اغماء زير زائري
بدين پس رو خونهمون
باشد طلب صلح بايد سينما
سيما نقد
ساز ستاره
اغماء زير زائري
ICU در همچنان محمود احمد
كرد ديدار محمود احمد از مهراد بيمارستان در ديشب اسلامي ارشاد وزير
هوشمندزاده پيمان:عكس
روز ايران نامي نويسنده محمود احمد شدن بستري پي در:خرم يزداني مهدي _ هنر و ادب گروه
محمود از مهراد بيمارستان در حضور با اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير مسجدجامعي احمد گذشته
زمين رمانهاي نويسنده محمود احمدكرد گفتوگو وي پزشكان و خانواده با و كرد عيادت
فرو كما حالت به ريوي عفونت اثر بر پيش روز همسايهها ، 7 و معابد انجير درخت سوخته ،
جمع محمود شدن بستري از پس است گفتني.ميبرد سر به بيهوشي حالت در تاكنون و رفته
عيادت وي از مهراد بيمارستان در حضور با مسئولين و محمود دوستداران و هنرمندان از زيادي
تهران شهرداري هنري و فرهنگي سازمان رئيس زم محمدعلي نيز سهشنبه روز شامگاه.كردند
:ميخوانيد را محمود وضعيت از گزارش آخرين.كرد عيادت وي از نيز
* * *
محمود و رفته نشانه را او نفسهاي بيماري است ، اغما در معاصر نامدار نويسنده احمدمحمود
از مهراد بيمارستان ICU بخش آخر تخت بر پلاستيكي لولههاي از انبوهي و سپيد موهاي با
همراه به.است پنجشنبه روز دو ساعت.است اغما در احمدمحمود.ميكند دفاع خود بودن
بيمارستان.ميگرديم ميرعماد خيابان دنبال به پاييزي هواي ميان در و هوشمندزاده پيمان
بخش داخلي كد ميپرسيم2090 را احمدمحمود جاي اطلاعات جدي مسئول از و ميكنيم پيدا را
از انبوهي.ميكوبند هم سر بر ميشود دعوايشان تاكسي راننده دو.باشيد منتظر.است ICU
راهپله نگهبان.شدهاند خيره سقف به بيمارانهستند ورود اجازه منتظر ملاقاتكنندگان
انتهاي دوم ، طبقه.ميشويم معطل دقيقهاي چند و ميگيرد را ما جلوي هماهنگيها عليرغم
.است آويزان ICU ورودي درب كنار در مخصوص سبز لباس دست چند.درجه صفر مدار راهرو ،
نه _ است شاعر محمود _ ميپرسد خسته پيرزني.ميدارد نگه انتظار در را ما هم باز نگهبان
حافظه از تلخ طنزي.ميكنيم نگاه همديگر به !نوشته هم كتاب _ داستاننويس است ، نويسنده
مردي."عكاسي اجازه".ميگيرند را ما دور كمكم نويسنده خانواده.ايران جامعه تاريخي
احمد خبري و مطبوعاتي مسائل درباره كميته يك كه ميدهد توضيح قاسمي نام به ميانسال
او اخبار انعكاس چگونگي درباره اغماست در محمود كه هنگامي تا و شده تشكيل محمود
ناراحت جو !بمانيد منتظر اما:است مخالف فعاليتها اين با كميته و ميكند تصميمگيري
و منشده حبس نالههاي و بيصدا گريههاي.است حاكم ICU مقابل راهروي بر كنندهاي
.است اغما در محمود.ميكنم پنهان كيف درون را واكمنهستيم ناجوري وصله گويا پيمان
به نسبت محمود خانواده اعتراض از اوست اختيار در موقعيت اين مسئوليت تمام گويا كه قاسمي
بستگان از گويا كه خانمي.است ناراحتكننده محمود چهره:ميگويد محمود احمد از عكاسي
خبر محمود مخالفت از و كرده منصرف عكاسي از را ما عصبي و ناراحت شدت به است محمود نزديك
به تا ميگويد ميكند ، معرفي محمود آثار ناشران از يكي ما به را خودش كه مرديميدهد
..و آشورزاده دولتآبادي ، محمود يونسي ، ابراهيم.آمدهاند بيمارستان به زيادي افراد حال
ساعت.است آمده محمود تخت سر بر كه است كشور فرهنگي سياسي شخصيت اولين نيز زم آقاي.
