كوچكم فاوست يك من
منتقد + خواننده + نويسنده
چخوف كوتاه داستانهاي
طياره چهار و من زندگي
رخ نيم
قدرت ساختار و دولتها
فرهنگي نشريات
ملي وفاق درباره پرسشهايي
ملت دو و هفتاد
سكوت سال دو شكستن
كوچكم فاوست يك من
آلماني نويسنده والزر ، مارتين با گفتوگو
شميراني لطفي ميترا:ترجمه
برجستهترين از يكي جديد رمان انتشار كار كه كرد اعلام آلماني معروف روزنامه يك
و ضديهود اثري نامبرده كتاب روزنامه ، اين نوشته بهاست كرده رها را كشور نويسندگان
مرگ" كتاب نويسنده "والزر مارتين" را جنجالبرانگيز ادعاي اين است خصومت و نفرت از سندي
اين سر بر دائمي بحثهاي برانگيختن باعث كتاب اين ، وجود با.كرد رد شدت به "منتقد يك
احساسات اروپا ، ديگر مناطق در افراطگرا ، راست پيشرفتهاي پي در آيا كه است شده مسئله
وجود خبر اين بر مبني ادعاهايي همچنين.است اوجگيري حال در آلمان در دوباره ضديهود
_ تجاري سياستهاي با موافق كه آزاد دموكرات حزب آلمان ، سياسي جنبش بزرگترين كه دارد
.است افتاده ضديهود افراطي راست پوپوليستهاي دست به اخيرا است ، بازرگاني
"والزر مارتين". است "گراس گونتر" و "بل هاينريش" چون نويسندگاني معاصر "والزر مارتين"
متولد "زه بودن" درياچه كنار در واقع "واسربورگ" در سال 1927 در آلماني معروف نويسنده
رشتههاي در جنگ از پس والزر.است "زه بودن" در "اوبرلينگن" ساكن نيز اكنون وي شد ،
آن از پس.پرداخت تحصيل به "توبينگن" و "گسنبورگ" دانشگاههاي در فلسفه و تاريخ ادبيات ،
راديو با راديويي برنامههاي كارگردان و نويسنده گزارشگر ، بهعنوان سال 1957 تا
.داشت همكاري اشتوتگارت در "زوددويچ"
جاي مختلفي كشورهاي در را شما تا كردهاند سعي همواره زندگيتان ، طول در والزر ، آقاي &
از گذشته."راستگرا والزر" ،"چپگرا والزر":دهند نسبت شما به را كليشههايي و دهند
:ميگويد كه باشد شاعر "برگر انتسن" از جمله اين ميكنم تصور هست ، هم جملهاي اينها ،
اين حتما اما."زه بودن" دايمي و هميشگي ساكن ،"والزر" ".است "بودنزه" پروست والزر ، "
وطن مفهوم شما براي آياندارد بيتحركي به ربطي مكان اين در دايم سكونت به شما علاقه
نفوذ ادراكتان قوه بر و شما نوشتار سبك بر مفهوم اين آيا است؟ برخوردار خاصي اهميت از
است؟ داشته تاثير و
موضوع اين به قطعا من طرفي ، ازنشدهام چيزي متوجه من داشته ، تاثيري چنين هم اگر
و ميگيرد فرا ميكند ، درك ميشنود ، كه زباني اولين تاثير تحت نويسنده يك دارم اعتقاد
مادر.پذيرفتهام تاثير مادريام زبان از قطعا من بنابراين.ميگيرد قرار ميكند ، صحبت
كلمات از و نياورد زبان بر غيرعاميانه آلماني جمله يك هرگز عمرش تمام در خودم
را غيرعاميانه آلماني هميشه اونكرد استفاده ميبرديم كار به ما كه هم غيرعاميانهاي
زبان ميان تفاوت متوجه من هم خاطر همين به و ميكرد صحبت آلمانيايي لهجه با دشواري به
فكر مناست داشته نقش من نوشتار سبك در موضوع اين حتما و شدم مادري زبان و غيرعاميانه
وجه خاطر به قطعا اين كه دارد وجود مسرتي "آلمانيايي" به وابسته گويشهاي در كه ميكنم
من.است خالي فوتبال زمين يك مثل كه غيرعاميانه آلماني برخلاف درست است ، زبان شرطي
اين ، از غير اماهستم آلمانيايي لهجه مديون همه از بيش زبان شرطي وجه به را خودم شيفتگي
را فرد كه تجربههايي واسطه به خود ، بلوغ دوران در نويسندهاي ، هر يا من كه ميكنم فكر
.نميشود قطع هيچوقت اين "واسربورگ" در چه ،"توكيو" در چه منهتن ، در چه جا همه ميسازد ،
دريافت را اين خودبهخود انسان.گرفتهام قرار خواندن سپس و تجربه تاثير تحت بله
آموخته آنها از ابتدا در همه از بيش كه شاعراني و نويسندگان كنار در خودبهخود و ميكند
.ميماند باقي است
كار بوديد مشغول راديو و تلويزيون در بياوريد ، روي نويسندگي به آنكه از پيش شما ، &
مدير ميتوانستيد هم امروز كرديد ، آغاز رسانهها اين در را نويدبخشي بسيار و درخشان
مورد متعددي مسايل در هم هنوز و باشيد خود بازنشستگي دوران در تلويزيوني شبكه يك معروف
استادي كرسي آمريكايي ، دانشگاه يك در ميتوانستيد ، هم شايدگيريد قرار مشورت و شور
زندگي ، طول در نيز و تاريخ ، طول در.بگيريد عهده به را كالج يك رياست يا باشيد داشته
هيچ شما براي كه شديد مطمئن واقعا وقت چه از..اگر ميشد چه كه ، پرسيد خود از نبايد
يا يافت خواهيد دست موفقيت به كه است راه اين از تنها و ندارد وجود نوشتن جز ديگري راه
شد؟ خواهيد پيروز راه اين در اصطلاح به
خيلي را چيز همه هم هنوز مننكردهام احساس پيروز آدم بهعنوان را خودم هيچوقت
داشتن براي هم تلاشهايي.هستند مخاطرهآميز اينكه از خوشحالم و ميبينم مخاطرهآميز
دانشگاه يك در ميتوانستم بله ، روشنفكري تا غريزه روي از بيشتر كردهام ، ثابت شغل
كه شد پيشنهاد هم بار يك.بود شده من به كار اين پيشنهاد حقيقتا بمانم ، باقي آمريكايي
وجود نيز امكان اين حتما.بپردازم كار به تئاتر مشاور بهعنوان مونيخ مجلسي تئاتر در
پيش چطور كارم نميدانستم اصلا زمان آن اما دهم ، ادامه تلويزيون در كارم به كه داشت
به دوستانه شكل آن به شما كه آنطور منندادم انجام ماندن براي هم جدي تلاشرفت خواهد
جريان اين كل حال ، هر به.نداشتهام تلويزيون در درخشاني شغلي سابقه درآورديد ، تصوير
مينويسي ، جمله يك ميكني ، شروع صبح.است همينطور نيز نوشتن مورد در و است كسالتبار
البته و نشدهاي چيز هيچ متوجه تو و است رسيده راه از شب كه ننوشتهاي را جمله اين هنوز
.تمام و همين.بود قويتر كشش اين.دارد هيجان نوعي خود در اين
محبوب برايتان برنده افراد از بيش بازنده شخصيتهاي كه كردهايد تاكيد هميشه شما&
كه نويسندگاني مثل نيستند؟ برنده افراد همان بازنده افراد تجسم اين با حقيقت در.هستند
،"كافكا" والزر ، روبرت نظير ميشدند محسوب ناموفق و بازنده افرادي حياتشان زمان در
واسطه به نويسندهها اين.هستند شما به نزديك خيلي كه نويسندگاني تمام و "هولدرلين"
نميشوند؟ برنده مرگشان از پس معروفيت
كليشه اين در واقعا هم من.است نهفته فرهنگي كليشه يك سوال اين در ميكنم گمان بله ،
