كن نگاه منو
سكوت در بازي
نظارهگر مرد و زوال
آمريكا در دروغگو
كن نگاه منو
دنيرو رابرت تولد ، آگوست مناسبت 17 به
ابراهيمي افشين
سينما ، بازيگري در ساله سابقهاي 38 با و فيلم در 86 بازي از بعد ساله ، دنيروي 60 رابرت
بازيگري غايت از كاملي نماد روزگاري كه براندو مارلوناست معاصر بازيگر بيرقيب شمايل
شده ، چاق و كار كم كه است سالها ميدادند ، قرار الگو را او - دين جيمز حتي - همه و بود
بازيهاي از نمونهاي ارائه براي تلاش جاي به و ميكند انتخاب بيدقت را فيلمهايش
به را نقشش و ميگيرد پول اعتبارش و شهرت خاطر به فقط دور ، سالهاي در درخشانش
ابتدايي سالهاي همان از كه - دنيرو ترتيب اين به.ميكند بازي ممكن نحو سادهترين
عقيده به و برده ارث به هم را او جايگاه اين - ميشد شمرده براندو جانشين بازيگري ،
.است سينما حاضر حال بازيگر بهترين بسياري ،
ميكند؟ بينظير چنين را دنيرو رابرت چيزي چه اما
نامزدي كل تعداد و گرفته دستانش در را طلايي مجسمه بار دو فقط او.نه اسكارهايش؟ تعداد
.هستند او از بالاتر لحاظ اين از ديگر ، بازيگر كه 18 است بار شش هم جايزه اين براي او
يك وقت هيچ هنري ، بسيار موفقيتهاي عليرغم دنيرو.نه بودنش؟ پرطرفدار و پرخواهان
برايش قدرها آن وقت هيچ هم فيلم صنعت دستاندركاران و نبود تجاري موفق و محبوب بازيگر
مسير دنيرو كه اخير سال چند در فقط.بدهند او به بالايي دستمزد كه نشكستند سرودست
ميكند ، فتح هم را گيشه كمدي و اكشن به آوردن روي با و داده تغيير را بازيگريش
ميليون كن 8 تحليل را اين براي سال 1999 در او.است كرده افزايش به شروع دستمزدهايش
- كن تحليل را اين براي بالاخره تا رفت بالا مرتب دستمزدش سال چند اين طي و گرفت دلار
.رسيد دلار ميليون به 20 - نشده اكران هنوز كه
خشمگين؟ گاو براي كردن اضافه وزن كيلو مثل 30 نقشها ، ايفاي براي غريبش و عجيب كارهاي
اضافه وزن كيلو با 35 دانافريا وينسنت اما بود ، ركورددار نظر اين از سالي چند دنيرو.نه
.نيايد نظر به غريب هم خيلي ديگر او كار اين كه شد باعث فلزي تمام غلاف براي كردن
سبك اينكه اول.ميكند كمنظير بازيگري بزرگان بين را او كه دارد ويژگي سه دنيرو اما
.نميماند باقي خودش شخصيت از اثري كمترين كه است گونهاي به او رفتن فرو نقش در و بازي
هيچ زدنش حرف و نگاه حركات ، رفتار ، در كه ميكند خلق متفاوتي و جديد شخصيت چنان او
كاملي تفاوت هم فيلمها در او مختلف شخصيتهاي نتيجه در.ندارد دنيرو رابرت به شباهتي
نيكلسن ، جك او ، خلاف بر.نميشود ديده آنها در تكرار از اثري و كرده پيدا هم با
فرو نقش در طوري يادماندنيشان ، به بازيهاي عليرغم ديگران ، و هكمن جين آلپاچينو ،
تسخير كاپون آل اما.است تشخيص قابل كاملا شدهشان شناخته و هميشگي شخصيت كه ميروند
كه كسيندارد رونين فيلم در سم با ديگري اشتراك نقطه هيچ ظاهري ، شباهت جز به ناپذيرها
لويي نقش كه نفهمد اصلا است ممكن نميشناسد ، را او و نيست دنيرو رابرت فيلمهاي پيگير
.است كرده بازي نفر يك را دوم قسمت پدرخوانده در كوليونه ويتو نقش و براون جكي در گارا
