ناصر رهبري
انديشه تازههاي
ناصر رهبري
انقلاب سالگرد پنجاهمين مناسبت به ناصريسم گفتمان بررسي
پاياني بخش -مصر در عبدالناصر
;نكرد زندگي پادشاهان همانند آنها در اما كرد ، كار كاخها در عبدالناصر جمال:واتيكيوتيس
بود فراعنه بسان مرگش اما نكرد زندگي فراعنه همانند او
عبدالناصر با مصر واقع در يا باشد داشته متحدكننده نقشي مصر تا ميكوشيد عبدالناصر
از -مسلمان رهبران و بطلميوسيان و فراعنه كه همانگونه ;يابد دست نقش اين به ميكوشيد
.كردند تلاش هدف اين براي -پاشا محمدعلي تا فاطميان
سه دايرههاي كه رهايي استراتژي":ميگويد زمينه اين در -مصري پژوهشگر -الحافظ ياسين
تاريخ به وي باور از ناشي كرد تحميل عبدالناصر به را (آفريقايي و اسلامي عربي ، )گانه
عربگرايي يا منطقهاي تنگ ديدگاه اساس بر را وآزادي رهايي كه بود معاصر و ميانه
".ميدانست ناممكن متحجرانه ، گرايي اسلام يا واپسگرا شووينيستي
و سياسي رهبري در پگاهانقلاب همان از عبدالناصر كه ندارد شك تاريخنگاري هيچ
نقش ايفاي مصر ، آزاد افسران سازمان موسسان شوراي بيگمان ، .بود فردگرا تصميمگيري ،
.كند مشورت خود ياران با "فردي تصميمگيري" از پيش تا كرد تفويض وي به را "يگانه رهبر"
سياسي سازماندهي به تن كه بود نمونهاي مصري و شرقي رهبري عبدالناصر ، ميگوييم وقتي ما
كه ندارد شك تاريخنگاري هيچ.ميگذاريم دست عيني پديدهاي بر نميداد ، قانوني نهادهاي و
ديگر سوي از ماركسيسم مكتب و سو يك از ليبرال دموكراسي دشمن يارانش ، اغلب و عبدالناصر
دو با -غربي انديشه اساسا ، .است غربي انديشه تكامل قلههاي از يكي اين البته بودند ،
و شور اما.نبود عبدالناصر انديشه ساختار در تكويني عنصري -ماركسيستياش و ليبرالي شق
سوي به را او دينياش ايمان و "جوان مصر" سوي به را او جواني سالهاي در ميهني شوق
را عمل كه بودند گرايشهايي داراي سازمان دو اين كه ميدانيم.كشاند "المسلمين اخوان"
عبدالناصر كه است باور اين بر واتيكيوتيسميدانستند برتر روشن ، عقيده و عقلي نظريه بر
فرمانروايي سال هجده طي و نداشت غرب از مستقيمي شناخت مصر حاكميت به دستيابي از قبل
را عبدالناصر روش او.نكرد مسافرت غربي بزرگ پايتختهاي به نيز بار يك خويش ،
و حزبي تجربه سستي.است اسلامي ايدئولوژي اساس بر كه ميكند قلمداد "مدرني پراگماتيستي"
.افزود نظري عرصه اين به رابايد انگليس سلطه و پادشاهي عهد در آن بودن قلابي
لغو حزبي كثرتگرايي و منحل حزبها و شد مصادره عبدالناصر زمان در مطبوعات اساس ، اين بر
سليقه با كه داشت فراگير و يگانه عنواني كه گرفت سياسي سازمان يك را آن جاي و گرديد
و "ملي اتحاد" ابتدا حاكم ، سياسي سازمان اين.بود هماهنگ اسلامي وجدان و شرقيان
نظاميان نظر زير "كاغذي سازمانهاي"ديگر نظير اينها.گرفت نام "سوسياليستي اتحاد"سپس
ناديده را مصر مصالح و ميپرداختند نظام مصالح و خود مصالح از حراست به كه داشتند ، قرار
.گرفتند
متوقف عبدالناصر دوران سياسي سركوب درباره نگارش"است معتقد -مصري پژوهشگر -ادريس سماح
خود از عبدالناصر نظام كه بود"قساوتي و شدت" آن دلايل از يكي ميگويد وي."است نشده
