رفوزهها خاطر به فقط
باشم مستقل ميخواهم
ايراني جوان
همسايه جوان
كويت خوابگاههاي در اعتراض

رفوزهها خاطر به فقط
وضعيتي چنين كه جوانهايي اما است تصميمگيري براي لحظه بدترين شكست از بعد لحظات
كنند فكر چيزي به بيآنكه را آينده هفته كه است اين بهتر دارند
كنند استراحت
ظهيري نسرين
چيزهاي با را ذهن گرم ماه مرداد اين در و بزنم را است كنكوري موضوع چه هر قيد ميخواستم
بكنيم رنگارنگ و قشنگ مطالب از پر را هفته اين صفحه ميخواستيم.نكنم خسته ناراحتكننده
ديده تدارك مناسب هديهاي هستند ، رشته انتخاب مشغول خوب رتبههاي با كه آنهايي براي تا
و مدرسه و كتاب از تابستان اين در شما مثل هم ما ميخواست دلمان.نشد اما باشيم ،
ميدانيد.نشد اما ننويسيم چيزي ثانوي اطلاع تا لااقل يا ننويسيم ، چيزي زبان آموزشگاه
جا همان دقيقه چند و ميشود خيره دور جايي به روزها اين كه معصومه نگاه خاطر به چرا؟
.ميماند باقي
كنار چهرهاش از اخم و نميشود حاضر نهار و شام سفره سر ندارد ، اشتها كه مهيار خاطر به
دستش دو ميان را سرش مدام هي و است افسرده روزها اين كه مينايي خاطر به شايد و نميرود
به مجاز كه آنهايي تمام خاطر به و ميكند پاك يواشكي را اشك قطرههاي گاهي و ميگيرد
آنها خاطر به فقط گزارش اينشدهاند رفوزه خودمان قول به يا نشدهاند رشته انتخاب
.ميشود نوشته
&&&
و است آشوب دلتان.است مغزتان جويدن مشغول موريانه مثل و ذهنتان توي افتاده چيزي يك
اتاق پردههاي و بنشينيد تاريكي توي ميخواهيد نميرود ، پيش كاري هيچ انجام براي دستتان
.هستيد عصباني خودتان دست از كنيد ، گريه سير شكم يك ميخواهد دلتان.بكشيد كيپ تا كيپ را
دنيا آدم خنگترين ميكنيد فكر نداريد ، را كاري هيچ عرضه انگار ميكنيد بيهودگي احساس
فتح را قلهاي عجب كه ميكنيد فكر ميافتد همكلاسيهايتان به چشمتان وقتي هستيد
ميزند برق مادرشان و پدر چشم توي كه را غرور احساس وقتي نشستهاند كجا به و كردهاند
نه.ميكني فكر خودت والدين بيروح چشمهاي به و ميبيني
كه پولي حيف كردند من به كه محبتي حيف دادند ، من به سالها اين توي كه نون ، حيف اصلا
پرداخت را آن زحمتي چه با پدرم بگو ، را آموزشگاه پول كردهاند ، كتاب و دفتر خريد صرف
كوچكتر بچههاي به كردم ظلمي چه.كرد كم ماهانه گوشت سهميه از را آن مادرم و كرد
توي كنم نگاه جوري چه حالا خريدند تست كتاب برايم دادند را آنها بستني پول خانواده ،
اين شوم ، خلاص خودم دست از كنم ، فكري يك بايد نميتوانم ، نه كوچكتر ، برادر چشمهاي
و گم جايي يك تا ببرم بين از را خودم بايد نه شده ، آبروريزي حسابي نميآورم ، دوام طوري
.كنيد صبر لحظه چند لطفا ايست ، اما.شوم گور
رتبههايشان.چشيدهاند بدجوري را شكست تلخ طعم روزها اين كه است آنهايي نجواي اينها
مثلا و بدهند ، دلداري را شما كردهاند سعي خيليها روزها اين.است شده رقمي چند بدجوري
اندرز و پند و بخوانند نصيحت دهن يك تا كردهاند فرصت هم بعضيها كنند ، درك را شما
