تجربه فيلسوف هيوم ديويد
فلسفي پرسش يك و صد
چيست فلسفه
27_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
3_ پستمدرن متون ترجمه معضل
تجربه فيلسوف هيوم ديويد
از پس مدتها فلسفه بر هيوم تاثير
هيوم اين واقع در.يافت ادامه او مرگ
كرد بيدار جزمياش ازخواب را كانت بود
|
|
تجربي فيلسوف هيوم ديويد رفتن دنيا از روز سال با مصادف (آگوست 25) گذشته يكشنبه
و پرسشها تنها نه و.گذاشت آينده فلسفه روند بر عميقي تاثير هيوم فلسفه.بود انگلستان
شد كانت چون فيلسوفي الهامبخش بلكه گذاشت خود از پس تجربيات پيشروي را اساسي مفاهيمي
.است تاريخ فيلسوفان مهمترين از او خود كه
هاجز مايلز
سلطاني مجتبي:ترجمه
در اواست معروف بسيار تيزهوشياش و شكگرايي سبب به اسكاتلندي باور تجربه فيلسوف هيوم
بر تنها مشاهدات از گرفتن نشات جاي به كه است تفكري سرسخت منتقد آزادانديشي عين
.است متكي نظري گمانهزنيهاي
او شكاكيت واقع در داشت ، محافظهكارانه سياسي و اجتماعي ديدگاههاي كه بود شكاكي هيوم
تعديل سنت و عرف پايه بر زندگي دانستن به مبتني و انساني نيازهاي از دركش واسطه به
(بديهي) پيدا خود حقايق مبناي بر كه بود عقلگراياني متوجه او اصلي انتقاد.ميشد
بسيار جزمگرايي اين كه بود دريافته فراست به او.ميكردند بنا جزمي بزرگ دستگاههاي
و 1917 فرانسه انقلاب 1789 را هيوم نظر درستي) ميشود منجر بزرگي فجايع به و است خطرناك
مطمئن بنيان تنها سنتها ، يعني انساني ، بالفعل تجارب هيوم نظر از (.دادند نشان روسيه
.است انسان زندگي براي
.ميكنند زندگي آن براساس مردم كه بود عملي الگوهاي مجذوب هيوم تجربهگرا ، يك عنوان به
به بايد تنها زندگي ، درباره نتيجهگيري براي بود دريافته ميگويد ، خود كه گونه آن هيوم
تارهاي به نسبت كاملا هيوم ديگر عبارت به.كرد توجه انسانها طبيعي يا بالفعل رفتار
ميتنيدند ، فرضي رفتارهاي دور به خود فلسفي نظام كردن بنا براي فلاسفه كه جزمياي
.بود بيعلاقه
عيني ، اخلاق اعتبار مورد در ما نظريات درباره او شكآميز انگارههاي چيزي هر از بيش اما
باعث كه است عليت ، قانون پايه بر زندگي از تبييني دادن دست به براي علم ادعاي حتي
در.يافت ادامه او مرگ از پس مدتها فلسفه بر هيوم تاثير.باشد توجه جالب او ميشود ،
پاسخ وظيفه كانت كه شد موجب و كرد بيدار "جزمياش خواب" از را كانت بود هيوم اين واقع
.بگيرد عهده به بود كرده مطرح كه را چالشهايي به گفتن
كودكي دوران
كه آنجا از.شد متولد اسكاتلند ادينبورگ در مرفه خانوادهاي در آوريل 1911 در 26 هيوم
كه يافت پرورش كاترين مادرش خانواده در هيوم گذشت ، در بود ساله دو او كه هنگامي پدرش
و روشنفكر مادر(بود اسكاتلند دادگاه رئيس او پدربزرگ) بودند حقوقدان خانوادهاي
رشد بود ، آنها جوانترين ديويد كه فرزندانش در را فضايل اين ميكرد سعي او آزادانديش
.دهد
آنجا در سالگي پانزده يا چهارده سن تا و شد ادينبورگ دانشگاه وارد سالگي سن 12 در هيوم
او خانواده.دهد ادامه خود را مطالعاتش تا بازگشت خانه به آنگاه پرداخت ، تحصيل به
مسائل متوجه بيشتر هيوم علاقه اما دهد ، ادامه را خانوادگي سنت نيز هيوم كه داشت اصرار
.آورد روي رشته اين به مشتاقانه بنابراين.بود فلسفي
سالها و كرد عصبي فروپاشي دچار را او كه بود زياد چندان آموختن در او شوق و شور اما
.يابد بهبود هيوم تا كشيد طول
(17421734) هيوم اوليه فلسفي آثار
جا بر پا همچنان فلسفه به او علاقه اما كرد كار بريستول در كارمند عنوان به مدتي هيوم
تنظيم و مطالعه مشغول همچنان اما.رفت فرانسه به سال 1734 در بعد اندكي.بود
خود فلسفي اثر مهمترين تاليف و بازگشت انگلستان به سال 1739 در.بود يادداشتهايش
و 1740 سالهاي 1739 در بخش سه در كتاب اين.كرد آغاز را "آدمي طبيعت درباره رسالهاي"
كتاب اين است گفته اينباره در خود هيوم.نگرفت قرار توجه مورد متاسفانه اما.شد منتشر
."شد متولد مرده"
بار اين.شد منتشر جلد دو در سال 1741 در كه بود "سياسي اخلاقي جستارهاي" او بعدي اثر
.شد واقع توجه مورد زبانش و سبك سبب به كتاب اين
اما كرد درخواست ادينبورگ دانشگاه در را اخلاق و فلسفه تدريس كرسي درسال 1744 هيوم
.شد رد الحاد و بدعتگذاري اتهام به درخواستش
(17521746) سرگرداني سالهاي
.و دفترداري خصوصي ، تدريس نظير ، گوناگوني مشاغل به هيوم سال يا 8 مدت 7 به زمان اين از
.ميداد ادامه نيز را خود فلسفي فعاليتهاي مدت اين تمام در اما آورد ، روي..
