انقلاب لحظه تا اصلاح اميد
نصيحتالملوك سنت تداوم
10_ زندگي يك بسط و قبض
19_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
انقلاب لحظه تا اصلاح اميد
نراقي احسان دكتر با گفتوگو
او سوي از شدهام بازجويي روزي خود كه منكرديم عصباني را پيرمرد:قوچاني محمد
و گذارديم انگشت بودنش چپ ضد بر وقتي يكبار.شد عصباني دوبارشدم خوانده بازجو
.خواندم سياستمدار باشد روشنفكر آنكه از بيش را او كه هنگامي ديگر بار
شهرامكي و نبوي ابراهيم با گفتوگو قالب در كتاب دو اخير سالهاي در نراقي احسان
از او مشهور خاطرات كنار در اينها و است بيوگرافي نوعي كتاب دو هر.است كرده منتشر
اين وجود با.ميدهند تشكيل را توجه جالب سهگانهاي اوين زندان تا شاه كاخ
اشراقي عليرضا اتفاق به گفتوگو اين در.اينهاست از بيش نراقي احسان شخصيت پيچيدگي
.كنيم آشكار را پيچيدگي اين از اندكي كوشيدهايم
درباره اين از بيش بايد ميكرد گمان.شد آرام پيرمرد دوباره گفتوگو پايان از پس
ميرسيد نظر به راضي اندازهاي تا مصاحبه پايان در اما.ميكرديم صحبت كتابهايش
.كنم اضافه كتابم تازه چاپ به را مصاحبه اين ميخواهم گفت كه
* * *
افراد كه گفتيد سخن تصويري از شما ميكرديم صحبت هم با ما كه الان همين:اشراقي
نقل راسل از را جملهاي.كنند توجيه را آن و بسازند خودشان براي دارند دوست
از برگرفته ميكنند دفاع آن از افراد كه تئوريهايي بعضا ميگويد راسل.ميكنند
شخصيتي شماكنند توجيه را خودشان شخصيت دارند دوست چون.است خودشان شخصيت
هر به اصلاحات از طرفداري كه دارم قبول.هستيد اصلاحات از طرفداري به شناختهشده
شما طرفداري نميكنيد گمان اما باشد داشته بنمايههايي و تئوريها ميتواند نحوي
ممكن كه عملي هرگونه از خودش شخصيت در نراقي احسان كه است دليل اين به اصلاحات از
.بپذيرد را اين نميتواند روحا و است گريزان و فراري باشد ساختارشكن و ويرانگر است
چه تو شود انقلاب اگر پرسيدند ، او از.ميكنم نقل راسل برتراند از را ديگري جمله
عليه دليل همين به پس پرسيدند.ميشوم قايم تخت زير ميروم من گفت ميكني؟ كار
بروم كه دليل همين به فقط نه ، گفت ميكني دفاع اصلاحات از و مينويسي مطلب انقلاب
.شوم قايم تخت زير
.نيست محافظهكاري مزاج مزاجم ، بنده.نيست چيزي چنين
نميكنيد؟ توجيه را خودتان كه هستيد مطمئن يعني *
تلفن من به شخصي.نميكنم را چيز هيچ ملاحظه من كه است اين نشانه من كتاب آخرين
ولي دارم حرفها خيلي گفت داريد؟ كار چه گفتم.ببينم را شما ميخواهم من گفت و كرد
قبلا كه حرفهايي اين و مانديد زنده چطور تاكنون شما كه است اين اساسيام حرف يك
در من ، بقاء گفتم.است جامعه مسير خلاف.نيست خيليها ذوق مطابق ميزني ، حالا زدي ،
و بگويم را ميرسم آن به كه حقيقتي و است تصورم در كه را چيزي آن كه است اين زندگي
سالگي در 20.بودم تند بسيار جوانان جزو جواني ، در بنده.نميكنم را هيچكس ملاحظه
بورژوازي دانشگاه يك.نداشتند وجود اصلا چپيها دست ژنو دانشگاه در.رفتم ژنو به
اين من ولي.چپي انقلابي ، تندروان ، گروه ميگفتند كه كردم درست گروهي آنجا من.بود
.پيوستند گروه اين به افرادي و كردم ايجاد را
شاه با هم كه مردي.ميدانند ايران تاليران را نراقي احسان بعضا چرا پس *
ميتواند اسلامي جمهوري با هم است ، دوست فرح با هم كند ، گفتوگو ميتواند
شخصيت يك حال عين در و كند كمك جهان در دموكراسياش پيشبرد به و بكند لابيهايي
با ميتواند اينها همه هست ، هم غربي چهرههاي و يونسكو طرف از مثلا شده پذيرفته
شود؟ جمع هم
و تعين اهل تاليران.دارد بالاتر مزيت يك تاليران از نراقي احسانميتواند بله
مرا دادگاه حكم كه است كافي شما.بود پول اهل كلان ، ثروت.بود مجلل زندگي تعيش
فشار من به وقتهايي يك وقتي شديدا و نبودم پول و مقام دنبال بنده.بخوانيد
پليس كه چيزي آن.نبودم هم حزبي با و نميشوم ميگفتم بشوم ، وزير من كه ميآوردند
تا چپترين دنيا ، پليسهاي تمام.شماست گروه.نيست شما افكار مياندازد وحشت به را
آن از.ميترسند بياورد را موضوع آن كه جرياني از نميترسند ، شخص يك از راستترين
.ميترسند شود جانشين است ممكن كه چيزي
.نبوديد جريانساز پس *
.نبودم خاصي سياسي جريان سازنده من
فكري؟ جريان و *
امنيتي دستگاههاي ميشود تشكيل حزبي و جريان اينكه محض به ديدم اينكه براي.نه
شدند ، اعدام كه نفري آن 600 آمد ، توده حزب به كه شكستي آن.ميكنند رخنه آن در
.ميدهد باد به را نفر ميكند ، 600 خيانت نفر يك.بود درس بزرگترين من براي
هم ، محرمانهترينشان.نيستند اطمينان قابل و آسيبپذيرند سازمانها بنابراين
دوري سازمان و حزب از سالگي 23_ سن24 از دوره آن از كه است اين.نيستند
.ميكردم
تاريخي كتاب تاكنون 3 شما."حكايتها آن" اخيرتان كتاب به برگرديم بدهيد اجازه*
تا شاه كاخ از" كتاب اوليننوشتيد است ايران معاصر تاريخ بازگفت حقيقت در كه
كتاب.حكايتهاست آن آخري و نبوي ابراهيم با مصاحبه يك هم بعدا بود ، "اوين زندان
دو.بود شما روايتهاي مشخصا شد ترجمه فارسي به بعد و بود خودتان نوشتار كه اول
.است كتاب دو اين ميان افتراقي وجه كه ميرسد نظر به.است شفاهي تاريخ بعدي كتاب
و دارد جريان آن در سيال گفتوگويي حال عين در و است منسجمتر كتابي اول ، كتاب
.نيست اينگونه آخرتان كتاب.ميشود مشاهده گفتوگو آن درون در زندگي و تحرك احساس
تاريخ در بايد كه گفتاري جنبه آن و دارد متصلبتري و خشك حالت كه ميشود احساس
چرا؟.نشده رعايت آن در چندان باشد شفاهي
من به ايران از نبوي ابراهيم.دارد محيط به و روابط جريانات ، به بستگي مسايل اين
جا همين گفتم و ما منزل آمد.بيا گفتم.كنم مصاحبه شما با ميخواهم گفت و زد زنگ
طبيعي خيلي و ميكرديم صحبت هم با ميآمد شب آخر شبها.باشيم همديگر با و بمان
از بعد بخواهم من اگر الان ديدم رفت ، او اينكه از بعد.نبود تحقيقي هيچ فرصت و بود
كه است بهتر بدهم ، ادامه شيوه همان به كه نيست حق بنويسم ديگري كتاب كتاب ، اين
مدرسهاي بچه مثل.كنم منعكس را آنها دارم ، اعتماد آن به درستي به كه مهمي مسايل
سريع مطالعاتم.كنم دقيقتر را كارم كردم فكر ميكند ، بهتر را درسش سال به سال كه
ترتيب اين به است مناسب كه ديدم كردم فكر مدتها.باشد متعادل و مستند بلكه نباشد ،
هيچ بدون همينطور اينكه تا كنند درك را آن مستند و درست جوانان كه كنم عمل
.باشد مطالعهاي
مصاحبه موضوع يا مصاحبهگر آن از پرسشها و بود شما از دغدغهها حقيقت در يعني *
.بوديد كرده تعيين شما را
كه را اينهايي گفتم بوديم ، نوشته قبلا آقا اين با همديگر با اينكه براي.تقريبا
از هم او.بود سوالات همينميكنيم دقيقترش و ميكنم كار رويش من نوشتيم قبلا
.كرديم دقيق را اينها منتها.بود كرده سوالاتي من
ميكنيد حمله چپ جريانات به حضرتعالي كه ميشود ملاحظه اين شما كتاب سه هر در*
هم "خام خشت در" كتاب در اسلامي انقلاب از بعد و قبل.نداريد آنها از خوشي دل و
زير را چپگرايانه يا ماركسيستي آموزههاي بقيه و ميكنيد شريعتي به حملههايي
چيست؟ چپ با شما ضديت دليل.ميبريد سوال
ميكنيد بازجويي ميكنيد بمباران را بنده شما
چه درآمده ، شوروي حزب صورت به كه شدمكمونيسم متوجه نوجواني در من اينكه براي
.ميدهد فريب را ما جوانان چقدر و است بزرگي فريب
يك و داريم كمونيسم يك ما.شويم قايل كوچك تفكيك يك بدهيد اجازه دكتر آقاي *
.هست هم همچنان و بوده روشنفكران از بسياري دغدغه چپگرايي.داريم چپگرايي
ميدانم چپ را خود من.ملي چپ نه است شوروي كمونيستي چپ فقط ميكوبم من كه چپي آن
.نميكنم هم بحث و است محترم بسيار من براي ملي چپ.ميدانم چپتر هم چپها از و