پندگير نميافتادي ، روز اين به ميكردي چهها و چهها اگر كه پسر اي و دختر اي كه بدهند
...پندگير و
ميدانند خود مسلم حق را اين آنها البته ، .كنيد..نصيحت ميتوانيد ديگر حالا هم شما
.ميطلبد هم را نصيحتهايي چنين موقعيتهايي چنين مخصوصا
ديگر نفر يك هم باز كه است اين تصورتان نميكنيد ، باور حتما.نيست راه آخر جا اين اما
يك اصلاكرديد اشتباه بار اين اما.است شده تنگ خيلي كردن نصيحت براي دلش كه شده پيدا
.بكنيد عاقلانهتر كار
دانشگاههاي از يكي به سري و بكشيد را كفشهايتان پاشنه و برداريد غم زانوي از سر
را كساني آدرس آنها از و بزنيد گپ دانشجويان از نفر چند با بزنيد ، خودتان خانه نزديك
دانشجويان خود احوال نه يا و شدهاند دانشگاه وارد دادن كنكور سال چند از بعد كه بپرسيد
تا بپرسيد نه ، يا رسيدهاند آرزوهايشان همه به دانشگاه به آمدن با بپرسيد.بپرسيد را
را دانشگاه به ورود جواز امسال كه آنهايي بسا چه.نيست راه آخر اينجا واقعا كه بدانيد
ميدانيد خورده شكست را خود بار اين كه شما و نباشند واقعي خوشبختان ميكنند دريافت
.نباشيد بدبخت واقعا
&&&
چپ و راست هي.است گرفته را توكلي حميد حال بدجوري روزها اين كه است رتبهاي اين 32259
را فكرهايش خوب و نشسته هم صبح امروزميپرد پايين و بالا آتش روي اسپند مثل و ميرود
شهرهاي به يا شهر اطراف به نه كند ، سفر ميخواهد.است رسيده تازهاي تصميم به و كرده
:ميگويد.بدهد ادامه را تحصيلاتش ديگر كشور يك در و دنيا سوي آن برود ميخواهد ديگر ،
بايد.شوم قبول كنكور امتحان در نميتوانم ديگر كه داد نشان من به رتبه اين.خستهام"
".نيست من جاي اينجا ديگر.بروم بگذارند تا كنم راضي را والدينم شده جوري هر
لحظات":ميگويد دارد عهده به را مشاور نقش سنجش سازمان در كه روانشناساني از يكي اما
نمايي كنكور در شدن رد من نظر به البته.است تصميمگيري براي لحظه بدترين شكست ، از بعد
بهتر دارند وضعيتي چنين كه جوانهايي اما.نيست شكست يك واقعا و دارد را شكست يك از
انرژي و قوا تمديد كنند ، استراحت كنند ، فكر چيزي به بيآنكه را آينده هفته كه است اين
براي را موقعيت بهتر تحليل و تجزيه قدرت هم و ميكند خلاص فكرها نوع اين از را آنها هم
اينكه مثل نشود گرفته تصميمي نوع هيچ موقعيت اين در ميكنم توصيه من.ميكند فراهم آنها
تصميمگيري قدرت الان جوانان ، اين روحي شرايط نميخوانم ، درس ديگر نميدهم ، كنكور ديگر
خارج كنوني موقعيت از و ببرند مسافرت به را آنها كه ميكنم پيشنهاد والدين به.ندارد
چشمها جلو از است زده سروكله آنها با جوان متمادي روزهاي كه كتابهايي و دفترها.كنند
را واقعه بتواند جوان تا شود صحبت كمتر خانواده در درسي مسائل و كنكور مورد در.شود جمع
.كند تصميمگيري ميتواند جوان اين ديگر ماه يك.كند فراموش
شكست جوانان از بيشتر پدرومادرها از بعضي فعلا كه باشد درك قابل شما از بعضي حرف شايد
متصور آنها براي روشني آينده ديگر كه پدرومادرهاييدارند تسلي به احتياج خوردهشان