و اديبان انديشمندان ، نخستين صفوف كه -را سركوب اين قربانيان ليست ادريس.ميداد نشان
اين آيا اما.است بيشتر صفحه يك از كه ميدهد ارايه -ميگرفت دربر را سياسي رهبران
وارد مهم دستاورد دو با عبدالناصر"ميگويد كه است اوز لويس سخنان كننده تاييد رويدادها
تصفيه شامل اندازهاي تا كه مصر در دموكراسي تصفيه از پس كمونيسم تصفيه":ميشود تاريخ
".ميشود نيز عرب جهان در آن
مصر تاريخ زمينه با ديدگاه اين است؟ ناصر دستاوردهاي چكيده "دستاورد دو اين" آيا
ميرسد ، خورشيد سلاله به نسبشان كه واراست الهه -شاهان از سرشار كه تاريخي.نميخواند
و فرهنگ به نسبت سركوبگرانه موضع خودموجد عبدالناصردانشمندان عرق و دهقانان خاك نه
گفته طبق كه است مصر بوروكراتيك حكومت سنت ادامه اينها بلكه نبود حزبي سياسي نهادهاي
ميهن ، وحدت:است داشته ساز يگانه وحدت به گرايش و گرفته شكل قرن هفتاد طي" عبدالملك انور
مصر ، توحيدي دينهاي و فلسفهها كه وحدتي و حاكميت وحدت انديشه ، و عمل وحدت جامعه وحدت
از بيش كه است جهان موحد جوامع كهنترين از يكي مصر ميدانيم.ميدهند تشكيل را آن اوج
".است داشته همخواني و استمرار بشري ، مناطق همه
يكي در همه
ساماندهي آبياري مسايل موازات به را فكري مسايل معمولا كه است حكومتي مصر ، حكومت
نويسنده نقش كارمند ، روشنفكر و مينمود بازتوليد حاكميت قلب از را ايدئولوژي و ميكرد
ثبات به ميل"كه است اداري دستگاه طبيعت از اين.ميكرد ايفا آن در را معبد كاهن و
آزادي بر "نظام و امنيت غلبه"به نياز نيز و "حركت و ديالكتيك نه دارد نظام و واستمرار
و انديشمندان ميان آشكار برخورد ميشود ، چيره آزادي بر امنيت مساله كه هنگامي.دارد
است چيزي همان اين و ميآيد پيش "اعتماد مورد افراد" و "شايستگان" ميان يا نظام مردان
انحصار.ميداند عبدالناصر حاكميت در "روشنفكران بحران" را آن هيكل حسنين محمد كه
به را او و ميسازد ممكن حاكمرا شخصيت كيش رسانهاي ، و فرهنگي و امنيتي دستگاههاي
نياكان كه ميبينيم سرودي در را اين ما ، است جامعه كليت نماد كه درميآورد پيامبري شكل
در همه" سرود نام.ميدادند سر يكصدا آنها ، نوادگان مصري دهقانان آن از پس و فراعنه
خود "روح بازگشت" رمان در -مصري نامدار نويسنده -توفيقالحكيم را اين.داشت نام "يكي
"يكي در همه" مقوله الحكيم توفيق كه است درست.بود عبدالناصر جمال روح محرك كه است آورده
مستبد سلطاني شكل به -بود گرفته تاثير رمانش از كه -را عبدالناصر و شد منكر بعدها را
."رفت فراتر فراعنه ، جمله از و..او از قبل مصري فرمانرواي هر از قدرتش" كه كرد تصوير
سنت و نكرده خلق را هميشگي و كهنه توحيدي سرود عبدالناصر كه ميداند الحكيم توفيق اما
كه اوز لويس.است نشكسته را حزبي گرايي كثرت و قوا استقلال بر مبتني اصيل دموكراتيك
به مصر در دموكراسي نبود از ميكند عبدالناصر رهبري متوجه را انتقادها راديكالترين
مصر كه ميكند تاكيد "ناصريسم هفتگانه نقابهاي" كتاب در وي.ميگويد سخن سنت يك عنوان
پادشاهي يا مقيد سلطنت شاهد سال1952 ، تا (اساسي قانون تدوين سال)سال1923 فاصله در