.دارد هم هنوز و داشته ايران در عظيمي نفوذ شوروي چپ اين شوروي ، چپ غيرملي ، چپ
فاجعه و شوروي شكست و گورباچف وجود با كه كساني ميبينم من اينجا هم هنوز
.برنداشتند روسي كمونيسم آن از دست هنوز افغانستان
مثل؟ *
را اينها نميكنم جرات من.است محسوس تفكرشان در است ، محسوس آثارشان در خيليها
.ميبينم گفتارشان و رفتار در ولي بنويسم
بگوييد؟ برايم را مصاديقاش ميتوانيد نياوريم مصاحبه در اگر *
است بوده خاورميانه در عجيب ديگر كشورهاي از بيشتر و قديمي خيلي ايران در كمونيسم
من براي ملي مستقل چپ.نكنيد اشتباه شما بنابراين.است بوده قويتر همه از ما مال
چپي اين ولي.بيشتر بسا چه.است محترم ناسيوناليستي هر براي كه است محترم همانقدر
فتحاللهزاده اتابكديدم را آثارش شوروي كمونيسم با كرده مترادف را خودش كه
چه ديدم اينكه براي درميآيد ، عنقريب ايران در كه نوشتم را كتاب اين ميگويد
ما از اينها چرا و شوروي به فراري كمونيستهاي و تودهايها زندگي بوده فاجعهاي
بله ، كه گفت.نگفتند اينها چرا برگشتند روسيه از كه بعد به از 57 چرا.كردند مخفي
ايران به وقتي كه ميگرفتند تعهد ايشان از يا.نگفتند چرا كه نميدانستيم هم ما
.بزنيد حرف مبادا ميرويد
نحله ما 3 داشته ، ايران در چپ كه تاريخي تبلور و ايران معاصر دهه بررسي 4 در*
.ميبريد نام مشخصا ازشان شما كه بودند ماترياليست تودهايهاي همان اول.داريم
التقاطي و هستند تلفيقي داشتند ادعا حال هر به كه بودند خلق مجاهدين نحله دوم نحله
دسته و كرد پيدا غلبه ماركسيستياش صبغه و وجه نهايت در كه اسلاميسم و ماركسيسم از
انقلاب مجاهدين سازمان در بعدها و شد معروف اسلامي چپ به كه بود چپي سومشان
ميكنيد ، صحبت مليگرا چپ از شما وقتي.شد آن نماينده و كرد پيدا را خودش اسلامي
داريد؟ مدنظر را نحله سه اين از يك كدام مشخصا
مارك نوع يك اينها همه در مشخص بهطور كه است چيزي آن.نيست اينها هيچكدام
.نكردند بري آن از را خودشان هنوز و است رويشان كمونيسم
از و كرديد اشاره ملكي خليل به كتابتان در شما است؟ كدام ملي چپ مصداق:قوچاني
.كرديد دفاع ملكي
دوستان ميان در است هنوز كه هنوز.ميدانم مستقل چپ يك بهعنوان بنده را ملكي
.هست كمونيسم آثار هم اصلاحطلب
تفكر مثلا انديشههايشان از يك كدام كنيد ، باز بخواهيد اگر را آثار اين *
چيزي چه دارند ، اصلاحات به كه نگاهي نوع يا دارند كه (دولتگرايانه) اتاتيستي
است؟ منظورتان
..] مثلا.ميگويم خصوصي.ببرم نام روزنامه در اسم ذكر بدون ميتوانيد گفتيد شما
كس فلان گفته كه برد ماتم حرف اين از من اصلا كه گفته حرفي يكي به پيش چندي [.
.بوده كمونيستي تفكر نتيجه اين خب.انداخت عقب ايران در را انقلاب سال ده
تحولاتي.هستند معتقد جامعه در سريع تحولات به كه است نيروهايي به راجع ما بحث *
كه ميفرماييد خودتان چپ ، نقد در شما.است اصلاحات رسيدن بنبست به از ناشي كه
.ميكنيد چپ تفكر از شما كه نقدي در اتفاقا ولي است ، مدنظر كمونيسم نقد بيشتر
نقد در هم انقلاب نقد يعني.هست هم سريع تحولات نقد نيست ، روسي كمونيسم نقد تنها
و رفورميستي كاملا مقطع يك در ايران در تودهايها اتفاقا و است مستتر چپ بر شما
بعد كه چپي گروههاي كليه و [منافقين] خلق مجاهدين و خلق فداييان.بودند ضدانقلاب
.بودند تودهايها منتقد حيث اين از آمدند آنها از
اثر هم هنوز و گذاشته عميقي اثر ايران در كه چيزي آن.بودند تلاطم حال در اينها
.است توده حزب دارد
ديد؟ ميشود كجا را توده حزب حيات نشانههاي *
ميخواهد مستقل جمهوري صورت به و آذربايجان ميآورند وقتي كه است توده حزب خط اين
توده حزب و بوده تجزيهطلبانه صددرصد اقدام يك اين كه ميشود معلوم بعد شود تشكيل
.ميكند قبول را آن دربست
.ميكنند حمايت تجزيهطلبي از حاضر حال در ايران غيرتودهاي چپهاي از يك كدام *
...اول تحول اين بگويم ميخواهم من.نميكنند كه الان
كجاست؟ دارد ، وجود ما فعلي سياسي نيروهاي در ميفرماييد شما كه رسوباتي *
ما بودي دفاع فكر در شما موقع آن ميگويند من به انقلاب 1357 سياسي نيروهاي برخي
ديده صورت اين به نميدانستيم اينكه يعني.ميكرديم اشتباه چقدر و انقلاب فكر در
.ميشود
است؟ چگونه پس انقلاب شما منظر از *
اروپاييها اينكه براي.ميدانم مخرب عليالاصول را انقلاب كه است اين من نظر
كبير انقلاب تاريخ ، انقلابات غنيترين و قويترين بزرگترين ، اينكه با ميگويند
از قبل سال ولتر 40.ميديدند تدارك برايش قرن دو به نزديك شايد و بوده فرانسه
وسايل آمادهترين يعني.بود كرده حمايت مدارا و تحمل و بردباري از و نوشته انقلاب
خيلي است هنوز كه هنوز شد ، كشتاري چه كه ميبينيم ولي.بود شده فراهم انقلاب براي
ميخواستيم ما كه آزاديهايي به اروپايي ، ممالك بقيه ميگويند فرانسويها از
آن هرگز كه بعدي انقلابات به برسد چه.خونريزي و خشونت بدون انقلاب ، بدون رسيدند
.روسيه انقلاب مثل نداشتند را آمادگي
نميرسيدند ، آزادي به هم كشورها ساير نميداد ، رخ فرانسه انقلاب اگر اما:اشراقي
بايد و ميتوان را اصلاحات ميگويد.بگويم پوپر به را ماركوزه پاسخ بدهيد اجازه
با نميتوانيد شما كه هستند خشك و متصلب آنقدر ساختارها وقتها بعضي اما آزمود
شاه رژيم دستگاه در را اصلاحاتش نتوانست هم نراقي احسان.ببريد پيش كاري اصلاحات
.دهد انجام
.بتوانم كه بود اين آرزويم من دهم انجام را كار اين توانستم كه نميگويم بنده نه ،
بود قرار اگر است ايران اسلامي انقلاب همين به راجع اينجا در ما مشخص سوال:قوچاني
ميداد؟ انجام بايد كسي چه را اصلاحات اين ندهد ، رخ انقلاب
فكر شما كه است اين شما با من فرقميدانم شاه را ايران انقلاب اول مسبب بنده
كه بودند شاه قبيل از امور مصادر نه ، ميگويم من كردند ، انقلاب انقلابيون ميكنيد
.شد كار اين باعث مسايل به توجهشان عدم و فسادشان و كارشان در رخوت
در اين بودند ، آنتوانت ماري و شانزدهم لويي هم فرانسه انقلاب اصلي مسبب:اشراقي
.نميكند ايجاد تغييري ما جواب
لويي.كند اجتناب ميتوانست تاريخي گذشته تجارب با ايران ببينيد.ميكند فرق
.بود انقلابات اين تمام از بعد شاه محمدرضا.نبود شاه محمدرضا از بعد كه شانزدهم
.انقلاب اين از كند اجتناب ميتوانست خوبي به
اصلاحطلب يك بهعنوان را خودتان تلاش هم شما نشد ، اجتناب دليلي هر به:قوچاني
موفق اصلاحات اما بودهاند شما مانند هم فرح و هويدا هستيد مدعي.كرديد سيستم درون
باشند؟ انقلاب دنبال به و سيستم و شما منتقد نبايد انقلابيون آيا.است نشده
دوست من كه گفتهام بارها من.گفتم شما به هم چيزي يك حال عين در من ببينيد نه ،
روزي آن اما بدهد ، انجام اصلاحات را انقلابيون هدفهاي و بگيرد انجام اصلاحات دارم
كه وقتي.نكردم ضدانقلابي عمل كوچكترين.نكردم مقاومت مقابلش در ديگر نشد ، كه
.نميآيم گفتم كنند ، خارج ايران از را من كه شد پيشنهاد بنده به شد ، انقلاب
را انقلاب سال ده شما كه كرديد نقل را جملهاي [...] از بحث اصل به برگرديم*
بود معتقد [...] كه باشيم داشته را تلقي همين ميتوانيم ما.انداختيد تعويق به
نظام كه شد متوجه شما از پيش و بپيوندد وقوع به انقلاب اينكه از پيش سال ده كه
اين.است كرده بيهوده تلاش سال ده آمده ، نفر يك اما.نيست اصلاح قابل شاهنشاهي
.است كمونيستي كجايش
.است كمونيستي كرد ، هم پيش سال ده و كرد انقلاب بايد حتما كه تفكر اين اصلا
كمونيستي كار اين نايستاد ، ناگزير اتفاق يك جلو كسي اگر بود ناگزير ايران انقلاب *
است؟
انقلاب بايد حتما ميكند خيال اينكه براي.كرده مطلق را انقلاب اينكه براي بله ،
