والزر پروفسور صليبي جنگ
تاريخي تجارب تحليل
فلسفي پرسش صدويك
دانشگاه
33_ نبود؟ نادان ميتوان چگونه
والزر پروفسور صليبي جنگ
روشنفكرانآمريكايي ضدتروريستي نظريههاي نقد
بلكه ندارند قيام به تمايل تكويني و غريزي صورتي به دنيا محرومان كه است اين واقعيت
به را آنها كه آنهاست شدن بياعتبار و ترقيخواهانه سياستهاي و شيوهها ناكام كاركرد
واميدارد قيام
اول بيانيه سپتامبر يازده واقعه پيامدهاي مهمترين از يكي شايد فرهنگي نظر از
و بيانيه اين.بود بوش دولت تروريستي ضد اقدامات از حمايت در آمريكايي روشنفكران
ميان در را واكنشهايي كردند طرح آن ، امضاكننده روشنفكران كه نظرياي بحثهاي
ناموجه نظري پشتوانه نهايتا كه برانگيخت اروپايي نويسندگان خصوصا دنيا روشنفكران
را آمريكا فرادستي تثبيت براي وقايع اين مطلوب به مصادره در بوش دولت اقدامات دادن جلوه
.كرد فراهم
كه است آمريكايي سياسي فيلسوف والزر مايكل يكي بيانيه امضاكننده روشنفكران جمله از
موجب و برانگيخت را بسياري تعجب و پرسشها بيانيه اين امضاكنندگان جمع در او حضور
اين در پينتو اصلي مرجع.ميگذرد نظرتان از كه است مقالهاي همين يكي كه شد انتقاداتي
چاپ به ديسنت نشريه در كه است "تروريسم درباره پرسش پنج" عنوان با والزر مقاله نقد
.خواند خواهيد صفحه همين در هم را آن ترجمه نزديك آينده در انشاءالله و است رسيده
*پينتو لوييس
فخرطاولي كوروش:ترجمه
دلايل آمريكا ، از نامهاي" عنوان تحت مقالهاي طي مه 2002 تاريخ 15 در لوموند روزنامه
بوش دولت اقدام از تمدن متعالي اصول نام به كه را آمريكايي روشنفكران بيانيه ،"نبرد يك
چند بر علاوهكرد تبديل مهم مسئله يك به بودند ، كرده حمايت "تروريسم" برابر در
چند نام به بيانيه امضاكنندگان فهرست در رسمي ، ضدمحافظهكار چند و شهير نظريهپرداز
پيدا را موردي چنين در نظر ابراز صلاحيت چگونه نيست معلوم كه برميخوريم دانشگاه استاد
هستند ذهني موضوعات و موارد درگير آنچنان حرفهايها اين معمول بهطور زيرا.كردهاند
آنها ، اينكه ;بكنند اظهارنظر روز مسائل درباره ندارد انتظار آنها از كسي ديگر كه
اتفاقي مورد در هستند ذهني كاملا پديدههاي سرگرم همواره كه نظريهپردازاني و فلاسفه
كه است حقيقت كشف لحظات از يكي سپتامبر دارد110 تعجب جاي كنند ، صادر بيانيه متاخر چنين
تعبير تحت جاافتاده ايدئولوژي نوعي ابراز براي فرصتي بهعنوان فلاسفه برخي نزد ويژه ، به
.ميشود محسوب متحده ايالات امپريال ايدئولوژي
در كه مانيفست اين امضاكنندگان از يكي ،(Michael Walzer) والزر مايكل براي وضع
عليه بسيج از دفاع در استدلالاتي مديريتش ، تحت روشنفكري نشريه در شد ، منتشر مقالهاي
كه پرينستون ، دانشگاه برجسته و درخشان استاد ايناست1 گونه همين داده ، ارائه تروريسم
يك ميدهد ، قرار دانشجويان اختيار در "قضا و حقوق" مسائل زمينه در را عالمانهاش انديشه
و بوده معروف بسيارش شده منتشر كتب لطف به فرانسه در ويژه به كه است سياسي فلسفه متخصص
خلوص دادن دست از خطر تئورياش براي توانسته چگونه سابقه اين با او.است2 چپ به منتسب
بخرد؟ جان به را نظريهپرداز اجتماعي ناهوشيار دادن نشان خطر خودش براي و آن ناب
موضوع ميتواند كه خشونت از نوعي وجود:است اين ميكنيم او مقاله از كه برداشتي اولين
غافلگيري شرايط در كه بيگناهان ارادي قتل" از است عبارت تروريسم او نظر از.باشد تحليل
."حاكمان دادن قرار فشار تحت و مردم ميان در ترس بذر پراكندن منظور به ميشوند ، قرباني
مورد موقتي توصيفي اصل يك بهعنوان آنكه از دور به بيمعناست ، ظاهرا كه تعريف اين