پيمان.ميرود محمود تخت بالاي سرعت به و ميشود وارد سرزده ارشاد وزير دقيقه ده و سه
بالا تب.است اغما در محمود.بيخبر وارد تازه همسايه همه اين از محمود و ميگيرد عكس
ريوي شديد عفونت او اصلي مشكل:ميگويد بستگان از يكي.است شده آغاز ريه از مكش و رفته
بالا بحث هم بازاست كرده زمينگير را ما هنرمندان از بسياري كه مشترك دردي.است
"آرامش".ميدهد شرح را وضعيت منطقي و ميكشد گوشهاي به را پيمان گلستان ، ليلي.ميگيرد
اوج گريه.ميزند زنگ همراه تلفنهاي.هستند رفتوآمد در سبزپوش آدمهاي از انبوهي
قاسمي.است اغما در احمدمحمود.ميكشد سيگار و نشسته ذهنم مقابل در خالد.ميگيرد
وضعيت:ميگويد.ميكنند برقرار مطبوعاتي نشست يك محمود احمد بهبود صورت در ميگويد
جو حال اين با.تلخ خاطره يك گلشيري و شاملو تجربهاست نامساعد هم محمود پزشكان رواني
تلخ هرم داخل و ميشويم سبزپوش شود ، چه تا.دارد "اميد" محمود بهبود به هنوز عمومي
.است شده پنهان پزشكي وسايل انواع زير در محمود بدن و صورت تكاندهنده ، صحنهاي بيماري ،
حالتي در بابك محمود ، پسر.نميگرفتم عكس خودم ميدادند اجازه هم اگر:ميگويد پيمان
فكر كدام هيچ به مصاحبه نه عكاسي نه:ميگويد.ميكند تشكر ما از اضطراب و بغض بين
محمود.ميگيرد صورت سختي به تنفس.است اغما در محمود احمد.همين است پدر مهم.نميكنم
.ميدهد تحويل بيمارش ريههاي به و گرفته تحويل دستگاه ، از را اكسيژن دشواري با سالخورده
حرف ياد كلمه نفرين از كلمه ، از ميگيرد لجم غمانگيز ، و شديد تكان يك تنفس هر
.گرفتن دست در قلم و نوشتن عذاب.ميكند نفرين را نويسندهاش كلمه ، :ميافتم مندنيپور
.است مرده نويسنده خوب نويسنده ميگويند.نميداند كس هيچ.ميكند فكر چه به محمود
گوش بر سيلي معابد انجير درختنميكنم شك محمود بودن در پس.است شده رام كه نويسندهاي
تن تكانهاي به است نويسنده نزديكان از گويا كه پيرزني.است اغما در محمود احمد.مرگ
نحس ظهر بعداز مثل تلخاست تلخي صحنه.ميشمارد را نفسها تعداد و شده خيره محمود
.هستند بستري ديگر بيماراني ترتيب به محمود كنار در.پنجشنبه پاييزي
ميگيرد ، آدم دل.تكراري پلاستيكي بندهاي و قرضي اكسيژن همان با يكديگر شكل هم كدام هر
هفت.خنده و گريه روز هفت.نبودن و بودن بين روز هفت.دست كرده ورم انگشتان و سالخوردگي
افسرده ، و ناراحت ميرويم ، بيرون...نديدن را صبح بار هفت و ديدن را كلمه خواب روز
خانواده از.است خوابيده "فعلا" ضخيم ديوارهاي پشت كشور اين ادبيات از پارهاي سرنوشت
.ميشوم بيزار روزنامهنگاري از بار دومين براي هستيم ، شرمنده.ميكنيم عذرخواهي محمود
كه است بغرنج آنقدر وضعيت.مهراد بيمارستان دردناك سكانس اين حالا و رحيمي مصطفي خاطره
.آمدهاند نگاه آخرين براي آشنايان از بعضي
بدين پس رو خونهمون
"آرايشگاه" هفته هاليوودي فيلم پرفروشترين به نگاهي
ابرت راجر
از خاص قشري از جالبي بسيار داردروايت دلنشيني و جذاب پيرنگ و فرعي طرح كه آرايشگاه
ميكشد تصوير به خوبي به را افراد بين رفاقت و همزيستي و است مردمان
صحبتهاي است ، شگفتآور و جالب بسيار زنانه آرايش سالنهاي در كه آنچه راستي به
و بحثها و ميشود انجام آرايشگاهها در عاطفيشان روابط درباره كه است زنانهاي
ميكند پيدا حضور اماكن اين در كه فردي هر غالبا و.است رايج آنان ميان كه مناظرههايي
صحبتها و شده درگير ناخواه خواه نيز خود بلكه ميشود سرگرم بحثها اين با تنها نه
و سخنان بر مبني شواهدي كردهام ادعا تاكنون كه آنچه تمام براي من.مييابد ادامه
مكانها اين در شخصا من كه چرا داشتهام زيبايي سالنهاي در حاضر خانمهاي صحبتهاي
اساسيترين از بخشي عاطفي مسائل از صحبت كه شنيدهام برخي از حتي اما نداشتهام حضور
اين در زنان از برخي ذاتا وجود اين با كه معتقدند عدهاي آرايشگاههاست در زنان كارهاي