.بشود
شده ضبط هم او با شما گفتوگوهاي در حتي كه داشت وجود انتقاداتي شاه مورد در*
آن از بتواند شاه كه نبود امري شاه مطلقه قدرت كه بود اين اصلي انتقاد اما است
.است [..] مدنظر انقلاب يا شما مدنظر اصلاحات همان اصلي هدف اين و كند چشمپوشي
گيرد؟ قرار اصلاحات مشمول ميشود چطور كند ، چشمپوشي آن از نميتواند شاه كه چيزي
كند؟ چشمپوشي نميتواند چرا
.كند چشمپوشي استبداد از نميتواند كه داد نشان سلطنتش سال مدت 37 در شاه*
.كند چشمپوشي كه نميداد اجازه شاه شخصيت
.نرود را راه اين و شود متوجه شاه كه داشتند اميد بودند كه مصلحي آدمهاي همه
به معتقد سال 32 شهريور 20 از بعد كه بوديد افرادي معدود جزو شما ميكنم فكر*
.بود شده بسته راهها اين خرداد از 15 بعد حداقل ;بوديد رژيم بودن اصلاحپذير
.بود همين هم ملكي خليل اميد اينكه براي نه ،
.نميدهد نشان رژيم بودن اصلاحطلب بر دال را چيزي اين*
ميكردم فكر مينشستم وقت هر شاه روبهروي اينكه با.داشتم اميد لحظه آخرين تا من
.بگردد بلكه اينكه از نميكندم دل ولي بگردد ، درجه نميتواند 180 ديگر آدم اين كه
نميكنديد؟ دل چرا*
.ميديدم مردم به ظلم ميديدم ، خون انقلاب در اينكه براي
كه داديد نشان شما.بخواهيد را غيرممكن امر يك كه نيستيد ايدهآليستي آدم شما *
جلو ميفرماييد خودتان كه لحظاتي همان در واقعگرايي اين.هستيد واقعگرايي آدم
نبوديد؟ واقعبين اصلاحات مورد در چرا.ميداد نشان را خودش مينشستيد شاه روي
تاسوعا و اربعين از.ميدانند همه.گرفتم را خونريزيها جلو بنده طور همين مثلا
...عاشورا و
.بگيريد كه نشد هم را ديگر خونريزيهاي از خيلي جلو ولي *
به فورا ميزدند چماقداران را نفر يك اينكه محض به بنده.گرفتم را آنها ولي بله ،
جلو كه كند تلفن كار اين مسئول به كه ميكردم وادار جلويش جا همان و ميگفتم شاه
.بگيرد را كار اين
بوديد ايران روشنفكري جامعه توجه مورد هم كه بوديد كساني از يكي شما نراقي ، آقاي *
قبول شنيدن حد در را حرفهايي شما از دربار حداقل يا و دربار توجه مورد هم و
موسسه يك كه بوده اين انقلاب از جلوگيري براي اقداماتتان اوج اين وجود باميكرد
ايران از را بنيصدر يا و حبيبي بتوانيد احيانا و كنيد درست اجتماعي تحقيقاتي ،
ديگر كسان يا و پاكروان پيش روشنفكران نجات براي شخصيتان روابط از.كنيد خارج
تحت كنيد فكر كه باشيد اين از باهوشتر خيلي شما كه ميكنم فكر اما.كنيد استفاده
.بگيريد را انقلاب جلو بتوانيد شماست ، شخصيت به احترام از ناشي كه شخصي روابط يك
.شود اصلاح ميخواستند واقعا كه بودند ارتش افسرهاي حتينبودم من فقط آخر
است؟ چقدر باشد داشته امكان اينكه و ميخواستند اينكه فاصله*
.بود هم آخر لحظات آن تا حتي.بود لحظه آخرين تا امكانش
عوض را اسلامي تاريخ ميكرد ، تكحزبي را سياسي سيستم لحظات آخرين در شاه وقتي*
.بوديد اصلاحطلب شما هم باز ميكرد ،
.ميكردم اشتباه من اينجا در بگوييد است ممكن.ميشود ميكردم خيال من.صددرصد
راه اين در نيت حسن با افراد از زيادي عده و بود اين تصورم من ولي.دارم هم قبول
.بكنم را كار اين كه ميكردند ترغيب مرا
والسلام ندارم قبول هم را ديگري ميزان هيچ ميكنم معين خودم را ميزان من
ميشد روحاني يكسره كابينه كاش اي بودم گفته من
ميكردند؟ ترغيب اينكار به را شما كساني چه *
و ميگفتم برايش كاخ از و ميرفتم من وقت هر كه مطهري آقاي نوعي يك به يا انتظام ،
را اينها ميگفت كه بود تشويقي نوع يك اين.بگو را آن بگو ، را اين كه ميگفت او
ولي.بگويي شاه به كه است خوب ميگفت.نميكرد قطع را رابطه اين و بگو شاه به
شب.است خوب تو گفتن اين ميگفت ولينميدانم داشته ، عقيده اصلاحات به چقدر اينكه
كاري يك كه بودند گفته شاه به صديقي دكتر و اميني دكتر آقاي عاشورا تاسوعا ، از پيش
و دارد نگه شهر در را آنها ميخواست دولت چون.نشود خونريزي عاشورا تاسوعا ، كنيم
با هم بنده.شود درگيري است ممكن باشد گونه اين جريان اگر بودند گفته هم مردم
آنها.بودم تماس در ميكردند را كميتهها رهبري كه آقاياني با و بازرگان و فروهر
شهر امنيت به ما شود خارج شهر از نظامي قواي كه دهد دستور شاه اگر كه گفتند ما به
.دارد ترديد هنوز شاه و گفتيم ما گفت و كرد تلفن من به اميني دكتر. ميكنيم ضمانت
من.خب بسيار گفتم.ميروم ته تا معتقدم واقعا وقتي مسايل اين در من كه ميدانست
را شهر امنيت حاضريم ما ميگويند اينها.كردهام صحبت كميته با كه گفتم شاه به
تمام بحران شود جور اين اگر خب گفت شاه.نبينند را نظاميان مردم.كنيم تامين
كار اين ما چرا چه؟ فايدهاش پس گفت.نزدم حرفي چنين بنده.قربان خير گفتم ميشود ،
يك پهلوي خاندان تاريخچه در گفتم.گفتم فرانسه به را لغت اين و گفتم.كنيم را
.كمتري خونريزي با ولي است تمام پهلوي خاندان كه بود اين معنياش.كمتر خونريزي
يعني.داشت بيشتري آگاهي مسئله عمق از شما به نسبت شاه اينجا ميكنم فكر *
يا ميشود تمام بحران كه ميپرسد شاه.حرفهاست اين از ريشهايتر بحران ميدانست
نه؟
.نه ميگويم من
نكته شاه ولي است حداقلي درخواستتان شما يعني.كمتر خونريزي يك ميگوييد شما *
.دارد نظر مد را ظريفتري
چه گفت و كرد بلند را سرش بعد و شد خيره زمين به مدتي شاه گفتم ، شاه به من وقتي
.كنند مذاكره و بگيرند تماس بازرگان با كميته در كه بگوييد ازهاري به گفتم.كنم كار
.كند برآورده را شما رضايت مورد ميخواستيد يعني *
.بود مهم آن من براي لحظه آن در
.نميشود تمام ماجرا كه ميدانسته هم او يعني *
.ميدانسته.آفرين
تا ميگوييد ديگر طرف از بود ، رفتني شاه ميدانستم من ميگوييد شما طرف يك از*
.است تناقض يك اينبرنداشتم اصلاحات از دست لحظه آخرين
بلكه كه دارد اميد لحظه آخرين تا است ، مردني مريضاش ميگويند انسان به وقتي
بمباران را بنده شما اما.داشتم را اميد اين بنده.بيفتد عقب مرگ اين بلكه و نميرد
.بكنيد ميخواهيد كاري هر.ميكنيد بازجويي.ميكنيد
.بوديد نشده عصباني ميكرديد مصاحبه [كيهان] روزنامه با شما كه وقتي البته *
شما با جوري اين ميدانستم [ كيهان] را شما اگر من.داريد فرق آنها با شما آخر نه
.نميزدم حرف
فضاي براي و است مهمي بحث خودم براي ميكنم فكر.برگردم چپ بحث به ميخواهم من *
.است مهمي بحث خيلي ميكند ، نقد را چپ دارد كه هم ما جامعه امروز
.كنيد بحث من كتاب به راجع بود قراركنيد صحبت چپ يك به راجع شما نبود قرار اصلا
.هست هم شما در چپ رسوبات هستيد چپزده خودتان شما
.كردهايد نقد را شريعتي شما.هست هم شما كتابهاي در اين خوب *
موسسه به نراقي احسان سوي از بارها است گفته كه است شده نقل شريعتي از:اشراقي
.نپذيرفت را شما با همكاري شريعتي چرا.نپذيرفتهام و شدهام دعوت اجتماعي تحقيقات
.نميدهم جواب سوالها اين به من بپرسيد شريعتي خود از برويد
در بار سه گفتهايد جايي در شما.برميگرديم شما كتاب به.خوب بسيار:قوچاني
بهشتي آيتالله مطهري ، آيتالله روحانيون ، از يكي بار سه هر و شديد بازداشت انقلاب
داشت؟ برخوردي چنين شما با روحانيت چرا كردهاند آزاد را شما [...] و
نظر از رژيم منتقد اصلا شما ديدم خواندم را كتابهايتان وقتي ميگفت من بازجوي
كرده گمراه شما به نسبت را ما سال كه 5 تودهاي بر لعنت گفت بعد.بوديد ايدئولوژيك
ابلاغ من براي مطهري آقاي اگر و بودند كارها آن متوجه كه بودند آنها بنابراين.بود
دشمن ابدا اسلامي نهضت با من و هستند دشمن من با آنها ميدانست اينكه براي ميكرد ،
كه بود ايرانيت و عرفان اسلام ، داشت ، خود در كه آنچه من حرف جوهرمايه اصلا.نيستم