اين.بودند حاكم ديكتاتورها دوران اين بقيه در و ;پنجسال مدت به مگر است نبوده مشروطه
تحقق اساسي قانون يعني مردمي1919 انقلاب هدفهاي مهمترين از يكي كه است آن معناي به
.يافت تحقق عبدالناصر توسط مصر از انگليسيها اخراج يعني دوم هدف اما نيافت
سلاح و انديشه ميان تنافر
از و كند پنهان نظاميان و انديشمندان ميان اختلاف از را خود تاسف نميتواند انسان
آمده ابراهيم صنعالله نام به مصري نويسندگان از يكي رمانهاي در كه نبرد رنج پارادوكسي
در حبس علت به مصر فرهنگ توليدكنندگان مهمترين از نخبگاني عبدالناصر دوره در.است
صنعت ، .ببينند روشن روز در كردند مبارزه خاطرش به كه را چيزي نتوانستند "ابوزعبل" زندان
و سدها بناي خردهمالكان ، پايگاه گسترش به منجر ارضي اصلاحات و كارگر طبقه گسترش
نه هم آن دانشگاه ، مراحل تا را رايگان دانش و دربرگرفت را روستاها كه شد برق شبكههاي
و ذوب ماموريت عبدالناصر جمال.آورد ارمغان به عربها براي بلكه مصر فرزندان براي تنها
عهده به را -اجتماعي ديالكتيك برجستهتر همه از و -ديالكتيكها همه تسري يكسانسازي
ژوئن جنگ و داد نشان عمل در را تزها اين تجربه ، معايبگذاشت دولت بوروكراتيك دستگاههاي
شكست.كرد رسوا را -نظامي ساختار آنها راس در و -كارتوني سازماني نهادهاي اين همه 1967
نه و واقعي اپوزيسيون دولت ، كنار در بايد" كه آموخت او به اسرائيل از عبدالناصر
شكست از پس بلافاصله روز 3/8/1967و در وي ".باشد وجودداشته نمايشي اپوزيسيون
ديكتاتوري برپايي به اغلب تكحزبي زيرا است ، تكحزبي نظام مخالف":كرد اعلام صراحتا
داد رخ مرگش از پس كه را آنچه پايان در وي."ميشود منجر افراد از مشخصي مجموعه
گام نامعلومي راه در ندهيم تغيير را كنونيمان نظام اگر":ميگويد و ميكند پيشبيني
".گرفت خواهد تحويل را كشور اين ما از پس كسي چه دانست نخواهيم و گذاشت خواهيم
با (هنگام آن در مصر حاكم حزب) عرب سوسياليست اتحاد اجرايي عالي كميته اعضاي البته
ناصر غيرشرعي ميراثخوار اين -انورسادات و نكرد موافقت اپوزيسيون كردن قانوني پيشنهاد
مخالفان سرسختترين از -كرد كودتا ناصريسم عليه ناصر خانه درون از دموكراسي نام با كه
اگرعادل حتي -را مستبد فرمانروايان تاريخ ، بدينسان ، و بود عبدالناصر دموكراتيك گرايش
.ميدهد فريب -باشند
تخت و تاج و نگرفت كار به خود شخصي مصالح براي را قدرت اقتدارگرا ، عبدالناصر همه اين با
خاندانهاي زمانه در و نساخت فراهم خود خاندان و قبيله و خانواده براي حشمي و خدم و
.بود برده ارث به پستچياش پدر از كه زيست حقيري خانه در نامقدس و مقدس
پادشاهان همانند آنها در اما كرد ، كار كاخها در عبدالناصر جمال":ميگويد واتيكيوتيس
امر ، اين گواه ".بود فراعنه بسان مرگش اما نكرد زندگي فراعنه همانند او.نكرد زندگي
مصر مكان و زمان ژرفاي از سال هجده طي را عبدالناصر گفتمان كه بودند ميليونهامردمي
جمال استعفاي با مخالفت در شامگاه9ژوئيه1967 در بشري امواج اينكردند پژواك
شركت جنازهاش تشييع در نيل جاودانه سيلابهاي همچون و ريختند خيابانها به عبدالناصر