كجا؟ مخمصه اعتماد قابل و خونسرد مكالي نيل و كجا وحشي گاو نچسب و عصبي بيكل تراويس
از يكي اين و نميبينيم را او خود ديگر كه ميرود فرو نقش از عمقي چنان در دنيرو
در.است مينيماليستي سبك بازيگرياش ، ديگر خصوصيت.است او بازيگري كمنظير ويژگيهاي
معرفي را او شخصيت ، يك ويژگيهاي جانبه همه و زياد نمايش با بازيگران از بسياري كه حالي
كه دارد اعتقاد او."ميدهد نمايش" را شخصيت كمتر ميتواند كه جايي تا دنيرو.ميكنند
پنهان دنبال به بيشتر بلكه بدهيم ، نشان را احساسمان نميكنيم سعي واقعي زندگي در ما
و نگاه و حركت طريق از شخصيتها فكر و احساس نمايش در هم بازيگري در پس ;هستيم آن كردن
بازيگر يك بازي براي مثبتي نكته لزوما امساك اين كه چند هرميكند امساك صحبت ، لحن
سختتر بسيار كارش بدهد ، نمايش را شخصيتي بتواند روش اين به كسي اگر ولي نميشود ، محسوب
نمايش با را موفقيت قدر همين كه است ديگري بازيگر از ارزشمندتر بسيار (نتيجه در) و
مخمصه در ميتوان را دنيرو سبك اين براي نمونه بهترين.است آورده دست به احساسات فراوان
و رونين خوب ، بروبچههاي دوم ، قسمت خوانده پدر در او بازيگري سبك اين كه چند هرديد
مخمصه در پاچينو ، آل متفاوت بازي سبك با مقايسه قابليت خاطر به اما است ، آشكارتر امتياز
.ميآيد چشم به بيشتر
قرار هم مقابل در بازيگري بزرگ اسطوره دو حال ، به تا مان مايكل فيلم بهترين در
حضور شدن منتفي از بعد كه شده تحسين و نسل هم بازيگر دو.پاچينو و دنيرو:گرفتهاند
.بگيرند قرار هم برابر در توانستند مخمصه در بالاخره سوم ، قسمت پدرخوانده در دنيرو
بروز از نمايشي هيچ بدون و دارد درخشاني زيرپوستي بازي زرنگ ، خلافكار يك نقش در دنيرو
مقابل در.ميدهد نشان را نيل مسئوليتپذيري و تنهايي درونگرايي ، زرنگي ، احساسات ،
و شده غلو حركات عصبي ، واكنشهاي دائمي ، تحرك طريق از را خوبش بازي هميشه مثل پاچينو
اين به.ميشود ديده هم او ديگر نقشهاي اكثر در كه ميدهد نشان چشمانش دائمي كردن حركت
در و ميشود فراهم پاچينو متضاد سبك برابر در دنيرو مينيماليستي سبك مقايسه فرصت ترتيب
چراي و بيچون نوابغ از يكي كه پاچينو آل.ميبينيم پيش از بيش را او كار ارزش نتيجه
مقهور است ، داده ارائه فيلم اين در هم را بازيهايش بهترين از يكي و است بازيگري
آن از را فيلم طريق همين به و ميدهد نمايش را احساساتش خست كمال در كه ميشود دنيرويي
و آنها ديدن رودررو براي است مناسبي فرصت فيلم ، پايان قتل و رستوران صحنه.ميكند خود
.ميگيرد پيشي پاچينو بر دنيرو بازي چطور اينكه
اين بارز مصداق او نبوغ.است او تلاش و پشتكار دنيرو ، رابرت موفقيت عامل سومين اما
هر."پشتكار درصد و 90 استعداد درصد از 10 است شده تشكيل نبوغ" كه است اديسن تامس گفته
ايفاي براي او كه نكنيم فراموش اما.نيست دنيرو فراوان استعداد در شكي هيچ كه چند
براي او.ميشود ديده ديگري بازيگر كمتر از كه ميكند تلاشي چنان نقشهايش از بسياري
تا داد انجام ورزشي سخت تمرينات هم ماه چندين وزن ، افزايش بر علاوه خشمگين ، گاو در بازي