را "آدمي فهم درباره فلسفي جستارهاي" و "سياست و اخلاق" ،"جستار سه" او سال 1748 در
پس هيوم.بود "رساله" اول بخش عامهپسندانه بازنويسي حاصل "فلسفي جستارهاي".كرد منتشر
فهم قابل مردم براي ايدههايش اينكه براي بود دريافته "سياسي اخلاقي جستارهاي" چاپ از
فهم درباره پژوهش" به را كتابش عنوان بعدا او.گيرد كار به را سادهتري زبان بايد باشند
يعني بعد سال سه.بود نيز معجزه درباره گفتاري شامل جديد ويرايش اين.داد تغيير "آدمي
"رساله" سوم بخش بازنويسي كه كرد منتشر را "اخلاق مبادي درباره پژوهشي" هيوم سال 1751 در
.بود
(17621752) مورخ هيوم
دانشگاهي شغلي يافتن در را او ارتداد ، به شهرتش ديگر بار اينكه از پس سال 1752 در
اين در شد كار مشغول ادينبورگ حقوق دانشكده كتابخانه كتابدار عنوان به گذاشت ، ناكام
فاصله در كتاب اين.شد "انگلستان تاريخ" تاليف مشغول و آورد روي تاريخ به كه بود زمان
قرار بسيار توجه مورد برازندهاش سبك سبب به و شد منتشر جلد در 6 تا 1762 سالهاي 1754
تاريخي دوره يك در انگلستان مردم زندگي اقتصادي _ اجتماعي جنبههاي شامل كتاب اين.گرفت
جالب نكته.شد چاپ نيز آن آلماني ترجمه سال 1762 در و فرانسه ترجمه سال 1760 در.است
در.نپرداخت فلسفه يعني علاقهاش مورد رشته به چندان او سالها ، اين در كه است اين توجه
به نيز آن فرانسه ترجمه دو سال ، دو طي كه كرد منتشر را "سياسي گفتارهاي" هيوم سال 1752
چهار" نام با سال 1757 در كه شد "رساله" دوم بخش بازنويسي مشغول او اين از پس.رسيد چاپ
.ميشد شامل نيز را "دين طبيعي تاريخ" او اثر آخرين.شد منتشر "رساله
كتاب همين ممنوعه كتب ليست در هيوم آثار دادن قرار براي كاتوليك كليسا تصميم اصلي عامل
.است
(17661763) پاريس در سياسي زندگي
آنجا در انگلستان سفارتخانه دبير و رفت پاريس به هرتفورد ارل همراه به او سال 1763 در
مجذوب را پاريسيها او.يابد راه پاريس روشنفكران حلقه به راحتي به شد باعث او شهرت.شد
.بود ساخته خود اخلاق
روسو ماجراي
به خود با نيز را روسو ژاك ژان بازگشت انگلستان به هيوم كه هنگامي سال 1766 در
بدبين بسيار روسو اما كند شروع را جديدي زندگي سياسياش ، تبعيد از پس تا برد انگلستان
پاريس در روسو.بازگشت پاريس به پنهاني و كرد متهم خيانت به را هيوم بعد اندكي و بود
.كند منتشر را روسو با خود مكاتبات كه شد ناچار هيوم.كرد متهم خيانت به علنا را هيوم
(17761769) پاياني سالهاي
به تا بازگشت ادينبورگ به سال 1769 در بود شده خسته انگلستان در زندگي از كه هيوم
تاريخ از پياپياي ويرايشهاي انتشار او اصلي مشغله سالها اين در.بپيوندد دوستانش
اندكي هيوم.بود "جستارها" و "رساله" عناوين تحت پيشينش آثار از مجموعهاي و انگلستان
مرگش از پس اثر اين.برد پايان به را خويش اتوبيوگرافي آگوست 1776 ، در 25 مرگش از قبل
.رسيد چاپ به "هيوم ديويد نوشت خود زندگينامه" نام با اسميت آدام دوستش وسيله به
"طبيعي دين درباره پرسههايي هم" نام به هيوم آثار از يكي سال 1779 در هيوم مرگ از پس
حياتش زمان در برانگيزد كتاب اين بود ممكن كه جنجالي از ترسش سبب به هيوم.رسيد چاپ به
.بود كرده خودداري آن چاپ از
شدند چاپ "جاودانگي درباره" و "خودكشي درباره" ديگر رساله دو سال 1782 در بعد سال سه
.شدند مواجه غيردوستانهاي واكنش با كه
انساني فهم درباره ;هيوم اصلي انديشههاي
ميكنيم درك را چيزي چگونه ما اينكه باب در او نظريه فلسفه در هيوم بنيادين كار بيشك