به يا مشابه مناسبتهاي در نياكانشان كه دادند سر را مصري كهنه سرود آن آنان ، .كردند
آنان.ميدادند سر -بوده نسلها طي مصريان مرگ و زندگي كهارباب -دولت راس مرگ هنگام
لااله"اسلامي شعار در كه دادند سر را "يكي در همه" سرود يگانه ، قلبي ژرفاي از
.داشت نمود "حبيبالله عبدالناصر الاالله ،
فراج عفيف
طرف بني عزيزي يوسف:ترجمه
انديشه تازههاي
(باستان ايران تاريخ) اشكانيان
خداداديان اردشير دكتر:نوشته
تومان بها2800 آشنا ، 1380 ، قلم -ديد به:ناشر
اهميت با اصل به ولي است ، (اشكانيان) پارتيان دوره در ايران درباره كتاب موضوع هرچند
از سال 476) سدهاي پنج تقريبا دوره اين تاريخي رويدادهاي تاثيرات و انگيزهها علل ،
كه دوره اين تاريخ و است شده ويژه توجه جهان ، و ايراني جامعه بر (ميلادي م226.ق 250
فرهنگ ، هنر ، اقتصاد ، جامعه ، با رابطه در را است داده اختصاص خود به را هزاره يك از نيمي
قرار بررسي مورد روميان ، با جمله از نظامي برخوردهاي و ديگر سرزمينهاي سياسي ، مناسبات
.ميگيرد
خودمختار دولت عنوان به تاريخ در مسيح ميلاد از پيش سال 250 در كه ايراني دولت اين
.است رسيده ثبت به پارت
ساير و رسوم و آداب و دين و فرهنگ هنر ، دوره ، اين تاريخي حوادث به حاضر مجموعه اين در
نظامي و سياسي سريع پيشرفتهاي.است شده پرداخته آن فرهنگي و سياسي و نظامي ويژگيهاي
تلاش اين از عمدهاي بخش اقتصادي و نظامي عرصه در آنها پيروزيهاي آن تبع به و اشكانيان
و كنترل شيوههاي و كشورداري متون و رموز و اداري منظم سازمانهاي داراي پارتيان.است
در.بودند درباري متعدد شوراهاي و اشكاني مركزي حكومت تابعه ولايات و ايالات بر نظارت
سنجيده آن برتريهاي و كاستيها و شده مقايسه هخامنشي بادوره موارد اين حاضر ، كتاب
.است شده
(اسلام تا آغاز از) ايران تاريخ
گيرشمن رومن:تاليف
بهفروزي محمود:ترجمه
تومان بها1850 جام ، 1379 ، :ناشر
از است ، باستان ايران ، عهد تمدن و تاريخ از نمايي ترسيم آن ، تدوين از هدف كه كتاب اين
تجاوز ايران فلات غرب محدوده از استثنايي موارد پارهاي در جز جغرافيايي ، ديدگاه
سلسلههايي:يافت خواهند را پارسها و مادها تاريخ اثر ، اين در خوانندگان لذا.نميكند
شاخه برجستهترين و مهمترين معرف خود و آوردند بهوجود را دنيا امپراتوري اولين كه
.بودهاند ايراني قوم يعني آريايي اقوام
ايرانيان و ميشد شامل را وسيعي ايراني ، مناطق اصيل اقوام سكونت محدوده باستان عصر در
سند رود مصب تا روسيه جنوب از و چين مرزهاي و مركزي و غربي آسياي تا فرات از پهنهاي در
.بودند پراكنده
فلات تمدن نهادند ، بنياد را حكومتهايي ايران فلات در مختلف ادوار در ايراني قديم اقوام
.بخشيدند اعتبار آن به و دادند شكل را آن و آوردند بهوجود را
با آنها خود.ميكرد تقسيم بخش سه به را باستان دنياي ايراني ، اقوام وسيع مجموعه اين
و چين و دور خاور از آن رومي -يوناني و سامي تمدنهاي با را غرب مركزي ، بخش اشغال
در اقوام اين كه را رابطي نقش اهميت ميتوان سهولت به بنابراين.كردند جدا هندوستان
.دريافت كردند ، ايفا جهاني تمدن يك ايجاد و شرق و غرب فرهنگ ميان پيوند ايجاد و تماس
|