گرايي طبيعت يا گرايي انسان
جهاني فرهنگ
فلسفي پرسش يك صدو

گرايي طبيعت يا گرايي انسان
مدرنيته ديدگاه از آن نقد و سبزها جنبش
هوشمندزاده پيمان:عكس
ثقفي مراد
از خارج به آن نقد براي كه نيست لازم و است ممكن مدرنيته خود درون در مدرنيته نقد
برويم مدرنيته
در كه است ارسباران فرهنگسراي در ثقفي مراد ازسخنراني خلاصهاي پيميآيد در آنچه
.است شده برگزار اميركبير دانشجويان اسلامي انجمن دعوت به تابستان 1380
***
آن دلايل به كه بخواهم نيز شما از و كنم آغاز نكتهاي يادآوري با را امروز بحث مايلم
در مدرنيته نقد چارچوب در كه تفكر جنبههاي از بسياري كه است اين نكتهبينديشيد
زندگي بهبود به خدمت در مثبتي نكات به توانستهاند شدهاند ، ابراز غربي كشورهاي
وارد ما كشور مانند كشوري به كه هنگامي افكار همين كه آن حال و شوند تبديل انسانها
تبديل انسان راحتي و سعادت برابر در مانعي به نهايتا و نمييابند فرجامي چنين ميشوند ،
در سرمايهداري نقد جنبش.بگيريد نظر در را سرمايهداري نقد مثال عنوان به.ميشوند
خود حيات زمان طول در نقد اين.قرن دو حدود در است سابقهاي داراي اروپايي كشورهاي
به تبديل را آن بگسلد ، هم از را سرمايهداري نظام منطقي اساس كه آن بدون است توانسته
چارچوب در كارگران و كارمندان براي است توانسته مثال عنوان به.بنمايد انسانيتر سيستمي
در تعطيلات سال در هفته شش الي چهار آنان براي بگيرد ، نظر در بيكاري حقوق سيستم ، همين
.نمايد نهادينه را قبيل اين از حقوقي و مرد و زن براي برابر پرداخت حق يا و بگيرد نظر
توان حتي كه ميشود تبديل عقبي به بازگشت حركت يك به ما كشور در ضدسرمايهداري جنبش ولي
پس تازه مثال عنوان به.ندارد نيز را سرمايهداري معمول دستآوردهاي همان دستدادن به
زير كارگاههاي كه ميدارد اعلام صنعت ، مجدد راهاندازي براي سال ، هجده هفده ، گذشت از
اروپا نوزدهم قرن اوايل در كه چيزي همان يعني هستند ، خارج كار قانون شمول از نفر پنج
.ميشد ديده
جهاني و مدرنيته مسئله.است صادق نيز هويتيابي مانند عاملي مورد در مسئله همين درست
عاملي مدرنيته كه معتقدند آنان.است كرده ايجاد نيز غرب براي هويتي نگراني يك شدن
.است كرده گريبان به دست و روبهرو هويت مسئله با را جهان حال هر به و است "كننده يكدست"
تصويب جهت در عاملي به هويتي نگراني اين اروپايي ، كشورهاي در كه ميبينيم حال
فرهنگي ، ميراث به گذاشتن احترام هنرمندان ، دست بازگذاشتن سينماها ، براي زياد بودجههاي
جهان روي به درها بيشتر گشايش به يعنيميشود تبديل دست اين از اقداماتي و گردشگر جذب
به راجع نگراني همين ما كشور در ولي.كنند كشف بهتر را كشور هر خاص هويتهاي جهانيان تا
از فرهنگي كالاهاي ورود نفي خارج ، با كشور ارتباطي دروازههاي بستن به منجر فرهنگي هويت
جايگزين را پدرسالارانه حراست و ميشود داخلي فرهنگي نوسازي و تلاش از مانع كه خارج
بحث همين ديگر ، مثالي عنوان به يا.ميشود است رشد و بلوغ زمينهساز كه كردن اعتماد