كه اثري واقع در.دارد اختصاص مطلب اين به "انساني فهم باب در رساله" كتاب اول بخش.است
"انساني فهم درباره پژوهشهايي" كتاب شود شناخته برجسته فيلسوفي عنوان به هيوم شد موجب
.است
تصورات و انطباعات
تاثير سبب به واقعيت از ما ادراك يا آگاهي كه بود معتقد باركلي و لاك همچون نيز هيوم
.مينامد انطباع را ما روشن و بيواسطه و مستقيم درك هيوم.ماست حواس بر خارجي اعيان
هيوم نظر از اما.هستند "دشمني" و "دوستي" نيز و "سردي" و "گرمي" نظير چيزهايي انطباعات
بررسي "تصورات" عنوان تحت را ادراك نوع اين هيوم.دارد وجود نيز دومي مرتبه ادارك
و روشني به گرچه تصورات.ميمانند باقي ذهن در كه هستند انطباعات بازتاب تصورات.ميكند
.ميشوند ناشي آنها از اما نيستند انطباعات قدرت
ذهن در بودند ، مدعي عقلگرايان كه آنگونه پيشيني ، تصور بهعنوان چيزي هيوم عقيده به
اندكي اثر در ميتوانند تصورات هيوم نظر از كه نيست شكي.ندارد وجود انسان روح يا
واقعي جهان از نيز خيالي تصورات اين اما.شوند تبديل تخيلات به مستقيم ادراك انحراف
مدعي هيوم گرچه.گرفت نظر در را فرشته يك تصور ميتوان مثال بهعنوانميگيرند سرچشمه
فرشته يك از تصوري ميتوانيم ما اينكه با نيز او اما است نديده فرشتهاي كسي هرگز است
به بلكه است استعلايي وجود نوعي فرشته كه علت اين به نه اما.است موافق باشيم ، داشته
.كند تصور بال با را انساني است قادر ما ذهن و ديدهايم را انسان و بال ما اينكه سبب
فرشتگان ، بپذيرد هيوم كه نميشود سبب باشيم داشته فرشته از تصوري ميتوانيم ما اينكه اما
.دارند واقعيت
معلول و علت علمي ، قانون درباره
است خطرناك عقلگرا فيلسوفان و مسيحي الهيدانان براي هيوم عقايد ميرسد نظر به گرچه
نيز هيوم.است دردسرزا نيز نوين علوم مابعدالطبيعه براي عقايد اين كرد توجه بايد اما
راهي ما.نيست ما انديشه جز چيزي ميدانيم واقعيت ما را آنچه بود معتقد باركلي همانند
تنها مانداريم مييابند ، در ما حواس كه است چيزي همان خارج جهان اينكه اثبات براي
فراتر قدمي حتي هيوم.كنيم صحبت تصوراتمان و انطباعات از خود درك درباره ميتوانيم
يا چيزي ظهور بگوييم نميتوانيم اطمينان از درجهاي هيچ با است معتقد او.ميرود
.ميگردد ديگر پديدهاي يا چيز ظهور موجب پديدهاي
معنا اين به.بگوييم سخن مرتبط حادثه دو ميان احتمالي رابطه نوعي از ميتوانيم تنها ما
اما ميدهد روي واقعه آن همراه معمولا واقعه اين بگوييم ميتوانيم تنها ما كه
.است واقعه بهمان ظهور علت واقعه فلان شويم مدعي نميتوانيم
باور درباره
ميخواهد هيوم اما.بسازيم خودمان زندگي از تصوري مجبوريم انسانها ما ميپذيرد ، هيوم
درمييابيم ما كه هنگامي مثال بهعنواناست تجربي شواهد پايه بر تصور اين شود مطمئن
هرچند است باريده باران كنيم باور ميتوانيم است شده خيس كاملا خانهمان اطراف زمين
توجه ما دارد اصرار او اما.ميپذيرد را باورها اينگونه هيومنبودهايم آن شاهد خود
با همواره هيوم ميشود باعث امر همين.مسلم واقع امور نه هستند ما باور امور اين كنيم
مبارزه به را زمانش باورهاي ساختار او شكگرايي.باشد داشته مشكل خود زمانه فرهنگ
.ميطلبيد
اخلاق درباره
نظر به(برگزيد را آن بنتام كه نظريهاي) كرد پيريزي هيوم واقع در را باوري فايده
.دارند انتظار آنها كه است خيري يا فايده دهند ، انجام كاري ميدارد وا را مردم آنچه هيوم
برايشان كه آنچه از طبيعي بهطور و است جذاب برايشان كه ميروند چيزهايي پي مردم
ارزشهاي بنابراين دارد را خود عقيده انساني هر كه آنجا از.ميكنند دوري است ناخوشايند
