اجباري توفيق
گفتار ادب
17-دهه دو بازيگران
7_ پورزند و طبري قضيه
اجباري توفيق
ميشوند بازسازي انقلاب مجاهدين
حتي و آقاجري اظهارات تائيد نوعي به شد منتشر انقلاب مجاهدين سوي از كه بيانيهاي
سوي از كه اظهاراتي بود سياسي حاكميت از دين حوزه استقلال پذيرش آن از فراتر
شد تعبير سكولاريسم پذيرش به محافظهكاران
رستگار شهرام
به را خويش سازماني و گروهي منافع باشند حاضر كه شوند يافت ايران در احزابي معدود شايد
گره است شده متهم سبالنبي و ارتداد به كه جسوري فرد هم آن خويش ، اعضاي از يكي باورهاي
از خروج روحانيت چهرههاي برخي سوي از كه بيانيهاي صدور با انقلاب مجاهدين اما بزنند
تربيت دانشگاه تاريخ استاد آقاجري هاشمميانديشد اينگونه كه داد نشان شد تعبير دين
در كه است سخنوراني جسورترين از يكي ميكند تربيت دكترا دانشجوي صفويه گرايش با كه مدرس
بحراني موج يك سوار را خويش تابع اينك شايد و متبوع سازمان شريعتي علي درگذشت سالروز
محافظهكاران تند واكنشهاي از پس انقلاب مجاهدين سازمان كل دبير سلامتي محمد گرچه.كرد
بعد روز ده اما سازد جدا سازمان با را وي حساب كوشيد همدان در آقاجري سخنراني به
فراتر حتي و آقاجري اظهارات تائيد نوعي به كه شد منتشر انقلاب مجاهدين سوي از بيانيهاي
به محافظهكاران سوي از كه اظهاراتي.بود سياسي حاكميت از دين حوزه استقلال پذيرش آن از
به اطلاعيهاي با مدرسين جامعه بعد چندي تا گرديد منجر و شد تعبير سكولاريسم پذيرش
اين دنبال به.خواند ديني مشروعيت فاقد را انقلاب مجاهدين مشكيني ، آيتالله امضاي
انحلال درخواست سطح تا را موضوع و برداشتند پيش به گام يك محافظهكار گروههاي اطلاعيه
يكي تهران بازار و اصناف اسلامي ، جامعه كه طوري بهبردند پيش احزاب ماده 10 كميسيون از
اين بنيانگذار اماني سعيد مرحوم درگذشت از پس كه اسلامي موتلفه جمعيت نزديك گروههاي از
انحلال خواستار ماده 10 كميسيون از شكايت با است ، گرفته خود به تندتري مواضع جامعه ،
دو طي ماده 10 كميسيون خبري مختلف منابع گزارشهاي براساس.شد انقلاب مجاهدين سازمان
پس را خويش شكايت اصناف جامعه بعد چندي ولي داد قرار بررسي دست در را مذكور شكايت جلسه
اين.ميداند خويش شكايت بررسي براي صلاحيت فاقد را مذكور كميسيون كه كرد اعلام و گرفت
سليماني داوود و انقلاب مجاهدين مركزي شوراي عضو آرمين محسن حضور كه است معتقد جامعه
از و است بوده مذكور جامعه شكايت طرح رفتن پيش عمده مانع مشاركت جبهه مركزي شوراي عضو
احزاب ماده 10 كميسيون نظر بدون پيش چندي كه انقلاب دادگاه به را خويش شكايت رو همين
عضو آرمين محسن اقدامي چنين به واكنش در.است داده ارجاع كرد ، اعلام منحل را آزادي نهضت
جامعه اقدام احزاب ماده 10 كميسيون در مقننه قوه نماينده و انقلاب مجاهدين مركزي شوراي
ماده 10 كميسيون داشت اظهار آرمين.خواند حاكميت بردن سوال زير و كرد نكوهش را اصناف
موتلفين و حزب يك اعضاي آيا راستي به اما.كند رسيدگي اصناف جامعه شكايت به كه داشت قصد
به و نمايند حقوقي قضاوت هستند دعوا طرف يك خود كه سياسي منازعه يك در تا حاضرند آنها
در پيش چندي ماده 10 كميسيون سابق دبير بادامچيان اسدالله كنند؟ صادر راي خويش ضرر
با وقت دادستان نماينده احتمالا وي كه بود كرده بيان محافظهكار نشريه يك با گفتوگويي
نام افزودن با سازمان اين اما بودند مخالف اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان به مجوز اعطاي