بعضي فقط هستند ، برندهها از محبوبتر من براي بازندهها گفتهام هميشه چون ;هستم مقصر
از جالبتر بازندهها نويسندهها براي اصولا كه كردهام اضافه هم را اين اوقات
خودشان كه چون ميدانند ، برنده را خود كه هستند آدمهايي فقط برندهها.هستند برندهها
هم باز كه ميشود داده پاسخ گونهاي به منفي تجربيات به.ندارند دقيقتري ديد تنهايي به
بهطور ادبيات دنياي شكستخوردگان اصطلاح به همه.ندارد پي در را مثبتي چندان پاسخهاي
او جاي به را خود داريم دوست هرچيز از بيش كه خوانندهاي احساس در ما احساس در قطع
بين از حدي تا بازنده و برنده ميان فاحش اختلاف كه است وقت آن و شريكاند بگذاريم ،
به و ميآيد دست به منفي تجربهاي است ، فوتبال زمين توي خط يا شير مثل درست اين.ميرود
برداشت مينويسد كه كس آن ولي است خورده شكست فرد حقيقت در يعني ;ميشود داده پاسخي آن
خوشحال موضوع اين از اما نيست ، برنده واقعا فرد اينجا در.دارد واقعه اين از معكوسي
.است گذرانده سر از را رويداد اين و آمده فايق آن بر منفي تجربهاي به پاسخ در كه است
به و نوشتن هنر كه است خاطر همين به و است زيبا زندگي ادامه و تجربه اين به دادن پاسخ
.است خوشايندي رسم آن كشيدن تصوير
و آن روشن و درخشان آب ،"بودن" درياچه به اتاقتان چشمانداز و شما خانه به توجه با&
منظور طبعا داريد؟ تصوري گرفته قرار سرتان پشت كه آنچه از آيا آبي ، گرم نور در كوهها
چيزي شما براي آيا.ميكنم صحبت فانتزي ديدگاه از بلكه نيست ، جغرافيايي مكانهاي من
(يونان اساطير سعادتمند رمانهاي سرزمين) اليسيوم يك بگويم ، بهتر يا بهشت ، يك تصور مانند
اين منظورم نه ، يا داريد باور را مكاني چنين شما آيا كه نيست اين منظورم دارد؟ وجود
بازتاب":ميگويد كه هولدرلين شعر مثل داريد ، سر در را مكاني چنين روياي شما آيا كه است
."آسمان
سكولار آرمانشهر به نيست ، مذهبي پيشزمينه يك داشتن به نيازي كار اين براي كه است واضح
اما ميدانم ، ذيصلاح آينده از بيش گذشتهها مورد در را خودم هميشه مننيست نيازي هم
بيش من چون ;كنم زندگي قريبالوقوع ، چيزي خيال بدون ،"بودن قريب" حس اين بدون نميتوانم
صدق نيز نوشتن مورد در قضيه اين طبعا.ميدانم كوچك "فاوست" يك را خودم ديگر چيز هر از
.مينوشتي را آن بايد چرا نميداني دقيقا هم هنوز و نوشتهاي ، را كتابي.ميكند
آخرين ميكني آرزو اما نوشتهاي ، را آن چطور است ، درآمده صورت اين به چرا كه ميفهمي
كمال بهعنوان را مفهوم اين ميتوان بنابراينباشد نداشته يكي اين به شباهتي كتابت
.دانست كار در محدود بسيار مطلوب
كدام از برگزينيد ، خود زندگي اساسي تجربه بهعنوان را تجربهاي بخواهيد كه صورتي در&
ميبريد؟ نام يك
اي تجربه هيچ _ كنم اغراق كمي الان شايد البته _ كه بود اين من براي تجربه محبوبترين
.ندارم را بيپاسخ چيز هيچ تحمل من نگذاشتم بيجواب كرد نويسنده يك به تبديل مرا كه را
سنگدليهايش و نوازشها نوشهايش ، و نيش ضرباتش ، تمام با واقعيت ، با ميتوانم وقتي تنها
از و بدهم پاسخ آن به كه كنم تحمل و كنم تجربه را تمامش ميتوانم وقتي تنها كنم ، زندگي
وقتي فقط زندگي:است من اساسي تجربه اين.ميشود تبديل زندگي از شكلي به نوشتن طريق اين
.گفت پاسخ آن به نوشتن با بتوان كه است تحمل قابل
ميدهد عادت فرود اين به را ما ميغلتاند ، فرو عمر سراشيبي در را ما كه همچنان طبيعت&
احساس ضربهاي هيچ ميميرد ، ما در جواني كه هنگام آن ما ، كدام هيچ كه گونهاي به
.نميكنيم
براي روزنهها تمام بستن با كلمه به كلمه را خودم چطور كه هستم متوجه كاملا من خوب
مقايسه شد ارائه بالا در كه تعريفي با را جواني كه ندارم دوست و كنم آماده واقعه اين
همچنان مرا ميخواهد كه زندگي به سركش ميل بر باشد پاياني فقط همه اين شايد.كنم
"شاو" كه آنطور تنها نه و باشد داشته وجود جواني اگر اما.دارد نگاه ستيزهجو و خيرهسر
خود در آن از چيزي فرد ميپايد ، كه زمان آن تا كه است آن در جواني بلاهت":است گفته
از پس اما ميكند ، تداعي ذهن در "سالخوردگان بعدازظهرهاي" مانند طنيني حتما ".ندارد
پس باشد ، همين جواني اگر بله ، .است زندگي كيفيت يك جواني بنابراين.نميايستد جواني آن
.برود بين از نميتواند
بامزه خيلي اين وقتها بعضي است ، كرده حفظ زباني نظر از هم را خصوصي به چيزهاي هركس
ميكنند تكرار زماني از بيواسطه را جملاتي مردم چگونه كه ميكني توجه اين به تو.است
آنها كار چون ;نيستند نكته اين متوجه هم خودشان و فراگرفتهاند را جملات اين آن در كه
نظر از و دارد اختيار در كار اين براي زيادي زمان كه نويسنده يك مثل پيوسته كه نيست اين
اين كن ، صبر كه ميكند توجه اين به نويسنده.كنند منعكس را اين است ، حساس نيز زباني
به خود با را آن هم هنوز اما آورده دست به يكسالگياش و بيست در او كه است فرمولي
حالا خوب ، و است جورواجور كالاهاي از مملو فروشگاه يك هركساست قشنگ اين و دارد ، همراه
گفت خواهد ميدهد ، گوش ما حرفهاي به الان كه هركس بگويم بايد و ميرسيم "پيري" كلمه به
مقاومت كه حالا و برنيامده آن رساندن پايان به عهده از هنوز نشده ، تمام كارش هنوز كه
من حقيقت در.ميكند صدق چيز همه مورد در اين و است نرسيده پختگي به هنوز پس ميكند ،
شدهام متوجه وقت آن و شاعران و نويسندگان مورد در هم آن كردهام ، مطالعه باره اين در
كه نشدهاند ، پخته كه يابند ، دست پختگي به نتوانستهاند كه محبوبترند من نزد كساني كه
پختگي به من نميشود ، تمام پيري با كارم من.است همين مطلب هم باز خب ، .نشدهاند مرد
كه دارم دادن انجام براي زيادي كارهاي آنقدر ميكنم ، احساس ناتمام را خودم نرسيدهام ،
.كنم خدمت ميتوانم _ دارد تعجب جاي گرچه _ خود در نقصاني كمترين با خاطر همين به
منتقد + خواننده + نويسنده
جاودانه ترانههاي در گور تا كشف
.داد قرار تاثير تحت را بنگال مردم زندگي مختلفي طرق به تاگور رابيندرانات فعاليتهاي
را او آثار همچنان بزرگ شاعر اين طرفداران اما ميگذرد سال تاگور 61 درگذشت از گرچه
را آنها زندگي در و كنند پيروي او آثار و ارزشها از تا ميكنند تلاش و ميكنند كندوكاو