.عيني مدعياند ، عقلگرايان كه آنگونه نه ذهنياند اخلاقي
او عكس به بلكه بكند ، ميخواهد چه هر كه ، هر است معتقد هيوم كه نيست معنا بدان اين اما
نظريه اين).بد چيزي چه است خوب چيزي چه ميكند بيان كه است انساني تجربه اين است معتقد
(.بازميگردد ميلاد از قبل چهارم قرن در اپيكور به آن سابقه و نيست جديدي
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
نهم و بيست مسئله
اولش.بود اقيانوسها دل در جزيرهاي ماريون ، :دوم و بيست و يكم و بيست مسئله يادآوري
جاري امور به كه شد تاسيس شورايي كردند ، پيشرفت كه بعد اما.نداشتند شورا ماريونيها
كه بود شده قيد ماريون شوراي اساسنامه در.بردارد مردم دوش از باري بلكه و كند رسيدگي
ميكردند ، فكر كه هم سادگيها همين به اما.است شورا اعضاي همه موافقت طرح ، هر تصويب شرط
آرا اتفاق به ماركسيستي طرحي تصويب مورد در نتوانستند مختلف علل به ماريونيهانبود
و توليدات تمامي مساوات ، برقراري و تبعيض رفع براي طرح ، اين موجب به.يابند دست
بعد مدتي.نرسيد تصويب به طرح اينميشد اداره اشتراكي صورت به بايد مردم ، داراييهاي
ضرر تنها نه وضع اين از داشتند ، چشمه زمينهايشان در كه بعضيها شد ، خشكسالي ماريون در
اما.شد گرم ماركسيستي طرح همان بازار دوباره.ميشد توپتر وضعشان روز هر بلكه نكردند
.مخالفاند برنامه اين با ميشود ، سلب عدهاي آزادي چون گفتند ، بعضيها نيز بار اين
1_ پشه و ماريون
.مييابند اطلاع داشت ، نام "آبياري" كه نوين ، روشي از ماريونيها بعد ، سال چند
زمينهايشان بكنند ، كانالكشي زمينهايشان و چشمهها بين اگر كه ميفهمند ماريونيها
ماريون ، شوراي دارند ، انتظار فقير كشاورزان است ، مسلم كه آنچه.شد خواهد حاصلخيز دوباره
طرح اجراي و تصويب صورت در دارند عقيده آنها زيرا.كند موافقت طرح اين با برگرد ، بيبرو
همه طرح اين بابت از برعكس ، بلكه شد ، نخواهد متضرر و مغبون كسي هيچ تنها نه ديگر فوق ،
در كه آنهايي از اگر.دارد وجود مسئلهاي هم باز البته.ميكنند منفعت ماريونيها
و تفاوتها اين با ماريونيها از بعضي بگذريم ، دارد وجود طبيعي چشمههاي زمينهايشان
دفعه اين حتي ماريونيها ، از قشر اين.گرفتهاند خو جامعهشان ، در (طبقاتي) اختلافات
.است رسيده بنبست به ماريونيها بزرگ نشست ظاهرا مخالفاند آبياري طرح با نيز
را برنامه اين چماق و زور با تا ميكنند ترك را جلسه اعتراض نشانه به فقير ماريونيهاي
.درآورند اجرا به
كرد؟ توجيه ميتوان را فقيرها اين كار آيا
چيست فلسفه
پاياني بخش
پاركينسون
بهلولي محسن:ترجمه
فلسفه اينكه بيان براي است نمونهاي اين اما نيست ، موثر گذشته مانند به آستين فلسفه
be-all عصر.است بوده كرده توصيه آستين كه نوع آن از معقوليتي نشاندهنده بيشتر متداول
عصر همچنين اما.است گذشته متافيزيكي نظامهاي همهشمول و نهايي سازنده معناي به فلسفي
كلي اصول برخي واجد بودند معتقد كه (منطقي پوزيتيويستهاي نظير) اشخاصي معني به end-all
مذهبي ، اشخاص متافيزيسينها ، زبان قبيل از انساني مباحث قلمرو كل خروج قاعدهاش كه هستند
به است ، فلسفي تساهل عصر است ، گذشته نيز است ، داوري حوزه از بودن معنا به واسطه به
عين در.است بامعني لااقل ميكنند بررسي فلاسفه كه اظهاراتي اينكه پذيرش آمادگي معناي
چه ميكند بامعنا را امري كه آنچه" ميپرسند فلاسفه اينكه در نيست نامحدود تساهل حال
"دارد؟ وجود آن اثبات براي توجيهاي
حاضر عصر (بحثبرانگيزند بسيار ديدگاهها اين كه ميدانم البته) ميرسد نظرم به همچنين