اين از هدف اما دارد ، نيز زيادي معترضان و است مطرح بسيار غرب در اكنون كه جهانيشدن ،
مشاركت دموكراسي ، كه است اين اروپايي كشورهاي در شدن جهاني عليه اعتراض و نقد
مباحث به جهانيشدن كه اين نه كنند پيدا تعميم جهان در قبيل اين از اموري و بينالمللي
.گردد خلاصه صرف اقتصادي
بايد كه است اين منظور ميآيد ، ميان به صحبت جهانيشدن نقد از وقتي ما كشور در اما
هجمه وقوع ترس از فرهنگي كالاي ورود از و شود بسته خارج دنياي با كشور ارتباطي درهاي
نخواهد فايده از خالي جانب ، اين ديدگاه از جهت همين به.آوريم عمل به جلوگيري فرهنگي
طور به دارند ، خود در را مدرنيته نقد از جنبهاي كه مسائلي به پرداختن هنگام در اگر بود
محيطزيست ، از حفاظت جنبش و سبزها جنبش من نظر به.دهيم انجام نيز را نقد آن نقد همزمان
نيز را نقد نقد وجه جا اين در كه ميخواهم اجازه پس - است مدرنيته نقد واجد نوعي به
شاهد مقوله اين با ارتباط در كم دست خود كشور در را رفت آن ذكر كه شرايطي تا كنم مطرح
.نباشيم
چنين عنوان اين كنم ، انتخاب امروز بحث براي عنواني بخواهم اگر فوق مطالب به توجه با
ما و هستند هم از جدا مقوله دو اين من نظر به"طبيعتگرايي يا انسانگرايي" بود ، خواهد
صحبت سبزها جنبش از يا و محيطزيست از حفاظت از وقتي كه كنيم توجه نكته اين به بايد
اطلاع من كه جا آن تا.دهيم قرار مدنظر و كرده لحاظ آنها در را تفاوت اين ميكنيم ،
گروهي آنها از يكي:ميشوند تقسيم كلي دسته سه به محيطزيست از حفاظت جنبشهاي دارم
كه معتقدند و ميدانند انسان محيطزيست از حفاظت معني به را محيطزيست حافظت كه هستند
انسان تا كنيم زندگي بهتر بتوانيم خودمان تا كنيم ، حفاظت خود زيستي وضعيت از بايد ما
در محيطزيست ، از حفاظت منظر اين از.باشد داشته پايدار توسعه و كند زندگي بهتر بتواند
جايگاه از نگرش اين در كه چيزي آن و ميگيرد قرار دوم جايگاه در انسان از حفاظت قبال
انسانگرايي سنت در همچنان ما و است انسان همان است برخوردار بيشتر اهميت از و اول
محيطزيست و ميمانيم باقي مدرنيته غالب سنت در جانب اين ديدگاه از و هستيم (اومانيستي)
كه دارد ، وجود محيطزيست حفاظت با رابطه در دومي نگرش و گروه.است انسان خدمت در عاملي
فلسفه با كلي آشنايي يك با و ميخورد چشم به انگلوساكسون كشورهاي در بيشتر نگرش اين
سياسي فلسفه تفاوت جمله از كه ميدانيم.كرد تبيين را آن ميتوان انگلوساكسونها سياسي
انگلوساكسونها.است آنها عملكردي وجه غيرجزيرهاي اروپايي سياسي فلسفه و انگلوساكسون
ارائه آن كردن پياده براي هم عملي راهكار يك عمدتا سياسي ، فلسفه بحث ارائه هنگام به
بحثهايي فرانسه ، مانند كشوري در مطروحه سياسي فلسفه مباحث در كه ميدانيم.ميدهند
به ميتوان را قبيل اين از بحثهايي...و آموزش انسانها ، خوشبختي بشر ، سعادت مانند
اين در آنها به يافتن دست براي مشخصي عملي راهكار ولي كرد مشاهده فلسفي و دقيق شكل