مرزي يك در نميتوانستم من بنابراين.است مقدستر ديگر چيز هر از من براي ايرانيت
زندان به خامنهاي هادي آقاي ميدانستند آنها.نباشند موافق من با آنها كه باشم
بعد زندانيام ، چرا كه بدهم توضيحي يك خواستند من از كه وقتي بود آمده بازرسي براي
در و ميكرديد خويي با را مصاحبه آن كه وقتي شما گفتند و كردند لطف اظهار خيلي
حجتي غفاري ، هادي آقاي.بوديم زنداني دومان هر ماميخوانديم ما ميشد ، درج كيهان
از و بخوانيم بيايد ، كيهان كه زندان در دم ميآمديم شب پنجشنبه ما ميگفت كرماني
اينها بنابراين.زندان در كمونيستها با مقابله براي كنيم پيدا دليل آن توي
كشورهايي سروقت ميآيد خشونت و شدت آن با كه كاپيتاليسم با من اگر كه ميدانستند
كمونيسم ، با هم و كرد اقتصادي اجتماعي ، فرهنگي ، جبههبندي مقابلش بايد و ما مثل
گفت زندان رئيس به غفاري هادي آقاي جا همان.بودند خوانده را من كتاب.هستم مخالف
همهاش كه بگويم شما به من گفت را؟ تا چند گفت داريد ، اينجا را نراقي كتابهاي كه
من وضع آنها و داشتم را سمپاتي اين اينكه براي.است بوده جمهوري رئيس پيش كرده جلد
.ميدانستند را
بوديد؟ گرايشي چه پيرو شما پس كمونيسم ، نه و كاپيتاليسم نه *
دفاع مذهبي و ملي ارزشهاي از من كه ميدانستند زمان آن در آنها اولا ببينيد ،
.كند وجود اظهار خودش بايد آدم كه معتقدم و ميكنم
.نشد مواجه حمايتي چنين با ميكرد دفاع ارزشها همين از كه بازرگان چرا *
است؟ نظرتان مد روحانيت سوي از
قولي نقل مطهري آقاي پسر از.روحانيت از نمايندگي به بهشتي شهيد و مطهري شهيد *
بازرگان آقاي به نسبت مطهري آقاي كه است گفته ايشان.شده منتشر اخيرا كه است
بازرگان رفتارهاي به نسبت پسرشان وقتي كه كرده اعلام آخر روزهاي و بوده منتقد
شهيد مورد در.كنيم بركنارش زودي به ميخواهيم گفت مطهري آقاي است كرده اعتراض
سال 60 تا بود ، ليبرالها اسم به كه جرياني اين با مرزبندياش كه هم بهشتي
ملي ارزشهاي از كه بازرگاني است چطور.بود نيروها جمع اين.شد آشكارتر روزبهروز
.دارند قبول را شما اماندارند قبول ميكند ، دفاع
با ميكنم سعي مقامات ، پيش ميروم وقت هر من ميگفت بارها مطهري آقاي ببينيد ،
كه است روحانيت فقط نكنم فكر.نباشم تنها كه بروم سحابي يا و بازرگان مثل اشخاصي
...با هم مسلمان روشنفكران كه ميدانند.ميزند را حرفها اين
هم سالها اين در كه بود روشن خيلي مذهبي _ ملي جريان و روحانيت مرزبندي ولي *
.ميشد آشكار روزبهروز
.دارد وجود نظر اختلاف هم روحانيت خود در
.است اسلامي جمهوري حزب در متعين روحانيت منظورم *
نزديك هم به و بودند يكي انقلاب از قبل.شد ديگر چيز يك انقلاب از بعد و قبل
ديگري چيز آن آمد ، كه ديگري جريانات آن از بعد.بودند يكي بازرگان و مطهري.بودند
.است
و ميكرديد دفاع مذهبي و ملي ارزشهاي از ميگوييد كه شخصيتي بهعنوان شما نه ، *
هم كه بازرگان آقاي و داشتيد قرار يكسو در هستيد هم روشنفكري نيروي يك حال عين در
شما مثل بازرگان.داريد هم با هم فرقي يك ولي.ديگر سوي در دارد را خصوصيات همين
خيلي اين روحانيت نظر از يعني.داشتيد شما ولي نداشت ، رژيم و اصلاحات به اميد
كردند؟ برخورد بيشتري نيت حسن با شما به نسبت چرانميشود تلقي مثبتي امتياز
كه وقتي چرا.نداشتم سازماني تعهدات.سازمان نه بودم تك اولا من كه دليل اين به
و است ممنوعالخروج برود خارج به ميخواهد مطهري آقاي گفت ، من به عادل حداد آقاي
.ميكند من براي بتواند كه كاري هر او برويد كس فلان پيش كه گفته طباطبايي مرحوم
فكري جريان به اينكه براي.هستم او به علاقهمند من كه ميدانست بسته چشم او
ميكنيد فكر گونه اين داريد ، قرار سياسي جو يك در چون شما.هستم علاقهمند كلياش
.بودم نزديك فرهنگي لحاظ از من
احترام اين در [نراقي خاندان از] روحانيت با شما نسبت بگويم ميخواهم اتفاقا *
برخورد مدارا به شما با اسلامي جمهوري روحانيت يعني نداشت؟ تاثيري شما به گذاشتن
نداشت؟ نسبتي شما روحاني نسب با برخورد نوع اين آيا.كردند
سال كه 40 بود كسي من پدر.است نراقي اسمم بالاخره.دارد.باشد نداشته چرا.شايد
با من و بود جدا كه بود من فكري عالم يعني.بود كرده اسفار جمعآوري صرف را وقتش
...اسلام بگوييد نميتوانيد شما ميگفتم كه بود اين در فرقم ديگر لائيكهاي
ميدانيد؟ لائيك را خودتان شما دكتر آقاي *
...را خودم باز بنده.نميدانم
مشخصي ايدئولوژي هيچ صاحب را خودتان شما ايدئولوژيها همه مورد در اينكه مثل *
.نميدانيد
است؟ درست فرنگي مطلق لائيك اصلا.بودهام لائيك بگويم نميتوانم من.نميدانم
.دارد بستگي آن تاريخي سوابق و كشور هر شرايط بهاست درست مطلق اسلام بگويم يا
اين با كه كرد پيدا فرمولي يك بايد ميگويم كرد بايد چه بگوييد اگر بنابراين
الگو كردن وارد با.باشد فرمول اين حتما بگويم نميتوانم.كند تطبيق مملكت روحيات
و مادر و پدر كه اندازهاي به ميدانستم مسلمان را ايرانيها بنابراين.مخالفم هم
اگر حالا بايد و است همه مشترك دين اسلام دين.هستند ما پدران خاله ، و عمه
مشروطه دوره در كردند ما بزرگان كه كاري با دهيم تطبيق را امروزي قوانين ميخواهيم
به را اينها كه كردند كوشش دادند ، تطبيق نوشتند ، مدني قانون كوشيدند ، اساسي قانون
.شد قطع رابطه اين كه بود اين بعد به دوم پهلوي بدبختيهاي از يكي و بدهند ربط هم
...بودند ، رضاشاه پهلوي دوران در حتي كه شخصيتهايي
.نميآمد وجود به شكافها از خيلي ميماند ، برقرار سلطنت با آنها پيوند اگر يعني *
به دوگانگي اين كه نميخواستم.بودم مخالف شكاف اين با بنده و نميآمد وجود به
.بيايد وجود
.دربياورند شكل اين به را پيوند اين كه بوديد كرده را توصيه اين هم شاه به *
از يكي گفتم.كردم مذمت را شاه اينجا.نيست درست آقا ميگفتم.بله.كردم پيشنهاد
واسطه روحانيت با كه انتظام مرحوم مثل منور افراد عليه شاه كه بود اين انحراف علل
ساواك مردان هرگز.كرد واگذار ساواك به خرداد 42 از بعد را آنها بودند
.كرد دور را خودش اين طبيعتا.چيست كه بدهند تشخيص را روحانيت مسايل نميتوانستند
عراق و مصر لبنان ، سوريه ، خاورميانه ، چيز همه چيست؟ موسي امام قضيه خاورميانه در
.بودند بهتر من از نقصشان همه با خارجهايها وزارت مراتب به.سپرد ساواك به را
ساواكي افسر ساواكي ، آقاي اما ميكردند درك را ظرافتها كه هست گزارشهايشان
.ميكردند جدا خط يك در را همه.نميكرد درك را اينها
و شاه زمان از آمديم كه همينطور.برويم جلو همينطور را تاريخ ميفرماييد اجازه *
.كلمهاش دقيق معناي به اسلامي جمهوري استقرار اوليه سالهاي به ميرسيم انقلاب اول
در نگهبان شوراي مترقي اقدامات از داشتيم هم با كه هم صحبتهايي همين در شما
.ميكردند تصويب آنها كه قواعدي و قوانين مورد در.كرديد صحبت اول سالهاي
دارد؟ وجود روحانيت با شما پيوند آن و اين بين ارتباطي آيا بدانم ميخواهم
تحقيق است ، دكترا تز سوژه يك گفتم (پيش سال 10) دانشجويانم از تا چند به من
مورد در سوژه يك مثلا.است مجلس تند آراي مورد در نگهبان شوراي وتوهاي درباره
عالمانه خيلي نگهبان شوراي.بود جالب بسيار كه كشور از خارج ايرانيان اموال مصادره
ملاحظات.ندارد را حالت اين و شده عوض الان وضع اين ولي.ميكرد عمل محققانه و
.است سياسي بيشتر
ميكنيد؟ قلمداد مثبت را سال 60 در كار قانون با نگهبان شوراي مخالفت شما مثلا *
...نگهبان شوراي اخير سال دو اين در ميبينم كلا امانشدم واردش من راستش
شوراي اتفاقا.ميگويم را اوليه سالهاي همان.نميگويم را اخير سالهاي نه ، *
گرايش كه) روشنفكري نيروهاي طرف از زيادي بسيار انتقادات مورد مقطع آن در نگهبان