شايد بخوانند دلخور پدرومادرهاي را بعد به جا اين از پس.شدهاند دلخور حسابي و نيستند
خواندنهاي درس براي شما حد از بيش اصرارهاي اگر شايد نبود ، شما اضطراب و دلهره اين اگر
و نميكشيديد جوانتان رخ به را همسايه و اقوام دانشجوي جوانهاي مدام اگر و نبود زوركي
.نميكرد خوش جا آنها كارنامه توي هرگز پررقم رتبه اين نميانداختيد جانشان به را استرس
خودت اصلي مقصر باشد يادت البتهاست گير خودتان پاي حسابي كه نباشيد مقصر دنبال پس
.تلخياش تمام با بپذير را شكست هستي
باشم مستقل ميخواهم
در دخترهاكمتر و پسرها است بهتر است خطرناكي كلمه شدن مستقل كه معتقدند پدرها از برخي
كنند فكر آن مورد
كيامرادي حسين
تا گذاشت دستتان كف را اسكناس چند بار اولين براي پدر كه روزي همان هست ، يادتان حتما
سبد يك با مادرتان كه روزي ياهمان.بخريد سركوچه مغازه از نوشابه تا چند و برويد
ميكشيد ، هوار كوچه توي كه مردي از پياز و سيبزميني كيلو چند كه خواست شما از آبيرنگ
.بخريد
را خانه برق و آب قبض تا رفتيد بانك يك به بار اولين براي كه وقتي هست يادتان حتما
را شانههايتان روي مسئوليت سنگيني.شدن بزرگ احساس داشتيد ، احساسي چه كنيد پرداخت
اين كه است شدن مستقل احساس همان احساس اين كه ميگويند روانشناسان.كرديد حس حتما
.ندارند را آن كردن تجربه فرصت جوانها از خيلي روزها
&&&
كمتر دخترها و پسرها است بهتراست خطرناكي كلمه شدن مستقل كه معتقدند پدرها از برخي
از كار بدهيم ، آنها به را كلمه اين كردن تجربه فرصت بخواهيم اگر كنند ، فكر آن مورد در
حتما هم بعد.بگيريم را آنها جلوي نميتوانيم ديگر و ميشود خرابتر هست كه آنچه
روزها اين مادرها.نكنيد جيم سين را ما اينقدر باشيم ، مستقل ميخواهيم ما ميگويند
نيست خوب جامعه جو نميبينيد":ميزنند چوب را جوانهايشان سياه زاغ هميشه از نگرانتر
و شد مهيا شرايط هروقت.است احتياج مناسبتري شرايط به كلمههايي چنين كردن تجربه براي
جوانها اما ".بزنيم حرف باهم بياييد آنوقت شدند ، امن كافي اندازه به محلهها و كوچه
مجوز تازگي به كه است ابراهيم جوانها اين از يكينيست بدهكار حرفها اين به گوششان
و كرده عرق سروصورت با.است كرده دريافت مادرش و پدر از را بدنسازي باشگاه به رفتن
و دست به تقريبا":ميگويد شده كبود اندكي زيرچشمش كه حالي در رنگ سرمهاي ورزشي لباس
فكر آنها.كردم دريافت را باشگاه اين به آمدن اجازه بالاخره تا افتادم ، مادرم و پدر پاي
تصميم هم جوانها مسائل شخصيترين مورد در ميتوانند هستند ومادر پدر چون كه ميكنند
تفريح راحتي به نميگذارند آنها.كنند نظارت بايد فقط آنها من نظر به كه درحالي بگيرند
".بگيرند تصميم بايد هم ما چيز همه مورد در ميدهند را ما خرج چون كه ميكنند فكر كنيم ،
كه وقتي.ميشود آغاز كودكي ساده اتفاقهاي از چيز همه كه معتقدند روانشناسان اما
سفره كردن پاك براي مادرها و پدر كه وقتي.بايستند خودشان پاي روي ميگيرند ياد بچهها