.نميشود ارائه فلسفهها
سياسي فلاسفه از كه "بنتهام جرمي" خصوص به و "ميل استوارت جان" آثار بررسي با اما
يافتن دست براي آنها كه دريافت ميتوان مشهورند "فايدهگرايان" به و هستند انگلوساكسون
با برخورد در مثال عنوان به.ميدهند ارائه الگو و عملي راهكار خود فلسفي تئوريهاي به
فلسفياي ولي بلند ، يا كوتاه تعاريف با فرانسه فلاسفه نزد شما سعادت ، مانند مقولهاي
آشكاري عملي وجه اما هستند ، مفيد خيلي انديشه تغذيه براي چند هر كه ميشويد مواجه
به وقتي بنتهام ، نزد شما امانميدهند ارائه را عملي وجه آن اينها كم دست يا ندارند
عملي حلي راه به را سعادت براي تعريفي آمدن دست به اصلا او ميرسيد ، سعادت مسئله بررسي
با رابطه در كه دومي ديدگاه.ميكند واگذار است مبتني نظرسنجي يا همهپرسي نوعي به كه
انديشه در انگلوساكسون "فايدهگرايان" ديدگاه مشابه واقع در دارد وجود محيطزيست حفاظت
زيستمحيطي نظر از چيزي چه كه نكته اين به پيبردن براي ما معتقدند كه است سياسي فلسفه
در را محيطزيست منافع هم و افراد منافع هم توامان طور به بايد است مطلوب و فايده مفيد
به جانداران منفعت يا و محيطزيست منفعت عنوان با عاملي به قائل آنها يعني.بگيريم نظر
از خاصي گونه كه خاصي نقطه در پروژه يك احداث در مثال عنوان به هستند نيز انسان از غير
و احداث از پس كه ميگيرند نظر در هم را واقعيت اين ميكنند ، زندگي محل آن در گوزنها
آيا.ميگردد تغييراتي چه دستخوش گوزن خاص گونه اين زندگي پروژه ، آن از بهرهبرداري
تهديد را گوزنها زندگي تغيير ، اين آيا داد؟ انتقال ديگر نقطهاي به را آنها ميتوان
و طبيعت جايگاه در را خود عدهاي دست ، اين از پرسشهايي به پاسخگويي براي كرد؟ نخواهد
به را وجهي آنها چون و ميكنند اظهارنظر مسائل اين به راجع و ميدهند قرار حيوانات
حيوانات قبال در بيشتر را خود نظرات و ديدگاهها هستند قائل طبيعت براي منفعت عنوان
اين طرفدار و پيرو حيوانات از حمايت گروههاي ديگر عبارت به.گياهان تا ميكنند اعمال
رسيدن سعادت به براي كه رياضي معادلات در كه معتقدند و هستند محيطزيست به نسبت ديدگاه
لحاظ بايد نيز را حيوانات و محيطزيست سعادت معادلات ، اين در ميكنيم ، پيشبيني بشر
فراتر هم اين از را پا دارد وجود محيطزيست با رابطه در كه هم سومي ديدگاه.كنيم
حقوقي نيز گياهان و طبيعت براي بلكه ميشود قائل حقوقي حيوانات براي فقط نه و ميگذارد
اجمالي نگاهي اگر اما.باشد تعجبانگيز كمي است ممكن اول وهله در ديدگاه اين.است قائل
ديدگاههاي تبيين و توضيح شايد وقت آن بياندازيم آن تفكري مبادي و مدرن تفكر حوزه به
.نرسد نظر به عجيب چندان رفت آن ذكر كه محيطزيست ، از حفاظت سوم دسته
معروف جمله با _ نمادين صورت به _ مدرنيته آغاز كه گفت ميتوان خلاصه بسيار طور به
را دكارتي انديشه اين پذيرفت انسان كه شد آغاز روز آن در مدرنيتهاست شده عجين دكارت