بااهميت هگل براي كه مطالبي از برخي به دوباره فلسفه تاريخ كه است دورههايي آن از يكي
دهه و دهه 1950 در فلسفي تحليل شكوفايي روزگار در كه ميشود گفته.است رسيده بودند ،
.ميكردند تلقي بياهميت نسبتا امري بهعنوان را موضوعاتشان به تاريخي نگرش فلاسفه 1960
مسائلشان به رياضيدانان و دانشمندان كه ميشود لحاظ روشي همان به بيشتر فلسفه مسائل
شايد و مينوشتند جديد بسيار موضوعات درباره آنها كه است مطالبي اين چه ;مينگريستند
نيست معني بدين اين.بود داده روي بودهاند ، زمانشان از جلوتر كه آنها از قليلي توسط
فلاسفه آثار وقتي كه نيست منصفانه حرف اين گفتن و شده فراموش كاملا فلسفه تاريخ كه
نظر به نواقص و اشتباهات از انباني بهعنوان تنها آنها گرفت ، قرار بررسي مورد گذشته
ميشوند ، نقادي امروزي ديدگاههاي با گذشته فلاسفه كه هنگامي حتي اما.است رسيده
كه نكته اين و بياموزد گذشته از بايد جديد فيلسوف كه نميشود نكته اين به اشارهاي
آنها.است تابيده آنها بر نوري ديدگاههايشان از يا هستند او پشتيبان گذشته فلاسفه
كه نيست نحوي به آنها ديدگاه ;ميكنند موافقت مدرن ديدگاههاي با تصادفي شكل به صرفا
.باشند عقلانيتر شد ، گفته اين از پيش آنچه واسطه به حتي يا كنند ايجاد بيشتري اطمينان
كه را مسائلي كاملا ميتوانيم ما كه است فزوني به رو عقيده اين به گرايش امروزه اما
مستلزم اين و كردهايم مطرح را آنها چگونه كه بدانيم اگر تنها بفهميم ، ميكنيم مطرح
درنظر كه فلسفه ماهيت از تبيين يك ارائه براي تلاش در بنابراين.است گذشته جدي مطالعه
.است ضروري گيرد ، قرار بررسي مورد گذشته فلاسفه كار آنها ، مطابق كه شيوههايي گرفتن
27_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
راي اختلاف باور ، اختلاف
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
موسويان سيدنصير
هركدام مخالفان و موافقان.است گرفته در عراق به حمله درباره زيادي بحثهاي روزها اين
روز دو يكي وقتي.است درست آنها نظر كه دارند اعتقاد قويا و دارند را خود خاص دلايل
به حمله ضرورت عدم يا ضرورت درباره سياسي كارشناسان نظرات خودمان ، مطبوعات در پيشتر ،
نكتهاي شده ، ارائه نظرات و آرا بودن نادرست يا درست از گذشته ميكردم ، دنبال را عراق
و عقيم را ما گفتوگوهاي و بحثها ميتواند اساسا آن ، به بيتوجهي كه رسيد خاطرم به
و پيچيده اول نگاه در است ممكن كنم ، مطرح ميخواهم امروز كه چيزي.نمايد بيحاصل
آشكار را آن متعدد استفاده موارد و اهميت ميتواند متعدد مثالهاي اما كند جلوه بيمورد
.سازد
فكر اختلاف و راي اختلاف عقيده ، اختلاف نظر ، اختلاف واژههاي معمولا ما فارسي زبان در
نظر اختلاف از صحبت كه جايي يعني ميبريم كار به يكديگر معادل كاملا صورت به را
منظور كلمه يك در است ، راي اختلاف يا عقيده ، اختلاف همان دقيقا منظورمان ميكنيم
تمايز و بگذارم فرق فكري اختلاف نوع دو بين كه است آن امروز من قصد.است فكري اختلاف
چه آنها ، از يكي حل براي كه گفتوگوهايي و بحثها كه سازم روشن و دهم نشان را هركدام
كرد خواهم سعي آن از بعد نخورد ، دردي هيچ به شايد ديگري رفع براي باشد ، كارساز بسا
فكري اختلاف نوع دو اين تمايز كه نحوي به فارسي ، واژگان مناسب كاربرد براي پيشنهادي
.كنم ارائه بماند ، محفوظ
اين سر بر دوستش و علي كنيد فرضكنيم شروع مثال يك با چيز ، هر از پيش بدهيم ، اجازه
.ميكنند بحث چيست ابوالهول مجسمه بيني تخريب علت كه نكته
