويم بدهيد اجاره نخست
را آينده از تصويري نميتواند كس هيچ":بود گفته هابز زماني.گرفتهايم خو بدانان
و تصاوير از ما حال ، عين در.نيست آينده امروز ، كه چرا باشد ، داشته خود انديشه در
اليا از آزاد قرائتي با ".ميپرورانيم را آيندهاي خود ، گذشته برداشتهاي
به ميتوانيم اما كنيم ، پيشبيني را آينده نميتوانيم ما ILya Prigogine پريگوجين
البته ، .نشدهاند مستند كه است چيزهايي طبيعت آينده زيرا رسانيم ياري آن گرفتن شكل
و آرميده ما از يك هر دستان در زيادي گستره در لكن ندارد ، بستگي ما به تنها آينده
آينده ، به نگريستن بنابراين ، .است گرفته شكل انسان نوع كنشهاي از مجموعهاي توسط
چرا است ضروريجذاب و وسوسهانگيز هم و است ضروري هم باشد ، دشوار كه هم اندازه هر
عدم از بهتر (آيندهنگري براي) اندك كوششي و تلاش حتي كه زيادند قدر آن خطرات كه
درگير و كنجكاو بشري ، موجودات ما زيرا است ، جذاب و وسوسهانگيز.است تكاپو و تلاش
كه است كساني آن از تنها آينده بالمال ، .هستيم چالشها مجذوب و احساسات
تحول و تغيير هنگامههاي در كه را كساني تاريخ.هستند "آيندهساز" و "آيندهشناس"
.نمود خواهد اسير خود جزميت تاروپود در را آنان و كرد خواهد فراموش ندارند ، حضور آن
خود آينده آفرينش يا و خود "آينده" به ورود آستانه در ايراني ، جامعه بيترديد ،
شد ، خواهد ظاهر سويهاي و درونمايه هيبت ، صورت ، چه با "آينده" اين اينكه اما ، .است
تدبيرپردازي و تصميمسازي قدرت و استعداد و آگاهي به معطوف اراده و انديشه گرو در
تدبير چگونگي در ايراني ، جامعه و انسان آينده ديگر ، بيان به.است امروز نسل
.ميزيد آن متن و بطن در امروز كه است نهفته دورانگذاري
هنگامه در ديگر بار يك كنوني ، شرايط در ايراني ، جامعه كه دارد ترديد كسي كمتر
سو ، يك از ما ، انقلاب - پسا جامعه.ميبرد سر به تاريخي گسترده و ژرف تحول و تغيير
و مشروطه- پسا دگرسازيهاي و دگرشدگيها دگرگونيها ، تجربه - باز حال در
.است گذشته دورانهاي تمامي با متفاوت و بديع بس شرايطي تجربه حال در ديگر ، جانب از
تاريخي گسستهاي و پيوستها تمايزها ، و هماننديها اين كردن برجسته پرتو در صرفا
.نمود ترسيم "ايرانيان مطلوب سياسي نظام" از تصويري ميتوان كه است
را ما بتواند كه بسازيم حالمان فراخور به آيندهاي ميتوانيم الگويي چه با&
دهد؟ نجات
شرايط از مشخص تحليلي بايد.كنيم حاصل خود آينده و حال از واقعي دركي بايد نخست
شرايط اداره و تدبير به قادر چنانچه كه بدانيم و باشيم داشته خود جامعه مشخص
همه چنانچه ;شد خواهيم استبداد شاخه هزار گاو اسير دوباره باز نشويم ، كنوني متلاطم
همه جنگ" وضعيت اسير ندهيم ، قرار (قانون) "كلمه يك" گرو در را "آزادي" جمله از چيز
پيش" مناسبات چنبره از را خود "ورزي سياست" و "سياست" چنانچه ;شد خواهيم "همه عليه
جامعه ، عمومي سپهر كردن عرفي سوي به گرايش نرهانيم ، "قانون از پيش" و "سياست از
همراه بيروني و دروني تغييرات با ما نخبگان تدبير چنانچه ;شد خواهد مسلط گرايشي