و بررسي خاطر به اما نميكنم ارائه خاصي نظر ارتباط اين در من.نميكنند شركت بحثها
بار اين اما و شدم آشنا محيطهايي چنين با "هرگز ديگر بار" چون فيلمهايي بازبيني
ميكنند؟ صحبت چه از مردان و ميگذرد؟ چه مردانه آرايشگاه در كه بدانم ميخواهم
.ميگذرد مردانه آرايش سالن يك در "استوري تيم" كارگرداني به "آرايشگاه" فيلم
داده قرار محور محل اين در جاري رويدادهاي و حوادث او كه شيكاگو شهر جنوب در آرايشگاهي
يك و سياهپوست شش زن ، يك و مرد شامل 6 كه آرايشگر هفت وجود آرايشگاه فضاي در.است
اين.ميافزايد فيلم تماشاي جذابيت و كشش بر كه است جالبي تقابل و طنز خود است سفيدپوست
و غنائم به بيشتر و است عاطفي مسائل از دور بسيار مردان ميان رايج صحبتهاي محور بار
آنها.ميدهند قرار محور را مسائل اين و ميپردازند عملكردشان چگونگي و دزدي اموال
و دارند دوست را عمل اين كساني چه ميگيرد ، صورت بيشتري دزدي كجا و چگونه اينكه درباره
و صحبتها بر محو و دور سايهاي همانند عاطفي مسائل اما ;ميكند صحبت محتاجند آن به يا
.مينمايد كمرنگ و محدود بسيار سايه اين حضور اما است ، حاكم عملكردهايشان
رسيده او به پدرش از كه است ارثي سالن اين است ، (كيوب آيس) كلوين آرايشگاه اين صاحب
كه او ميدزدد را آن امثال و راديو چون كوچكي چيزهايي و است دلهدزد يك كلوينخود.است
هزار با 20 را مغازه غفلت با روزي كه ميشود سبب امر اين است ، سهلانگاري و بيتوجه آدم
كلمه كه ميدهد قول خريد هنگام در او و بفروشد (ديويد كيت) شارك لسترلون به دلار
ديگري هدف او اما كرد ، خواهد حفظ را بوده مغازه بالاي بر كلوين پدر زمان از كه آرايشگاه
.كند تبديل مردانه باشگاه يك به را مغازه اين تا دارد قصد و دارد
چرا.ميسازد شگفتزده و متحير را سالن اين دائمي مشتريان و آرايشگرها تمام كار ، اين
مكاني عنوان به و بوده خردهريزشان دزديهاي و كارها براي مناسبي جايگاه مغازه اين كه
استمرار و تداوم براي جايي سالن اين و شده گرفته نظر در آنان نظر تبادل و بحث براي
تغيير را نظرش تا كردند متقاعد را كلوين آن از پس آنها.بود رفاقتهايشان و دوستيها
يعني دلار با 40هزار را مغازه بايد او بار اين اما.بگيرد بازپس را مغازه دوباره و دهد
باقي آرايشگاه اين در نظرشان تبادل براي روز يك تنها و.كند خريداري برابر دو مبلغي
.ميماند
كلوين از غير به.ميزنند جالبي اقدام به دست بوده سالن اين پشتوانهشان كه آرايشگران
رئيس عنوان به بود ادعاهايش و فضلفروشي براي مكاني آرايشگاه كه كهنسال و پير ادي
تا دارد سعي كه كالج دانشجوي (پاتريك شان) جيمي و ميشود منصوب آن سازماندهنده عمليات
حادثه دو از پس كه ريكي و تري ديگر و بدهد قرار دانستههايش و دانش تاثير تحت را همه
چاق و فربه دينكاي.هستند عمليات اين شركتكنندگان ديگر از است بازگشته زندگي به مرگبار
آرايشگر.ميكند شركت جريان اين در نيز او نظر و توجه جلب براي است عاشقتري كه
.ميپيوندد آنها به نيز دوستي اثبات و يكرنگي براي جمع اين سفيدپوست
آرايشگاه همسايگي در خواربارفروشي مغازه كنار در كه ATM ماشين يك سرقت برنامه آنها
.است آن بيكفايتي از سرشار و نادرست نقشه يك اين كه گويا اما ميكنند طرحريزي را است ،
از ناشي درگيريهاي ديگر و ميگيرند قرض خود عمليات انجام براي را ريكي وانت آنها
آثار از سري هر مانند فيلم آخر و.ميسازد جذاب را فيلم تماشاي كه است عمليات اجراي
فيلم و شده حل بيكفايتيها و سهلانگاريها تمام با مشكلات تمام كمدي فيلمهاي و كميك
.دارد خوش پاياني
و پربيننده فيلمي بيسروته چرنديات وجود با و است شاداب و سرزنده فيلمي "آرايشگاه"
زيبا بسيار بيان طرز دارد ، سست و بدتركيب بسيار ساختاري كه فيلم اين هرچند.است پرمخاطب
.دارد موقري و روان و