اوهايو كارگران با مدتها گوزن شكارچي براي.كند ايفا را بوكسور يك نقش خوبي به بتواند
و رفتاري ويژگيهاي تا رفت خانههايشان به و نشست رستوران در آنها با كرد ، زندگي
شليك درست نميتوانست كه دستهاي در كه كوتاهي نقش خاطر به حتيبگيرد ياد را گفتاريشان
فيلمبرداري شروع از پيشكند تحقيق آن به راجع تا رفت ايتاليا به خودش خرج به داشت ، كند
فكر و ميرفت راه تفاخر با استوديو در و ميپوشيد جليقه و شلوار و كت قارون ، آخرين
!"هستم اينجا صاحب من" ميكرد
تئاتريش ، ريشههاي خاطر به دنيرو.است معروف هم فيلم ساخت هنگام او بودن وسواسي حكايت
نتيجهاي هر به هم فيلمبرداري هنگام و دارد اعتقاد فيلمنامه روخواني و تمرين به شدت به
تا ميكشد متعدد بسيار برداشتهاي به (خودش درخواست به) او نماهاي.نميدهد رضايت
.است داده ارائه را ممكن بازي بهترين كه كند حس بالاخره
از يكي به تبديل را دنيرو رابرت بسيار ، استعداد كنار در فراوان سختگيري و تلاش اين
فيلمها خود از فراتر او نقشهاي از بسياري.است كرده سينما تاريخ بازيگران بزرگترين
.ماندهاند يادها در و شدهاند جاودان
قدرت ديدن لذت يادآور بينندگان ذهن در ميگويد ، فيلمها در كه جملههايي از بسيار
نگاه منو" و تاكسي راننده "ميكني؟ صحبت من با" باره چند تكرار مثل ;است شده او بازيگري
.مخمصه "كن
پل نقش سال 1999 دراست كرده ايجاد تنوع انتخابيش نقشهاي در كه است سالي چند دنيرو
خودش پيشين مافيايي شخصيتهاي هجو نوعي به كه كرد بازي كن تحليل را اين كمدي در را ويتي
بولوينكل و راكي فيلم در بيباك رهبر كارتوني شخصيت ايفاي به نوبت هم بعد سال يك.بود
كه شخصيتهايي از بيشتري و بيشتر نسبت تدريج به كمدي نقشهاي كه ميآيد نظر به.رسيد
و 2003 ، سال 2002 در او سينمايي فيلم چهار بين در.ميدهد اختصاص خود به را ميكند ايفا
كه چند هر.است او قبلي كمديهاي دنباله فيلم دو هم آنها بين از كه است كمدي فيلم سه
از ديگري جنبه بروز باعث (كن تحليل را اين در مثلا) كمدي نقشهاي در او خوب بازي
لطمه بزرگ دنيروي اعتبار به نمايش وقت مثل آثاري مقابل در اما است ، فراوانش استعداد
را آن براندو مارلون مثل و بداند را فعليش موقعيت قدر او كه بود اميدوار بايد.ميزند
در حتي) را فيلمي و صحنه هر و باشد بازيگر بهترين ميتواند هم هنوز دنيرو.ندهد دست از
دوربين روبه مخمصه در كه طور همان - ميتواند هم هنوز.كند خود آن از (پاچينو آل مقابل
."!كن نگاه منو" بگويد بيننده به - ميگفت
سكوت در بازي
جواهريان نگار
هم دنيرو مورد در اينكه اولاست مشكلي كار _ دلايلي به _ "دنيرو رابرت" مورد در نوشتن
قرار بررسي مورد او بازيگري شيوه مختلف اشكال به و نوشتهاند بسيار هم و گفتهاند بسيار
.است گرفته
دادن توضيح از هميشه او ندارد ، خودش مورد در زدن حرف به علاقهاي هيچ دنيرو اينكه دوم
طولانيتر و بهتر كردن ، نگاه و ماندن خاموش با كه است معتقد دنيرو.كرده پرهيز خودش
مورد در نوشتن اصولا و است بازيگر يك "دنيرو رابرت" اينكه سوم و.كرد زندگي ميتوان
.است پيچيدهاي كار بازيگري مقوله
***
شيفتگان زبان بر بارها و بارها نامش اخير ، دهه سه در كه بازيگري عنوان به "دنيرو رابرت"