و شرايطگذار اين در چنانچه ;شد خواهيم زمانه مخرب و حائل گردابهاي اسير نگردد ،
و بروز نگماريم ، همت جامعه هنجاري و معرفتي فرهنگي ، زيرساختهاي مهندسي به گذر
را...و سياسي فرهنگي ، اجتماعي ، گوناگون ناسازههاي و آنوميها و شكافها ظهور
حاكم مناسبات به و "سياستمان حوزه" بر حاكم فضاي به چنانچه ; بود خواهيم نظارهگر
رقابتهاي نبخشيم ، ساماني و قاعده و منطق ،"سياسيمان چالشهاي و بازيهاي" بر
پارهاي وجود لوث از را جامعه ساحت چنانچه ;شد خواهند سياسي تنفر به تبديل سياسي
نظام مقبوليت حصارهاي فروپاشي نگردانيم ، پاك "آقازادگان" و "نخبگان" اصطلاح به از
نهفته مردمي استعدادهاي و جامعه در نهفته ظرفيتهاي از چنانچه ;بود خواهيم شاهد را
را مشاركت بحران بروز و نظام از مردم جدايي نبريم ، را بهينه بهره انقلاب اين پس در
از كه نكنيم تلاش و نگيريم جدي را خود اصلاحي جنبش چنانچه ;بود خواهيم نظارهگر
سرخوردگي دهيم ، دست به آن از كارآمد و عملياتي تعريفي و كنيم گذر "عمق" به "سطح"
گروههاي چنانچه ;بود خواهد طبيعي و بديهي امري نظام ، اصلاحپذيري به نسبت مردم
و "قفل" به تبديل سرعت به كنند ، آفريني نقش "كليد" مثابه به نتوانند ما ، سنتي مرجع
اعتراضهاي خصلت شدن راديكاليزه" نام به پديدهاي چنانچه ;شد خواهند مشكل از جزيي
را نظام كليت كه جمعي برنامهدار و مقاومت هويتهاي نشود ، تدبير سريعا "اجتماعي
فزايندهاي طور به ما نظام چنانچه بالاخره ، و ;گرفت خواهند شكل ميكشند ، چالش به
و "شكافها" چنانچه باشد ، "بحرانزي و بحرانزا" نظام يك به شدن تبديل حال در
فاقد چنانچه كنند ، نما و نشو جامعه در گوناگون ي"بيهنجاريها و ناهنجاريها"
،"اقتصاد" ،"فرهنگ" ،"سياست" عرصه در مدون و مشخص هاي"راهبرد" و "رهيافتها"
فاقد بالمال ، و نكنيم فكر "آينده" به چندان چنانچه باشيم ، ..و "اجتماعي"
كالاهاي بازتوليد و توليد از چنانچه باشيم ، آتي متحول شرايط به ناظر برنامهاي
قدرت ميكروفيزيك از چنانچه شويم ، غافل خود جوان نسل براي ارزشي و معرفتي و فرهنگي
از زمخت و ناكارآمد چهرهاي چنانچه شويم ، متوسل قدرت ماكروفيزيك به و گرفته فاصله
سازواره و منطقي رابطهاي ايجاد در چنانچه بگذاريم ، نمايش به سياست و دين امتزاج
.برد نخواهيم جايي به ره...چنانچه و نگرديم ، موفق چندان "مدرن" و "سنت" ميان
و عبور موجود شرايط از ميتوان كه است خودآگاهي و آگاهي شناخت ، اين پرتو در صرفا
و مشخص برنامه براساس ميبايد گذر اين بيترديد ، امايافت دست مطلوب شرايط به
وضعيت از رهايي كلام ، يك در.باشد لازم سازوكارهاي تمهيد و آينده از شفاف تصويري
ممكن ايراني "انديشنده من" اقتدار و آگاهي به معطوف اراده سايه در جز موجود ،
.نميگردد
امكان جهاني مقياس در امروز كه كنيم عمل ميتوانستيم چگونه اخير دهه دو در &
دهيم؟ كاهش اين از بيش را جهاني آسيبرسانيهاي
ضروري و لازم گذشته نقد آينده ، به عبور براي كه نيست پوشيده انديشه صاحب هيچ بر
در بيترديد.است عميق و جدي مباحث مستلزم امر اين كه ميكنيد تصديق اما.مينمايد