از خاص قشري از جالبي بسيار روايت دارد ، دلنشيني و جذاب پيرنگ و فرعي طرح كه فيلم اين
خاص موسيقي و.ميكشد تصوير به خوبي به را افراد بين رفاقت و همزيستي و است مردمان
.ميسازد فيلم در را زيبايي بسيار صحنههاي سالن در جاري گفتوگوهاي كنار در سياهپوستان
فيلمي "آرايشگاه" كه چراميارزد ديدن يكبار به و است دلنشين و جذاب بسيار اثري فيلم ،
خاصي مكان آرايشگاه ، سروصداي پر و گفتوگو پر سالن و است دوستانه و سرگرمكننده و كمدي
موضوع ، ارائه جديد نوع و بازيگري ، گروه فوقالعاده بازي و.است جالب اتفاقات وقوع براي
گفتار و خنده از مخلوطي اصل در فيلم و ميكند ارائه قصه از را جذابي و تازه بسيار اجراي
.است شيرين
باشد طلب صلح بايد سينما
"پر چهار" درباره "لجر هيث" با گفتوگو
آزرم محسن:ترجمه
جوري يك كه نقشهايي كند ، بازي را بخصوص نقشهايي دارد دوست بازيگري هر ميرسد نظر به&
از هم شما ميرسد نظر به.هستند او خود از بازتابي حدودي تا شايد و ميشوند مربوط او به
داريد دوست آيا.قهرمانهاست نقشهاي عمدتا شما نقشهاي.نباشيد مستثنا قاعده اين
باشيد؟ قهرمان
درباره حال به تا وقت هيچ كه است اين هم دليلاش.است سخت اندكي سوال اين به دادن جواب
قبل از خودم من ميدانيد ، .است نبوده شده برنامهريزي چيز هيچ نكردهام ، فكر قضيه اين
اگر سردربياورم ، فيلمنامهها از بايد اولكنم بازي فيلمهايي چه در كه نميگيرم تصميم
شايد نميدانم ، .ميكنم فكر دربارهاش حتما داشت كار جاي و بود خوب فيلمنامهاي
.ميدهد تغيير را زندگيام مسير دارد و كرده خوش جا من ذهن در جورهايي يك بودن قهرمان
كه كنم بازي نقشهايي در من كه است گونه اين تقدير اصلا و نباشد جوري اين هم شايد
نميرود يادتان لابد ديگر سوي از.باشند قهرمان كه ميخواهند دستكم يا هستند ، قهرمان
من در را چيزي حتما كارگردان و بازيگر انتخاب مسئول.ميكنند انتخاب را بازيگران ما كه
.كنم كار آنها با تا ميكنند دعوت قهرمانوار شما قول به نقشهاي براي كه ديدهاند
خارج بحث اين از است بهتر اصلا.نباشند درست هم حرفها اين كدام هيچ شايد نميدانم ،
!شويم
از بهتر فيلم هر در و ميكنيد بازي كه هستيد هنرپيشههايي كمسنوسالترين از يكي شما&
باشد؟ سالتان و سن همين شما موفقيت دليل ميكنيد فكر ميشويد ظاهر قبلي فيلم
بازي دارند كه سال پانزده زير بچههاي همه اين !نيستم سال و سن كم كه من چه؟ يعني
.نميكنم بودن سال و سن كم احساس واقعا نه ، .من نه ميشوند محسوب سال و سن كم ميكنند
روشني رابطه اصلا تا دو اين بين.باشد سنوسالام موفقيتام دليل كه نميكنم هم فكر
برايشان كه ميخواهند را نقشهايي من از كارگردانهاميكنم را خودم كار من.نميبينم
سال و سن به ربطي شدن موفق يا كردن بازي خوب.هستند هم راضي نظرم به و ميكنم بازي
.آموخت را آنها بايد كار طول در كه ميشود مربوط ديگري چيزهاي به ندارد ،
است؟ لذتبخش او با كردن كار است؟ سختگيري آدم بود؟ چگونه "كاپور شكار" با كردن كار&
.دارد كار در عجيبي ظرافت.ديدهام كه است كارگردانهايي باذوقترين از يكي "شكاركاپور"
خوب را هاليوود در بازي قواعد "شكاركاپور".بگيريد ياد را چيزها خيلي ميتوانيد او از
مذاق به هم و ميآيد خوش كمپانيها صاحبان مذاق به هم كه ميسازد فيلم جوري و است بلد
.است لذتبخش سينما به علاقهاش و دقت ديدن و بودن او كنار در واقعا.تماشاگران
.نميآيد كوتاه اصلا موارد بعضي در اتفاقا نيست ، سختگيري آدم بگويم نميتوانم
بايد برسد مقصود به آنكه براي و باشد خوب و درست كارش ميخواهد كه است اين هم دليلاش
فيلم وقتي چند ميگويند.كند استراحت ميخواهد هم باز او كه فعلا.كند كار گونه اين
حتما است ، فيلم يك سازي آماده سرگرم او شوم خبردار روز يك دوباره اگر اما ساخت نخواهد
.كنم همكاري او با هم كار آن در كه ميكنم آمادگي اعلام و ميگيرم تماس او با