زمان آن.سرمايهداران دست گذاشتن باز مورد در.ميگرفت قرار (داشتند چپ
بودند آورده وجود به كارگران براي كه محدوديتي يا و بود مذمومي واژه سرمايهداري
ترتيب بدين شما.سياسي _ اقتصادي بحثهاي مورد در هم بحثهايي و كار قانون مورد در
.ميكنيد نگاه مثبت را مقطع آن كه هستيد و بوديد روشنفكراني از
بودم گفته.بود شده دلخور من از موسوي ميرحسين آقاي كه بودم گفته چيزي حتي بنده
گفتم.چطور گفت.است چيز همه ميزان انسان كه گفته سقراط.است چيز همه ميزان زندان
آمده قم از يا بود طلبه يك ما بازپرس طرف كه وقتي بوديم اوين زندان در وقتي مثلا
مجاهدين يا كه تندي جوانان تا ميزد حرف و بود منصفانهتر و معتدلتر مراتب به بود
و بودند اسلامي ، فداييان اسلامي ، خودشان خيال به كه شهر جنوب بچههاي يا و بودند
.ميكردند نگاه مسايل به تندي بينش با
.باشد روحاني يكدست كابينه كه ميداديد ترجيح هم همين خاطر به *
.ميشد روحاني يكسره كابينه كاش اي بودم گفته من كه است اين.آفرين
.دهيد توضيح ميشود مقدار يك را روحاني كابينه *
.ندارد واقعيت ولي است شرعي كه ميكنند ادعا الان.شرعي صرفا ملاحظات يعني
باشند؟ معمم كابينه وزراي يعني نه ، *
جمهوري در كه كنم مجسم را فكرم كه ميخواستمبشود اينكه نه بودم گفته كه من
آن در كه انقلاب از معجوني يك اينكه تا بود آنها در روحاني ملاكهاي كاش اي اسلامي
تندرويهاي زندان در من.بود آن در مختلف چيزهاي و بود هم كمونيستي روسي چپي آثار
.ميكرديم جدا را آخوند و اوركتي ميگفتيم ما كه ميديدم را بازپرسان
در شما يعنيداشت وجود (چپ) عدالتخواهانه گرايشهاي اين هم روحانيت در آخر*
هدايتي اقتصاد اقدامات اين از خيلي از كه ميبينيد كنيد دقت بهشتي شهيد آراي مورد
از كارهايتان در بارها اعتدال مظهر بهعنوان شما كه طالقاني آقاي يا ميكرد حمايت
.بودهاند معروف سرخ روحاني به حتي كه بود كساني از كرديد ياد ايشان
.دارد دست در ميزانهايي روحانيت بالاخره اينكه براي.بود كمتر اختلاف مجموع در
و ميشد صادر حكمي تا بودند آنجا كه اوركتيها آن ولي كرد صادر را حرف نميشود
براي.ندادي اعدام حكم چرا كه ميتاختند شرع حاكم به و ميشدند عصباني نبود ، اعدام
ميگويم من كه جماعتي آن اما.داشتند ملاك روحانيون لااقل.نبود دستشان ملاك اينكه
.بود كمونيستي رژيمهاي از تقليد و تندي فقط.نداشتند ملاكي هيچ
شماست؟ از "بگيرد صورت بايد كابينه از نبويزدايي و موسويزدايي" جمله اين *
جور اين من ولي.بودند گرفته خودشان به آقايان البته.نزدم حرفي چنين من نه ،
نه جامعهشناسي ، نه فلسفي ، مايه نه كه انقلابيوني ميديدم اينكه از من.بودم نگفته
را اين هستند راديكال و ميزنند گزاف حرفهاي همينطور ولي دارند كامل اقتصادي
دستشان بالاخره ملاك يك روحانيون باز ميگفتم.هستند خطرناك كه بگويم ميخواستم
چرا اينكه و يكپنجم و يكچهارم ميگويد ملاك يك مصادره ، ميگويم وقتي.است
بكند ، ميتوانست كار همه نه ، جماعت آن اما دارند ميزان.دارند ضوابطي يك.يكپنجم
.كرده كه طور همان
هاشمي آقاي اسم البته شده ، مطرح هاشمي آقاي بحث كتاب مقدمه در كتاب اين در *
خيلي و بوديد خوشبين خيلي ايراني سياستمداران از بعضي به شما شده گفته.نيامده
حدس من كه طور اين.كرديد كمك يا گذاشتيد اختيارشان در خارج فضاي در را تسهيلات
نه؟ يا ميگويم درست.بوده هاشمي آقاي شما منظور ميزنم
.است درست
را نگاه اين دهه 70 از آياكرديد پيدا هاشمي آقاي به نسبت را نگاه اين كي شما *
.دهه 60 همان از يا كرديد پيدا
سازندگي سمت به خوبي به را جنگ جريان.ميديدمش مثبت جمهورياش رياست دوره در
...مقوله اين كه بود مشكل خيلي دادوالا جهت
.ميكرد هدايت نوعي به هم را جنگ حقيقت دربود هم جنگ فرمانده ايشان آخر *
را نيرويش و است مثبت كه ميديدم.ميگفتم جنگ از بعد دوره در من.بود گذشته آن
.كشور سازندگي كار در ميبرد كار به جوان نيروهاي انداختن كار به براي
رسيد؟ مثبتي فرجام به كه ميرسد نظرتان به *
.هستند همراه ايشان كه ميكردم فكر خاتمي آقاي انتخاب مرحله تا من اينكه براي نه ،
خاتمي آقاي جريان اينكه براي.شدم دلسرد ايشان از مقداري يك خاتمي آقاي انتخاب با
را تندرويها كه ميدانستم وضع اصلاحكننده جريانميدانستم مثبتي خيلي جريان را
.ميدانستم مهم خيلي و دارد تندروي طبيعتا انقلابي هر كند اصلاح ميتوانست
محافظهكاري؟ در يا اصلاحطلبي در تندروي چيست؟ مدنظرتان تندروي اينجا *
جامعه مسئله اولا و آمد خاتمي آقاي اما.نداشت حدي و بوده تندروي انواع قبلا
آزادي كه خاتمي بزرگ حرف اين.را ديگران راي اهميت مسئله بعد و كرد مطرح را مدني
دچار قرنها كه كشوري اين در اين بدهد ، زدن حرف امكان مخالفش به آدم كه است اين
.بود مهم حرفي بوده ، استبداد
انتخابات سال 79 در.بوديد مخالف درسال 79 خصوص به اصلاحطلبان اقدامات با شما *
روزنامهنگاران واكنشبعضي با انتخابات به رفسنجاني هاشمي آقاي ورود ششم ، مجلس
ميكرديد؟ تاييد را آن شما.شد مواجه
.شدند كانديدا ايشان كه كردم تعجب بنده نه ،
چه؟ را نقدها *
تعجب شدند كانديدا ايشان كه شنيدم تا.نميديدم را جزييات من.نبودم كه بيرون من
آن در. نبود هم خودش مصلحت به.شود كانديدا ايشان كه نبود شايسته گفتم.كردم
به را خاتمي جريان ايشان.خوردم افسوس ديگر بعد و ميدانستم مثبت را كارشان مرحله
.باشد آيندهساز ما براي ميتوانست جريان آن چون.نكرد تقويت كافي اندازه
الان ميكنيد فكر.ميكنيد استفاده اصلاحات مورد در گذشته افعال از بيشتر شما *
و خاتمي آقاي به راجع كرده ، تغيير هاشمي آقاي به نسبت داوريتان كه همانگونه
.است كرده تغيير اصلاحات
مثبت امتياز آن به من كه است فرهنگي جنبه آن و ميرود پيش اصلاحات عبارتي يك به
آقاي از نميتوانم من.دارد مار مهره خاتمي آقاي كه شايد نميدانم حالا.ميدهم
در كه افرادي از آساني به است ، من ذات چون شايد هميشه چون.شوم مايوس كلي به خاتمي
چند خاتمي آقاي و شود اصلاحات اينكه اميد به.نميكنم دل هستند كار منشاء و مصدر
و آزادي محيط كرده ، درست كه محيطي اين هم حالا شد ، منكر نميشود كه كرده بزرگ كار
چيزي آن ولي است ، ديگري نيست آدم خود فقط آزادي بالاخره كه شعار اين دادن خصوص به
مديريت ايشان مديريتخودشان شخصي مديريتاست ايشان مديريت هست ايشان به ايراد كه
.داريم الان ما كه شرايطي اين با نيست مناسبي
باشم ، داشته جمعبندي يك نراقي احسان شخصيت از ميخواهم من كه هنگامي:قوچاني
چون.انقلابي يا است اصلاحطلب ايشان بگويم نميتوانم.بگويم روشني چيز نميتوانم
هر از اصلاحطلبتر جاها بعضي و است انقلابيون همه از انقلابيتر جاها بعضي
نه و است سنتي نه.ليبرال نه است سوسياليست نه.عيار تمام رفورميست يك.اصلاحطلبي
كرديد؟ انتخاب و داريد دوست را سرگشتگي اين واقعا شما.مدرن
.شايد
به راجع ميخواهد كه كسي يعني.ميكند بحران دچار تحليل در را ما اين اما:اشراقي
همين خاطر به.كند پيدا دست مستقيم و درست قضاوت يك به نميتواند كند قضاوت شما
آدم كه داريد قبول شماهستيد پيچيدهاي آدم شما ميگويند خيليها كه است
هستيد؟ پيچيدهاي
دموكرات و مترقي شعاعهاي در روشنفكر نقش كه بردند ياد از ايرانيها كه اين براي
.است اين وظيفهاش روشنفكر.نيست خاص سياسي خط يك به شدن وارد روشنفكر نقش.است اين
نيست؟ هم خاص سياسي ايدئولوژي حامي حتي نيست؟ هم خاصي سياسي نظام طرح حتي:قوچاني
و كارها از.دارم اصلاحطلبان با سمپاتي بنده الان.باشد داشته ميتواند سمپاتي
.نيستم راضي بحثهايشان
كلمه؟ مطلق مفهوم به اصلاحطلبي يا فعلي اصلاحطلبي *
.فعلي اصلاحطلبي