عبدالله وزارت دوران در موجود آرا اكثريت از بهرهگيري و سازمان نام انتهاي در ايران
را اظهاراتي چنين مشابه.دارند دريافت فعاليت پروانه شدند موفق كشور وزارت در نوري
پس اينكه به علم با ما كه بود گفته وي.بود كرده بيان خصوصي محفل يك در نيز نبوي بهزاد
مدني فعاليتهاي براي مجوزي ديگر رفسنجاني هاشمي آقاي جمهوري رياست اول دوره اتمام از
.كرديم دريافت را ما عصر انتشار مجوز و سازمان فعاليت پروانه شد نخواهد صادر سازمان براي
واقع در احزاب ماده 10 كميسيون به اصناف اسلامي جامعه شكايت معتقدند ناظران واقع در
باور بهاست احزاب امور در دخالت از كميسيون اين سلاح خلع و زدن دور براي تاكتيك نوعي
از خويش شكايت بازگرفتن از پس اصناف جامعه كه ميشود آشكار زماني تاكتيك اين ناظران اين
و آزادي نهضت انحلال ماجراي از پسميبرد انقلاب دادگاه به شكايت ماده 10 كميسيون
انحلال درباره انقلاب دادگاه رويه كه ميشد احساس اقدام ، اين به حقوقي _ سياسي اعتراضات
چنين آيا اما.است شده اتخاذ اصلاحطلب مطبوعات درباره كه است رويهاي همچون احزاب
به احزاب سياسي اجتماعي وزن كه معتقدند ناظران است؟ اجرا قابل نيز احزاب درباره رويهاي
نيز را احزاب با برخورد از ناشي بازتابهاي لذا و نيست مقايسه قابل مطبوعات نسبت
دارند ، عمومي افكار سطح در بسياري فراگيري گرچه مطبوعات.كرد مقايسه مطبوعات با نميتوان
ديگر عبارتي به.نيستند برخوردار قدرت ساخت در تعيينكنندهاي نقش از احزاب همچنان اما
با برخورد واقع در احزاب با برخورد و ميشوند محسوب سياسي قدرت ثقل نقطه سياسي احزاب
.زد خواهد برهم نظام ساختار در را سياسي قواي توازن راحتي به و است سياسي قدرت ثقل نقطه
اجرايي ضمانت و نيست عملي مطبوعات همانند احزاب درباره انحلال احكام صدور ديگر سوي از
شكلدهنده اصلي اعضاي كليه كه كرد ساقط هستي از ميتوان صورتي در را احزاب زيرا.ندارد
احزاب فعاليت توقف نيز صورت آن در و كرد قمع و قلع را هوادارانش و نمود بازداشت را آن
آن طرفداران بازداشت و توقيف با را سياسي جريان يك نميتوان زيرا بود خواهد موقت امري
اصلي عوامل قدرت ساخت در آن اجرايي نقش و حزب ساختار سياسي ، سابقه.ساخت خارج صحنه از
و سياسي سابقه يعني آن عنصر دو از انقلاب مجاهدين ميان اين در و هستند احزاب استحكام
حاكي گزارشها برخي گرچه.دارند غيرحزبي ساختاري تنها و بهرهمندند قدرت ساخت در نقش
.است برآمده حزبي فعاليتهاي توسعه و عضو پذيرش دنبال به انقلاب مجاهدين كه است
فعاليتهاي توسعه دنبال به محافظهكاران فشار تحت شايد سازمان گزارشها اين براساس
حالي در.برساند حداقل به را خويش آسيبپذيري وسيله بدين تا است برآمده عضوگيري و حزبي
سران ميان در ارادهاي چنين حزبي و سياسي فعاليتهاي اوج و خرداد دوم از پس حتي كه
كنگره برپايي شهرستانها ، در شعب و فرعي كميتههاي تشكيل و عضوگيري براي انقلاب مجاهدين
عليرغم كه بودند معتقد مقطع آن در سازمان اين اعضاي.نداشت وجود مركزي شوراي انتخابات و
توسعه (اول دوره) انقلاب مجاهدين سازمان و انقلاب اوايل در طولاني سياسي سوابق وجود
در بعضا آنانكند پيدا بيشتري آمادگي بايد سازمان و است زود هنوز حزبي فعاليتهاي
حزبي مرامنامه هنوز ما كه ميكردند بسنده جمله اين به زمينه اين در خود منتقدان به پاسخ
محيط به بيروني فشارهاي كه ميرسد نظر به اكنون اما نكردهايم مدون كاملا را خويش
به اماسازد وادار خويش مرامنامه نهايي تدوين فكر به را انقلاب مجاهدين سران سازمان ،
