بيستم قرن پوچيهاي نمايانگر
كريسمس شب
نيمرخ
منتقد+ خواننده + نويسنده
بيستم قرن پوچيهاي نمايانگر
ونهگات كورت آثار و زندگي به شنگاهي
عزيزي آسيه
آن از هنر اين ارائه ميشود تصور كه را چيزي مواقع بعضي كه است اين هنر خطرات از يكي
ميدهد قرار تاييد مورد را آن ش اشتباه به واقع در ميكند انتقاد
.آمد دنيا به پوليس اينديانا در نوامبر 1922 يازدهم در آمريكايي ، نويسنده ونهگات كورت ش
.ميداد آينده در او صلحطلبي ديدگاه از خبر آتشبس ، روز با شد مقارن كه او تولد روز
.بود ثروتمند معمار مهندس يك پسر و اينديانا شهر در معمار مهندس اولين نوه ونهگات
.رفت بين از زودي به شدنش بيكار و ونهگات پدر شديد افسردگي بيماري دليل به كه ثروتي
به پوليس اينديانا شورتريج دبيرستان در نويسندگي زمينه در را خود تجربيات اولين ونهگات
اكوي ديلي ويراستاران از يكي و مينوشت چيزهايي دبيرستان آخر سال دو طول در.آورد دست
.بود كشور در خبرنگاري روزانه دبيرستان اولين كه شد دبيرستان همان
از پدرش.رفت كورنل دانشگاه به سال 1940 در ونهگات دبيرستان ، در تحصيلات پايان از پس
كارآيي برايش آينده در و باشد ناب كه كند دنبال تحصيل براي را رشتهاي ميخواست او
و كرد بيولوژي و شيمي آموختن به شروع ونهگات رو اين از.علمي رشته يك مثلا باشد داشته
شده ، اشباع ابر كاشف سرانجام كه گذاشت برنارد بزرگترش ، برادر پاي جاي پا راه اين در
.ميشود بارندگي موجب كه گرديد
و مقالهنويس عنوان به ميكرد تلاش بيولوژي و شيمي رشتههاي در ونهگات كه اين ضمن
با مخالفت در چندي مقالات او.گرفت پيشي همه از ديليسان كورنل در نيز ويراستاري مسئول
به داوطلبانه در 1943 ونهگات كرد ، حمله هاربر پرل بندر به ژاپن كه زماني و نوشت جنگ
.درآمد ارتش خدمت
از پس و بلغارستان جنگ در دسامبر 1944 در 14 و شد فرستاده اروپا به جنگ براي ونهگات
به ميكرد ، خدمت گردان در ديدهبان عنوان به كه حالي در آلمانها ، توسط آنجا تسخير
شوروي سربازان توسط درسدن شهر در 1945شد فرستاده درسدن به و درآمد آلمانها اسارت
سال سپتامبر در.شد بازگردانده متحده ايالات به ونهگات سال همان مه در 22 و شد محاصره
سال دو و كرد ازدواج كودكيش دوران دوست كاكس ، ماري جين با ونهگات آمريكا ، به بازگشت
و كرد كار سيتي شيكاگو اخبار دفتر در پليس گزارشگر عنوان به و گذراند شيكاگو در را بعد
جنرالالكتريك در گزارشگر و تبليغات مدير عنوان به تا كرد مكان نقل نيويورك به آن از پس
آنها چاپ و كوتاه داستانهاي نوشتن به شروع او كه بود دوران همين درشود كار به مشغول
گزارشي" نام به ونهگات كوتاه داستان اولين فوريه 1950 در 11.كرد مختلف مجلات در
توانست ونهگات بعد سال يك مدت در.شد چاپ كولير هفتهنامه در "هاوس بارن تاثير درباره
ماساچوست به خانوادهاش با و ترك جنرالالكتريك در را خود شغل و آورد دست به كافي پول
.كند مكان نقل
زمان در كتاب اين داستان.شد منتشر در 1952 "پيانو نوازنده" نام به ونهگات رمان اولين
تلاش هم با گسترده همكاري يك در مهندسان و دانشمندان كه وقتي.ميگيرد شكل آينده
ماشينها توسط تدريج به انسانها وظايف نتيجه در و كنند اتوماتيك را چيز همه ميكنند
جماهير اتحاد فروپاشي مورد در است ونهگات پيشگويي كتاب اين برجسته نكته.ميگيرد انجام