.است شده تخريب مقداري طوفان ، و بارندگي علت به ابوالهول مجسمه دماغ:علي
مجسمه بيني چرا ميشد تخريب هم با مجسمه تمام بايد است ، اينطور اگر خوب ا ، :علي دوست
است؟ شده خراب اينقدر بينياش هم فقط و
.شدهاست تخريب زيادتر است ، داشته بيشتري برجستگي نسبتا چون ابوالهول بيني ببين ، نه ، :علي
به لشگركشي در بناپارت ناپلئون كه شنيدهام من نميكنم ، فكر اينطور من ولي:علي دوست
.است همين مجسمه ، دماغ تخريب علت و است كرده شليك ابوالهول مجسمه به توپ با مصر ،
من شده ، كه شده خراب ابوالهول مجسمه دماغ ندارم ، كار حرفها اين به من اصلا:علي
دارد؟ فايدهاي چه است پيش سال هزاران مال كه خاك و سنگ مشت يك حفظ نميفهمم
.كارهاست باارزشترين از يكي فرهنگي آثار حفظ ولي:علي دوست
...باشد باارزشي كار پوسيده و كهنه چيزهاي حفظ نميكنم فكر كه من ميگه ، كي:علي
كرديم دنبال را گفتوگو اين كه جا همين تا باشد ، بس ديگر مرحوم ، استاد آن قول به خوب ،
در و كرد تبديل بيحاصل بحث يك به علي را ، بحث اين من ، نظر به.است كافي هدفمان براي
گفتوگوي ابتدايي قسمتهايبدهم توضيح امروز ميخواهم كه شد اشتباه نوعي دچار او واقع
خاصي پديده ديگر ، عبارت به.است ابوالهول مجسمه دماغ تخريب علت سر بر بحث دوستش ، و علي
آنجايي از و است ، ابوالهول مجسمه بيني شدن خراب همان منظورم است ، افتاده اتفاق عالم در
پديده اين مورد در لذا باشد ، داشته علتي بايد حادثهاي هر دارند اعتقاد دوستش و علي كه
اين محتواي.كردهاند پيدا اختلاف حادثه ، اين علت درباره اما هستند علتش دنبال به هم
يا است افتاده اتفاق خاص حادثه فلان آيا اينكه يعني برميگردد واقعي پديده يك به اختلاف
سر بر هميشه ديگر ، است همينطور نظرها اختلاف همه كه بيايد نظرتان به است ممكن.خير
پاياني قسمت به نيست ، اينطور اما.ميشود بحث آن ، نيفتادن اتفاق يا چيز فلان وقوع
حفظ آيا اينكه سر بر چيست؟ سر بر نظر اختلاف اينجا دركنيد دقت دوستش و علي گفتوگوي
عدم يا وقوع سر بر دوستش و علي اختلاف اينجا در آيا خير؟ يا است ارزشمند باستاني آثار
بودن بيارزش يا بودن ارزشمند.باشد اينطور نميكنم گمان.است جهان در حادثهاي وقوع
بودن بد يا بودن خوب ديگر ، عبارت به.نيست ما جهان در واقعهاي باستاني ، آثار نگهداري
دو اين نسبت و باستانشناسي ، فرهنگ ، به راجع ما نظريات و آرا به بستگي باستاني آثار حفظ
.دارد
افتادن اتفاق سر بر ما نظر اختلاف موارد بعضي در.كنيم خلاصه را بحث باشيد موافق اگر
اغلب ميشوند اختلافنظرها اينگونه باعث كه سوالاتي است جهان در چيزي داشتن وجود يا
است ، شده تخريب ناپلئون توپ شليك خاطر به ابوالهول بيني آيا اينكه مانند هستند چيزهايي
چيزهايي و است؟ داشته وجود واقعا رستم آيا اينكه يا و آمد؟ باران رشت در ديروز آيا يا
اختلاف ميشود ، مربوط عالم در چيزي "بودن" يا "شدن" به سوالات اين محتواي.دست اين از
يا "باور اختلاف" بعد ، به اين از را ، ميآيند پيش سوالات اين به پاسخ در كه نظرهايي
درباره داوري يا تفسير سر بر ما نظر اختلاف موارد ، از ديگر بعضي در اما.مينامم عقيده
بيارزش را آن ديگري و ميكنيم قلمداد باارزش را پديدهاي ما وقتي.است موضوعات پارهاي
اختلاف اينگونه.داريم اختلاف پديده آن ارزش درباره داوريمان در واقع در ميشمرد
ما "داوري" يا راي تاويل ، ،"تفسير" به آنها محتواي كه برميگردند بهسوالاتي نظرها
فلان اينكه نه؟ يا است خوشيمن اتفاق فلان اينكه.ميشوند مربوط مختلف پديدههاي درباره