شما به را اين دوستانتان هم.هستيد بزدلي آدم كه ميشويد متهم "پر چهار" در شما&
به متهم آيا هم شخصي زندگي در.ميآورد زبان به را مسئله اين نامزدتان هم و ميگويند
ميشويد؟ بودن بزدل
البته هستم ، بزدلي آدم كه نكرده متهم مرا كسي وقت هيچ ميآيد يادم كه آنجا تا.نه
آدم وجود عمق در ديگر چيزهاي خيلي مثل ترس.است دروغ كاملا حرف اين.نميترسم نميگويم
ترس ميتواند كه است آدم خود اين منتها.نميخورد تكان جايش از هم ابد تا و كرده ريشه
غلبه ترسها اين بر ميكنم سعي است ممكن كه جايي تا.درآورد گردش به خودش وجود در را
ميتوانيد راحت خيلي باشيد ، كرده تمرين اگر.ميخواهد تمرين كمي نيست ، هم سختي كار.كنم
.شويد موفق
كنيد؟ دور خود از را اتهام اين تا كرديد چه "فيورشام هري" نقش در شما و&
ميدانيد خب ، كنم بازي درست كردم سعي بودند داده من به كه را نقشي نكردم ، زيادي كار
ميدانند بزدل را او كه هري دوستان.قديمي فيلم يك از بازسازي.است بازسازي يك فيلم اين
جنگهاي 1875 در هم او.پر چهار ميشود هم روي كه ميفرستند سفيد پر يك براياش كدام هر
.كند دور خود از را اتهام اين تا ميآورد گير مناسبي موقعيت سودان
هري دهد نجات را آنها ميتواند كه كسي تنها و دارند نياز كمك به او نامزد و هري دوستان
.ميآورد دست به دوباره را نفساش به اعتماد كه است آدمهايي دست آن از فيورشام هرياست
حالا اما زده ، گول گفتهاند دربارهاش ديگران كه حرفهايي با را خودش سالها تا او
.ميكند فرق وضعيت
.بنوشيد را خوناش ميخواهيد و ميكنيد فرو شتري در را خنجرتان شما فيلم از جايي در&
داريد؟ دوست را شتر خون نوشيدن آيا
و بكشم شتر كه هستم آدمي چنين من ميكنيد فكر واقعاندارم دوست اصلا نه ، (ميخندد)
مقداري است واقعي آن از مقداري.است فيلم ديدهايد شما كه چيزي آن بنوشم؟ را خوناش
.غيرواقعي كداماش و است واقعي تكهاش كدام بگويم نخواهيد من از اما.ندارد واقعيت ديگر
...نوشيدهايد را خوناش و كردهايد پاره را شتر شكم شما كه ديدهاند همه اما &
اقرار بله ، .كردهام را كار اين حتما كردهام ، را كار اين من كه ديدهاند همه اگر
تكه تكه را بدبخت شتر هم بعدش و كردم فرو شتر آن شكم در دسته تا را خنجرم كه ميكنم
آساني كار اصلا مراكش صحراي در شب يك گذراندن.شديم مشغول پايكوبي به آتش دور و كردم
.بكند خودش حال به فكري بايد و نميگيرد خوابش صبح تا ترس از آدم گاهي.نيست
بسيار و دارند زيادي قدرت كه مبارزاني.است مسلمان مبارزان به مربوط "پر چهار" داستان&
تاب را فيلم اين ديدن آمريكاييها خاص طور به و غربيها ميكنيد فكر.ميجنگند عالي
ميآورند؟
.است دوستي داستان فيلم اين.كنند تماشا را فيلم اين و بنشينند بايد.بياورند تاب بايد
تاب را فيلم اين نتواند اگر كسي هر.بودن مهربان هم با داستان صفاست ، و صلح داستان
باشند داشته مشكل آن با آنهايي فقط شايد.دارد مشكل مفاهيم اين از يكي با حتما بياورد
و است صلحانديش واقعا است ، مهرباني آدم "شكاركاپور".دارند نفرت محبت و دوستي از كه
.ميبريد لذت ديدنشان از كه ميكند وارد فيلماش در را دوستي به مربوط انديشههاي چنان
و دوستي.است ساختن فيلم جور يك هم اين.بيايد خوششان "پر چهار" از همه ميكنم فكر من
آنهايي قدر بايد نظرم به و است واقعي اندازه از بزرگتر باشد سينما پرده روي وقتي محبت
دارد نياز فيلمهايي به بعد به اين از دنيا.بدانيم ميسازند جوري اين فيلمهاي كه را
.است من شخصي نظر اين.باشد صلحطلب بايد سينما.باشد صلحطلب كه
سيما نقد
تلويزيون از ملاقليپور رسول فيلمهاي پخش بهانه به
خيال و واقعيت
آشفته رضا
ميرود جنگ مطرح فيلمسازان از يكي سراغ مقدس دفاع هفته مناسبت به سال هر سيما شبكه 2
نيز را فيلمهايشان كارگردانها با رودرروي گوي و گفت و آنان آثار بررسي و نقد ضمن تا