ونهگات بعدي رمان كه سال 1959 تا.آمريكا در عملي مهارتهاي و علوم تاثير تحت شوروي
عنوان به و بود كرده منتشر كوتاه داستان دوازده او شد ، منتشر "تاتيان سيرنهاي" نام به
و ديگر رمان چهار انتشار با ونهگات براي شصت دهه.ميكرد كار مدرسهاي در انگليسي معلم
همراه Writers WorkshopتIowa معروف دانشگاه در ساله دو اقامت و كوتاه داستان مجموعه يك
كيت كارگرداني به آن روي از فيلمي سال 1996 در و شد نوشته در 1961 "مادر شب" رمان.بود
.شد ساخته لي شريل و نولت نيك بازيگري و گوردون
آن از هنر اين ارائه ميشود تصور كه را چيزي مواقع بعضي كه است اين هنر خطرات از يكي
فيلم يك مثال عنوان به.ميدهد قرار تاييد مورد را آن اشتباه ، به واقع در ميكند انتقاد
كه بگويد ميخواهد و ميكند غوطهور خشونت و قساوت در را تماشاچيان دقيقه نود مدت كه
اعمال اين انجام به را حضار است ممكن برعكس هستند ، غيرانساني و ناشايست بسيار اعمال اين
"مادر شب" فيلم در.پذيرد پايان ميخواهد آنچه عكس نتيجهاي با فيلم واقع در و كند تحريك
گوردون كيت قديمي ، هنرپيشه اجراي شد ، ساخته نام همين به ونهگات كورت رمان روي از كه
در اما است طنزآميز فيلم داستان كه ميكند ايجاد را فكر اين و ميآورد نشاط صحنه به
پندارگون ، اشارات مبهم ، و حزنآور شوخيهاي از سرشار است عميق اخلاقي داستان يك اين واقع
داستان يك از طرحهايي چه اگر "مادر شب".معماها..ونهگات هميشگي بيتابي
هم كمي و آرمانگرايانه و است روشنفكرانه فانتزي يك واقع در ولي دارد جاسوسي پرهيجان
ضمن كتاب اين.وجدان سنگيني و بدي سوي به بشر ميل قهرماني ، طبيعت هويت ، درباره عميق
نيز "مادر شب" فيلم آيا ولي ميرود شمار به نيز هوشي معماي يك بودن سرگرمكننده
اداهاي در را كتاب نويسنده اصلي هدف فيلم.نه واقع در است؟ مفاهيمي چنين ارائهكننده
ساختن با و ميكند گم ميكند ، ملاقات نيويورك در داستان قهرمان كه ديوانههايي كمدي
از را آن آن ، ملودراماتيك جنبه وارونه كردن برابر دو و ميآيد اتفاقي نظر به كه طرحي
.مياندازد اهميت
گهواره" و در 1962 "كريسمس صبح اولين" در 1961 ، "گربه خانه در قناري" داستان مجموعه
تا ميسازد شيميايي ماده نوعي كه بود دانشمندي درباره آخري كه شدند نوشته در 1963 "گربه
پس.ميشود دنيا رسيدن آخر به مسبب حواسپرتي روي از و كند يخ به تبديل آبهارا همه
پاياننامه اما پرداخت شيكاگو دانشگاه در مردمشناسي رشته در تحصيل به ونهگات جنگ ، از
نشد پذيرفته در 1947 "ساده روايتهاي به شر و خير ميان نوسانات" عنوان با او فوقليسانس
جاي به را او "گربه گهواره" رمان دانشگاه مردمشناختي بخش در 1971 اين وجود با
"آمديد خوش ميمون خانه به" و در 1965 "است خدابخشنده رزواتر آقاي".پذيرفت پاياننامهاش
بلند داستان بهترين و ششمين انتشار شدبه منجر دهه اين سرانجام.شدند منتشر در 1967
و تاريخي حقايق كتاب اين در ونهگات.در 1968 "پنج شماره سلاخخانه" نام به ونهگات
پيلگرام بيلي چشمان دريچه از را درسدن بمباران و ميكند تركيب هم با را علمي داستانهاي
در فكري آرامش به مادور ، ترالفا سياره ساكنين توسط شدن ربوده از پس بيلي.ميدهد شرح
در مادور ترالفا سياره در و ميكند زندگي زمين كره روي در بيلي.مييابد دست زندگياش