از شاخه هر دارد ، متنوعي كاربردهاي كه خود فراوان ادبي آثار با تاگور.بندند كار به
با را دنيا تمام سال 1913 در نوبل جايزه كسب با تاگور.است كرده باور را بنگالي ادبيات
گرفت ، صورت پاكستان رژيم برعليه كه گروهي جنبش طي.ساخت آشنا بنگال پرطنين و غني ادبيات
سال در پرآوازه شاعر اينشد بنگال مردم الهامبخش مختلفي اشكال به او موسيقي تصنيفهاي
است ، بنگال تقويم "سرابون" ماه از روز دومين و بيست كه "سرابون بيسي" روز در و 1914
سالگرد يكمين و شصت داكا خيابانهاي از تعدادي در فرهنگي موسسات گذشته دوشنبه.درگذشت
اين.گرفتند جشن CD عرضه و موسيقي و رقص برنامههاي همايشها ، برگزاري با را تاگور مرگ
.بود بزرگ مرد اين قبال در بنگلادش شهروندان احترام و عشق گوياي عمل
آگوست ، ششم در بلندآوازه ، شاعر اين سالگرد بزرگداشت در "بوتان درو" فرهنگي موسسه
.كرد برگزار داكا "روسيه فرهنگ مركز" در "ايوينينگ رابيندرا" عنوان با را مراسمي
از يكي كه "باتي آي چينو پاير نامور بي پور جوكون" ترانه با برنامه اين
وصف را جاودانه زندگي حقيقت ترانه اين.شد آغاز است تاگور معروف رابيندراساگيتهاي
از لذت مرگ از پس و ميگيرد آغوش در را مرگ سرانجام انسان حقيقت ، اين بنابر.ميكند
اجرا را اپيزودهايي غمانگيز آواز اين.ميشود غيرممكن انسان براي سياره اين شكوه
آنها به اين از پيش او كه مكانهايي از كمكم كه است تاگور قدمهاي شرح كه ميكند
حقيقت اين مخاطب كه كرد اجرا گونهاي به را آوازها اركسترميشود محو ميرفته ،
و اعمال خاطر به جديت ، و ايثار تعهد ، احساس خاطر به انساني هركند حس را جهانشمول
آن به ظرافت با تاگور ترانه در كه است چيزي همان اين و ميماند زنده يادها در خود رفتار
.شدند ترانه اين مسحور سالن حضار.شده اشاره
آنها موزون گامهاي صداي كه بود هنرمند زنان نوبت گروهي و تكنفره برنامه چند خاتمه با
ميكرد تداعي اذهان در را باران شرشر صداي كه همگامي گروه اين.شد طنينانداز تالار در
.بود ترانه اين با همگام رقاصان مختلف ژستهاي همچنين.ميرقصيدند
.زد حضار دلهاي بر زخمه ديگر بار شد اجرا "شلي" صداي با كه تاگور ترانههاي ديگر از
عاطفي رفتارهاي اين از يكي عشق ، .ميپردازد انسان دو عاطفي رفتار كندوكاو به آواز اين
و حوادث سلسله ناچارند نفر دو اين عاطفي ، يگانگي اين براي آن ، به رسيدن براي كه است
.كنند تجربه را شرايطي
چخوف كوتاه داستانهاي
چخوف كوتاه ، داستانهاي مجموعه CD سه همراه كه عالي جزوه از نخستينبار براي كه كساني
است ممكن شخصيتها اعمال و حرفها:كنند توجه نكته اين به بايد ميكنند ، استفاده است ،
داستانها بار اولين كه خوانندهاي..برسند نظر به پاافتاده پيش كاملا اول نظر در
تبليغ شايد البتهببيند بيروح را آنها است ممكن حتي ميشنود ، يا ميخواند را
كه شگرفي تاثير خاطر به نويسنده اين آثار كه آنجا از باشد ، عجيبي كار چخوف داستانهاي
تنها نه او داستانهاي.ميشود تمام خواننده سود به دارد ، بشر زندگي بهبود در
در روحي غذاي اين البته و ميكنند عمل روح غذاي همچون درازمدت در كه نيستند نااميدكننده
حال در شخصيتها درون در كه است احساساتي در بلكه نيست ، موجود شخصيتهاي ملالآور ظاهر
اين از گرچه.داشت نويسندگان بر عظيمي تاثير چخوف غلطانداز و مقتصدانه سبك.است جوشش
مسائلي به را بيمزه مسائل شدند موفق كارور ريموند جمله از معدودي ، افراد تنها تعداد ،
دقيقه متوسط 12 بهطور هركدام كه مجموعه اين داستان همچنين 12.كنند تبديل عميق كاملا
"Oh! The Public" داستان.ميكند اثبات را او داستاني لحن چندكارگي ميكشند ، درازا به
يك.ميآورد ستوه به را او مسافرها از يكي كه است برگشتهاي بخت قطار مامور حكايت كه
قصه بچهها.ميگيرد قرار "بچهها" شاد نسبتا داستان مقابل نقطه در كه است سياه كمدي
را هويتشان بازي ، حين در رفتهاند ، بيرون خانه از بزرگترها كه زماني كه است بچههايي
يك از ماليخوليايي گزارش چخوف "In The Ravine" (نوولا) كوتاه رمان در.ميدهند شكل
يكايك در و ميخواند احساس با را داستانها گوينده ، .ميدهد ارائه همپاشيده از خانواده
به بالاكيروف و Ciurlionis رابينشتن ، چايكوفسكي ، همچون آهنگسازاني از موسيقي ، داستانها
.ميرسد گوش
طياره چهار و من زندگي
ماشنكوويچ ميخائيل
ملكمحمدي نيما فرزانه ، سام:ترجمه
:نمايش اشخاص
ميخائيل
ميخائيل مادر
:صحنه
ساختمان يك پنجم طبقه در آپارتماني تراس
تراشيدم؟ رو ريشم چرا ميدوني مادر ، :ميخائيل
.شدي پير چقدر نفهمم من خواستي حتما:ميخائيل مادر
.نيست دليلش اين نه ، :ميخائيل
.شه باز دلت خواستي حتما پس:مادر
.ميشه باز آدم دل كارا اين با جا اين مگه !هه:ميخائيل
..آبيه چشما...كه جا اين آفتابيه ، هوا كه جا اين آزاديه ، مهد كه جا اين چرا؟:مادر
رو شاعرها اداي نميخواهد...داره من افسردگي به ربطي چه آبي چشم ميشهبگي:ميخائيل
.مادر نبودي شاعر وقت هيچ تو بياري ، در
.ميگفتم شعر من بودي شكمم توي هنوز تو كه موقع اون !هه:مادر
شدهاند؟ چاپ كجا شما شعرهاي بفرماييد است ممكن ايوانويچ ، آناستازيا:ميخائيل
سرت كه تو زدي؟ چي براي رو ريشت حالا (مكث) ندارم كردن چاپ كتاب عشق تو مثل من:مادر
.نميرفت ريشت ميرفت ،
مادر؟ بود چي كردن چاپ كتاب عشق از منظورت:ميخائيل
.بگو رو ريشت بابا ، كن ولش:مادر
.نداره وجود داشتن ريش براي دليلي ديگه:ميخائيل
...رسيده آخر به دنيا مگه چرا ، :مادر
ميگيرد است آسمان در كه هواپيمايي به رو را دوربين) اومد ديگه يكي نگو ، هيچي:ميخائيل
هم يكي اين آه ، (.ميكند رها را دوربين نوميدي با بعد و ميكند تعقيب را آن لحظاتي و
.نخورد
خونريزي و جنگ از عمر يك كه من پسر كه نيست احمقانه نيست ، احمقانه من ، خداي:مادر
...بيگناهه آدماي مردن منتظر و نشسته حالا بوده ، متنفر
هان؟ بوده؟ چي من گناه مگه...بيگناه هاه ، :ميخائيل
..آمريكا اومدي و كردي ول رو بيچارهت برادرهاي و من وقتي..گناهكاريم ما همه:مادر
.نداشتيم نوشتن براي قلم و كاغذ يك حتي خونه توي ما.