و فراز بسياري در و كرديم تهديد به تبديل را زيادي فرصتهاي ما گذشته دهه دو
در ما مواقع از بسياري در نداشتيم ، بهنگام حضوري خود جهان و خود جامعه فرودهاي
شاهد را رفتن و مانديم راه در ;كرديم نظاره خود چشم با را زمان رفتن و مانديم زمان
را واقعيتها و مانديم "واقعه" در ;داديم دست از را "ما" و مانديم "من" در ;بوديم
ديگر ، مواقع پارهاي در.كرديم رها را خوديها و مانديم "خود" در و ;كرديم فراموش
مردماني ;شب گاه بيدارگران همچون.ميشكفتيم دي به كه بوديم بهار نابهنگام آن ما
"مابعد" و ها"ماقبل" جنس از ;بيقرار هاي"دمك" جنس از ;گريز در هاي"لحظه" جنس از
چنانچه باشند ، ما آينده راه چراغ ميتوانند اينها تمامي اما.كرديم عمل دور هاي
و كرد عبور سريع گذشته از بايد باشيم ، داشته دست در را چراغي چنين بخواهيم اساسا
.دوخت دوردست افقهاي به را نگاهها
نماييد؟ تشريح را دلايلتان ميبينيد؟ مساعد و مطلوب را ايران آينده اندازه چه تا&
آينده براي آلترناتيو يك فقط من نظر از.ميدهم ترجيح " ديدن" بر را "ساختن" من
تا كنيم اراده بايد موافقيد ، من با باور اين در اگر.بهتر آينده:دارد وجود ايران
.يابد تحقق مهم اين
طور به دور آيندههاي براي كشوري كلان برنامههاي در دليل چه به شما نظر به&
ندارد برنامهاي آينده به نسبت كه جامعهاي آيا.نميشود دقيقي برنامهريزي محسوس
زندگي جزيرهاي گونهاي به و آورد دوام يكم و بيست قرن در آينده جهان در ميتواند
كند؟
مثلا) مدت ميان و مدت كوتاه برنامههاي بر ما برنامهريزي دستگاه تمركز ظاهرا
خوب اگر هم سطح اين در كه دارم اعتقاد من.است (ساله و 5 برنامههاي 4 قالب در
وجه هيچ به بيان اين با اما.بود خواهد راهگشا زيادي حدود تا شود برنامهريزي
آن از آينده كه ندارم ترديدي.كنم نفي را درازمدت برنامهريزي لزوم نميخواهم
لذا.ميكنند مهار تدبير مهميز به را آن سركش روح اكنون هم از كه بود خواهد كساني
به علمي و حرفهاي صورت به بايد سازمانهايي و گروهها كه هستم باور اين بر شديدا
و تهديدات با مقابله و مواجهه چگونگي اكنون هم از و پرداخته آينده تحولات پيشبيني
ضرورت اين طرح به بارها و بارها اينجانب ، حداقل.نمايند ترسيم را آن فرصتهاي
.شود حاصل عنايتي اميدوارم و پرداختهام
مشكلات و صحيح ، مديريت عدم اشتغال ، معضل جمعيت ، بيرويه رشد با ميرسد نظر به&
بودن سيال به توجه با شويم ، مواجه جدي مشكلاتي با آينده در مملكتي نظام در ساختاري
با را آينده ميتوانيم چگونه جهاني عرصه در تكنولوژي و فنون نوآوري و جامعه
كنيم؟ تنظيم جهاني واقعيتهاي
ايراني ، جامعه و انسان تحولات و تغيير تدبير كرديد ، اشاره نيز شما كه گونه همان
گستردهتر ، و ژرفتر تحول يك بطن و متن در تغييرات اين كه ميگردد ممكن زماني تنها
كه معتقدند بسياري.گيرد قرار مطالعه مورد آن (جهاني) فراملي محيط تغيير يعني
به بشري ، امروز نسل.است گرفته قرار شگرف و بزرگ تحولي آستانه در بشري جامعه