بيلي.ميكنند زندگي "بگذرد نيز اين" شعار با كه هستند موجوداتي زمين كره از فاصلهاي
سال در.كني سپري شادي با را زندگي لحظات كه است اين در زندگي راز كه ميآموزد آنها از
من ليب رون ساكس ، ميشل بازيگري و هيل روي جورج كارگرداني به كتاب اين روي از فيلمي 1972
.شد ساخته روچ اوژني و
تروت كيلگر خود ، داستاني شخصيت مانند سال بيست تقريبا مدت به ونهگات تا 1970 از 1950
پرجنبوجوشي و جالب دوره هفتاد دهه اوايل.ميگذراند را گمنام نويسنده يك معمولي زندگي
هاروارد در خلاق نويسندگي آموزش صرف را وقتش بيشتر دوران اين در او.بود ونهگات براي
در ،"مباركوانداجون تولدت" در 1971.بود موفق حدودي تا كه نوشت هم نمايشنامه يك و كرد
"آبي دوشنبه خداحافظ يا قهرمانان صبحانه" كه بود در 1973 و "تيمبوكتو و زمان ميان" 1972
و ويلس بروس بازيگري و رودولف رابرت كارگرداني به آن روي از فيلمي در 1999 كه نوشت را
عنوان به خود عمومي محبوبيت از ونهگات پس اين ازشد ساخته هرشي باربارا و نولت نيك
"دلقكبازي" در 1976 "ومپترزها" در 1974.ميكند استفاده كتابهايش در راوي - نويسنده يك
طلاق را اولش همسر ونهگات كه بود سال همين در.نوشت را "سابقهدار زنداني" در 1979 و
يك در عسل ريختن مانند زيبا زن يك تحصيل".كرد ازدواج بود عكاس كه كرمنتس ژيل با و داد
در 1981 ،"ستاره ماه ، خورشيد ، " در 1980 ".ميشود متوقف چيز همه:است خوب سوئيسي ساعت
و "سابقهدار زنداني" در.نوشت را "ديگ خاموش چشم" در 1983 و "پاك عيد از قبل يكشنبه"
روند و آمريكا ايالتهاي متوسط طبقه كمالگرايانه ارزشهاي ونهگات "ديك خاموش چشم"
ساختن براي ونهگات شعارهاي.ميكند بررسي قرن ، اين در را آمريكا تاريخ سياسي و اجتماعي
با بودن مهربان و مردم كشتار و استثمار توقف مواعظ ، به احترام:است ساده بهتر دنياي يك
به دست سال همين در و نوشت را "ندارد افتخاري گمشده چيز هيچ" در 1984 ونهگات.همه
سختتر را او زندگي بعد سالهاي بود ونهگات آثار همه مركز كه ذاتي بدبيني.زد خودكشي
بدبختيها اما است نكرده معرفي را دنيا مصيبتهاي مسئول و مقصر آثارش در ونهگات.كرد
دليل همين به كه ميكند تلقي آنها شانس يا و انسانها مشترك ويژگي از بخشي عنوان به را
پيدا تغيير عقايد همين كردن سرزنش به دلبستگي و اشتياق از او كارهاي به انتقادي واكنش
.ميكند
كتاب.نوشت را "هستم كي من حالا" و "آبي پرنده" در 1987 و "گالپاگوس" در 1985 ونهگات
.بود شده طرحريزي ويتنام ناكام جنگ از پس سالهاي در كه شد ظاهر در 1990 "پوكوس هركوس"
از بدتر تقدير".است نوشته تلويزيوني نمايشهاي و نقد نمايشنامه ، مقاله ، همچنين ونهگات
"زلزله ساعت" رمانش آخرين براي ونهگات.شدند منتشر در 1992 "دروغ" و در 1991 "است مرگ
قسمتهاي با كند رها را آن كه اين جاي به ولي ميكرد تلاش و مبارزه سال ده مدت
ميكند صحبت كيلگورتروت درباره دوباره او نيز كتاب اين در.كرد منتشر را آن اتوبيوگرافي
اين در.فوريه 1991 به 17 فوريه 2001 از 13 است ، شده پرتاب پيش سال ده دنياي به كه
به ونهگات.ميكند بحث و اظهارنظر ملكوت و زمين بين موضوعي هر درباره نويسنده داستان
را ديگري رمان نوشتن او اما بود خواهد كتابش آخرين "زلزله ساعت" كه بود گفته خوانندگان
صحبت ايستاده كمدي هنرپيشه يك درباره كه "ميدانست خدا امروز اگر" نام به كرد آغاز