كودك حتي رستوران يك در خوردن غذا هنگام كه وقتي و ميگيرند كمك خردسال بچههاي از
.ميگيرد شكل بچهها در استقلالطلبي حس باشد ، داشته انتخاب حق هم چهارساله
ابتداي در استقلالطلبي حس":دارد را عقيده همين نيز باليني روانشناس آزادي سعيد دكتر
تا سالگي نيم و يك از "محوري فرد".ميگويند كودكي خودمحوري آن به كه ميگيرد شكل كودكي
مييابد تداوم كودك رواني و فيزيكي رشد با احساس اين.ميشود ديده كودكان در سالگي پنج
از كه هستند كساني جامعه در موفق انسانهاي.ميكند پيدا ادامه جواني سالهاي تا و
احساس به گذاشتن احترام طريق از اعتماد اين.برخوردارند لازم نفس به اعتماد
و نفس به اعتماد داراي انسانهاي تنهاميآيد وجود به جوان و نوجوان استقلالطلبي
".بياورند وجود به موفق جامعهاي ميتوانند استقلال خواهان
&&&
تحميل بچهها به را خود تصميمات مادرها و پدر.است شده متفاوت كمي اوضاع روزها اين
و پدر ديدهايد هم شما حتما.هستيم آنها كردن تربيت مشغول كه ميگويند و ميكنند
تصميم پسرشان يا دختر لباس مدل مورد در تا مينشينند مذاكره ميز دور شبها كه مادرهايي
پا از دست كوچه در جوانشان تا ميكشند سرك مدام پنجرهها پشت كه را آنهايي يا.بگيرند
.باشند برخوردار بيشتري عمل استقلال از دخترها به نسبت بايد ميكنند فكر پسرها.نكند خطا
:است كرده پا و دست موتوري خودش براي تازگي به كه است "فرزاد" جوانها اين از يكي
ميخواهند فردا پس فردا بالاخره.باشند داشته عمل آزادي بايد دخترها از بيشتر پسرها"
هم چندان استقلال نكردن تجربه دخترها براي اما.بچرخانند را زندگي يك و باشند خانه مرد
".ميكنند اجرا بيدردسر و بيدغدغه آنها و ميگيرند تصميم شوهرانشان.نيست مهم
مشغول زنانه آرايشگاه يك در تازگي به كه "خديور محبوبه" براي را فرزاد نظر وقتي
از چشمهايش و ميشود سرخ رنگش ميشود ، عصباني خيلي ميگويم ، است آرايشگري فن يادگيري
نكرده ، تجربه را عمل آزادي هرگز كه مادري ميگفتيد آقا اين به":ميزند بيرون حدقه
زنان به متعلق پا و بيدست پسران بدهد ، آموزش فرزندانش ، به را تجربه اين ميتواند چطوري
تفكر طرز نوع اين البته.ميآورد بار كماعتماد پسر ترسو ، مادر.هستند نفس به بياعتماد
بياورند بار بايد توسريخور را دختر ميكنند فكر كه است جامعه تقصيرنيست پسرها تقصير
حرفها اين وقت بگوييد من طرف از.دارند احتياج نفس به اعتماد به كه هستند پسرها فقط و
".است گذشته
&&&
خوب را ديگران حقوق به تجاوز بدون شدن مستقل و استقلال تقويت راههاي كه كارشناساني
در ميآورد فراهم فرزندانش براي را كردن تجربه فرصت كه جامعهاي":ميگويند بلدند ،
خانوادگي و اجتماعي فشارهاي هرچه.ميانديشد كارا و نخبه افراد با جامعه يك به حقيقت
داراي و هنجارمند انحراف ، از خالي جامعه يك وجود شانس كند سنگيني بيشتر جوانان ذهن روي
.مييابد كاهش مبدع و مبتكر افراد
مركزي و مهم نكته":ميگويد هم باليني روانشناسي ارشد كارشناس صادقي محمود