هستم پس ميانديشم ، من:كند اعمال خود مورد در
كه دارد نكته اين بر دلالت است ، متناقض جملهاي رياضي ، لحاظ به كه جمله اين واقع در
انسان كه چيزي آن است معتقد او كه اين توضيح.اوست خود تفكر متعاقب انسان ، بودن و هستن
تفكر بلكه الهي ، نظم يك نه و كيهاني نظم يك نه و طبيعي نظم يك نه ميآورد وجود به را
دوباره را انسان دكارت واقع در.است انسان ميكند فكر كه اين دليل به انسان.است او خود
و بيروني منشا يك داراي مقام ، اين به رسيدن كه اين بدون ميكند ، تبديل مخلوقات اشرف به
انديشه در مخلوقات اشرف منزله به انسان اعتماد.باشد داشته انسان خود از خارج سرچشمهاي
تفكر نوع اين نمادين لحاظ به.انسان از خارج سرچشمهاي نه است انسان خود از ناشي دكارت
اين عملي نتيجه چيست؟ نگرش اين عملي نتيجه.ميدانيم مدرنيته ساختار و بن عنوان به را
و ميكند تبديل "سوژه" همان يا ،"شناسنده فاعل يگانه" به را انسان كه است اين تفكر نوع
فاعل آن شناسايي موضوع يا "ابژه" به را طبيعت جمله آن از و كائنات باقي چرخش همين در
.مينمايد مبدل
قدرت همين واسطه به پس كند ، هست را خود ميتواند خود تفكر قدرت براساس كه طور همان درست
.يابد تسلط آن بر و شود فائق طبيعت بر ميتواند تفكر
اساس ميگويند كه است جهت همين به و هستند مدرنيته اساس و بن رفت ، آن ذكر كه مباحثي
مكتب مدرنيته كه ميشود گفته ديگر قولي به يا و است (اومانيسم) انسانگرايي مدرنيته
چه مقابل در جهاني نظم در مدرنيته اين كه ببينيم ميخواهيم حالاست مدار انسان فلسفي
شد ، مطرح آنها برابر در دكارت اومانيستي تفكر كه ديدگاههايي از يكي ميشود؟ مطرح تفكري
بر حاكم نظم ميكند تصور كه است جهان به نسبت ديني ديدگاه رفت ، آن ذكر كه طور همان
خود نه البتهاست آورده وجود به انديشيده ، بدان كه تفكري همان يعني نيرويي را جهان
بنده كه تبييني نميديدند ، انديشه دو اين ميان تناقضي لزوما اومانيستها نه و دكارت
.است مطرح مسئله عملي جنبه جا اين حال هر به و است متاخرتر فلاسفه به مربوط كردم ، ارائه
و ساخته است ، آن از جزيي هم انسان كه اسلام جهان بر حاكم نظم ديدگاه اين در ترتيب هر به
اين داشتند ، وجود تفكر آن با زمان همان كه نيز سياسي نظمهاي دراست خداوند پرداخته
كه بودند انديشيدهاي پيش از نظم به قائل نوعي به نيز آنها كه داشت وجود نوعي به تفكر
.داشتند وجود آن در جهان چرخه و طبيعت حيوان ، انسان ،
انسان و ندارد وجود قانونگذار فاعل عنوان به عاملي مدرنيته از قبل تا دليل همين به و
يا الهي ، قوانين يا قوانين يعني.ندارد قانونگذاري قدرت و اجازه زماني خاص برهه آن در
ميشود ، عملي انسان واسطه به اينها همه البته.هستند طبيعي قوانين يا و پادشاهي قوانين
سنتي تفكر با مدرنيته تفكر كه است جا اين در و است نظم آن كارگزار عنوان به انسان اما
اين كه است معتقد مدرنيته.ميشود ايجاد نگرش و تفكر دو اين بين گسستي و ميكند چالش