ناظران برخي بردارد؟ گام حزبي فعاليتهاي توسعه سمت به ميتواند سازمان آيا راستي
فعاليتهاي شدن دامنهدار صورت در و است محفلي ساختاري داراي انقلاب مجاهدين معتقدند
.شد خواهد پيدا آن راه برسر مشكلاتي نهايتا سازمان
هاشم و مشاركت حزب به گرايش با تاجزاده مصطفي چون افرادي وجود سياسي ناظران اعتقاد به
محسوب سازمان در احتمالي شكاف هرگونه عوامل از مذهبي _ ملي نيروهاي به گرايش با آقاجري
تاريخي بيانيه صدور از پس انقلاب مجاهدين كه معتقدند نيز ديگري ناظران اما ميشوند ،
است يافته ويژهاي جايگاه قدرت و سياست از دين حوزه استقلال پذيرش يعني آقاجري از دفاع
اين و است داده پوشش را شود سازمان در انشعاب بروز به منجر ميتوانست كه سكانهايي و
.است حزبي فعاليتهاي توسعه در انقلاب مجاهدين توفيق در موثري عامل خود موضوع
گفتار ادب
بياموزد ديگران به ميخواهد
شمس حامد:گفتوگو
تشكيل تاريخ در شايد نمايندگان از چهارتن از كوهدشت نماينده اماميراد ، علي شكايت
.باشد بيسابقه قانونگذاري براي نهادي
محمود و نهاوند نماينده حسيني علي تهران ، نمايندگان راكعي فاطمه و آرمين محسن از او
به دستورش از پيش نطق ماندن ناتمام و علني صحن در توهين دليل به لنگرود نماينده اخوان
با را او نمايندهاي از بردن نام بدون نطق ، آن در اماميراد.است كرده شكايت دادگاه
.داد قرار خطاب مورد "سكولار خانوادهاي در شده تربيت" و "بودن كمونيست" نظير واژههايي
نمايندگان اعتراض به منجر كه بود مجاهدين سازمان ارشد عضو نبوي بهزاد اماميراد ، خطاب
.شد ششم مجلس افتتاح سالگرد سومين جلسه در تنش و
* * *
به اعتراض خاطر به هم آن نماينده ، چند از شما شكايت نميكنيد ، فكر اماميراد ، آقاي*
كشيدن محاكمه به در جديدي باب اصولا و باشد نداشته خوبي بازتاب دستورتان ، از پيش نطق
كند؟ باز را نمايندگان
اعتراض يا معمولي صحبتهاي خاطر به شكايت اين.بود نمايندگي وظايف راستاي در من نطق
ريختن برهم و آشوب و بلوا اهانت ، فحاشي ، خاطر به شكايتم.نيست نطق اين به نمايندگان صرف
اساس بر او از بردن نام بدون هم آن نماينده ، يك اعترافات خصوص در من نطقاست مجلس نظم
.نداشتم اتهام قصد وجه هيچ به و بود رسيده چاپ به روزنامه يك در كه ميگشت باز گفتههايش
اعترافات ، اين با آيا نماينده ، آقاي" پرسيدم كه بود سوال يك كردن مطرح صرفا سخنانم
حق از استفاده با و قانون جايگاه از من درواقع."كني اصلاح را جامعه و دين ميتواني
هتاكي ، و فحاشي با آرمين منجمله نمايندگان از عدهاي كه كردم مطرح را سوالي نمايندگي
آنها گفتن از آدم كه كردند من نثار اهانتهايي و شدند من قانوني وظيفه انجام از مانع
و ميدهند گرسنه و بدبخت مردم خورد به را اصلاحات كه اصلاحطلبي مدعيان وقتي.دارد شرم
كنند تلاش خودشان حكومت بقاي براي نيرنگ و فريب و دروغكي حرفهاي اين با ميخواهند
اقتصادي مشكلات از نابودي حال در كه مردم از نميكنند تحمل را مخالفانشان سخن اينگونه
شرم آنها گفتن از كه بردند كار به را ركيك الفاظي آنان.داشت ميتوان انتظاري چه هستند
.دارم
با مجلس مذاكرات مشروع كردن دستكاري راستاي در مشخصي حركت با زشت اعمال اين متاسفانه
اين نوار اينكه از غافل.شد همراه آنان اهانتهاي نشدن چاپ براي همفكرانش و آرمين نفوذ
كرده ادعا دادگاه در آرميناست كرده ضبط را آنها نيز سيما و صدا و دارد وجود اهانتها
كه بود خواهد بعيد البته.ندارد چيزي (مجلس مذاكرات مشروح كننده چاپ) رسمي روزنامه كه