خواهد پي در را نفس به اعتماد كه است خود به دادن وسعت و گسترش به ميل استقلالطلبي
".داشت
كردن عمل براي توانايي همين ايجاد و موقعيت درك براي رواني توانايي يعني شخصي استقلال"
اما.است استقلال تعريفهاي سادهترين از يكي اين ".مطلوبتر موقعيت به دستيابي براي و
را آن ما استقلالطلب جوانان نه و دارند مفهوم اين از درستي درك ما والدين نه انگار
راه به هركسي و مرجطلبي و هرج معناي به باشد كه هرچه استقلال معني.ميكنند معني درست
كردن برنامهريزي آن با مطابق و ديگران موقعيت درك يعني عمل آزادي گاهينيست رفتن خويش
يعني كردن عمل مستقل هم گاهي بزرگسالان تجربههاي دريافت براي كوشش و جامعه شرايط درك و
.انديشيدن والدين زياد كنترلهاي و نظارتها دلايل ، به شده ، كه هم يكبار براي
&&&
براي يا حالا كه همانهايي قديمي ، جوانهاي خوشبهحال كه ميانديشند جوانان روزها اين
بزرگ پرسروصدا و شلوغ خانههاي در آنها مادربزرگ و پدربزرگ يا مادرند و پدر خودشان
آنها شمارش در گاهي پدرومادرها كه بوده زياد بچهها تعداد اينقدر كه خانههايي شدهاند ،
و باشند بچهها كار پيگير كه نداشتند فرصت آنقدر هيچوقت پدرومادرها.ميكردند اشتباه
ميرفت بيرون صبحها روزانه قوت كردن فراهم براي پدر كنند دخالت كارهايشان شخصيترين در
ميان اين در.ميديد خواب را آسمان هفت ميگذاشت بالش به سر كه بود خسته آنقدر شب و
سبز سبيلهايشان پشت هنوز بلكه كنند عمل خصوصيتر خيلي كه داشتند فرصت نهتنها بچهها
خانه خرج و دخل كفاف براي و ميكردند عمل خانه كارآمد عضو يك عنوان به بايد بود نشده
سنگيني مسئوليت زيربار بخواهند اينكه از پيش شانههايشان كه بود اين.ميكردند كار
.ميكرد
&&&
بچهها كردن مستقل مورد در مادرها و پدر ديدگاه نوع و تربيت طرز ميدهند نشان آمارها
نشان معناداري همبستگي ملتي هر توسعه و پيشرفت ميزان با مادر و پدر به شديد وابستگي يا
اغلب نيافته توسعه و بسته جوامع جوانان و پرتوقعاند و جسور باز جوامع فرزندانميدهد
.است نكرده پيدا ظهور و رشد آنها خلاقيت قوه و هستند كافي نفس به اعتماد بدون
به دستيابي به نيز نيافته و يافته توسعه جوامع در درسي كتابهاي متون در محتوي تحليل
ميدهد نشان ما كشور در درسي كتابهاي متون محتواي تحليل اما و است كرده كمك بينشي چنين
و والدين از را نيازي چنين هرگز كه ميكشند تصوير به را جواناني كتابها اين طراحان كه
.نميكنند طلب جامعه
ايراني جوان
بالا به ديپلم حرفهاي
؟!شدهاي ديوانه - ميخوري را خودت هي و خودت جان به افتادهاي موريانه مثل
.نميشدم دوستت هيچوقت كاش اي كه من.ميگويم من را اين
هم مرا كه بگيري جگر جز باشم ، ديوانه يك دوست ديگه نميخواهم كه بگم كي به بابا _
زل ميگيري بالا را بزن ، سرت حرف مرگته چه بگويم راحتتر يا ميخواهي چه كردي ، ديوانه
.ميشود سرازير اشك هلوپ هلوپ چشمهايت از بهار ابر مثل و چشمهايم به ميزني
!بزن حرف گفتم فقط نگفتم ، چيزي كه من بميرم الهي _