خود عقل همان ناحق و حق بين تمايزدهنده و حقوق فاعل تنها و است قانونگذار كه است انسان
.اوست
.محيطزيست حفاظت جنبش تقسيمبندي با رابطه در شده ذكر دسته سه به ميگرديم باز حال
كه حالي در محيطزيست ، از حفاظت سوم ديدگاه كه ميشود مشخص رفت ، آن ذكر كه مطالبي طبق
درون در واقع در اما ميكند ، حركت مدرنيته از فراتر و ميباشد مدرنيته ناقد است معتقد
نظم يك كه ، اين پذيرفتن يعني.دارد را مدرن ماقبل وضعيت يك به بازگشت از مهمي عناصر خود
كه ميرسد نتيجه اين به و نيستيم آن در تصرف و دخالت به مجاز ما كه دارد وجود طبيعي
حاكم انسان نبايد ابتدا از چون و است شده تبديل طبيعت حاكم به اشتباها مدرن انسان
از فجايعي.است گريبان به دست مشكلاتي چنين با انسان و بشري جامعه اكنون ميشد ، طبيعت
ديد از همه و همه غيره و ازن لايه ديدن آسيب اسيدي ، بارانهاي چرنوبيل ، حادثه قبيل
و دانست نظامهستي فاعل تنها و مالك را خود انسان كه ميشوند ناشي جا آن از سوم نظريه
حافظان سوم دسته طرفداران گفتار به وقتي.كند دخالت هستي نظام در تا داد اجازه خود به
ماقبل ديدگاه يك ديدگاه ، اين كه ميشويم متوجه ميكنيم ، نگاه منظر اين از محيطزيست
.نميرود مدرنيته از فراتر آن ادعاي برخلاف و است مدرن
طبيعت ترتيب همان به ندارند سخنگو كائنات كه همانطور.است روشن بسيار امر اين دليل
يك داراي پديدهها و نظمها اين تمام مدرن قبل ما ديدگاه در ولي.است سخنگو فاقد نيز
را خود اعمالكنند زمين در را الهي نظم ميخواهند كه كساني يعني.هستند انساني سخنگوي
.ميكنند اعمال را نظم اين او جانب از و ميدانند خداوند جانب از فرستادگاني
حفاظت پيروان بر حاكم ديدگاههاي از يكي ديديم كه طبيعت براي حقوقي و حق شدن قائل
ما اگر.كنند صحبت طبيعت سوي از و طبيعت نام به عدهاي كه ميشود باعث است محيطزيست
تفاوتي.سرسپردهايم طبيعي استبداد يك به واقع در باشيم ، طبيعت براي حقي چنين به قائل
شدن حال در موجودي را انسان كه ميشود ناشي جا آن از قائليم حيوان و انسان براي ما كه
خودش نهايت به سال سه يا ماه سه يا روز سه عرض در كه حيوان مانند موجودي نه ميدانيم
.است خويش دائمي بخشيدن تكامل به قادر كه ميدانيم موجودي را انسان ما.شود كامل و برسد
نه و طبيعت نه نميتوانيم و ميدانيم فرهنگساز را انسان ما كه است جهت همين به
بدانيم ، حقي صاحب...و سنت فرهنگ ، قبيل از ميشوند قلمداد طبيعت مشابه كه را چيزهايي
هيچ را حق اين و داده را خود داوري حق انسان به مدرنيته كه است درست.انسان حق از فراتر
و ميشود اشكالاتي بروز باعث خود اين و كند اعمال او بر كه نيست قادر انسان جز به كس
مرتكب موارد از برخي در انسانها كه اين واسطه به ولي مياندازد اشتباه به را انسان
او از را خويش سرنوشت بر او حاكميت و انسان داوري حق كه نيستيم مجاز ميشوند اشتباه
سنت ، عناوين با آن از ميتوان كه كنيم اعطا منظومهاي يا و مجموعه به را آن و بگيريم