و تساهلي اصل بايد اينكه:ميدهد درسي ما به فوريت به باشد ، شده گرفته قرار استفاده
ديگري نزد است ، تروريست يكي نزد كه كسي" ميشود گفته آن اساس بر كه را نسبيگرايانهاي
مفهومي تحليل واسطه به كه معناست بدان ايننهاد كناري به ،"است آزادي راه مبارز
منكر عملا زيرا يافت ، تروريسم براي توضيحي و توجيه رابطهاي هيچ تحت نميتوان
گفتن براي هم ديگري حرف واقعا سياسي فلسفه استاد اين.شدهايم مقام اين در نسبيگرايي
دارد؟
ميگيرد نشات كجا از نفرت
را خاص تحليل ظرف يك و شود خارج تعاريف و معيارها فرماليست حوزه از كه است ملزم فيلسوف
تئوريكاش خاصيت همواره نظرش كه دهد انجام گونهاي به بايد را كار اين اما كند ، پيشنهاد
را [تروريسم] پديده اساس اين بر.نمايد حفظ صرف ، تجربه بر متكي فرضيههاي به نسبت را
است اين "كرد درك بايد كه چيزي اولين":ميگويد ما به والزر داد؟ توضيح ميتوان چگونه
پروفسور."انتخابها از مجموعهاي ميان در است استراتژي يك است ، انتخاب يك تروريسم" كه
نهايي محكوميت بوي آن از كه مبهم كاملا نكته اين فهماندن و كردن مستقر براي والزر
سادگي به ميخواهد ما از او ;ميدهد ارجاع جمعي عقل به را ما ميرسد ، مشام به [تروريست]
;"ميكنند بحث كرد بايد كه كاري مورد در ميز يك دور كه كنيم تصور را افراد از گروه يك"
لحظه آن" كه ميشود معلوم ،"است مشكل كاري لحظه اين بازسازي" كه دهد تشخيص گروه اين اگر
شد ، انجام انتخاب وقتي" كه مينمايد تصريح تردستي با والزر اگرچه _ "است افتاده اتفاق
شنيدن از را ما شك بدون كه مسئلهاي "ميشوند كشته مخالفند ، ترور با كه آنهايي معمولا
.رهسپار تخيلمان سوي به را ما و ميسازد محروم آنها شهادت
اين از قبل ما باشد هرچه) است اغراقآميز خيلي شكل اين به مشكل طرح كه است اين واقع
ما فيلسوف اگر اما ،(شنيدهايم و ديده را توبهكار تروريستهاي يا و مخالفان شهادتهاي
او كه است دليل بدان فقط اين ندارد ، شنوا گوش تاريخ شهادت شنيدن براي حد اين تا
نظام ;بگيرد فاصله نميكند ، راحتي احساس آن در كه استدلالات از نظامي از ميخواهد
."كند كفايت ماترياليستي ساده توضيح يك كه نميكنم فكر من" دترمينيسم و دترميناسيونها
اين باشد ، داشته وجود [تروريسم فرضي عامل سوي از] انتخابي فيلسوف ، نظر مطابق اينكه براي
انساني ، بدبختي از اخير ماههاي اين در" اگرچه:شود گرفته ناديده بايد استدلالات نظام
تروريسم اينكه از و شده صحبت گسترده اجتماعي نابرابريهاي از و وحشتناك ، فقر از
همه بدبختي زيرا نيست ، كافي دلايل اين والزر زعم به اما ،"دارد قرار آنها در ريشهاش"
نيست ، اجتنابناپذير هرگز تروريسم چون پس.(آفريقا مثل) نميآفريند تروريسم هميشه و جا
."است بخشايش غيرقابل بيگناهان قتل" پس
فرهنگ" را آن او و ميشود ناميده لاكسيسم3" فرانسه در آنچه كه است اين نويسنده قصد
:ميكند رد را "مظلوم" استدلال او دهد ، جلوه نادرست و ناموجه مينامد ، "خطاپوشي و اغماض
همچنان دارد ، وجود ديدگاه و نظر ابراز براي خشونت از غير به ديگري ابزار دارد عقيده او
در) "سومي جهان" را آن ميكند رد نيز را ديگر استدلال يك والزر.است داده نشان گاندي كه
دارد عقيده والزرجهان قدرتمندان نزد مجرميت احساس بر متكي استدلال:ميخواند (فرانسه
خاورميانه در آمريكا سياست اگر حتي":باشد قربانيان بهانه نميتواند قدرتمندان ، اشتباه
را تروريستي حمله نميتواند اين اما هست ، و بوده اشتباهاتي واجد شرقي جنوب آسياي و
".كند توجيه
از كه را توضيحي كه ميماند باقي اين والزر مايكل براي فقط انكارها ، دسته اين از بعد
عوامل از تركيبي" كه "ماترياليستي" نه و "ساده" نه توضيحي.كند ارائه داريم ، انتظار وي