به مربوط كارهاي درباره داخلي خبري بولتن يك جز به.چيست ادبيات رابو:گفت او".ميكند
از كمي تعداد جز به.نيستند قائل اهميتي دنيا در چيز هيچ براي كه كوچك ذرات و مولكولها
".ميشوند خوانده تفكر و هستند بيماريزا كه ذرات همين
(آبي 1987 پرنده از)
بيمارستان در خانهاش آتشسوزي از ناشي دود استنشاق اثر بر ونهگات ژانويه 2000 در
.شد بستري
بيستم قرن تمدن پوچيهاي و هراسها بررسي براي علمي داستانهاي و فانتزي از ونهگات
را منتقدان برخي بشريت روي بر تكنولوژي تاثير با ارتباط در او استواري.ميكند استفاده
خود كه عنواني بگيرند نظر در علمي داستانهاي نويسنده يك عنوان به را او تا برميانگيزد
كار و سر بشر تاريخ واقعي حوادث با كتابهايش در او زيرا ميكند رد را آن قويا نويسنده
است داشته
اينترنت:منبع
كريسمس شب
آلدر اندرو
فرزانه سام _ ملكمحمدي نيما:ترجمه
zآقاي_ y خانم_ x خانم_ ماري_ ژوزف:شخصيتها
.دارد قرار آن روي بر صندلي دو تنها كه ميشوند باز صحنه يك روي پرده دو هر:صحنه
كه زني دو براي نيز دومي فضاي اول پرده دراست شده روشن نور از دايرهاي با صندليها
ستارگان از پوشيده پسزمينه يك دوم ، پرده در.است لازم هستند تلفني گفتوگوي مشغول
.باشد تاثيرگذار بسيار ميتواند
آنها روي ماري و ژوزف.دارد قرار تماشاچيان به رو هم كنار در صندلي دو:اول پرده
.است رانندگي مشغول دارد دست در را خيالي فرمان يك كه حالي در ژوزف.نشستهاند
.باشند داشته بخور درد به اتاق يك اينا شايد.ديگه خونه يك هم اين (نگراني با):ژوزف
اتاقي هر (.ميكند راهنمايي را ژوزف ملايمت با تنها نيست ، نگران او.آرامش با ):ماري
.آي آه ، نيست مهم.خوبه باشه
خارج عجله با و ميكند باز را خيالي ماشين در).دقيقه يك فقط بيار ، طاقت باشه ، :ژوزف
(.ميشود
تلفنهاي با زدن حرف حال در زن دو روي نور است ، روشن همچنان ماري روي نور كه حالي در)
(.ميشود روشن خيالي
جايي ما بگه بهشون كه گفتم شوهرم به نباش ، نگران.بودند اينجا الان همين آره ، :x خانم
بعيد نميگفتم هيچي بهش اگه من شوهر مثل رقيقالقلبي آدم اما نداريم ، هم واقعا نداريم ،
.كنه پيدا براشون جايي يك كه نبود
كه فهميد نگاه يك با و در دم رفت z آقاي خوشبختانهاومدند هم بغلي خونه دم:y خانم
نداره ، رو ژوزف لياقت دختر اون آورده؟ خودش با اونو ژوزف چرا راستي.حمله وضع حال در اون
وانمود از ديگه كه وقتشه.ژوزف فاميل نه و ماست فاميل نه اون كه ميدونند همه تازه و
.برداره دست ماست فاميل كه اين به كردن
.باشه سخت براش خيلي بايد:x خانم
بايد.باشي داشته جايي يك بايد بالاخره امابود سخت قديمها كه اونقدر نه:y خانم
و ميشود ماشين سوار ژوزف.ميشود خاموش زنها روي نور).خودش خونه توي مينشست معقول
(.ميافتد راه
نه؟ وقتشه ، امشب همين واقعا..كردن معرفي رو ديگه جاي يك اونا بيار ، طاقت:ژوزف
.آي كردم ، شوخي باهات نه ، :ماري
منه اقوام از پر جا اين اينكه به توجه با.نكردند كمكي اما بودند ، مودب خيلي:ژوزف
.داشتم بيشتري انتظار
.ما اقوام (ميكشد ژوزف طرف به را خودش):ماري
.رسيديم بيار ، طاقت:ژوزف
زود خيلي ميدهد تكان را سرش كه حالي در ميرود ، بيرون صحنه از و ميشود پياده)
(.برميگردد
.بده بهمون ميتونه رو گاراژ فقط ميگه...ميبيني رو بدشانسي
.بگيرش:ماري