جمهوريت؟ يا سلطنت يعني چه؟ سياسي نظام مورد در *
در نكرده رعايت وقتي.شود شروع درست ميتوانست ميكرد سلطنترعايت اگر ببينيد
.كنده ريشه از خودش را درخت حقيقت
كه بدهيد جواب اينطور است بهتر.داريد را موجود وضع حفظ دغدغه هميشه شما:اشراقي
.هست وقتي تا جمهوريت هست ، كه وقتي تا سلطنت
.است شده تمام سلطنت من براي الان.ميخواهد دلتان اگر
.بوديد معتقد اصلاحات و سلطنت جمع به روزي شما اما *
.بگيرد شكل ايران در چيزي چنين كه است غيرممكن
در اصلاحات مانند) باشيد دلبسته ميتوانيد هم غيرممكنها به كه داديد نشان شما *
(پهلوي رژيم
از سلطنت.نميكنم تصوري چنين بخوريم ، شام مريخ كره در امشب كه غيرممكناتي ديگر
.شده منتفي ايران جامعه براي روحي لحاظ
و فرد يك بودن محوري تك بر مبتني كه نيست جامعهاي يك ايران جامعه ديگر يعني *
.باشد محوري شاه انديشه
دلش شده ، پيدا كه اشكالاتي همه با و خورده كه صدماتي همه با چون نميتواند
يا و آگاهانه آرزوي.است اين آرزويش.برود دموكراتيك جامعه طرف به ميخواهد
اگر.شود مطرح نميتواندنيست مطرح برايش شاهي مسئله ديگر.است غيرخودآگاهانهاش
مالا ولي باشد ديگري فرمول يك دنبال و بزند غر و شود ناراضي اوضاع اين از كه
.بيايد طرف اين به نميتواند
قايل براي كاركرد دو خواندم ، خودم محدود باسواد من كه همانطور روشنفكر براي *
نيروي يك بايد كه بودند معتقد بعضي.داريم معنا تا دو ما مقطع دو در.هستند
چپ ، نيروهاي همان.بياورد جديدي نظم و براندازد را نظمي يك كه باشد انقلابي
هميشه كه است كسي روشنفكر معتقدند هم بعضي.ميفرماييد شما كه چيزي هر يا ماركسيست
شما كه ميرسد نظرم به.باشد نداشته سياسي نظام و حزب اين به كاري و كند قدرت نقد
هيچ براندازي دنبال وقت هيچ شما نگرفتيد برعهده را كاركرد دو اين از كدام هيچ
.است حسن اين خودتان منظر از.انقلاب زمان در نه و سلطنتي زمان در نه نبوديد نظامي
منظر در كرديد قدرت نقد هم اگر.نكرديد قدرت نقد هيچوقت هم قدرت نقد مورد در
قبل خودتان كه چيزي همانداشتيد مشاور وزير ، نقش بيشتر اينجا يعني.بوده قدرتمند
و قلمش و كتابهايش با نراقي احسان آقاي.كرديد بيان كنيد مصاحبه ما با اينكه از
آن عملا ولي بوده مطرح فكري نيروي يك عنوان به ما جامعه در داده انجام كه كاري
كاركرد دو آن از كدام هيچ كه است اين آمده دست به سالها اين ماحصل از كه چيزي
.روشنفكر يك تا بوديد سياستمدار يك بيشتر شما.نداديد انجام را روشنفكري
با منتها.است گذشته حكومت از نقدي دقيقا بخوانيد كه را من كتابهاي شما.ابدا
.سياسي بيان نه جامعهشناسي ، و فلسفي نگاه يك
.بياورد درد به كه نبوده آن بربخورد ، آنها اعصاب به كه نبوده نقدي اما:اشراقي
.چرا
.است اجتماعي روابط نقد:قوچاني
.گرفتند الهام بنده ايدههاي از چقدر چه تا هم انقلابيون همين نميدانيد شما
....نويسندگان از يكي قول به منتها
.نيست شكي كرد كمك اسلامي انقلاب به بوميگراييتان گفتمان شما كه همين:اشراقي
ندارم قبول هم را ديگري ميزان هيچ ميكنم معين خودم را ميزان بنده.آقا ببينيد
.نباشم نيستم ، اصلاحطلب.باشد است ، تبختر و تفرعن بگوييد است ممكن.والسلام
.آزاديخواه دموكرات ، حتي.نباشم نيستم ، انقلابي
اين كه داريم حق هم ما ولي كنيد تعيين را خودتان ميزان كه شماست حق اين:قوچاني
اين به واقعا من ببينيد نراقي آقاي.بگذاريم ميان در شما با را خودمان ابهام
اين منكر من البته نميكند عوض را چيزي اين و دارم اعتقاد كردم كه تندي قضاوت
...است بوده تاثيرگذار روشنفكري صحنه در شما كتابهاي كه نميشوم
ميگويم من.ديد خواهيد شما.خودم و ساواك به راجع مينويسم دارم كتابي الان من
گزارشات تمام اما.كنم نميخواستم هم براندازي كنم ، انقلاب نميخواستم رژيم آن در
ميدانم كه من خود.كمونيستي افكار تحتتاثير.است كرده برانداز را بنده ساواك
كنيد هم وزير را ايشان كه ميگويند شاه به جا همه ولي كنم براندازي نميخواستم
.است غيره و آزادي و انقلاب از بالاتر.نداشتند تحمل كه اين براي.شماست سلبي دشمن
.است بوده اين صورت هر به
.باشد هم ما ذهن در ميفرماييد كه چپي افكار همان شايد.ببخشيد هرحال به *
.است جواني اثر.است معلوم
نصيحتالملوك سنت تداوم
فرهنگي يادداشت
اشراقي عليرضا
هيبتي او به كه سپيدتر محاسني و سپيد مويي با ساله است 76 پيرمردي نراقي احسان
و فعاليت سال نتيجه 60 كه دارد خاطراتي خويش انبان در او.ميبخشد مهربان
فرنگ در زندگي متمادي سالهاي عليرغم نراقي كاشاني لهجه ته.است نظارهگري
فقاهت در دو هر ملااحمد پسرش و نراقي ملامهدي جدش.است روحانيزاده نراقيهويداست
را مراعات و احترام از ميزاني كه داشته فايده آنقدر وي روحاني نسب و داشتند شهرت
تكميل ژنو در را خود تحصيلات او.آورد ارمغان به برايش اسلامي جمهوري روحانيون نزد
موسسه سالگي در 32.ميخواند جامعهشناسي درس "پياژه ژان" نزد آنجا در و ميكند
نراقي كه پيوندهايي.مينهد بنيان تهران دانشگاه در را اجتماعي تحقيقات و مطالعات
كار اين براي را لازم اجازههاي تا كرد كمك او به داشت "ديبا فرح" با مادر طرف از
"خام خشت" در نراقي داشت ادامه انقلاب سالهاي تا پيوندها اين.آورد دست به
هم فكري خوب رابطه فرح با من اما داشتيم ، خانوادگي روابط فرح با ما گرچه":ميگويد
.گفت نميشد خيليها به كه ميگفتم فرح به را حرفهايي.بود ما بين تفاهمي.داشتم
ميگفت شاه به مرتب هم او ميگفتم ، فرح به را بود حساس آنها روي ساواك كه حرفهايي
".داشت نراقي از چيزي ذهنش ، گوشه شاه و
چند كه كرد كار به آغاز اجتماعي تحقيقات و مطالعات موسسه در حالي در جوان احسان
خويش دوره جوانان همچون نيز او.ميگذشت ماركسيسم با وي فكري نهايي گسست از سالي
پارتيزان يك كرد مشاهده كه هنگامي اما بود ، گذاشته چپ آرماني عدالت گرو در را دل
قرار كمونيستها فشار زير چگونه داشت ، دوستي او با ژنو در كه يوگسلاو ، چپ باسابقه
آنكه گو !بريد نحله اين از كند ، محكوم مستقل ، سياست اتخاذ علت به را تيتو تا گرفت
ماركسيست يك را خود و نميكند رد را ماركسيسم آرماني دغدغههاي همچنان نيز تاكنون
نيست ، هيچ و هست چيز همه او نميشود ، ختم جا همين به نراقي فكري معجون !ميداند
آيتالله از دفاع به كه نميشود اين از مانع مصدق ملي نهضت با نراقي همدلي مثلا
خانوادگي وابستگي از رگههايي دفاع اين در آنكه گو.نپردازد كاشاني ابوالقاسم
.است نهفته كاشاني با نراقي
آلاحمد ، چون چهرههايي كنار در اندكاندك كه ميشود نراقي هنگامي نراقي ، اما
مانيفست خويش "موسسه" در او.ميكند تئوريزه را "بوميگرايي" گفتمان نصر ، و شادمان
و فلسفي بار با غربي اجتماعي علوم روشهاي" ميگويد ، و ميدهد قرار را مكتومي
آنها بايد بلكه بست ، كار به صرفا اجتماعي پژوهش صحنه در نميتوان را آن خاص اخلاقي
ميفرستاد ، روستايي و شهري مناطق به را خود موسسه پژوهشگران نراقي "بوميكرد را
نادري ، افشار نادر چون چهرههايي كه است زمان همين در.كنند پژوهش مردم ميان در تا
استخدام وي موسسه در بنيصدر و حبيبي حسن پرهام ، باقر آشوري ، داريوش اشرف ، احمد
تحصيلي بورس حبيبي و بنيصدر براي نراقي ، بعدها.ميكنند همكاري او با و ميشوند
ميكرد ، اداره را خويش موسسه كه حالي در او.ميفرستد فرانسه به را آنان و ميگيرد
مشاور او دهه 30 درنمود حفظ بينالمللي سازمانهاي از شماري با را خود پيوندهاي
شد آسيا فرهنگي رايزن سپس و جوانان بخش مدير بعدها بود ، يونسكو اجتماعي علوم بخش
رابطه او با كه را_مايور فدريو _ يونسكو كل دبير مشاورت انقلاب ، از پس آنكه تا