يك خصوصيات مقام و كرده حرفهاش وقف واقعي معناي به را خودش شده ، تكرار سينما و بازيگري
.دارد مشت در را خلاق بازيگر
يعني است ، (Method-Acting) "شيوهگرا" پيشرفت حال در و خلاق مكتب بازيگران از دنيرو
بازيگراني شاخصترين از "دنيرو".كرد معرفي سينما عرصه به را بزرگي نابغههاي كه مكتبي
متولد را شخصيتي و ميآميزد در خود روحيات با را آن و ميبرد خود درون به را نقش كه است
.است نقش و دنيرو روحيات زاده كه ميكند
،"چالما دي برايان" چون معتبري و بزرگ فيلمسازان با همكاري شانس "دنيرو" طرفي از
و "اسكورسيزي مارتين" ،"برتولوچي برناردو" ،"لئونه سرجو" ،"كاپولا فورد فرانسيس"
خود خودي به كارگرداني شيوه چند هر آثار اين همه در اما.است داشته را ديگر خيليهاي
.كرده حفظ را خود ويژه جايگاه دنيرو بازي است ، مجذوبكننده
مورد در "بازيگري تحليل" كتاب در كيانيان رضا.است درونگرا بازيگري يك دنيرو بازيگري
را او بازي جا هر.ميشود فهميده بلكه نميشود ، ديده دنيرو بازي":مينويسد دنيرو
".بگوييد او درونيات و ذهني قصههاي درباره بايد بزنيد ، مثال بخواهيد
_ است مخفي آرام ظاهر به كالبدي در كه _ دنيرو ناآرام و سركش روح كه است گونه بدين و
ميدهد ترجيح او كه است دليل همين به شايد.ميكند خويش دروني بازي مجذوب را تماشاگر
خاموشي و كردن نگاه كه است دليل همين به شايد هم باز و كند گفتن سخن صرف را وقتش كمتر
را پيرامونش است ، هنرمند يك واقعي نگاه كه جستوجوگرش نگاه با او.برميگزيند را
.ميكاود
***
فيلم اين تماشاگران ذهن در هميشه بيشك (1980) خشمگين گاو فيلم در "دنيرو" تصوير
كيلو حدود 70 از ماه از 2 كمتر در را وزنش آن در بازي خاطر به دنيرو كه فيلمي.ميماند
.رساند كيلو به 120
بازي نوع سختترين يعني است ، سكوت در او بازي ميخورد ، چشم به "دنيرو" آثار در كه چيزي
از هم او كه "پاچينو آل" عكس بر درست ميگذرد ، سكوت در او بازي بيشتر.بازيگر يك براي
ديالوگ حال عين در "دنيرو".است بوده استراسبرگ ولي آدگر استلا بازيگري مدرسه شاگردان
از _ حتي _ هيچگاه تماشاگر كه گونهاي به ميشناسد را آهنگ ضرب و ريتم خوبي به گفتن
ميشوند بيان شعرگونه صورتي به مونولوگها اين گويي.نميشود خسته هم دنيرو مونولوگهاي
.همراهاند شده حساب حركاتي با نيز و
دو هر كه "پاچينو" و "دنيرو" بازي تفاوت مان ، مايكل ساخته (1995) "مخمصه" فيلم در
درونگراي بازي تركيب چقدر و است مقايسه قابل خوبي به هستند "شيوهگرا" مكتب بازيگران
.زيباست "پاچينو" برونگراي بازي كنار در "دنيرو"
كه فيلمي بود ، هم توليد مدير آن در دنيرو كه بود فيلمي (1989) "نيستيم فرشته ما" فيلم
.است بوده كار اين در امروز تا دنيرو بازي بدترين معتقدند عدهاي
نميتوان را دنيرو بازي":ميگويد داشت عهده به را فيلم همين تدوين كه "كلارك جيم" اما
".كرد استخراج را آن بايد بلكه كرد قيچي تدوين در
در دنيرو كه بود فيلمي شد ساخته سال 1976 در كه "تاكسي راننده" فيلم يعني ديگر نمونه
حتي كه برانگيخت را تماشاگران همذاتپنداري حدي تا "بيكل تراويس" نقش در بازي با آن