هان؟ مينوشتم ، و ميكردم پيدا فرصتي بايد من:ميخائيل
هان؟ مينوشتيم ، وضعيت اون توي كه نبوديم آدم ما مگه:مادر
و خونه توي بريزند احمق آدم عده يك داره امكان لحظه هر كه جايي نميتونستم من:ميخائيل
خرد چكمههاشون زير رو انگشتات هم بعد و ببرند و كنند مچاله رو نوشتههات و كتابها همه
.بنويسم كنند
چه جايي اين كه حالا مگه (.ميكند نگاه افتادهاش ريخت از انگشتان به اندوه با):مادر
زدي؟ سرت به گلي
.مادر نوشتم من.نوشتم من (هيجان با):ميخائيل
كجاست؟ كو:مادر
من نوشتههاي سر صبح تا ديشب نفهميدم ميكني خيال نديدي؟ منرو نوشتههاي تو:ميخائيل
بودي؟
كه بود اين منظورم..ميكردم باز رو چمدونم داشتم بود ، تو نوشتههاي سر كي:مادر
شدهاند؟ چاپ كجا
.جا هيچ:ميخائيل
نشه؟ چاپ كتابهات كه دنيا سر اين اومدي راه همه اين:مادر
.مادر بشن چاپ بود قرار من كتابهاي اما:ميخائيل
شد؟ چي پس:مادر
.كن فراموشش:ميخائيل
.شده چي ببينم بگو چرا ، :مادر
دوربين ميخائيل.ميآيد ملخي هواپيماي يك شدن نزديك صداي)...لطفا مادر ، :ميخائيل
هم اين اه ، (.ميكند رها را آن هواپيما تعقيب لحظاتي از بعد و ميگيرد آسمان سمت به را
.نخورد
اونايي؟ جزو هم تو نكنه چيه ، :مادر
.بشه يكي خاك با شهر اين ميخواد دلم اما (مكث).ريشدارن همهشون اونها نه ، :ميخائيل
كرده؟ كاره چي تو با شهر اين مگه:مادر
كه شهري و خانواده از رو من باشه؟ نكرده كه هست كاري كرد؟ كار چي ميگي تازه:ميخائيل
لقب شوروي جوانان كاخ همون روز يك كه مني جا ، اين كشونده رو من.كرده جدا داشتم دوست
.بود داده بهم رو دوم داستايوسكي
بود؟ چي كارم اول سال چند ميدوني.باشم حبس فسقلي خونه يه توي كه جا اين كشونده منو
نويسندههاي بدبختي از تلويزيون و راديو فلان و مجله اون و روزنامه اين توي بايد مدام
...بنويسم خودم براي تا شدم ول شدم ، ول بعد و ميگفتم روسي
شد؟ چي بعدش خب ، :مادر
.بنويسم جلدي سه رمان يك كه گذاشتم وقت تموم سال هشت.نوشتم.نوشتم نوشتم ، :ميخائيل
برادرهام تو ، سرمن ، به كه آنچه تمام كه رمانيمادر نافم ، به بود رسيده ريشم سريها آخر
پنج و پنجاه كه بود بمب يك اصليش شخصيت كه رماني.باشه توش اومده روس نويسندههاي همه و
يك دنبال ماهي چند.شد هم خوبي كار خب و بود كرده زندگي نويسنده خانواده يك كنار سال
كرد كار چي كتابم خوندن از بعد ناشر اون ميدوني.شد پيدا يكي بالاخره تا گشتم خوب ناشر
و شوند بلند كه گفت كارمندانش تمام به و برداشت را كلاهش و شد بلند صندليش روي از مادر؟
نوبل جايزه برنده حداقل و محشره رمانم كه گفت.بردارند را كلاههايشان من ريش احترام به
.داد بهم حسابي و درست پرداخت پيش يك موقع همونديگه چيز صدتا اضافه به.ميشه
نكرد؟ چاپش چرا پس:مادر
مادر؟ ميشه باورت.شهر اين ديوار و در به خوردند كه هواپيما تا چهار خاطر به:ميخائيل
داره؟ تو كتاب به ربطي چه موضوع اين:مادر
خاطر به تمامشون ديگه حالا.مادر دارن فرق خيلي روسيه مردم با جا اين مردم:ميخائيل
از جالبتر و ميآد بدشون خارجيه چي هر از ساختموناشون به خورده طياره تا چهار كه اين
تو چرا ميگنميتراشند بهانه ساختند خودشون كه موشكهايي و بمبها براي كه اين اون
هشت مادر ، ميفهمي ندارن رو حرفا اين و بمب حوصله مردم ديگه الان ميگن.هست بمب ما كار
.آشغال سطل توي ميافته بمبه يك اولش شخصيت كه اين خاطر به من رمان جلد سه من ، تلاش سال
.كردي ترك رو خودت كشور كه كردي اشتباه تو:مادر
يك من رمان برابر در ميخوندم ، برادرهامو رمان صبح تا ديشب.اشتباهي چه نه ، :ميخائيل
كارهاي اونها ميكني فكر نكنه ببينم ، بگو.مادر ميدوني هم خودت نميارزن ، هم سياه پول
هستند؟ خوبي
.ميكنم فكر طور همين چرا ، :مادر
.چيه نميدونند درست هم خودشون كه ميكنند دفاع آرمانهايي از هنوز اونها نه ، :ميخائيل
ميكني؟ دفاع چي از تو:مادر
و در به كه هواپيماهايي از حالا اما آزادي ، از ديگه خيليهاي و تو مثل قبلا:ميخائيل
.ميخورن ديوار
.پسرم داري احتياج استراحت به تو:مادر
كجا؟ اما.شايد شايد ، (ميشود دولا پايين به و ميرود تراس نردههاي كنار):ميخائيل
كجا؟ بگو هان ،
رخ نيم
سالبلو نوشته "هرتزوگ" رمان بر نقدي
تزلزل در خفته تعادل
سرشت محمدي مريم:ترجمه
از برگرفته كتاب نام كه _ بلو سال رمان بهترين و آخرين اصلي شخصيت و ساله قهرمان 42
و دليل به كه آن وجود با هرتزوگاي موزس _ است دچار مضحكي وضع به _ است شخصيت اين نام
مبتلا بحران اين به كه است مدتها او.ميبرد رنج عصبي بحراني از اما دارد ايمان برهان
مرز تا حتي شكست اين سبب به و شد مواجه شكست با او دوم ازدواج كه زماني از يعني است
!بحران مرز به نزديك اخلاقي اصول قبيل از مسايلي به رايج گرايش اورفت پيش خودكشي
ميكند محكوم را مهيج فروپاشيهاي و (باستان يونان در گياه و شراب خداي) ديونيسوس احياي
اشعار كتاب جلد يك با كه است "رمانتيك جنبش" مورخ و روشنفكر حرفهاي شكل به طرفي از و
عمرش بيشتر و است مونترآل شهر اهالي از او.ميكند سفر سو آن و سو اين به چمدان در بليك
كلنگي رعيتي خانه يك تنها دنيا دار از حال اين با و برده سر به نيويورك و شيكاگو در را
آن است برادري" كه دارد ايمان هرتزوگ.مانده باقي او براي شاير برك غيرمسكوني منطقه در
در.ميكند خيانت او به رفيقاش صميميترين اين وجود با ".ميكند انسان را آدمي كه چه
و نازيها دست به او يهودي برادر ميليون شش كه ميشود مرد يك به مبدل و بالغ دورهاي
.ميشوند عام قتل متحدانشان
رسيدن تكامل به و خودبيني كمرشكن و سنگين بار اين بايد":ميگويد خود رسالت توصيف در
به چه.است خورده شكست آدم يك معلوم ، قرار از خودبيني ، همه اين با اما "كشم دوش به را
به شب هر و روز هر و دانشگاه استاد و نويسنده شوهر ، عاشق ، عنوان به چه پدر ، يك عنوان
واقعي پريش روان يك تحتتاثير او روان و روح است ممكن راستي به كه ميانديشد مسئله اين
اين مضحك پارادوكس آخرين و ميزند وجود تخريب به دست كه جرياني تحتتاثير ;بگيرد قرار
"تزلزل از" فقط و فقط تعادل:ميرسد تعادل به راه يك از تنها ميبرد پي هرتزوگ كه است
و است خرد از سرشار پارادوكس اين.باشد كار در تعادلي كه صورتي در البته _ ميخيزد بر
كه حقيقتي ميبريم ، پي آن به رمان بينقص و هنرمندانه روايت مدد به كه است حقيقتي گوياي
- پست عصر اين در زمان ، از برهه اين در ما همه مورد در كه هرتزوگ شخص مورد در تنها نه
عمل ترديد با نكته اين به اشاره در كتاب گرچه و _ مييابد مصداق مدرن تاريخ مسيحي