پايين و بالا شانههايت ميگويم ، را بغضت ميتركي ميگذاري ، شانهام روي را سرت
.ميكنند خيس را تنم تمام اشكهايت و ميروند
براي گفت مادر برخاستي خواب از كه وقتي ميآوري ، ياد به را تابستان مردادماه يك صبح
خواب منگ آنقدر هست دستشويي خانه داخل ميدانستي كه تو و بروي حياط به صورتت و دست شستن
كه بود برگشتن موقع تازه و شستي را صورتت و حياط توي رفتي بگويي چيزي بيآنكه كه بودي
چيزي يك روي انار درخت سبز برگهاي زير حياط از گوشهاي شدي ، غيرمعمولي چيزي متوجه
گوشه آرامي به چيست موضوع نميدانستني جلو رفتي تعجب با.بودند انداخته سفيد پارچهاي
.زدي كنار را ملافه
نه _
از پر لگن يك دفعه يك انگار زدي كنار را ملافه.نبودي اما بودي خواب هنوز نميشد باورت
.زدي فرياد بالاخره اما آمد بند نفست.سرت روي ريختند را يخ آب
ا ا ا ا _
اين كني كچلش مبادا اينكه ترس از خريد ، را دوچرخه بالاخره و بود كرده عمل قولش به پدر
!پسر ميكني كچل منو آخر تو:ميگفت پدر را
خيلي ديگر كردم احساس كمكم اما دوچرخهسواري ، شد زندگيام همه بعد به روز آن از
.ندارم دوست را دوچرخهسواري
سوارش ديگر يكبار تا ميكشيد حسرت و ميخورد خاك تنهايي در حياط گوشه دوچرخه بعد مدتي
.ميگفت مادر را اين شوي
كه ميديدي را بچهها وقتي داشتي ، اسكيت جفت يك ميشد خوب چقدر كردي فكر مدتي از بعد
خودت با ميكنند سواري اسكيت پارك و خيابان و مدرسه توي يا و ميگذرند كنارت از سرعت با
...هم من ايكاش ميگفتي
.خريد شيك و خوب اسكيت جفت يك پدر تا گفتي آنقدر بالاخره
.داشت كيفي چه _
.ميكردند نگاهت ديگران كه موقعي مخصوصا
.نميتوانند ديگران كه ميكنم كاري ميكردم احساس و
بار زير مادر كه ميدانستي اما.افتاد چشمت از هم اسكيتها خريد موتور رضا وقتي اما
.نميرود موتور خريد
.عزرائيل ميشنيد مادر انگار موتور ميگفتم كه وقتي
به آنجا در ميكردم فكر بيمارستان ته بردنت وقتي ولي ميكنم شوخي داشتي ، شانسي عجب اما
خدا تا كردند دعا مادرت و پدر قدر آن اما نميفهميدي چيزي كه تو ميشود باز قبرستان
تعجب اولش ميخواهي موتور كه گفتي زار حال آن در وقتي و بخشيد آنها به را تو دوباره
جا همه از بيخبر و برگشته بخت مادر و پدر ميگويي هذيان كردند فكر همه بعد اما كرديم
از كه كردي پيله و گفتي قدر آن شد خوب حالت كه هم وقتي ميدهيم ، قول گفتند محكم و سفت
.داشت ادامه قصه اين و خريدند را موتور و شدند ذله دستت
كي تا آخر ديگر كن بس گفتم خودم به شدم خسته خودم دست از خودم روز يك اينكه تا
بار اين اما.داشت نداشت ، پول پدر اينكه خاطر به نه بدهي ادامه طوري همين ميخواهي
.نبود خريدني اصلا خريد نميشد پول با كه ميخواستم چيزهايي
تو و !هست؟ چي اينها بگو آخر مارو كشتي:ميگويمميروند پايين و بالا شانههايت باز
..پيشرفت و امنيت رفاه ، شادي ، نبودن ، بودن ، - گفتن دانستن ، درد درد ، آزادي ، عشق ، :گفتي
فكر هرچه ميگويي و ميكني نگاهم و برميداري شانهام روي از را سرت و ميكشي آهي.