.ميپذيرفتند را او بود شده غرق خيالبافيهايش و اوهام در وقتي
تراشيدهاي سر و حركات همين با و بود اغراقآميز عجيب طرزي به فيلم اين در دنيرو بازي
هم فيلم اين درميكرد القا تماشاگر به را مظلوم كودكي شيرين حس سرخپوستها ، شيوه به
نداشته وجود فيلمنامه در اصلا كه ميكند بازي را بخشهايي ديگرش ، فيلمهاي بسياري مثل
.است متفاوت دارد وجود فيلمنامه در آنچه با فيلم درصد تا 25 تقريبا 20 ميگويد خودش.است
با بلكه ماند خواهد ياد به دهه سه اين در تنها نه كه است خلاقي بازيگر بيشك دنيرو
بازي شيوه تدريس از ميتوان را اين.شد خواهد جاودان بازيگري در شهودش و كشف خاص شيوه
.ديد بازيگري مدارس در او
نظارهگر مرد و زوال
آمريكا در روزگاري روزي و دنيرو رابرت
قادري امير
را هرگزگذشته نودلز كه ميفهماند تماشاگرش به فيلم اين در دنيرو كيل پالين قول به
متصل هم به را فيلم مختلف بخشهاي كه اوست روحي عذاب نمايش اين كردو نخواهد فراموش
ميكند
براي ميشود مجبور كارگردانشان كه است فيلمهايي دست آن از آمريكا در روزگاري روزي
كار از خوب وقتي آثار جور اين.كند حساب اولش نقش بازيگر چشمهاي روي هدفش به رسيدن
نگاههايش با دنيرو رابرت و.باشد تاثيرگذار و جذاب اصلي ، شخصيت نگاههاي كه درميآيند
.بسازد شاهكار يك كه داده قرار سرجولئونه اختيار در را فرصت اين
***
او.است كودك يك لحاظي به ميكند بازي را نقشش دنيرو كه يهودياي گنگستر نودلز ،
كه است اين.مانده باقي معصوم كمي و عاشق و خيالپرداز پس.شود بالغ و بزرگ نتوانسته
(ندارد واقعيت به ربطي هيچ كه تصوري) نخورده دست هنوز كودكياش ، دوران عشق از تصورش مثلا
سرقتهاي همان به دارد توقع هنوز انگار) است سنگينتر خلافهاي به گروه ، ورود مخالف ،
باور را چيزها تغيير و زمان گذر مثل واقعياتي نميتواند و (دهند ادامه كودكي سالهاي
(.ميكند حالي ما همه به سرگشتگي سال چند از پس روزگار ، كه تجربياتي همان يعني).كند
ديده ، آنچه كه نيست متوجه و ميبيند را حقايقي آدم سالگي بيست در":گاري رومن قول به
اين به.دارد مصداق نودلز درباره كاملا جمله اين و ".است زيبايي فقط و نيست حقيقت
مناسبتهاي به كه ديگري وجوه كنار در لئونه استاد پيچيده و پرشكوه و عظيم فيلم ترتيب
شاهد حسرت ، با و ايستاده گوشهاي در كه است مردي داستان پرداخت ، آنها به ميشود ديگر ،
طمع و حرص از ناشي يا زوال ، اين.است برش و دور داشتني دوست چيزهاي همه ريختن فرو
آن.كند حفظ را خودش "كنترل" نميتواند نودلز گاهي اينكه خاطر به يا است اطراف آدمهاي
چه خود خودي به زمان گذر كه اين دارد ، وجود حال هر به كه هم لئونه فيلمهاي هميشگي تم
ديگر ، بزرگسال كودكهاي همه مثل نودلز ، كه است اينميآورد دنيايش و آدم يك روزگار به
داستان جهتي از آمريكا ، در روزگاري روزي پس.ميبرد پناه نظاره به و افيون به رويا ، به
ميخواهند چون ماندهاند سينما عاشق و شدهاند سينما عاشق كه است تماشاگراني آن همه
.آورند دست به فيلمها تماشاي راه از و سفيد پردههاي اين روي را كودكيشان از بخشي