غربت" ،"خام طمع" همچون وي كتابهاي در كه نراقي بوميگرايي.پذيرفت داشت ، دوستي
سردمداران از انتقاد به چيز هر از بيش بود ، هويدا "داشت خود آنچه" و "غرب
را زيادي حملات او.بودند غافل بومي ارزشهاي از كه ميپرداخت ايراني تكنوكراتيك
خاطر به كه زدهاي غرب نوگراي تكنوكراتهاي ميريزد ، پي "ماساچوستي تيپ" عليه
ايران ، بومي شرايط به بيتوجهي و حدشان از زياده وطني جهان آرمانهاي و علمگرايي
حقيقت جاويدان شعله را شرق نراقي.ميرسانند انجام به را بيساماني و ناقص مهندسي
كه ميداد را اجازه اين وي فكري معجون اما.حقيقت در غوطهور را غرب و ميدانست
از بسياري برخلاف را او نراقي فكري معجون.نكند رد را غرب و شرق التقاط امكان
لحاظ از نراقي.است نكرده وادار وقت حكومتهاي عليه جبههگيري به روشنفكران
و) شريعتي و آلاحمد تا بود نزديك نصر و شادمان سنت به حكومت برابر در موضعگيري
حاكم دستگاه با نراقي (.ميكند يادآوري طعنه با سخنراني يك در را نكته اين شريعتي
شاه بيوقفه غربگرايي و اجباري توسعه بينقشه ، مدرنيته به انتقاد اما ميساخت ،
در هم كه است همين و بوده حكومت با بودند ، حكومت بر كه روشنفكراني برخلاف او.داشت
تحمل وي حضور آن از پس هم و داشت آمد و رفت حاكمه دستگاه با انقلاب از پيش دوران
داشته كار دستور در را آمريتها بردن سوال زير كه روشنفكري سنت برخلاف.است شده
به را مشروعيت تا ميكرد تلاش طبيبي و ناصحي همچون خود بهقول نراقي احسان است ،
و نخبگان سنت از است شدهاي امروزي نمونه نراقي ، احسان.گرداند باز آمريت
و سياستنامهها در سنت اين تبلور.ميدادند مشاوره حاكميت به كه ايراني دانشمندان
و سياستنامهنويسي سنت.نيست هم اندك تعدادشان كه است نصيحتالملوكهايي
.ميپردازد سياسي قدرت نگهداري شيوههاي درباره بحث به عموما حاكمان به مشورتدهي
ملك اطاعت چنبره در را رعايا همه و كرد جلوگيري خوارج خروج از ميتوان چگونه اينكه
.آن تغيير تا است موجود وضع حفظ فكر در بيشتر منوال بدين نيز نراقي.داشت نگه راضي
وي نراقي از نقل به) دارد رويكرد همين از حكايت صراحت به شاه با وي گفتوگوي هشت
نگاشته اوين زندان تا شاه كاخ از كتاب در مطهري شهيد توصيه به را گفتوگوها اين
تا حاكم براي باشد آينهاي ميكند تلاش و مينهد پاس را نصيحتالملوك سنت او (است
وجودي با و نيز انقلاب از پس.دهد تذكر را وي عيوب گويايي به و نمايش را وي تصوير
گذراند ، اوين زندان در را مدتي و شد احضار اسلامي جمهوري محاكم به بار سه كه
ريشش انبوهي بر آنكه جز _ نميخورد چشم به روحيهاش و رفتار در تغييري همچنان
مقر در و ايران مرزهاي از دورتر بار اين را خود تلاش اين باز و _ ميشود اضافه
.ميكند دنبال پاريس در يونسكو
10_ زندگي يك بسط و قبض
سروش عبدالكريم با صدري محمود گوي و گفت
دين فلسفه و كواين
تيموري اميرحسين:ترجمه
شرح كرد ، ايجاد دين فلسفه به را علاقهام كه چيزهايي اوليه وضعيت كه بدهيد اجازه
كردم ، ذكر قبلا كه طور همان قرآن تفاسير به نسبت خودآموختهام دانش اولا:دهم
متفاوتي تفاسير مختلف انديشمندان چرا كه سوال اين درباره تحقيق به مرا مطالعات اين
زمينه واحد مثلاآيهاي است؟ چنين چرا.كرد ترغيب ميدهند ارائه قدسي متن يك از
هيچ بدون ;ميكند فراهم معتزلي و اشعري تاويلهاي از ناشي مختلف تفسيرهاي براي را
عرفا آثار با آشناييام ثانيا قبول ، قابل توافق يا تلفيق يك براي زمينهسازي گونه
معنوي و روحاني سفر با قرابت از كه است گذر محل جهان ميگفتند عرفا سياستمداران و
ديگر عبارت به.ميشد شناخته سفري چنين روششناسي عنوان به دين و است نبرده حظي
.ميپنداشتند ممتنع متقابلا را دنيا و دين رابطه آنها
كه بودم سياسياي فعالان و مشتاق متفكران سياسي فعاليتهاي شاهد ديگر طرف از
بلكه خلق مجاهدين تنها نه.كنند استخراج دين از را سياسي دكترينهاي داشتند ، علاقه
ايدئولوژي هم.داشتند تعلق دسته اين به نيز شريعتي علي و بازرگان مهدي چون افرادي
قرآن از دنيا بر تسلط يعني سياستمداران ايدئولوژي هم و دنيا از انقطاع يعني صوفيان
.بود شده برگرفته
و دين دنيوي وجوه ترك كه هنگامي مخصوصا مسلمان ، عنوان به شريعتي و بازرگان
جديدي فهم بنابراين.شدند غافلگير ديدند ، را اجتماعي و سياسي كشمكشهاي از احتراز
.بود هم [دنيوي وجوه] ابعاد اين شامل كه كردند مطرح دينداري از را
.شدم سياسيشان و عملي برنامههاي از علاقهمندتر نظريشان ديدگاههاي به من
متعجب.كنم تحليل و تجزيه را آنها استفاده مورد جديد مفاهيم كه بود اين بر سعيام
ديگر زمانهاي در نه و خاص دوره يك در ديني متون تفاسير از خاصي نوع چرا كه بودم
ناميده دين از علمي تفسير كه مسئله ، اين با من مواجهه نخستين.ميآيد وجود به
.شد سهيم دين فلسفه به من علاقه در ميشد ،
من بعدي كاربرد و رقابتي و جمعي فرايند يك عنوان به علم ماهيت از من فهم سرانجام
و حول.رساند ياري دين فلسفه در علاقهام به ديني ، معرفت در علمي معرفت ديد اين از
بعدا و روزانه بودند دانشگاه اساتيد اكثرا كه همكارانم از بعضي با دوره همين حوش
ماهيت درباب تز كه 20 بود جلسات اين از يكي در.ميدادم جلسه تشكيل هفتگي طور به
شكل در هنوز تزها اين از بعضي گذاشتم ميان در دوستانم با را آنها و دادم ارائه دين
تز قالب در كه يافتند تكامل ديني فلسفه در تدريج به آنها اما بودند خود ابتدايي
.شد ظاهر بسط و قبض
بيشترين بايد موضوع اين ميكنم فكر داريد؟ جايي در را تزها اين از نسخهاي آيا*
را آنها از يك هيچ آيا ضمنا.باشد داشته شما تفكر تحول ترسيم در را اهميت
ميآوريد؟ خاطر به فيالبداهه
نميآورم خاطر به را آنها همه.دارم را بيشتر يا فرضيه اين 20 از نسخه يك هنوز
خاطر به را بود اين شبيه چيزي تقريبا كه تز اولينبگوييم شما براي حفظ از تا
".است طبيعت از آنها فهم علم كه طور همان است دين از مردم فهم دينداري":ميآورم
درست تزها آن اهميت درباره شما و بود ديني معرفت از دين جدايي در گام اولين اين
منشعب يافتند ، گسترش بودند ، شده ارائه سند آن در ابتدا در كه افكاري.ميگوييد
معرفت از من فلسفي فهم حال هر به دادند توسعه را من كنوني تز مختلف ابعاد و شدند
ديني ، معرفت به فهم اين از من بعدي تعميم و رقابتي و جمعي فرايند يك مثابه به علمي
نوع يك مثابه به دين به من نكته اين به توجه با.گشود رويم به را جديدي دريچههاي
با كليسا ضديتهاي از.نگريستم است بشر نوع رقابت و تجمع بر ناظر كه بشري معرفت
و عرفا متجددين ، فلاسفه ، توسط دين مقايسه غيرقابل تفاسير و نخستين دانشمندان
و تحولات آيا كه كردم تمركز سوال اين روي بنابراين.بودم آگاه خودمان سياستمداران
ميگذارند؟ اثر هم دين در تغييرات ،
كلمه دقيق معناي به دين كه برسد نتيجه اين به نميتواند مومن يك كه ميدانيم
و غايي دين اسلام كه داريم باور مسلمانان ما كه دليل اين به مخصوصا مييابد تكامل
يا مذهبي بايد قانونگذاران كه نميكنند ادعا هرگز مسلمانان علاوه به.است نهايي
وجود با اما.است محال دين نفس در دگرگوني ايشان ديدگاه از بنابراين.باشند روحاني
اين در.شود تبيين و شناخته رسميت به بايد و است انكارناپذير دگرگوني [اصل] اين
همه اينكه بر مبني.بردم كار به بودم كرده كسب علم فلسفه از كه را افكاري زمينه
تئورياند ، به مسبوق علم فلاسفه توسط شدن تفسير و يافتن بسط و شرح براي پديدهها
تحت چيزي بنابراين.ميافكنيم نظر تئوريك ديد يك وراي از جهان به ما ديگر تعبير به
را رويداد يك از تفسيري كه هنگامي.ندارد وجود محض واقعيت يا صريح اتفاق عنوان
عامه باور برخلاف ضمنا.ميكنيم آن جايگزين را ديگر تفسيري لاجرم برنميتابيم ،