و مستقل نمايندگان كه چند هر دهند شهادت اينباره در نخواهند مجلس اصلاحطلب نمايندگان
دارم ادعا من آنچه هزارم يك به آرمين اگر.هستند دادگاه در شهادت به حاضر اصولگرا
.است كافي محكوميتش براي هم باز كند ، اعتراف
.است درستي كار دادگاه دادن دخالت و مجلس از بيرون به دعواها اينگونه بردن بيرون آيا *
هستيد؟ هم همكار مجلس يك سقف زير موجود اختلافات تمام با شما بالاخره
اينها ، من نظر به.هستيم خانه يك داخل اصلاحطلبي مدعي آقايان با كه نيست اين ما تصور
كارها همان انجام درصدد ماهواره و اينترنت طريق از و هستند ما زمان هاي"عمروعاص"
مگر كه بود اين جامعه تلقي كردند شهيد مسجد در را (ع)علي وقتي هم زمان آن در.ميباشند
عنوان به باشند ، چهارم ركن بود قرار كه مطبوعات كمك به اينان.ميخواند نماز هم (ع)علي
يك داخل بگومگوي را اختلاف اين كه گذشته اين از كار.ميكنند نقش ايفاي دشمن ، پنجم ستون
و توهين مورد (ره)امام قرائتنامه صرف به نماينده يك كه مجلسي در.كنيم تلقي خانواده
اين آيا ميشوند او صحبتهاي از مانع و ميگيرد قرار اصلاحطلب آقايان آزار و اذيت
خدا ، به بخواهند كه ميزان هر به آنها كه است چگونه.ميآيد شمار به خانواده داخل بگومگوي
از دفاع براي مرجعي باشيم داشته سوال يك ما اگر اما ميكنند ، اهانت ارزشها و دين
.ندارد وجود عقيدهمان
نسبت.بود تند اندازه از بيش نطق آن در صحبتهايتان لحن كه نداريد را استنباط اين *
نيست؟ تهمت مسلمان يك به كمونيست دادن
از ميتوانند كه ميكردند احساس اگر آقايان.ندارد وجود حقوقي بار ذره يك من سوال در
شكايت و بروند كه ميگويم هم الان.ميدادند انجام را كار اين حتما كنند ، شكايت نطق آن
مندرج نبوي بهزاد اعترافات خصوص در مردم سوال به راجع من صحبتهاي.است موجود نطق.كنند
و مردم نظر به توجه با" كه كردم سوال تنها من.بود ارديبهشت همشهري 27 روزنامه در
پيشينه آن با آياكنيد اصلاح را مردم دنياي و دين ميتوانيد شما آيا خودتان اعترافات
من بر ايرادي هيچ حال اين با.باشد غلط اينها همه كنيد فرض اصلا ".است شدني كار اين
اعترافات بر منطبق و مردم سوال گفتههايم تمام.نزدم كسي به اتهامي من چون نيست ، وارد
.است نبوي خود
و است راي صدور به منوط من ، رضايت" گفتهايد كه آوردهاند شما از نقل به مطبوعات برخي *
است؟ درست اين آيا ،"ميدهم رضايت كه است صورت آن در
گفتم هم من كه كردند سوال شكايت از انصراف اعلام درباره من از.نيست درست وجه هيچ به
ميخواهم چون نمايندگان ديگر به نسبت ولي گذشت ، خواهم "بودن زن" دليل به راكعي خانم از
طريق از تنها آنها "شدن مودب" راه.كرد نخواهم صرفنظر شكايتم از كنم ، ادب را آنها
.كنم متنبه را آنها قانوني غير راه از كه نيستم حاضر من چوناست ممكن قضايي دستگاه
هر.نكرد اعتراف رسما را من به اهانت آرمين ، آقاي.بياموزند را گفتار ادب بايد آنها
.است پذيرفته را من به اهانت قاضي سوالات به پاسخ متن در ناخواسته يا خواسته چندكه
كه كرد مطرح عصر روزنامه يك پيش چندي را واژه اين.كرديد اشاره پنجم ستون به شما *
فراهم واژه اين كنندگان مطرح با گفتوگو امكان هنوز ماهه سه پيگيري عليرغم متاسفانه
هستند؟ كساني چه پنجم ستون.است نشده
راستاي در كشور بردن زيرسلطه دنبال به كه هستند كشور داخل نيروهاي همان پنجم ستون
خوديها پوشش در آنها.كردهاند نفوذ حكومت اركان در و هستند جهاني استكبار منافع
.ميدهند انجام را اجانب ماموريت
عاليرتبه مقامات به نامه" عنوان تحت آن از كه آنچه با مقولات اين شما نظر از آيا *