اما كنم پيدا دست بهشون جوري يك تا ميزنم پا و دست هي كنم كار چه نميدانم ميكنم
.نميشه
خواستن ولي بزني بالا به ديپلم حرفهاي نميكردم فكر اصلا بگويم چه بودم مانده
.است توانستن
و ديگران شرايط به بستگي و نيست من نخواستن يا خواستن به ديگر چيزها بعضي ولي ميگويي
بزرگ خودم مثل هم من نيازهاي ميكنم احساس ميكنم نگاه سرم پشت به وقتي.دارد خاص زمان
كرده تغيير شكلشان فقط دارند وجود هميشه و نميروند بين از نيازها هيچگاه اما شدهاند
.است
كه ميكني نگاه من به.ميشويي را صورتت ميروي ميكني ، پاك را اشكهايت ميشوي بلند
يك نباش نگران رفيق ، شدي اينطور چرا تو:ميگويي و ميخندي.ميكنم نگاهت متحير و مات
بيرون ، ميروي اتاق از و ،"ديدنه روز هر رو تو نيازم من" آواز زير ميزني.ميكنم كاري
.ميخورم را خودم خوره مثل و حرفهايت و ميمانم من
همسايه جوان
پسرها از بيشتر بازهم دخترها
داوطلبان دختران ميزان كه است كشوري تنها خاورميانه منطقه در ايران كه كنيد فكر شايد
نيز عربي كشورهاي در كه ميدهد نشان خبرها اما.پسرهاست از بيشتر سراسرياش كنكور
راه اين در كه است قطر كشورها اين از يكي.دارند تحصيل به تمايل پسرها از بيشتر دخترها
بيشتر نفر دختر 1800 محصلان تعداد قطر كشور در كه ميدهند نشان آمارها.است شده پيشتاز
.است آمده جنس تفكيك با را كشور اين دانشآموزان دقيقتر تعداد زير خبر در.پسرهاست از
در كه بود خواهند دانشآموز حدود 75400 پذيراي 81_ تحصيلي 82 سال شروع با قطر مدارس
تعداد.پرداخت خواهند تحصيل به تخصصي مدارس و آموزشي سهگانه مراحل در مدرسه باب 2534
راهنمايي مدارس دبيرستان 16434 ، راهنمايي 19054 ، نفر ، ابتدايي 39093 مرحله دانشآموزان
دانشآموز كه 38633 است شده برآورد.نفر اقتصاد 319 و تجارت دبيرستانهاي نفر ، ديني 112
نفر با 1800 دختران تعداد كه ميدهد نشان آمده دست به آمار.هستند پسر بقيه و دختر
دانشآموز تعداد 39093 از كه است حاكي فوق آمارميباشد پسران از بيش دانشآموز
اين از كه هستند تحصيل مشغول دولتي مدارس در بقيه و نمونه مدارس در نفر ابتدايي ، 6202
نشان را دختران تعداد برتري هم باز كه بوده پسر نفر و 13174 دختر نفر تعداد 19717
و هستند پسر نفر و 9219 دختر نفر راهنمايي 9835 مرحله دانشآموز از 19054.ميدهد
.ميباشند تحصيل به مشغول دبيرستانها در دختر و 9081 پسر همچنين 7353
مدارس تعداد خود گزارش ادامه در قطر پرورش و آموزش وزارت فني مطالعات اداره آمار بخش
دبستان دخترانه ، 24 دبستان پسرانه ، 48 نمونه دبستان شامل 32 كه است كرده ذكر را قطر