از تنها نه تروريسم فرهنگيگرا ، ديدگاه اين اساس بر ".است سياسي و مذهبي فرهنگي ،
با اسلام زبان آن در كه خيالي فرهنگي بستر يك در بلكه ميگيرد ، نشات بدبختي و نااميدي
رشد ميكند ، برقرار رابطه نزديك خاور رژيمهاي سياسي و اقتصادي مدرنسازي بنبستهاي
(.هستند مسئول ماجرا اين در نيز خودشان كه رژيمهايي) ميكند
و والزر سوي از شده ارائه حل راه بكنيم؟ بايد چه متمدنها "ما" بكنيم ، بايد چه ما پس
جنگ" يك در را خودش خاص جايگاه شهروند هر آن در كه است واحد جبهه يك تشكيل همفكرانش ،
زمان واحد در قدرت ابراز يا مقطعي جنگ نخستدارد بخش دو جنگ اين.باشد داشته "عادلانه
بر مبني قصدش" كه كند عمل گونهاي به بايد ارتش والزر نظر برپايه ;است ارتش وظيفه كه
ارزيابي خيرخواهانه ارتش مداخله ديگر بيان به ;بيفتد جا "غيرنظاميان به آسيبرساني عدم
مربوط حكومت حوزه از خارج به اين كه كرد "ايدئولوژيك كار" بايد ديگر بخش در.گردد
بهره آن از تروريستها كه "خطاپوشي و اغماض فرهنگ" عليه بايد فرآيند اين در.ميشود
.كرد فعاليت ميبرند ،
"... دانشگاهي ، و مذهبي لاييك ، " جنگاوران انواع ميان در اينكه از حالت اين در فيلسوف
و عادي دلايل به اينها كه ميفشارد پاي نكته اين بر البته و نميكند امتناع گيرد ، قرار
مثل ،"عدالت و حقيقت راه مبارزان اين"نميشوند عدالتجويي و حقيقتجويي درگير معمولي
اينكه از بودهاند ، ايدئولوژيك سانسور تيغ زير مدتها البته كه "ترقيخواه" روشنفكران
سوي از دوباره گويي كه كشوري گيرند ، قرار كشورشان "اكثريت" كنار در بالاخره ميتوانند
مجادله بردن پيش براي والزر ، فيلسوف !راضياند و خوشحال خيلي شده ، كشف والزر امثال
ايدئولوژي به جامعهشناس يا مورخ ماترياليست راسيوناليسم كردن نزديك نيازمند تئوريك
توضيحي هرگونه ارائه براي تلاش كه است اين موضوع اما ;است _ تروريستها مذهبي _ سياسي
را تروريستها اقدام توجيه شرايط خود به خود عيني ، فاكتورهاي اساس بر استدلال طريق از
قرار صرف تجربه بر متكي فرضيههاي نامطمئن زمين در آنكه براي والزر.ميآورد فراهم
از كه فيلسوف:ميافتد تروريستها باب در اخلاقگرايانه سفسطهپردازيهاي دام به نگيرد ،
بر گوش و چشم متعالي ، آرمانهاي به اعتقاد نام به آمده ، خشم به "توجيه غيرقابل" جنايتي
.ميبندد است ، ضروري تروريستها اقدام فهم براي كه تاريخي بستر
بلكه ندارند ، قيام به تمايل تكويني ، و غريزي صورتي به دنيا ، محرومان كه است اين واقعيت
به را آنها كه آنهاست شدن بياعتبار و ترقيخواهانه سياستهاي و شيوهها ناكام كاركرد
ترجيح "كمونيسم" به (را بنلادن حتي و) را چيز همه روزگاري كه آنهايي ;واميدارد قيام
شك ، بدون.مقصرند ميكنند ، معرفي "دموكراسي" جهاني قهرمانان را خودشان امروز و ميدادند
گرفتند بهره سلاح اين از اگر اما نميكنند ، استفاده خشونت اسلحه از هميشه شورشيان
شورش و نفرتجويي كه كرد مطرح را فرضيه اين بلافاصله لازم تفحص و تفكر بدون نميتوان
هستند مسلمان چون كه گفت نميتوان ;دارد خدايي و آسماني منشاء [غرب عليه و غرب از] آنها
و ارتش با سرمايههايشان ، با وقتي دنيا قدرتمندان.متنفرند ما از پس چنان ، و چنين و
بوق در كه را ارزشهايي به نسبت خودشان بياعتقادي تلويزيونشان ، و مخفي سرويسهاي
قواعد به نسبت نااميدي فاز از برخي كه شد متعجب نبايد وقت آن ميدهند ، نشان ميكنند ،
.شوند وارد تعصب فاز به دموكراتيك
تعيين جبهه در گرفتن قرار براي تئوريسازي يكنگهبان ، با مقايسه در روشنفكر يك وظيفه
سطحي تحليلهاي و تفكرات نقد چيز هر از قبل روشنفكر وظيفه.نيست حاكمه قدرت سوي از شده