اين.دست اين از چيزهايي و !بد؟ يا است خوبي حسني اينكه منفي؟ يا است مثبت اقتصادي تحول
.مينامم داوري يا "راي اختلاف" را ، اختلافنظرها قبيل
.ديگر روشي به ها"راي اختلاف" و ميشوند حل روشي به ها"باور اختلاف" اينكه ، سخن پايان
"نبود؟ احمق ميتوان چگونه" ستون امروز آيا كه باشيم داشته "باور اختلاف" شما و من اگر
فصل و حل را باورمان اختلاف روزنامه ، همين خريدن با ميتوانيم نه ، يا است شده منتشر
خير ، يا است ارزشمند ستون اين نوشتن آيا كه باشيم داشته "راي اختلاف" اگر اما كنيم
!نميشود رجوع و رفع سادگي اين به البته
3_ پستمدرن متون ترجمه معضل
فارسي زبان دشواريهاي
يزدانجو پيام
كار حوزه اين در كه كساني از برخي من نظر به كه كنم اعتراف هم نكتهاي به بايد من
متني متن چون كه ميكنند فكر مثلا و ميشوند هم افراطگرايي گونهاي دچار ميكنند
سادهاش نمونه مثلا.است جديد و غريب و عجيب آمده آن در هرچه لزوما است پستمدرن
از يكي عنوان در واژه اين چون اما است رايجي اصطلاح اصطلاح ، اين.است "گراماتولوژي"
در.است دريدا برساخته اصطلاح اين كه ميكنند گمان خيليها است ، آمده دريدا كتابهاي
مباني" نام به كتابي دريدا ، كتاب از قبل سال چهار حدود نكنم اشتباه اگر كه صورتي
از گاهي مترجمها ما كه بود نمونه يك اين.بود شده منتشر فرانسه زبان در "گراماتولوژي
دريدا مثلا كه است نو و تازه چيزي هر كه كنيم تاكيد ميخواهيم و ميافتيم بام طرف آن
.است كرده وضع
در كه كسانينيست هم فارسي زبان خاص جهت يك از من نظر مورد مشكل كه ميگويم هم باز
.بودهاند مواجه مشكل اين با داشتهاند را فرانسوي آثار ترجمه قصد هم انگليسي زبان
با بحثها اين عمده كه است اين دليل به ميكنم تاكيد فرانسه زبان روي من اينكه
به آلماني زبان از ميخواهد كه هنگامي هم دريدا حتي.شده شروع فرانسوي پساساختارگرايي
احساس.نيستند رسا فرانسوي معادلهاي كه ميكند احساس مواقع خيلي كند ، ترجمه فرانسوي
واژه آن برابر در و نداريم فرانسوي زبان در هگل آفهنونگ مقابل در واژهاي هيچ ميكند
اين از بخشي ميكنم فكر من حالا.هايدگر اصلاحات از خيلي مورد در يا و ميسازد اصطلاح
كه است كلي هم آن بخش يك.ميكند دوچندان را معضل كه است فارسي زبان به مربوط دشواريها
كه شد روبهرو واقع در چالش اين با مخصوصا و پذيرفت را آن بايد ميكنم فكر من باز
ما.خواند را آنها نميتوان سادگي به كه بپذيريم بايد ما.هستند دشواري متنهاي اينها
مواجه اصلي متن با حالا.باشند فهم قابل راحتي به ميتوانند متون اين كه كردهايم تصور
امروزه كه همانطور.پذيرفت را دشواري اين بايدنميآيد فهم قابل نظرمان به و ميشويم
نميكند گلايه كس هيچ و كرد درك نميتوان سادگي به را ويتگنشتاين كه پذيرفتهايم مثلا
.نفهميدم را آن از گزاره يك ولي خواندهام را "فلسفي و منطقي پژوهشهاي" من بگويد كه
اين من براي اما.نميداند را مدرن منطق كه است اين دليلش مثلا كه ميكند فكر چون
بايد همه.بفهمند و بخوانند را دريدا بايد ميكنند احساس همه كه است شگفتآور مسئله
مسئله اين با متواضعانهتر كمي بايد ميكنم فكر من و بفهمند و بخوانند را بودريار
يا متفكرها درباره بحث اين ميكنم فكر.گذاشت پا مسئله اين در آرامتر و كرد برخورد
اين بر مبتني انديشههايشان نفس اصلا خيليها كه شود بارزتر خيلي مشخص نويسندهاي
جور اين شاخصهاي بودريار و دريدا هستم آشنا من كه آنجايي تا باز كه است دشوارنويسي
بگيريم نظر در هم آثار نشر لحاظ به اگر ميكنم فكر من است هنوز كه هنوز و هستند نوشتن