در كلي بررسي اين براي ملاقليپور امسال و كيا حاتمي ابراهيم پارسال.بگذارند نمايش به
هستند جنگ سينماي كارگردانهاي مطرحترين از آذري كارگردان دو اين.شدهاند گرفته نظر
.بودهاند روبهرو تكنيكي زمينه در چشمگيري پيشرفت با نيز دو هر كه
و تجربي مراحل و ميكند تجربه آماتوري طور به را فيلمسازي جنگ دل در ملاقليپور
در نزديك از كه را آنچه اوميكند تكميل جنگي آثار ساز و ساخت در نيز را خود حرفهاي
البته.ميكند منعكس فيلمهايش در باشد آن پشت غرضي و قصد كه بيآن است ، كرده لمس جنگ
كه شب در پرواز جز به ندارد ، شاخصي چندان كار تكنيكي ضعفهاي خاطر به اوليه فيلمهاي در
كاري پرونده در عطفي نقطه چزابه ، به سفر ساخت.كرد جلب را خيليها نظر خود زمان در
به جنگ فيلمساز يك كه ميشد ديده بار اولين براي فيلم اين در كه آن براي است ملاقليپور
خلق به اجرايي شيوه و برتكنيك تكيه با آرمانخواه بازيهاي تعهد و رايج شعارهاي از دور
اما نيستند ، موافق فيلم در جاري منطق با برخي البته.است ورزيده مبادرت هنرمندانه اثري
.ميآورند شمار به كشورمان سينماي و جنگ فيلمهاي برترين جزو را فيلم اين خيليها
دو اين براي فاصلهاي هيچ و ميكند يكي چزابه به سفر در را خيال و واقعيت ملاقليپور
خود نوع در كه ميپردازد مسايلي طرح به تكنيكي و تازه رهيافت اين در و نميگيرد نظر در
تحولي خود فيلمسازي سياق و سبك در تنها نه چزابه به سفر با او.مينمايد جالب و بينظير
مقوله به بعد من جنگ فيلمسازان از خيلي ميشود باعث بلكه ميآورد ، وجود به را بنيادين
هر از چزابه به سفر فيلم بنابراين.دارند مبذول را بيشتري توجه آثارشان تكنيكي و تخصصي
.شد رد آن كنار از نميتوان سادگي به و است اهميت حائز كشورمان سينماي براي حيثي
بستري ايجاد و شروع براي اما ميبرد ، رنج ضعفي نقاط از هم فيلم اين كه نماند ناگفته
.دارد تازگي نگاه نوع در جسارت مهمتر همه از و جنگ مقدس مقوله به كردن نگاه براي
اگر.شود سازگار فيلم مستند بافت با نميتواند و است شده اغراق موارد بيشتر در بازيها
قابل بازي وقت آن ميكرد ، بيشتري توجه واقعيتها به كمي آهنگساز نقش ارائه در اصلانيان
.بود برخوردار بيشتري جذابيت از هم تماشاگر براي كه ميكرد ارائه را باورتري
ملاقليپور توسط جنگ از جسارتآميز فضايي ارائه با چزابه به سفر ادامه در هم هيوا
جنگ در نهفته واقعيتهاي به كه دارد سعي فيلم اين در او.است شده كارگرداني و نوشته
.ميكند اتكا تكنيك به چيزي هر از بيش كند ، جلوه منطقيتر اثرش كه آن براي و شود ، نزديك
او از كسي ديگر و است رفته بالاتر آثارش ديدن از تماشاچي انتظار كه ميداند ملاقليپور
و جسور هنرمندي عنوان به او از همه بلكه نميكند ياد فرمايشي و معمولي فيلمساز عنوان به
رقصيدن.است رسيده هنري درخشش به جنگ و سينما شناخت با كه ميكنند ياد تكنيك صاحب
و منفي آدمهاي نماياندن تركي ، زبان به فريبا ترانه خواندن و جنگ دل در رزمندگان
مواردي جمله از...و جنگ سنگرهاي در (هيوا) زميني عشق كردن جاري جنگ ، در منفعتطلب
در كه نميشد باورش اين از پيش تا كسي.ميكند مضاعف را فيلم محتوايي اعتبار كه است
روح به جسارت با هم بار اين ملاقليپور اما باشد ، همسرش ياد به عاشقانه آدمي هم جنگ
چند هرسازد آشنا جنگ واقعيتهاي با را تماشاچي نزديك از تا ميزند نقب جنگ آدمهاي
زبان از كه است داستانهايي اين از تلختر خيلي جنگ واقعيتهاي كه ميدانيم همه
اما ميشود روايت..و راعي مجتبي مقصودي ، رضا تبريزي ، كمال كيا ، حاتمي ملاقليپور ،
نزديك جنگ واقعيتهاي به كاري ملاحظه با كه داشتهاند آن بر را خود سعي همه هم اينان
در موجود مسايل پيرامون بتوانند راحتي به آينده سال در 50 كشورمان هنرمندان شايدبشوند
.آورند وجود به را خلاقانهاي و بديع آثار جنگ