تقابل ايده تنها نه است ، ضعيف تحليلي مفهوم يك "تروريسم" تنها نه.است تصميمگيرندگان
است ، شبيه سياست اهالي و كودكان براي مصور داستان يك به تروريسم و دموكراسي بين جهاني
انواع برابر در روشنفكرانه مقاومت ابزار ابداع جاي به كه كسي براي كليشهها اين بلكه
در كه كساني ;ميآورد ارمغان به اندكي افتخار و اعتبار برگزيده ، را پروپاگاند قدرتها ،
قبول غيرقابل ترويسم اين واقعي ريشههاي دلايل جمله از امروز ، جهان پديدههاي با مواجهه
.ميسپارند فراموشي به را روشنفكر بهعنوان وظيفهشان و تعهد طردكردني ، و
ديپلماتيك لوموند:منبع
:پينوشت
"agirشRaison d" فكري گروه عضو فيلسوف *
عينا] زمستان 2002 نيويورك ، ديسنت ، ،"تروريسم درباره پرسش پنج" والزر ، مايكل _ 1
[م.است شده ترجمه
;(1987) "مقدسان شورش" ،(1986) "آزادي تا تبعيد از":از عبارتند وي آثار از برخي _ 2
"دموكراسي و پلوراليسم" ،(1990) "اجتماعي نقد ثانوي عصر" ،(1989) "جمعي عقل و نقد"
شده منتشر فرانسه در آنها همگي ترجمه كه (1999) "ناعادلانه و عادلانه جنگهاي" ،(1995)
.است
آسانگيري:Laxism _3
تاريخي تجارب تحليل
افسري اكبر:ترجمه
سعيد ادوارد با ويسواناتان گري گفتوگوي
پاياني بخش
است Boundary twoآمريكايي مجله دبير ويسواناتان گري مصاحبه پاياني بخش ميخوانيد آنچه
.خوانديد صفحه همين در هفته اين يكشنبه امپراتوري و فرهنگ عنوان با را آن نخست بخش كه
حال هر در كه عكسالعمل از حاكي و متاملانه اراده.كردم مطرح بد را خود سوال من *
است؟ چطور است اراده
فكر زياد مورد اين درميبينم دانشگاهي زندگي نوعي در را حالتي چنين من.ميفهمم بله ،
آكادميك آزادي را خود سخنراني عنوان رفتم جنوبي آفريقاي به كه پيش سال چندين.كردهام
تا باشد داشته سلطه آن بر نتواند سياسي حزب هيچ يعني مفهوم اين به دانشگاهگذاشتم
بود ، شده شل جنوبي آفريقاي در آپارتايد بندهاي زمان آن در.كند اجرا را خود برنامههاي
.داد تكان مرا همه اين فوريه 1990 ، در دكلرك معروف نطق و بود شده آزاد زندان از ماندلا
آپارتايد سابق زندانيان كه است باقيمانده تازه جايي همان دانشگاه ميديدم تازه اميدهاي
.ميكردم سخنراني همه براي و آنها براي من و.ميدانند خود براي انتخاب قابل جاي تنها
بيشتر را گذرا و كوچنده نظريههاي من دانش بر حاكم مطلقه ايستار جاي به كه ميگفتم
نزاعهاي و شگردها سخاوتمندانه ، يكپارچگي خاطر به ميگفتم زمان آن در.ميدهم ترجيح
امپرياليسم و فرهنگ در كه پيامي گذاشت ، كنار بايد را جداسازيها و تجزيهطلبي و سياسي
گسستگي ، مينگريد ، خود اطراف به هرچه.جداسازيها و جدايي نوع هر با مقابله:است
به زياد من شايد).ميكنيد مشاهده را ميلهها و تيغهها كشورها ، جدايي تخصصيسازي ،
عقيده اين البته و آرمانياند شهرهاي همان دانشگاهها من بهنظر (پرداختم دانشگاه اهميت
آن در شخص كه بدانيم جايي را دانشگاه كردهايم عادت ما چه ميآيد بهنظر اغراقآميز سخت
خواستار اگر ولي نيست اشتباهي آن در و درست سخن اين مسلما كه دارد عهده بر خاصي تكليف
به نيومن اثر در مثلا.پيببريد هم دانشگاه گستردهتر مفاهيم به ميتوانيد باشيد آن
انگارهاي با لااقل) امپرياليسم گسترش عصر در كه ميشويد متوجه دانشگاه ايده معناي
تحقيق ابزار با آن به مربوط مباحث آغاز به ميتواند حداقل دانشگاه دوباره شناخت (جهاني
راه در كه است مسايلي كنند ، حل را آن كميتهها كه نيست نكاتي ديگر نكات اين.بيانجامد
و كلي وحدتي براي آنها كنارزدن سويي از تخصصيزدگيها و انحصارها و تيولها شناخت
.پذيرد صورت ميبايست انسانها خود توسط ديگر سوي از انساني