وظيفهاي داريم ، طبيعت قبال در انسانها ما كه وظيفهاي كرد ياد...و طبيعت فرهنگ ،
.است حق داراي طبيعت كه اين نه.ميشويم قائل خود براي طبيعت ، قبال در ما ، خود كه است
نتيجه اين به ما كه ميشود ناشي جا آن از ميشويم قائل طبيعت براي كه حقي اين
نظمي هر با برخورد در ترتيب همين به و كنيم زندگي ميتوانيم بهتر گونه اين كه رسيدهايم
را خود سعادت بايد آن با آمدن كنار يا و مقابله براي مييابد تسلط ما بر آرامآرام كه
و ميدهد ارائه محيطزيست از حفاظت مدرن بينش كه است تفاوتي اين.بگيريم نظر در
.است متفاوت ميكنند ابراز پسامدرن منتقدان از بسياري كه بينشي با چقدر ميبينيد
از خارج به آن نقد براي كه نيست لازم و است ممكن مدرنيته خود درون در مدرنيته نقد
هر يا طبيعت نام به حال غيرانساني نظامهاي به كه بپذيريم را ريسك اين و برويم مدرنيته
.دهيم در تن ديگري ساخته پيش از نظم
جهاني فرهنگ
پايان
فرهنگ برابر در آموزش
كبير امير دانشگاه مرديهادر مرتضي سيد آموزشي دوره از گزارشي
ابوريحان ساختمان در "جهاني فرهنگ" كلاس از جلسه آخرين و پنجم جلسه مرداد دوم در
همه از نهايي نتيجهگيري يك واقع در آخر جلسه.شد برگزار اميركبير صنعتي دانشگاه
است "آموزش" گسترش تنها و "آموزش":بودند شده مطرح اول جلسه چهار در كه بود مقدمههايي
وجود به را سرمايهداري فرهنگ آموزشديده انسانهاي ;شده موجب را جهاني فرهنگ تكوين كه
جغرافيايي موقعيت و تاريخي سابقه از نظر صرف زمين ، كجاي هر در آموزش گسترش و آوردهاند
.ميانجامد جهاني فرهنگ به آن ،
جلسه در شده ذكر وقايع چرا:كرد اعلام گونه اين را جلسه اين سوالهاي ابتدا در مرديها
انسان خواهشگري صفت از تاكنون داد؟ رخ زماني و مكاني فضاي آن در (اروپا انقلاب سه) قبل
پيشرفت كه كنيم ادعا ميتوانيم چگونه و آيا ;كمتر ابزارساز عقل از ولي گفتيم ، سخن زياد
است؟ كرده قديم جوامع از بهتر را جديد جوامع ابزارساز ، عقل
;است داشته وجود درگيري و برخورد آن موانع و انسان خواهشگري بين همواره تاريخ طول در
در كه طوري به بوده ، پراينرسي و لخت حركتي موانع ، اين شكستن براي انسان ابزارسازي تحرك
استفاده انسان كه ابزارهايي ميشناسيم ، آن در انسان از ردپايي كه سالي هزاران طول
با مانعشكني براي انسان فكر اوقات درصد گويي 90.است داشته كمي بسيار تغيير ميكرده ،
معادل "كردن فكر" رايج برداشت در كه است موضوع همين خاطر به و شده مواجه شكست
كه است آن منظورمان "نكن فكر قدر اين" ميگوييم كسي به وقتي ;ميشود تلقي "غصهخوردن"
اكثر چون و كنيم ابزارسازي ميخواهيم واقع در كردن ، فكر هنگام چون."غصهنخور قدر اين"
ميتوان خلاصه طور به.است شده تعبير "غصهخوردن" به "كردن فكر" نميشويم ، موفق اوقات
بوده زحمت و رنج با توام و پيوسته آهسته ، خيلي معمول ، طور به انسان ابزارسازي كه گفت
.است
(آن محتواي از صرفنظر) آموزش دهد ، ارتقاء را انسان ابزارسازي قدرت توانست كه چيزي اما