برنارد همچون يهودي نويسندگان كه زماني ازميآورد زبان به را آن سرانجام اما ميكند ،
راه به ما ادبيات در را غالبي جنبش راشا فيليپ و ميلر نرومن سلينجر ، .دي.جي مالامود ،
ثمره جهات ، بسياري از هرتزوگ ، كتاب و ميگذرد سال پانزده يا ده از بيش انداختهاند ،
.است جنبش اين باشكوه
پر است ، غمانگيز امور از پر شوخي ، از پر است ، يهودي بذلهگوييهايي از سرشار هرتزوگ
به ميل شدن ، امروزي به ميل آن جاي جاي در و است اخلاقي و روشنفكرانه تند احساسات از
چون.ميخورد چشم به خارجي ادبيات و اروپايي اجتماعي انديشههاي از آگاهي و تبعيت
و ".كنيم متحول را خود بياييد" كه ميخواند فرا امر اين به را بشر هرتزوگ پيامبران ،
بر تا اوست عهده بر كه مينگرد خود به بازماندهاي چشم به حاضر نسل يهوديان تمام همچون
.دهد شهادت ارزشها مستمر وجود
و سرگردان.هرتزوگ خود همه از اول.است بزرگ كتابي بزرگش شخصيتهاي سبب به هرتزوگ
يك.است دوندگي حال در مدام كه روشنفكر ابلوموف يك.است جذاب و عصبي.است بيقرار
كمك به.ميدهد حالت تغيير درجه هشتاد صدو يكهو است ، هستهاي گرما قرن "بزوخوف پيير"
.ميكند زنده را كودكياش دوران و رفته دست از شغل و نافرجام ازدواج از صحنههايي تخيل
.ميآورد در هاون يارد واين از سر و ميزند غيبش يكهو اما است نيويورك در
و ميايستد حمام پنجره دم دست در اسلحهاي با جاسوسها مثل و ميكند پرواز شيكاگو به
در ناگهان و است كوچولويش دختر شستن حال در كه ميگيرد زيرنظر را سابقاش عيال فاسق
او چگونه كه اين ندارد ، او است ، تروريست يك عمل پشتوانه كه را ، صريحي منطق مييابد ،
...كند عمل درنگ ، لحظهاي بدون قرقي ، مثل ميتواند
و كلي طرح يك صورت به پيرنگ.است زيبا حركت اين رواني و ميكند حركت روان هرتزوگ روايت
و _ ميشود مظروف ظرف.ميدهد فراگير آگاهي يك به را خود جاي ارسطويي منطق.است ابتدايي
كار به را روحي حالات ميكند هوس گاه نويسنده ميشود ، ساخته هوس مدد به و ظرافت با كتاب
.را حافظه گاه بگيرد ،
واقعنمايي با كه روايتي ;است برگشت و رفت در شخص سوم و شخص اول راوي ميان كه روايت خط
شگردهايي چنين گمانم به.چاپ به مربوط جزئينگريهاي از عاري شده پرداخته و ساخته كامل
تكنيكهاي و قابليتها كه كسي ;است مديون "دانليوي.پي.جي" به اندازهاي تا بلو را
غافلند تاثير اين از ديگران البته و است تاثيرگذار آمريكايي آثار بر چنان هم داستانياش
با تا ميسازد قادر را بلو نفر دو اين از آميزهاي."لئوپولدبلوم" دانليوي از بعد و
را هرتزوگ چون اثري واقعگرا ، "تاريخي" داستان يك و عاطفي اتوبيوگرافي نوعي تركيب
."من" نام به رنجديده خودي و "او" نام به است الگويي توامان هرتزوگ موزساي ، .بيافريند
نامههاي گاهيميخورد بر آنها به مرتب خواننده كه هستند نامهها ابزار دومين
رمان نوشتن در دستي اگر - شدهاند چاپ ايتاليك حروف با و تكهتكهاند گاهي كاملياند ،
كه حرفهايي از بسياري گفتن كتاب ، فرم شدن مشخص محض به كه ، ميدانيد مسلما باشيد داشته
آشيانه خود دست با كنيد عمل آن برخلاف چه چنان و ميشود محال كنيد مطرح مايليد
هدر به از مانع و ميدهد سو و سمت داستان به فرم.ميكنيد ويران را رمان زيباييشناختي
از استفاده با نويسنده كه را فرصتي هر دليل همين به درست اما.ميشود تخيل انرژي رفتن
.ميشود عمل اين از مانع يا ميكند نابود و محو بكند كلام افاضه مستقيما ميتوان آن
قدرت ساختار و دولتها
به سياسي زندگي براي شهروندان پرورش و مدني آموزش جهت بستري ايجاد قصد به مجموعه اين
است شده نگاشته مردمسالارانه شيوهاي
يوسفي مجيد
ايران سياسي برجامعهشناسي ديباچهاي
بشيريه حسين:نويسنده
معاصر نگاه:ناشر
(3) سياسي دانش مجموعه
تومان اول 1381 ، 1500 چاپ
شيوه معاصر تاريخ در عمده سياسي گفتمانهاي به پرداختن كتاب ، اين نويسنده اصلي هدف
اجتماعي ، نيروهاي و دولتها ;سويي از مسلط گفتمانهاي زوال سرانجام و تسلط ظهور ،
اين مولف نهايي و اصلي هدف عنوان به ديگر سوي از ايدئولوژيك دولت افول و ظهور زمينههاي
براي شهروندان پرورش و مدني آموزش جهت بستري ايجاد قصد به مجموعه ايناست بوده كتاب
نگاهي كتاب نگارش در نويسنده.است شده نگاشته مردمسالارانه شيوهاي به سياسي زندگي
در آن فراروي بحرانهاي و اجتماعي نيروهاي و طبقات نهادها ، احزاب ، شكلگيري به تئوريك
.است داشته اخير سال طول 150
كه است كتابي اولين (اسلامي جمهوري دوره) ايران سياسي جامعهشناسي بر ديباچهاي كتاب
سياسي دانش آموزش حيث از و ديده بيطرفانه نگاهي با را اخير سال سياسي 150 جريانهاي
طبقاتي و سياسي متغيرهاي و مولفهها بيآنكه كتاب اين در بشيريه.است نموده توجه بدان
بسترهاي و لايهها به را خود هم نمايد سياسي فرسايشي بحثهاي به ورود براي محملي را
.ميدارد معطوف جريانها تكويني
طبقه متوسط ، طبقه دهقانان ، بازار ، روحانيت ، زميندار ، اشرافيت ارضي ، اصلاحات مشروطه ،
ماركسيست ، سوسياليست ، اسلامي ، چپگراهاي ليبرالها ، اسلامي ، بنيادگراي احزاب كارگر ،
مطلقه مدرنيسم سنتي ، پاتريمونياليستي دموكراسي ، شبه نمايشي ، دموكراسي دولتها ، ماهيت
فرايند تودهاي ، جوامع سياسي ، مشروعيت و مشاركت بحران ايدئولوژيك ، سنتگرايي پهلوي ،
;شدهاند موشكافي دقت با كتاب اين در كه هستند مولفههايي همه متوسط ، طبقه شدن ، جهاني
.شدهاند گذاشته بحث به مفاهيمشان تكوين در عمدتا بلكه مصاديق در نه كه مولفهها
از كه چالشياست شده شناخته معاصر عصر در نوين سياسي چالش اولين مشروطه كتاب اين در
نظامنامه موجب به و داده ، افزايش را بازرگان طبقه قدرت كه گشته آن به منجر سياسي نظر
شناسايي كشور ششگانه عمده طبقات از يكي عنوان به بازرگانان ملي ، شوراي مجلس انتخابات
.شد داده آنها به مجلس كرسيهاي از سهميهاي و شدند
طبقه كه است معتقد او ميشود ، محسوب كتاب اين در نويسنده دغدغههاي مهمترين متوسط طبقه
تغييراتي موجد لاجرم و كرده ايفا نافذي نقش ايران سياسي تحولات از دوره چندين در متوسط
برنامهريزي سيستم در تكنوكراتها ظهور نيز مشروطه ، دوره از پس.است گشته قدرت هرم در
در بسترساز و مهم مقاطع جمله از دهه 70 در ;ليبرالها ظهور و و 50 ، دهه 40 در ايران
.است بوده ايران سياسي گاه و اجتماعي عرصه
دولت اركان و عناصر از يكي آن روشنفكري بخش بهويژه و جديد متوسط طبقه تعبير يك به
.يافت استقرار بيش و كم ايران در بيستم قرن در كه دادهاند تشكيل را بوروكراتيكي و مدرن