چروك و چين را چشمهايش دور و شد پير حسابي وقتي و كند صبر كه بوده مجبور گفته لئونه
چون.است درك قابل كاملا مورد اين در حرفش و كند ، كارگرداني را فيلم اين وقت آن گرفت
روايت را كودكيشان روزگار بتوانند كه ميشوند پختگي اين صاحب شدند پير خوب وقتي آدمها
.كنند
***
خيلي فيلم ، اين در بازي موقع دنيرو رابرت كه برسم نكته اين به تا نوشتم را اينها
برميگشته ، انساني احساسات سرچشمه به بايد فقط او نداشته ، نقشش تفسير و تحليل به احتياجي
كودك يك احساس بايد كند ، منتقل بينندهاش به را حسرت و شادي و غم كه ميكرده سعي بايد
از يا ميخورد را كوچكش قرمز توپ شدن گم غصه دارد مثلا كه وقتي ميكرده ، بازسازي را
در كه ميرسيم نتيجه اين به فيلم ديدن از بعد و ميشود خوشحال خوب ، همبازي يك ملاقات
تماشاگرش به":فيلم اين در دنيرو كيل ، پالين قول به كه است اين.بوده هم موفق كارش
كه اوست روحي عذاب نمايش اين و كرد نخواهد فراموش را گذشته هرگز نودلز كه ميفهماند
فيلم ، احساساتي قهرمان نقش كردن بازي براي ".ميكند متصل هم به را فيلم مختلف بخشهاي
مكررشان نظارههاي در چشمهايش تا ميرفت فرو نقش اين قالب در وجود تمام با بايد دنيرو
لئونه خودكرده هم را كار اين و نگويند دروغ ميكند ، تهديد را كودكياش كه زوالي بر
".داد تغيير بيرون و درون از را خودش واقعا پير ، نودلز نقش ايفاي براي دنيرو":گفته
از كه نگاهي مثلا:است دلپذير واقعا او ، نگاههاي به مربوط نماهاي يادآوري حالا و
پيش ، سال سيوپنج كه كافهاي.مياندازد رفيقش خلوت كافه به خيابان طرف آن تلفن كابين
كافهاش صاحب رفيق كه جور همان.نبود جوري اين اصلا كرد ، ترك را شهر اين كه وقتي يعني
مياندازد ديوار روي محبوبش عكس به كه نگاهي آن يا.نبود پير و مو كم و چاق قدر اين هم
ايستگاه در كه صحنهاي يا.ميآورد را زمان گذر تاب عكس اين حداقل كه است خوش دلش و
پدرش شبيه عينا كه ميبيند را رفيقش پسر كه وقتي يا.ميكند نظاره را او شدن دور قطار
نگاه جوري است ، كودكيهايشان يادگار كه رفيقش دست ساعت به كه موقعي بالاخره و.است
.است بوده ساعت همين عقربههاي حركت سر زير ناكاميها همه انگار كه ميكند
***
كرد ، پيشبيني ميشد فيلم نماهاي تك تك ديدن از كه جور همان آمريكا ، در روزگاري روزي
كارگردان و بازيگر بين همكاري اين فرصت كه شد باعث همين و بود لئونه سرجو فيلم آخرين
گذر باز خب ، و آورد زبان به را تكرارش آرزوي بارها لئونه كه همكارياي.نيايد پيش ديگر
دنيرو.ميكرديم درك راحتي به را همديگر":فيلم اين در كه ميگفت لئونه.شد مانع زمان ،
...هستم چيز همان دنبال خودم كه ميديدم و ميشدم نيتش متوجه ميداد ، پيشنهادي وقتي
را صحنهها وقتي.بود حاكم ميانمان دوجانبه و كامل اعتمادي و داشتيم مطلق نظر اتفاق
فيلم اين ".بود ما دوستي گواه خنده همينميخنديد باب ميكردم ، بازي فيلمبرداري از پيش
هم او سينمايي پرسوناي از كاملي تجسم كه است جالب جهت اين از بازها دنيرو براي همچنين
دل شكنندهاي زيبايي به كه ميكند بازي را كسي نقش هم جا اين در دنيرو.ميآيد حساب به