و 24 پسرانه دبيرستان دخترانه ، 18 راهنمايي مدرسه پسرانه ، 27 راهنمايي مدرسه پسرانه ، 23
مدارس 1381_ تحصيلي 82 سال در اداره اين اعلام به بنا البته.است دخترانه دبيرستان
.شد خواهد افتتاح نيز جديدي
كويت خوابگاههاي در اعتراض
خوابگاههاي از بخوانيد هم مطلبيميكنند زندگي خوابگاه در كه جواني دوستان توجه قابل
تبعيضآميز برخورد از شكايت با كويت دانشگاههاي خوابگاه مقيم دختر دانشجويان.كويت
مراقبت و مربيان و سرپرستان تجسسي و پليسي رفتار از كويتي دانشجويان و آنان ميان
.هستند گلهمند دانشگاه ساختمانهاي از خارج و داخل در بيمورد
بلكه نيست امكانات يا و خدمات كمبود ما مشكل ميگويد زمينه اين در دانشجويان از يكي
مشكلات ما براي كه ديدي.دارند ما به نسبت خوابگاه اين سرپرستان كه است ديدي و نگرش نوع
.است ساخته وارد لطمه ما درس به و آفريده رواني روحي ، ناهنجاري مانند بسياري
و دروغ حرفهاي خوابگاه سرپرست ميگويد كويت دانشگاه دختر دانشجويان از ديگر يكي
دختران كه ميگويد آنها به و ميزند هستند همسايه كشورهاي در كه ما والدين به بياساسي
ميكنند رفتوآمد شهر ناسالم محيطهاي در و زده پرسه كويت تجاري مراكز و بازارها در شما
و نگراني ابراز فرزندش مورد در است بديهي نديده نزديك از را كويت تاكنون كه پدري و
شمار به محافظهكار و متدين خانوادههاي از و هستيم غربت در ما كه ويژه به كند دلواپسي
.ميآييم
است دانشجويان ميان در مخفي مامور يا جاسوس گماشتن خوابگاه سرپرستان كارهاي ديگر از
.ميزند بهم را اعتماد و صميميت دوستي ، جو كه كاري
از بتواند كه است زرنگ كسي دانشجويان ميان در ميگويد زمينه همين در دانشجويان از يكي
اين انجام مقابل در برسد موردعلاقهاش هدف به چاپلوسي و جاسوسي و نقلقول طريق
.ميآورد دست به بخواهد هرچه خوشخدمتي
در سرپرست براي جاسوسي شرط به دانشجويان از بعضي كه است رفته پيش جايي تا معضل اين
.نميشوند جريمه خلافشان كارهاي مقابل
يا و تلفني مكالمات كه است دانشجوياني از بازجويي و تحقيق دختران خوابگاه مشكلات از
خوابگاه مسئولين سوي از كه فضايي اين با معتقدند دانشجوياناست زياد آنها رفتوآمد
.ميبينند زندان شبيه جايي در را خود دانشجويان شده ايجاد
دانشجويان مشكلات اينكه جاي به سرپرستان و خوابگاه اداره است معتقد دانشجويان از يكي
سوءتفاهمي يا خطايي كوچكترين با باشند كوشا آن رفع و حل در و بررسي را كويت مقيم خارجي
در كه ميكنند مجبور را افراد بازجويي پايان از پس و ميخوانند فرا تحقيق براي را آنان
و عقايد برخلاف و كنند تمجيد و تعريف سرپرستان ميهماننوازي و رفاهي امكانات از گزارشي
.كنند امضاء اقراري خود نظر
|