از بعضي مورد در تاريخي تجارب تحليل ميكنم فكر من.تاريخي تجربههاي به برگرديم *
نميدانم من امپرياليسم و فرهنگ درباره اما.ميشود محسوب پيشرفتي خود شرقشناسي ، ابعاد
را سوال اين.ميكند تاريخي تجربههاي تاريكيهاي شدن روشن به كمكي چه ادبي نقد و تحليل
مسايل ادبي نقد اغلب كه است اين شما كتاب اصلي مضمونهاي از يكي كه ميكنم آنرو از من
بتوانيد شما شايداست شده قطعه قطعه و نامنسجم و دارد مقابلهجويي حالت داده ، تنزل را
ميتواند ارزشي چه گذشته امپراتوريهاي ساختار مورد در ادبي تحليل كه بگوييد ما به
پيشرفت براي كه كرد خواهيم تكرار هم آمريكا مورد در بعدا را پرسش اين ما.باشد داشته
كرد؟ بايد چه كشور اين در عرفي نقد گفتمان
من تحليلهاي و تجزيه و ادبي تحليلهاي تمام.ميكنيم صحبت بعدا آمريكا مورد در باري
و حمايت و فرمان و قالب و لوا در همگي آوردهام امپرياليسم و فرهنگ در كه تفسيرهايي و
من كوشش.استعمارشونده و استعمارگر.تاريخياند بزرگ و مهم واقعيت دو چارچوب بالاخره
هميشه خويش صورت نابترين در اينها چه شوند فراموش واقعيت دو اين نگذارم كه است اين
پس كه كنيد توجه مثلااست كرده پيچيده را آنها يا و ساخته پراكنده هم از را آنها چيزي
.نشد حاصل تغييري هيچ مصري دهقان فلاكتبار وضع در بريتانيا توسط در 1882 مصر اشغال از
هم روستايي حتي و دلال و بورژوا و ملاك از آن در كه خاص واسطه طبقه يك حال همان در اما
است ممكن افراد پس.بودند واسطه مصري دهقان و بريتانيا ميان كه آمد پديد ميشود مشاهده
Setting عرصه يك در اينها همه اما باشند نداشته سروكار استعمارگر با "مستقيم" بهطور
.ميگيرند قرار تاريخي عنصر دو اين "چارچوب" در جغرافيايي
و است آثار جغرافيايي نشانههاي است مهم من براي ادبي نقد و تحليل در كه ديگري نكته
- بنگريد جا هر تقريبا ميشوند يافت نشانهها اين ادبي آثار در ساده چه كه درشگفتم
در.ميپردازم رمان به فعلا من اما داستان و شعر در طور همين و رمان در بگويم بگذاريد
نميتوانيد موثرند و مهم بسيار محيط صحنههاي و عرصهها مكانها ، و مناظر جغرافيا ، رمان
و است آنجا كه جغرافيا يعني ،[محل] زمينه بدون مكاني ، صحنه بدون باشيد داشته رماني
تماس با را اثر كه است مكاني زمينه همين ساختن روشن ادبي تحليل بعدي وظيفه.است ملموس
گرفتن قرار سلطه تحت و تسلط تجربه مورد اين در و دهد ، قرار تاريخي بزرگتر تجربه يك با
چندنوايي (همزماني نميگويم من) صورت به دو اين كه است ظريفي و جالب مسئله اين سپس.است
كه نيست اين ادبي نقد كار گيرند ، قرار بررسي مورد هم برابر در يا و هم با يكنواخت نه و
(نقدنو منتقدان مانند) غيره و طنز و نقيضه و استعاره همچون را اثر شگفتآور عوامل فقط
بلكه (باشد آگاه متون ادبي جنبههاي چنين از ميبايست شخص مطمئنا گرچه) و سازد مشخص
به و شوند داده نشان داستان وقوع زمينه و محل با ارتباط در ميبايست موارد اين هميشه
.ميدهد فرمان بالا از آنكه با اصطلاح ،
خود آثار در زمان بر مكان برتري درباره را ما مقدر سوال را ، ما سوال شما معني يك به *
.بپردازيم ادبي تحليل و نقد پايگاه و اهميت به كمي باز بدهيد اجازه حال داديد ، پاسخ
ميكنم تصور كه - كتابتان اصلي مضمون يك مورد در نيز چيزهايي ميخواهيم شما از ضمنا
زمان اشغال به مكان آن با كه فرهنگ طولاني و كند حركت مورد در - است گرامشيوار مضموني
موقعيت ما براي ميتوانيد آيا ضمنا و داريد بيان ميشود كامل فرهنگ دگرگوني و درميآيد
در ميكنيم فكر كنيد؟ بيان امپرياليستي بافت در را اين شبيه كتابهاي اصولا و خود كتاب
.باشد داشته بازدارنده و روشنگري جنبه كتاب اين اميدواريد كه گفتهايد جايي