خارج كنترلش از نشدهاش ، كنترل اميال و عقدهها و مردانه جنسي نيروي و خشونت اما بسته
كه است آزارياي ديگر همان اين.ميبرند بين از دارد ، دوستش آنقدر كه را چيزي و ميشوند
.كنيد جستوجو خودآزاري جور يك در بايد را اصلياش ريشه
***
براي زوال ، اين با مواجهه در حالا نودلز.رسيدهايم دنيا پايان به ديگر فيلم انتهاي در
آخرين در بعد.بياورد پناه رويا و افيون و نمايش به كه است مجبور كودكي روزهاي گرفتن پس
هميشگي نگاههاي آن از يكي باز كه داريم انتظار ما و دوربين طرف برميگردد فيلم ، نماي
ميتوانيد شما و ميزند لبخند كنيد باور.ميزند لبخند دفعه اين اما.دهد تحويلمان را
به را انساني احساسات همه مجموعه ميشود ، ثابت رويش دوربين كه آخري نگاه اين در
.ايمان و پوچي اميد ، حسرت ، غم ، شادي ، از است آميزهاي نگاه اين.بيابيد شكلش خالصترين
دنبالش كه را آنچه حالااست رسيده نتيجه به نودلز بيپايان نظارههاي بالاخره كه انگار
.است ديده ميگشته ،
آمريكا در دروغگو
آزرم محسن
تغيير دارد سينما.است نكرده حفظ را قبلياش صورت چيز هيچ.است كرده تغيير چيز همه
.ميگيرد را آن جاي دارد ديجيتال و ميشود فراموش دارد كمكم نگاتيو نام به چيزي ميكند ،
سينماي نام به چيزي كه بود آنهايي همه آمال غايت اس.اچ.وي نوارهاي دور ، چندان نه زماني
در دادند ترجيح خيليها افتاد ، راه كه زماني خانگي سينماي.ميكردند جستوجو را خانگي
يك.كنند تماشا را فيلمها عمومي ، اكران از بعد سالها گاهي و ماهها ولو بمانند خانه
از فيلم وسط خواست دلشان اگر كنند ، تماشا آهسته را صحنهاي يا ببينند بار چند را صحنه
جاي و آمدند بازار به ديها.سي.وي تا گذشت سالي چند.باشند راحت خلاصه و شوند بلند جا
سلطنت اما گيرد ، قرار توجه كانون در تا شد باعث دي.سي كم حجم.كردند تنگ را اس.اچ.وي
جايگزين ديجيتال ويدئويبود رسيده دي.وي.دي دوره كه چرا بود ، مستعجل دولت هم دي.سي
پشت دي.وي.دي در نمينشستند ، فيلمها تماشاي به فقط خانگي سينماي عاشقانشد چيز همه
در كه بود هم ديگر چيزهاي خيلي بود ، بازيگران و كارگردان حرفهاي بود ، هم فيلم صحنه
چند و بودهاند يكهتاز سال دو يكي اين در رسما ديها.وي.دي.ديد ميشد فيلم ادامه
دي.وي.دي حال عين دراست شده بازار روانه ديشان.وي.دي فيلمها ، اكران از پس ماهي
دسترس در فوقالعاده كيفيت با سينما تاريخ كلاسيك فيلمهاي كه كرده فراهم را خوبي فرصت
شيوه دقيقترين با را فيلمها آن بردهاي استوري و بررسيها و نقدها حتي و گيرند قرار
بهترين.است خانگي سينماي در انقلاب يك گفتهاند كه گونه همان دي.وي.دي.كرد تماشا
.نيست هم سينما تاريك تالارهاي به نيازي و كرد تماشا خانه در ميتوان را فيلم كيفيت
املي افسانهاي سرنوشت" شده ، عرضه دنيا سراسر در تازگي به كه ويديهايي.دي ميان از
كه بود فيلمهايي آن از يكي "پلن املي"ساخته را آن "ژنه پيير ژان"كه است "پلن
بود يافته را آن مجال كمتر فرانسه سينماي سالها اين طول در.داد نجات را فرانسه سينماي
عمومي اكران كه زماني فيلم.سرپاست هم هنوز كه كند ثابت و كند اندامي عرض دوباره كه
ميتواند كه دارند كارگرداني كه اين از فرانسويها.شدند شگفتزده ديدناش از همه يافت