دارد؟ ارتباطي ميشود ، ناميده "اصلاحطلبان دستگيري براي
اما.كنم صحبت باره اين در نميتوانم دليل همين به.ندارم نامه اين از اطلاعي من
ديده تاريخ جاي هيچ در ميشود عملي حكومتي محورهاي از بعضي در امروز آنچه معتقدم
با را حكومت ميخواهند و ميبرند سر به خواب در مسئولين از عدهاي من نظر به.نميشود
بر حكومت اساس چون.نيست عملي وجه هيچ به كه كنند اداره التماس با يا تمنا و خواهش
نوع از حكومتهايي حتي و غيرديني چه و ديني مردمسالاري چه حكومت نوع هراست اقتدار
.نميگيرند هم شكل حتي بلكه نيستند كشور اداره به قادر تنها نه اقتدار بدون غيردموكراتيك
كارهاي با كسي چه ترس و بيم از هستند كشور اداره به موظف كه مسئوليني است ، اين من سوال
حوادث دانشگاه ، كوي فاجعه عاملان با كسي چرا.نميكنند مقابله متخلفان و قانون خلاف
برخورد كنند راهاندازي خصوصي تلويزيون راديو ميخواهند كه آناني و...و گيلان و اراك
قول به يا ميكنند درست بحران يك روز هر 9 كه آناني با جمهور رئيس قول به يا.نميكند
با برخورد.نميشود مقابله ميكنند درست فتنه يك روز هر كه آناني با جمهور رئيس مشاور
.كند آشكار را پنجم ستون ردپاي ميتواند عوامل اين
هستند؟ كساني چه مسئولان اين ميبريد؟ نام خود خطاب مورد مسئولان از صراحت به آيا*
عالي شوراي همه راس در و اطلاعات وزارت نظامي ، نيروهاي قضاييه ، قوه را مسايل اين جواب
خون ميراث خود ، حاتمبخشيهاي با كه داده اجازه مسئولان به كسي چه.بدهد بايد ملي امنيت
اين با من ، نظر به.بگذارند حراج چوب به را انقلاب زجركشيدگان و محبوسين زجر و شهيدان
شيطاني ، افراد با بايدكند اداره سياسي بچهبازيهاي با را حكومت نميتواند كسي رويكرد
.شود برخورد پولادين مصونيت دارندگان و وادادهها
مسلح؟ نيروهاي چرا.كرديد اشاره مسلح نيروهاي به شما*
اقتدار ابزار اينها كه است اين منظورم.كنند اقدام بايد اينها همه بگويم نميخواهم
و بود حاكميت اقتدار اجزاء منظورم.كنند اقدام بايد دارند وظيفه كه آنهايي.هستند نظام
.ندارم زمينه اين در خاصي نظر
نيست؟ اصلاحطلبان با برخورد كننده تداعي ناخواسته شما اظهارات اين آيا *
از پيش نطق طريق از را نام آن بودم كنندگان درخواست آن جزء من اگر بگويم صراحت به
.گفتهام مصاحبههايم و نطقها در را نامه اين از صريحتر خيلي چون.ميخواندم دستور
هستيد؟ مطلع نامه آن از شما پس *
.نكنيد صحبت من طرف از لطفا
آن صحبتها اين دادن قرار هم كنار كنيد قبول اما.كنم صحبت شما طرف از ندارم قصد من *
.ميرساند ذهن به را مفهوم
اصلاحطلبان بازداشت خصوص در نامهاي به شما چون.ندارم اطلاعي نامه آن از من خير
چون هستند آمريكايي اصلاحطلب آنان من نظر از البتهدادم را جواب آن من كرديد ، اشاره
مطمئن.است حزبالله واقعي اصلاحطلب.كنند اصلاح بوش براي را دنيا و دين ميخواهند
.ميگويم و گفتهام هميشه من را اينها از صريحتر باشيد
17-دهه دو بازيگران
سلاح تهيه مامور
قزويني حميد
توصيه اين به اشاره با داشته حضور انقلاب شوراي دبيرخانه در روزها آن كه مظفر محمدجواد
تهران مبارز روحانيت عضو كه محلاتي فضلالله شهيد مرحوم روز همان غروب":ميگويد امام
و قطبزاده صادق و حبيبي دكترآمد انقلاب شوراي محل به بنيصدر ، جدي طرفداران از و بود
تا شود داده اطلاع نيز بنيصدر به كه شد قرار.آمدند نيز انقلاب شوراي اعضاي از تن چند
.برسند واحد تصميمگيري يك به امام نظر پيرامون امكان صورت در و يابد حضور جمع اين در