.هم شبيه عينا نه اما ميشوند تكرار امپراتوريها.بدهم را شما آخر سوال پاسخ ابتدا من
و ميآيند امپراتوري مردان ميگويد كه آوردهام كتاب در كوئنزي از را جملهاي من
امپراتوري انگيزههاي بلكه كارها نه كه است اين حقيقت.ميكنند تكرار را گذشتگان كارهاي
دهيم قرار دراماتيك بهصورت اثري در را اوضاع معمولي خواننده برابر در وقتي.است يكسان
نظر از متحده ايالات وضع كه ميشود متوجه خواننده مثلا زيرا شود واقع موثر است ممكن
شما يا و من كه آنچه.نيست نوزدهم قرن فرانسه و بريتانيا وضع به بيشباهت فرهنگي
اين ساده بهطور كتاب اين بازدارندگي از من منظور البته:است همين ميگوييم بازدارنده
...برميدارد دست دارد متفاوتيكه امپراتوري كه اين فكر از آمريكايي يك كه است
كتاب اين در.دارد نيز آموزشي جنبه يك امپرياليسم و فرهنگ ميكنم فكر من اين علاوهبر *
هم را انديشيدن از رويهاي و طرح نوعي ميآموزد را مطالعه شيوه كه دارد وجود احساسي
.ميدهد تعليم
شويد متوجه است ممكن كتاب خلال در را ايننبودهام فكري چنين دنبال من اما است ممكن
.نبودهام مورد اين در نظريهپردازي و نظام يك بهدنبال ابدا
فلسفي پرسش صدويك
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
چندگوش و خرگوش:دوم و سي مسئله
گوش؟ چند پس خرگوش ، سه داريم اينجا گوش ، تا دو خرگوش هر *
فلسفه نوشتهها ، سلسله اين موضوع موجود ، نظريههاي و گمانهزنيها آخرين بنابر:تنبيه
به يوناني ي"فيليا" از فلسفه...سبله:ميكنند تعريف طوري اين را فلسفه هم گاهي.است
."دوستي دانش" يعني فلسفه پس.است آمده "دانش" معني به "سوفيا" و "داشتن دوست" معني
سخن اينبرميگردد مسيح ميلاد از پيش قرن دو يونان به فلسفه آغاز معتقدند عدهاي
حال هر به.ميگيرد ناديده را چيني و هندي سنتهاي روشنبينيهاي و نكتهسنجي بالاخص
اين دقيقتر تعبير شايد بپذيريم ، را فلسفه از محدودتري تعريف و بياييم كوتاه كمي يك اگر
را تناقضات و تعارضات اين ذهن.است تناقضات و تعارضات داشتن دوست فلسفه بگوييم كه باشد
.ميآورد چنگ به...و نظريهها و قضايا مفاهيم ، ميان دقيق و سخت و سفت خطكشيهاي راه از
اصلي محور نيستها و هست اين.ميشود شروع بنيادي نيستهاي / هست از هم اينها همه
كسي البته.كنند تقسيم قسمت دو به را چيز همه كه هستند ديوانهاي فلاسفه.است شرق فلسفه
و نادرست / درست به بعد ميكنند ، شروع نيست / هست از آنها.نميبرد سهمي قسمتها اين از
تقسيمات روز هر زباني فلسفه بركت و يمن به روزها اين البته.ميرسند..و بد / خوب
غيرصوري ، / صوري ذهني ، / عيني محمول ، / موضوع:ميشود اضافه اينها به ديگري كننده كسل
...ماشاءالله الي جور همين...و متن / معني
.ميداند "سوفيست" است ديگران گمراهي و لفاظي منظورشان تنها كه را كساني افلاطون
يعني ،"فيلسوف" را خود آدمها ، جور اين لج به افلاطون اما دانشمند ، يعني "سوفيست"
جستوجوي فلسفه ، ديگر معناي.بزند سوفيستها دهان به محكمي مشت تا ناميد "دانش دوستدار"
.است انسان زندگي معناي
دانشگاه
استنفورد دانشجويان شرايط
اورس ماركو
طولاني قاسم:مترجم
عده اينشدهاند داوطلب استنفورد دانشگاه در تحصيل براي نفر حدود 19000 جاري سال در
دانشآموزان استعدادترين با و بهترين از آنها اغلب و دارند سن سال تا 18 عمدتا 17
هستند آن ارائه به ملزم استنفورد دانشگاه در تحصيل داوطلبان كه مداركي جمله از.هستند
نتيجه و داوطلب خود قلم به زندگينامه مدرسه ، معلمان سوي از توصيهنامههايي به ميتوان
.كرد اشاره علمي صلاحيت استاندارد آزمونهاي
خوب نمرات داشتنميكند رد را داوطلبان اين از تن هزار هفده حدود ماملت رابين خانم