فوقالعادهاي فروش "پلن املي".باليدند خود به كند زنده را فرانسه سينماي طلايي دوران
فروش هم متحد ايالات اكران در فيلم.ميكردند تصور همه كه حدي از فراتر كرد ،
حتي و پرداختند آن تحسين به صدا يك آمريكايي تماشاگران و منتقدان.داشت شگفتانگيزي
داشت را چيزهايي آن همه "پلن املي ".پرداختند آن ستايش به آمريكايي فيلمهاي از بيشتر
فيلم يك با ما كه بود نوشته آمريكايي منتقد يك زمان همان درنداشت آمريكا سينماي كه
كه داشتن دوست نام به مفهومي درباره و انسان يك درباره فيلمي هستيم ، روبهرو انساني
فيلمهايي انبوه ميان در اگر بود نوشته بررسياش ادامه در اوميشود فراموش دارد كمكم
باشد داشته وجود "پلن املي" مانند فيلم يك ميشود ساخته آمريكا سينماي در سال هر كه
"زماني وقفه وقت ، تقسيم" فيلم كنار در "پلن املي".بود اميدوار سينما آينده به ميتوان
فيلم دو هر.كرد بازي را منجي نقش و آمد فرانسه سينماي نجات براي "كانته لورن" ساخته
بي ميشد ، خاموش داشت كمكم كه سينمايي فرانسه ، سينماي براي بودند تازهاي پيشنهادهاي
برادران و است آمده فرانسه از سينما اصل كه بياورد ياد به يا و كند فكر كسي آنكه
به ژنه پيير ژان نسب انگار آمريكايي منتقد يك قول به.بودهاند فرانسوي اصلا لوميير
.دارد غيرت فرانسه سينماي به نسبت قدر اين كه ميرسد لومييرها
"ژنه" فيلم كه ميزدند حدس همه.رفت پيش هم اسكار تا حتي "پلن املي افسانهاي سرنوشت"
/ بيطرف منطقه" اين نهايت در اما ميآورد دست به را خارجي فيلم بهترين اسكار حتما
فهميدند اين از بعد همهگرفت را اسكار اين كه بود "تانوويچ دنيس" ساخته "كس هيچ سرزمين
فيلم چند هر "بيطرف منطقه".ميزند را اول حرف سينما در كاري سياسي و سياست گاهي كه
.كرد تنگ "پلن املي" براي را جا بعضيها گمان به اما داشت درستي كارگرداني و بود خوبي
روي را فرانسه نام ديگر بار يك و بياورد دست به را اسكار كه بود "پلن املي" حق اين
.بيندازد زبانها
آمريكا و اروپا سراسر در كه است دقيقهاي فيلم 116 همان شامل "املي" دي.وي.دي نسخه
يعني بودند گفته عمومي اكران زمان در كه توصيهاي همان حال عين در.داشت موفقي اكران
شده ذكر هم ديوي.دي روي بار اين سال پانزده بالاي نوجوانهاي براي فيلم بودن مناسب
نميتوان اصولا كه چرا نيست تماشاگران دندان باب چندان فيلم ضميمههاي همه اين با.است
همان گرفت سراغ ميتوان فيلم ضميمه در كه چيزي تنها.گرفت سراغ فيلم براي ضميمهاي
به خودش فيلم درباره كارگردانها باقي مانند پييرژنه ژان كه است تفسيرهايي و حرفها
آدمهايي دست آن از من":ميگويد توجهاش جالب اظهارنظرهاي از يكي در ژنهميآورد زبان
هستند ، جذابي شدت به آدمهاي دروغگو آدمهاي.دارم علاقه خيلي دروغ به كه هستم
افسانهاي سرنوشت در هم من.ميبرد لذت آن از آدم و است توجه قابل هميشه حرفهايشان
.نيايد بدش آن از كسي ميكنم فكر كه داشتني دوست دروغ يك بگويم ، دروغ ميخواستم امليپلن
بهتر شما اما ميگويم دروغ دارم من بگويم همه به ميخواستم كه بود اين مهم مسئله اما
".كنيد باور را آن است
|