.است بوده مدرنيسم و سكولاريسم ليبراليسم ، ايدئولوژيهاي اصلي محمل آغاز از طبقه همين
دخالت منع ايران ، ملي سنتهاي و هويت تجديد شامل جديد متوسط طبقه عمده خواستهاي
سياسي نهادهاي تاسيس اروپا ، شيوه به جديد اساسي قانون نظام وضع سياست ، در روحانيون
بوده كاريزماتيك و سنتي دولتهاي بهجاي مدرن ملي دولت مباني ايجاد و ملي حاكميت براساس
مالي و سياسي نظام در گسترده اصلاحات خواستار بيستم قرن طي جديد متوسط طبقه همچنين.است
جهت به هم ديگر ، منظري از.است بوده كشور عمومي ماندگي عقب اسباب رفع براي ارضي و
در طبقه اين حضور مهمترين گذاشته جاي بر كه تاثيري هم و نيروها كثرت جهت به هم و زمان
تا رفته هم روي پهلوي نوساز دولت اماميگردد قلمداد بيستم قرن و 50 دهه 40 سالهاي
چند هر ميسازد ، برآورده را جديد متوسط طبقه فرهنگي و اجتماعي خواستهاي اندازهاي
قانونگذاري اقدامات مهمترين.ندارد را طبقه آن سياسي خواستهاي تامين براي لازم ظرفيت
زير ماليه وزارت و عمومي محاسبات و عدليه تشكيلات قانون انتخابات ، جديد قانون مثل اوليه
.شد اتخاذ روشنفكري گروههاي بهويژه و جديد متوسط طبقه نفوذ
در.است شده پرداخته آن به كتاب اين در كه است مفاهيمي از ديگر يكي اسلامي انقلاب
به بلكه نشده اكتفا آن سياسي مفهوم به تنها كتاب اين در اسلامي انقلاب ماهيت به پرداختن
دولت ، ماهيت و ساخت نويسنده نگاه از.است پرداخته آن تكوين چگونگي و آن اجزاي و ساختار
و انتصابي طبقات جمهوري ، رياست و مجلس همچون دموكراتيك نهادهاي اساسي ، قانون ساختار
را نظام اصلي محور (پارلمان و جمهور رئيس مستقيم انتخابات) دموكراسي همچونو انتخابي
روحانيت كه اسلامي سنت بلكه خاصي طبقه يا و حزب يا دولت نه آن در كه نظامي ميدهد شكل
آن ظهور محمل عنوان به عمومي افكار و سنت ميان.ميشود تكريم و تعظيم است ، آن اصلي مفسر
رو اين از.ميشود تلقي اسلامي سنت اصلي روحانيتمظهر بلكه نيست كار در پيوندي ضرورتا
.ميدهد تشكيل را اسلامي جمهوري نظام پيوند اصلي رشته آن تفسير و اسلامي سنت
ايدئولوژيك دولت از گذار است بوده وقوع حال در اسلامي جمهوري عمر طي آنچه حال اين با
بوده دموكراسي شبه نوعي سوي به سپس و صوري دموكراسي نوعي به نخست انقلاب اوليه سالهاي
برخي داراي كه نظاماست نوعي اثر ، اين در نمايشي يا و صوري دموكراسي از منظور.است
بايد را ايران در قدرت حقوقي ساختار پيچيده تركيب دلايلباشد صوري دموكراتيك نهادهاي
و ايران در مشروطيت سابقه (دموكراتيك و اسلامي حركت دو تركيب) اسلامي انقلاب ماهيت در
.كرد جستجو معاصر جهان مقتضيات
و است بيسابقهاي و نوين كاملا نظام خود كامل هيات در اسلامي جمهوري نظام طبعا
به روحانيت طبقه گرچه و داد قرار سنتي و تاريخي اليگارشيهاي زمره در را آن نميتوان
را آن ايدئولوژيك ، دولت ويژگيهاي اما دارد شباهت نظامها برخي با سياسي طبقه عنوان
و ويژگيها تركيب ديگر سوي از.است كرده ايجاد تازهاي پديده و داده قرار تحتالشعاع
هر از بهتر كه كرده تبديل صوري دموكراسي به را آن گفتيم چنانكه دموكراسي ، نظام نهادهاي
تاريخي خاص تعين در را اسلامي جمهوري نظام مفهومي عناصر بيشترين ميتواند ديگري مقوله
.دهد پوشش خود
گفتمان (ميداند 1 وجه سه به معطوف را معاصر سياسي گفتمانهاي حيات اثر اين
ايدئولوژيك سنتگرايي گفتمان (و 3 پهلوي مطلقه مدرنيسم گفتمان (2;سنتي پاتريمونياليسم
و فشارها ظهور از پيش ايران در مسلط گفتمان سنتي پاتريمونياليسم.اسلامي انقلاب از بعد
.نمودند ظهور مشروطيت نهضت و قاجاريه دوران اصلاحات جنبش قالب در كه بود غربي تجدد نفوذ
.بود گرفته شكل قاجار دوران خاص شرايط تحت كه بود گفتماني به متعلق قدرت فضاي از وجه اين
دولت ، قداست سياسي ، پدرسالاري اطاعت ، و اقتدار بر كلي بهطور ايران سنتي پاتريمونياليسم
رقابتي غير و مشاركتي غير و يكجانبه عمودي قدرت ساختار و دين علماي و حكام ميان رابطه
.ميگذاشت تاكيد
فرصتطلبي ، پذيري ، اطاعت براي را لازم ساختاري فضاي پاتريمونياليستي ساختار
شكل سياسي بياعتمادي و بدبيني و گسترده ترس خاموش ، اعتراض سياسي ، انفعال اقتدارگرايي ،
.بود پهلوي مطلقه مدرنيسم گفتمان بيستم ، قرن ايران در مسلط سياسي گفتمان مهمترين.ميداد
ايراني ، شاهي نظريه جمله از مختلف عناصر از پيچيدهاي مجموعه نيز مدرنيسم گفتمان
و قانونگرايي غربي ، مدرنيسم شيوه به ونوسازي توسعه گفتمان سنتي ، پاتريمونياليسم
اقتدارگرايي ، بر گفتمان اين در.كرد پيدا بيشتري تركيبات زمان ، طي خود و بود مردمگرايي
فرهنگي ، مدرنيسم سياسي ، مركزيت ايراني ، ناسيوناليسم مدرنيستي ، عقلانيت بالا ، از اصلاحات
خصلت با مطلقه مدرنيسم گفتمان سان بدين.ميشد تاكيد صنعتي توسعه و سكولاريسم
فرهنگ و گروهها به عمدهاي آسيبهاي خود سازانه بهنجار و اقتدارگرايانه عقلگرايانه ،
سنتي گروههاي و عشاير قوميتها ، مذهب ، سنت ، گفتمان ، اين در.ميكرد وارد سنتي جامعه
دو ايدئولوژيك سنتگرايي گفتمان.شوند اخراج قدرت عرصه از گفتماني اغيار عنوان به بايد
غالب تا 1368 سال 1358 از كه كاريزمايي گرايش يكي.است داشته خود درون در عمده گرايش
و احيا موجب اول گرايش واقع در.شد حاكم تا 1376 از 1368 كه سنتيتري گرايش ديگري و بود
.گرديد مدرن ايدئولوژيهاي مقابل در مسلط ايدئولوژي عنوان به سنتگرايي تجديد
به دست ميداند گفتمان سه اين از متاثر را سياسي جريانهاي آنكه از پس نويسنده
اسلامي انقلاب در ايدئولوژيك دولت بحرانهاي قالب در موجود احزاب و جريانها كالبدشكافي
بهجاي تعهد ، اصطلاح ، باب از شد گرفتار آن در ايدئولوژيك دولت كه بحراني نخستين ميزند
حاكي بايد را منازعات دوم دور.گشت جمهور رئيس اولين حذف به منجر نهايت در كه بود تخصص
كتاب اين در آشكارا بشيريه.دانست حاكم سياسي نظام اجتماعي وپايگاه قدرت بلوك ماهيت از
_ بود زده دست ائتلاف به شاه ديكتاتوري فشار اثر در كه _ را مختلف طبقاتي منافع تضاد
.است شده گرفتار آن چنبره در كه ميكند قلمداد ايدئولوژيك بحران مهمترين و دومين
و سنتي ايدئولوژي عنوان به يافت ، انسجام سال 1360 از پس كه وجهي به جديد ايدئولوژي
سياسي ، پدرسالاري نخبهگرايي ، يعني) اشرافي آرمانهاي متضمن هم سياسي ، سرمايهداري ماقبل
كوچك ، مالكيت بر تاكيد يعني) خردهمالكانه آرمانهاي حاوي هم ،(انضباطپذيري و اطاعت
آرمانهاي برخي متضمن هم و (غيره و جهاني سرمايهداري سلطه با مبارزه اقتصادي ، خودكفايي