بتواند برون و درون از تا ميتند هم در طوري را خيال و واقعيت نيز هيوا در ملاقليپور
و است ديده آسيب جنگ از كه است زني هم هيوا.كند ارائه جنگ آدمهاي از درست تحليل به
پا عشق از جنونآميزي به او.است (حميد) معشوق با وصال پي در شيدا و مجنونوار امروز
اشارات نوع اين در نيز فيلم عظمت و ميكند جلوه زنده برايش (شهيد) حميد كه است نهاده
تجربهاي ، كه آنان براي مگر كند ، جلوه ذهن از دور خيليها براي شايد كه است شگفتانگيز
.باشند داشته عشق از كوچك ، چند هر
بار اين ملاقليپور.است رسيده عميق و ژرف معنايي به جنگ دل در كه است عشق داستان هيوا
تبديل كليپ به را فيلم از لحظاتي و نميكند استفاده موقع به و جا به ترانه و موسيقي از
آنها براي منطقي ميتوانست اگر نيست ، سازگار فيلم اجرايي شيوه و منطق با كه ميكند
لحظات اين باز دهان با تماشاگر حاضر حال در اماميشد بيشتر كار ارزش وقت آن بتراشد ،
از برخي در جسارتش چون بگيرد خرده ملاقليپور به نميخواهد و ميكند رد زيرچشمي را
.است بيمانند لحظات
معاني تداعي و ذهني سيال تكنيك با اثري و.ميگذارد تمام سنگ "سمي قارچ" در ملاقليپور
برخي و ميآيد ، شمار به پروندهاش در دوبارهاي عطف نقطه برخي سوي از كه ميكند خلق
سمي قارچ فيلم البته.نكردهاند تلقي ارزشمند اثري عنوان به هيچوجه به را فيلم اين نيز
.نشد پخش كشور سينماهاي در اكران با بودن نزديك دليل به تلويزيون از
ساخت با كه برد نام خلاق و جسور كارگرداني عنوان به ملاقليپور از ميتوان مجموع ، در
از) حاتميكيا ابراهيم و (است من با ليلي) تبريزي كمال از بعد نيز چزابه به سفر سريال
_ ملاقليپور ديگر فيلمهاي البته.شد تلويزيوني شبكههاي رونق باعث (راين تا كرخه
بررسي مورد ويژه برنامه اين در نيز..و پناهنده افق ، شب ، در پرواز ساحل ، سوي به بلمي
بررسي براي جايي ملاقليپور برتر و بهتر آثار با مقايسه در فيلمها اين اما.گرفت قرار
به هيچوقت شايد ملاقليپور نميشدند ، خلق او توسط هم متوسط آثار همين اگر.ندارند
كارهايش به جدي طور به هيچكس امروز و پينميبرد ، محتوا بهتر ارائه براي تكنيك مسئله
و است ، ايران سينماي به وابسته همچنان كه داد نشان كار اين با هم تلويزيوننميپرداخت
ايراني فيلمسازان همه به بايد بلكه.بپوشد چشم ايراني فيلمسازان از نميتواند راحتي به
مالي سودآوري بر علاوه تلويزيون طريق از فيلمهايشان نمايش با تا كه بدهد را فرصت اين
سالهاي در تلويزيون متاسفانه.باشند داشته حضور ايرانيان خانههاي در عموميتر بهطور
و است ، نداده نشان داخلي سينماي به خوشي روي چندان _ خرداد 76 دوم از پس بهخصوص _ اخير
به درازمدت در كه است پرداخته ايراني آثار گزينش به سونگري يك و ملاحظهكاري با بيشتر
مسئله اين به ميتوان مشروح طور به بعد فرصتهاي در.بود نخواهد كشورمان سينماي نفع
جنگ سينماي دوستداران براي طلايي فرصتي ملاقليپور فيلمهاي مجموعه پخش اما و پرداخت ،
.شد خواهد تمام تلويزيون نفع به چيز همه مطمئنا مثبتي حركتهاي چنين تكرار با كه بود
ساز ستاره
ژاپن سينماي نابغه اكوروساوا ، آكير
سامورايي مرام
جواهريان نگار
اساس بر فيلمهايش بيشتر - تقريبا - كه است كارگرداناني دسته آن از "كوروساوا آكيرا"
اين از هميشه او.هستند غني نيز مضمون نظر از و شدهاند ساخته فوقالعاده فيلمنامههاي
در "ريچي دانلد".است كرده فرار كند صحبت فيلمهايش زيباييشناسي يا و مفهوم مورد در كه
كه پرسيدم ازش بار يك":مينويسد رسانده ، چاپ به فيلمهايش و كوروساوا مورد در كه كتابي
آن نبود لازم كه ميدانستم را جوابش اگر خب ، ":گفت"دارد مفهومي چه واقعا صحنه فلان
"هان؟.بگيرم را صحنه
به دقت و ظرافت با دارد جريان اطرافش در كه را زندگياي فيلمهايش ، در "كوروساوا"