و رنسانس در.افتاد اتفاق اروپا در وسطي قرون پايان در آموزش و سواد انفجاري گسترش ;بود
آن زبان با آموزش كشوري ، هر در و رفت بين از لاتين زبان بودن انحصاري پروتستانتيسم ،
از بسياري حتي و ميشد گرفته فرا دين براي علم اصولا زمان ، آن از قبل تا.شد رايج كشور
علم و گسست را دين و علم پيوند سكولاريزاسيون ، فرايند اما.بودند نيز دانشمند كشيشها ،
و شد منجر ابزارساز عقل تقويت به آموزش شدن فراگير.ساخت مطرح مستقل موضوعي عنوان به را
تحول اين اگر.شد افزون مانعشكني قابليتهاي مانعتراشي ، و مانعشكني ميان نزاع ، در
حوادثي با نيز جا آن در عليالقاعده ميافتاد ، اتفاق ديگري جاي هر در (آموزش گسترش)
.ميشديم مواجه فرانسه انقلاب و انگلستان انقلاب پروتستانتيسم ، مشابه
كوالالامپور ، سئول ، توكيو ، كبك ، همچون رستهاي بند از مناطق بين كه گفت ميتوان جرات به
يا اروپا در امروز چه آن.نميشود پيدا آموزش از قويتر مشتركي فصل هيچ بن و لندن
جغرافيايي شرايط و تاريخچه به ربطي وجه هيچ به ميبينيم ، جهاني فرهنگ عنوان به آمريكا
هر "ديده آموزش عقل علاوه به انسان طبيعت" تركيب از است نتيجهاي بلكه ;ندارد ايشان
.داشت خواهيد را فرهنگ همين داشتيد ، را فرمول اين كه عالم كجاي
بوده آنها فرهنگ انفرادي ، لحاظ به چه و اجتماعي لحاظ به چه انسانها هدايتگر گذشته در
يك مثال براي.است بالاتر فرهنگ قدرت بگيريم ، پايينتر را آموزش سطح قدر چه هر ;است
انجام قبيلهاش فرهنگ برحسب را كارهايش تمام:شويد متصور خودش قبيله در را آفريقايي
وجه هيچ به دهيد ، قرار هم كنار در مختلف فرهنگهاي از اگر را آدمهايي چنين.ميدهد
با حلهايشان راه چون !بدرند را همديگر است ممكن ;بيايند كنار يكديگر با نميتوانند
فرهنگ كه صورتي در ميدهد ، ما به را راهحليابي قدرت آموزش.نميشود سازگار يكديگر
.است ديگران مال كه حلهايي راه ;ميگذارد اختيارمان در را شده تعيين پيش از راهحلهايي
تصميم ما براي بيشتر فرهنگ ، باشيم ، بيسوادتر قدر چه هر ;ميگيرد را فرهنگ زور آموزش ،
.ميگيرد
اما.است ملموستر و پرمعناتر بسيار افتاده عقب كشورهاي در فرهنگ موضوع ، همين خاطر به
جوامع در انسانها بالطبع ، و ميشود موجب را فرهنگ سطح پايينترين آموزش ، سطح بالاترين
تا.ميدهد شكل را جهاني فرهنگ مبناي موضوع ، اين و ميشوند هم شبيه بسيار ديده آموزش
خلاء در نميتوانيد چون بگنجيد ، رسوم و آداب و فرهنگ در مجبوريد نداريد ، سواد كه زماني
به تاريخي گذشته نيست ، مهم ديگر جوامع سنتهاي و آداب و تاريخي گذشته امروز ، .شويد رها
فرهنگها خرده جاي چهاراسبه بعضا و اندك اندك جهاني فرهنگ ;ميخورد خردهفرهنگها درد
!است شدن بيفرهنگ معناي به شدن فرهنگ با جديد ، دنياي و جهاني فرهنگ در.ميگيرد را
كرده گذشته از بهتر را جديد جوامع ابزارساز ، عقل پيشرفت چگونه كه آن درباره سپس مرديها
بوده يكسان تاريخ طول در انسانها خواهشگري كه شد اشاره گذشته جلسات دركرد صحبت است ،