چون بمونه جا همون بايد ماشين ولي ميبره بيرون رو تريلي ميگه.نداره هم بخاري:ژوزف
.نداره ضديخ
.بگيرش:ماري
.بپرسم هم تو از كه دادم قول بهش ولي نميخوره ، درد به:ژوزف
.بگيرش:ماري
كنيم؟ كار چي بايد حالا بود ، جا آخرين اينجا:ژوزف
.بگيرش:ماري
چي؟؟:ژوزف
.بگيرش (ميكند بلند را صدايش بار اولين براي):ماري
...چي:ژوزف
احتياج بيشتر جاي كمي به فقط و خوب خيلي شوهر يك با هستم دهاتي دختر يك من عزيزم ، :ماري
.بگيرش.دارم
.ميشه خوب خيلي بده بهمون بتونه هم ملافه يك بعدا اگه فقط
.باشه داشته كنم فكر آره ، (نوميدانه):ژوزف
خارج صحنه از دنبالش ، به ناچاري سر از هم ژوزف و ماري ، .ميشوند خاموش چراغها)
(.ميشوند
روي بعد و برود راه كمي ميتواند ژوزف.ميسازند زاويهاي هم با صندليها:دوم پرده
به بايد ميآيد پي در كه گفتوگوهاييمينشيند و ميشود وارد z آقاي.بنشيند صندلي
.شوند انجام طولاني وقفههاي با و آرامي
بيرون؟ اومدي:z آقاي
.ميفرسته من دنبال رو كسي بشه خلاص اونا دست از بخواد اگر.نيست من به احتياجي:ژوزف
.مدتي براي لااقل بيفته ، اتفاق اين نكنم فكر اما
.شلوغه حسابي تو اون نظر ، به:z آقاي
وقتي بورس دلال تا سه اون بخواي رو راستش.نرمه و گرم حسابي عوض در اما آره ، :ژوزف
.كردند عصباني كمي منو اومدند
(ميكند تاييد سر با دوباره ژوزف) تا؟ سه (ميكند تاييد سر با ژوزف) بورس؟ دلال:z آقاي
دارند؟ كار چي (ميكند تاييد سر با بار سومين براي ژوزف) من؟ گاراژ توي
.زدند زانو:ژوزف
.كنند استفاده بايد سرش كدوم از نميدونند حتي.نميدزدند را تو اسكنههاي.نباش نگران
.ميكنم نجاري وقتها بعضي:z آقاي
آدمهاي و (مكث) دارند اهميت خيلي برات كه ميدونم.داري گاراژ توي خوبي وسايل:ژوزف
.ممنون.نميدي راه گاراژ توي را زيادي
.نجاري هم تو كه گفتند من به:z آقاي
.گفتند درست:ژوزف
.هستي خوبي نجار گفتند:z آقاي
.بهترينم كه ميگويند:ژوزف
نشد؟ پيداش محلي پرستار.گفتند رو همين هم من به آره ، :z آقاي
نميياد؟ پيش مشكلي تو براي اما.ممنون چرا ، :ژوزف
.خواهرمه اون چرا ، زياد احتمال به:z آقاي
(مكث).هست هم من دخترخاله جالبه ، :ژوزف
.باشي داشته دوستش خيلي بايد:z آقاي
.خيلي آره ، :ژوزف
.اتفاق اين از بعد حتي:z آقاي
.اتفاق اين از بعد خصوص به:ژوزف
.نميفهمم:z آقاي
.ميكنه كمكت تو ، بروهستم راه اول تازه هم من:ژوزف
.فردا شايد:z آقاي
.ننداز تعويقش به زياد:ژوزف
.داره احتياج خوب نجار يك به اينجا نميكني؟ فكر اينجا به برگشتن به:z آقاي
احتياجي ميكنه صداش "بابا" غريبه يك كه نجاري به اينجا اما.كردم فكر دربارهاش:ژوزف
.نداره
مردم ميكنم فكر.متاسفم اتفاقها اين تمام براي من ببين ، (.ميشود بلند):z آقاي
.كنند فراموش را مسائل اين بايد
.هيچوقت نميكنند ، ولي شايد ، :ژوزف
.تاسفه مايه خيلي:z آقاي
.بله جهت يك از:ژوزف
و ميشود بلندتر و بلند ژوزف صداي بعدي ديالوگ خلال در.ميشود خارج صحنه از z آقاي)
.ميكشد فرياد آسمان به رو صدايش قوت تمام با را كلمه آخرين
(.خوبه هم خيلي ديگر جهات از اما
نيمرخ
1 "بيگانه" رمان به دوباره نگاهي
جمع از دور و جمع در
پيروزان عليرضا
تا كامو شايد كه ايجازي.است شده نوشته ايجاز و سادگي نهايت در "بيگانه" كوتاه رمان