امام سخن:داد پاسخ دادم ، توضيح را جلسه به وي دعوت سبب و كردم تلفن او به كه هنگامي
بنابراين.بروند كنار دارند راي كه آنان بهنفع ندارند راي آنانكه است گفته است ، واضح
چون كه بود آن بنيصدر حرف حقيقت در.ندارد من آمدن به لزومي و است روشن آقايان تكليف
مقداري از پس.روند كنار او نفع به ميبايست بنابراين ندارند راي آقايان است معلوم
چند و من.پيوست ديگران به انقلاب شوراي اتاق در بعد ساعتي.شد آمدن به راضي چانهزني
...نشستيم انتظار به ديگر اتاق در محلاتي شهيد اتفاق به دوستان از تن
و شد باز اتاق در وقتي اما.انجاميد طول به مدت چه شب آن جلسه ندارم خاطر به دقيقا
(ص 14 رئيسجمهور اولين) ".نرسيدهاند اعتنايي قابل توافق به كه گشت معلوم آمدند ، بيرون
كسب با بنيصدر و شد برگزار جمهوري رياست انتخابات اولين جمعه 5/11/58 روز سرانجام
.شد برگزيده جمهوري رياست به آرا كل درصد پنج و هفتاد
به او آرا اگر كه هرچند شد چهارم و آورد دست به راي تنها 776/114 نيز طباطبايي صادق
نهصدهزار به حتي ميشد اضافه قطبزاده صادق و فروهر داريوش سامي ، كاظم حبيبي ، حسن آرا
تغيير حدودي تا انتخابات فضاي نفر پنج اين ائتلاف با بود ممكن البته.نميرسيد هم راي
.نداشت انتخابات نتيجه در چنداني تاثير لكن كند
قرار سياسي حزب يك تشكيل مبناي را شده كسب آرا طباطبايي صادق اگر شايد حال عين در
آورد دست به انتخابات در كه آنچه از بهتر مراتب به موقعيتي آينده در ميتوانست ميداد
.سازد خود نصيب
با آنها از برخي داشت متعددي مخالفان كه بود سياستمداراني جمله از طباطبايي صادق
مثلا.نميپسنديدند را اجتماعياش رفتارهاي ديگر برخي و بودند مخالف دولت در او عملكرد
اين كند گفتوگو دولت عضو اين با تا بود كرده سعي مردمي مراجعه قالب در بدنام زني يكبار
تندرو افراد برخي اعتراض مورد بود گرفته صورت اتفاقي صورت به مردم حضور در كه ديدار
گفته حتي داشتند طباطبايي عليه تبليغ در سعي ديدار اين عكس انتشار با و گرفت قرار
برخي.ميداد نشان پيرزن يك با دادن دست حال در را وي كه بود شده تهيه عكسي ميشود
ضعيف را مذهبي ارزشهاي به طباطبايي پايبندي تا داشتند تلاش عكس اين تكثير با افراد
رهبري اما بودند شده وي با برخورد خواستار و برده امام نزد را عكس اين آنها دهند جلوه
.بود ندانسته پيگيري قابل را آن و كرده عبور موضوع كنار از شوخي با آميخته موضعي با نظام
پذيرش از جمهوري رياست انتخابات در موفقيت عدم و موقت دولت كار پايان با طباطبايي
كه سالهايي طول در.شد خارج عموم منظر از و كرد صرفنظر اداري و سياسي مسئوليتهاي
به سلاح خريد زمينه در او فعاليتهاي درباره گريختهاي و جسته اخبار بود جنگ درگير كشور
مشخص و شد تاييد اخبار اين جنگ پايان با.نبود اطمينان قابل هيچكدام اما ميرسيد گوش
طباطبايي صادق است بوده مردم دشمنان با نابرابر جنگي درگير كشور كه سالهايي در گرديد
.است داشته برعهده را نظامي تجهيزات و سلاح تهيه ماموريت
براي مناسب گزينهاي قوي عمومي روابط از برخورداري و اروپا در زندگي سالها علت به وي
بود هم نظام عاليرتبه مسئولين اعتماد مورد آنكه اضافه به.ميآمد شمار به مسئوليت اين
ارتباط در عاليرتبه مسئولين با همواره داشت برعهده را وظيفه اين سالهاييكه تمام در و
.بود
و اقتصادي تحريم با اسلامي جمهوري كه شد ماموريت اين عهدهدار شرايطي در طباطبايي
و سخت بسيار كاري تحريم اين از عبور و بود مواجه كشورها از بسياري و آمريكا تسليحاتي
.بود پرخطر