به زندگي دادن تعميم و مقايسه از او.است گشته عيني واقعيت دنبال هميشه و كشيده تصوير
.است كرده پرهيز (باشد ميتواند كه آنچه يا و) باشد بايد كه آنچه
ايفا را مهمي بسيار نقش "كوروساوا" آثار در فيلمنامه شد ، گفته قبلا كه طور همان
ميرسيد توافق به آنها با و داشته صميمي و خاص ارتباطي نويسندگانش با هميشه او.ميكند
.درميآورد كنترلش تحت را آنها كار و ميزد خودش را آخر حرف حال عين در و
همه گويي.هستند استوار بازگشت و دگرديسي نوعي پايه در كارگردان اين فيلمهاي اغلب
كه است راههايي از يكي اين و هستند زدن دور حال در و ميدهند رخ دايره يك روي اتفاقات
بر هم روانشناختي آثار بيشتر البته كه - كرد استفاده آن از اثر يك روايت براي ميتوان
آثار شخصيتهاي كه باشد روش همين از استفاده خاطر به شايد.ميزنند تكيه پايه همين
آنها از كاملي درك به - تقريبا - مخاطب و ميشوند شناخته خوبي به هميشه "كوروساوا"
.ميرسد
حين همان در يعني است ، ميكرده عمل "ازو "مانند هم "كوروساوا" فيلم بازيگران مورد در
حين در كوروساوا مينوشته آنها خصوصيات حسب بر و ميكرده انتخاب را بازيگرانش نوشتن
از كه واكنشهايي به را آنها و كرده هدايت درونشان به را بازيگران هميشه هم كارگرداني
فيلمهاي بيشتر در كه "شيمورا تاكئي".ميكرده ترغيب است ، طبيعي و منطقي خودشان نظر
به هرگز كوروساوا":ميگويد او مورد در است پرداخته نقش ايفاي به "كوروساوا" شاخص
تماشا را بازيگر خود برداشت عوض ، در.دهد انجام را كاري بايد چطور كه نميگويد بازيگر
".بدهد پيشنهاداتي است ممكن بعد ميكند ،
البته كه است ، عناصر دادن نشان واقعي بيشتر چه هر فيلمبرداري براي "كوروساوا" معيار
بسيار كه تركيببنديهايي از يكي.ميرسد افراط حد به واقعي ظاهر براي تلاش اين گاهي
متفاوت سويي به رو يك هر كه هستند گفتوگو و بحث حال در نفر دو است ، او علاقه مورد
محصول 1961 كه) "ميفونه" بازي با "يوجيمبو" فيلم در بارها ميتوانيم را نمونهاش.دارند
از خيلي در ولي رفته كار به خطر احساس تشديد براي تركيببندي اين فيلم اين در.ديد (است
ارتباط برقراري در مشكل و سوءتفاهم احساس القاي براي (1958) "خاموش جدال" مانند فيلمها
(نيوني آنتو آنجلو ميكل فيلمهاي مانند شايد).ميكند استفاده طرف دو ميان
.ميرسد شگفتانگيز انسجامي به و دارد روان جرياني تصوير "كوروساوا" فيلمهاي در
او خاص شيوه دليل به اين و.ميدهد تشخيص را آنها زمان و كاتها تعداد سختي به تماشاگر
براي دستمايهاي تا ميكند فيلمبرداري كه است گفته بارها و بارها خودش.است تدوين در
مونتاژ ميز پشت اصل در دارد ، جريان فيلمهايش در كه زندگي بنابراين.باشد داشته تدوين
.ميشود متولد
صداهاي از - گهگاه - حتي اودارد عهده به را اساسياي نقش "كوروساوا" فيلمهاي در صدا
اما.ميكند استفاده خود جاي در هم موسيقي از.كرده استفاده فيلمهايش در هم مصنوعي
در موسيقي.ميپيوندند وقوع به موسيقي بدون فيلم اوج لحظات كه ميافتد اتفاق بسيار
.نميشود استفاده چندان فيلم خود طول در كارگردانان از بسياري برخلاف او فيلمهاي
"راشومون" ،(1949) "ولگرد سگ" چون شاخصي فيلمهاي كه كارگرداني عنوان به "كوروساوا"
داشت ، خود فيلمسازي كارنامه در را (1957) "خون سرير" و (1954) "سامورايي هفت" ،(1950)
دليل همين به شايد و دارد پيش در را راهي چه كه ميدانست و ميشناخت را هدفش خوبي به
با را چيز همه ميخواست او.ميكرد پرهيز آثارش سبك مورد در كردن صحبت از هميشه كه بود
فيلمسازي از جديد شيوهاي گويي اما آخرش فيلمهاي در.بكشد تصوير به بصري و عيني زبان
فيلمهايي در بود ، گذاشته كنار را گذشته فيلمهاي قوانين از بسياري و گرفته پيش در را
آخرين كوروساوا.(1993) "مادادايو" و (1991) "اوت ماه راپسودي" ،(1990) "روياها" چون
.بود ژاپن سينماي نابغه
|