نيز جديد جامعه در.شده موجب را جوامع تحول كه است ابزارسازي در پيشرفت اين ، و است
اما است ، يكي خواهشها ;ندارد وجود دانشمند يك و جاهل انسان يك خواهشگري ميان تفاوتي
.ميكند حل را مجهولي يك معادله يك خود ، خواهشهاي به پاسخگويي براي توسعهنيافته انسان
هر.ميدهد پاسخ مجهولي ده معادله ده از استفاده با را خواهشگرياش فرهيخته ، انسان ولي
.ميسازد مطرح پيچيدهتري شبكه در را خواهشهايش دومي ولي موجودند ، يك اينها دوي
در.است بيشتر نديده آموزش و جاهل انسان مورد در آن ابراز فساد اما است ، يكي خواهشها
يك با) كنند عبور قرمز چراغ از وقت در صرفهجويي منظور به افرادي است ممكن بدوي ، جامعه
ايجاد زماني صرفهجويي دقيقه قرمز 200 چراغ از كردن عبور بار مجهولي ، 100 يك معادله
پيچيدهتري شبكه در را محاسبه اين جهاني فرهنگ در ديده آموزش انسان عقل اما (!ميكند
تصادف بار صد اين در بار يك فقط بار يك اگر اما كردم ، عبور بار فرضا 100 ;ميدهد انجام
از نكنم ، رعايت را قرمز چراغ اگر يا !است دقيقه معادل ، 240 كه دارم معطلي ساعت چهار كنم ،
بدين.كند رعايت را آن هستم ، سبز چراغ از گذر حال در من كه هنگامي ديگري كه معلوم كجا
نقطه ، دو بين مسير كوتاهترين گاهي كه ميكند متوجه را انسان ابزارساز ، عقل آموزش ترتيب ،
.نيست مستقيم خط
فلسفي پرسش يك صدو
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
پيوند:هفتم و بيست مسئله
و نوين روشي بيشتر ، درآمدزايي براي شده ، خصوصي تازگي به كه سانيلندز بيمارستان بنياد
نفع به درآمدها ، اين محل از بنياد ، اين اعلاميه بنابر البتهاست گرفته پيش در زيركانه
رسيدند ، سالگي سن 50 به دانشجويان وقتي طرح ، اين براساس.شد خواهد سرمايهگذاري مردم
كارشناسان.شد خواهد خريداري بدن اعضاي بانك در ذخيرهسازي براي آنها ، بدن اندامهاي
و استفادهاند قابل سانيلندز بنياد اهداف براي هنوز سن ، اين در بدن اندامهاي معتقدند ،
"بمير جوان ببر ، بالا را زندگي سرعت" روش به معتقد كنندگان اهداء سن اين در ديگر طرف از
موجب اصلي هدف مردم ، از طيف اينميدهند تن خريد شرايط اين به كه رسيدهاند جايي به
"!داشت نخواهيد تعهدي هيچ سال 2040 تا كنيد ، مشاركت هماكنون"هستند لندز ساني تبليغاتي
چشم قرنيه كبد ، كليه ، براي پيشنهادي پيشپرداختهاي كاسبكارانه ، كتاب و حساب يك با حتي
زندگي يك ميشود پول اين با.ميآيند نظر به وسوسهانگيز و چشمگير بدن اعضاي ساير و
حسودها چشم كه انداخت راه بروبيايي يك كوتاهي مدت براي ميشود حتي داد ، ترتيب آبرومند
.بياد در
سالگي ، سن 50 از قبل متاسفانه متاسفانه ، شما اگر كه ، است اين طرح اين ديگر مزاياي از
و گذاشته خود زيان و ضرر حساب به را شما مرگ غمبار حادثه بنياد ، اين برويد ، دست از
.است هوسانگيزي بسيار پيشنهاد نظر به.ميپذيرد كمال و تمام را آن خسارات
است؟ اخلاقي برنامه چنين آيا اما
|