مرا تحقيقات كه بود علم فلسفه باب در كواين تئوريهاي بلكه.نبود پوپر تئوري اين
.ميكنم مطرح اينجا در بار ، اولين براي را موضوع اين و برد پيش دين فلسفه باب در
انتقادي توجهات بيشتر كانون و است حيات قيد در نيز هنوز و است منطق فيلسوف كواين
[.رفت دنيا از ابتداي 2001 در كواين ;است سال 1997 به مربوط مصاحبه اين ]است
محضر در كلمه دقيق معناي به.خوردهاند پيوند هم به علوم تمام كه است اين او تئوري
تئوريهاي مجموعه يك بهعنوان نه شوند نگريسته كل يك بهعنوان بايد علوم سليم ، عقل
تئوريهاي كه است معتقد اصل در پوپر.است پوپر ديدگاه مخالف اين و انفرادي مجزاي
ابطالپذيري اصل توسط تا ميشوند حاضر تجربه محضر در ديگري از پس يكي مجزا ،
"پژوهش برنامههاي" فكر كواين افكار از مدد با كه بود لاكاتوش اين و شوند ارزيابي
پژوهشي برنامه يك در بايد تئوريها تمام:بود اين فكر آن و داد توسعه علوم در را
تئوريك بسط و قبض كتاب در.بگيرند قرار داوري و قضاوت محضر در يعني يابند ، سازمان
مشغول كه زماني.كردهام استوار تز اين مبناي بر را اصليام مباحث از يكي شريعت
.بودم ناآگاه خودم بر (Duhem) دوهم و كواين تئوري تاثير از بودم ، كتاب اين بازنويسي
.شدم رابطه اين متوجه گذشته در بازنگري با تنها
19_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
ادعا يا است غلط دليل
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
پاسخ اگر اما بهتر ، چه كه است مثبت پاسختان اگر ميدانيد؟ را "ادعا" و "دليل" فرق
و روشني به تابهحال اما هستيد آشنا آن با قوي احتمال به كه بگويم بايد است منفي
ياد كه است چيزهايي آن از "ادعا" و "دليل" بين تفاوتدرنيافتهايد را آن وضوح
در شايد.درس كلاسهاي تا گرفته عصرانه گپهاي از ميخورد ، درد به جا همه گرفتنش
تا و كنيد صبر كمي اگر اما نرسد درست چندان نظرتان به ميگويم كه چيزهايي ابتدا
هم اگر ديديد ، چه را خدا كرد ، تغيير نظرتان شايد شويد ، همراه من با مقاله انتهاي
برايم ستون همين در انتشار براي آن دليل همراه به را ادعايتان حتما نكرد تغييري
!بفرستيد
طرفدار يكي كه دوستان ، از نفر دو بين جامجهاني 2002 ، در برزيل قهرماني از پس
بحث خلاصه.ببين و بيا كه بود درگرفته بحثي آلمان ، طرفدار ديگري و بود برزيل سرسخت
واقع در نه؟ يا بود جامجهاني تيم بهترين واقعا برزيل آيا كه بود نكته اين سر بر
جامجهاني تيم بهترين آلمان اصلا كه بگويد ميخواست بود ، برزيل طرفدار كه كسي
اصلي جمله چند همان مضمون بدهيد اجازه.نداشت هم را قهرماني شايستگي و نبود
.بنويسم برايتان است نظرم مورد الان كه را گفتوگويشان
.است تيم بهترين واقع در شود ، جهان قهرمان كه تيمي هر من ، عزيز ببين:برزيل طرفدار
نخورده را اول گل كان اليور اگر آورد بدشانسي آلمان آقاجان ، نخير ، ":آلمان طرفدار
".نميخوردند هم را دوم گل و نميشد خراب آلمانيها روحيه بود ،
.دنياست تيم بهترين ميشود ، قهرمان كه تيمي حرفه ، همهاش اينها:برزيل طرفدار
تيم هم خيلي.نبود قهرماني شايسته اصلا نبود تيم بهترين پس نشد ، قهرمان هم آلمان
.بود ضعيفي
هيچ نبود كه تيم بهترين آلمان كه است اين بود برزيل طرفدار كه دوستم آن ادعاي
چه ادعايش اين براي او دليل اما.نداشت هم قهرماني لياقت و بود هم ضعيفي تيم بلكه
تيم بهترين ميشود قهرمان كه تيمي":گفت او.كنيد دقت دوستم جمله آخرين به بود؟
آيا "..بود ضعيفي تيم نبود ، تيم بهترين پس نشد ، قهرمان هم آلمان دنياست ،
كه گفت ميتوان وقتي چه چه؟ يعني استدلال يك درستي اصلا است؟ درست او استدلال
به راجع بعدتر دانست؟ كافي را دليلي ميتوان هنگامي چه است؟ معتبر استدلال فلان
تفكيك سر بر يعني است ، ديگري چيز سر بر امروزمان بحث كرد خواهيم صحبت مسائل اين
هم يعني است نادرست يقينا است برزيل حامي كه دوستي دليل ببينيد ، .دليل از ادعا
ميشود قهرمان كه تيمي" است گفته او هستند غلط دو هر استدلالش فرم هم و آن محتواي
جامجهانيهاي از ساده مثال چند با است ، نادرست جمله اين اما "دنياست تيم بهترين
و تكنيكي نظر از كه است رسيده قهرماني به تيمي مواردي در كرد ثابت ميتوان گذشته
فرم هم باز بود درست دوستم جمله اين كه گيريم تازه.است نبوده تيم بهترين تاكتيكي
باز دنياست ، تيم بهترين ميشود قهرمان كه تيمي كنيم فرض اگر حتي.است غلط استدلالش
.است بوده ضعيفي تيم است نشده قهرمان كه تيمي گرفت نتيجه نميتوان هم
هر از بايد كه فرمي هم و دارد محتوايي هم استدلالي ، هر يا دليلي هر صورت ، هر به
كرد قبول معتبر دليلي بهعنوان را استدلال آن بتوان تا باشد سالم و صحيح نظر دو
ما نزد را چيزي احتمال تنها يا ميكند قانع كاملا را ما استدلال ، اين اينكه)
هر به بگيريم ، ميخواهيم كه دارد نتيجهاي و استدلال نوع به بستگي ميدهد افزايش
از استدلال تفكيك مهم مسئله تنها نيستند ، مهم ما براي الان اينها هيچكدام حال
چيزي (نتيجه و استدلال بين ديگر زبان به يا) ادعا و دليل بين تمايز.(است نتيجه
.كنيم تاكيد آن بر ميخواهيم كه است
برزيل طرفدار كه دوستي آن دليل كه شد روشن ضمنا ، گفتيم ، كه چيزهايي به توجه با
به درست اگر بوده؟ چه او ادعاي اصلا چه؟ او ادعاي اما ميباشد غلط كاملا است ،
"بود ضعيفي تيم و نبود قهرماني شايسته آلمان تيم" كه بود اين ادعايش بياوريم ، خاطر
به است ممكن مختلف ، ديدگاههاي به بسته البته خير؟ يا بود درست ادعايش شما نظر به
موافقان ميكنم گمان كه من ، خود شخص نظر به امابدهيد متفاوتي جوابهاي سوال اين
با مقايسه در) بود ضعيفي تيم آلمان يعني است درست مذكور ادعاي باشم ، نداشته هم كمي
.نبود هم قهرماني شايسته و (شدند حذف كه ديگر تيمهاي اينجور و ايتاليا و آرژانتين
كه دليلي كه حالي در بود صحيح برزيليام دوست آن ادعاي كه بگويم ميخواهم واقع در
آقاي قول به).بود نادرست فرم ، نظر از هم و محتوا نظر از هم ميآورد ، ادعا آن براي
چيز ادعا و است چيز يك دليل (گفتني بچهها قول به نكردي ، توجه شد ، چي پس كاووسي ،
عرضه آن از حمايت براي كه دليلي اما باشيم داشته درستي ادعاي ما بسا چه ديگري ،
استدلال ما نميشود يعني نيست ممكن آن برعكس اما.باشد نامعتبري دليل ميكنيم ،
درستي ، نحو به هم را نتيجه و فرم ، نظر از هم و محتوا نظر از هم باشيم ، داشته صحيحي
نادرست ما ، نتيجه باشيماما آورده دست به استدلال آن از خاصي ، قواعد مطابق يعني
ادعا آن اما كرد نادرست ادعايي معتبر ، كاملا دليلي مبناي ميشودبر بله.باشد
نتيجه ما و است داده رخ مغالطه نوعي اينجا در واقع در نيست دليل آن بر مبتني ديگر
ادعا و دليل بين بايد ما آنكه خلاصهنگرفتهايم دلايل آن از درستي به را خودمان
آنها از نامعتبري دلايل با اما داريم درستي ادعاهاي اوقات خيلي بسا چه كنيم تفكيك
مواظب بايد همواره اما.ميگردد ما ادعاي بياعتباري باعث خود اين و ميكنيم دفاع
هنوز ميرسد ، نامعتبر نظرمان به و كردهايم ارزيابي را ادعايي دليل اگر كه باشيم
به نامناسبي نحو به كاملا ادعا آن شايد كه چرا.بدانيم غلط هم را ادعا خود نبايد
كه ، حال عين در ادعا و دليل ارزيابي مسئله بههرحال ، .است شده مربوط استدلال آن
دو اما مربوطاند هم به حدودي تا باشد ، شده گرفته دليلاش از درستي به ادعا اگر
.داد سرايت ديگري به را يكي حكم هميشه نبايد كلي حالت در و جداگانهاند مسئله
اما كردهام طرح مقاله اين در را درستي ادعاي ميكنم گمان چند هر اينكه سخن پايان
!باشد قانعكننده كاملا كردهام ارائه برايش كه دليلي نيستم مطمئن
|