در زيستن براي خود كوتاه فرصت از كامو اينكه مثل.بود آن دنبال به خود كوتاه عمر پايان
از _ مورسو _ راوي مادر مرگ خبر با تلگرافي لحني با داستان آغاز در.بود آگاه جهان اين
.نميدانم ديرور ، هم شايد.مرد مامان امروز":ميشويم مواجه سالمندان آسايشگاه سوي
احترامات.فردا خاكسپاري.درگذشت مادر":رسيد دستم به سالمندان آسايشگاه از تلگرافي
1.بود ديروز شايد.ندارد معنايي اين.فائقه
آغازين جمله.ميشود برقرار دوسويه ارتباطي كامو موجز نثر با تلگراف اين ميان واقع در
كه همانگونه يعني.ميدهد ما به را نشاني اين است هم كامو رمان معروفترين كه "بيگانه"
انتظاري چنين نيز داستانهايش در كامو نثر از هستيم ، مواجه تلگراف يك با داستان آغاز در
نثرهاي از كه آثارش خوانندگان براي را آن خود موجز نثر با كامو كه انتظاري.داريم را
و نبود كار پايان اين كه چند هر.كرد آورده بر بودند شده خسته اين از پيش مطول و سنگين
وفاداري با كامو شايد و.بيفزايند ايجاز اين شدت به كه بودند هم "سلين" چون نويسندگاني
_ تكنيكي نكات اينها اما.نشد نثر موجزترين آفرينش به موفق فرانسوي رسمي زبان به خود
كامو شاهكار بهتر و بيشتر چه هر شناخت براينداريم كاري آنها به ما فعلا كه است زباني
آفرينش دوران پيرامون ادبي _ سياسي _ اجتماعي احوال و اوضاع با نخست درجه در ميبايست
را سالها آن در كامو شخصيتي _ اخلاقي و روحي ويژگيهاي ديگر سوي از و شد آشنا "بيگانه"
.است خارج جايگاه اين و مقال اين حوصله و حد از نيز مهم اين متاسفانه كه.بازشناخت
شرح كه هستيم مواجه ميافتد اتفاق داستان اين در كه رويدادهايي شرح با ما دوم ، درجه در
.ميدهد تشكيل مقاله اين در را ما اصلي كار بخش ، اين تفسير و
از تلگرافي با را خود مادر مرگ خبر مورسو ، داستان آغاز در شد گفته كه طور همان
به سپسميكند مرخصي روز دو تقاضاي خود رئيس از.ميكند دريافت سالمندان آسايشگاه
به الجزيره ، به بازگشت از پس.ميرود مادرش جنازه تشييع به آنجا از و سالمندان آسايشگاه
فرناندل فيلم يك و ميروند سينما به هم باميبيند را "ماري" سابقش دوست و ميرود ساحل
اين.ميشود "رمون" ماجراي درگير مورسو اينجا در.ميروند مورسو خانه به سپس و ميبينند
تا ميدهند هم دست به دست و شده تركيب هم با _ رمون ماجراي و مادر مرگ _ واقعه دو
.كنند تعيين را مورسو زندگي محتوم سرنوشت
خاطر به است ، محبت دلالي پيشهاش كه ميآيد نظر به فردي خود ، ادعاي برخلاف كه "رمون"
دعوت خانهاش به را مورسو رمون ، .ميشود درگير دختر آن برادر با عرب ، دختر يك با رابطه
را نامه اين مورسو.دهد ياريش دختر آن به نامهاي نوشتن در كه ميخواهد او از و ميكند
كتك را او رمون كه ادعا اين با ميآيد رمون سراغ به پاسباني با دختر.مينويسد او براي
زده نارو رمون به دختر كه دهد شهادت دادگاه در كه ميخواهد مورسو از رمون سپس.است زده
...و است
ماشيننويس كه را ماري مورسو ، مدت ، اين درميافتد اتفاق تصادفي خيلي چيز همه واقع در
بار ماري و ميبيند ساحل در نديدهاند ، را همديگر كه بوده مدتها و بوده ادارهشان سابق
كاملا نيز او ماجراي در شدن درگير و رمون با آشنايي.ميشود مورسو زندگي وارد ديگر
پا بر مورسو براي سرانجام كه دادگاهي در امر اين و.ميآيد پيش مورسو براي تصادفي
(ص 119 به كنيد نگاه).ميشود تاييد رمون گفتههاي با نيز ميشود