كنوني ، شرايط شايد.است خويش محيطي و عصري تحول و تغيير ناظر محسوس و شفاف گونهاي
آستانه در ما":كنوني شرايط در كه مييابد ياسپرس گفته اين در را خود بيان بهترين
.است شده نزديك هم به جهان.ندارد وجود بيرون ديگر.داريم قرار بزرگي تاريخي تحول
تمامي.است گرفته روييدن تازه فرصتهاي و تهديدات فضا اين درداريم واحد زمين يك
".است (ملي نه و) بشري ما ، فعلي موفقيت.دارد جهاني صبغه ما ضروري مسائل
آستانه در و گذار دوران يك متن و بطن در نيز ، امروز جهاني جامعه ديگر ، بيان به
جنگ دوران مسلط ايده.ميبرد سر به بيبديل و بديع هاي"پروژه" و ها"پروسه" تجربه
ايده به را خود جاي اندك اندك بود ، يافته تبلور "رويايي و برخورد" قالب در كه سرد
به شدن تبديل گذر در "همگرايي و چندپارگي".ميدهد "اتصال و ارتباط" بر مبتني
و نماد مثابه به) ديوار.است جهان (پارگي دو) تقسيم جاي به امروز ، جهان برتر ويگي
به) معاهده ;(مسلط گفتمان عنوان به) سختافزاري رويكرد ;(سرد جنگ مسلط انگاره
بطن و متن در كدام هر (قدرت مسلط چهره عنوان به) ملت - دولت و (تعريفگر سند عنوان
و معامله و تبادل ; نرمافزاري رويكرد ; "جهانگستر شبكه" با جايگزيني فرايند يك
.هستند (قدرت ميكروفيزيك) بازار و افراد
داده قرار تاريخي "سرمشق" يك مقابل در را امروز انسان فوق ، گسترده و ژرف تحولات
...و "بازگشتها" و "گشتها" ،"پيوستها" و ،"گشايشها" و " انسدادها" از سرشار كه
توليد ، عامل مهمترين به اطلاعاتي فناوري امروز ، دنياي در اينكه ، رغم بهاست
اين ليكن ، است ، شده تبديل جهاني بازارهاي در حضور و اقتصادي رشد رقابتپذيري ،
و متعدد بازيگران و جهانگرا گريز ، مركز نيروهاي به بخشيدن قوت رهگذر از فناوري
به قلمروي ، سياسي مرزهاي چالشطلبي به ابزارهاي مهمترين چهره در و ديگر ، متنوع
سوي از.است شده ظاهر ملي ، حاكميت بردن تحليل همچنين و ملت - دولت حاشيهراني ،
از مجموعهاي عنوان به ،"اطلاعات انقلاب" نام به پديدهاي كه حالي در ديگر ،
اطلاعات مبادله و انتقال جهت آنها از كه ميگردد تلقي ارتباطي تكنيكهاي و ابزارها
اطلاعات و پيامها محتواي است اهميت حائز آنچه بالمال ، و ميشود استفاده نمادها و
و جابهجايي يك برانگيزنده و شاخص عنوان به همچنين پديده اين اما است ، شده مبادله
عنوان به نه اطلاعات انقلاب اخير چشمانداز اين در نوين ، فرهنگي و تمدني تحول
نظامهاي كه ميشود برداشت جديد تمدن و فرهنگ يك كانوني عنصر عنوان به بلكه ابزار ،
همراه به را خود خاص تاريخ فلسفه و جهانبيني رفتاري ، الگوهاي ساختارها ، ارزشي ،
.دارد
ايراني جامعه ابعاد تمامي بر شگرف و بديع پديدههاي اين كه نيست پوشيده كسي بر
خواهند سلب ما نخبگان از را تدبيرپردازي و تصميمسازي امكان و ميگذارد ژرف تاثير
و دراندازيم نو طرحي اكنون هم از كه هستيم آن نيازمند شديدا ما بالمال ، .كرد
گونهاي به را نظام بروندادهاي و دروندادها فرآيندها ، كاركردها ، نقش ، ساختار ،
داشته را جهاني محيط متحول شرايط با تطابق و انعطافپذيري استعداد كه دهيم سامان
.باشند
|