(اشرافي آرمانهاي ديگر روي عنوان به پذيري اطاعت و پدرسالاري نيز و عدالت و قسط) دهقاني
قدرت بلوك ائتلاف دروني اجزاي بازتاب واقع در ايدئولوژي سطح در شكافهايي چنين.بود
.ميشد تشكيل كلي طور به سنتي طبقات از كه بودند
عنوان به اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان در تفكر نوع دو چالش خود مصداق در مفهوم اين و
درون در عمده گرايش دو ميان شكاف و اختلاف همين ميكند ، تلقي منازعات تلاقي نقطه
انقلاب مجاهدين سازمان درون در كه بود دليل بههمين.يافت بازتاب نيز سياسي گروههاي
كردن ملي پائين ، طبقات براي رفاهي اقدامات تامين از سازمان چپ جناحافتاد شكاف اسلامي
اسلامي حكومت از خود تفسيرهاي در و ميكرد حمايت غيره و ارضي اصلاحات خارجي ، تجارت
چنان سنتگرايانه موضعي از راست جناح كه حالي دربود هم شريعتي علي افكار تحتتاثير
يافت بازتاب نيز اسلامي جمهوري حزب درون در دودستگي همين.ميشمرد غيرشرعي را اقداماتي
.شد نمودار تدريج به آن در راست و چپ جناح دو و
فرهنگي نشريات
شناسي شرق فراسوي
مركز فرهنگي و علمي خبري ، ماهنامه كه "گفتوگو گزارش" نشريه شماره دومين ويژه مقالات
.دارد اختصاص "شرقشناسي" مسئله به است ، تمدنها گفتوگوي بينالمللي
.است رضايي رضا ترجمه و سعيد ادوارد نوشته "شرقشناسي باب در" شماره اين مقاله اولين
مفهوم يك شرق كه كردهام آغاز فرض اين با را كارم":ميشود آغاز اينگونه سعيد مقاله
درستي به "ويكو"نيست مكان صرفا هم غرب كه همانطور ;نيست صرف مكان.نيست ساكن طبيعي
كه است همان بدانند قادرند آنچه و ميسازند را خود تاريخ انسانها كه است گفته
و شرقشناسي بررسي ;است ضيمران محمد از شرق ، فراسوي به گذري بعدي ، مقاله ".ساختهاند
انتشار انتقادها اين عطف نقطه.ميپردازد دهه 1970 از بعد خصوصا آن بر وارد نقدهاي سير
در سال 1978 در ترنره برايان "شرقشناسي پايان و ماركس" و سعيد ادوارد "شرقشناسي" كتاب
.بود آمريكا
كه است حبيب.آر.ام از "گفتمان يك مثابه به شرقشناسي" شماره اين ويژه مقاله ديگر
مقاله حاوي شماره اين.ميپردازد شرقشناسي باب در سعيد ادوارد آثار بررسي به عمدتا
علاوه به مقالهها اين.هست نيز "آزادي و استقلال مشاركت ، " نام با سعيد ادوارد از ديگري
مجله حجم از نيمي حدود باب اين در كتابنامه يك نيز و شرقشناسي باب در ديگر مقاله چند
.ميدهند تشكيل را
بر يوناني شارحان تاثير" مقاله به ميتوان شماره اين توجه جالب مقالههاي ديگر جمله از
نهضت بر عثماني تنظيمات نقش" مقاله و سورابجي ريچارد نوشته "اسلامي _ ايراني فلسفه
.كرد اشاره امامي محمدتقي نوشته "ايران روشنفكري
فرانسيس و هانتينگتون ساموئل به خطاب قراگوزلو محمد از نامهاي حاوي همچنين شماره اين
ادقام" از حمايت در آمريكايي روشنفكران نامه به است پاسخي واقع در كه است فوكوياما
امضا ديگر تن با 58 همراه را آن هم فوكوياما و هانتينگتون كه آمريكا دولت "ضدتروريستي
.كردهاند
ملي وفاق درباره پرسشهايي
ي"گفتوگو" بخش دردارد اختصاص ملي وفاق درباره بحث به عمدتا "نامه" نشريه دوم شماره
معينفر ، علياكر بستهنگار ، محمد پاسخ چند _ پرسش چند ملي وفاق عنوان با شماره اين
1 گفتهاند پاسخ پرسش پنج اين به هركدام كه دارند شركت جلاييپور حميد و سازگارا محسن
محوريترين _ است2000 امكانپذير حد چه تا حاضر شرايط در ملي وفاق به دستيابي..._
عيني معيارهاي و ملاكها _ چيست؟ 3 گيرد قرار ملي وفاق تحقق مبناي ميتواند كه موضوعاتي
مخالف و موافق نيروهاي بين وفاق امكان _ كدامند40 ملي وفاق به وفاداري و پايبندي
بيرون و درون اصلاحطلب نيروهاي بين وفاق امكان _ ميكنيد50 ارزيابي چگونه را اصلاحات
"ميكنيد؟ ارزيابي چگونه را قدرت از
و شاهحسيني حسين توسلي ، عباس غلام يزدي ، ابراهيم از مقالههايي حاوي همچنين شماره اين
.است زرافشان ناصر
اول درجه در بكنند خود صفحات چاپ كيفيت بهبود حال به فكري "نامه" دستاندركاران اگر
سختي به را مطالب از بعضي واقعا حروف ، ريختگي وجود با كه چرا كردهاند خود به خدمتي
.خواند ميتوان
ملت دو و هفتاد
نوبختي فرقالشيعه
نوبختي موسي بن حسن:تاليف
مشكور محمدجواد:ترجمه
فرهنگي و علمي انتشارات:ناشر
مذاهب تاريخ در تاكنون كه است كتابهايي مستندترين و قديميترين از نوبختي فرقالشيعه
.است شده نوشته اسلامي
خاندان به نسبش مادر طريق از كه است حسنبنموسي ابومحمد ، فرقالشيعه كتاب نويسنده نام
از كه است نوبخت بن ابوسهل بن اسحاق بن علي بن اسماعيل ابوسهل وي دايي.ميرسد نوبختي
.است عباسي دوره مصنفان و شاعران از و اماميه نامبردار متكلمان از و شيعه سران و بزرگان
و نجوم و حديث و فقه و فلسفه و كلام از خود ، زمان علوم بر كه احاطهاي سبب به نوبختي
آنها شمار كه كرده تاليف كتابهايي روزگار آن دانشهاي مختلف متون در داشته ، نحل و ملل
از فرقالشيعه كتاب تنها كتابها همه اين از.ميشد كتاب بر 44 بالغ قديم فهرستهاي در
ما دست به هنوز يا و رفته ميان از جملگي كتابها ديگر و مانده مصون روزگار دستبرد
:از عبارتند او كتابهاي از برخي.است نرسيده
(نجاشي و طوسي شيخ و نديم ابن فهرست) الديانات و الارا _1
مذهبه نصر و لعمربنعباد الاحتجاج _2
لارسطاطاليس و الفساد و الكون اختصار _3
الاسعار و الاجال و الارزاق _4
كرده ، ذكر خود كتابهاي در شيعه رجال علماي اكثر را نوبختي حسينبنموسي ابومحمد ، نام
ابوالعباس.دانستهاند اماميه شيعه طايفه اعتماد مورد و راثقه را او و
ماست متكلم شيخ نوبختي حسنبنموسي كه مينويسد خود رجال در نجاشي احمدبنعليبناحمد
آن از پس و هجري سيصد از پيش وي.جست پيشي خود زمان در كلام علم در خويش همگنان بر كه
.است كرده روايت وي از بسياري كتب سپسميزيست
از كه كساني درباره يعني "الائم عن يروا لم من في" باب در خود رجال در طوسي شيخ
و ثقه متكلمي ابومحمد نوبختي حسنبنموسي كه مينويسد نكردهاند ، روايت امامان
نوبختي حسنبنموسي كه مينويسد خود الفهرست در طوسي شيخ همچنين.بود ابوسهل خواهرزاده
فلسفه ، كتب ناقلان از جماعتي و بود ، فيلسوف متكلمي و داشت كنيه ابومحمد ابوسهل خواهرزاده
امامي وي و ميآمدند ، گرد او نزد در ديگران ، و ثابت و اسحاق و دمشقي ابوعثمان مانند
در فراواني مصنفات را او و نوشته خود خط به بسيار نسخههايي و است ، اعتقادي نيك مذهب
.است فلسفه نقض و كلام
تمايل بغداد معتزلان به اسماعيلبنعلي ، ابوسهل دايياش ، مانند كلام علم در نوبختي