در.ميكند دعوت دارد ساحل در كه كلبهاي به ماري همراه به را مورسو رمون ، اين از پس
كه را عرب مرد دوباره رمون ساحل ، در.ميشود آشنا "ماسون" يعني رمون دوست با مورسو آنجا
زخم رمون لب و بازو آن طي كه ميآيد پيش زدوخوردي.ميبيند كرده ، پيدا درگيري او با
.ميروند كلبه به سپساست گرفته او از را رمون اسلحه اين ، از پيش مورسو.برميدارد
اين كه ميبيند را عرب مرد دوباره و ميشود خارج كلبه از تنهايي به مورسو بعد ، ساعاتي
به "آفتاب خاطر به" خودش گفته به شايد و بياختيار مورسو.ميكشد چاقو مورسو براي بار
سوي از گلوله نخستين شليك با واقع ، در عرب مرد (ص126).ميكند تيراندازي عرب مرد طرف
و ميكند شليك ديگر بار چهار او ، مرگ از اطمينان براي شايد مورسو ، اما است ، مرده مورسو
در بر من كه بود كوتاه كوبه چهار مانند اين و":ميداند خودش بدبختي مايه را همين
داستان دوم بخش آغاز با.مييابد پايان داستان نخست بخش اينجا در (ص 86) ".زدم بدبختي
كه دادگاهي در ادامه ، در و.ميشود بازجويي و است شده دستگير مورسو كه ميشويم متوجه ما
.ميشود گيوتين با اعدام به محكوم و محاكمه مينمايد ، او عليه چيز همه تقريبا
منتقد+ خواننده + نويسنده
اروپا بحران زاده:بكت
رشيديان مهيار
كه است كالبد حواشي و اطراف جهان اين يعني بالعكس؟ يا ميسازد را بيرون درون راستي به
اكناف؟ و اطراف همه بر است واجب كه وجود عمق يا ميداند هويت واجب و شده بردار نام را ما
سفر از حيران بشري.بشر جنس از يكي انزواي يا انسانها ، زمين بر كجاست؟ هستي مركز اصلا
اين تنها و.گور و زندگي ميان معلق جايي.نيست و ابتداست همان كه انتهايي به ابتدا
!دروغ؟.را ناسوت دروغهاي تمام ;ميكشد دوش به را همه كه است كالبد
وجودي نهايت در بشر دغدغه اگر و يافتهايد؟ كذب از صدق شناخت براي معياري هنوز اصلا
ميان بشر مشكل نهايت در و يافتش؟ ميتوان نقيض همه اين ميان در چگونه است واحد و كامل
چيست؟ دو اين
حجم به ديد ، هم كسي اگر كه دادند ظرفي را كسي هر يهود ، و گبر و مسلم از بشريت تمام و
.بود بكت باركلي ساموئل ;كشيد دوش به سنگين باري كه كالبدها اين از يكي.بود ظرفش
متولد بكت ، ساموئل ;همين.نفروخت دستهاي و حزب هيچ به را انديشهاش كه نويسندهاي
ميتوان چه ستون سطر چند اين در بكت ، چون شخصي مورد در راستي به.آوريل 1906 سيزدهم
.گرفت ديپلم خوانده ، درس اسكاروايلد كه مدرسهاي در يا بود كه مادرش يا پدر اينكه گفت؟
!گذاشت؟ دوبلين ترينتي كالج به پا كي يا و
موردش در اثر چندين ماهه هر اروپا ، و آمريكا كالجهاي عمده در كه نويسندهاي فيالباب
.ميشود چاپ
منتقدين از كه زماني.آورد شمارش به پيش قرن نويسندگان مظلومترين از يكي بتوان شايد و
سلابه به را آثارش تزريقيشان ايدئولوژيهاي پيرو كدام هر معاصرين ، تا گرفته همعصرش
يا و دادهاند "گرايش عبث" لقب كه "اسلين مارتين" چون امثالي.كشاندهاند حزبي تحليل
.است بكت چون شخصي به نگاه اين و.ماركسيستي نهايت در و لوكاچي ديدگاهي با آدورنو امثال
به وارده نقدهاي جمله از.ميگذارد فراتر گامي بشر انديشه تاريخ او ، با كه نويسندهاي
اينكه و دانست منطقي مراوده براي ابزاري چونان زبان ، از نكردن استفاده ميتوان را بكت
.ندارد وجود وقايع بين معمولي و علت رابطهاي سنتي ، نمايشهاي برخلاف