يك دارم اطلاع من كه آنجايي تا.نيست ما معضل فقط معضل ، كه پذيرفت خواهيد قطعا را اين
چاپ تجديد اروپايي كشور در يكبار سال ده زحمت به دريدا يا فوكو از اوريجينال كتاب
البته و ميرسد متعدد چاپهاي به كه تعبيرهاست و تفسيرها از انبوهي ساله هر ولي ميشود
زبان ما كه نيست اين تنها دلايل ميكنم فكر من بنابراين.باشد سازنده ميتواند هم خيلي
روي پيش دشواريها اين.نيستيم آشنا سابقه اين با يا.نداريم خوب مترجم داريم ، فارسي
.دارد وجود هم كلي معضل يك اما هست
در آنها.كنيم استفاده انگليسي مترجمهاي تجربه از ميتوانيم حدي تا ما ميكنم فكر من
هنوز كه هنوز و دهند رواج گسترده صورت به را بحثها اين اصلا كه شدند اين پيشگام واقع
انگليسي زبان كه كساني يعني.هستند آمريكاييها و انگليسيها همان مفسرها بزرگترين است
مواجه آن با آنها كه دشواريهايي.گرفت مدنظر را آنها تجربه ميتوان ، من نظر به.دارند
اين در ميكنم فكر من كه ديگري مشابهت يك.است مشترك ما دشواريهاي با حدودي تا شدند ،
مينويسند ، يا و ميكنند ترجمه و ميخوانند كه كساني وضعيت با آنها ، وضعيت حوزه ،
مباحث اين وارد ترجمه راه از بار اولين براي هم آنها كه است اين باشد ، داشته ميتواند
اجازه وجه هيچ به كه است بسته سنت يك كاملا انگليسي فلسفه پوزيتيويستي سنت مثلا شدند
آن تبع به حالانميداده را پسامدرنها از قبل رويكردهاي حتي فرانسوي ، رويكردهاي ورود
حتي.نداشتهاند اعتبار انگلوساكسون كشورهاي در وجه هيچ به مدتها تا پساساختارگراها
دليل به.كرد ايجاد معضل بدهد دريدا به سال 92 در آكسفورد بود قرار كه افتخاري دكتراي
معناي به فيلسوف يك نميتواند دريدا كه بودند معتقد آنها سال همه اين گذشت با حتي اينكه
زبان به را آثار اين و شدند پيشگام آمدند مترجمها سري يك هم آنجاباشد كلمه دقيق
ماندگارترين و مهمترين كه بودند كساني اتفاقا مترجمها اين و برگرداندند انگليسي
ترجمه كه "اسپيواك" دريدا مورد در مثلانوشتند ترجمهها اين بر را تفسيرها و مقدمهها
باس آلن همچنيناست كلاسيك متن يك كاملا امروزه معروفش مقدمه آن و گراماتولوژياش از
در.داريم را هاوارد ريچارد فوكو ، مورد در.كرده دنبال را دريدا متون خاص بهطور كه
تخصصي قطعا آدمها اين تكتك ميكنم فكر من كه داريم را هوستر و مالگين بودريار مورد
كه افرادي نادرست ، يا درست حالا ما ، كشور در امروزه ديگر طرف از.كردهاند پژوهش و كار
گرايش اين مدافع صددرصد خودشان كه ميشوند متهم ميكنند مطرح را مباحث اين ميآيند
چنين با ابتدا در هم انگليسيها.نميگذارند هم انتقادي و بحث هيچگونه جاي و هستند
همين دقيقا آن ، از بعد يعني.پذيرفتند را چالش اين ميكنم فكر ولي شدند ، مواجه چالشي
مجموعه كردند ، تدوين زمينه اين در را شده منتشر كتابهاي مهمترين كه هستند افراد
مهمترين من نظر به البته..و نوشتند مقدمه كردند تعريف كردند ، گردآوري را مقالات
همين اثر نوشتهاند ، فرانسوي پستمدرنهاي آثار مورد در انگليسي مفسران كه را كتابهايي
اين ميكنم فكر البته.بودريار مورد در مالگين كارهاي مثلا.بودهاند مترجمها
را سختياش و شد روبهرو ماجرا اين با ميشود كه كند كمتر را ما هراس بايد كمي شباهتها
زبان ترجمه كه وضعيتي اين و ما بين هم زيادي فاصله كه نميكنم انكار اما.كرد تحمل
زبان ميان زيادي بسيار فاصله هم ساكن به ابتدا و دارد وجود است مواجه آن با انگليسي
.دارد وجود فرانسوي با انگليسي زبان با مقايسه در فرانسوي و فارسي
|