فرقه دو اين از يكي به او انتساب و عقيده سر بر معتزله و شيعه بين جهت همين به داشته ،
مولفان بيشتر آنكه از گذشته چه است ، مسلم او بودن امامي حال ، اين با.است بوده منازعه
ذهبي و ابيالحديد ابن و بغدادي خطيب و اشعري ابوالحسن و مسعودي و نديم ابن مانند قديم ،
عقايدي.شمردهاند شيعه از را او طوسي ، شيخ و نجاشي چون شيعه رجال علماي و ابنالجوزي و
نظير و اماميه فرقه عقايد همان همگي كرده دفاع آنها از خود كلامي كتابهاي در وي كه را
.است نوبختي ابوسهل دايياش عقايد
اسحاقبنحنين و دمشقي ابوعثمان چون خود ، عصر بزرگ فلاسفه و دانشمندان با غالبا نوبختي
ميكرد ، گفتوگو و بحث علمي مسائل درباره ايشان با و داشت برخاست و نشست ثابتبنقره ، و
و الارا كتاب يكي كه بوده مهمتر همه از كتاب دو نوبختي كلامي شده گم آثار ميان در
كتاب الديانات و آراء كتاب نجاشي روايت به بنا الغلا علي الرد كتاب ديگري و الديانات
.است بوده پيشين كيشهاي و اديان درباره فراواني اطلاعات بر مشتمل و بزرگي
كه نوشتهاند و كرده ياد آن از خود فهرست در يك هر طوسي شيخ و محمدبناسحاقالنديم ،
عليبنحسين ابوالحسن را كتاب اين از فصلي.است نيافته توفيق كتاب آن اتمام به نوبختي
ابنالجوزي.است كرده نقل خود مروجالذهب كتاب در اسلام بزرگ جغرافيدان و مورخ مسعودي
فراوان استفاده كتاب آن از نهجالبلاغه شرح در الحديد ابي ابن و ابليس ، تلبيس كتاب در
.آوردهاند خود كتاب در آن از تكههايي و كرده
گرانبهايي كتب از است اسلام گزافهگويان بر رد معني به كه الغلا علي الرد كتاب اما
مصون روزگار دستبرد از افسوس كمال با و شده نوشته گزافهگويان و غلا درباره كه بوده
و بوده ، نوشته ايشان آراي رد و اسلام غلا عقايد در نوبختي را كتاب ايناست نمانده
خوانده "الباطنيه من غيرهم و الغلا علي الرد" و داشته دست در را آن مسعودي ابوالحسن
كوفي الاحمر اسحاقبناحمدبنابان ابويعقوب حال شرح در بغداد تاريخ در بغدادي خطيب.است
.آورده را كتاب آن از فصلي شيعه غلا از اسحاقيه فرقه پيشواي در 276 گذشته در
بغدادي خطيب از را مطلب اين النهاي و البداي در كثير ابن و ابليس تلبيس در ابنالجوزي
غلا درباره را ابنالجوزي كتاب مطالب ريتر هلموت.آوردهاند خود كتاب در و كرده اقتباس
.است كرده نقل عينا خويش طبع فرقالشيعه مقدمه در
سكوت سال دو شكستن
خصوصي نشريات معدود از كتاب جهان.است شده منتشر تازگي به "كتاب جهان" ماه مرداد شماره
حوزه به و باشد داشته تداوم (سال هفت) سال چندين براي كيفيت حفظ با توانسته كه است
شامل نيز شماره اين.بپردازد است كتاب نقد و كتاب نشر وضعيت بررسي كه خود تخصصي
رجوع مورد هم و باشد كتابخوانان توجه مورد ميتواند هم كه است خواندني مقالههايي
.بگيرد قرار كتاب نشر دستاندركاران
آماري دادههاي بررسي به فريار امير فرخ "سال 1380 در كتاب نشر" آغازين مقاله در
بررسياي نظر از مقاله اين.است پرداخته (تهران ، 1381 كتاب ، خانه) "نشر 1380 كارنامه"
قابل ميدهد دست به شهرستان و تهران در و مختلف حوزههاي در كتاب چاپ آمار درباره كه
.است توجه
تصحيحي بررسي به است اذكائي پرويز نوشته كه "ستارهشناسي ابزار و بيروني" بعدي مقاله
چاپ نخستين چاپ اين.ميپردازد بيروني ابوريحان نوشته "الممكنه الوجوه استيعاب" كتاب از
.است شده منتشر رضوي قدس آستان پژوهشهاي بنياد توسط و است "استيعاب" كتاب كامل
نيز و آملي حسنزاده از مقدمهاي شامل شده تصحيح جوادي سيدمحمداكبر وسيله به كه كتاب
از كه همانگونه كه است "رصديه آلات في العسجديه الصحيفه" عنوان با او از رسالهاي
قديم ستارهشناسي ابزارهاي بررسي به استيعاب كتاب خود اصل مانند برميآيد عنوانش
"استيعاب" در بيروني كه است ستارهشناساني معرفي اذكائي مقاله از بزرگي بخش.ميپردازد
.است داده ارجاع آنها آثار به
اين در مزداپور.است مزداپور كتايون نوشته "كهنسال نويافتههاي" نام با بعدي مقاله
و دهم و هشتم قرنهاي از حدودا كه ميپردازد زرتشتي خطي نسخه چند معرفي به مقاله
خطي نسخه نه به پور مزدا.(يزدگردياند اصل در تاريخها).ماندهاند جا به هجري يازدهم
از پس و ميپردازد ميشوند نگهداري مجلس كتابخانه و تهران دانشگاه كتابخانههاي در كه
مقاله طولانيترين.نوشتهها قبيل اين اين انتشار و يافتن حفظ ، درباره دارد بحثي هم آن
كتاب دو بررسي به است شده درج شماره اين در آن اول بخش كه "سكوت سال دو" نام با
اول كتاب.سكوت قرن دوازده:ايران تاريخ بنيان در تاملي":ميپردازد ناصرپورپيرار
"اسلام برآمدن:دوم كتاب.برگذشته پلي:ايران تاريخ بنيان در تاملي" و "هخامنشيان برآمدن
با را پورپيرار كتابهاي خواندن ابتدا كه ميگويد مقاله اين نويسنده فاطمي فريدون
كرده ظهور رنكه چون كسي هم ما ميان در شايد" كه گفته خود با و كرده آغاز تمام خوشبيني
نامطمئن اسناد بر متكي گزارشهاي و مكررات تكرار از هم را ما تاريخنويسي ميخواهد كه
اين پورپيرار كتابهاي درباره هم درستي بررسي و نقد نيافتن فاطمي گفته به ".برهاند
و شده كاسته او خوشبيني از كتابها خواندن بيشتر هرچه با اما است كرده تقويت را گمان
و فرهنگ هرگونه انكار به كشيده كارش نهايت در پورپيرار كه رسيده نتيجه اين به نهايتا
كردهاند را ايران ملت كتابشان در ايشان بگويم اگر" كه است معتقد و ايران ملت براي تمدن
خودتان بايد را باره اين در فاطمي سخن باقي ".نگفتهام گزاف به سخني سياه پول يك
.بخوانيد
تقيپور آفتاب سايه در كتابهاي نقد و معرفي شامل همچنين كتاب جهان شماره اين
;نيري صفورا ستاره ، هفده تولد از دورتر ;چايچي رضا نيما ، اشعار بازخواني به ;نامداريان
و ;(بديعي منوچهر ترجمه) دوگاري مارتن روژه باروا ، ژان ;شريفزاده منصوره نسكافه ، عطر
.است سن آمارتيا آزادي ، مثابه به توسعه
درباره بحث به رايدينگ الن قلم به "دارد خريدار فرانسه در توطئه تئوري" مقاله
پس در كه ميپردازند موضوع اين به و رسيدهاند چاپ به فرانسه در كه ميپردازد كتابهايي
هدايت آمريكايي راستگرايان خود وسيله به كه نهفته توطئهاي سپتامبر يازده واقعه
شايان مطلب اين اخير چندماه در فارسي به دست اين از كتابهايي ترجمه به توجه با.ميشود
.است توجه
كتابهاي از توجهي قابل شمار شده نوشته فريار امير قلم به كه نيز "كتاب تازههاي" بخش
.است كرده رامعرفي فرهنگي
كه شده نوشته نقدي پاسخ در كه است ناقد خسرو قلم به مقالهاي حاوي همچنين شماره اين
.بود شده نوشته "شايت لانگن فارسي _ آلماني و آلماني _ فارسي فرهنگ" بر قبل شماره
|