اين قطعا و است؟ هستي به متفاوتش نگاه هنرمند وجود اثبات دلايل از يكي اينكه نه مگر و
يا و هستي به متفاوتش ديدگاه نشانگر نمايشياش ، آثار در او سوي از سنتي ساخت شكستن
.مرزهاست شكستن
مانده بشر مشكل اينكه.ميكند طرح را مسئله صورت تنها او كه معنا اين به مرزها شكستن
.است جواب كه ميكند ، تاكيد مسئله صورت بر تنها و چيست؟ قراردادي مرزهاي اين ميان
بحران زاده همعصرانش چون نيز بكت.ميكند فكر اميد به انتظار ياس نهايت در كه انساني
.ميپردازد معاصرش بشر از رقصان لعبتكي نهايت در كه بحراني.اروپاست
از دوران آن در بكت.ميگذارد پاريس صحنههاي به پا سال 1953 در كه منتظر انساني
كه زماني تا كرده ، چاپ كوتاه داستان و شعر چندين كه وجودي با و است جويس نزديك دوستان
اين رفتن صحنه به از بعدندارند او براي توفيقي نميرود ، صحنه به " گودو ، انتظار در"
روزهاي ،(1959) كراپ نوار آخرين ،(1957) بازي آخر چون آثاري چاپ و نوشتن به شروع اثر ،
اينكه از بيش اما.ميكند (1967) ديگر نوشته چند و جو ها ، و (1964) بازي ،(1961) خوش
مدرن رمان انتهاي ميتوان را او بخوانندش ، فرانسه درام متحولكنندگان از يكي و منتقدين
جويس ، .ميشود خلاصه جويس در انتهايش و ميدانند سروانتس را آغازش كه رماني.ناميد
.داشت خواهد درخشان بسيار آيندهاي كه ميدانست جواني نويسنده را او نزديكش ، دوست
پا بر Nancy Gunard همت به كه آزمايي طبع يك در شركت با پاريس در اقامتش نخستين طي بكت
جايزه برنده بود سروده كه شعري براي گرفت ، عهده بر Richard Aldington را آن داوري و شد
.شد پاوندي ده
وصف اينگونه را بكت ;لندن 1968 _ پليكان نشر چاپ باختگي معنا كتاب در اسلين مارتين
قالب در محض استدلال پس در كه دانست واقعيتي جستوجوي ميتوان را او آثار تمام" ;ميكند
بيان براي وسيلهاي عنوان به را زبان ارزش او كه است ممكن.است نهفته تصوري اصطلاحات
يك منزله به زبان قلمرو در او خود كه است داده نشان ولي باشد ، كرده نفي غايي حقيقتهاي
از آميزهاي را او كه فورد بوريس چون كساني يا و ".است گرانمايه استادي هنري واسطه
در پروست ، كوچك كتاب چاپ از بعد بكت و ".دانستهاند كامو ، و كافكا با سوررئاليست شاعران
تصميم بعد سالهاي در و كرد ترجمه فرانسه زبان به را لامورفي بلندش داستان اولين 1947
او بلند داستان سه.بنويسد فرانسه به مستقيما را آثارش خود ، مادري زبان جاي به كه گرفت
در و 1953 سالهاي 1951 فاصله در "نامناپذير" و "ميميرد مالون" ،"مولوي" نامهاي به
.ميشود منتشر پاريس
تنها بشر فرهنگ و انديشه پيشبرد ركورد امروز به تا كه گفت ميتوان جرات به نهايت در و
.مانده خودش براي
آثاري ترجمه.شده شناسانده چگونه ايران در معتبر نويسنده اين اينكه از سطر چند تنها و
و دريابندري چون كساني توسط گودو انتظار در يا كيانوش محمود توسط "ميميرد مالون" چون
اين ميان در.نهادهاند نويسنده اين آثار به رو امروزه كه آدمهايي خيل و رستگار اصغر
معرفي از بارز نمونهاي عنوان به را دريابندري نجف ترجمههاي ميتوان تنها آثار همه
دو بشر اينكه.سوال يك پايان در و.دانست ايرانيان به غرب ، فرهنگ بزرگ اين حقيقي چهره
در است آدمي تنها يا است افعالش تمام مختار خود و ميكند حكم او به ارادهاش تنها پا
!فلك؟ باز لعبت دست
|