فعاليت به بتواند آن قالب در تا كرد اروپا در شركتي تاسيس به اقدام مرحله اولين در او
برخي اعتراض و انتقاد با مختلفي موارد در آن مديريت و شركت اين فعاليت نحوه اما بپردازد
اين البته.گرفت قرار نظامي فرماندهان از بعضي و دفاع عالي شوراي اعضاي مجلس ، نمايندگان
.ميشد هم شركت كاركنان شامل گاهي بلكه نبود خريدها به نسبت هميشه انتقادها
بودجه بود موظف او.ميشد صرف بايد كه بود مبالغي طباطبايي مشكلات از يكي ميان اين در
انجام رسمي غير صورت به كار كه آنجا از و كند هزينه دقت با و درست را يافته اختصاص
كه است اين جالب اما.ميشد روبهرو فراواني مشكلات با وي كلاهبرداري صورت در ميگرفت
شد مواجه واسطهها يا و فروشندهها كلاهبرداري و شيطنت با كه مورد چند در طباطبايي
كاري در او تسلط از حاكي اقدام همين كه ورزيد مبادرت آنها قضايي تعقيب به نسبت بلافاصله
نيز لويدز بيمه حمايت تحت را خود اقدامات بود شده موفق حتي او.داشت برعهده كه بود
.درآورد
تعقيب تحت آن نمونه.ميشد مواجه تندي بازخواستهاي و سوال با مواردي در وي حال عين در
به شكايتي طي نظامي مسئولين از يكي گويا.است ارتش انقلاب دادگاه توسط گرفتن قرار
قضايي تعقيب خواستار بود ريشهري حجتالاسلام برعهده آن مسئوليت كه ارتش انقلاب دادگاه
.ميكند اقدام پرونده پيگيري به نسبت بلافاصله هم دادگاه.ميشود طباطبايي
7_ پورزند و طبري قضيه
خدا رضاي با آميختن درهم
صديقي نادر
گفتمان همان از دقيقا "ليبراليسم" با و "استثمار" با انساني شخصيت و فرديت كدگذاري
و "رژيم _ محاكمه" در نويسنده محاكمه:آورديم طبري از پيشتر كه ميكرد تغذيه انديشگي
شامل فقط آورده "شوخي" رمان در كوندرا ميلان كه آنسان كمونيستي بنياد _ دادگاه نظام يا
در نوشتن از قبل و نوشتن حين در نويسنده كه هرآنچه بلكه نميشود مكتوب جملات محاكمات
:ميشود محاكمه مشمول نياورده كاغذ بر و داشته ذهن
خود ، از دفاع در او ;ميكنند محاكمه نوشته ، دخترش دوست به كه جملهاي سر بر را لودويك"
را چيزي وقتي" ميگويند آنها ;است نكرده فكر بدان و نوشته شتاب به را جمله كه ميگويد
ميكند ، نجوا ميگويد ، متهم آنچه هر كه زيرا ;"بوده درونات در كه باشي نوشته ميتوانستي
22.گيرد قرار محكمه اختيار در بايد كرده ، پنهان دروناش در كه آنچه هر ميانديشد ،
_ دادگاه آرمانشهر ميني و "رژيم _ محاكمه" يك برقراري بغداد در مكتب همين نوآموختگان
را خودي گناهكاراندن بلكه ديگران گناهكاراندن به فقط نه كه بودند موفق آنچنان بنياد
سازمان اعضاء تكتك دروني ملكه به "ليبرالي ضد" و "استثماري ضد" ،"انقلابي" امري همچون
خود براي را "رژيم _ محاكمه" آرمانشهر خيالواره كه !خلق مجاهد يك.بودند ساخته بدل خود
:مينويسد ساخته دروني
شديدا ذهنم به مسائل موج و ورود با بايد..باشد خدا رضاي براي بايد كارها همه"
مسئول با بايد داريم ذهن توي كه هرچه و بكنم تحليل نبايد پوچ مسائل درباره و كنم مبارزه
جمع با هميشه را خودم بايد ضعفهايم درباره.ممنوع مطلقا ذهني تحليل.بگذاريم ميان در
حسابرسي قيامت روز به چون كنم حل انقلاب و سازمان نفع به بايد را تضادهايم.بدهم تطبيق
".دارم ايمان
كه ميكند تجلي نقطه اين در درست خود مشئوم و مذموم مفهوم به التقاطي انديشه گوهر
سازماني خدا و شده برآميخته "دادگاه _ سازمان" و "محاكمه _ رژيم" يك رضاي با "خدا رضاي"
انتخاب خاطر به جامعه همه آرمانشهري چنين دل در.ميگيرد را رحيم و رحمان خداي جاي
انتخابگري و شخصيت استقلال و ميگيرند قرار گناهكاراندن پروژه معرض در خود مستقل