تنها رو هيچ به ماملت خانمنيست كافي تنهايي به استنفورد دانشگاه در شدن پذيرفته براي
ميگويد باره اين در او خودنميكند اقدام داوطلبان گزينش به ملموس موارد مشاهده با
در بايد او ديگر عبارت بهكند عمل كامپيوتر همچون نميتواند كه است گونهاي به او شغل
كه ديد بايد.كند توجه نيز آنها انساني استعدادهاي و تواناييها به دانشجويان گزينش
در ماملت خانم.است كرده استفاده خود زندگي شانسهاي و فرصتها از حد چه تا داوطلب
از درصد حدود 51 جاري سال در.نميكند توجهي آنها پوست رنگ و مليت به دانشجويان انتخاب
براي نفر مجموعا 1650.بودهاند پوست غيرسفيد استنفورد دانشگاه در اولي ترم دانشجويان
.شدهاند پذيرفته جاري سال در استنفورد دانشگاه در تحصيل
به نيز مدرسه از خارج در كه است جواناني يافتن دنبال به همه از بيش ماملت رابين خانم
در دانشجو انتخاب شرايط چند هر.برخوردارند روشنفكرانه روحيه يك از و بوده آموختن دنبال
دانشگاه اين در گزينش سيستم حال اين با ولي ميرسد ، نظر به ساده بسيار استنفورد دانشگاه
دانشگاه در ادبيات استاد گومبرشت اورليش هانس پروفسور.است بوده موثر و كارآمد بسيار
يك هنوز دانشگاه اين در خدمت سال سيزده طول در من:ميگويد باره اين در استنفورد
.نديدهام جا اين در بد دانشجوي
موفق كه كساني ميزند دور رقابت محور حول چيز همه استنفورد دانشگاه در كه جايي آن از
هيچ خود شغلي آينده بابت از برآيند ، دانشگاه اين در تحصيل دشوار شرايط پس از ميشوند
نظر در خوبي بسيار پستهاي استنفورد فارغالتحصيلان براي.داشت نخواهند نگراني گونه
زمينههاي در آنها.هستند نمونه نظر هر از اغلب دانشجويان اين همچنين.ميشود گرفته
جريان در.ميگيرند قرار جهاني اول ردههاي در قبيل اين از مواردي و ورزشي هنري ،
اين ميان در طلا مدال چهار كه گرفتند مدال ده استنفورد دانشجويان سيدني المپيك بازيهاي
نظر ازبودند گرفته مدال اسپانيا كشور از بيشتر دانشجويان اين ترتيب بدين.بود مدالها
.گرفتند قرار بلژيك مانند كشوري رديف در استنفورد دانشجويان المپيك ، در مدالها شمار
در ترتيب بدين و بودند گرفته مدال هجده استنفورد دانشجويان آتلانتا المپيك در البته
تصور بسياري كه چه آن برخلاف.شد آنها نصيب آتلانتا از كمتر مدال هشت سيدني المپيك
از يكي اين و نميكند ايفا استنفورد به ورود مجوز دريافت در نقشي هيچ دلار ميكنند ،
.ميشناسيم ما كه است ديگري دانشگاههاي و استنفورد خصوصي دانشگاه ميان تمايز وجوه
33_ نبود؟ نادان ميتوان چگونه
نيست اينطور كن ثابت
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
موسويان سيدنصير
اين ملا پرسيد عابري است ، عالم وسط اينجا گفت و ايستاد خانهاش در بر ملانصرالدين روزي
.بگير اندازه نداري قبول اگر گفت نصرالدين ميداني؟ كجا از تو است ، حرفي چه
موقعيت با "طور اين كن ثابت" ميگويد كه كسي وضعيت ما ، بيشتر نظر از و نخست ، نگاه در
واضحتر را منظورم بدهيد اجازه اگر.است مشابه "نيست طور اين كن ثابت" ميگويد كه كسي
:كنيم دقت است ، افتاده اتفاق توريست دو بين كه زير گفتوگوي به.كنم بيان
متعلق بايد بله بله بدهيد ، اجازه است ، شاهكار قاپو ، عالي نقاشيهاي اين اوه:الكساندر
... كردهام ، فراموش را اسمش صفويه ، دوره معروف نقاش به
...است شبيه خيلي است ، صفويه دوره كارهاي شبيه بسيار بله ببينم ، نزديك از بگذار:جان
!نيست صفويه دوره به متعلق نقاشيها اين انگار كه ميزني حرف جوري چيست؟ منظورت اه
شده كشيده اصلي ، نقاشيهاي جاي به بعد مدتي نقاشيها اين كه ميكنم فكر بله ، راستش ،
...باشند
تو باشد ، طور اين واقعا اگر كني ، روشن برايم را نكته اين ميتواني چطور است ، جالب خيلي
.دادهاي انجام بزرگ هنري كشف يك
!نيست طور اين كه كن ثابت تو نداري ، قبول اگر خوب ،
از سوءاستفاده" را آن من كلي طور به كه است شده اشتباهي مرتكب جان بالا ، گفتوگوي در
آنها همه كه داشت توجه بايد اما دارد ، رايجي و متفاوت اشكال مغالطه اينمينامم "جهل
.دارند كلي ساختار يك
ابتدا.باشيد داشته صبر كمي بايد آن از پرهيز روشهاي و اشتباه اين چگونگي توضيح براي
داشته دليلي يا استدلال بايد وقتي چه ما شما ، نظر به كه بپرسم را نكته اين بدهيد اجازه
بگوييم ميخواهيم كه وقتي يا "..كه است طور اين" بگوييم ميخواهيم كه وقتي باشيم؟
نيازمند هنگامي چه اينكه واقع در.مورد دو هر در من ، نظر به"...كه نيست طور اين"
نيست ، چنان يا هست چنين كنيم ثابت بخواهيم كه ندارد نكته اين به ربطي هستيم دليل آوردن
نيازمند حالت دو هر در كنيم ، نفي را آن بخواهيم چه و كنيم اثبات را چيزي بخواهيم چه
محتاج را ما كه نيست "كردن رد" يا "كردن اثبات" اين ديگر عبارت به.هستيم دليل آوردن
سخن به.ميكند دليل آوردن به وادار را ما كه است "كردن ادعا" اين بلكه ميكند استدلال
.گشت نيز "دليل" دنبال به همانجا بايد بود كار در ادعايي پاي كجا هر ديگر ،
در مثلا جاها ، خيلي بگويند و بدهند خرج به سختگيري دوستان ، از بعضي اينجا در است ممكن
بدون يا شهودي طور به را چيزها خيلي ما روزمره ، دانستههاي همين در حتي يا رياضيات ،
را استدلال واژه وقتي صورت هر به.نميباشد موارد اين من منظور البته ميپذيريم ، دليل
با كه گرفته ، رياضي و منطقي استدلالهاي از دارم ، نظر در را وسيعي معني ميبرم ، كار به
آن قوت درجه يا نتيجه احتمال كه علمي ، استدلالهاي تا ميرسانند ، نتيجه به را ما قطعيت
نحو به را انتخاب بهترين تنها است ممكن كه عرفي ، استدلالهاي حتي و ميدهند ، دست به را
نكته اين تنها است مهم كه آنچهميشمرم استدلال را همه و همه كنند ، معرفي ما به نسبي
بايد چيزي ، نفي براي چه و اثبات براي چه ادعايي ، هر گفتوگو زمينه و ظرف به بسته كه است
.شود حمايت مناسب دلايلي با
خاصي نتيجه براي واقع در است ، طور اين كنيد ثابت ميگويد ، كه بود؟كسي چه اشتباه اما
شخص اين خود اگر البته).بياورد دليل كه است مدعي عهده بر اين و ميگردد دليل دنبال به
هم او از و داشته او از را توقع همين ميتواند دقيقا او مخاطب باشد ، داشته ديگري نظر
دليلي ادعا ، آن براي بايد دارد ادعايي كه كسي هر حال هر به (كند ثابت را نظرش كه بخواهد
معني به هرگز كنند ثابت را ادعايشان نميتوانند ما مخالفان كه نكته اين.باشد داشته نيز
معني به ابدا.خودمان ادعاي اثبات در ما ناتواني يعني.برعكس و نيست ما ادعاي درستي
.نيست مخالفانمان سخن اعتبار و درستي
چون ميپيمايد را اشتباهي راه ،"نيست طور اين كن ثابت" ميگويد كه كسي ديگر عبارت به
ما چه واقع در.اوست با حق پس كنيم ، ثابت را چيزي چنين نتوانيم ما اگر است كرده گمان
را خودش خاص دليل ادعايش اثبات براي بايد مخاطب نتوانيم ، چه و كنيم كاري چنين بتوانيم
درستي احتمال تاحدودي ، خود ، به خود سخن يك رد در ما ناتواني شود گفته است ممكن).بياورد
پذيرش براي تنهايي به نكته اين حال هر به اما ميدهد ، افزايش را سخن آن اعتبار و قوت يا
.(نيست كافي ادعا آن
و آورد ميان به هم "دليلي" ميبايد است ، كار در "ادعايي" كجا هر اينكه ، سخنم پايان
ايجاد موضوع در توفيري ديگر ، نكتهاي رد يا است نكتهاي اثبات ادعايمان از ما هدف اينكه
و نادرست "نيست طور اين كن ثابت" شبيه جملاتي كاربردهاي اغلب اينكه علاوه به نميكند
.بيجاست
|