"انقلابيگري ضد" و "استثمار" "ليبراليسم" ،"فرديت" برچسبهاي با انسانها خودمختارانه
متخصصين تا كنند عرضه عظيم دادگاه آن به را خود هويت ميبايست انسانهاميشود كدگذاري
.بپردازند پيشين كدهاي آن رمزشكني به هويتي امور
عظيم نقشههاي در جمعيت كل كند ، تحميل كشوري بر را رژيم _ محاكمه يك محكمه ، اگر زيرا"
23.ميدهد افزايش برابر صد را آن كارآيي و ميآيد گرفتار محاكمه
رجوي توسط عينا رژيم _ محاكمه راندمان و كارآيي شدن "برابر صد" واژه حتي اينكه عجيب
افراد اگر شد گفته و شده تكرار صدام ارتش فارسيزبان اردوگاههاي از يكي در سال 66 در
برابر صد آتش توليد حجم" ببرند بالا را اعتراف توليد و بريزند بيرون را خود نيت دنيا در
را آن كوندرا ميلان كه نظامي آن دل در جامعه بر آن سروري و دادگاه مطلقيت "شد خواهد
:ندارند آن از گريزي نيز مردگان حتي كه است آنچنان مينامد "رژيم _ محاكمه"
كه هنگامي حتي...است متهم نابودي براي كه عدالت ، برپايي براي نه محاكمه كه چرا"
سوزاندن با:است دوم بار براي آنها كشتن هدف است ، مرده آدمهاي محاكمه محاكمه ،
نامگذاري با پيكرههاشان ، كردن ويران با ;درسي كتابهاي از نامشان حذف با ;كتابهاشان
24.داشتند خود بر را آنان نام كه خيابانهايي دوباره
فارسيزبان مينيآرمانشهر يك كوچك كتابخانه از شريعتي دكتر مرحوم كتابهاي جمعآوري
اين.است بنياد _ حبس و بنياد _ دادگاه نظامهاي همه خصلتنمايي بغداد ، شهر حاشيه در
"ايدئولوژيك انقلاب" از مرحله آن شريعتيستيزي وراي در كه تحليلي گوهر در مداقه با مدعا
نشريه نويسنده توحيدي محمدعلي تعبير به كه آنجا از شريعتي:ميشود روشنتر داشت وجود
آخر به تا را "استثماري ضد" مبارزه راه نميتوانسته ميانديشيده "وبري _ ماركس" مجاهد
جا همين از و است داشته غلبه اش"ماركسي" جنبه بر او "وبري ماركس" جنبه لذا و نمايد طي
را رژيم جانب ميماند اگر" كه ميشود ثابت و ميشود روشن او "توحيدي" خلوص درجه و عيار
هر در كه ميزان هر به ميبايست سازمان اعضاي همه پسرفت و نماند كه بهتر پس "ميگرفت
خود از" و "بياورند بالا را خود درون شريعتي" خواندند ، را شريعتي آثار خود عمر از دوره
لحظه نخستين از شريعتي گناه مذكور فرد تحليل بنابر كه همچنان."نمايند انتقاد
تحليل نوع هر كه چرا.ميشود آغاز "واسط مكتب اسلام" يعني او مقاله نخستين و كتابنويس
"ميانهروي" و "ميانهبازي" به معاصر مكاتب "ميانه" در اسلام كردن تلقي "وسط" اساس بر
.ذنبلايغفر و است حرام و ميكشد
وجود بنياد _ دادگاه نظام "رژيم _ محاكمه" نگرش نوع هر پس در خيالوارهاي چنين يك آيا
راه مينامد "دوگانه انسان" طبري احسان كه آنچه تكثر و توليد به نظامي چنين آيا و ندارد
محاكمه را خود شهروندان تكتك نميتواند نظامي هيچ واقعيت عالم در كه است درست نميبرد؟
معدود و گزينشي رغم به كه است نحوي به "رژيم _ محاكمه" در محاكمه اعمال نحوه اما كند
به موجود واقعا دادگاه اطراف در يعني ميكشد ، محاكمه به را آن انتخاب و جامعه كل بودن
تا ميكنند كوشش جامعه افراد كه دارد وجود ناديدني25 محكمهاي" كوندرا ميلان تعبير
با خود زيست نحوه بين سازگاري نوعي و نمايند مقايسه دادگاه نظرات با را خود انديشه
.يابد استمرار زندگي تا نمايند ، ايجاد ميكند تحليل جامعه بر دادگاه كه آنچه
:پينوشت
.ص 190 كوندرا ، ميلان _ 22
.ص 191 همانجا ، كوندرا ، ميلان _ 23
.ص 192 كوندرا ، ميلان _ 24
.ص 183 همانجا ، كوندرا ، ميلان _ 25
|